دوستی و رفاقت در عرصه سیاسی
ويژگي ها و صفات دوست واقعي
مقام معظم رهبري حضرت آيت الله العظمي خامنه اي در ابتداي درس خارج فقه با بيان حديث و روايتي از معصومين (عليهم السلام ) و ارائه شرحي بر آن درس خود را شروع مي نمايند. يكي از موضوعاتي كه معظم له در جلسات متعدد به شرح آن پرداخته است شرايط و ويژگي هاي دوست خوب است كه در ذيل آنها را از سایت "خامنه ای" جمع آوری کرده ام که در ذیل می خوانیم
دوستي و خدمت بي منت
حضرت آيت الله العظمي خامنه اي در جلسه درس خارج فقه به شرح حديثي از حضرت امام جعفرصادق (عليه السلام) درباره دوستي و خدمت بي منت پرداختند.
«?? عَنْ أَبِى عَبْدِ اللهِ (ع)قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ الْمُوْمِنُونَ خَدَمُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ قُيل وَ كيْ َيَكونُونَ خَدَماً بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ قَالَ يُفِيدُ بَعْضُهُمْ بَعْضاًً...»(كافي، ج 2، ص 761)
في الكافي، عن الصادق (عليه السلام): «المومنون خدم بعضهم لبعض»؛ حضرت امام صادق (عليه السلام) فرمودند: مومنين، خدمتكاران يكديگرند. خدم، جمع خادم است؛ يعني خدمتكاران. در فارسي، ما براي كلمه ي خدم مي گوئيم خدمتكار؛ كه محترمانه اش كلمه ي «خدمتكار» است، و غيرمحترمانه اش كلمه «نوكر» است، نه خدمتگزار. تعبير خدمتگزار، يك تعبير ديگري است و در فارسي يك معناي عرفي ديگري دارد، كه متفاوت است با معناي خدمتكار. خدم، جمع خادم است. خادم به همان معناي خدمتكار است. مي گويد: مومنين خدمتكارهاي همديگرند. [خب مستمعين]، تعجب كردند: چطور؟ همه خدمتكار همديگر هستند؟ يا به تعبير عرفي تر، همه نوكر همند؟ «قيل و كيف يكونون خدما بعضهم لبعض»؛ چه جور مي شود كه بعضي، بعضي ديگر را خدمتكار باشند؟ يعني مثلاً بروند خانه هاي همديگر، خدمتكاري كنند؟ فرمود: «يفيد بعضهم بعضا»؛ [يعني] به هم فايده برسانند. پس فايده رساندن مومنين به يكديگر، خدمتكاري به آنهاست؛ [و در آن] منتي وجود ندارد؛ نكته اين است.
اگر چنانچه ما به هم خدمتي كرديم و به يكديگر فايده اي رسانديم، چه در عرض هم باشيم - مثل ما مردم معمولي كوچه و بازار كه به حسب شأن اجتماعي، در عرض يكديگر قرار داريم - چه آن كسي كه به حسب موقعيت اجتماعي، شأن بالاتري دارد؛ مثلاً رئيس يك تشكيلاتي است، ديگر نبايد سر يكديگر منتي داشته باشيم. به نظر ما نكته اين حديث، تنها اين نيست كه افراد بايد به هم نفع برسانند؛ بلكه اين هم هست كه اين نفع رساندن موجب منت نباشد، تا اين خدمتي را كه مي كنند، با منت گذاشتن باطل نكنند.
ويژگي هاي دوست واقعي
حضرت آيت الله العظمي خامنه اي در يكي ديگر از جلسات درس خارج فقه به شرح حديثي از حضرت امام جعفرصادق (عليه السلام) در مورد ويژگي هاي دوست واقعي پرداختند و فرمودند:
«عَنْ أَبِى عَبْدِ اللهِ (ع)قَالَ لَا تَكونُ الصدَاقَةُ إِلا بِحُدُودِهَا فَمَنْ كانَتْ فِيهِ هَذِهِ الْحُدُودُ أَوْ شَىْ ءُ مِنْهَا فَانْسُبْهُ إِلَى الصدَاقَةِ وَ مَنْ لَمْ يَكنْ فِيهِ شَىْ ءُ مِنْهَا فَلَا تَنْسُبْهُ إِلَى شَىْ ءٍ مِنَ الصدَاقَةِ فَأَولُهَا أَنْ تَكونَ سَرِيرَتُهُ وَ عَلَـانِيَتُهُ لَـك وَاحِدَةً وَ الثـانِى أَنْ يَرَى زَيْنَك زَيْنَهُ وَ شَيْنَك شَيْنَهُ وَ الثالِثَةُ أَنْ لَا تُغَيرَهُ عَلَيْك وِلَايَةُ وَ لَا مَالُ وَ الرابِعَةُ أَنْ لَا يَمْنَعَك شَيْئاً تَنَالُهُ مَقْدُرَتُهُ وَ الْخَامِسَةُ وَ هِىَ تَجْمَعُ هَذِهِ الْخِصَالَ أَنْ لَا يُسْلِمَك عِنْدَ النكبَات»(شافي، ص 156)
في الكافي، عن الصادق (عليه السلام): «لا تكون الصداقه الا بحدودها». صداقت مرزهايي دارد كه اگر اين خطوط اصلي و اين مرزها وجود داشت، صداقتي كه آثار فراوان شرعي و برادري شرعي بر آن مترتب است، مترتب خواهد شد؛ والا نه. «فمن كانت فيه هذه الحدود او شي ء منها فانسبه الي الصداقه ». حالا اگر همه حدود هم نبود، بعضي از اين خطوط و مرزها بايد باشد تا صداقت صدق كند.
«و من لم يكن فيه شي ء منها فلا تنسبه الي شي ء من الصداقه فأولها ان تكون سريرته و علانيته لك واحده» اول اين است كه ظاهر و باطنش با تو يكسان باشد. اين جور نباشد كه در ظاهر اظهار دوستي كند، [ام] در باطن با تو دشمن باشد؛ يا اينكه دوست نباشد حداقل خير تو را نخواهد. اين اولين شرط صداقت است.
«و الثانيه ان يري زينك زينه و شينك شينه»؛ [دوم اينكه] آنچه را كه زينت توست، زينت خود بداند؛ آنچه عيب توست، عيب خود بداند. اگر شما به مقام علمي دست پيدا مي كنيد، يا يك كار برجسته اي مي كنيد كه زينت براي شماست، اين را براي خودش زينت بداند. اگر خداي نكرده چيزي در شما هست، صفتي، كاري، عملي كه موجب عيب شماست، اين را عيب خودش بداند؛ كه طبعاً آثاري بر اين مترتب است: سعي مي كند برطرف كند، سعي مي كند آن را پنهان كند. اين جور نباشد كه منتظر بماند تا شما يك لغزشي پيدا كنيد، خوشحال بشود از اين لغزش. صداقت اين نيست.
«و الثالثه ان لاتغيره عليك ولايه و لا مال»؛ [سوم اينكه] اگر به يك قدرتي، حكومتي، رياستي دست پيدا كرد، يا به يك مالي دست پيدا كرد، ثروتمند شد، وضعش با تو عوض نشود، تغيير نكند. بعضي ها اين جوري اند ديگر؛ با آدم رفيقند، به مجرد اينكه به يك مال و منالي، پولي، زندگي اي، چيزي مي رسند، آدم مي بيند اصلاً نمي شناسند آدم را. اصلاً نمي شناسد، كانه نمي شناسد آدم را؛ از اين قبيل هم ديده ايم آدم هايي را. اين جور نباشد. داشتن مال و مقام او را عوض نكند، وضعش را با تو [عوض نكند].
«و الرابعه ان لا يمنعك شيئا تناله مقدرته»؛ [چهارم اينكه] هر كار از دستش برمي آيد، از تو دريغ نكند. خدمتي مي تواند بكند، كمكي، وساطتي، توصيه اي، هر كار مي تواند براي تو بكند و خيري به تو برساند؛ از اين امتناع نكند.
«و الخامسه و هي تجمع هذه الخصال ان لا يسلمك عند النكبات»؛ [پنجم اينكه] در نكبت ها و رويگرداني هاي دنيا تو را رها نكند. [اگر] به يك مشكلي دچار شدي، [به يك] بيماري اي دچار شدي، سختي اي پيدا كردي؛ انواع و اقسام سختي ها ديگر - حالا در زمان ما ملاحظه مي كنيد؛ سختي هاي سياسي و سختي هاي اقتصادي و حيثيتي و همه چي هست ديگر؛ انواعش را داريم مي بينيم كه در گذشته در دوران هايي اينها را نمي ديديم، ليكن حالا جلوي چشم ماست؛ امتحان ها فراوان است - [در] اينطور موارد تو را رها نكند؛ كمك كند.
صفات دوست ايماني
رهبر معظم انقلاب همچنين در يكي ديگر از جلسات درس خارج فقه به شرح حديثي از حضرت امام جعفرصادق (عليه السلام) در مورد صفات دوست ايماني پرداختند.
«قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ ع اخْتَبِرُوا إِخْوَانَكمْ بِخَصْلَتَيْنِ فَإِنْ كانَتَا فِيهِمْ وَ إِلا فَاعْزُبْ ثُم اعْزُبْ ثُم اعْزُبْ مُحَافَظَةٍ عَلَى الصلَوَاتِ فِى مَوَاقِيتِهَا وَ الْبِر بِالْإِخْوَانِ فِى الْعُسْرِ وَ الْيُسْر» (شافي، صفحه 256)
في الكافي، عن الصادق (عليه السلام): «اختبروا اخوانكم بخصلتين». اخوان، منظور مطلق معاشرين، علي الظاهر نيست. يعني آن كساني كه مي خواهيد به عنوان برادران خود و افرادي كه با آنها صداقت داريد، افراد نزديك، كساني را كه به اين عنوان مي خواهيد انتخاب كنيد، اين دو صفت را در آنها حتماً ملاحظه كنيد. «فان كانتا فيهم»؛ اگر اين دو صفت در آنها بود، چه بهتر؛ «و الا فاعزب ثم اعزب ثم اعزب». عزب يعني فاصله گرفتن، از آنها رو پوشاندن. [مثل] «لايعزب عنه مثقال ذره »(1) كه در قرآن كريم هست. دوري كنيد از آنها. از آنها رو بپوشانيد و دوري كنيد.
اين دو صفت چيست؟ «محافظه علي الصلوات في مواقيتها». يكي اين [كه محافظ نماز باشند]. در مواقيت، لابد مراد مواقيت فضيلت است و الا مطلق مواقيت اگر مورد نظر باشد، ولو آخر وقت، اينكه خب، اگر كسي نكند اين كار را، فاسق است. مي خواهند بفرمايند كه اهل نماز در وقت خود باشد، يعني وقت فضيلت. مرحوم آقاي بهجت (رضوان الله عليه) -[كه] مكرر اين را از ايشان ما شنيديم، هم خودمان شنيديم، هم بالواسطه ديگران هم نقل كردند- مي گفتند استادشان - علي الظاهر مرحوم آقاي قاضي مثلاً - به ايشان گفتند كه اگر كسي نماز اول وقت را مراقبت بكند، من ضامنم براي نجات او، يا براي مثلاً رسيدن او به درجات بالا؛ يك همچين تعبيري. بنده يك وقت از ايشان پرسيدم كه لابد نماز خوب ديگر؟ گفتند: خب، بله؛ نماز درست و حسابي با توجه، در اول وقت. اگر اين را كسي مراعات بكند، اين خودش يك عاملي است كه انسان را عروج مي دهد و به مراتب بالاي توحيدي مي رساند. يكي اين.
«و البر في الاخوان في العسر و اليسر». صفت دوم هم يك صفت اجتماعي است. اولي صفت فردي بود، بينه و بين الله بود؛ اين دومي بينه و بين الناس است. كسي باشد كه صفتش اين باشد، كه به برادرانش نيكي مي كند؛ هم در عسر، هم در يسر. حالا اين عسر و يسر، چه عسر و يسر خود انسان، ولو در عسر هم باشد، سختي هم باشد، بالاخره كمك مي كند؛ حالا تنگدستي دارد، مالي ندارد كه كمك بكند، اما مي تواند تسلا بدهد، با زبان كمك كند، با آبرو كمك كند؛ هم ممكن است مراد عسر و يسر خود اين كمك كننده باشد، هم عسر و يسر آن كمك شونده باشد؛ چون بعضي ها هستند، به انسان حاضرند كمك كنند، وقتي كه حال انسان خوب است؛ وقتي اقبال به سمت كسي هست، حاضرند به او كمك كنند؛ محبت مي كنند، كمك مي كنند؛ به مجرد اينكه اقبال از او رو برگرداند، اينها هم رو برمي گردانند. بله، وقتي كه اقبال از او ادبار كرد، اينها هم ادبار مي كنند. نه، اين جور نباشد؛ در همه حالات برادرش به او كمك كند و نيكي كند.
حفظ دوست و پاداش آن
شرح دو حديث از حضرت امام جعفرصادق (عليه السلام) در ابتداي جلسه درس خارج فقه در مورد حفظ دوست و پاداش آن يكي ديگر از اشارات توسط حضرت آيت الله العظمي خامنه اي است كه در ذيل مي آيد: روايت اول: «عَنْ أَبِى عَبْـدِ اللهِ ع قَالَ إِن اللهَ تَعالى لَيَحْفَظُ مَنْ يَحْفَظُ صَدِيقَه»
روايت دوم: «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ ع لَا تُفَتشِ الناسَ فَتَبْقَى بِلَا صَدِيق» (شافي، صفحه 652)
دو روايت كوتاه:
في الكافي، عن الصادق (عليه السلام)، قال: «ان الله تعالي ليحفظ من يحفظ صديقه»؛ [حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام) فرمودند:]خداي متعال حفظ مي كند آن كسي را كه رفيق خود را حفظ كند. [البته] مراد، حفظ جسماني نيست فقط - حالا آن هم يكي از مصاديقش ممكن است باشد - يعني آبروي او را حفظ كند، شخصيت او را حفظ كند، جهات او را حفظ كند [و] مراعات كند. خدا يك چنين كسي را حفظ مي كند. اين پيوندهاي برادري و رفاقت و انس و اخوت، در اسلام اينقدر اهميت دارد. شما ملاحظه رفيق تان را مي كنيد، او را حفظ مي كنيد، خداي متعال در پاداش اين عمل، شما را حفظ مي كند. البته حفظ كردن رفيق معناش اين نيست كه انسان از گناه او، از خطاي او دفاع كند؛ كما اينكه در اين كارهاي حزبي و جناحي و خطي و اين چيزها معمول است كه اگر خطايي هم از كسي سر بزند، چون با آنها هم جبهه است، هم خط است، هم حزب است، هم گروه است، بايد بايستند پايش دفاع كنند؛ نه، اين مراد نيست؛ اين حفظ او نيست؛ اين در واقع مخذول كردن او، بدبخت كردن اوست و خود؛ بلكه مراد، حفظ آبروي مومني است كه برادري ايماني با انسان دارد. جامع، برادري ايماني است. اين يك روايت.
يك روايت ديگر هم باز از كافي است، از امام صادق (عليه الصلاه و السلام)؛ مي فرمايد كه: «لا تفتش الناس فتبقي بلا صديق»؛ در كارهاي مردم ريز نشو، تفتيش نكن، جزئيات را دنبال نكن. دنبال پيدا كردن عيوب ريز و درشت افراد نباش. اگر اين جور باشد، بدون رفيق خواهي ماند. يعني هر كسي بالاخره يك عيبي دارد ديگر. اگر بخواهي همين طور ريز بشوي، تفتيش كني، دنبال كني، كسي برايت باقي نمي ماند.