علت عدم تصریح به نام اهل بیت(ع) در قرآن
سوالی که در این جا مطرح می شود این است که چرا در این آیه نامی از امیرالمومنین علی(ع) برده نشده و با کلمه ی مبهم (من الناس) از ایشان یاد شده است؟
اتفاقاً مرحوم کلینی در کافی ،ابوبصیر از امام صادق (ع) سوال کرد: مردم می گوینند چرا نام علی و اهل بیتش در قرآن نیامده است اما م(ع) در جواب فرمودند:
به آن ها بگویید: آیه ی نماز، بر پیامبر(ص) نازل شد و سه رکعتی و چهار رکعتی آن نام برده نشد تا این که پیامبر (ص) خود برای مردم بیان کردند .
و آیه ی زکات بر آن حضرت نازل شد و نام برده نشد که زکات از هر چهل درهم یک درهم است، تا این که پیامبر(ص) آن را برای مردم شرح دادند .
همیشه این ایراد را به شیعه می گرفتند که اگر شما می گویید بیش از سیصد آیه از قرآن در مورد علی است، چرا حتی یک بار هم به نام او تصریح نشده است؟
و امر به حجّ نازل شد و به مردم نفرمود هفت دور طواف کنید، تا این که پیامبر (ص) برای آن ها توضیح دادند.
آیه ی (اطیعوالله و اطیعوالرسول و اولی الامر منکم) نازل شد.
و درباره امام علی(ع) و فرزندانشان حسن و حسین(ع) هم نازل شد، پس پیامبر (ص) درباره ی علی(ع) فرمودند: «هر که را من مولا و آقای اویم، علی مولا و آقای اوست» .
و باز فرمود: درباره ی کتاب خدا و اهل بیتم به شما سفارش می کنم. من از خدای عز و جل خواسته ام که میان آن ها جدائی نیندازد تا آن ها را در سر حوض به من رساند، خدا خواسته مرا عطا کرد .
و نیز فرمود: شما چیزی به آن ها نیاموزید که آنها از شما داناترند،
و باز فرمود: آن ها شما را از در هدایت بیرون نکنند و به در گمراهی وارد نسازند.
اگر پیامبر (ص) خاموشی می گزید و درباره ی اهل بیتش بیان نمی کرد، آل فلان و آل فلان آن را برای خود ادعا می کردند، ولی خدای عزّ و جلّ برای تصدیق پیامبرش بیان آن حضرت را (که مقصود آل پیامبر است نه آل فلان و فلان) در کتابش نازل فرمود: «همانا خدا می خواهد پلیدی را از شما اهل البیت ببرد و پاکیزه تان کند، پاکیزه ی کامل» و علی و حسن و حسین و فاطمه(ع) بودند که پیامبر(ص) در خانه ی ام سلمه آنها را زیر عبا گرد آورد و سپس فرمودند: خدایا، هر پیامبری اهلی داشت، و اهل من این هایند، ام سلمه گفت: من از اهل شما نیستم؟ فرمودند: تو به خوبی می گرایی، ولی این ها اهل من هستند.
اگر پیامبر (ص) خاموشی می گزید و درباره ی اهل بیتش بیان نمی کرد، آل فلان و آل فلان آن را برای خود ادعا می کردند، ولی خدای عزّ و جلّ برای تصدیق پیامبرش بیان آن حضرت را (که مقصود آل پیامبر است نه آل فلان و فلان) در کتابش نازل فرمود: «همانا خدا می خواهد پلیدی را از شما اهل البیت ببرد و پاکیزه تان کند، پاکیزه ی تان کند، پاکیزه ی کامل» و علی و حسن و حسین و فاطمه(ع) بودند
بنابراین چون پیامبر(ص) وفات یافت، برای پیشوایی مردم، امام علی(ع) از همه ی مردم سزاوارتر بود، به جهت تبلیغات بسیاری که رسول خدا(ص) نسبت به او فرموده بودند، و دست او را گرفته و در میان مردم به پا داشته بود، و چون علی درگذشت، نمی توانست و اقدام هم نمی کرد که محمد بن علی و نه عباس بن علی و نه هیچ یک از پسران دیگرش را (غیر از حسنین(ع) ) در اهل پیامبر داخل کند، زیرا در آن صورت امام حسن و حسین(ع) می گفتند: خدای تبارک و تعالی آیه ی اهل بیت را درباره ی ما نازل فرمود، چنان که در باره ی تو نازل کرد و مردم را به اطاعت ما امر کرد، چنان که به اطاعت او امر فرمود: و رسول خدا(ص) نسبت به ما تبلیغ کرد، چنان که نسبت به تو تبلیغ فرمود و خدا ناپاکی را از ما برد چنان که از تو برد .
و چون امام علی(ع) درگذشت، امام حسن(ع) به امامت سزاوارتر بود برای بزرگسالی اش و چون وفات نمود، نمی توانست و اقدام هم نمی کرد که فرزندان خودش را در امر امامت داخل کند و در میان آن ها قرار دهد، در صورتی که خدای عزّ و جلّ می فرماید: «خویشاوندان در کتاب خدا به یکدیگر سزاوارترند» زیرا در آن صورت امام حسین(ع) می گفت: خدا مردم را به اطاعت من امر نمود، چنان که به اطاعت تو و اطاعت پدرت امر فرموده و رسول خدا(ص) درباره ی من هم تبلیغ کرده، چنان که درباره ی تو و پدرت تبلیغ فرموده و خدا ناپاکی را از من برده، چنان که از تو و پدرت برده است.
پس چون امامت به امام حسین(ع) رسید، هیچ یک از اهل بیت او نمی توانست بر او ادعا کند، هم چنان که او بر برادر و پدرش ادعا می کرد، اگر آن دو می خواستند امر امامت را از او به دیگری بگردانند، ولی آنها چنین کاری نمی کردند. سپس زمانی که امامت به امام حسین(ع) رسید، معنی و تاویل آیه ی (و اولوا الارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب الله) جاری گشت،
دادند،واگر نام امامان در قرآن ذکر می شد همانگونه که صدهاروایت جعل کردند بدون شک کمر به هدم قرآن نیز می بستند.
و بعد از حسین، به علی بن الحسین رسید، و بعد از علی بن الحسین به محمد بن علی رسید، آن گاه امام فرمودند: مقصود از ناپاکی همان شک است، به خدا قسم که ما درباره ی پروردگار خود هرگز شک نکنیم.
خلاصه ی فرمایش امام صادق(ع) این است که قرار نیست در قرآن تمامی جزئیات بیان شود. روش قرآن این بوده که معمولاً به بیان کلیات اکتفا می کند و این پیامبر(ص) است که به حکم آیه ی شریفه ی ( و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزّل الیهم) وظیفه ی تفسیر و توضیح مراد آیات را بر عهده دارد. وظیفه ی قرآن این است که بگوید (اقیموالصلاة ) اما بیان چگونگی آن و جزئیات آن بر عهده ی پیامبر (ص) است. وظیفه ی قرآن این است که بگوید: (انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا) اما بیان معنای آیه و مصادیق و جزئیات آن بر عهده ی پیامبر(ص) است. بعد از پیامبر اکر م(ص) هم این وظیفه به ائمه ی اطهار(ع) منتقل شد و به همین جهت پیامبر اکرم(ص) در مواقع حساس به همراهی قرآن و عترت تذکر می دادند،واگر نام امامان در قرآن ذکر می شد همانگونه که صدهاروایت جعل کردند بدون شک کمر به هدم قرآن نیز می بستند.
برگرفته از کتاب مظهر حق آیت الله مظاهری
v