«
هیجانها پدیدههای احساسی ـ انگیختگی ـ هدفمند ـ بیانگر کمدواماند که به ما کمک میکنند با فرصتها و چالشهایی که هنگام رویدادهای مهم زندگی مواجه میشویم سازگار شویم
.
»
(
مارشالریو، جان. انگیزش و هیجان. ترجمهی سیدمحمدی، یحیی. تهران: ویرایش
۱۳۸۶
)
«
هیجانها، احساس یا عاطفهای اند که سه جزء انگیختگی فیزیولوژیک، تجربهی هشیارانه و بروز رفتاری دارند
.
(
سانتراک، جان و. زمینهی روانشناسی. ترجمهی فیروزبخت، مهرداد. تهران: رسا
۱۳۸۳
)
«
موضوعات
(Objects)
خشم، عشق، ترس و از این دست، نهتنها انسان را به بروز عملی
(deed)
وامیدارند، بلکه به درگوگونی در نگرش و چهره منجر میشوند و تنفس، گردش خون و سایر عملکردهای ارگانیک را به روشهای ویژهای تحتتاثیر قرار میدهند
.»
(
جیمز، ویلیام. اصول روانشناسی. برگرفته از
: http://psychclassics.yorku.ca/James/Principles/prin25.htm
در تاریخ
۳۱
ژانویه
۲۰۰۹
)
«
هیجان وضعیت پیچیدهای است در پاسخ به تجربههای دارای بار احساسی. هیجان را رویدادهای بیرونی فرامیخوانند و جلوههای هیجان نیز معطوف همان رویدادهاست. هیجان از شش جرء
۱-
تجربهشخصی و ذهنی
۲-
پاسخهای جسمانی
۳-
شناخت شخص
۴-
جلوههای چهره
۵-
واکنش به هیجان
۶-
گرایش به اعمال معین مرکب شده است
.»
(
اتکینسون و دیگران. زمینهی روانشناسی هیلگارد. ترجمهی براهنی و دیگران. تهران: رشد،
۱۳۸۵
)
(
البته بدیهی است که هرکدام از تعاریف دارای نقایص و ایراداتی هستند و به همین منظور از چند تعریف استفاده کردهام
.)
۱
-
از برآیند تعریفها ـ
Objects
، رویداد بیرونی، رویدادهای مهم، تجربیات با بار احساسی ـ اینطور بر میآید که هیجانها، مجموعهای از پاسخها هستند که به رویدادهای بیرونی داده میشوند. یعنی هیجانها پاسخ اند. بنابراین تابعی از بیرون هستند و بر فرد اعمال میشوند. طبق نظر داروین پاسخهای هیجانی آموخته شده نیستند و حاصل سیر تکاملاند. به گمان من، در عین اتوماتیک بودن پاسخهای هیجانی، راهبردهای هر فرد در مقابله با هر هیجان حاصل یادگیری و فرهنگ میتواند باشد. مثلا فردی که درحال نقد و مباحثه با شخص دیگر است، در عین اینکه خشم در او بیدار شده، ـ چرا که نقد و مباحثه نوعی رقابت و مبارزه است و رقابت و مبارزه خشم را بیدار میکند تا فرد از خودش و نظراتش دفاع کند ـ میتواند با شناسایی این خشم و جهتدهی آن در مسیر درست، از کوبیدن مشت به صورت رقیب جلوگیری کند. معنای ضمنی این حرف میشود اینکه: عوض ازبین بردن هیجانی، ـ که کاری عبث است ـ میشود راهبردها را نسبت به آن تغییر داد
.
۲
-
هیجانها منجر به عمل/رفتار میشوند یا ارگانیسم را برای عمل/رفتار خاصی آماده میکنند. این آماده سازی از طریق دستگاه عصبی خودمختار ـ به این دلیل میگویم اتوماتیک است ـ یا مدارهای مغزی وابسته به هر هیجان، تغییر نگرش یا توجه ـ برخی هیجانات توجه را محدود میکنند و برخی دیگر گسترش میدهند ـ میتواند اعمال شود. معنای ضمنی این حرف این است: میشود در پس هر رفتاری، هیجانی خاص را شناسایی کرد. شاید به همین دلیل است که لازاروس در هیجان و انطباق میگوید
:
«
تا زمانی که هیجاناتشان را فهم نکردهباشیم
.
نمیتوانیم مردم را فهم کنیم
»