0

نجف آباد شهر هزار مسجد...

 
m_julay
m_julay
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 89
محل سکونت : اصفهان

نجف آباد شهر هزار مسجد...

Exclamation تاريخچه شناخت نجف آباد

درامتداد زنجير متصلي از جوي ها و باغات ميوه و كشتزارهاي گسترده غرب شهر اصفهان در محصوره كمربند سبزي از دشتها و مزراع شهر نجف آباد در جنوب كوههايي كه از ارتفاعات سيد محمد در شمال غربي اصفهان شروع مي شود بنيان يافته است .
اين شهر از شمال به كوهستان خشك وعاري از پوشش گياهي از جنوب به جلگه تقريبا كوچك و حاصلخيزي كه اكثر مزراع جديد الاحداث به واسطه وفور آب تحت الارضي در آن قرار دارد و از غرب به زمينهاي لم يزرع وبياباني مجاور بلوك كرون و از شرق به روستاهايي كه تحت تاثير حوضه رودخانه زاينده رود و آبرفتهاي دشت نجف آباد از اقتصاد كشاورزي به مراتب بهتري برخوردارند منتهي ميگردد.
نجف آباد معروف و مشهور همه جا است از شهر اصفهان تا انتهاي آن سه فرسخ است و تا خود غصبه تا چهار فرسخ مي باشد .
مشرق آن بلوك ماربين ومغربش بلوك كرون و جنوب آن لنجان و شمالش نيز ماربين است . طول اراضي آن از مشرق به مغرب زياده از سه فرسخ مي باشد و متصل به كرون است و عرض اراضي زياده از يك فرسخ مي باشد
سلاطين صفوي از ابتداي آن به طرف طول خياباني طرح انداخته به طرز چهار باغ و در دوطرف اشجار چنار كاشته اند و هردو جانب باغات انداخته و تا اواخر آن ممتد نموده اند و به كمال خوبي ساخته و اگر چه اكثر آن خراب شده است و درختان ضايع گشته معذالك هنوز شكوه و صفاي آن ، خود حكايت بزرگي باني را مي نمايد ...
نجف آباد در حدود سال1022 هجري قمري همزمان با حاكميت شاه عباس اول صفوي در دشت وسيعي در بيست و نه كيلومتري غرب اصفهان بنا گرديده . .
در خصوص بناي آن روايات گوناگون ذكر شده :
بنابر عقيده علما در زمان سلاطين صفوي درحدود سال1022 هجري قمري از طرف شاه عباس) مقداري جواهر و پول نقد براي مقبره حضرت علي عليه السلام اختصاص داده و تصميم كرده شد كه وجوه مذبور به نجف ارسال شود در اين موقع مرحوم شيخ بهايي از اين قضيه آگاه مي شود و دريافت كه خروج اين ذخاير برخلاف مصالح ايران است و براي جلوگيري از ارسال وجوه تدبيري انديشيد...
به حضور شاه عباس كبير رسيد و گفت: ديشب در خواب حضرت علي را زيارت كردم به من فرمود كه نجف اشرف را به جواهرات شما حاجتي نيست جواهرات را صرف ساختمان شهري در نزديكي اصفهان به نام نجف آباد كنيد ، شاه را سخن شيخ بهايي مقبول افتاد و با نظارت شيخ بهايي شهر نجف آباد ساخته شد).« به نقل ازعلي اكبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، نشر سازمان لغت نامه ،تهران 1341،صفحه 357»
(همچنين عده اي براين عقيده اند كه شاه عباس خود تصميم به آباداني اين ناحيه داشت و علّت آن نيز چنين بوده كه چون گاه و بيگاه سلطان به اتفاق ملتزمين ركاب قصد شكار از اصفهان به ناحيه اي كه امروز به نام قمشلو معروف مي باشد جهت شكار مي رفته و با وسايل ان روز طي اين مسافرت خشك و خالي از پوشش گياهي مشكل وشاه و همراهان در بين راه احتياج به استراحت گاه و نيز محلي براي تهيه علوفه جهت دامهاي خود داشته اند لزا تصميم برآبادي اين منطقه نمودند.)« به نقل از عشقعلي سليمي بني ، جغرافياي شهري نجف آباد ، دانشنامه ليسانس »
روايت ديگر بر آن است كه فارغ از انديشه شيخ بهايي شتران حامل وجوهات براي نجف اشرف در محلي كه بعدا قدمگاه خوانده شد از حركت باز ايستادند چون تلاش براي به حركت درآوردن آنها بي نتيجه ماند تدبير برآن قرار گرفت كه وجوه را در همين محل صرف بناي شهري نمايند بديهي است كه افسانه هايي از اين دست بسيار است كه در اين مقال نمي گنجد نويسنده تاريخ اردبيل نيز بر اين باور است كه شاه عباس نجف آياد را وقف روشناييي و فقرا و اهل علم نجف اشرف ساخت
در خصوص ساكنين اوليه شهر گفته شده است كه قبل از بناي آن عده اي زردشتيان در كوهپايه هاي شمالي شهر ساكن بوده اند.
واين محل مدتي پس از اينكه دولت اسلامي در اصفهان برقرار شد مسكن و مأواي گبران گرديد))
بعد از بناي نوين جمعي از سركشان به حكومت مركزي بنديان سياسي دراينجا اسكان داده ميشوند و صحن وبارگاه وباغات ، قدمگاه ها مذكور به صورت بست درآمد تا معترضين به حكومت و سركشان درآن آسوده و در امان باشند
نوسنده مقاله (سازگاري ايراني ) معتقد است كه اين شهر به عنوان قورخانه ساخته شد و از كارگران اسلحه سازي مسكون گرديده است
بستان السياحه دربيان معرفي اين شهر گويد:
( قصبه ايست خجسته بنياد در پنج فرسخي اصفهان ومحلي است بهجت توأمان .
در زمين هموارواقع و سمت شمالش اندك گرفته و سه طرفش واسع است آبش از كاريز و هوايش فرح انگيز ، باغاتش فراوان و فواكه سردسيريش ارزان
شاه عباس ماضي آن قصبه را احداث نموده و جميع خانه ها و بوستانهاي انجا را به طريق مهندسي طرح فرموده واز چهار طرف آنجا زياده از يك فرسخ خيابان كشيده ودرخت چنار و اشجار ميوه دار درآن خيابان نشانيده .
راقم در تماميت كشور ايران بدان اسلوب شهري و قصبه اي نديده ، غرب هزار باب خانه در اوست وچند مزرعه مضافات اوست مردمش شيعه مذهب و خوش مشرب اند .
راقم چند روز را در آنجا بوده وبا خلقش مجالست نموده . عموما از فسق و فجور دور و از معاصي مشهوره مهجورند از فواكه بادام آنجا ممتاز و نا محصور است « حاج زين العابدين شيرواني ، بستان السياحه ، صفحه 572» .
نجف آباد منطبق بر اصول خاص مهندسي و معماري زمان صفويه بنا گرديد و از آغاز در هيئت يك محل مسيوني بنيان يافت (خانه هاي نجف آباد خيلي مرتب وطبق اصول شهرسازي ساخته شده اند و شايد در اين امر نزديكي زياد به اصفهان موثر بوده است . « هنريش بروگش ، سفري به دربار سلطان صاحب قران »
( كوچه هاي آنجا همه مستقيم وعريض و مشجر و عمود بر همديگر خيلي خوش وضع است در مقاله سازگاري ايراني از بخش الحاقي بر كتاب (روح ملتها)
بي نظمي حاكم بر شهر سازي ايران را حاصل تبديل مزارع و باغها و حياطها و امارات دانسته و هيچ قانون و هدف پيش بيني شده اي را در ساخت آن متأثر ندانسته ، تنها شهر نجف اباد را از اين قانون مستثني خوانده مي نويسد.
.... فقط شهر نجف آباد اصفهان را از اين جهت مستثني ديدم ، اول دفعه كه آنجا رفتم تصور ميكردم شهرداري نجف آباد شهر قديم را يك سره كوبيده و خيابان كشي وكوچه بندي تازه منظمي كرده است ، بسيار متعجب شدم كه چه شانسي مساجد نسبتا با روح و ميدانهاي مشجر مصفاي انجا داشته اند كه تصادفا( برِ) خيابانهاي احداثي يا موازي آنها قرار گرفته اندهچ گوشه اي از آنها بريده يا پريده نشده است.
ولي پس از مختصر گردشي در شهر معلوم شده كه شهر سازي نجف آباد به هيچ وجه تازه و مربوط به دوران اخير نيست .
شهري است كه در زمان شاه عباس به دستور ونقشه شيخ بهايي به عنوان قورخانه ساخته اند و از كارگران اسلحه سازي مسكون گرديده است .
ميگفتند كه دكانهاي چاقو سازي وكارد وچنگالهاي معروف فعلي نجف آباداز بقاياي آن ايام اند نجف آباد تنها محلي يا يكي از محلهاي نادري است كه چون به منظور خاص وطبق نقشه عمومي با فكرواحد بوجود آمده است داراي نظام و قائده اي است . « آندره زيگفريد ، روح ملتها ، مقاله سازگاري ايراني » .
شهر بر ساختار بنايي اصفهان ايجاد گرديده و خيابانهاي طويل وعرض آن شهر اصفهان را در نظر به بيننده مجسم مي سازد
اين شهر كه بر روي شاهراه اصفهان به مناطق غربي و شمال غربي و جنوب كشور قرار دارد و از اين جهت نقش اقتصادي وارتباطي ويژه اي را به عهده گرفته ، تا چند دهه پيش قصبه اي بيش نبود.
در سال1337 شمسي طبق تصويب وزارت كشور به صورت شهر در آمده و در آن ايجاد فرمانداري گرديد .با اين حال ارتباط خويش را با مجامع روستايي قطع نكرده . بسيارند كساني كه ازكشاورزي ودامداري كه مشخصه جامعه روستايي است نبريده و گذاشته از فعاليت هاي شهري از قبيل كارهاي تجاري صنعتي واداري به دامداري و زراعت مشغولند و در قطعه زميني به كشت و ذرع مي پردازند ، يا پس از بازنشستگي خود را با اين گونه امور مشغول مي دارند.
در سالهاي اخير در اثر تاسيسات مسكوني و غيره بسياري از باغات و مزارع و فضاهاي سبز قديمي مورد هجوم ساختماني قرار گرفته وبه صورت مراكز اسكان يا كارگاههاي توليدي درآمده است.
حتي باغات وقفي معروف به باغشاه كه در زمان صفويه احداث گرديده و مي توانست در صورت دست نخوردگي فضاي سبز ديدني و جالبي را به نمايش بگذارد از اين گزند و تعرض مصون نمانده است.
-- با اين وجود ، اين باغ روبيها ، احداث مزارع جديد را در پيش داشت كه ادامه آن مي تواند در حفظ اصالتهاش روستايي وفضاي سبز ، هرچند ناتوان كارآمد باشد .
دكتر هينريش برگش كه در حدود سال 1861ميلادي از اين منطقه گذشته است مي نويسد باغهاي نجف آباد به قدري وسيع هستند كه ما مدت سه ربع ساعت در كوچه باغهاي اين شهر با اسبهاي خود مي تاختيم تا بالاخره به خيابانها و بازار شهر رسيديم.
-هنوز گذر گوسفندان و كشاورزان الاغ سوار از كوچه ها وخيابانهاي شهر روح روستايي وبرخورد محافل قرائي را در خاطره ها زنده نگه مي دارد .
آب و هواي نجف آباد ، معتدل گرم و خشك مي باشد اراضي آن اكثرا شني و شني رسي و ميزان بارندگي و آب آن كم و به واسطه شني بودن زمين آب تحت الارضي آن در طبقات پايين قرار دارد . مقدار رطوبت آن ناچيز بوده كه آن هم بر اثر شني بودن زمين وگرما پذيري آن از بين مي رود . گذشته از آن توده هاي عظيم هواي گرم در جذب رطوبت بي تاثير نيست.
به علت كمي آب و ناچيز بودن رطوبت و عدم مرغوبيت خاك ،كشاورزي در اين منطقه به سختي امكان پذير است . ولي تلاش وكوشش مردم ، باعث رشد زراعتي ان گرديده و توانسته باغات ومزارع سبزي را تعبيه نمايد متاسفانه به خاطر موقعيتهاي خاص اين گونه مزارع كه اكثرا قطعات كوچكي هستند درآمده هاي اقتصادي آن ناچيز و محدود است.
مزارع اين شهر اكثرا بوسيله چاههاي عميق و نيمه عميق قنواتي كه عموما از سوي غرب جاري ميشوند آبياري ميگردنند.
. گذشته از اين كانال آبرساني منشاء از زاينده رود توانسته حوضه زراعتي شرق شهر را مورد آبنوشي قرار دهد.
صاحب ( نصف جهان في تعريف الاصفهان) در باره وضعيت كشاورزي و محصولات ان مينويسد :
آب آن از قناتي است معروف و خاص خود .از طرف كرون و آن يازده رشته است و متصل به يكديگر ميشود وتمام اراضي آن را سيراب ميسازد
الا قليلي كه كشت و زراعت مي شود. زمين اكثرا مشجر و معنب است
انواع حبوبات در آن ميكارند وترياك نيز نيزدر قديم به عمل مي آوردند :
درباغات آن انواع ميوه ها موجود است و هلوي آن از اكثر هلوهاي ايراني بهتر ومعروفتر است و هلوي خوب اصفهان از آنجا است
باغهاي انار آن بسيار و همه اصفهان و اغلب قريه را انار مي دهد .
ديگر اصفهان محل نزديك انار ندارد و انگور نجف آباد معروف و از قسم انگور مثقالي و اين قسم انگور در هيچ جايي به اين خوبي و شيريني نمي شود.
پنج شنبه 6 مرداد 1390  10:04 AM
تشکرات از این پست
m_julay
m_julay
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 89
محل سکونت : اصفهان

بازی های نجف آبادی ناب...

بازی های مرسوم نجف آباد

بازيها
بازيهاي گوناگون رد اين منطقه رواج داشته که بعضا با ورود و هجوم ورزشهاي وارداتي کارايي خود را از دست داده است که در اينجا به بعضي از رايج ترين آنها اشاره مي کنيم :
گاو جفتي
- پل چفتک - شاه وزيري - مچولاس - زلبند - قايم جورک - چرس چرسي - الک دولک - شاه ابولي - کفش کفشي - نون بيار کباب ببر - گاگوجتل بته - اردک شوردک - يه قل دو قل - سنبريک - کلاغ پر

گاو جفتي: اين بازي در محوطه ميدان يا محل وسيعي که از اطراف محدود شده باشد ، محدود به صورت قرار دادي انجام مي شود ، هر دو نفر با هم يارگيري ميکنند سپس دو نفر که به حکم قرعه يا به اصطلاح - ور - گاو شده اند دست همديگر را گرفته د رمحوطه به دنبال سايرين ميدوند و سعي ميکنند يکي از افراد را بگيرند . شخص دستگير شده گاو مي شود و مي بايست با يار خويش بازي را ادامه دهد . بازي کنان قبلي حق دارند تا آمدن يار گاو جديد او را مورد ضرب و شتم قرار دهند .

پل چفتک: اين بازي هم به صورت جمعي و هم به صورت انفرادي صورت مي گيرد به اين ترتيب که دو قطعه چوب يکي به طول بيست سانتي متر و ديگري به طول پنجاه سانتي متر به نام چفتک تهيه مي نمايند ، پل را روي دوقطعه سنگ قرار مي دهند به گونه اي که بتوان چفتک را زيز آن قرار داد . آنگاه با چفتک پل را به هوا پرتاب کرده و با همان چفتک ضربه مي زنند تا دورترها به زمين بيفتد آنگاه زننده چفتک را کنار سنگها به زمين مي گذارند تا بازي کن يا بازي کنان ديگر پل را به آن نشانه گيري ميکنند اگر به چفتک اصابت کرد زننده اولي به اصطلاح سوخته و بايد جايش را با بازيکن ديگر عوض کند ، در بازيهاي جمعي نيز به اين صورت است که چنانکه پل به چفتک اصابت کرد بار ديگر زننده که قبلا سوخته است زنده مي شود و حق دارد که چنانکه در موارد ديگر همان بازي پل به چفتک خورد به جاي يارش به بازي ادامه دهد .

پنج شنبه 6 مرداد 1390  10:06 AM
تشکرات از این پست
m_julay
m_julay
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 89
محل سکونت : اصفهان

شیخ بهایی بنیانگذار نجف آباد کهن.....

ولادت: شیخ بـها الدین محمد بن عزالدین حسین بن عبدالصمد بن شمس الدین محمد بن على بن حسین بن مـحمد بن صالح حارثى همدانى عاملى جبعى , معروف به (شیخ بهائى ), در سال 953 هـ.ق در بعلبک از توابع جبل عامل در یک خاندان علم و دانش که تبار و نسب خود را به (حارث همدانى ) یکى از یاران مخلص على (علیه السلام ) مـى رسـانـنـد, پـا بـه عـرصـه حـیات نهاد پدر عالیقدر او, عالم بزرگوار, شیخ حسین فرزند عـبـدالـصـمد حارثى بوده است , در ایام جوانى , در اثر سختگیریها و کارشکنی هایى کـه در امـور شیعه در جبل عامل پیش آمده بود, وى به ایران منتقل گردید و کودک نو پا نیز همراه پدر بـود که آن زمان عـهد حکومت صفویه بود , حکومت صفویه که حرکت سیاسى خود را با تز دفاع از اهل بیت (علیه السلام ) و دوستى و مودت آل عـصـمـت (علیه السلام ) شـروع کرده بـود, به همین دلیل وى به حکومت صفوى پیوست و با خاندان بزرگ منشار که عنوان (شیخ الاسلامى )حکومت را داشت , وصلت نمود.
تحصیلات: وى از کودکى چون داراى ذوق سرشار و استعداد وافى و جامع بوده توانست از همان اوان کودکى از محضر بزرگان و دانشمندان متعددى کسب علم نماید, به خاطر همین از محضر پدر شروع نمود, تفسیر و حدیث و ادبیات عرب را از پدر, حکمت و کلام و بـعضى علوم معقول را از ملا عبداللّه مدرس یزدى , و ریاضیات را از ملا عـلـى مـذهـب و مـلا افضل قاضى مدرس و ملا محمد باقر بن زین العابدین یزدى , و طب را از حکیم عماد الدین محمود, و صحیح بخارى را نزد محمد بن عبداللطیف مقدسى آموخت .
اساتید: شـیـخ بهائى به کشورهاى مختلفى مسافرت کرده و از محضر اساتید متعددى در رشته هاى گـونـاگـون کسب علم نموده است که مهمترین آنها عبارتند از: 1ـ پدر بزرگوار خویش. 2_ ملا عبداللّه مدرس یزدى , صاحب حاشیه ملا عبداللّه . 3_ ملا عـلـى مـذهـب . 4_ مـلا افضل قاضى مدرس . 5_ ملا محمد باقر بن زین العابدین یزدى , صاجب کتاب مـطـالـع الانوار, . 6_ حکیم عماد الدین محمود . 7ـ محمد بن عبداللطیف مقدسى .
شاگردان: براى پـى بـردن بـه مـقام علمى و میزان دانش شیخ , کافى است بدانیم که متجاوز از چهل تن از دانـشـمـنـدان و بزرگان قرن یازدهم هـ. ق از وى علم آموخته و بهره برده اند و بعضى از آنان عبارتند از: 1 ـ ملا صدرا . 2 ـ فیض کاشانى. 3 ـ علینقى کمره اى . 4 ـ محقق شیخ الاسلام . 5 ـ فاضل جواد. 6 ـ مجتهد مفتى اصفهانى .
تألیفات: شیخ بـهـایـى یـکـى از پـر بـرکـت تـرین علماى جهان اسلام از نظر تألیف بوده است , برخى تعداد تألیفات او را با توجه به رساله ها و حاشیه ها و تعلیقه ها, به 200 جلد رسانده اند, ولى تازه ترین تـحـقـیـق در این مورد, از جناب آقاى دکتر محمد باقر حجتى , است که به کنفرانس دمشق (در مورد شیخ بهائى ) ارائه داده اند , تعداد آنها 123 جلد است که عبارتند از: الف ـ فقه (29 جلد): اثنى عشریات خمس : 1 ـ نماز . 2 ـ زکوة . 3 ـ روزه . 4 ـ حج . 5 ـ پاسخ سؤال شاه عباس . 6 ـ پاسخ سؤالات شیخ صالح جابرى . 7 ـ اجوبه مسائل جزائریه . 8 ـ احکام سجود و تلاوت . 9 ـ جامع عباسى . 10 ـ جواب مسائل شیخ جار. 11 ـ حاشیه بر ارشاد الاذهان علا مه حلى . 12 ـ حاشیه بر قواعد علا مه . 13 ـ حاشیه بر قواعد شهید اول . 14 ـ حاشیه بر احکام الشریعه علا مه حلى . 15 ـ الحبل المتین . 16 ـ الحریریة . 17 ـ الذبیحیه . 18 ـ شرح فرائض نصیریه خواجه نصیر الدین طوسى . 19 ـ فرائض بهائیه (بخش ارث ). 20 ـ قصر نماز در چهار مکان . 21 ـ مسح بر قدمین . 22 ـ مشرق الشمسین و اکسیر السعادتین . 23 ـ رسالة فى مباحث الکر. 24 ـ رسالة فى القصر و التخییر فى السفر. 25 ـ شرح رسالة فى الصوم . 26 ـ شرح من لایحضره الفقیه . 27 ـ رسالة فى فقه الصلوة . 28 ـ رسالة فى معرفة القبلة . 29 ـ رسالة فى فقه السجود.
ب ـ علوم قرآنى (9 جلد): 1 ـ حاشیه انوار التنزیل قاضى بیضاوى . 2 ـ حل الحروف القرآنیه . 3 ـ حاشیه کشاف زمخشرى . 4 ـ اساله خواجه . 5 ـ تفسیر عین الحیوة . 6 ـ العروة الوثقى . 7 ـ تفسیر آیه شریفه (فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الى الکعبین) که در اربعین به تفصیل آمده است . 8 ـ تاویل الایات . 9 ـ اکسیر السعادتین (آیات الاحکام ).
ج ـ حدیث (2 جلد): 1 ـ حاشیه کتاب (من لایحضره الفقیه ). 2 ـ اربعین (که ترجمه آن توسط نگارنده انجام پذیرفته است ).
د ـ ادعیه و مناجات (6 جلد): 1 ـ حاشیه بر صحیفه سجادیه . 2 ـ الحدیقة الهلالیه . 3 ـ الحدیقة الاخلاقیه . 4 ـ شرع دعاى صباح . 5 ـ مصباح العابدین . 6 ـ مفتاح الفلاح فى عمل الیوم و اللیلة .
هـ ـ اصول اعتقادات (5 جلد): 1 ـ اثبات وجود القائم . 2 ـ اجوبة سید زین الدین . 3 ـ الاعتقادیه . 4 ـ مقارنه بین امامیه و زیدیه . 5 ـ وجوب شکر المنعم .
و ـ اصول فقه (5 جلد). 1 ـ زبدة الاصول . 2 ـ شرح عضدى . 3 ـ حاشیه زبدة الاصول . 4 ـ شرح حاشیه خطائى . 5 ـ الوجیزه .
ز ـ رجال و اجازات (8 جلد): 1 ـ اجازه او به میرداماد. 2 ـ اجازه او به مجد الدین . 3 ـ حاشیه خلاصة الاقوال علا مه حلى . 4 ـ حاشیه رجال نجاشى . 5 ـ حاشیه معالم العلما ابن شهرآشوب مازندرانى . 6 ـ طبقات الرجال . 7 ـ الفوائد الرجالیه . 8 ـ الاجازات .
ح ـ ادبیات و علوم عربى (28 جلد): 1 ـ اسرار البلاغه . 2 ـ تخمیس غزل خیالى بخارایى . 3 ـ تهذیب البیان . 4 ـ تعزیت نامه . 5 ـ حاشیه بر مطول تفتازانى . 6 ـ دیوان اشعار فارسى و عربى . 7 ـ ریاض الارواح . 8 ـ شیر و شکر. 9 ـ طوطى نامه (شامل 2500 بیت ). 10 ـ فوائد صمدیه . 11 ـ قصیده در مدح پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم. 12 ـ کافیة . 13ـ 17 ـ کشکول (5 جلد). 18 ـ لغز الفوائد الصمدیه . 19 ـ لغز القانون . 20 ـ لغز کافیه . 21 ـ لغز کشاف . 22 ـ محاسن شعر سیف الدوله . 23 ـ المخلاة . 24 ـ مکتوب او به سید میرزا ابراهیم همدانى . 25 ـ سوانح سفر الحجاز, معروف به مثنوى نان و حلوا. 26 ـ نان و پنیر. 27 ـ وسیلة الفوز و الامان فى مدح صاحب الزمان (عج ). 28 ـ پند اهل دانش به زبان گربه و موش .
ط ـ وقایع الایام (1 جلد): 1 ـ توضیح المقاصد فى ما اتفق فى ایام السنة .
ى ـ ریاضیات (20 جلد): 1 ـ اسطرلاب . 2 ـ انوار الکواکب . 3 ـ بحر الحساب . 4 ـ التحفه (اوزان شرعى ). 5 ـ تحفه حاتمى . 6 ـ تحقیق جهت قبله . 7 ـ تشریح الافلاک . 8 ـ حاشیه تشریح الافلاک . 9 ـ حاشیه شرح التذکره خواجه نصیر الدین طوسى در هیات . 10 ـ حاشیه شرح قاضى زاده روحى . 11 ـ الحساب . 12 ـ حل اشکال عطارد و قمر. 13 ـ خلاصة الحساب و الهندسه . 14 ـ شرح صحیفه . 15 ـ صحیفه در اسطرلاب . 16 ـ استعلام . 17 ـ تقویم شمس با اسطرلاب . 18 ـ القبله , ماهیت و علامات آن . 19 ـ معرفة التقویم . 20 ـ جبر و مقابله . ک ـ حکمت و فلسفه (3 جلد): 1 ـ انکار جوهر الفرد. 2 ـ الوجود الذهنى . 3 ـ وحدت وجود.
ل ـ علوم غریبه ( 4 جلد): 1 ـ احکام النظر الى کتف الشاة . 2 ـ رساله جفر. 3 ـ جفر. 4 ـ فالنامه . و چـنـد جـلد کتاب دیگر که موضوعات آنها مشخص نشده است , مانند: شرح حق المبین , الصراط المستقیم , القدسیه و. اولین کسى که یک دوره فقه غیر استدلالى به صورت رساله عـمـلیه به زبان فارسى نوشت به نام (جامع عباسى ) شیخ بهائى است.
گفتار بزرگان: برخى در توصیف او گفته اند: شیخ بزرگوار ما (علا مه جهان بشر و مجدد دین در قرن حادى عشر) است که ریاست مذهب و ملت به او منتهى گردید, و در علوم و فنون اسلامى فنى وجود نداشته که او از آن بهره اى نبرده باشد.
مقام علمی: گاهى ستارگانى طلوع کرده اند که غیر از فروغ شعر و نویسندگى , داراى پرتو نبوغ و مواهب فطرى دیگرى هم بوده اند یکى از همین نوابغ ,بدون شک حکیم و فقیه و عارف و مـنجم و ریاضى دان و شاعر و ادیب و مورخ بزرگ , در آسـمـان عـلم و فقاهت , شیخ بها الدین عـامـلـى , معروف به (شیخ بهائى ) است شیخ بهائى نه تنها در فقه و حکمت و ریاضیات و لغت و حـدیـث دسـت داشـتـه است , بلکه او واجد کمالات و حایز علوم معقول و منقول بوده است هنوز داسـتـانهاى حیرت آورى که از شگفتیهاى علمى اوست , در اذهان مردم جریان دارد و حقا مى توان گـفت شیخ بهائى نه تنها عالم کم نظیرى است , بلکه در نوع خود شخصى بى مانند است اطلاعات وسیعى که شیخ بهائى در رشته هاى مختلف داشته , به شهرت وى کمک بسیارى کرده است و تنها طبقه خواص و اهل مطالعه نیستند که او را مى شناسند, بلکه توده مردم هم با اسم او آشنایى کامل دارند. شـیـخ بـهـایـى در اثـر ذکاوت و استعداد فطرى که داشت , با بهره گیرى از پدر و محیط علمى و فضیلتى اصفهان توانست در علوم و دانشهاى متداول عصر تبحرى به دست آورد .در جامعیت و تنوع علوم و دانش , کمتر نظیرى مـى تـوان بـر او پـیـدا نـمود. او خود با تواضع و فـروتـنى خاصى , به این حقیقت اعتراف دارد, آنجا که مى گوید : من در مباحثه و جدل ,بر هر ذوفـنونى چیره شدم , ولى هرگز نتوانستم با کسى که در یک فن استاد بود ,حریف شوم. پس هر انسانى نمى تواند در تمام فنون موفقیت و پیشرفت داشته باشد, بسیار بجاست که مربیان و پیش کسوتان ذوق فرد را در یابند و او را به مسیر مورد علاقه اش هدایت کنند.
مسافرت: شیخ بهائى مردى جهانگرد بوده است و به مصر, شام , حجاز, عراق , فلسطین , آذربایجان وهرات مسافرت کرده است .
دوران: نـیمه اول قرن یازدهم هجرى , و نیمه اول قرن هفدهم میلادى بـراى مؤرخین داراى اهمیت و اعتبار ویژه اى است قرن هفدهم میلادى , قرن پیشرفت و رنسانس عـلـمـى در اروپـا نام گرفته است , از طرفى در این زمان زمامدارانى حاکمیت داشته اند, مانند (سلیمان قانونى ) در عثمانى, شاه عباس صفوى اول در ایران , سلطان مغول محمد شاه اکبر در هندوستان , ملکه الـیـزابـت اول درانـگـلـسـتان , و لوئى چهاردهم در فرانسه که همه, برخلاف اسلاف و اقران خود, عموما معروف به علم دوستى و دانش طلبى بوده اند و در روزگار این حـکـومتها, دانشمندان و هنرمندان نامى در سر تا سر جهان پا به عرصه حیات نهادند, فى المثل در انـگـلـسـتـان (فرانسیس بیکن ) که از مـیـراث غـنى فرهنگ اسلامى بهره ها برده است (شکسپیر) شاعر نامدار در فـرانـسـه (رنـه دکـارت ) شـاعـر و نـمایشنامه نویس , (کورلى ) و (مولر) در آلمان , فلکى دان معروف , (کپلر), و در ایتالیا (گالیله ) رشد و نما یافته اند. بـه مـوازات هـمـیـن آگـاهیهاى عمومى و جهانى , در دنیاى اسلامى نیز نویسندگان و فلاسفه نـامدارى مانند ملا صدرا میرداماد و شیخ بهائى پا به عرصه حیات علمى نهاده اند, که در مورد شخصیت اخیر گفته اند او قبل از (نیوتن ) دانـشـمند انگلیسى , به قوه جاذبه زمین توجه داشته و در مورد سقوط آزاد اجسام بر حسب جاذبه خورشید, ثوابت , سیارات و اقمار بحث و گفتگو نموده است .
وفات: در مـورد تـاریـخ وفـات شـیـخ بـهایى نیز اقوال گوناگون وجود دارد, صاحب (تاریخ عالم آراى عـبـاسى ) که از مأخذ مورد اعتماد است , مى گوید که در شب چهارم شوال سال 1030 هـ .ق بیمار شد و هفت روز رنجور بود, تا اینکه در شب 11 شوال در گذشت و از آنجا به مشهد بردند و در آنجا که درس مى گفت , به خاکش سپردند.
پنج شنبه 6 مرداد 1390  10:12 AM
تشکرات از این پست
m_julay
m_julay
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 89
محل سکونت : اصفهان

فرهنگ لغت نجف آبادی

بچه ها بيايد تا يك فرهنگ لغت از شهرمون بسازيم

من3 تا كلمه ميگم بقيه ادامه شو بدن


سوکولی: تلفظ(Sokoli( به معنای گوشه
نسرم :Nesarm : قسمتی از حیات که روزها سایه میگیره
سقلمه(sogholme):منظور مشت زدن کوتاه و کوچیک تو پک وپلو

چینه=دیوار
هنا=دفعه-مرتبه
دقز=درز

چوم:chom نمیدانم
چرو:chero:چرا
داواره:davareh دوباره
صاحب:sahb صبح
خار:khar خواهر
کوجوی:kojoy کجایی
مسکو:mesko مثل اینکه

دیووونه:diyoone دیوانه
رانیمبرم:ranimberam نمیدونم

باهار:baahar بهار
می تو :mey to مگه تو

و......................................................................................................................................................................

پنج شنبه 6 مرداد 1390  10:13 AM
تشکرات از این پست
m_julay
m_julay
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 89
محل سکونت : اصفهان

رسم و رسومات ازدواج در نجف آباد...

رسومات در مراسم ازدواج :


در قديم و به طور تقريبي در همين دوره ، ازدواجها اكثراً درون خويشي و نهايت درون محلّي ميباشد . از اين نقطه نظر معمولاً از پيوند با غريبه ها خودداري نموده و بر مبناي درون خويشي معتقدند كه عقد دختر عمو و پسر عمو در آسمان بسته شده است . به اين لحاظ كودكان عمو ، دائي ، خاله و عمه را از كودكي براي هم انتخاب مي نمايند تا وقتي كه به سن بلوغ رسيدند با هم ازدواج نمايند .
شيوه معمول ازدواج تك همسري بوده و رويه چند همسري بسار اندك و اصولا چند همسران از شخصيت مطلوبي برخوردار نيستند .
شيوه مرسوم در ازدواج بدين گونه است كه پس از آنكه نزديكان داماد معمولاً مادر ، خواهر ، عمه و خاله- از طريق دلاله دختري را در نظر گرفته و پسنديدند دلاله به زني ميگويندكه ازدختران دم بخت خانه ها اطلاع دارد وچنانچه دختري مناسب پسري يافت آ“ را به خانواده پسر معرفي ميكند . يا خانواده پسر به او سفارش ميكنند كه دختري مناسب براي پسرشان پيدا كند . دلاله پس از مراجعه مكرر به خانه پسر و دختر و حصول مقصود دستمزد و شيريني دريافت مي نمايد . به بهانه اي به منزل دختر مي روند اصطلاحاً به دلالگي مي روند تا از نزديك با او آشنا شوند.
در اولين مرحله و براي آگاهي از تمايل خانواده عروس ، صحبت را به گونه هايي آغاز مي كنند . مثلاً از مادر دختر مي پرسند كه : « ما يك مرغ داشته ايم خونه شما نيومده » و مادر دختر چنانچه آشنايي قبلي داشته باشد و يا تمايلي به اين پيوند داشته باشد مي گويد : « چرا ، يك مرغ هست نمي دانم مال شماست يا كس ديگري.»
يا خانواده پسر ميگويند : «ما آمده ايم كه پسرمان را به غلامي قبول كنيد.» چانچه خانواده دختر با وصلت موافق بودند در جواب يك شاخه نبات به خواستگاران داده كه به عنوان « بله گرفتن » تلقي ميشود .
بعد از خواستگاري و شيريني و بله گرفتن از طرف خانواده عروس ، از طرف خانواده داماد يك شاخه نبات ويك تكه پارچه به خانه عروس فرستاده ميشود . همچنين از طرف خانواده عروس يك شاخه نبات ، يك تكه پارچه يا پيراهن و مقداري آجيل به خانه داماد فرستاده مي شود .
پس از ديدارهاي اوليه ريش سفيدان ومردان فاميل ، جهت آشنايي و گفتگو و قرارهاي مقدماتي رسماً به منزل عروس رفته و مراسم « شيريني خورون » را انجام ميدهند و با تعين ساعت خوب جهت « قباله برون » كه معمولاً با بگو و مگو و چانه زدنهاي مرسوم همراه است ، زمان انجام عقد را تعيين مي كنند . اين مراسم با مراسم ويژه عقد كلاً در منزل عروس انجام ميگيرد .

قبل از مراسم عقد ، مراسم قباله برون مي باشد كه قباله عروس از طرف خانواده داماد داده مي شود . مثلاً يك جلد كلام الله مجيد دو دانگ خانه ، نيم جريب باغ ، پنج مثقال طلاي ساخته و پرداخته شده ، دومن پشم و پنبه و .
در شب عقد سفره اي انداخته ميشود حاوي وسايلي از قبيل حنا ، صابون گل آيينه و شمعدان ، عسل و روغن ، خرما خرك . ابريشم و ساير وسايلي كه براي داماد و عروس خريداري شده است .
در شب عقد براي بله گرفتن از عروس ، پدر داماد و يا خود داماد يا يكي از نزديكان سكه طلائي به عروس مي دهد كه به آن « سكّه زير زِبون » مي گويند .
پس از انجام عقد ، خانواده عروس ، نزديكان وخويشاوندان نزديك داماد را به مهماني دعوت مي كنند . كه به آن« تيكه پشت بله » چند شب بعد از عقد از طرف عروس براي داماد « جا خون »- كه به آن خونچه نيز ميگويند - مي برند . خونچه طبق بزرگي است كه در ان مواّد خوراكي پوشاك از قبيل چند سيتي آجيل ، اِگِردِك كه نوعي شيريني خانگي است حنا ، صابون ، آينه و شمعدان ، لباس و پارچه و وسئل ديگر گذاشته ميشود .
مراسم عروسي كه معمولا شبهاي جمعه برگزار ميگيرد به طور مجزا در خانه عروس و داماد برگزار ميشود . روز قبل از عروسي حدود 10 نفر زن در حالي كه در يك مجمعه سيني بزرگ وسايلي از قبيل دوقالب صابون ، چهار كيسه حنا ، يك بشقاب نقل و يك بشقاب مايحتاج ديگر و يك شمع سوز كه در آن شمعي روشن باشد گذاشته و پارچه اي سبز روي آن انداخته و شخصي آن روي سر حمل ميكند عروس را به حماّم ميبرند . از آنطرف داماد را نيز به حمام ميبرند . از طرف خانه عروس يك دست لباس كامل همراه يك شاخ نبات ، در مجمعه اي گذاشته ، دستمال سبزي روي آن گذاشته و به حماّم ميبرند ، دلاك دستمال و نبات را براي خود برداشته و لباس را به داماد مي پوشاند .
در شب عروسي ريش سفيدان خانه داماد عقد نامه و قباله را همرا با يك كله قند به خانه عروس ميبرند و تحويل پدر دختر ميدهند و اجازه بردن عروس را ميگيرند . اين كلّه قند بعدا همراه با سيسموني اولين نوزاد به خانه وي برده ميشود .
عروس را به طرف خانه داماد حركت ميدهند ، قبل از رسيدن به خانه داماد بايد به پيشباز عروس بيايد وگرنه عروس را بر ميگردانند . صبح فرداي عروسي از طرف خانواده عروس غذايي را كه به ان گداخته ميگويند و از آرد و خرما خَرَك و نارگيل و روغن حيواني و زيره پخته شده است براي داماد مي آورند همچنين ظهر آن روز چند سيخ كباب نيز مي آورند .
فرداي عروسي هريك از خويشان هديه اي به قدر توانايي به عنوان در حنجلگي به عروس و داماد ميدهد . تا سه روز داماد در خانه مي ماند و پس از ان دوستان وي او را به محل كارش مي برند .
بعد از عروسي هريك از خويشان عروس و داماد را به مهماني ميخوانند كه به آن « پا گشا »ميگويند .

 

__________________
تیزی که تو دلم گذاشتی شده فتنه
این همه آب و دریاست ،پس چرا لبهای من تشنه؟
ما دستمون به آب نمیرسه ،آبو جدا نکن
لب من سوخته از تشنگی ،آتیشو صدا نکن
اگه کفر حرفام ،قفل آخه درهای روبه روم
من از خاکم به خاک میرم ،آسمونو نگاه نکن

پنج شنبه 6 مرداد 1390  10:18 AM
تشکرات از این پست
m_julay
m_julay
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 89
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:نجف آباد شهر هزار مسجد...

 

پدرم می گفت که هنرمندان همیشه دروغ میگن تا واقعیت رو بیان کنند ...
در حالی که سیاستمداران دروغ میگن تا حقیقت رو پنهان کنند.

پنج شنبه 6 مرداد 1390  10:19 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها