0

حکایت های مدیریتی

 
h134553
h134553
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1388 
تعداد پست ها : 256
محل سکونت : تهران

حکایت های مدیریتی

حکایت های مدیریتی (ساندويچ فروش و پسرش)

مردي در كنار جاده، دكه اي درست كرده بود و در آن ساندويچ مي فروخت. چون گوشش سنگين بود، راديو نداشت. چشمش هم ضعيف بود، بنابراين روزنامه هم نمي خواند. او تابلويي بالاي سر خود گذاشته بود و محاسن ساندويچ هاي خود را شرح داده بود. خودش هم كنار دكه اش مي ايستاد و مردم را به خريدن ساندويچ تشويق مي كرد و مردم هم مي خريدند.

كارش بالا گرفت بنابراين كارش را وسعت بخشيد به طوري كه وقتي پسرش از مدرسه بر مي گشت به او كمك مي كرد. سپس كم كم وضع عوض شد. پسرش گفت: «پدر جان، مگر به اخبار راديو گوش نداده اي؟ اگر وضع پولي كشور به همين منوال ادامه پيدا كند كار همه خراب خواهد شد و شايد يك كسادي عمومي به وجود آيد. بايد خودت را براي اين كسادي آماده كني.»

پدر با خود فكر كرد هر چه باشد پسرش به مدرسه رفته و به اخبار راديو گوش مي دهد و روزنامه هم مي خواند، پس حتماً آنچه مي گويد صحيح است. بنابراين كمتر از گذشته، نان و گوشت سفارش مي داد و تابلوي خود را هم پايين آورد و ديگر در كنار دكه خود نمي ايستاد و مردم را به خريد ساندويچ دعوت نمي كرد. فروش او ناگهان شديداً كاهش يافت.

او سپس رو به فرزند خود كرد و گفت: «پسر جان حق با توست. كسادي عمومي شروع شده است.»

  شرح حكايت

آنتوني رابينز يك جمله بسيار خوب در اين باره دارد كه جالب است بدانيد: «انديشه هاي خود را شكل بخشيد وگرنه ديگران انديشه هاي شما را شكل مي دهند. خواسته هاي خود را عملي سازيد وگرنه ديگران براي شما برنامه ريزي مي كنند.»

در واقع آن پدر داشت بهترين راه براي كاسبي را انجام مي داد اما به خاطر افكار پسرش، تصميمش را عوض كرد و افكار پسر آنقدر روي او تأثير گذاشت كه فراموش كرد كه خودش دارد باعث ورشكستگي اش مي شود و تلقين بحران مالي كشور، باعث شد كه زندگي او عوض شود.

قبل از اينكه ديگران براي ما تصميماتي بگيرند كه بعد ما را پشيمان كند، كمي فكر كنيم و راه درست را انتخاب كنيم و با انتخاب يك هدف درست از زندگي لذت ببريم، چون زندگي مال ماست.

 

دوشنبه 14 تیر 1389  3:17 PM
تشکرات از این پست
oghab6668
aziztaeme
aziztaeme
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : دی 1388 
تعداد پست ها : 2044
محل سکونت : تهران
چهارشنبه 23 تیر 1389  12:10 PM
تشکرات از این پست
KHKHKH68
KHKHKH68
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : تیر 1389 
تعداد پست ها : 87
محل سکونت : کردستان

پاسخ به:حکایت های مدیریتی

 

 

مفید بود

 ممنون

kh & kh

چهارشنبه 24 شهریور 1389  6:29 PM
تشکرات از این پست
ahmadfarm
ahmadfarm
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1390 
تعداد پست ها : 7792
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:حکایت های مدیریتی

آموزنده بود. مرسي

   

تنها امید خلق جهان یابن فاطمه   ای منتهای آرزوی اولیاء بیا

بالا گرفته ایم برایت دو دست را  ای مرد مستجاب قنوت و دعا بیا

                                     

           برای ظهورش صلوات........ اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم

 
 
جمعه 26 مهر 1392  7:29 PM
تشکرات از این پست
oghab6668
oghab6668
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : فروردین 1393 
تعداد پست ها : 644
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:حکایت های مدیریتی

احسنت...آموزنده بود.

موفقیت تحرک بجا می خواهد نه توقف

چهارشنبه 3 اردیبهشت 1393  10:08 PM
تشکرات از این پست
hossein201273
hossein201273
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 26938
محل سکونت : سپاهان ایران

پاسخ به:حکایت های مدیریتی

مفید ،آموزنده ،جالب بود مطلبش /ممنونم

 

مهربان همیشگی من... خودت گفتی:ادعونی استجب لکم... بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا...
گوش کن... این منم که اینروزها بیش از همیشه میخوانمت... اجابت کن مرا...

 

یک شنبه 17 آبان 1394  9:36 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها