0

مردی كه تا عمر داشت پابرهنه ماند!

 
nima1337
nima1337
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 355
محل سکونت : یزد

مردی كه تا عمر داشت پابرهنه ماند!

 

مردی كه تا عمر داشت پابرهنه ماند!

 

امام موسى كاظم علیه السلام و هدایت ِ"بُشر حافى"

روزى امام كاظم علیه السلام از كوچه‏اى در بغداد عبور مى‏كرد. به خانه‏اى رسید كه صداى ساز و آواز و پای‌كوبى از آن به گوش مى‏رسید و نشان مى‏داد كه اهل این خانه در ناز و نعمت و هوا و هوس و خوش‌گذرانى غرقند.

 

در این هنگام كنیزى براى ریختن خاكروبه از خانه بیرون آمد. امام كاظم علیه السلام از او پرسید: آیا صاحب این خانه آزاد است یا بنده؟ كنیز پاسخ داد: آزاد است. امام علیه السلام فرمود: راست گفتى، اگر بنده بود از مولاى خویش پروا مى‏كرد.

 

كنیز به درون خانه برگشت. بُشر (صاحب خانه) از او پرسید: چرا در ریختن خاكروبه تأخیر داشتى؟ كنیز جریان گفتگو با مرد غریب - امام كاظم علیه السلام- را براى او شرح داد. پیام امام علیه السلام، بُشر را به خود آورد و او را از خواب غفلت بیدار كرد و چنان تأثیرى در جان او نهاد كه بى‏اختیار از جا برخاست و بدون این كه لباس و كفش خود را بپوشد در پى امام علیه السلام به راه افتاد و شتابان خود را به ایشان رساند و از امام علیه‌السلام خواست كه آن كلمات دلنشین را دوباره براى او بیان كند.

 

امام علیه السلام سخنانى چند درباره دورىِ از گناه و رها كردن مظاهر فریبنده دنیا و دنیاپرستى و نیز توجه به معنویات و عبادات با او گفت. بیانات امام، آبى سرد بر آهن گداخته بُشر بود، جان او را تكان داد و تغییرى در وى به وجود آورد، به طورى كه در محضر امام علیه السلام اظهار شرمندگى كرده و به دست آن حضرت توبه نمود و از آن زمان، به سلك عارفان پیوست و دنیاپرستى را رها كرد و به بشر «حافى»(پابرهنه) معروف شد؛ زیرا هنگامى كه به دنبال امام دوید و به دست امام هدایت یافت، پابرهنه بود و از آن پس تا آخر عمرش پابرهنه ماند.

منبع:

منتهى الآمال فى تاریخ النبىّ والآل، ج‏2، ص‏189.

v
جمعه 26 تیر 1388  11:34 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها