به نام خدا
فرزانه کوچولو، همان طور که مشغول بازی با عروسک هایش بود، شعر می خواند و صدایش به گوش برادرش فرهاد که گوشه ی اتاق نشسته بود و کتابی در دست داشت می رسید. فرزانه می خواند:
سلام سلام کبوتر
کبوتر نامه بر
نوشته ام نامه ای
ببر به سوی مادر
فرهاد کتاب را کنار گذاشت و به شعر خواهر کوچولو گوش داد.از او پرسید چی می خونی؟ و فرزانه جواب داد: کبوتر نامه بر می خونم. فرهاد پرسید: کبوتر نامه بر دیگه چیه؟ فرزانه شانه هایش را بالا انداخت و جواب داد:نمی دونم چیه!
فرهاد که پسر کنجکاوی بود و درباره ی حرف هایی که می شنید خوب فکر می کرد، با خودش گفت:« از قدیم آدم ها کبوترهای نامه بر را آموزش می دادند تا نامه هایشان را به دست دوستانشان برسانند؛ اما چطوری این کار را می کردند؟ کبوتر از کجا می دانسته که نامه باید به دست چه کسی برسد؟»
ذهن فرهاد مشغول کبوتر نامه بر بود.کنجکاوی او را واداشت تا به سراغ کتابهایی که چندماه پیش از دایی علی عیدی گرفته بود برود. دایی علی که می دانست فرهاد کنجکاو و دقیق است، به او یک دوره فرهنگنامه ی علمی دانش آموز عیدی داده بود. توی این کتاب ها می توانست جواب بسیاری از پرسش هایش را پیدا کند. فرهاد در جلد چهارم فرهنگنامه، لغت ِ لانه یابی را پیدا کرد.به صفحه ی 701 مراجعه کرد و این مطالب را خواند:
«لانه یابیHoming
توانایی جانوران در یافتنِ راه لانه یا خانه ی خود را لانه یابی می نامند. این توانایی به ویژه هنگامی که نوزادان جانوران در لانه ها یا آشیانه هایشان در انتظار غذا هستند، اهمیت می یابد. پرنده ها و زنبورها از نشانه های موجود در سطح زمین برای نزدیک شدن به لانه هایشان استفاده می کنند، اما بسیاری از پرنده ها می توانند در امتداد دریا یا خشکی ای که قبلاً هرگز آن را ندیده اند، راهشان را بیابند. افرادی که کبوترهای مسابقه ای پرورش می دهند، این پرندگان را به نقاطی که صدها کیلومتر دورتر هستند می برند و سپس آن ها را رها می کنند تا ببینند کدام یک می تواند راه خانه را بیابد.مغز کبوترها حاوی آهن است و بعضی دانشمندان اعتقاد دارند که پرنده ها این آهن را همانند عقربه ی قطب نما برای یافتن راهشان به کار می گیرند. پرنده ای که درون جعبه ای دربسته از انگلستان به آمریکا منتقل شده بود،13 روز پس از رها شدن در امریکا، به لانه ی خود در انگلستان بازگشت و طی این مدت حدود 4500 کیلومتر را با سرعت متوسط 440 کیلومتر در روز طی کرد! کبوترهای جَلدی وجود داشته اند که در یک روز مسافت 970 کیلومتر را پرواز کرده اند. کبوترهای دو یا سه ساله از نظر سرعت در مسابقات بهترین نتیجه را به دست می آورند، اما کبوترهای مسن تر، در هوای بد بهتر می توانند راهشان را بیابند. ....»
فرهاد به کبوتران جَلد و چابک و نیرومندی فکر می کرد که در یک روز مسافت 970 کیلومتر را پرواز می کردند! برای او عجیب بود که یک حیوان با این جثه ی کوچک و نحیف بتواند با چنین سرعتی پرواز کند. او باز هم به کبوترانی فکر می کرد که یاد گرفته بودند مسیر مشخصی را طی کنند و پیام های کتبی کوتاهی را به دست افراد مشخصی برسانند.وجود این کبوتران در دورانی که پست و ایمیل و تلفن و تلگراف نبود، بسیار اهمیت داشت. فرهاد کتاب را کنار گذاشت و به پشت بام رفت و به آسمان نگاه کرد تا کبوترهایی را که آزادانه در آسمان می چرخیدند و حرکات شان زیبا و چشم نواز بود ببیند. او با خودش این شعر را زمزمه می کرد:
سلام سلام کبوتر
کبوتر نامه بر
نوشته ام نامه ای
ببر به سوی مادر
taranehaykoodakan.blogfa.com