"روابط دختر و پسر " یکى از مسائل اجتماعى است که در برهههاى مختلف، کارشناسان و پژوهشگران درباره آن بسیار گفته و نوشتهاند. با وجود این برخى خلاءهاى موجود، در عرصه پژوهش و کارشناسى، ضرورت استمرار و تعمیق بحث از این موضوع را به جامعه علمى کشور نشان مىدهد. برخى از ملاحظات که مىتوان در این باره بدان اشاره نمود عبارتند از:
1. روابط دختر و پسر در عصر جدید و در جامعه ایرانى ویژگىهایى دارد که آن را از حد یک رابطه ساده، اتفاقى، اضطرارى و یا رابطهاى که به منظور رسیدن به اهدافىدیگر انجام مى شود خارج و به رابطهاى تبدیل مىکند که در آن اصل رابطه هدف واقع مىشود. از سوى دیگر ساختارهاى فرهنگى، اجتماعى و تکنولوژیک در عصر جدید زمینههاى رابطه را تقویت مىکنند و افراد را به رابطه فرا مىخوانند. بسیارى از تحلیلها به این دلیل که به ویژگىهاى روابط دختر و پسر و یا به تأثیر ساختارهاى فرهنگى، اجتماعى و اقتصادى در گسترش این پدیده کمتوجهاند، در شناسایى و حل این مشکل ناتوان مىنمایند.
2. تحولات ارزشى در جامعه ما نه تنها به گسترش روابط دختر و پسر منجر شده است که گسترش روابط آزاد در میان زن و مرد متأهل را نیز در پى داشته است. از این رو تقلیل دادن موضوع به روابط دختر و پسر مجرد نمىتواند ابعاد موضوع را، چنان که شایسته است، به مدیران و کارشناسان نشان دهد.
3. گسترش تکنولوژىهاى جدید ارتباطى، مانند ایمیل و چت روم )تالار گفتگو( و گسترش استفاده از تلفن همراه، هم به تسهیل ارتباط منجر شده و هم به کاهش حیاى عمومى جوانان و قباحت زدایى از ارتباط با جنس مخالف انجامیده است. بخشى از تحلیلها باید ناظر به ترسیم ابعاد تأثیرگذارى رسانههاى جدید و چگونگىمواجهه با آنها باشد.
4. روابط دختر و پسر بیش از هر چیز نهاد خانواده را، به عنوان مهمترین کانون تربیت، آرامش روانى و رشد فضائل اخلاقى، تهدید مىکند. اگر در گذشته ازدواج خروج از محدودیتهاى زمان تجرد و آغاز دوران شیرین و مسئولانه زندگى تلقى مىشد، با رواج روابط دختر و پسر، انگیزه ازدواج به دلیل آنکه با پذیرش مسئولیتهاىاقتصادى، اجتماعى و حقوقى همراه است، کاهش مىیابد و نیازهاى عاطفى و جنسى با روابط جایگزین تأمین مىگردد. بنابراین هم بالا رفتن سن ازدواج، توضیحى براى گسترش روابط دختر و پسر است و هم رابطه دختر و پسر دلیلى بر تأخیر سن ازدواج. از سوى دیگر افرادى که چنین روابطى را تجربه کردهاند پس از آغاز زندگى مشترک با سه مشکل مواجه مىشوند: عدم اعتماد به شریک زندگى و در نتیجه فقدان آرامش روانى، عدم ارضاى کامل جنسى به دلیل روحیه تنوع طلبى و عدم آمادگى براى انتقال ارزشهاى اخلاقى به فرزندان.
در این شماره سعى شده است تا با تبیین ماهیت جدید موضوع رابطه دختر و پسر که غالباً مورد غفلت واقع مىشود گامى در جهت تعمیق کارشناسى موضوع برداشته شود.
یکى از مسائل مهم اجتماعى در سالهاى اخیر در جمهورى اسلامى ایران، مسئله روابط دختر و پسر است. درباره این پدیده، مانند بسیارى پدیدههاى اجتماعى دیگر، دیدگاههاى متفاوت وگاه متضادى وجود دارد که مىتوان تا حد زیادى آنها را تیپبندى کرد.
در این نوشتار مؤلفههاى اساسى روابط دختر و پسر بیان مىشود و سپس با تحلیل وضعیت روابط دختر و پسر در ایران، عوامل و دلایل گسترش این امر مورد بررسى قرار خواهد گرفت و در پایان به بیان برخى پیامدهاى این روابط و بایستههاى آن خواهیم پرداخت.
مفهوم روابط دختر و پسر
مفهومى که از روابط دختر و پسر در این نوشتار مورد نظر است، ویژگىها و مؤلفههاى زیر را دارد.
الف. در روابط دختر و پسر، نفس ارتباط موضوعیت دارد. الگوى ارتباط براى ارتباط، تفاوت این نوع از رابطه را با رابطههاى دیگرى که در اجتماع میان افراد دو جنس زن و مرد صورت مىگیرد، روشن مىکند. در روابط نوع دوم، هدف از ارتباط امر دیگرى مانند خرید و فروش، طبابت و یا تعلیم و تعلم است. در نتیجه توصیه به اینکه چنین روابطى باید در حد ضرورت باشد، معقول است، زیرا با برآورده شدن هدف، موضوع رابطه خود به خود منتفى خواهد بود. اما رابطهاى که نفس رابطه موضوعیت دارد، توصیه به اکتفا در حد ضرورت بىمعناست.
ب. در این نوع از روابط، جنسیت طرف مقابل موضوعیت دارد. اگر چه در دوستىهاى رایج میان پسران و یا دختران، نفس رابطه موضوعیت دارد، ولى در این روابط، جنسیت طرف رابطه، مورد توجه قرار نمىگیرد.
ج. در این روابط، طیف وسیعى از عاطفه و احساس و در پارهاى موارد، رفتارهاى جنسى در اشکال و مراتب گوناگون آن مبادله مىشود.
نکته دیگر اینکه غالباً چنین برداشت مىشود که منظور از دختر و پسر در این بحث، افراد غیرمتأهل و بالغ و از هر دو جنس مىباشند. نهاد متولى امور جوانان این روابط را میان افراد 15 تا 29 سال تصویر مىکند. ظاهراً قید همچنان باقى است. اما به نظر مىرسد اگر جوانى را مقولهاى اجتماعى بدانیم که در هر دوره با کنشهاى مشخصى تعریف مىشود، مىتوانیم با مبنا قرار دادن سه مؤلفه فوق، طیف وسیعترى از افراد جامعه ایرانى را درگیر موضوع "روابط دختر و پسر یا زن و مرد " بدانیم. بر این اساس، برخى ارتباطات رایج میان افراد متأهل که ویژگىهاى روابط دختر و پسر در میان افراد مجرد را دارند، از مصادیق روابط دختر و پسر محسوب مىشوند.
تحلیل روابط دختر و پسر در ایران
همانگونه که گذشت، درباره روابط دختر و پسر در ایران اطلاعات چندان روشنى وجود ندارد و این امر معلول فقدان تحقیقات بسنده در این موضوع مىباشد. از طرف دیگر رعایت نشدن استانداردهاى پژوهش، یافتههاى برخى پژوهشها را نیز بىاعتبار مىکند.
با این حال برخى تحلیلها و پژوهشهاى جانبى، از گسترش پدیده روابط دختر و پسر در ایران حکایت مىکند. در رویکرد تحلیلى با تبیین لِمّى )سیر از علت به معلول(، مىتوان گفت اگر روابط دختر و پسر را از پیامدهاى مدرنیته بدانیم، به موازات حرکت جامعه ایرانى به سوى مدرنیته، روابط دختر و پسر نیز گستردهتر مىشود و به الگوى روابط در کشورهاى توسعه یافته نزدیکتر خواهد شد.
اگر پدیدههایى چون تأخیر در سن ازدواج، گرایش به مد، هستهاىتر شدن خانوادهها، و روحیه فردگرایى در سالهاى اخیر در کشور ما توسعه یافته باشد، مىتوان انتظار داشت که روابط دختر و پسر نیز گسترش یابد.
برداشت عمومى افراد جامعه ایرانى نیز، گسترش روابط دختر و پسر در ایران و نزدیک شدن الگوى آن به الگوى دوستىهاى میان دو جنس در کشورهاى غربى را تأیید مىکند. در پژوهشى که در آن از 1200 پدر و مادر تهرانى نمونهگیرى شده است، چنین به دست مىآید که 88 درصد از والدین معتقدند روابط دختر و پسر نسبت به سالهاى گذشته افزایش یافته است. پدران و مادران جوان )تا 40 سال( بیشتر به شیوع این پدیده اعتقاد داشتند.(2)
عوامل و دلایل افزایش روابط دختر و پسر
در بررسى عوامل ایجاد و یا افزایش روابط دختر و پسر در ایران، مىتوان به برخى زمینهها و عواملى اشاره کرد که در افزایش و یا ایجاد برخى آسیبهاى اجتماعى دیگر مانند طلاق نیز مؤثر هستند. عوامل به دو سطح خرد و کلان تقسیم مىشود، در سطح خرد، ویژگىهاى پسران و دخترانى تبیین مىگردد که بیشتر درگیر روابط دختر و پسر هستند و در سطح کلان عوامل ساختارى و تغییرات اجتماعى که زمینهساز ایجاد و افزایش الگوهاى جدید روابط دختر و پسر هستند مورد بررسى قرار مىگیرد.
بدیهى است که توجه همزمان به دو سطح خرد و کلان، به تحلیل دقیقتر این موضوع و در نتیجه مدیریت بهتر آن مىانجامد. با این وصف مطالعه پژوهشها و آثار اندکى که درباره این موضوع انجام گرفته و یا منتشر شده است، نشان مىدهد سهم رویکردهاى خرد به مراتب بیشتر از رویکردهاى ساختارى و کلان بوده است.
در این قسمت عوامل افزایش روابط دختر و پسر، با تأکید بر ساختارهاى کلان اجتماعى بررسى مىشود.
1. تسهیل روابط دختر و پسر:
یکى از تغییرات مهمى که در الگوى زندگى مردم ایران به خصوص در کلان شهرها صورت گرفته است، سهولت روابط دختران و پسران در سالهاى اخیر است. از جمله مظاهر این سهولت، کثرت و توسعه اماکنى است که اساساً براى بهرهمندى نسل جوان ایجاد شدهاند و یا نسل جوان بیشترین بهرهگیرى را از آنها دارند. دانشگاهها، سینماها، فرهنگسراها، پارکها، کافىشاپها و کافىنتها اماکنى هستند که در آنها ارتباط حضورى دختران و پسران به شدت تسهیل شده است. الگوى طراحى برخى از این اماکن، به توسعه روابط دختر و پسر دامن مىزند.
ویژگى عمده اماکن اجتماعى مدرن آن است که حضور جوانان در آنها بر اساس ویژگىها و هویت فردى آنان مىباشد؛ به این معنا که خانواده، فامیل و یا مرجعیتهاى دیگرى که در گذشته روابط و کنشهاى جوانان را در اجتماع هدایت، همراهى و یا کنترل مىکردند، از همراهى جوانان باز مىمانند.
2. توسعه وسایل ارتباط جمعى:
از جمله مهمترین عوامل تغییرات اجتماعى در جوامع مدرن، رسانهها و وسایل ارتباط جمعى هستند. در سالهاى گذشته توسعه وسایل ارتباط جمعى بهخصوص تلفن همراه و اینترنت، حجم و کیفیت روابط انسانى را تحت تأثیر خود قرار داده است.
اکثر استفادهکنندگان از اینترنت در ایران را جوانان تشکیل مىدهند و حجم بالایى از مشترکان تلفن همراه، جوانان هستند. گرچه اطلاعات دقیقى از کیفیت استفاده جوانان از این وسایل نداریم، اما برخى شواهد و آمارها نشان مىدهد جوانان در موارد غیر ضرورى از این وسیله استفاده مىکنند. توسعه امکانات در فضاهاى مجازى براى گفتوگو، دوستیابى و انتقال اخبار و اطلاعات، هر چند مىتواند کارکردهاى مثبت بسیارى داشته باشد، اما به دلیل فقدان زیرساختهاى فرهنگى و وجود برخىزمینههاى اجتماعى، غالباً به فضایى براى اتلاف اوقات فراغت تبدیل شده است و به شلختگى این روابط در فضاى مجازى دامن مىزند. شاید مهمترین اقبال جوانان ایرانى به این دو وسیله، قابلیت عمده آنها در امکان بروز "فردیت " است. هویت مجازى افراد در فضاى مجازى، امکان هنجارشکنىها و تجربه کردنها را بدون پذیرش تبعات اجتماعى ایجاد مىکند.
3. تغییر در گروههاى مرجع جوانان:
یکى از عناصر مهم هویتبخشى به یک گروه یا یک طبقه اجتماعى، مرجعیتها و مراکز ثقل اقتدار براى افراد و اعضاء آن گروه یا طبقه است. مرجعیتها افراد یا گروههایى هستند که گروههاى وابسته، هنجارها و ارزشهاى خویش را از آنان مىگیرند و تلاش مىکنند خود را با آن هنجارها تطبیق دهند.(3)
اگر بپذیریم در گذشته عمدهترین مرجعیتهاى جوانان خانواده، روحانیت و معلمان بودند، امروزه این مرجعیتها در میان جوانان، به خصوص جوانانى که با جنس مخالف خود ارتباط دارند، روز به روز کاهش مىیابد، به گونهاى که جایگاه برخى از آنان، از مرجعیت مثبت به مرجعیت منفى(4) تنزل مىیابد. بدیهى است نفى یک مرجعیت به معناى جایگزینى مرجعیتهاى دیگر است.
سیر تغییر مرجعیت گواه آن است که به تدریج مرجعیتهاى بیگانه و سازگار با نظام سلطه سرمایهدارى جایگزین مرجعیتهاى سنتى خواهند شد. از جمله مهمترین آموزههاى مرجعیتهاى جدید، دامن زدن به روابط آزاد دختران و پسران است.
4. بالا رفتن سن ازدواج:
از جمله پیامدها و نشانههاى مدرنیته و صنعتى شدن جوامع، بالا رفتن سن ازدواج است. در کشورهاى توسعه یافته و یا در حال توسعه، فاصله بلوغ جنسى و بلوغ اجتماعى، آموزش عالى، تأخیر در استقلال اقتصادى جوانان و کاهش حمایت خانوادهها از فرزندان پس از ازدواج، موجب تأخیر سن ازدواج شده است.
از طرف دیگر برخى عوامل بومى نیز در سالهاى اخیر سن ازدواج را افزایش مىدهد. یکى از مهمترین آنها، عوامل جمعیتشناختى و نوسانهاى رشد جمعیت است که به مضیقه ازدواج در سالهاى گذشته منجر شد.(5) در خلال سالهاى 1355 تا 1365 رشد جمعیت در ایران حدود 9/3 درصد بود که با اعمال سیاستهاى کنترل جمعیت، از سال 1370 تا 1375 به 5/1 درصد رسید.(6)
از آنجا که میانگین سن ازدواج در مردان حدود 4 سال بیش از زنان است دخترانى که در فاصله سالهاى 55 تا 65 متولد شدند، به دلیل نبودن این تعداد پسر در سالهاى قبل از 55، در مضیقه ازدواج قرار گرفتند. آمار دختران مجرد بالاى 22 سال چنین وضعیتى را تأیید مىکند. بدیهى است بالا رفتن سن ازدواج به معناى تأخیر در پاسخ گفتن به نیازهاى عاطفى و غریزى است. از آنجا که نیروى جنسى و نیازهاى عاطفى و احساسى از قوىترین قواى انسانى به خصوص در ایام جوانى هستند، طبیعى است خروج از قالبهاى مشروع و قانونى در ارضاء عواطف و نیازها افزایش یابد.
از سوى دیگر مضیقه ازدواج براى دختران در سالهاى گذشته، باعث شده است بسیارى از دختران روابط دختر و پسر را واسطهاى براى ازدواج و انتخاب همسر بدانند. بسیارى از دخترانى که به مشاوران مراجعه مىکنند، این سؤال را مىپرسند که آیا روابط دختر و پسر، راهکار مناسبى براى انتخاب همسر است؟(7) بنا بر گزارش برخىپژوهشها، حدود 44 درصد دختران هدف اصلى خود را از رابطه با جنس مخالف، ازدواج و انتخاب همسر ذکر کردهاند، در حالىکه 25 درصد پسران چنین ادعایى را داشتهاند.
اما از سوى دیگر نسلى که در گذشته، بیشترین روابط میان دو جنس را تجربه کرده است، در سالهاى پیش رو، نسل همسران جوان را تشکیل مىدهد. در کنار خانوادههاىجوان موجود که روابط دختر و پسر را تجربه کردهاند، حجم فراوانى از دختران مجرد و زنان بیوه وجود دارند. این امر به معناى تداوم تعلق خاطر عاطفىخانواده، به بیرون از نهاد خانواده است. به این معنا که حجم بالایى از روابط میان دختر و پسر را با توسعه مفهوم جوانى و مفاهیم دختر و پسر در میان زوجهاىجوان، پیشرو خواهیم داشت. بالا رفتن آمار طلاق و بزههاى اخلاقى نیز از پیامدهاى اینگونه روابط است.
5. حاکمیت روحیه فردگرایى:
اگر روابط دختر و پسر را پدیدهاى مدرن بدانیم، بیش از آنکه مظاهر و تجلیات مدرنیته را مورد توجه قرار دهیم، باید نگاه خود را به انگارهها و فرهنگهایى معطوف کنیم که به تدریج با غلبه و توسعه مدرنیته در کشور ما، توسعه مىیابند. از جمله ویژگىهاى فرهنگ مدرن، تأکید بر فردگرایى است. فردگرایى که بر محوریت فرد در بهرهمندى از حقوق اساسى و حقوق شهروندى تأکید مىکند، در کنار مفاهیم دیگرى چون سکولاریسم، لیبرالیسم و اومانیسم تبلیغ مىشود. به علاوه، در جوامع مدرن یا در حال گذار به سوى مدرنیته، فردگرایى وصف کنشهاى افراد جامعه محسوب مىشود. میل به استقلال، برنامهریزى براى آینده فردى و ترسیم آرمانهاىفردى، بخشى از مظاهر حاکمیت روحیه فردگرایى است. تأکید بر حقوق و آزادىهاى فردى، مهمترین مطالبه جوانان مىباشد. بر این اساس، ازدواج، دورهاى ایدهآل و مرحلهاى از کمال و پیشرفت در زندگى محسوب نمىشود، زیرا جوانان براى تغییر وضعیت و تغییر انتخاب، اهمیت ویژهاى قائل هستند.
برخى خردهفرهنگها و سبکهاى زندگى نیز به رفتارهاى فردگرایانه در جوامع متأخر دامن مىزند. از طرف دیگر تمایل به متفاوت بودن، دیده شدن، انتخاب کردن، به روز بودن و برخى مفاهیم بنیادىتر مانند کالایى شدن روابط جنسى، موجب مىشود دوستىها و روابط پیش از ازدواج، اشکال جدیدى از خانواده را در کشورهاى در حال توسعه رقم زند.
تغییر نگاه به ازدواج و تشکیل خانواده، به خصوص از نیمه دوم قرن بیستم به بعد از ویژگىهاى جوامع مدرن است. در گذشته مجموعهاى از نیازها و اهداف مانند نیازهاىعاطفى، نیازهاى غریزى، میل به بقاء نسل و به دست آوردن پایگاه اجتماعى، موجب پدید آمدن نهاد خانواده و اقدام به ازدواج مىشد و تأکید بر دو عنصر تعهد طرفینى و قداست نهاد خانواده، از ویژگىهاى دیگر خانواده محسوب مىگردید.
افزایش روحیه فردگرایى و آرمانهاى فردگرایانه، خانواده را به صورت یکى از امکانهاى فرارویى مطرح مىکند که حتىالمقدور از تعهداتى که فردیت فرد را محدود مىنماید، خالى است؛ به این معنا که طرفین مىپذیرند این انتخاب، راه را بر انتخابهاى دیگر نمىبندد و پایان عمر یک خانواده تا زمانى است که یکى از طرفین، انتخاب جدیدى نکرده باشد. به همین دلیل روابط میان دو جنس از شکل و قالبهاى محدود کننده قانونى آن خارج شده و به صورت نوعى رابطه عرفى ظاهر مىشود.
اگرچه این ویژگىها مخصوص کشورهاى توسعه یافته و بهخصوص آمریکاست، اما مطالعه وضعیت جوانان در اکثر کشورهاى جهان نشان مىدهد این فرهنگ به دلیل وجود وسایل ارتباط جمعى از قبیل ماهواره و اینترنت، فراگیر خواهد شد.(8)
در جامعه ما، این وضعیت تا حد زیادى پیچیده است. تنوعات فرهنگى کشور که گاه منشاء اقتصادى، قومى و اقلیمى دارند، ما را از تعمیم ویژگىهاى یک خرده فرهنگ به سایر خردهفرهنگها باز مىدارد. از سوى دیگر برخى نهادها از جمله مذهب، خانواده و قانون نیز در برابر اشاعه فرهنگ افراطى فردگرایى و مظاهر آن در روابط دختر و پسر مقاومت مىکنند. ارزشمندى نهاد خانواده، روابط فامیلى و ارزشهاى اخلاقى در کنار حمایت مذهب و قانون از روابط و تعهدات متقابل میان زوجین، موجب شده است که اکثرجوانان هنوز ازدواج را مرحلهاى تکاملى از دوران حیات اجتماعى افراد بدانند.
از سوى دیگر، تربیت فرزندان بر اساس روحیات فردگرایانه، و ظهور اینگونه رفتارها در سایر ساحتهاى حیات اجتماعى ایرانیان، از جمله رفتارهاى اقتصادى، گواه آن است که به تدریج رفتارها و روحیات فردگرایانه درحال گسترش است، و دیر یا زود اخلاق و نهاد خانواده را تهدید خواهد کرد. افزایش هنجارشکنىها در میان افراد متأهل از رسوخ روحیات فردگرایانه در حوزه اخلاقیات و خانواده حکایت دارد؛ از طرف دیگر مظاهر فردگرایانهاى مانند تمایل به آزاد شدن از قید و بندهاى خانواده و گرایش به استقلال، ضعف روابط صمیمانه با پدر و مادر، حساسیت کمتر خانواده نسبت به برقرارى رابطه با جنس مخالف، ضعف اعتقادات مذهبى خانواده، ضعف نظارت خانواده بر فرزندان، ضعف پایبندى فرد به احکام شرعى و ارزشهاى سنتى، در افرادى که با جنس مخالف اقدام کردهاند، گزارش شده است.