0

تقديس عشق سياه يا تقبيح گرد سفيد؟ در مواجهه با فيلم جديد «فريدون جيراني»، حيراني رهاي‌مان نمي‌كند و

 
sukhteh
sukhteh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 7880
محل سکونت : اصفهان

تقديس عشق سياه يا تقبيح گرد سفيد؟ در مواجهه با فيلم جديد «فريدون جيراني»، حيراني رهاي‌مان نمي‌كند و

دوران فعاليت‌هاي «فريدون جيراني» به عنوان كارگردان را مي‌توان به سه دوره تقسيم نمود. دوره اول به دهه شصت باز مي‌گردد زماني كه وي موفق شد پس از تلاش فراوان با همياري همكاران سابقش در مجموعه روزنامه اطلاعات به عرصه فيلمسازي ورود نمايد. بعد از اين مرحله كاملاً ناموفق با فيلم «صعود»، دوره دوم فيلمسازي‌اش با «قرمز» آغاز مي‌شود و اين دوره با «پارك وي» پايان مي‌يابد اما «قصه پريا» و «من مادر هستم» به دوره سوم فيلمسازي وي تعلق دارد.

اصولاً اين سه دوره شامل حال هر فيلمساز حرفه‌اي مي‌شود و هر هنرمند انديشه‌نگري به صورت قراردادي در دوره سوم فيلمسازي‌اش به تكامل مي‌رسد و در گذر از دوران بلوغ به نوعي نبوغ خواهد رسيد، اگر چنين نشود و فيلمساز نتواند نبوغ انديشمندانه خويش را در سومين دوره از فعاليت نشان دهد مشخص خواهد شد كه اين سير تكاملي را به صورت طبيعي طي نكرده است. «قصه پريا» در دوره سوم اين فيلمساز نشان مي‌دهد «فريدون جيراني» نه تنها گامي به پيش برنداشته بلكه با گام‌هايي معلق اين سير تكاملي را به صورتي معكوس طي نموده است و حكايت عدم رشد جهان‌بيني فيلمساز را عيان‌تر مي‌سازد.

اگر در آثار «فريدون جيراني» تامل بيشتري نمائيم و در فيلمنامه‌هايي كه وي براي ساير فيلمسازان به نگارش درآورده است، كنكاش كنيم به سادگي پي خواهيم برد «فريدون جيراني» ملودرام‌هايي كاملاً شبيه به هم را خلق نموده است كه چند استثنا كوچك نيز در اين ميان وجود دارد، عمده ملودرام‌هايي كه روايت‌هايش ريشه در روابط يك زوج دارد، چالش‌ها و تضادها ميان اين زوج چرخ درام را به گردش در مي‌آورد. اين قاعده به صورت كلي در ميان تمام آثار «فريدون جيراني» كليشه‌اي است كه گرفتاري عمده فيلمساز محسوب مي‌شود، وي نمي‌تواند از اين قاعده‌هايي كه او را در حصاري ذهني به بند كشيده‌اند رهايي يابد.

اين پايبندي به كليشه‌هاي ذهني حتي در سريالي كه براي مديوم تلويزيون ساخت نيز به گرفتاري مهمش بدل مي‌شود. ملودرام‌هاي «فريدون جيراني» كاملاً به يكديگر شبيه هستند و كليات مشتركي در تمامي اين روايت‌ها در بستر فيلمنامه لحاظ مي‌شود، مشكل ديگر فيلمساز كه او را در اين گرداب خود تكرار گرفتار ساخته لحن فيلمساز است. هميشه نوعي لحن اغراق آميز در آثار «فريدون جيراني» موج مي‌زند كه اين لحن اغراق آميز به صورت موجي متكثر بر عناصر جزئي فيلم نيز تاثير مي‌گذارد.

اين لحن اغراق آميز نوعي سطحي‌نگري دراماتيك را به بدنه درام جاري مي‌سازد، در نهايت به دليل جهان بيني اغراق آميزش در درام‌پردازي تشابه كليات روايت‌هايش امري طبيعي به شمار مي‌شود.

«قصه پريا» در دوره سوم اين فيلمساز نشان مي‌دهد «فريدون جيراني» نه تنها گامي به پيش برنداشته بلكه با گام‌هايي معلق اين سير تكاملي را به صورتي معكوس طي نموده است و حكايت عدم رشد جهان‌بيني فيلمساز را عيان‌تر مي‌سازد.

با رجوع به يكي از آثارش مي‌توان تبعيت فيلمساز از يك كليشه و الگوي مشخص را تبيين نمود، وي براي درام‌پردازي در مقدمه روايي داستانش عمدتاً دو شحصيت را در محور قصه قرار مي‌دهد كه دامنه داستاني، منحصر مي‌شود به برخورد اين دو، سپس همين دامنه ابتدايي زمينه‌ساز پيوند اين زوج مي‌شود در ادامه آنچه بدنه اصلي روايت را در مي‌گيرد ماحصل بعد از اين پيوند است. نمونه‌هايي همچون «پارك وي»، «شام آخر»، «مرگ تدريجي يك رويا» و تا حدودي «آب و آتش» و همين فيلم تازه او يعني «قصه پريا». با لحن اغراق آميز و همان كليشه از آشنايي تا ازدواج و حواشي بعد از آن ، كه مجموعه اصلي قصه را در بر مي‌گيرد بدنه درام آثار «فريدون جيراني» شكل مي‌گيرد، حال اگر وي پندآميزترين فيلم تاريخ سينما را بخواهد بسازد باز همين الگو را مد نظر قرار خواهد داد. «قصه پريا» با توجه به نوع درام‌پردازي فيلمساز، فرمول ساده و كاملاً كليشه‌اي ذكر شده را ابزار درام‌پردازي قرار مي‌دهد. دو جوان در دوران تجرد، آشنايي، ازدواج و سپس همان تراژدي اغراق‌آميز. عموماً در آثار «فريدون جيراني» تضاد اجتماعي،اقتصادي و حتي سني اين دو زوج (شام آخر، پارك وي، سالاد فصل ) جزئيات متصل به بدنه درام هستند.

در «قصه پريا» فيلمساز به همان الگوهايش براي چندمين بار چنگ مي‌اندازد و «قصه پريا» بدل به تكرار هزاران باره «فريدون جيراني» مي‌شود. «قصه پريا» داستان تكراري وصال همان دو زوج متجانس است كه اين بار به لحاظ طبقه اجتماعي حتي مذهبي تفاوت‌هاي عمده اي دارند اما نوع اغراق «قصه پريا»، چه در نوع بافت طبقاتي قهرمان قصه، ساختار و قراردادهاي اجتماعي به عدم درك كارگردان از مقتضيات زمانه‌اش دامن مي‌زند و «فريدون جيراني» با لحن كاملا كليشه‌اي و تكراري خويش در قالب همان ملودرام هميشگي اين بار مي‌خواهد داستان پند آموزي بسازد، اما عدم موفقيت كارگردان بستگي دارد كه آيا از قراردادهاي تكراري و مرسوم خود مي‌تواند عدول مي‌نمايد تا جهاني تازه خلق نمايد. كم‌مايگي، سطحي‌نگري مفرطي كه در «قصه پريا» موج مي‌زند حاصل عبور نكردن از همان ورطه خود تكراري است كه از آن رهايي نيست، اگر «ديويد ممت» براي «فريدون جيراني» فيلمنامه بنويسد در نهايت «فريدون جيراني» فيلم خودش را مي‌سازد بنابراين نگارش فيلمنامه توسط افراد ديگر براي فيلمساز اهميتي نخواهد داشت.

نكته قابل تامل ديگر اين است كه روابط مثلثي كه در درام «فريدون جيراني» لحاظ شده آيا در دايره ذهني فيلمساز تازگي دارد؟ جواب واضح و مبرهن است اين قاعده نيز در آثار قبلي فيلمساز عموميت داشته است. «شام آخر»، «سالاد فصل»، «آب و آتش» و برخي از فيلمنامه‌هايي كه نگارش آن به عهده وي بوده است از الگوي روابط مثلثي بهره برده است. در نهايت با فيلمي مواجيهم كه محصول «فريدون جيراني» است و در پايان همچنان حيراني از تماشاي فيلم «فريدون جيراني» رهايمان نمي‌كند و نمي‌دانيم كدام عاقبت در نظر فيلمساز زيباتر است، تقديس عشق سياه يا تقبيح گرد سفيد؟


اللّهمّ عرّفنی نفسک فانّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف رسولک اللّهمّ عرّفنی رسولک فانّک ان لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجّتک

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح / ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت

شنبه 15 مرداد 1390  7:54 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها