در آيين تجليل از آمنه بهرامي، قرباني اسيدپاشي در خبرگزاري فارس مطرح شد
آخرين وضعيت چاپ كتاب، روند درماني، بخشش و ساخت فيلم«آمنه»
خبرگزاري فارس: آمنه بهرامي در جريان بازديد از خبرگزاري فارس درباره آخرين وضعيت چاپ كتابش، روند درماني، بخشش مجيد و ساخت فيلم مستندي در باره زندگي خود، اطلاعات جديدي را ارائه كرد.
● گزارش تصويري مرتبط
-------------------------------
به گزارش خبرنگار قضايي باشگاه خبري فارس «توانا»، مجيد موحدي 7 سال پيش پس از خواستگاري از آمنه بهرامي و دريافت پاسخ منفي با پاشيدن اسيد به صورت آمنه، وي را براي هميشه نابينا و صدمات جبران ناپذيري را به صورت او وارد كرد ولي بعد از مدتي با مهرباني و گذشت آمنه بهرامي روبهرو شد.
آمنه بهرامي دختر جوان و پرگذشت كه از قصاص مجيد موحدي چشمپوشي كرد، روز گذشته مهمان خبرگزاري فارس بود.
در زير متن مصاحبه 90 دقيقهاي خبرنگاران حوزههاي مختلف اجتماعي خبرگزاري فارس را با آمنه ميخوانيد.
* به عنوان نخستين سوال وضعيت رسانهها در اطلاعرساني در خصوص شما به چه شكل بود؟
+ تشكر ميكنم از يكايك رسانهها كه به خوبي توانستند در خصوص من و مشكلاتم اطلاعرساني كنند به خصوص خبرگزاري فارس كه در تمام لحظهها حضور داشت چرا كه اين خبرگزاري اطلاع رساني دقيقي داشت و حمايتم كرد.
هميشه ميگويم كه رسانهها وكيل مدافع من هستند چرا كه با حمايتشان باعث شدند كه حكم قصاص را از دادگاه گرفته و به مرحله اجرا برسانم.
* درباره اطلاعرساني و حمايت رسانههاي غربي توضيح دهيد؟
+ رسانههاي غربي مانند رسانههاي داخلي مرا حمايت كردند؛ جالب اينجاست كه يك خبرگزاري از حكم قصاص مجيد كه مقرر بود 6 صبح انجام شود، با خبر بود و اين در حالي است كه فقط وكيل من از اين موضوع خبر داشت، در واقع من يك وكيل داشتم كه فقط اسمش وكيل بود و كاري براي ما انجام نداد.
* شبي كه قرار بود حكم اجرا شود چه حسي داشتيد؟
+ 7 سال پيش كه قرار بود حكم را بگيرم نيتم اين بود كه حكم را اجرا نكنم در واقع من نميتوانستم اين حكم را عملي كنم و گاهي هم كه عصباني ميشدم ادعا ميكردم كه مجيد موحدي را قصاص ميكنم چرا كه حق اوست ولي بعد از ساعتي متوجه ميشدم كه اصلاً نميتوانم با موضوع قصاص او كنار بيايم.
* شنيدهايم كه مجيد شما را تهديد ميكرده است درباره تهديدهاي او براي ما بگوييد.
+ مجيد تا لحظه آخر حكم، مرا تهديد ميكرد و ميگفت كه اگر حكم را اجرا كنم، عدهاي هستند كه منتظر من بوده و نميگذارند كه من سالم بمانم و ترورم ميكنند ولي من به دليل اينكه ميدانستم نيتم چيست، در برابرش سكوت ميكردم و گاهي ميگفتم كه عيبي ندارد حكم را اجرا ميكنم و بعد حاضرم ترور شوم.
كساني كه دوست داشتند كه حكم اجرا نشود وقتي در حال درمان در بارسلونا بودم با من تماس گرفته و مرا تهديد ميكردند ولي من اهميتي نميدادم.
* تاكنون به ازدواج با مجيد فكر كردهاي؟
+ نه هرگز چرا كه او نه تنها خود بلكه خانوادهاش قابل قبول نبودند در واقع كار، خانواده و شخصيت نامناسبي داشت و حتي يك حسن نيز در خود نداشت كه من خوشم بيايد بنابر اين اصلا به ازدواج با او فكر نكردم.
* شنيده شده كه مجيد به خواستگاري شما آمده و احساس كرده چون پاي فرد ديگري وسط بوده براي انتقام اقدام به اسيدپاشي كرده است آيا اين حرف صحت دارد؟
+ نه به اين شكل نبوده بلكه مادر مجيد ابتدا به خواستگاري آمد و من جواب منفي دادم، من و مجيد در يك دانشگاه و يك رشته تحصيل ميكرديم و فقط وروديهايمان متفاوت بود و از روي چهره يكديگر را ميشناختيم ولي از روي اسم نه، در حقيقت مجيد از همه چيز من با خبر بود حتي از برداشتن واحد درسي و ساعت آن اطلاع داشت.
در واقع مجيد هميشه پشت سر من بوده ولي من از او غافل بودم؛ مادر مجيد بعد از اينكه پاسخ منفي دادم به من گفت: پسر من يك مرد است و هر چيزي را كه بخواهد به دست ميآورد. حدود يك سال و نيم مادر مجيد به خواستگاري من آمد و كارهايشان بسيار عجيب بود.
* آيا شخصيت مادر مجيد با مجيد موحدي متفاوت نبود؟
+ نه، شخصيت مادر مجيد با خود مجيد يكسان بود و وقتي كه با اجراي حكم روبهرو شد او نيز مدعي شد كه بايد پسرش را ببخشم تا از زندان بيرون بيايد و كار كرده و ديهام را فراهم كند در حقيقت تفكر مادر مجيد مانند خود او بود.
* آيا بعد از بخشش از قصاص، مجيد بار ديگر شما را تهديد كرد؟
+ نه، از روز دادگاه همه چيز تمام شد و ديگر تهديدي از سوي مجيد نديدم ولي روز اجراي حكم و قبل از بخشيدن مجيد، در مقابل همه او به من ناسزا ميگفت و ميلرزيد و من در برابرش سكوت كرده بودم.
6 سال پيش كه پزشكم در خصوص نابيناييام گفته بود از غم ميلرزيدم و وقتي مجيد را در لحظه اجراي حكم در حال لرزش ديدم به خودم گفتم چه لحظه سختي است ولي هيچكس از بخشش من با خبر نبود.
* آيا قبل از اسيدپاشي، مجيد شما را تهديد ميكرد؟
+ مجيد مرا بسيار تهديد ميكرد و هر روز سر كوچه شركتي كه من با دوستان دانشگاهيام در آن كار ميكرديم خود را پشت تلفن عمومي مخفي ميكرد ولي من زياد به او توجه نداشتم تا اينكه تهديدها از سوي او جدي شد و من مجبور شدم به نيروي انتظامي خبر دهم.
ولي متأسفانه نيروي انتظامي اين تهديد را جدي نگرفت و گفت تا زماني كه اقدامي نكند ما نميتوانيم با او برخوردي داشته باشيم.
* برخي معتقدند كه اگر آمنه حكم قصاص مرد اسيدپاش را اجرا ميكرد عاملي بود در بازدارندگي از وقوع اين جرم موافق نيستيد؟
+ نه چرا كه هر كسي كه دست به چنين اقدامي ميزند، ميداند كه در آخر كار قصاص در انتظارش است بنابر اين اجراي حكم قصاص يا ندادن آن، از نظر من يكسان بود و مهم اين بود كه حكم صادر شده و به مرحله اجرا دربيايد.
به نظرم اجرا نكردن حكم كمي بهتر است چرا كه باعث ميشود فرد به جنبههاي خوب نگاه كند در واقع بايد ببينيم كه با گذشت از قصاص، اسيدپاشي كاهش پيدا ميكند يا نه؛ در حال حاضر منتظر نتيجه هستيم همچنين من براي بخشش به جنبههايي از جمله ديدگاههاي كشورهاي خارجي كه به اين حكم چشم دوخته بودند، توجه داشتم و به خاطر خدا و كشورم ايران از قصاص گذشتم.
* آيا موضوع بخشش نظر قلبي آمنه بود يا فشاري از سوي مقام يا دستگاهي وجود داشت؟
+ نه، فشاري وجود نداشت بلكه موضوع شخصي بود چرا كه من انساني نبودم كه بتوانم حكم را اجرا كنم در واقع بعد از اجراي آن از نظر روحي دچار مشكل ميشدم و نميخواستم بيشتر از اين به خودم آسيب وارد كنم.
* درباره بخشش و نيت خودتان بگوييد؟
+ من 6 ماه بعد از اين اتفاق به همراه خانوادهام به مشهد مقدس رفتم و در مقابل امام رضا (ع) مجيد را در برابر چشمان پدر و مادرم بخشيدم ولي نيت من اين بود كه مجيد تا زمان اجراي حكم از گذشت من خبر نداشته باشد و زماني كه بازگشتيم در اولين جلسه دادگاه تقاضاي قصاص دادم؛ پدر و مادرم از اين كار من متعجب مانده بودند، در واقع احساس كردم بايد موضوع قصاص را مطرح كنم چون قبل از آن مجيد مرا تهديد كرده و گفته بود كه من را بيچاره ميكند و خودش راحت ميشود، من حكم را گرفتم تا بفهمد به اين شكل نيست و براي او نيز سختي وجود دارد.
در واقع 7 سال مجيد استرس و ترس اين را داشت كه قرار است چشمانش را از دست بدهد و در حبس و قرنطينه بود و سختي ميكشيد.
خيليها مدعي بودند كه من مجيد را دوست داشتم ولي من اصلاً او را دوست نداشتم؛ بارها خودم را جاي او قرار دادم و احساس كردم كه اگر يك نفر در نهايت مرا ببخشد چه حس قشنگي پيدا ميكنم.
* برخورد خانواده مجيد در زمان اعلام گذشت شما چه بود؟
+ خانواده مجيد و خودش، دست و پاي مرا بوسيدند و صفتهاي خوبي را به من نسبت دادند حتي خود مجيد با تمام اين احوال دست و پايم را ميبوسيد و ميگفت كه ميخواهد با من ازدواج كند و من فقط در برابر خانواده مجيد گفتم كه فرزندتان را خوب تربيت كنيد چرا كه شما مقصر اين تربيت مجيد هستيد.
پدر مجيد 3 بار در مقابل دوربين از من خواستگاري كرد و قاضي پرونده متعجب مانده بود؛ آنجا گفتم اشتباه نكنيد من از قصاص گذشتم و از ديهام نميگذرم و مجيد بايد به زندان رفته و هر زمان كه توانست ديهام را پرداخت كند، بيرون بيايد. مجيد وقتي اينها را شنيد به حالت اوليه خود بازگشت و شروع به ناسزا گفتن كرد كه پدرش در اين زمان محكم بر دهنش كوبيد.
* درباره ديهاي كه خواستيد و عكسالعمل آنها بگوييد؟
+ من گفتم كه ديه كامل يك انسان را ميخواهم و پدر مجيد در برابر من گفت كه يك خانه 100 ميليوني دارد كه حاضر است 3 دانگ آن را به من بدهد تا مجيد را ببخشم ولي من قبول نكردم و گفتم غير از ديد چشمهايم، ديه صورت و دستانم 200 ميليون تومان است و هر زماني كه آنرا به من پرداخت كنيد رضايت ميدهم.
نماينده دادستان گفت كه ديه من 100 ميليون است كه من ابزار نارضايتي كردم و دليل آن را پرسيدم كه توضيح داد چون يك زن هستم ولي من گفتم كه قبول ندارم و ديه كامل يك انسان را ميخواهم.
* درباره كتابي كه به چاپ رسيده توضيح دهيد؟
+ من خاطرات هر روز را ضبط ميكنم كه در حال حاضر به صورت كتاب درآمده است، در واقع 60 ميليون تومان (45 هزار يورو) گرفتم كه كتاب را به آلمانيها دادم و اكنون قرارداد جهاني هم ميخواهند با من ببندند كه به دليل اينكه قيمت پايين بود من هنوز قبول نكردم. 120 نوار از خاطراتم را شروع به داستانگويي كردم و ناشر نوارها را از من خريد و ناشر آلماني كه ايراني بلد بود را پيدا كرد و با من قرارداد بست ولي اين كتاب را دوست ندارم چرا كه كتاب اصلي 800 صفحه و 71 ساعت بود و اسامي داشت كه در حال حاضر در اين كتاب اسامي حذف شده و عكس روي جلد متعلق به من نيست و تنها 250 صفحه است.
* آيا در ايران كتابتان به چاپ نميرسيد؟
+ در ايران طي 2 ماه آينده مقرر شده كه يك ناشر ايراني به چاپ برساند و در حال حاضر در حال ويراستاري است و اسامي كه حذف شده را ذكر كردند و اين كتاب در تمام دنيا به زبان ايراني پخش شود.
* درباره درمانتان در بارسلونا و مشكلات اينجا بگوييد؟
+ 7 سال پيش به شوراي عالي پزشكي مراجعه كرديم كه يك جمعي خيّر، پول جمعآوري كردند كه من به بارسلونا براي درمان بروم و 7 هزار دلار ارز دولتي خريديم و از شوراي عالي پزشكي در ازاي آن سند يك خيّر را سپرديم و مقرر شد كه فاكتور اين عملها را بفرستيم و پرداخت كنند ولي متأسفانه 6 سال و نيم ميگذرد كه 20 هزار يورو و فاكتور دادهايم ولي به بهانههاي مختلف مانند اشتباه بودن امضاء، ترجمه نشدن فاكتور، به ما پرداخت نكردند.
حتي نامه رئيس جمهوري را برديم ولي آنها اهميتي ندادند تا اين كه نامه به رهبري زدند و مقرر شد كه 4 ماه ديگر فاكتورها پرداخت شود ولي هنوز اين اتفاق نيفتاده است.
* درباره پيشنهادهايي كه براي درمان و بازگشت بيناييتان دادند بگوييد؟
+ كلينيك imo در بارسلونا گفت كه ميتوانند يك «چيپ، در مغز من بگذارند به قيمت 120 هزار يورو (200 ميليون تومان) روي و قرينه مصنوعي قرار دهند تا يك درصد بينايي بازگردد كه هنوز اين كار را انجام ندادم.
* حاضريد در بيمارستان ايران درمان شويد؟
+ ديگر دوست ندارم به عنوان موش آزمايشگاهي بيمارستان ايران قرار گيرم چرا كه از كارشان راضي نيستم.
* درباره درمان پوست خود بگوييد؟
+ تاكنون 3 عمل پوست انجام دادم و يك عمل ليزر هم حدود 4 سال پيش صورت گرفت و 6 ماه بعد در بارسلونا كل پوستم ليزر شد و كل پوست را برداشتند و با منگنه آن را بسته بودند كه وقتي پزشك منگنهها را ميكشيد آن را احساس ميكردم.
روزي 3 بار حمام ميرفتم كه يك سال بعد سلولهاي بنيادين به كار رفته در صورتم موفقيت آميز نشان داده شد و صورتم بازتر و بهتر شد و هنوز بايد درمانم را ادامه دهم و عمل بيني، يك قسمت از بدنم و پوست و موهايم را ترميم كنم كه اول مهر بر ميگردم به بارسلونا و عمل چشمم را از ابتدا انجام خواهم داد.
* آيا صحت دارد كه دعوت شدهايد كه در فيلمهاي هاليوود بازي كنيد؟
+ در حالي كه به فكر اين بودم كه كتابي ديگر در ادامه كتاب چشم در برابر چشم با نام فصل سبز رستن به چاپ برسانم و در اكثر راديو و تلويزيونهاي معروف دنيا به چاپ برسد، يك شركت آمريكايي كه در واقع يك آژانس هاليوودي است درباره ساخت فيلم و نشر كتاب خواهان امضاي قرارداد است كه طرف قرارداد دختر خوانده آلپاچينو است و 2 روز پيش اين قرارداد را امضا كردم و هنوز به من جوابي داده نشده است.
* آيا قرار است در فيلم هاليوودي خودتان بازي كنيد؟
+ با اينكه علاقهمند بودم خودم در فيلم بازي كنم آنها قبول نكردند و گفتند بازيگران مطرح بايد در فيلم ايفاي نقش كنند.
* آيا از سينماي ايران پيشنهادي براي ساخت فيلم درباره زندگيتان نداشتيد؟
+ چرا از سوي مهناز افضلي فيلم مستندي پيشنهاد شد كه ساخته شود و ايشان گفتند حاضرند كه 8 ميليون تومان بدهد تا مستند بسازند ولي من قبول نكردم.
* موسوي: آمنه به دستورالعمل قرآني عمل كرد
همچنين مديرعامل خبرگزاري فارس در ديدار با "آمنه بهرامي " قرباني اسيدپاشي در محل خبرگزاري فارس، با اشاره به افرادي كه اقدام به اسيدپاشي ميكنند و اسم آنها را نميتوان انسان گذاشت، گفت: به تعبير قرآن اين افراد، حيوانصفت و حتي از حيوان نيز پستتر هستند.
وي با اشاره به اينكه گرچه زيبايي ظاهريتان از شما گرفته شده، خداوند به شما عمري جديد داده است، گفت: مهم اين است كه امروز همه هموطنان به كاري كه شما كرديد درود ميفرستند و همه زيبايي باطني شما را ديدند و نامي كه در دنيا ماندگار شد نام آمنه بهرامي است.
مديرعامل خبرگزاري فارس با اعلام اين مطلب كه آمنه ضمن شجاعت و پايداري براي گرفتن حقش تا آخرين لحظه ايستادگي كرد، گفت: نكته مهم اين ماجرا اين است كه شما در اوج قدرت و زماني كه ميتوانستيد چشمان فردي را بگيريد از اين كار گذشت كرديد كاري كه شايد خود من نتوانم انجام دهم.
موسوي به آيات قرآن اشاره كرد و گفت: در قرآن آمده است در اوج قدرت و زماني كه حق با شماست بهترين كار بخشش است و شما دستورالعمل قرآني را عمل كرديد. شايد برخي از ما نيز اصرار داشتيم كه حتما بايد قصاص انجام شود.
مديرعامل خبرگزاري فارس با اشاره به اين مطلب كه عدهاي امروز از گذشت شما ناراضياند و خوشحال ميشدند اگر شما اين فرد را قصاص ميكرديد، گفت: نكته مهم اين است كه شما مردانگي را به مردان نشان داديد و آن كسي كه اين بلا را بهسر شما آورد، فردي پست بود.
وي با تأكيد بر اينكه شما درسي انساني به همه تاريخ داديد و نامتان در تاريخ ثبت ميشود، گفت: اجري كه شما پيش خداوند داريد بسيار بزرگ است و اميدوارم با توجه به پيشرفتهاي علمي در آينده نه چندان دور شما بيناييتان را بهدست آوريد و بايد اميد به خدا داشته باشيد.
موسوي در خاتمه با اشاره به اين مطلب كه متأسفانه غربيها روزي كه شما مجروح شديد كشور را محكوم به ناامني كردند گفت: روزي هم كه شما خواستيد اين فرد را قصاص كنيد قصاص را نوعي عمل غيرانساني جلوه دادند در حالي كه هيچ كدامشان نميدانند به سر شما چه آمده است.
مديرعامل خبرگزاري فارس خطاب به آمنه گفت: خبرگزاري فارس يك مجموعه فرهنگي است و اينجا را خانه خودتان بدانيد و هر گاه كاري از دست ما برايتان بر ميآمد از گفتن آن دريغ نكنيد.