شخصیت مهرطلب
این شخصیت، باز هم در کودکی مهرناب نگرفته و به احتمال زیاد دچار عناد بهخود و سرزنش دائم خود نیز هست؛ یعنی خودش هم خوب، خود را دوست ندارد؛ در نتیجه باز هم جام وجودش از مهر، خالی است؛ بنابراین آن را جلوی دیگران میگیرد تا از آنان، مهر و محبت را گدائی کند . همواره ”چشم“ میگوید؛ مطیع و فرمانبردار است و بسیار کوتاه میآید؛ ولی با اینحال، فردی بسیار زودرنج، حساس، احساساتی و بهخصوص وابسته است و در بیشتر موردها بهدلیل وابسته بودن و ترس از دست دادن، تا حد زیادی مطیع، عمل میکند. ولی در درون، از آنچه که انجام میدهد و آنچه که در ازاء آن میگیرد، احساس رضایت ندارد . او به هیچوجه دلش نمیآید کسی را بیازارد. هرکاری که از او بخواهند چه معقول و چه غیرمعقول، چه در حد توان او باشد چه نباشد، میخواهد انجام دهد. او زیاد، زیر بار ظلم میرود و اجازه میدهد دیگران به حقوق او تجاوز کنند؛ حتی به او بیاحترامی یا توهین کنند. به هیچوجه نمیتواند به کسی ” نه“ بگوید؛ اما این مهر او، یک مهر بالغ نیست، بلکه مهری از روی نیاز و احساس وابستگی است. بهطور تقریبی در تمام امور، توافق و تفاهم نشان میدهد؛ این توافقها و تفاهمها نیز از احتیاجهای عصبی و از عصبیتها و نیازهای او برای تأییدشدن و یا طردشدن، سرچشمه میگیرد . شاید بهدلیل برتریطلبی، بهسوی مهرطلبی کشیده شده باشد؛ زیرا میخواهد بگوید که ”من بسیار خوب هستم“ و در خوب بودن خود نیز، اغراق میکند تا برتر و بهتر بهنظر آید؛ تا حدی که خود، دچار فشار میشود و از درون، احساس رضایت، شادی و خوشبختی ندارد .” اریک فروم“ جامعهشناس و روانشناس معروف میگوید: ”اگر مهری میدهیم تا مهری یا تأییدی بگیریم، این مهر، یک مهر بالغ و ناب نیست، این یک نیاز است .“ این فرد، حتی میل به ابراز وجود خود را سرکوب میکند؛ حرف و خشم خود را فرو میخورد و این تمایلها را حس خودخواهی خود میبیند، ولی در این تسلیم بودنها و تحمل کردنها، خشم در او شکل میگیرد. او کمکم از خود خشمگین میشود که چرا نمیتواند حق خود را بگیرد و یا حرف خود را بزند. از دیگران خشمگین میشود که چرا تا اینحد، پرتوقع هستند و یا بر او و حقوق او تعدی میکنند و یا او را در نظر نمیگیرند و کمکم این خشم، او را به عناد به خود و عناد با دیگران میکشاند و سرانجام، کار به عناد با خداوند و تقدیر و سرنوشت میانجامد که چرا تقدیر من، اینچنین است و چرا خداوند این همه انسانهای بد آفریده و آنان را سر راه زندگی من گذاشته تا به حقوق من تجاوز کنند و یا مهر و محبت من را درک نکنند؛ زیرا او، آن حدی که مهر داده، مهر و محبت نگرفته؛ ولی واقعیت، اینجاست که آنچه که داده، مهر ناب نبوده، پس امواج مهر ناب را دارا نیست، بلکه امواج وابستگی و نیاز را داراست که خود باعث میشود تا افراد، او را پس بزنند . پس از گذر سالها، فرد مهرطلب بهدلیل خودتنبیهی حاصل از عناد بهخود، دچار سرزنش مدام خود و اضطراب در ذهن میگردد، زیرا هر چه میکند، نمیتواند دل انسانهای اطراف خود را بهدست آورد و آنان را راضی نگاهدارد و بهدلیل فشارهای حاصل از رفتار و کردار آنان و تحملهای زیاد خود و نداشتن اعتماد بهنفس کافی که درست، نقطه ٔ مقابل اضطراب است، اضطراب در او تشدید میگردد و پس از آن، بهدلیل عناد به دیگران، عناد به خداوند و سرزنش دائم دیگران، تقدیر و سرنوشت بهشکل علنی و یا ذهنی و بهدلیل احساس عدم رضایتمندی، شادی و خوشبختی از شرایطیکه او را احاطه کرده و بهدلیل فروخوردن خشم و فروخوردن حرف، درد و تحملهای بیشمار و بیدلیل، دچار افسردگی میگردد؛ ولی علت این فروخوردنها، سرکوب عاطفهها و منفیکردن شخصیت واقعی خود که پر از خشم است ولی خود را مهربان و ملایم نشان میدهد، اغلب از خانواده و نوع تربیت ما و طرز برخورد اعضاء خانواده با ما، دیگران، آموزههای آنان و یا از تجربههای تلخ گذشته سرچشمه میگیرد. اینکه هربار که خواستهایم حق خود را بگیریم، جنجالی بهپا شده است و یا ما را طرد کرده و کنار گذاشتهاند . گاهی، افراد را تحمل میکنیم و ساکت میمانیم، ولی این فشار حاصل از آن تحملها و سکوتها را بهدرون خانه و کاشانه ٔ خود میآوریم و آن را بر سر اعضاء خانواده ٔ خود خالی میکنیم. گاهی نیز در ذهن خود با خود و یا افراد بیرونی دعوا میکنیم و این تضاد و تعارض حاصل از تحملها یعنی در ظاهر، مهربان و سرویسدهنده بودن در باطن، عصبانی و دشمن بودن، ما را در هم میشکند و دوباره سیکل باطل عناد بهخود، خودتنبیهی و بیماریهای مختلف حاصل از ذهنمان برای تنبیه خود، ما را به ویرانی میکشاند . با نگاهی دوباره به شخصیت مهرطلب، مروری بر آنچه که گذشت، میکنیم :▪ این افراد، اغلب تمایلهای درونی خود را، که همان خشم حاصل از تحملهای بیشمار است، سرکوب کرده و ضد آن را در خود پرورش میدهند که حاصل آن، تکیهکردن به دیگران و احساس وابستگی و از بین بردن اعتماد بهنفس خود است .▪ این افراد، اغلب تظاهر به دوستداشتن، مهربان و رئوف بودن، متواضع بودن و از خودگذشتن میکنند؛ حال آن که این عشق و محبت آنان، اغلب واقعی نیست و جزء از روی نیاز و وابستگی، این رفتارها را از خود بروز نمیدهند .▪ مهرطلبی، نوعی خودآزاری، دگرآزاری و یک رفتار تخریبی است .▪ خودآزاری: همیشه بهدلیل تحملهای بسیار و سرویسدادنهای بیش از حد، احساس فشار داریم .▪ دگرآزاری: بهدلیل اینکه وقتی بیش از حد محبت میکنیم، سرویس میدهیم؛ خدمات ارائه میکنیم؛ طرف مقابل را شرمنده خود میسازیم و یا او را خراب، پرتوقع و متجاوز میسازیم. حال اگر در جای دیگری از ما و یا از دیگران، آنحد خدمت و یا محبت را نگیرد، اذیت میشود .▪ بهدلیل محبت زیاد و یا سرویسدادن و نگرفتن تا آن حد، همیشه احساس ناخشنودی، ناشادی و نارضایتی خواهیم داشت .▪ این فرد، به هیچوجه انتقادپذیر نیست، زیرا انتقاد را حملهای بر شخصیت خود میداند و با هر انتقاد و یا عدم تأثیری میشکند .▪ همواره در درون خود، با خود و دیگران جنگ دارد و گفتوگوی درونی پرخاشگرانه و پر از خشم، او را رها نمیکند. همیشه از خود و دیگران، عصبانی و خشمگین است و با سرزنش کردن دائم خود، اعتماد بهنفس خود را به شدت کاهش میدهد .● علت مهرطلبی : ۱ ) نگرفتن مهر ناب و نوازش کافی در دوران کودکی و خالی بودن جام وجود از مهر پدر و مادر و خانواده . ۲ ) خوب دوست نداشتن خود و خالی بودن جام وجود از مهر خودمان ۳ ) خوب قبول نداشتن خود (خودباوری و اعتماد بهنفس پائین ) ۴ ) سرزنش کردن و همواره رد کردن خود ۵ ) عناد بهخود بر اثر احساس گناه و یا تقصیر در یک یا چند زمینه از گذشته ۶ ) داشتن شخصیت وابسته و نیازمند بر اثر تربیت اشتباه ۷ ) داشتن ترسها: ترس از دستدادن مهر یا توجه دیگران؛ ترس از طردشدن و کنارگذاشته شدن؛ ترس از رهاشدن و تنها ماندن؛ ترس از اینکه دیگران فکر میکنند بهحد کافی، انسان خوبی نیستیم؛ ترس از درگیری، سر و صدا و دعوا ۸ ) داشتن شخصیت متحمل که باز هم از تربیت اشتباه خانوادگی میآید . همواره به ما یاد دادهاند که ساکت بمانیم و تحمل کنیم، ولی هرگز به ما یاد ندادهاند که چگونه حق خود را بگیریم بدون اینکه خود آسیب ببینیم و یا به کسی آسیبی برسانیم .● راهحل ۱ ) استفاده از تکنیک خوددوستداری صحیح بالا بردن احساس خوب، نسبت بهخود و دوست داشتن خود بهحد کافی، تا اینکه جام خالی از مهر وجود را کمکم پر کنیم تا بهدلیل خالی بودن، نیازمند گدائی کردن آن از دیگران نباشیم . ۲ ) بالا بردن اعتماد بهنفس خود و از بین بردن حس حقارت و خود کوچکبینی در خود ۳ ) قطعکردن سرزنش خود و ردکردن خود با ”تکنیک کِش “ ۴ ) از بین بردن احساس گناه از طریق توبه و یا بخشیدن خود ۵ ) مواجه شدن با ترسها (اگر مهرشان از من قطع شود و مرا رها کنند، چه میشود؟ و...) من تنها نیستم؛ خدا را دارم که کنار من و پشتیبانم است . ۶ ) از بین بردن شخصیت وابسته (که این شخصیت و همینطور ترسها با بالابردن اعتماد بهنفس، عزتنفس و خوددوستداری صحیح، خود بهخود از بین میروند .) ۷ ) از بین بردن شخصیت متحمل (بعد از این، تحمل نمیکنم که دچار فشار شوم، ولی تساهل میکنم. میگویم این آدم همین است که هست و از کنار او بهراحتی میگذرم .) ۸ ) عبادت کردن، دعا کردن، مدیتیشن و مراقبه با انرژی الهی و پر کردن خود از آن، تا کمبودهای درونی، مرتفع گشته و دیگر نیازمند گدائی از کسی نباشم . ولی باز هم میگویم تنها، دیدن و شناختن خود بهعنوان یک فرد مهرطلب، ۹۰ درصد کار را درست میکند و بقیه ٔ ۱۰ درصد را باید از طریق تکنیکهای مناسب و تن ندادن دوباره به مهرطلبی در خود خاموش کنیم . در مورد مهرطلبی نیز، غیرارگانیکها (ماهیتهای فکری و احساس منفی یا شیطانکهای درون) کار میکنند. چندبار، در کودکی مهرطلبی کردهایم و یک توده ٔ انرژی هوشمند مهرطلبی را خود ساختهایم. حال این توده ٔ انرژی هدفمند برای بقاء خود، ما را وادار میکند تا باز هم مهرطلبی کنیم تا او تغذیه شود؛ بنابراین با کمکردن مهرطلبیهای خود و غذا نرساندن به این توده ٔ انرژی منفی، میتوانیم آن را نابود سازیم و با تکنیک ”خوددوستداری صحیح “ کمبود مهر را جبران نمائیم تا در دام مهرطلبی نیفتیم .