مقدمه
لنگرود شهری زیبا و سرسبز در حاشیه دریای نیلگون خزر با وسعت 441 كیلومتر مربع در شرق استان گیلان قرار دارد و به علت دارا بودن مواهب فراوان طبیعی به «طاووس» شهرهای گیلان لقب یافته است.(1)
فاصله این شهر تا دریای خزر 10 كیلومتر و ارتفاع آن از سطح دریا 5 متر است و میانگین درجه حرارت در گرم ترین ماه سال؛ تیر و مرداد به 25 درجه سانتی گراد می رسد. در سردترین ماه های سال؛ دی و بهمن دمای این شهر به 6 درجه سانتی گراد می رسد؛ اما هیچ گاه حرارت منطقه زیر صفر نیست.
جمعیت این شهرستان در آخرین سرشماری سال 1381ش. بیش از 160 هزار نفر گزارش شده است.
صفحه 180
لنگرود مردمی خونگرم، بی پیرایه، دانش دوست و فرهنگ پرور دارد. سكنان این شهر همگی شیعه دوازده امامی اند و به زبان گیلكی سخن می گویند. نام عالمان بلندآوازه و شخصیت های برجسته علمی و دینی این سامان در طول تاریخ زینت بخش صفحات تراجم و رجال بوده است.(2)
آیات بزرگواری همانند: ملاّ عبدالله لنگرودی مشهور به مازندارنی،(3) آقا شیخ شعبان دیوشلی گیلانی، ملاّحسن لیلكوهی، ملاّ علی كبر فتیدهی، سید موسی اشكوری، سید مرتضی مرتضوی لنگرودی و... تنها بخشی كوتاه از فهرست بلند عالمان این دیار در این سده های اخیراند. این شهر علاوه بر عالمان یاد شده مهد پرورش و خاستگاه خطیبان پرخروشی بوده است.(4) كه نام سخنرانی بیش از 30 نفر از خطبای مشهور این شهرستان در مجموعه «گفتار وعّاظ» تالیف دانشمند فرزانه حضرت حجةالاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ محمدمهدی تاج لنگرودی آمده است كه برخی از خطبای این سامان همانند مرحوم حاج میر محمدعلی صدرایی اشكوری (م 1353 شمسی) صاحب روزنامه «طلوع اسلام» شهرت كشوری داشت.(5)
یكی از عالمان نامدار این دیار، دانشمند فرزانه، حضرت آیةالله حاج سید محمدعلی مرتضوی لنگرودی قدس سره(6) چهارمین فرزند برومند
صفحه 181
حضرت آیةالله حاج سید مرتضی مرتضوی لنگرودی قدس سره (1306 - 1383ق.)(7) است. در این نوشتار به شرح زندگانی او می پردازیم.
ولادت
حاج سید محمدعلی مرتضوی لنگرودی در 21 شوال المكرّم سال 1354ق. برابر با پنجم فروردین سال 1316ش. در شهر مذهبی قم و در میان خانواده ای اهل علم، فضیلت و سیادت دیده به جهان گشود. پدر بزرگوارش آیةالله حاج سید مرتضی مرتضوی لنگرودی یكی از عالمان متقی و بلندآوازه حوزه های علمیه قم و نجف اشرف و یكی از شاگردان برجسته و ممتاز آیات عظام میرزا محمدحسین نایینی (م 1355ق.) و سید ابوالحسن اصفهانی (م 1365ق.) است.
چگونگی تولد معظم له در قم
آیةالله حاج سید مرتضی لنگرودی در سال 1352ق. برای صله ارحام، نجف اشرف را ترك و عازم شهرستان لنگرود گردید. ورود این عالم جلیل القدر به شمال، مصادف شد با رحلت پدر بزرگوارش و چون وی فرزند ارشد خانواده بود. برای رفع مشكلات و گرفتاری های خانوادگی وی را مجبور به اقامت دائمی ساخت. اقامت ایشان در
صفحه 182
شمال، موجب نگرانی استادان بزرگوارش گردید، به طوری كه آیةالله اصفهانی در نامه ای به معظم له خواستار بازگشت وی به نجف اشرف شد. در بخشی از این نامه آمده است:
و چون زیاده علاقه به جناب عالی داشتم به دفع الوقت می گذرانیدم ولی دیدم بقاء و توقف جنابعالی كانه تحققّ و استقرار یافته لهذا درصدد تصدیع برآمده و حقیقة عرض می كنم برحسب وظیفه شرعیّه كه به عهده دارم اگر امكان داشته باشد به این ارض مقدس مراجعت نمایید و اگر مراجعت تان نیازمند مقدمات است بنده به مقدار كوتاهی نخواهم كرد. من راضی نیستم كه جنابعالی توقف در ایران نمائید حوزه مباركه نجف اشرف به وجود و بقای حضرت عالی سخت نیازمند است...
آیةالله حاج سید مرتضی لنگرودی پس از دریافتِ نامه استادش، از راه شمال به خراسان و سپس عازم نجف اشرف گردید. وی در مسیر عتباب عالیات به شهر مقدس قم مشرف شد. و در قم بود كه خداوند چهارمین فرزند پسر را به وی ارزانی داشت و او نام این مولود را محمّدعلی و كنیه اش را «عبدالرضا» نهاد.(8)
از نكات عجیب قبل از تولد این فرزند این بود كه حتی تا ماه های آخر، مادرش اثری از حمل در خود احساس نمی كرد؛ گویی این نوزاد از كودكی قصد اقتدا به مولا و سرور خویش حضرت ولیّ عصر (عج) را داشته است.
صفحه 183
در قم و نجف
آیةالله حاج سید محمدعلی لنگرودی در قم متولد شد و در این شهر، در آغوش خانواده اش 13 ماه اقامت گزید. البته اقامت 13 ماهه وی علاوه بر بیماری وی، علت دیگری نیز داشت و آن علت این بود كه علما و بزرگان نجف اشرف در جریان دستگیری آیةالله خالصی و به نشانه اعتراض به دولت عراق به ایران مهاجرت و به طور موقت چند ماه در شهر قم توقف نمودند. و پدر سید محمد نیز به آنان اقتدا نمود. سید مرتضی لنگرودی (پدر سید محمدعلی) در این 13 ماهه در درس حاج شیخ عبدالكریم حائری یزدی شركت كرد و خود نیز به تدریس پرداخت. حاج سید محمدحسین لنگرودی می گوید:
از علت های حائز اهمیت اقامت پدرم در این دوره در قم، تدریس اصول به سبك مرحوم نایینی بود. همه می دانند كه مرحوم نایینی در اصول، صاحب سبك بود و پدرم نیز از شاگردان برجسته وی به شمار می آمد. از آنجا كه هنوز مبانی اصول مرحوم نایینی منتشر نشده بود؛ لذا این نوع درس گفتن برای فضلای قم تازگی داشت. به همین علت درس معظم له در مسجد محمدیه واقع در سه راه موزه، مورد استقبال شدید فضلا و طلاب واقع شد. و این تا آن زمان در حوزه قم سابقه نداشت.(9)
سید محمدعلی بعد از توقف 13 ماهه خانواده اش در قم و رفع مشكلات عراق و مهاجرت استادانش به نجف، در حالی كه نوزادی بیش نبود به همراه والدین بزرگوارش به حوزه نجف اشرف منتقل شد.
صفحه 184
وی دوران كودكی خویش را تا سال 1361ق. در جوار حرم باصفای جدّش امیرمؤمنان سپری نمود. او در این ایام خواندن و نوشتنقرآن را در محضر پدر بزرگوارش به خوبی فراگرفت. آب و هوای نجف اشرف با خانواده آیةالله مرتضوی لنگرودی سازگاری نداشت. پس به ناچار مجبور شدند در سال 1361ق. نجف اشرف را ترك و در تهران رحل اقامت گزینند.
خاندان علمی استاد
شایسته است با خاندان علمی آیةالله حاج سید محمّدعلی مرتضوی لنگرودی آشنا شویم. نسب شریف این عالم فرزانه با 45 واسطه از طریق امام سجادعلیه السلام به حضرت سیدالشهداعلیه السلام می رسد.(10) از این خاندان فقیهان، متكلمان، عارفان، عابدان و بزرگان دیگری برخاسته اند كه به معرفی تعدادی از چهره های مشهور آنان در سده های اخیر بسنده می نماییم.
1. آقا سیّد علی پلاسیّد (م 940ق.)
این علامه فرهیخته جدّ اعلای تمام سادات حسینی شرق گیلان، غرب مازندران و سادات بهشتی های اصفهان از جمله شهید مظلوم دكتر بهشتی و آیةالله حاج سید محمدعلی لنگرودی است كه در زمان شاه طهماسب، شیخ الاسلامِ تنكابن و رامسر بوده است. قبر این بزرگوار در «سادات شهر» رامسر زیارتگاه اهالی آن سامان است.
2. آقا سیّد محمّد
وی كه مشهور به «سهل بن عبدالمطلب» نیز هست عالمی جلیل القدر و صاحب كرامت است. این عالم فرهیخته قبرش در جوار
صفحه 185
قبر علامه پلاسیّد درون ساختمان واقع نشده است؛ اما از خك قبر آن بزرگوار تبرّك می جویند. از این خك برای دفع حیوانات موذی و مصون ماندن محصولات مزارع از آفات استفاده می نمایند. مردم این منطقه به وی علاقه شدیدی داشته و كرامات فراوانی را به او نسبت می دهند. بخشی از كرامات این بزرگوار در مقدمه دیوانش (دیوان بسمل) - كه توسط دكتر سید علی كبر حسینی در سال 1370 ش. در نشر گیلكان رشت چاپ شده - آورده شده است.
3. علامه سید اسماعیل حسینی (1232 - 1306ق.) صاحب كتاب نضرة الناظرین.
4. سید محمّد حسینی تنكابنی
وی نویسنده ایضاح الفرائد و از شاگردان میرزا محمدحسن آشتیانی است. او استاد بسیاری از عالمان معاصر از جمله سید مرتضی لنگرودی، میرزا هاشم آملی و... است.
5. سید عبدالصمد بنی سعید لنگرودی (م 1320 ق.)
وی از شاگردان میرزای آشتیانی و عموی بزرگوار سید مرتضی لنگرودی است.(11)
تحصیلات
الف: تهران
حاج سید محمدعلی مرتضوی لنگرودی در سال 1361ق. همراه خانواده اش نجف اشرف را ترك و در تهران و در جوار مسجد و مدرسه
صفحه 186
حاج ابوالفتح(12) اقامت گزید و به تحصیلات علوم اسلامی در این شهر پرداخت.
پدر بزرگوارش بعد از اقامت در تهران به بازسازی و احیای مسجد و مدرسه حاج ابوالفتح همت گماشت. این دو بنا از بناهای قدیمی دوره ناصری است كه در زمان رضا خان دست خوش حوادث گردید. در این دوران مدرسه تخریب شد و مسجد متروك گردید، به طوری كه محل رفت و آمد حیوانات بود. حاج سیّد محمدعلی و حاج سید محمدمهدی در مدرسه مروی و مدرسه برهان تهران به تحصیل مقدمات دینی پرداختند. از مهم ترین استادان این دوره سید محمدعلی می توان به شیخ علی كبر برهان، آقا شیخ موسی زنجانی و آقا شیخ حسین كنی تهرانی اشاره كرد. وی پس از آماده شدن مدرسه حاج ابوالفتح توسط پدر بزرگوارش سطوح متوسطه و عالی را نزد پدر بزرگوارش و آیةالله حاج سید احمد شهرستانی به خوبی فراگرفت. از آنجا كه وی دارای استعداد خوبی بودقسمت عمده كتاب های متداول آن عصر را با برادرش سید محمّدمهدی تحت نظارت و اشراف پدر گرامی اش به اتمام رسانید.
ب: قم
مرتضوی بعد از 12 سال اقامت و تحصیل در تهران در سال 1373ق. همراه والدین گرامی اش وارد حوزه علمیه قم گردید و تا آخر عمر در این شهر مقدس مأوای گزید. آیةالله مرتضوی لنگرودی درباره چگونگی وارد شدنشان به قم خاطره جالبی را نقل نموده است:
بنده خیلی تمایل داشتم كه به قم یا نجف اشرف بروم و در آنج
صفحه 187
سكن و مشغول تحصیل و تدریس شوم؛ امّا این امر با مخالفت والدین گرامی ما مواجه شد. یعنی هم مرحوم پدرم و هم مادرم با آمدنم به قم یا نجف اشرف مخالف بودند. البته مخالفت پدرم برمی گشت به مخالفت مادر؛ زیرا مخالف اصلی، ایشان بود. پدرم به خاطر رعایت حال ایشان، مخالفت می كرد. مادرم در طول این جابجایی ها به ویژه در شهر نجف اشرف و ناسازگاری آب و هوای آنجا دو نفر از فرزندانش را از دست داده بود و از طرفی فرزند دختر نداشت. ظاهراً تحمّل دوری بچه ها را نیز نداشت؛ اینكه ایشان در تهران باشند و ما در قم یا نجف برای ایشان خوشایند نبود. لذا مخالف بود به هیچ وجه راضی نبود حتی به درخواست رفتن گوش كند. ما هم به رغم تمایل قلبی به رفتن، در تهران مشغول درس و بحث بودیم. برای جلب رضایت آنان راهی به نظر نمی رسید؛ تا اینكه در سال 1373ق. به طور اتفاقی و بدون مقدمه همراه خانواده برای زیارت عتبات عالیات راهی كربلا شدیم. در این مسافرت بنده و برادرم سید مهدی، فكر كردیم كه باید برای به دست آوردن رضایت آنها به حضرت سیدالشهداعلیه السلام متوسل شد؛ زیرا می دانستیم كه دعا در زیر قبّه شریف حضرت، مستجاب است. البته راهش را نمی دانستیم تا اینكه روزی از پدرمان سئوال كردیم كه این اذن دخول كه در هنگام تشرف خوانده می شود از كجا معلوم است كه آقا اجازه دخول به زائر را صادر كرده باشد؟
مرحوم پدرم كه فلسفه و عرفان را نزد بزرگان تهران همانند آقا میرزا هاشم اشكوری و... خوانده بود از این سئوال خوشحال شد و توضیح جالبی داد. خلاصه توضیحات پدر این شد كه ما فهمیدیم كه اذن دخول حقیقی آن است كه زائر هنگام خواندن دعای آن، اشك بر صورتش جاری شود كه در این صورت و با این حال ورود مانع ندارد و
صفحه 188
استجابت دعا امكان پذیر است. لذا ما چند بار اذن دخول خواندیم و به حرم مشرف شدیم؛ ولی اثری از اشك نبود. تا اینكه روزی هنگام تشرف و موقع خواندن دعا، بی اختیار اشك از چشمانمان جاری شد و من و برادرم به حرم مشرف شدیم. در زیر قبّه آن حضرت عرض كردیم: آقا جان! ما از فرزندان شما هستیم و به قم یا نجف خیلی تمایل داریم؛ ولی والدین مخالفت می كنند. اگر مصحلت می دانید زمینه ورودمان را به حوزه های قم یا نجف مهیا بفرمایید؟!
آن شب حرم خیلی شلوغ بود گویی مناسبتی وجود داشت. تا ساعت 10 شب در حرم بودیم وقتی به منزل آمدیم پدرم گفت: شما تا الان كجا بودید؟ گفتیم حرم مطهر برای زیارت. او دوباره گفت: شام میل كردید؟ عرض كردیم: نه. پس او به مادرمان گفت: شام اینها را بكشید. وقتی مشغول خوردن شام بودیم. پدرم بدون هیچ مقدمه ای رو به ما كرد و گفت: آقایان! آیا میل دارید برای ادامه تحصیل به قم بروید؟ ما كه با شنیدن این حرف خیلی خوشحال شده بودیم بدون اینكه خوشحالی مان را ابراز كنیم با كمال خونسردی گفتیم: آقا جان! چطور مگه؟! پدر گفت: من از تهران بدم می آید و از آن به شدت متنفّرم. ما با كمال تعجّب به یكدیگر نگاه می كردیم. هنوز حرف پدرم تمام نشده بود كه مادرمان همان سخن را تكرار كرد. برادرم سئوال كرد شماها كه به تهران خیلی علاقمند بودید، از كی از تهران بدتان می آید. گفتند: الان یكی و دو ساعتی است كه از تهران خوشمان نمی آید؛ و یك حالت تنفّر نسبت به آن برایمان ایجاد شده است.
ما از اینكه دعای مان مستجاب شده بود بسیار خوشحال بودیم؛ ولی با خونسردی گفتیم: آقا جان! اگر بعد از زیارت و رفتن به ایران برای تان امكان دارد، دیگر به تهران نروید بلكه به سوی قم حركت
صفحه 189
كنید و آنجا منزل بگیرید. ما به تهران می رویم و اثاثیه منزل را به قم منتقل می سازیم. ایشان موافقت كرد. البته بدان جهت این را گفتیم؛ زیرا به خوبی می دانستیم كه اگر ایشان به تهران بروند تهرانی ها به هیچ وجه نخواهند گذاشت ایشان آنجا را ترك نماید. ایشان به قم آمد و بزرگان قم به ویژه آیةالله بروجردی به استقبال ایشان آمدند. من و سید مهدی به تهران رفته و شبانه اسباب منزل را با كامیون به قم آوردیم. اهالی میدان قیام وقتی جریان را فهمیدند به شدتّ به تكاپو افتادند. مرحوم حاج مقدس واعظ با سخنرانی های تند و مهیّج خویش مردم را تحریك كرد و آنان دسته دسته به قم آمدند و هرچه اصرار كردند بی فایده بود. لذا آنان جهت بردن آقا به تهران به منزل آیةالله بروجردی رفتند؛ مرحوم حاج مقدس خراسانی خطاب به آیةالله بروجردی كرده و خطابه رسایی ایراد نمود و از اینكه نعمت بسیار بزرگی از دست آنان رفته؛ اظهار لطف از آن مرجع بزرگوار درخواست كمك نمود. آیةالله بروجردی كه مرحوم آقا را از زمان سابق می شناخت. خطاب به آنان گفت: آقای لنگرودی مجتهد است و من نمی توانم ایشان را مأمور به تكلیف نمایم. اهالی تهران مایوس شدند، ولی این قدر رفت و آمد و اصرار كردند تا مرحوم آقا راضی شد كه حضرت آقای اخوی آیت الله سید محمدحسین را به جای خویش به طور موقت به همراه آنان بفرستند كه هم كنون در تهران در همان مسجد اقامه جماعت داشته و در مدرسه مشغول تدریس است. و سرانجام مرحوم پدرم در قم ماندند.(13)
صفحه 190
استادان
مهم ترین استادان مرحوم مرتضوی لنگرودی در قم عبارتند از:
1. سید محمدباقر سلطانی طباطبایی قدس سره؛ استاد كفایه جلد اوّل.
2. میرزا محمد مجاهدی تبریزی قدس سره؛ استاد كفایه جلد دوم.
1. آیةالله العظمی بروجردی، كه مرتضوی به مدت 3 سال در درس خارج فقه وی شركت نمود.
2. سید مرتضی مرتضوی لنگرودی كه محمدعلی، به مدت 6 سال در درس فقه و اصولش شركت نمود.
3. سید محمدرضا گلپایگانی، كه مرتضوی 12 سال در درس فقه او حاضر شد. وی موفق شد از این بزرگوار اجازه اجتهاد دریافت نماید.
4. آقا میرزا هاشم آملی
مرتضوی 12 سال در درس اصول آن بزرگوار شركت كرد و موفق به دریافت اجازه اجتهاد از معظم له گردید.
5. سید محمدحسین طباطبایی كه مرتضوی فلسفه و تفسیر را از این استاد فرزانه به خوبی آموخته است.
البته معظم له در درس برخی آیات بزرگوار همانند: شیخ مرتضی حائری، سید احمد زنجانی، امام خمینی و داماد شركت جسته است؛ اما چون به صورت منظم و نیز مدت آن زیاد نبود لذا در این نوشتار از آن یادی نشده است.
ضمناً در سفری كه مرتضوی به نجف اشرف داشت در درس برخی از بزرگان همانند امام، خویی، حكیم و.... شركت و از دانش بیكران آنان خوشه چیده است.
صفحه 191
تدریس
آیةالله مرتضوی همانند پدر گرامی و سایر بزرگان در كنار تحصیل به تدریس سطوح پایین تر پرداخت. این تدریس به رغم بیماریهای گوناگون وی، تا آخر عمر شریف ادامه داشت. او در اواخر عمر شریف خود به تدریس (مكاسب، رسائل و كفایه) اشتغال داشت. شیوه درسی آن بزرگوار بدین صورت بود كه با اینكه تسلط فوق العاده ای بر متون یاد شده داشت؛ ولی بدان كتفا نمی كرد؛ بلكه با بررسی و مطالعه و دسته بندی، مطالب را می نوشت و آنگاه آنرا به صورت پخته و آماده در اختیار شاگردان قرار می داد. وی در نهایت تواضع نسبت به بزرگان، كلام آنان را به نقد می كشید و نظرات خویش را با استدلال عقلی و نقلی بیان می نمود. نیز وی با نهایت احترام نسبت به بزرگان برای اینكه شائبه بی حرمتی در اذهان خطور نكند می فرمود: «شاید مراد آنان را در این موضوع ما نفهمیده ایم!»
ناگفته ه
آیةالله حاج سید محمدعلی لنگرودی چهارمین فرزند برومند فقیه اهل بیت علیهم السلام حضرت آیةالله حاج سید مرتضی لنگرودی قدس سره است. وی در مورد زندگانی علمی و اخلاقی و اوصاف و كمالات پدر بزرگوار و گرامی خود مطالبی نقل كرده كه چون هیچ كدام از این مطالب تا كنون به چاپ نرسیده است بدان اشاره می شود:
1. غربت علمی
مرحوم والدمان از شاگردان ممتاز و برجسته مرحوم نایینی بود و از لحاظ طبقه علمی و سنّتی در ردیف آیات عظام: بروجردی و خوانساری به شمار می رفت و در هنگام رحلت حداقل 20 سال از
صفحه 192
بزرگان معاصر همانند امام راحل، گلپایگانی و... بزرگتر بودند. به نظر من، والدمان از نظر علمی خوب شناخته نشد. با وجود اینكه وی شاگردان نامدار و برجسته ای را تربیت كرده است. به عنوان مثال، وی 12 سال در نجف بود و سپس به ایران آمد و چندین سال در شمال ماندگار شد و بعد دوباره به نجف رفت و بعد از چندین سال به تهران بازگشت و نزدیك به 12 سال در آنجا اقامت داشت. و آن گاه به قم مشرف شد و 10 سال آخر عمرش را در این شهر گذراند. وی فعالیت های زیادی علاوه بر تدریس داشت. مثلاً طرح ابتكاری تعطیلی روز وفات امام صادق علیه السلام از سوی ایشان به آقای كاشانی پیشنهاد گردید. در یكی از روزها آیةالله كاشانی در تهران به دیدن ایشان آمد. پدرم خطاب به ایشان گفت: حالا كه شما الحمدلله در مجلس شورای ملّی هستید، روز وفات امام صادق 7؛ رئیس مكتب جعفری خوب است به عنوان یك روز تعطیل اعلام شود. ایشان استقبال كرد و آن را در مجلس طرح نمود و این مسئله به صورت قانون تصویب شد. در تهران در دهه 20، مؤسس جشن و چراغانی كردن خیابان ها به مناسبت نیمه شعبان ایشان بود گرچه بعداً دیگران آن را ترویج نمودند؛ ولی باز ایشان مطرح نشد.
حتی زندگینامه ایشان یا اصلاً نوشته نشد و یا ناقص نوشته شده است، در حالی كه در مورد زندگانی افراد گاهی چندین كتاب نوشته می شود. البته آن بزرگوار به این گونه امور وابستگی و دلبستگی نداشت و خوش نداشت كه حتی در مجالس از ایشان نامی برده شود. ولی باید از مقام علمی عالمان دین به نحو شایسته تجلیل شود. لذا شاید بی مناسبت نباشد كه عرض كنم كه تاریخ ماده رحلت ایشان یعنی اربعین صفر سال 1383ق. با حروف ابجد «غریب العلم» می شود كه
صفحه 193
این حكی از اثبات مهجوریت و غربت معظم له است.
2. اخلاص و آینده نگری
مرحوم پدرم انسانی مخلص و معتقد و بسیار دوراندیش و آینده نگر بود. او فقط چهار فرزند داشت همه آنان را به كسوت روحانیت درآوردند و تكید داشت و حتی او در وصیت نامه اش آورده است كه: فرزندانش باید تلاش كنند تا از لحاظ علمی از كسی تقلید نكنند. اگر یك یا دو نفر از فرزندان من مجتهد شدند بر آنان واجب است دست یك یا دو نفر دیگری را بگیرند و آنان را به این مقام والای علمی برسانند و الاّ من راضی نیستم و اگر اولاد من توان اجتهاد را در خود نمی بینند بهتر است در میان مشاغل شغل كشاورزی را برای خویش انتخاب نمایند.
امروز به بركت انفاس قدسیه آن بزرگ مرد، همه فرزندانش از عالمان و مدرسان عالی مقام حوزه و بلكه همه نوادگان آن مرحوم همگی در كسوت روحانیت و بعضاً مجتهد و نزدیك به اجتهادند.
در خصوص آینده نگری و دقت و دوراندیشی پدرم می توان گفت كه وی زمانی تصمیم گرفت تا من و همه برادرانم طلبه شوند در حالی كه اوضاع روحانیّت بهم ریخته و آینده آن بسیار تاریك و آشفته بود. حتی اهل علم حاضر نبودند فرزندانشان طلبه شوند. ایشان نه تنها همه ما را طلبه كرد، حتی در سن 5 سالگی به برادرم آیةالله حاج سید محمدحسین لنگرودی لباس روحانیت پوشاند. ایشان در این راه خیلی ملامت شنید و بسیار در فشار قرار گرفت. یادم هست علمای بزرگ وقتی به دیدن ایشان می آمدند، او را از اینكه در این اوضاع مبهم همه فرزندان خود را طلبه كرده است مورد انتقاد قرار می دادند. و آنها می گفتند حال كه بنا دارید فرزندانتان طلبه شوند لااقل دو نفر را به
صفحه 194
مشاغل آزاد بگمارید تا در امور زندگی كمك تان نمایند. ولی ایشان به این حرف ها اعتنا نداشت و می گفت اینهایی كه معتقد به نابودی روحانیت و تاریك بودن آینده آنان اند اعتقاد ندارد كه این مملكت صاحب دارد و آینده هم در دست خداست. ما نباید فقط به فكر خودمان باشیم، پس نصرت دین خدا چه می شود؟ ما چه وظیفه ای داریم؟ ما همه افتخارمان این است كه اسم ما در طومار نوكری امام زمان علیه السلام روحی له الفداه ثبت شود. ما كه نباید در مقابل قلدری رضا خان دست از امام زمان علیه السلام برداریم و.....
او این سخنان را به قدری شیرین و جذّاب بیان می كرد كه حتی موجب تحوّل روحی آقایان می شد. البته سخنان آنان از روی دلسوزی بود و حتی یادم هست بستگان ما وقتی این موضوع را فهمیدند به تهران آمدند و خیلی تلاش كردند كه آقا را منصرف نمایند؛ ولی بی فایده بود. آنان برای به كرسی نشاندن حرف خود، با آقا قهر كردند! رفت و آمدها محدود شد؛ ولی ذره ای در عزم آهنین ایشان خلل وارد نشد.
3. مشوق اصلی
پدرم برای اینكه ما تحت تأثیر فشارها و سخنان اطرافیان قرار نگیریم و روحیه ما تأثیر منفی نپذیرد، دست به اقدام جالبی زد. وی هنگام صرف غذا كه همه اعضای خانواده جمع بودند. از زندگانی علما و بزرگان قسمت هایی را انتخاب و آن را به طرز جالبی بیان می كرد، كیفیت درس خواندن، راه رفتن، مجالس علمی، آداب زیارت كردن و... را به قدری جذاب تعریف می كرد كه انسان به كسب و یادگیری علم مشتاق می شد. او داستان هایی را حتی از استادان خویش نقل می كرد كه خیلی لذت بخش بود. او روی جنبه های مثبت زندگانی علما بسیار
صفحه 195
تكید داشت. این سخنان خالصانه موجب شد همه ما طلبه شویم. ما خیلی مدیون ایشان هستیم كه نگذاشت در آن برهه از زمان حساس از مسیر اصلی منحرف شویم. برخورد او می تواند برای اهل علم الگو باشد تا در مواقع هجوم افكار مسموم در جامعه از فرزندانشان محافظت نمایند.
4. مرجعیت واحد
پدرم از برجسته ترین علمان عصر بود مانند بسیاری از مجتهدان پارسا و متقی از منصب فتوا دوری می جست و معتقد بود كه مرجعیت شیعه باید واحد باشد و در برابر اصرار دوستان و مؤمنان كه خواستار توضیح المسائل ایشان بودند می گفت: زعامت شیعه را الآن آیةالله بروجردی در دست دارند و رساله ایشان در دست مردم است و نیازی نیست كه دیگری رساله توضیح المسائل چاپ كند و در نتیجه می گفت: بروید از ایشان تقلید و ترویج كنید.
5. شجاعت ذاتی
او بسیار شجاع بود و صراحت لهجه داشت. وی در جوانی در زمان مشروطه فعالیّت فراوانی كرد كه البته انقلاب مشروطه شكست خورد و آن فعالیت ها نتیجه نداد و او از به ثمر نرسیدن تلاش علما ناراحت بود. در هنگام تنظیم و تصویب لایحه انجمن ایالتی و ولایتی كه مضامین آن گویا قدری تند بود عده ای از علما حاضر نبودند آن را امضا نمایند؛ اما معظم له با شجاعت آن را امضا كرد. در صدر آن اعلامیه امضای ایشان قرار دارد. حضرت امام كه انسان ذاتاً شجاعی بود و نیز از انسان های شجاع خوشش می آمد همواره اقدام آقا را مورد تحسین قرار می داد. شریعت سنگلجی كه در دهه سی، افكار التقاطی داشت، از آنجا كه مرد ملایی بود به احدی اعتنا نداشت؛ ولی در مقابل پدرم كه
صفحه 196
می رسید كم می آورد. و خود را عاجز و ناتوان می دید. او می دانست كه مرحوم آقا بدون واهمه حرفهایش را می زند.
زمان آقای بروجردی بسیاری از مشكلات طلبه ها به وسیله مرحوم والد حل و فصل می شد. با اینكه ایشان با بیت معظم له مرتبط نبود؛ ولی موقعیت فوق العاده ای در نزد معظم له داشت. یكی از استادان بزرگوار حوزه روزی به من گفت: مشكلی برای طلاب پیش آمده كه ما جمعی از طلاب برای حل آنان به چند نفر از آقایان كه همگی از مراجع تقلید بودند متوسل شدیم تا نزد آیةالله بروجردی واسطه حل آن مشكل شوند، ولی آنان موفق نبودند. لذا به نزد امام خمینی رفتیم معظم له ما را به آیةالله لنگرودی ارجاع دادند و مشكل آنان با وساطت آقای والد نزد آیةالله بروجردی حل شد.
به خوبی به یاد دارم كه عده ای از فضلا خدمت آقا رسیدند و گفتند: آقای بروجردی سجده بر سنگ مرمر را جایز نمی داند و آن را جزء معادن دانسته است. این فتوا برای زائران ایرانی خانه خدا كه مُهر برای سجده نمی توانند از مهر استفاه كنند مشكلات فراوانی ایجاد خواهد كرد. مرحوم آقا چندین جلسه با مرحوم آقای بروجردی بحث كرد و نظر معظم له را عوض كرده كه موجب مسرّت و خوشحالی فراوان اهل علم و مؤمنان گردید.(14)
ویژگی های اخلاقی
مرحوم حاج سید محمدعلی لنگرودی دارای خصوصیات و كمالات و خدمات فرهنگی و اجتماعی و دینی فراوانی بود كه به برخی از آنان
صفحه 197
اشاره می شود:
1. تدریس
وی طبق سیره عملی بسیاری از بزرگان دین از ابتدای طلبگی علاوه بر تحصیل، به تدریس سطوح پایین تر پرداخت. او در تهران و بعدها در قم و تا آخر عمر شریفش تدریس را رها نكرد. او مانند پدرش پس از آموختن هر كتاب آن را تدریس می نمود. وی با عنایت خداوند متعال موفق شد بارها رسائل، مكاسب، كفایه و شرح تجرید را در یكی از حجرات حرم و بعدها در بیت پدر بزرگوارش كه به صورت خوابگاه در اختیار طلاب محترم قرار داشت تدریس كند. علاوه بر تدریس كتب حوزوی وی در ماه مبارك در مسجد عشقعلی به تفسیر قرآن و درس اخلاق می پرداخت.
نگارنده كه مكاسب را نزد وی فراگرفته به یاد دارم كه استاد فرزانه ما تسلّط و احاطه خوبی بر مكاسب (بیع) داشت؛ ولی با این حال، قبل از تدریس حداقل دو ساعت مطالعه می كرد و مطالب را دسته بندی می نمود و آن را با بیانی رسا به گونه ای توضیح می داد كه با گذشت سالیان متمادی، هنوز آن مطالب و متون درسی از یادها نرفته است. تشریح محتوای مكاسب با مسائل روز، یكی از شاخص ترین ویژگی های درس معظم له بوده است.
2. علم دوستی
او عاشق علم بود و به گونه ای عاشقانه از علم و علما سخن می گفت كه انسان دلش می خواست همه ساعات عمرش را یا كتاب بخواند و یا در محضر علما باشد.
یكی از شاگردان معظم له می گوید: یك شب به نماز یكی از آقایان رفتم و بعد از اقامه نماز یكی از شخصیت های معروف در آن جمع
صفحه 198
سخنرانی كرد. از آنجا كه اغلب حضار طلبه بودند وی درباره بی فایده بودن اغلب كتب درسی حوزه سخنانی گفتو من نیز تحت تأثیر آن گفته ها تصمیم گرفتم كه آن كتب را نخوانم و همان سخنان را نیز برای دوستان تعریف می كردم. نیز با تأثیرپذیری از سخنان آن شخص كارم به جایی كشید كه دو سال هم در امتحانات حوزه شركت نكردم و در این راه زیان فراوانی دیدم تا اینكه با توصیه یكی از دوستان خدمت آیةالله لنگرودی رسیدیم و ضمن تعریف ماجرا، معظم له با خوشرویی فرمودند: افراط و تفریط در هر كاری بد است و در علم آموزی بدتر. شما نباید تحت تأثیر اشخاص باشید. این علوم مقدمه شناخت و معرفت انسان است. مثلاً همان شخصیت كه سخنرانی كرده. چطور ممكن است كسی علم نیاموخته باشد و بلاغت، فصاحت، زمان، مكان، مخاطب و... كه همگی از علوم ادبی حوزه است را بلد نباشد بعد بیاید سخنرانی كند. این سخنرانی بدون آن آموزه ها بی محتواست.... پس از این صحبت توانستم روحیه علم آموزی را در خودم زنده كنم و بعدها فهمیدیم كه چقدر ضرر دیدم. آری سخنانش از دل برمی خاست و لاجرم بر دل می نشست.
3. خلوص نیت
یكی از اقدامات معظم له این بود كه تدریس را در محل خوابگاه طلاب (بیت پدری) در كوچه و پس كوچه های عشقعلی برگزار می كرد. با اینكه بیمار بود و محل تدریس دور، ترجیح می داد درس را در آن محل برگزار نماید. عده ای از فضلا پیشنهاد كردند كه لااقل درس در جوار حرم یا مدرسه فیضیّه در محل مناسبی برگزار شود تا فضلای بیشتری از درس حضرت عالی استفاده نمایند؛ اما او در كمال فروتنی می گفت: ما قابل این حرف ها نیستیم؟! حتی وی از انتشار اعلامیه
صفحه 199
برای دعوت طلاب نیز جلوگیری می كرد. هر وقت هم تحت فشار قرار می گرفت با تعریف داستانی از سیره عملی بزرگان، آنان را از اقدام عملی برای معرفی خود برحذر می داشتند. روزی در جلسه درس می گفت: شما كه شهرت و عظمت امام خمینی را می بینید، بدانید كه شخص ایشان ذره ای برای رسیدن به این مقام تلاشی نكرده؛ بلكه خدا به او این عظمت و شرافت را داده است. امام راحل كسی است كه محل درس خود را از اطراف حرم به مسجد سلماسی كه یك مكان دور افتاده ای بود منتقل ساخت. او از شهرت متنفر بود، بلكه خلوص نیت داشت و همین باعث عظمت ایشان گردید و... وی با این گونه سخنان جذّاب باعث انصراف اقدام عملی شاگردان و دوستان می گردید.
4. نصایح سودمند
این عالم فرهیخته روزهای چهارشنبه بعد از اتمام درس، نصایح سودمندی بیان می كرد. نصایح اخلاقی ایشان همواره مورد استقبال فراوان طالبان علم و معرفت بود. وی طلاب محترمی را كه به دست مبارك وی به لباس مقدس روحانیت ملبّس می شدند به چند امر مهم و اساسی سفارش می كرد و می گفت:
1. طلابی كه ملبس به لباس مقدس روحانیت می شوند باید سعی كنند تا رفتار ناپسندی كه موجب بدنام شدن روحانیت شود از آنان سر نزند.
2. ملبسین به این لباس مقدس، باید سعی كنند بیش از پیش در امر تحصیل علم و كسب معارف كوشا باشند؛ زیرا سطح توقع و انتظار مردم از آنان به مراتب افزایش می یابد و این وظیفه را سنگین تر و حساس تر می كند.
صفحه 200
3. معتقدم كه بسیاری از مشكلات گوناگون امروز بشر زاییده عدم شناخت واقعی نسبت به مقام و منزلت خدا و انبیا و ائمه دین است؛ لذا تكید می كنم كه طلاب محترم با مطالعه و فراگیری علوم گوناگون، شناخت و شناساندن را در سرلوحه امور خویش قرار دهند تا همگان از این مشكلات رهایی یابند.
عشق به ائمه علیهم السلام
آیةالله مرتضوی به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام به خصوص مولای عارفان حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام عشق می ورزید و در همه حالات خویش همواره از فضایل و كرامات و سخنان آنان مرتب سخن می گفت. وی به ویژه در ماه مبارك رمضان در مسجد عشقعلی مقید بود منبر برود. وی فضایل امام علی علیه السلام را به گونه ای بیان می كرد كه هر شنونده ای را تحت تأثیر قرار می داد. نیز هنگام بیان فضایل اهل بیت علیهم السلام، اشك در چشمانش حلقه می زد و مظلومیت آنان، او را غصه دار می كرد و به شدّت می گریست. او در منزل برادر بزرگوارش آیةالله حاج سید محمدحسن لنگرودی هر هفته جمعه ها در روضه شركت می كرد و نیز در رثای امامان معصوم علیهم السلام به ویژه امام اوّل شیعیان اشعاری را نیز سروده است. یك نمومه از آن سروده ها چنین است:
علی ای مظهر عدل الهی
بود تاریخ را بر این گواهی
كجا دیده كسی با قدرت و زور
شود نزد یتیمان خك و كاهی
صفحه 201
برادر نزد او مانند غیر است
در انجام اوامر هم نواهی
عقیل و بچه هایش را ز تاریخ
مگر نشینیده ای فریاد و آهی
ز حلقومش فغان برخواست و گفت
برادر آتش است این یا الهی
امیرش گفت از آتش هراسی؟
علی خائف نباشد از مناهی
برای زینت آن دخت وال
صباح خویش كرد چون شب سیاهی
قلاد عاریت بگرفت از او
نمود عیشش تنقّص با تباهی
ز پای ذمه زن خلخال بگرفت
یكی از مردمان دون و واهی
غضب بر چهره اش گردید بارز
شال شیر نر دربند چاهی
بگفتا مرگ پیش من گواراست
نباشد چاره ای خواهی نخواهی
همه مردم به نزد او مساوی
گدا بنده، غنی، یا آنكه شاهی...
از منظر دیگران
آیةالله حاج سید احمد شهرستانی درباره ایشان در اجازه روایتی آورده است:
صفحه 202
فقد استجاز منی حسن الظنّ بی جناب حسنة الایام ثقة الاسلام و صفوة الاماثل الاعلام ذوالحسب الشریف الرّفیع و المقام الشامخ المنیع العالم التّقی الزّكی البحر المفضال الالمعیّ السید محمدعلی المرتضوی اللنگرودی...
آیةالله العظمی میرزا هاشم آملی درباره وی می گوید:
... فان جناب العالم الالمعی و الفاضل الكامل التقی صاحب القریحة النّقادة و السلیقة المستقیمة عماد الاعلام حجةالاسلام الحاج السید محمدعلی المرتضوی اللنگرودی...
آیةالله حاج سید احمد زنجانی در اجازه روایتی چنین نوشته است:
و... ان السیّد السند المعتمد و العالم المؤید الحاج السید محمدعلی المرتضوی...
آیةالله قربانی نماینده ولی فقیه در استان گیلان در خطبه نماز جمعه به مناسبت ارتحال معظم له چنین می گوید:
داغ انسانی بافضیلت و برادر دانشمند و ارجمندم آیةالله حاج سید محمدعلی لنگرودی مرا سوزاند و باید عرض كنم در میان بسیاری از دوستان و رفقا كه شهید شده و یا رحلت فرمودند داغ رفتن دو نفر مرا بی تاب ساخت و جگر مرا سوزاند یكی شهید دكتر باهنر و دیگری آیةالله لنگرودی. این عزیز هم آقا بود و هم آقازاده، بسیار بامعرفت بود، كمالات و اوصافی در وجود این عزیز نازنین بود كه در دیگران كمتر یافت می شد. او افتخاری برای ما گیلانی ها و یكی از شخصیت های بسیار ارزنده حوزه های علمیه به ویژه قم به شمار می رفت. او با اینكه در میان آیات اخوان اربعه مرتضوی از همه كوچكتر بودند معذلك عمری را با بیماری شكر الهی بود و سرانجام عاشقانه
صفحه 203
به معبود خویش شتافت خدایش رحمت كناد.
حاج سیلمانی یكی از بازاریان متدین در اطراف حرم مطهر می گوید:
بیش از 60 سال است كه در اطراف حرم مطهّر مغازه دارم و به واسطه شغلم، بساری از علما را می شناسم و با آنان ارتباط دارم. به نظرم آیةالله لنگرودی نمونه واقعی یك روحانی بود كه انسان با دیدن آن قیافه و وقار و متانت به یاد اهل بیت عصمت و طهارت می افتاد. گام های سنگین و متین و لباس نظیف و عمامه ای مرتب و قد كشیده و چهره باز و نورانی و متبسم كه هنگام غروب برای اقامه نماز جماعت از جلوی مغازه ام رد می شد، مرا وامی داشت كه لحظاتی دست از كسب و معاش برادرم و به تماشای ایشان بپردازم و به دیگران هم توصیه می كردم كه نگاه كنند. عجیب اینكه آنان بدون اینكه حتی نام این بزرگوار را بدانند مجذوب این آقا می شدند. روزی به یكی از دوستان روحانی عرض كردم و گفتم این عقیده من است، اگر كسی می خواهد طلبه شود اوّل باید فكر كند كه طلبه یعنی راهنمای مردم عوام مثل من یعنی اینكه من و امثال من باید با دیدن آن طلبه به یاد خدا و اهل بیت علیهم السلام پیامبرصلی الله علیه وآله بیفتیم و اگر این گونه نباشد آن شخص به درد طلبگی نمی خورد حالا هر كس كه می خواهد باشد.
یكی از بازاریان خیابان چهارمردان كه سال ها با معظم له محشور بوده است درباره او می سراید:
اهل دل باشد صفای باطنش سلمان بود
پیرو جدّش محمدصلی الله علیه وآله صاحب قرآن بود
صفحه 204
از فضایل اخلاقی
او بی توجه به مال، ثروت و مقام دنیوی بود. این عالم بزرگ آخرت خویش را به دنیای فانی نفروخت. وی نسبت به بزرگان دینی كمال احترام را رعایت می كرد. با اینكه تقریباً همه سال های عمرش با بیماریهای گوناگون سپری شد؛ هیچ گاه لب به اعتراض و شكایت نگشود و همواره شكر و صابر بود. او با اینكه به خاطر بیماری و كسالت های ممتد از حضور در اجتماعات و مجالس محروم بود؛ تحلیل های مفید و سودمندی از قضایای روز بیان می داشت. زهد و تقوای علمی داشت و خوش گفتار و خوش رفتار بود و در برخورد با افراد، معتدل و نرم بود و روحیه بشاش داشت. به بزرگان و شخصیت ها احترام می كرد و همواره از آنان به نیكی یاد می كرد و اهل نوافل و تهجد بود.
خدمات دینی
اقامه نماز جماعت
آیةالله لنگرودی به مدت 30 سال در مسجد عشقعلی واقع در خیابان انقلاب در مركز شهر مذهبی قم به اقامه جماعت پرداخت و نیز در همین مكان مقدس مشغول وعظ و ارشاد و درس تفسیر قرآن و درس اخلاق بود. در ایام رمضان خودش منبر می رفت و مواعظ سودمندی ایراد می نمود. بزرگانی كه در مسجد عشقعلی اقامه جماعت كرده اند عبارتند از آیات عظام:
حاج شیخ عبدالكریم حایری یزدی مؤسس حوزه علمیه قم.
حاج سید حسین طباطبایی بروجردی.
حاج شیخ ابوالقاسم كبیر قمی.
صفحه 205
شیخ عبدالنبی عراقی.
سید مرتضی لنگرودی
پس از رحلت آیةالله حاج سید محمدعلی لنگرودی فرزند برومند ایشان حجةالاسلام و المسلمین حاج سید محمدجواد مرتضوی لنگرودی در این مسجد اقامه جماعت نموده هم كنون نیز امور علمی و عملی پدر بزرگوارش را به عهده دارد.
احیای مسجد عشقعلی
مسجد عشقعلی از مساجد قدیمی شهر قم دارای قدمتی بیش از 150 سال به لحاظ موقعیت مكانی و نزدیكی حرم مطهّر و محل تدریس و اقامه جماعت بزرگان و فقیهان عالی مقام، دارای ارزش فوق العاده ای است. ساختمان مسجد فرسوده و كهنه بود و گنجایش جمعیّت را نداشت. آیةالله لنگرودی با همّت والای خویش و با كمك متدینین مسجد را تخریب و در همان مكان با اسلوب مهندسی مجدداً مسجد باشكوهی ساخت. در راه احیای این مكان مقدس معظم له زحمات فراوانی متحمل شد. این مسجد به شكل آبرومندانه ای بازسازی و احیا شد و هم كنون از مهم ترین مساجد قم به شمار می آید.
مدرسه علمیه آیةالله لنگرودی
این مدرسه كه منزل پدر بزرگوارش بود با همّت والای معظم له و برادران گرامی اش برای زنده كردن نام و آثار پدرش به صورت مدرسه علمیه در اختیار طلاب علوم دینیّه قرار گرفت كه حدود 60 طلبه در آن جا مشغول تحصیل هستند. معظم له با مقررات خاصی با تدریس و نظارت صحیح و كارآمد خویش توانست طلاب فاضلی را تربیت نماید كه در این مدرسه به تدریس فقه و اصول و اداره آن اشتغال دارند.
صفحه 206
تألیفات
آیةالله لنگرودی به علّت اینكه در بیشتر سال های زندگی اش بیمار بوده و بیماری مانند همراهی همیشگی او را رها نمی كرد. از حضور در محافل عمومی محروم بوده است. امّا این امر باعث نشد او از تألیفات و تصنیفات غافل شود. البته برخی از تألیفات این عالم فرهیخته نیمه تمام مانده و هیچ كدام از آثارش به زیور طبع آراسته نشده است. این آثار عبارتند از: 1. رساله ای در عدالت؛ 2. تاریخ را بررسی كنیم (مناظره بدون تعصب در امامت) 3. شرح فارسی بر تجریدالاعتقاد؛ 4. ترجمه الطرائف ابن طاووس 5. كشكول؛ 6. تقریرات درسی
آیات عظام؛ 7. حواشی بر رسائل، مكاسب، كفایة.
سروده ه
معظم له طبع روانی در شعر داشت و گاهی برای پر كردن اوقات فراغت خود اشعار زیبایی می سرود متأسفانه این اشعار تا كنون همانند آثار و تألیفات وی به زیور طبع آراسته نشده است. نمونه هایی از این سروده ها چنین است:
دواوین عمل پر از گناه است
به میزان عمل رویم سیاه است
اگر لطفت نباشد دستگیرم
یقین در قعر دوزخ جایگاه است
ولایت پایه ایمان و دین است
یقین این گفته شرع مبین است
به نیشابور در هنگام رحلت
بیان فرمود این ز اسرار دین است
صفحه 207
زكات و روزه و حج و قیامت
تو را ناجی نباشد در قیامت
اگر در تو نباشد حُب حیدر
چنین گفته است آن برج امامت
فرزندان
آیةالله لنگرودی در سال 1338ش. با بیت فقیه مجاهد حضرت آیةالله العظمی حاج آقا حسین قمی وصلت نموده كه ثمره این ازدواج 7 فرزند است:
1. حاج سید محمدجواد مرتضوی لنگرودی
وی تحصیلات خویش را در قم نزد پدر، عموهای گرامی اش و سایر آیات عظام به اتمام رسانید و اینك از مدرسان حوزه علمیه قم به شمار می رود و نیز در جایگاه امامت پدر مشغول وظیفه دینی و علمی است.
2. سید احمد، كه از طلاب حوزه علمیه قم است.
3. طیّبه 4. طاهره 5. فاطمه 6. زهره 7. آمنه دختران و یادگاران جسمانی معظم له هستند.
رحلت
آیةالله لنگرودی در 62 سالگی پس از عمری تلاش، خدمت، تحصیل، تدریس، تهذیب نفوس و ارشاد و هدایت مردم در اثر كسالت های ممتدّ در سحرگاه روز جمعه سوم جمادی الاولی 1416ق. برابر با 7 مهرماه 1374ش. بعد از اقامه نماز صبح و در اثر سكته قلبی در تهران دار فانی را وداع نمود و روحش در جوار رحمت الهی آرمید. پیكر پكش عصر شنبه از مسجد عشقعلی در میان انبوه جمعیت
صفحه 208
دلسوخته و گریان، باشكوه فراوان تشییع و پس از اقامه نماز در قبرستان شیخان به خك سپرده شد. در پی رحلت این عالم جلیل القدر مجالس باشكوهی در قم، تهران و گیلان منعقد گردید و حضور بسیاری از مراجع عظام تقلید در مجالس ختم وی بر عظمت و معنویت مجالس افزود. شاعران محترم نیز اشعار فراوانی در رثاء این بزرگمرد الهی سروده اند.(15)
پی نوشت:
1) گیلان، گروه پژوهشگران ایران، ص 39 و 40.
2) همان؛ طرح توسعه و عمران جامع ناحیه لنگرود، مهندسان مشاور شمال 1379ش.
3) وی یكی از رهبران مشروطه است. از آنجا كه وی مدتی در بابل (بارفروش) در محضر علاّمه فقید حاج ملاّ محمد اشرفی مازندرانی تلمذ نموده به مازندرانی شهرت یافته است.
4) جهت اطلاع بیشتر ر. ك: مقالات همایش فرهنگی و پژوهشی لنگرودشناسی، فصل نامه فرهنگ گیلان، سال چهارم، ش 13 و 14، بهار و تابستان 81.
5) گنجینه دانشمندان، ج 2، ص 417.
6) شمه ای از زندگانی آیةالله حاج سید محمدعلی مرتضوی لنگرودی در كتب ذیل آمده است: گنجینه دانشمندان، ج 7، ص 32 و ج 9، ص 324؛ دانشوران و دولتمردان گیل و دیلم، ص 644؛ پیشینه تاریخی و فرهنگی لاهیجان و بزرگان آن، ص 848؛ سیمای لنگرود، ص 169، نوشته آقای رفیعی لاهیجی؛ شجره مباركه، اشاره اجمالی به اجداد و نیكان سادات لنگرود، ص 65، محمدحسن مرتضوی لنگرودی؛ ستارگان حرم، دفتر 13؛ هفته نامه گلبانگ گیلان، آبان 1374ش. و دو مقاله مجزا از شرح زندگانی و حالات آن مرحوم كه توسط فرزند فاضل معظم له حاج سید محمدجواد مرتضوی لنگرودی تهیه و در اختیار این جانب قرار گرفته است. در این نوشتار بیشتر از این دو مقاله استفاده شده است.
7) ر. ك: آثارالحجة، ص 73؛ گنجینه دانشمندان، ج 2، ص 248؛ معجم رجال الفكر و الادب فی النجف، ص 1132؛ فرهنگ فارسی، دكتر محمد معین، ج 6، ص 1824؛ چهره ای از زندگانی آیةالله لنگرودی، آیةالله محمد واصف، مجله حوزه، مصاحبه با آیةالله سید محمدحسن مرتضوی لنگرودی و ستارگان حرم، دفتر 13. شمه ای از حالت آن فقیه فرزانه توسط برادر دانشمندم آقای غلامرضا گلی زواره آمده است.
8) مصاحبه نگارنده با آیةالله سید محمدحسین لنگرودی(دامت بركاته) كه سكن تهران هستند.
9) همان.
10) شجره مباركه، سید محمدحسن مرتضوی لنگرودی، ص 65.
11) شرح این عالمان بزرگوار در الذریعه، تالیف شیخ آقا بزرگ طهرانی و بزرگان تنكابن و رامسر و نیز در شجره مباركه آمده است.
12) واقع در میدان قیام (شاه سابق).
13) این داستان معظم له توسط برادر بزرگوارش حضرت آیةالله حاج سید محمدمهدی عبدالصاحب مرتضوی لنگرودی دامت بركاته تكمیل گردید.
14) مطالب معظم له در این باره (خصوصیات منتشر نشده آیةالله حاج سید مرتضی لنگرودی) توسط برادران معظم له تكمیل گردید و با مقداری تصرف و اضافات نگاشته شد.
15) متن مقاله با استناد به نوشته های جناب حجةالاسلام حاج سید محمدجواد مرتضوی لنگرودی و با همكاری بیت مكرم آیةالله العظمی حاج سید مرتضی مرتضوی لنگرودی تهیه و تنظیم شده است و در ضمن لازم به تذكر است كه چون اینجانب چند سالی افتخار شاگردی آن فقید سعید داشته ام و بسیاری از خصوصیات و گفتار معظم له را از نزدیك مشاهده كرده و به تصویركشیدم.
نویسنده : محمدتقی ادهم نژاد
|