برای همه آنها که پیگیر کارهای جشنوارهای سامان سالور بودند خبر دورخیز این کارگردان جوان برای کارگردانی فیلمی در حال و هوای سینمای دفاع مقدس تعجببرانگیز بود. در هر حال اما چرخش دوربین سالور با نگاه ویژهای که پیشتر از او سراغ داشتیم به سمت آدمهای جنگ در نوع خود یک اتفاق است. اتفاقی که حاصلش این روزها برپرده سینماهاست و بهرغم برخی ناهماهنگیها در اکران، مخاطبان خاص خود را نیز پیدا کردهاست. فیلم موافقان و مخالفان صفت و سختی هم دارد. برخی آنرا گرفتار در آشفتگیها روایی میدانند و گروهی دیگر احیای نگاهی تازه به سینمای جنگ را حاصل اکران این فیلم. در مجموع اما سیزده 59 حاصل یک پروسه نهچندان مطلوب برای به ثمر رساندن یک ایده بشدت جذاب است. پروسهای که طبیعتاً نمیتوانست خروجی با کیفیتی داشته باشد.
خنده تلخ و اشک شیرین
«طرح اولیه سیزده59 یک کمدی سیاه بود و داستان فیلم در مورد فردی بود که به کما میرفت و همه دوستانش دست به دست هم میدادند که متوجه گذر زمان نشود. این فیلمنامه شباهتهایی با فیلم «خداحافظ لنین» داشت و یکی از دلایل تغییر این فیلمنامه این بود که بعد از نوشتن طرح اولیه در جشنواره سوفیه بلغارستان دیدم، چقدر فیلمنامه من به این فیلم شبیه است.» این توضیحات سامان سالور درباره خواستگاه اولیه فیلمنامه سیزده 59 بهترین توضیح برای شرح پروسه فوقالذکر است. فیلمنامهای که ابتدا بنابر خندادن مخاطب داشته و گامبهگام توفیق خود را در این دیدهاست که اشک مخاطب را جاری کند. سالور در توضیح این تغییر رویکرد گفتهاست: «سیزده 59 رویکرد کمدیتری داشت و فیلم اینقدر تلخ نبود و سه یا چهار بار آماده شد تا ساخته شود در دفاتر آقایان اعتباریان و بعد نشاط و نجیبی و در نهایت دفتر نوروز بیگی بررسی شد و در این دست به دست شدن و گذر زمان در فیلمنامه تغییراتی دادم به این خاطر که دوست نداشتم «سیزده 59» با فیلمهای در ژانر جنگی کمدی که سطحی ساخته میشوند مقایسه شود. قرار نبود این فیلم پرفروش شود، قرار بود فیلمی بسازیم و در روزگاری که آدمها خیلی مسائل را فراموش کردهاند یادآور برخی مسائل باشیم.»
10 دقیقه ابتدایی فیلم که مربوط به زمان جنگ و تصویر کردن لحظه مصدوم شدن سیدجلال است هم در کیفیت اجرا و هم در نوع روایت یک سروگردن بالاتر از باقی فیلم است
آن 10 دقیقه ابتدایی
جدای از انتقادات وارد به روند نهایی شدن فیلمنامه اما هر دو نسخه طنز و جدی «سیزده 59» فصل مشترکی داشتهاست که در نتیجه کار هم بیتردید مهمترین برگ برنده آن محسوب میشود. 10 دقیقه ابتدایی فیلم که مربوط به زمان جنگ و تصویر کردن لحظه مصدوم شدن سیدجلال است هم در کیفیت اجرا و هم در نوع روایت یک سروگردن بالاتر از باقی فیلم است. فصلی که جواد نوروزبیگی تهیهکننده فیلم آن را پرهزینهترین بخش فیلم دانسته درباره آن گفته است: «یک چهارم بودجه فیلم در این بخش صرف شد چراکه در این چند دقیقه نوعی خاص از فیلمبرداری و شیوه خاصی از جنگ به نمایش گذاشته شدهاست.» سامان سالور خود درباره این شیوه خاص این گونه توضیح دادهاست: «ما تلاش کردیم با امکانات محدودی که داریم چند دقیقه از صحنههای جنگ را به شیوهای دیگر فیلمبرداری کنیم. شش ماه برای آن ده دقیقه ابتدایی کار شدهاست. اگر چند صفحه ابتدایی فیلمنامه را هرکسی میدید میگفت بهدنبال ساخت آن نروید، این سکانسها در حد تعریف هستند و باید از بیمارستان فیلم شروع شود، اما این کار را با رحمی که خدا به ما داشت انجام دادیم. ما این تجربه را انجام دادیم و در بخش مونتاژ و صداگذاری به نظرم ده دقیقه ابتدایی مربوط به صحنههای جنگ سکانسی تاثیرگذار است که با آزمون و خطا شکل گرفت و زمان و انرژی زیادی برای آن صرف شد.» با وجود این حجم از تلاش عوامل فیلم اما نکته اصلی درباره این سکانس که بیاغراق در اجرا کاملاً آبرومند از کار درآمده همان واقعیتی است که به گفته سالور دیگران نیز پیشتر آن را متذکر شده بودند و زمانی که کارگردان «سیزده59» در برنامه زنده «هفت» مقابل مسعود فراستی نشست باردیگر هم آن را از زبان یک منتقد شنید؛ «مقدمه فیلم طولانی است.»
باید برای دلم هم کار کنم
جدای از این مباحث فنی اما اصلیترین امتیاز «سیزده 59» ترکیب بازیگران است. بازیگرانی که حول محوز بازی تأثیرگذار پرویز پرستویی جغرافیای به نسبت باورپذیری برای داستان غریب فیلم فراهم آوردند. نقش پرستویی در این فیلم اما فراتز از یک بازیگر صرف بودهاست. او این روزها در مقام یکی از سرمایهگذاران فیلم تکاپوی بسیاری برای رفع موانع پیشروی فیلم و هرچه بهتر دیدهشدن آن داشته و دارد. پرستویی خود درباره کیفیت این همکاری گفته است: «من سرمایهای ندارم كه بخواهم در فیلمی سرمایهگذاری كنم. من آمده بودم تا در سیزده59 بازی كنم و تنها با آقای نوروزبیگی كه سالهای سال با هم كار كردهایم، گفتیم كه باید این بار را به منزل برسانیم. اینگونه نبود كه بخواهیم فیلمی بسازیم كه برای جانبازان باشد و اشك آنها را در بیاورد. در واقع به جای اینكه اشك كس دیگری دربیاید اشك خودمان درآمد. در آلمان هم در یك سینمای 800 نفره هزار نفر را دیده و ما از آنهایی كه خیلیها میگویند غرب زده، تارك دنیا و خیلی چیزهای دیگر هستند، جوابمان را گرفتیم.» پرستویی با بیان اینكه فرایند و زائدههای جنگ درد جامعه ماست عنوان كرد: «من در مرد عوضی، مومیای3 و فیلمهای دیگری نیز بازی كردهام، اما در جایی نیز باید برای دل خودم كار كنم. آنهایی كه از اثرات جنگ درد میكشند خودشان نمیخواهند كه دردهایشان تصویر شود، اما متاسفانه ما در بسیاری از مواقع پز این آدمها را میدهیم و از آنها بهعنوان ویترین استفاده میكنیم، اما بازهم این عزیزان صورت خودشان را با سیلی سرخ نگه میدارند. به نظرم این درد جامعه ماست.»
یا حرف نزنیم، یا...
پرستویی با گلایه از شرایط اکران فیلمهای دفاع مقدس گفت: اگر دفاع مقدس برای ما یك ارزش است، باید از فیلمهایش نیز حمایت كنیم. هجمه فیلمهای سخیف بر پرده سینما سبب شده كه من بهعنوان بازیگر خودم را از حضور در این فیلمها سانسور كنم و فكر میكردیم كه اگر بخواهیم كار دفاع مقدس انجام دهیم تمام گروهها و جناحهایی كه از 8 سال دفاع مقدس ما حرف میزنند از این فیلم حمایت خواهند كرد، اما با صراحت میگویم هیچ ارگانی از ما حمایت نكرد و هیچ وامی نیز نتوانستیم دریافت كنیم.» بازیگر «سیزده 59» عنوان كرد: «من برای بازی در این فیلم 20 كیلو گوشت تنم را آب كردم تا تنها بتوانم نقش فردی كه چند سال در كما بوده را بازی كنم.
پرستویی: سامان سالور را مجبور كرده بودند كه «سیزده59» را به صورت كمدی بسازد. او وقتی با تهیهكنندگان مختلف صحبت كرده بود فیلمنامهاش به اینجا رسیده بود كه وقتی سید جلال از كما خارج میشود با یك همجنسباز مواجه میشود كه به او در پنچرگیری ماشینش كمك میكند!
من میدانم كه «سید جلال» فیلم ما باید خودش را از بین پوسترهای فیلمهای دیگر بیرون بكشد. متاسفانه در دورانی هستیم كه بلیتهای نیمبها به عرف سینما تبدیل شدهاست. اما حرف ما این است كه اگر بتوانیم سخن اصلیمان را به خوبی بیان كنیم مردم خودشان برای دیدن فیلم به سینما میآیند. به نظر من ما یا نباید از ارزشهای دفاع مقدس حرف بزنیم و یا اینكه اگر حرفی در این زمینه زدیم باید از فیلمهایش نیز حمایت كنیم.» پرستویی که از ابتدا درگیر پروژه بودهاست، درباره نکتهای که در ابتدای این گزارش هم به آن اشاره شد نکته جالبی گفتهاست که بازخوانیآن خالی از لطف نیست. وی در پاسخ به اینکه چرا فیلمنامه «سیزده59» چندینبار بازنویسی شده است؟ گفته بود: «جالب است كه بدانید در این فیلم حتی سامان سالور را مجبور كرده بودند كه «سیزده59» را به صورت كمدی بسازد. او وقتی با تهیهكنندگان مختلف صحبت كرده بود فیلمنامهاش به اینجا رسیده بود كه وقتی سید جلال از كما خارج میشود با یك همجنسباز مواجه میشود كه به او در پنچرگیری ماشینش كمك میكند! واقعا من این را باید كجای دلم بگذارم كه در سینمای دفاع مقدس چنین چیزی را میخواهند بسازند.»
تبلیغ در شهر مه گرفته
«در فصل پایانی فیلم همه چیز مشخص است و حرف ما این بود که سید جلال به کما نرفته بلکه فقط سکوت کردهاست. در سکانسی که سید جلال در بالای تپه به عظمت شهر نگاه میکند این شخص است که بزرگ نشان داده میشود و شهر در حالهای از مه گرفتگی است.» این توصیف کارگردان جوان فیلم «سیزده 59» از پایانبندی فیلم خود است. کارگردانی که این روزها و هم زمان با اکران چهارمین فیلمش فیلمنامهای دیگر در دست گرفتهاست و مراحل پایانی ساخت آن را طی میکند. «آمین خواهم گفت» پنجمین تجربه سینمایی سامان سالور است که براساس خبرهای منتشر شده درباره آن احتمالاً بازگشت این کارگردان به حال و هوای مطلوب خود است. سالور خود درباره این فیلم گفته است که داستان «آمین خواهیم گفت» مانند «چند کیلو خرما برای مراسم تدفین» جغرافیای خاصی ندارد و در ناکجا آباد به تصویر کشیده میشود اما داستانش بسیار جذاب و غافلگیرکننده است. با این همه فیلم «سیزده 59» اکران قابل قبولی تا به امروز داشتهاست. اکرانی که جواد نوروزبیگی درباره آن گفتهاست: «معمولا نوع اکران ابتدایی فیلمها یک تبلیغ خوب محسوب میشود اما حمایتی که باید از این فیلم صورت میگرفت، اتفاق نیافتاد و فیلم به نوعی در هفته اول اکران آسیب دید. در حال حاضر با بیشتر شدن تعداد سینماهای فیلم فروش بدی نداشتیم و تا به حال هر نسلی که به سینما وارد شده و سیزده 59 را تماشا کرده راضی بودهاست.» تهیهکننده «سیزده 59» در مورد تبلیغات اندک فیلم در سطح شهر هم تأکید کردهاست: «مقداری از این مساله به عدم حمایت مالی برخی سازمانها از فیلم است البته در فیلمهای جنگی تلاش برای تبلیغات بیشتر موجب جذب مخاطب بیشتر نمیشود بلکه تبلیغات دهان به دهان و زبانی در مورد این گونه فیلم ها موثرتر است.»