0

کوچکپور و 30 سال تلاش برای معرفی گیلان به جهان

 
barandarrasht
barandarrasht
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : دی 1387 
تعداد پست ها : 4334
محل سکونت : گیلان

کوچکپور و 30 سال تلاش برای معرفی گیلان به جهان

محمد کوچکپور کپورچالى، در سال 1334 هجرى شمسى در کپورچال بندر انزلى دیده به جهان گشود. عکاسى را از سال 1360 با ابتدایى ترین امکانات و بدون هر گونه آموزشى ولى عاشقانه آغاز کرد. تحت تاثیر محیط پیرامونش ( منطقه سرسبز گیلان ) ابتدا به عکاسى از طبیعت پرداخت ولى دیرى نپایید که مردم و زندگى نیز به علاقه مندی هایش افزوده شد ، که به حق شاهکار هایش در این بخش قرار دارند کوچکپور در طول این 27 سال عکاسى به جز گیلان به اکثر استان هاى ایران و همچنین به برخى کشورهاى دیگر نیز سفر کرده و طبیعت ، فرهنگ و باورهای مردم آن سامان را به تصویر کشیده است. که حاصل آن حدود 250000 قطعه عکس می باشد که در مجموعه ى شخصى اش نگهدارى مى شود. عکس هاى او حکایت عجیبى دارند . او راوى مصور تاریخ معاصر گیلان است . به عکس هاى او که نگاه مى کنیم گاهى حسرت خورده که چه چیزها و چه کسهایى را داشتیم و از دست دادیم و گاهى به سر شوق مى آییم که آیا خداوند در عالم جمادات زیباتر از این نیز مى توانست خلق کند؟ در عکس هایش به دخترى جنگل نشین بر مى خوریم که تا به حال پا از حریم مقدس جنگل بیرون ننهاده و نجابت معنویش ، انسانم پاکم آرزوست را به یاد مى آورد. او این مجموعه از کارهاى خود را ، عکسهاى سریالى مى نامد. چرا که بعد از شناسایى چهره ها و شخصیت هاى خاص گاهى تا حدود 25 سال بر روى آنها متمرکز شده و با دردها و غمهاى آنها پرورده مى شود تا بتواند آن ها را به بهترین شکل به تصویر بکشد و برای همیشه در تاریخ ثبت کند. جهت آشنایى بیشتر شما هنر دوستان بزرگوار بخشى از رزومه کارى عکاس در ادامه ذکر مى گردد . نمایشگاه هاى داخلى : 1 - گیلان - بندر انزلی - مهرماه 1367 2 - گیلان - بندر انزلی - بهمن1367 3 - گیلان - بندر انزلی- بهمن1368 4 - گیلان - رشت - اسفند 1369 5 - گیلان - بندر انزلی سینما گلسرخ 1370 6 - گیلان - رشت - زلزله رودبار و منجیل- خرداد 1370 7 - گیلان - رودبار - زلزله گیلان- تیر 1370 8 - تهران - گالری گلستان- بهار1370 9 - تهران - گالری گلستان - فروردین1372 10 - سنندج - دانشگاه کردستان- آذر1373 11 - فارس - شیراز - نگارخانه وصال - آبان 1373 12 - تهران -گالری گلستان- اسفند1373‌ 13 - گیلان - بندر انزلی - سینما گلسرخ - مرداد1375 14 - تهران - گالری گلستان- شهریور1376 15 - تهران - دانشگاه الزهراء- اردیبهشت1382 16 - تهران - فرهنگسرای شفق- اردیبهشت1382 17 - گیلان - دانشکده فنی پردیس چوکا - وابسته به دانشگاه تهران - خرداد و مهر 1382 18 - کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران - آذر1382 . . . نمایشگاههاى برون مرزى : 1 - کلن آلمان - سال1998 2 - کشور سوئد- با همکاری انجمن یاری و موسسه آفریقا و آسیا دانشگاه اپسالا و یوتوبری استکهلم- سال2002 3 - لبنان - با همکاری دانشگاه تهران- اردیبهشت 1383 4.ایتالیا - 2008 جوایز : 1- کسب مقام اول در مسابقات عکاسی داخل کشور که از آخرین آنها مى توان به: تندیس بلورین و لوح تقدیر از نخستین جشنواره " فرهنگ ایران زمین" - گیلان - رشت اردیبهشت1383 اشاره کرد 2- برنده‌ی چهار مسابقه‌ی عکاسی آسیا و اقیانوسیه یونسکو در ژاپن تحت عناوین: الف- مراسم‌ سنتی در زندگی مردم آسیا و اقیانوسیه با عکس تاکا ( پیک بهار ) 1989 ب- بشنو از نی ( عشق موسیقی ) با جایزه ویژه- سال 1990 پ- آموزش برای همه ( با عکس سراپا گوش ) سال 1991 ت- ورزش سال 1996 3- برنده دو دوره مسابقه عکاسی بین‌المللی شانگهای چین با عکس‌های: الف- هنر و زندگی - سال 1991 ب- زندگی - سال 1996 4- برنده سه دوره مسابقه‌ی عکاسی جهانی آساهی شینبون ژاپن به همراه مدالیون طلا - سالهای 1990 ،1995 ، 1998 5- برنده جایزه از انجمن بین‌المللی خلاق انگلستان به همراه مدال برنز فیاپ عکاسی آمریکا 1992 6 - برنده در مسابقه عکاسی بین‌المللی خانه فرهنگ بلژیک - با عکس بهداشت سال 2003 7 - برنده جایزه از نمایشگاه بی المللی عکس انسانیت کشور چین - با عنوان "جشن عروسی" در بخش "زندگی روزمره" 2004 و ... دوربین " کوچک پور " و 30 سال تلاش برای معرفی گیلان به جهانیان دوربین "محمد کوچک پور کپورچالی "30 سال است که برای معرفی گیلان به جهانیان می کوشد و می گوید : دیدن این بزرگی را چشم کوچکم کفایت نمی کند. نامش را گاه به گاه شنیده ایم و در گوشه گوشه کشور عکسهایی دیده ایم به نامش ، بس لطیف و گاه با فریاد ... کلبه وجنگل و هیزم ، مرتع ودشت واسبهایی روان ، رودخانه های زنده وجوشان ، آبی دریا و رنگ رنگ رنگ... سراغ کوچکپور کپورچالی – عکاس گیلانی و یکی از مشهورترین عکاسان ایران – را که می گیری بایستی سفر کنی . طبیعت گیلان پیاپی هویداست وکیست که نداند زیبایی شالی ودریا را ... زیبایی از پس زیبایی که پشت سر می نهی تازه به دریا رسیده ای و انزلی را پشت سر می گذاری و پس از گذر از جاده ای که در یک سوآبی دریا و در سویی دیگر شالی و جنگل به کپورچال می رسی ... رستورانش به نام وی پیداست و جای پای هنرمندان بسیاری ازسراسر جهان را در آن حس می کنی ... بسیار ساده است اما تراوش هنر و زیبایی از آن به غایت پیدا ... دور تا دور رستوران عکسهایی به نمایش گذاشته شده که تک به تک از آن صبح می روید وایمان ، شادی ولبخند و گاه دست و بالی زخمی و سیاه ... فردی ، گرم و مهربان برای نشستن در جایی مطلوب تورا فرا می خواند و برای سفارش ،منو در اختیار نیست و آرام رنگ رنگ غذاهای محلی را برایت ترسیم می کند و خیالت را از آمدن به آنجا جمع ... صدای کیست ؟ خودش بود محمد کوچک پور کپورچالی ... یک نفر درخواست گرفتن عکس از غذاهای محلی گیلان را برای کاربرد در پایان نامه ای به همین نام دارد و او البته که به آشپزخانه ای هدایتش می کند که طعم غذای خانگی دارد و غذا به دست مهربان مادر طبخ می شود . اما کوچک پور با چه تعصبی از دانشجو درخواست کننده می خواهد که این عکسها را در پایان نامه استفاده نکند،چهره اش گر گرفته وموی سپیدش سببی است برای نشان دادن بیشتر این گرگرفتگی و می گوید : شما عکس می گیرید اما عکاس نیستید ، عکس را من به رایگان در اختیارتان می گذارم اما بگذار گیلان آنگونه که هست نمایش داده شود . گروه ایرنا را برای گفت وگو به گالری عکسش راهنمایی می کند که تنها یک دیوار این دو را از هم سوا کرده ودر حین رفتن می گوید "من خاک خویش را دوست دارم " و می خواهم هویت وفرهنگ سرزمینم را به نسل جدید انتقال دهم وظیفه من است و آموزش می دهم ... پیش از ثبات برای صحبت چشمت به هر تابلو عکس که زوم می شود می بیند ،و قاطع و سخت و مهربان و دردآلود می گوید ، داستانی را که از پس هر لحظه که در گذر وحشی زمان به ثبت رسانده است... در عکسهایش ،پیرزنی گیل پوش و بس سالخورده دست بر دهان نهاده ومی خندد وکوچک پور آن را جای پای زمان می نامد و پیرمردی گیلک ، در مه آلود جنگلهای مرتفع بار بر دوش نهاده بس سنگین و باز کوچک پور بر پای عکسش می نویسد : پدرم !کمرم ازغم سنگین نگاهت خم باد ... پیرزنی دوربین را بر عکس بر چشم نهاده و شیرین می خندد و پیرمرد نیزاصرار دارد که همانگونه از دوربین جنگل مه آلود را نظاره کند و تا حس این شیرین خند می خواهد به جانت رسوب کند می گوید : کوچکپور آسان دوربین را به میان آنان نبرده است اما راحت نیز سوژه هایش را رها نمی کند و به دو عکس کوچک در پای همان عکس اشاره می کند که در آن پیرمرد تصویر، در بستر با مرگ دست و پنجه می ساید، یکی قرآن می خواند و کوچک پور هندوانه در دهانش می گذارد ... و دیگری جشن بود و شادی یک عروسی در دل ارتفاعات جنگلهای گیلان و دیگری دسته دسته هیزم بود و دخترکی با موهایی پریشان تر از گیسوان جنگل تکیه داده بر هیزمها و نگاهش حرارت هیزمهای خاموش را به تصویر می کشید... عکسها با حس و رنگ سخن می گویند وگویی آرزوها را به تصویر کشیده است ، تصاویری که پس زمینه اش زمزمه گر رنگ است و احساس آدمها و چه خوب در عمق روح نافذ... در شهر زندگی می کنیم و تا دیده ایم ماشین و آسمانخراش ، تا دیده ای دود و کارخانه ، تا دیده ایم شلوغی و ازدحام و زخمهای تکنولوژی و اینک گویی عکسهای کوچک پور از رویا برآمده اند... تو بی تقصیری و او چه خوب می گوید در یکی ازعکسهایش که " به این وحشی تمدن گوشزد کن بگو نگهدار حرمت ما را ..." می گوید : ازسال 59 عکاسی را آغاز کرده و تا کنون 230هزار لحظه را به ثبت رسانده و این را هم می گوید که گیلان توانای پرورش کوچک پورها یی را داراست که هر یک نماینده ای باشد سرشار ازسرزمین خویش ، اما بایستی زیر پرو بالشان را گرفت و به آنان پر پرواز بخشید... می گوید تقدیرهای پیایی یونسکو، آساهی شیمبون ژاپن ، عکاسی بین المللی شانگهای چین ، انجمن بین المللی خلاق انگلستان به همراه مدال برتر فیاپ عکاسی آمریکا ، عکاسی بین المللی خانه فرهنگ بلژیک ، مسابقه بین المللی عکاسی نوک هیت کشور بلژیک برایش چشمگیر مالی نبوده اما افتخارش برایش می ماند و البته برای فرزندان سرزمینش ... کوچک پور می گوید باید ازسوی ارگانها نیز حمایت شود تا این تصاویر به هر طریقی فرامرزی شود و بگوید که گیلان سرشار ،تنها طبیعت نیست ... می گوید چرا باید عکسهای بیگانه در خانه های فرزندانمان رسوخ کند واین در حالی است که رازهای نهفته ای در درون عکسهای سرزمین مادری وجود دارد که می تواند یک سرزمین را به خورشید تابان برساند... می گوید : بازدید کنندگان ،نگاتیوهای من را متعلق به آینده بشریت می دانند واین در حالی است که شرایط آرشیو تخصصی برای من هنوز مهیا نشده است. می گوید رسالتش در عکاسی تمام نشده و عکس " بشنواز نی " وتاکا ( آیین محلی فرارسیدن بهار ) را بیش از دیگر آثارش می ستاید و می گوید : بایستی شرایط به گونه ای فراهم شود تا فرهنگمان حفظ شود. سریع می گوید : چندین سال است که پیگیر برقراری یک گالری عکس در انزلی است که هنوز به نتیجه نرسیده و بیمه هم نیست... برمی خیزد ومی گوید باید برود ، کوچ در راه است و جای ماندن نیست و باید ثبت کند فریم به فریم از آن را ومی خندد و باز می گوید: خوشا به حال آنکس که بر عرصه پهناور زمین هیچگونه تعلق خاطری ندارد... خداحافظی می کنیم و یک به یک عکسها را می گذریم رنگ است و جنگل ، مه و شقایق و باران ، آتش بازی پاییز و رنگ ، اشتیاق زندگی ، زندگی و درد...و رمز زیباییشان هویدا نیست تا وصف شود، بزرگ بود و ازاهالی امروز ، می گذریم و می رویم ...
یک شنبه 13 تیر 1389  4:32 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها