0

معرفی استان گیلان

 
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

معرفی استان گیلان

استان هميشه سرسبز گيلان از شمال به درياي خزر و كشورهاي مستقل آذربايجان، از جنوب به استان زنجان و قزوين و رشته كوههاي البرز از شرق به استان مازندران و از غرب و شمال غربي به استان اردبيل محدود است. اين استان از شمال به درياي خزر و كشورهاي مستقل آذربايجان ، از غرب به استان اردبيل ، از جنوب به استان زنجان و قزوين و از شرق به استان مازندران محدود مي گردد وبالغ بر14 هزاركيلومترمربع مساحت دارد. كمترين فاصله كوه از درياي خزر ( در حويق ) نزديك به 3 كيلومتر و بيشترين فاصله آن از دريا ( در امام زاده هاشم ) حدود 50 كيلومتر است .درازاي آن از شمال باختري به جنوب خاوري ، 235 كيلومتر و پهناي آن ، از 25 تا 105 كيلومتر تغيير مي كند .رشته كوههاي البرز با ارتفاع متوسط 3000 متر، همانند ديواري در باختر و جنوب گيلان كشيده شده و اين منطقه جز از راه دره منجيل ، راه شوسه ديگري به فلات ايران ندارد. شكل جغرافياي گيلان به صورت بدنه اي پرچمي شكل و شامل البرز غربي و جلگه گيلان در جنوب و گردني استوار و افراشته شامل؛ كوههاي تالش و جلگه ساحلي در جهت شمال مي باشد كه ناهمواريهاي آن از دو قسمت كوهها و جلگه تشكيل شده است

 

 


 

تاریخ

دوره باستانی

با آغاز صده بیست میلادی اماکن باستانی در گیلان مانند تپه مارلیک (نزدیکی‌ دره گوهر دشت) مورد توجه ویژه باستان شناسان قرار گرفت. در حفاری‌های تپه‌ مارلیک (که قدمتی ۳۰۰۰ ساله دارد) ظروف سفالین، مجسمه‌های کوچک از طلا، نقره و برنز و اسلحه‌های برنزی کشف شد. همچنین کاوش‌های گروه عزت نگهبان در سالهای ۱۹۶۱-۱۹۶۲ به کشف آرامگاه پادشاهی از همان دوران انجامید. گورستان پادشاهان در بالای دره گوهر دشت و گورستان مردمان عادی در پایین آن قرار گرفته است. کلکسیون قابل توجهی‌ از جواهرات نیز از این آرامگاه‌ها به دست آمد. طرز ساخت این اشیا و وفور طلا و نقره در این آثار باستانی خبر از خبرگی سازندگان و ثروتمندی مردمان این فرهنگ میدهد.

اسکندر نتوانست گیلان را فتح کند.

آغاز دوره اسلامی

به نظر می‌رسد که گیله‌ها حدود ۲۰۰۰ سال پیش وارد ساحل جنوبی دریای کاسپین شدند و همراه با دیلمانی ها در خاور سفید رود سکنی گزیدند. در هجوم عرب‌ها گیلان به اشغال آنان در نیامد. هر چند که منابع خلفا عباسی خبر از پرداختن مالیات از سوی گیلانی‌ها میدهد به نظر می‌رسد که ایشان مردمان باختر سفید رود بوده اند و مردم خاور سفید رود هیچگاه زیر کنترل آنها نبوده اند. تغییر دین به اسلام پس از ۳۰۰ تا ۴۰۰ سال از ورود آن‌ به ایران آغاز شد. همچنین سلسله بوییان در صده چهارم از لاهیجان بر خواستند که نواحی مرکزی و غربی ایران و فارس را از تصرف خلفا آزاد کردند.[۴]

گیلان در عصر صفوی

گیلان به طور سنتی از سوی مردم بومی به عنوان سرزمینی شامل دو منطقه مجزا که به وسیله سفیدرود از هم جدا می‌شوند شناخته می‌شود. نویسنده حدودالعالم از مردم دو منطقه با عنوان این سوی رودیان و آن سوی رودیان نام می‌برد و روی شخصیت ستیزه جوی مردان اش تاکید می کند، که در نبردهای بین روستاها که تا زمانی که سن بالا، آنان را به متعصبانی مذهبی تبدیل کند، تنها پیشه انهاست، ظاهر می شود. منابع جدیدتر عمدتاً به لغتهای محلی بیه پیش و بیه پس اشاره می کنند. (واژه گیلکی بیه به معنای آب، بازمانده ای از لغت قدیمی ایرانی آو است)

مناطق عمده حاکمان خود شان را داشتند که اغلب در حال جنگ با همدیگر بودند اما با هم همکاری می کردند تا از نزدیکی به قدرتهای خارجی دوری کنند. کوههای بلند با گذرگاههای باریک پرپیچ و خم ، جنگلهای غیر قابل تسخیر ، بارانهای فراوان ، و اقلیم نامناسب، موجب می شد فاتحان قدرتمند، خیال کنند عاقلانه است تا به یک نشانه اتحاد (مثلاً بازدید از بارگاه)، و پرداخت منظم خراج، قناعت کنند. بنابراین تا زمانی که موفق می شد یک حکومت خودمختار بماند، منطقه ای شد مطلوب پناهندگان سیاسی, از جمله شاه اسماعیل صفوی که در جوانی و پیش از رسیدن به قدرت به مدت ۶ سال در گیلان پناهنده شد. گیلان، تنها منطقه‌ای در ایران بود که در دوره حکومت مغول، وقتی همه کشور واقعاً مستقل مانده بود و حتی پس از اشغال پرهزینه آن توسط الجایتو همان طور باقی ماند. هیچ حاکم مغولی به گیلان فرستاده نشد، در عوض؛ ایلخان به فرمانروای بیه پیش اجازه داد کل منطقه را زیر فرمان خود در آورد و به نشانه حسن نیت یک دختر مغول به او داد.

در اواخر سده 15 و اوایل سده 16 میلادی، گیلان تحت سلطه اعضای دو خاندان محلی بود. بیه پس (به مرکزیت فومن؛ و بعداً رشت) ، یک منطقه سنی، که توسط امیره دباج شفیعی از خاندان دباج/عشقوند اداره می شد، که اصل و نسب اش را به پادشاهان ساسانی و پیش از آن می رساند، و در همان زمان، ادعای تبار از اسحاق نبی می کرد. بیه پیش (به مرکزیت لاهیجان) ، عموماً شیعه، و تحت فرمان کارکیا میرزا علی، سیدی از خاندان شیعه زیدی امیرکیایی، خانواده ای از نسبتاً نوپادشاهان، بود، گرچه حتی یکی از اعضای آن هم در داشتن ادعای اصل و نسب ساسانی شک نداشت.

شاه اسماعیل صفوی جوان، بنیانگذار سلسله صفوی، به گیلان پناه آورد، جایی که در آن شش سال (و به گفته لاهیجی هشت سال) ماند، قبل از این که فروپاشی امپراطوری آق قویونلو، که به او فرصتی که دنبال اش بود تا تخت پادشاهی ایران را در سال 905 شمسی تصاحب کند را داد . اسماعیل از ماندن نزد امیره اسحاق، فرمانورای رشت، که توسط مشاوران برای او تعیین شدن اجتناب کرد، احتمالاً به خاطر این که نمی توانست به یک سنی اعتماد کند. به هر حال، او به آسانی، دعوت حاکم عالی مقام وقت گیلان، کیا میرزا علی شیعه از لاهیجان را، که با آق قویونلو بارها جنگیده بود، پذیرفت. او با محفل صفوی مرتبط بود. رستم بیگ شاهزاده آق قویونلو بارها روشهای صلح آمیز را همانند روشهای نظامی، برای تسلیم کردن اسماعیل آزمود، ولی میرزا علی هرگز تسلیم نشد.

فرمانروایان بیه پیش و بیه پس، جدا از روابط خانوادگی و اتحاد گهگاه شان، اغلب در حال جنگ بودند. بیه پیش در زمان میرزا علی، که قدرت برتر اش اغلب عملاً توسط فرمانروای بیه پس و غرب مازندران تصدیق می شد، به اوج خود رسید. میرزا علی به امیره اسحاق، که خواهر اش را به ازدواج او درآورده بود، علاقه ویژه ای ابراز می کرد. به هرحال، اولین تخم دشمنی بین دو فرمانروای بیه پیش و بیه پس در سال 899 شمسی کاشته شد، وقتی امیره اسحاق، که در ظاهر روابط دوستانه ای با الوند بیگ، شاهزاده آق قویونلو داشت، شاه آینده اسماعیل را در راه اش از گیلان به اردبیل بدزدد. در سال 907، میرزا علی از امیره اسحاق خواست که عباس، فرمانده ارتش اش را ، که میرزا علی به او به خاطر ریاکاری اش در جریان محاصره ساری ، داشتن عقاید افراطی سنی، و ترتیب دادن معاهده صلح بین امیره اسحاق و الوند بیگ آق قویونلو مشکوک بود، برکنار کند. به هر حال، به نظر می رسد دلیل اصلی، توانایی اثبات شده عباس و برادران اش به عنوان رهبران نظامی ممتازی بود که میرزا علی نمی توانست بر آنان چیره شود. امیره اسحاق، از اجابت کردن سر باز زد و در نبرد سفیدرود، نیروهای بیه پیش تار و مار شدند و بر اساس مفاد یک معاهده صلح در همان سال، کوچصفهان ، به امیره اسحاق حاکم بیه پس در فومن واگذار شد. از 907، کوچصفهان ، که بر سر اش جنگهای بسیاری انجام گرفت که همه گیلان را ویران کرد، مایه دودستگی بین این دو شد. جیهان و رحمت آباد هم بعد از یک شکست دیگر در سال 809 از دست رفتند، شکستی که در آن به خصوص لاهیجان به شدت آسیب دید. عباس سر فرمانده بیه پیش را برای مراد خان آق قویونلو فرستاد، و زنان و کودکان بیه پیش را به بیه پس اخراج کرد، جایی که آنها تا پایان معاهده صلح نگه داشته شدند، زمانی که او آنها را به بهای بازار برده ها، به شوهران و پدران شان فروخت.

امیره اسحاق در همان سال درگذشت ، و پسر و جانشین اش امیره علاء الدین، که علی الظاهر از قضیه دردناک کوچصفهان آگاه بود، که امرای بیه پیش آن را دارایی با ارزش خود می دانستند، و سعی می کردند تا آن را به میرزا علی برگردانند، ولی او قبل از این که مقدمات بتواند آماده شود کشته شد.

میرزا علی بیه پیش را به اوج قدرت اش رهبری کرد، و چندین ستیزه بر سر قزوین علیه آق قویونلو را برد، و قلمرو اش را به تهران و شهریار گستراند، و در زمانهایی تا جاهایی به دوری ساوه در جنوب، رخنه کرد. او معتقد بود یک نمایش نیرو همراه با اصول حکومت مؤثر است به رحم چندانی علیه دشمن اعتقاد نداشت. اردوکشیهای بی پایان که اغلب همراه با چپاول، آتش زدن، ویران کردن و ... بود، کل منطقه را ویران کرد و همه منابع بیه پیش را تا جایی تهی کرد که لشت نشا دیگر قادر به تحمل مخارج حاکم نبود و همه بیه پیش قادر به فرستادن دو هزار تومان خراج تقاضا شده توسط شاه اسماعیل به عنوان مشتلق پیروزی اش بر ازبکها در خراسان را نبود.

میرزا علی طی یک کودتای بدون خونریزی در رانکوه توسط برادرش کارکیا سلطان حسن ، حاکم لشت نشا، که به یک توافق مخفیانه با حسام الدین، فرمانروای فومن کرده بود، برکنار شد. حسام الدین به هر حال، حاضر نشد به تعهد اش عمل کند و در عوض خواست که میرزا علی به عنوان گروگان به سوی او فرستاده شود. وقتی خواسته او رد شد، او رانکوه را تاراج کرد. سلطان حسن همچنین موفق نشد حمایت برادران اش ، به خصوص سلطان هاسم که نامزدی اش توسط میرزا علی برای جانشینی او دلیل اصلی کودتا بود را، به دست آورد. نا امید از ایستادگی خصمانه و مخالفت آمیز حسام الدین، و با احساس نا امنی از حکومت خود، سلطان حسن ، دو بار فرزند خود، سلطان احمد را برای شفاعت به بارگاه فرستاد. شاه اسماعیل اول یک امیر با ارتش را برای نشاندن بحثها فرستاد، ولی حضور ارتش صفوی مشکلات بیشتری ایجاد کرد. وقتی فرستاده دوم شاه اسماعیل به حسام الدین هم دست خالی برگشت، پادشاه به شیخ نجم الدین مسعود رشتی، فرمانده جدید خود، دستور داد تا بین این دو حکمیت کند. نماینده شیخ نجم الدین و نماینده حسن با هم به فومن رسیدند و هر دو به فرمان حسام الدین دستگیر شدند.

شاه اسماعیل، خشمگین از تمرد حسام الدین که به نظر می رسید خراج منظم را هم نپرداخته بود، تصمیم گرفت او را مجازات کند. یک ارتش صفوی از گیلان عبور کرد و شروع به تاراج این دیار کرد. گسکر و کوچصفهان فتح شدند، و ارتش وانمود کرد به سوی رشت حرکت می کند. شاه شخصاً به نیروها در کوچصفهان پیوست. حسام الدین، که به خوبی از بی رحمی شاه اسماعیل در مجازات دشمنان شکست خورده آگاه بود، که تلاش کرد تا شاه را راضی کند، از شیخ نجم الدین که در عین حال از حسام الدین هدایای باارزشی گرفته بود و هم دیگر توان تحمل بارانهای پیوسته را نداشت، خواست تا اردوکشی را خاتمه دهد. او ناگهان ترک کرد، ارتش را باقی گذاشت و به شیخ نجم الدین اجازه داد مساله را بین این دو را طبق صلاحدید خودش فرونشاند.

در همین زمان، میرزا علی که از وفاداری سلطان حسن مطمئن نبود، طی پیمانی مخفیانه با برادران اش، و مسئولان سابق دربار اش، سلطان حسن را کشت، ولی روز بعد خودش توسط اشراف وفادار به سلطان حسن کشته شد. پسر حسن، کار کیا احمد، که آن زمان در اردوگاه بود، فقط برای استفاده از تواناییهای خود به عنوان یک رییس بی نفوذ به لاهیجان برگشت. قدرت حقیقی توسط وزیر سدید اداره می شد، کسی که شاهزاده جوان را به طرزی روشمند با حذف هواداران اش و برگماشتن خویشان و شرکای خود بر مناصب کلیدی، ایزوله کرده بود. او برای پیمودن راه خود برای قدرت خودش به عنوان فرمانروای مطلق، فرستاده ای به سوی حسام الدین فرستاد و به او قول صلح را داد تا همکاری با او برای حذف سلطان احمد به نفع خودش را تضمین کند. علاوه بر این، او همچنین رابطه ای دوستانه با محرم اسرار قدرتمند شاه، شیخ نجم الدین برقرار کرد، و از طریق او یک فرمان سلطنتی به دست آورد که به او اجازه می داد به دلخواه خود بکشد. سدید به شیخ نجم الدین وقتی برای حکمیت آمد، از پیمان خود با حسام الدین اطلاع داد . شیخ نجم الدین، که اهل بیه پس بود و بنا بر گفته لاهیجی، به خاطر جان خودش می ترسید، به همه خواسته های حسام الدین تسلیم شد، و حتی قول لشت نشا، زادبوم سنتی سلطان احمد را به او داد. احمد خان چاره ای جز پذیرفتن نداشت زیرا پیمان صلح تصریح می کرد که سدید تنها نماینده دربار در صورت هر نوع عدم توافق بین او و سدید بود. سلطان احمد در نهایت موفق شد در سال 912 سدید را وقتی او در حال خواب بود بکشد. مرگ سدید خصومت نجم الدین، که تصمیم گرفته بود سلطان احمد را با تقاضای خراج، فرستادن او به بارگاه و تلاش برای مخالف ساختن شاه اسماعیل با او، مجازات کند، را بر انگیخت. موارد متعددی فرمانهای سلطنتی به دست دو طرف رسید که یکی یا دیگری را به حکومت لشت نشا تعیین می کرد، و در همین زمان، لشت نشا توسط حسام الدین ویران شد. مرگ شیخ نجم الدین در سال 915 حسام الدین را از متحد قدرتمند اش محروم کرد. سال بعد، سلطان احمد با هدایایی گرانقیمت برای شاه اسماعیل، به بارگاه رفت که د رنتیجه او را به عنوان فرماندار کل کل ناحیه کاسپین از آستارا تا استرآباد منصوب کرد.

امیره دباج، جانشین پدرش حسام الدین شد. او احتمالاً در واکنش به روابط خوب سلطان احمد خان، ولی به احتمال بیشتر چون در توافق مخفیانه با دربار عثمانی بود، خود را آن قدر قوی می یافت که ملزومات وفاداری به شاه اسماعیل را به جا نیاورد. (دم از استعداد و استقلال می زد و لوازم اطاعت و انقیاد به عمل نمی آورد، اینالچیک به گیلان به عنوان یک استان مرزی خودمختار در امپراطوری عثمانی اشاره می کند) . در 925، شاه اسماعیل به احمد خان و برخی از حکام محلی مازندران و رستم دار، از جمله دورمش خان، و زینال خان شاملو، دستور داد بیه پس را فتح کنند. امیره دباج، تصمیم گرفت به جای مواجهه به تنهایی با سپاه صفوی، هدایایی به دربار بفرستد، و تقاضای بخشایندگی کند و در همان زمان از احمد خان که در آن زمان در اردوگاه سلطنتی بود خواهش کند، تا پادرمیانی کند. شاه اسماعیل که هیچگاه از شکست در چالدران بهبود نیافت، و احتمالاً از روابط دباج با سلطان سلیم آگاه نبود، او را بخشید. امیره دباج سکه هایی به نام شاه اسماعیل زد و یک سال بعد از دربار بازدید کرد ، که در آن موقع لقب مظفر سلطان را دریافت کرد و دختر شاه اسماعیل به همسری او در آمد. در 935 خان احمد خان به قزوین، پایتخت، رفت تا تابعیت خود را به شاه طهماسب جوان اعلام کند. به ترغیب شاه طهماسب، او مذهب زیدی خود را ترک کرد و شیعه اثنی عشری را پذیرفت، مذهبی که او تلاش کرد پس از بازگشت اش به گیلان، بر رعایای اش تحمیل کند. پس از یک دوره حکومت سی سال و دو ماهه، احمد خان در شعبان 940 درگذشت. جانشین او کارکیا حسن بود، که در 943 بر اثر طاعون درگذشت. پسر حسن، احمد، که بعدها به عنوان خان احمد خان (944 - 1000) شناخته شد، که در زمان مرگ پدرش فقط یک سال داشت، توسط امیره عباس، یکی از اعیان محلی که در آن زمان در قدرت بود، فرمانروای بیه پیش اعلام شده بود.

جغرافیای طبیعی

رشته‌کوه البرز، با ارتفاع متوسط ۳۰۰۰ متر، همانند دیواری در باختر و جنوب آن کشیده شده‌است. بلند مرتبه ترین ارتفاع گیلان، کوه سماموس، واقع در شهرستان رودسر است که پس از کوه دماوند، مرتفع‌ترین کوه رشته کوه البرز است.[نیازمند منبع] گیلان، جز از طریق دره منجیل، راه زمینی دیگری به فلات ایران ندارد. گیلان، از طریق چابکسر با استان مازندران و از طریق آستارا با جمهوری آذربایجان، راه زمینی دارد. در قاسم آباد، فاصله دریا با کوه، به کمترین حد خود می‌رسد.

IranGilan.png دریای کاسپين دریای کاسپين جمهوری آذربایجان IranGilan.png
مازندران شمال اردبیل
شرق گیلان غرب
جنوب

استان قزوین زنجان

این منطقه، از شمال با دریای کاسپين يا درياي خزر و کشورهای مستقل قفقاز، از غرب با استان اردبیل، از جنوب با استانهای زنجان و قزوین و از شرق با استان مازندران هم‌جوار است.

جغرافیای سیاسی

یک سال پس از تصویب متمم قانون اساسی یعنی در سال ۱۳۲۵ هجری قمری تشکیل ایالات و ولایات به تصویب دومین دوره قانونگذاری مجلس شورای ملی رسید. در این قانون ولایت چنین تعریف شده است: قسمتی از مملکت که دارای یک شهر حاکم‌نشین و توابع باشد اعم از اینکه حکومت آن تابع پایتخت یا تابع مرکز ایالتی باشد. در آن زمان گیلان جز ۱۲ ولایت ایران بود. پس از این قانون اولین قانون مدون تقسیمات کشوری در آبان ماه ۱۳۱۶ تهیه و تصویب شد. بر اساس این قانون ایران به استان‌های شمال، غرب، جنوب، شمال غرب، شمال شرق و مکران تقسیم شد. بر طبق این تقسیم‌بندی شهرستان گیلان از توابع استان شمال بود و شامل مناطق زیر بود:

۱- حومه فومنات، صومعه‌سرا، لشت‌نشا، کوچصفهان (مرکز: کوچصفهان)

۲- پهلوی، چهار فریضه، خمام، عسگر (مرکز: بندر پهلوی)

۳- لاهیجان، رانکو، دهشال (مرکز: لاهیجان)

۴- گرکانرود، اسالم، توالش (مرکز: گرکانرود)

این تقسیم‌بندی هم چند ماه بیشتر دوام نیاورد و در ۱۹ دی ماه همان سال مصوبه قبلی اصلاح شد و استان‌های ایران به استان‌های یکم تا دهم تغییر پیدا کردند.

گیلان جز شهرستان‌های استان یکم بود. و شامل هشت بخش رشت، صومعه‌سرا، رودبار، لاهیجان، بندر پهلوی، کوچصفهان، خمام و لنگرود بود.

از ۲۱ اردیبهشت ماه ۱۳۳۹ با توجه به مادهٔ ۱۳ قانون وظایف و اختیارات استانداران (دولت مکلف است با توجه به سابقه تاریخی نام استان‌ها را تعیین و اعلام کند) نام استان یکم به استان گیلان تبدیل شد. در ۷ بهمن سال ۱۳۴۰ شهرستان اراک از استان گیلان جدا شد و به استان تهران ملحق شد. شهرستان زنجان نیز که تا تاریخ ۶ مرداد سال ۱۳۴۸ از توابع استان گیلان بود، از گیلان جدا شد.

بر طبق آخرین تغییرات استان گیلان در حال حاضر ۱۲ شهرستان، ۳۱ شهر، ۲۲ بخش و ۵۶ دهستان و ۳۰۴۳ آبادی (روستا، مزرعه، مکان)دارد.

 

آب و هوا

نمودار آب و هوا برای رشت
ژ ف م آ م ژ ژ آ س اُ ن د
 
166
 
13
4
 
171
 
18
8
 
230
 
22
13
 
143
 
27
17
 
74
 
30
20
 
40
 
30
20
 
38
 
28
18
 
53
 
24
14
 
62
 
19
9
 
111
 
13
5
 
119
 
10
3
 
148
 
10
2
دما بر حسب سلسیوسمجموع بارش بر حسب میلی‌متر

آب و هوای گیلان، معتدل مدیترانه ای و ناشی از آب و هوای کوهستانی البرز و دریای کاسپين است.

همچنین، به علت فراوانی نزولات جوی در گیلان، شهر رشت را شهر باران می‌نامند. آب و هوای این استان، از رطوبت زیادی برخوردار است.

 

طبیعت

جاذبه‌های طبیعی گیلان را می‌توان به شش بخش تقسیم کرد:

۱. سواحل دریا: شهرهای رودسر، آستارا، بندر انزلی، کلاچای، چابکسر و کیاشهر، در کنار دریا قرار دارند. طول ساحل دریا، در استان گیلان به ۲۲۰ می‌رسد.[مدرک]

۲. تالاب‌ها‌: تالاب انزلی، از جمله زیباترین مناظر آبی ایران است. در داخل این تالاب، جزایر زیبایی وجود دارد. تالاب انزلی، از مهم ترین تالابهای جهان محسوب می‌شود که بهمین دلیل، کنوانسیون بین‌المللی تالاب‌ها، در این شهر مورد تصویب واقع شده‌است. این تالاب، طی ۳ سال اخیر (۱۳۸۴ خورشیدی به بعد) در حال نابودی قرار گرفته‌است.

۳.رودها: بستر رودهای گیلان عمدتاً در مسیر دره‌های کوهستانی و کوهپایه‌ای که از جنگل‌های سرسبز و انبوه پوشیده شده‌اند قرار گرفته‌است.

جنگل گیلان

۴.جنگل‌ها: جنگل‌های لنگرود در لیلا کوه، جنگل‌های تالش، جنگل‌های لاهیجان و جنگل‌های دیلمان از جمله جنگل‌های زیبا و دیدنی گیلان است.

۵.آب‌های معدنی:

  • چشمهٔ آب گاز سنگرود؛ در روستای سنگرود از توابع دهستان عمارلو شهرستان رودبار قرار دارد.
  • چشمه کلشتر رودبار؛ این چشمه حدود یک کیلومتر پایین‌تر از سد سفیدرود در فاصله پانصدمتری جاده اصلی قزوین به رشت قرار دارد.
  • چشمه آب معدنی ماسوله؛ در ابتدای ورودی شهر تاریخی ماسوله در کنار پارک شهر قرار دارد.
  • چشمه چشماگل؛ در روستای طالم از توابع سنگر قرار دارد.
  • چشمه ماستخور؛ در روستای ماستخور نزدیک رودبار در جبهه غربی سد منجیل قرار دارد.
  • چشمه آب معدنی سجیران؛ در اشکور بالا، نزدیکی روستای سجیران واقع است.

۶. دریاچهها: بزرگ‌ترین دریاچه جهان (دریاچه کاسپین)، در شمال این استان واقع شده‌است. در جنوب شهر آستارا نیز یکی از دریاچه‌های زیبای ساحلی گیلان در مساحتی کوچک قرار دارد.

همچنین دریاچه اصلی سد سفیدرود که در دره‌های‌ جنوبی و غربی بخش منجیل از شهرستان رودبار تشکیل شده‌است، نخستین منظره آبی برای مسافرینی است که از جاده قزوین وارد گیلان می‌شوند.

ییلاقات

مناطق ییلاقی گیلان که در حال حاضر بسیار مورد استفاده قرار می‌گیرند، عبارت اند از:

  • نواحی ییلاقی جواهردشت؛ در ارتفاعات شرق گیلان، منطقه شمالی کوه زیبای سماموس قرار دارد و ییلاقِ نواحی چابکسر، قاسم آباد، واجارگاه، کلاچای و رحیم‌آباد به شمار می‌روند. این ییلاق، از زیباترین نقاط جغرافیائی ایران محسوب می‌شود که متاسفانه، با مهاجرت گسترده و ساخت و ساز ساکنین شهرهای کلاچای و چابکسر و رحیم‌آباد، در سال‌های اخیر در شرف تغییر جدی قرار گرفته‌است.
  • ییلاق‌های واقع در مسیر دره رودخانه پل رود شهر کلاچای؛ دره بسیار زیبای پل رود، پس از گذشت از روستای دیماین به نواحی ییلاقی این ناحیه می‌رسد. دره پل رود به دو شاخه تقسیم می‌شود و هر یک به ییلاق‌های واقع در مسیر خود می‌رسد.
  • ییلاق‌های دیلمان و اسپیلی؛ ییلاق‌های این ناحیه، هم از نظر چشم‌انداز و هم از نظر آثار تاریخی و فرهنگی دارای اهمیت بسیار است.
  • ییلاق‌های نواحی رودبار؛ این ییلاق‌ها را می‌توان به دو قسمت تقسیم کرد: نخست ییلاق‌های واقع در شرق سفیدرود که عمدتاً در عمارلو، توتکابن و پره‌سر قرار دارند.
  • ییلاق‌های تالش و آستارا؛ ماسوله جنوبی‌ترین ییلاق تالش است و پس از آن ییلاق‌های ماسال و شاندرمن قرار دارند. ییلاق تالش دولاب، ییلاق مریان، ییلاق سوباتان در این منطقه از این زمره‌اند. شهر آستارا از طریق گردنه حیران به نواحی ییلاقی آستارا مربوط می‌شود.

فراورده‌های کشاورزی و دامی

گیلان، بدلیل آب و هوای مناسبش، دارای کشاورزی و دامپروری غنی، در سرزمین ایران، است. نام‌دارترین فراورده‌های کشاورزی گیلان عبارتند از: برنج، مرکبات، چای، فندق، بادام زمینی، سیب زمینی، خاویار، پیله ابریشم، کدو، زیتون و...

 

فرهنگ

گیلان، با پیشینه فرهنگی غنی، از هفت هزار سال تاریخ بهرمند است.

 

دانشگاه‌ها

  • دانشگاه گیلان
  • دانشگاه غیرانتفاعی مهر آستان
  • دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودسر
  • دانشگاه آزاد اسلامی واحد لاهیجان
  • دانشگاه پیام نور رودسر
  • دانشگاه پیام نور مرکز رشت
  • دانشگاه تهران واحد رضوان‌شهر

 

 

زبان

زبان گفتاری بیشینهٔ مردم گیلان، گیلکی است. حدود سه میلیون نفر گیلکی را به عنوان زبان اول یا دوم گپ‌می‌زنند. نواحی باختری و شمال باختری گیلان، تالشی‌ زبان است و گویش رودباری در جنوب گیلان (به ویژه در شهرستان رودبار) گپ زده می‌شوند. از زبانهای دیگری که تکلم می‌شود، می‌توان که به تاتی و کردی اشاره نمود. علاوه بر زبانهای مذکور، در این استان، گویشورانی به زبان کولی‌ها نیز وجود دارند.[۱۴] همچنین کرمانجی که از گویش‌های کردی‌ست در فاراب و کرمانج عمارلو به ان گفت‌وگو می‌شود. [۱۵]

گیلکی

حدود سه میلیون نفر در گیلان گیلکی را به عنوان زبان اول یا دوم گپ‌ می‌زنند. گیلکی دارای دو گویش عمده خاوری و باختری است که سفیدرود مرز بین متکلمان این دو گویش است.[۱۴] گیلکی از نظر زبان‌شناسی، به شاخه شمال غربی زبان‌های ایرانی تعلق دارد. در میان اشعار گویندگان بعد از اسلام به آثاری برمی‌خوریم که به مازندرانی و گیلکی کنونی نزدیک است. هم‌چنین در گذشته کسانی را که ترانه‌های گیلکی می‌خواندند پهلوی‌خوان می‌نامیدند.

۱. گیلکی خود سه گونهٔ عمده دارد. الف. گونهٔ گیلکی شرق گیلان (بیه‌پیش) در منطقه‌ای محدود از شمال به دریای خزر، از جنوب به بلندی‌های سیاهکل، از غرب به آستانه اشرفیه و حسن‌کیاده تا مرزهای کوچصفهان و از شرق به لنگرود و رودسر که به تدریج به گویش مازندرانی می‌آمیزد. ب. گونهٔ گیلکی رشت (بیه‌پس) که در رشت، خمام، بندر پهلوی، فومن و شفت به آن سخن می‌گویند. ج. گونهٔ گالشی. گونهٔ دیگری از گونه‌های گیلکی است که مردم نواحی کوهستانی شرق گیلان و غرب مازندران، به آن سخن می‌گویند.

گیلکی، از نظر ساختار و واژه‌ها، بسیار شبیه به مازندرانی می‌باشد. در استان گیلان انتشارات و رسانه‌های جمعی متعددی به گیلکی وجود دارد. از نظر دستور زبان تفاوتهای زیادی بین گیلکی و فارسی استاندارد وجود دارد مانند نحوه قرار گرفتن موصوف و صفت که در گیلکی بر خلاف فارسی صفت پیش از موصوف قرار می‌گیرد.


رودباری، تالشی و تاتی


گویش تاتی، در گیلان، مشابه تاتهای طارم علیا در شمال استان زنجان می‌باشد. گویش تالشی نیز، خود به سه گروه شمالی، مرکزی و جنوبی تقسیم می‌شود که نوع جنوبی آن به تاتی نزدیک تر است. تاتی و تالشی، با همدیگر، به خانواده بزرگ تری از زبانها بنام زبانهای تاتی تبار (تاتیک) تعلق دارند. رودباری نیز، احتمالاً که نوعی زبان تاتی تبار می‌باشد که ساختاری گیلکی یافته‌است.

اکثر اهالی مناطق مذکور (منجمله رودبار الموت، رودبار قصران، طالقان، بومیان کرج، کوههای سمنان، ساوجبلاغ...) زبان را «تاتی» می شناسند و از دیدگاه علمی نزدیک ترین به تالشی است و بر پایه شواهد همان زبان آذری که با توجه به گویش گاه های آن همان زبان مادی یا دست کم شاخه اصلی آن است.

مشاهیر

میرزا کوچک خان جنگلی

 

  • ادبیات
    • محمد معین، مؤلف فرهنگ فارسی
    • هوشنگ ابتهاج سمیعی، شاعر، متخلص به ه.الف.سایه
    • فرزانه شیدا شاعر , نویسنده و محقق
  • سیاست
    • میرزا کوچک خان جنگلی، رهبر نهضت جنگل
    • یوسف رضا گیلانی، نخست وزیر پاکستان
    • فتح الله اکبر، نخست وزیر ایران پیش از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹
  • علم
    • مجید سمیعی، رییس فدراسیون جهانی انجمن جراحان مغز و اعصاب
    • محمدعلی مجتهدی‌گیلانی، بنیانگذار دانشگاه صنعتی شریف و مدیر دبیرستان البرز
  • مذهب
    • شیخ زاهد گیلانی، استاد و پدر همسر شیخ صفی‌الدین اردبیلی
    • عبدالله لاهیجی، از مراجع سه گانهٔ نجف حامی نهضت مشروطیت ایران
    • محمدتقی بهجت فومنی، مرجع تقلید جهان شیعه
  • ورزش
    • سیروس قایقران، بازیکن سابق تیم ملی فوتبال ایران
    • غفور جهانی، بازیکن سابق تیم ملی فوتبال ایران
  • هنر
    • ناصر مسعودی، استاد آواز
    • انوشیروان روحانی، رهبر ارکستر
    • مهدی هاشمی بازیگر سینما و تلویزیون

نگارخانه

زندگی و طبیعت در گیلان



کوههای شاه معلم ماسوله

کوههای شاه معلم ماسوله

کوههای شاه معلم ماسوله

عکسی از یک کندوج در روستای خلیفه محله



منطقه خربو

منطقه خربو

منطقه خربو

غروب دریای خزر, انزلی



دریای خزر

منطقه دَهرا در زمستان

منطقه دَهرا در زمستان

منطقه دَهرا در زمستان



شکوفه پرتقال

یکی از رودخانه‌های منطقه لونک

طبیعت منطقه لونک

نمایی از شهر لاهيجان از فراز شيطان کوه



نمایی از استخر لاهیجان از بالای شیطان‌کوه

نیروگاه بادی منجیل

جنگلی در گیلان

 

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 23 تیر 1390  11:56 AM
تشکرات از این پست
barandarrasht
bahmanyar
bahmanyar
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 113
محل سکونت : تهران

پاسخ به:معرفی استان گیلان

عجب طولانی معرفی کردی!!!!!!!!!!!!!!!

چهارشنبه 13 مهر 1390  5:09 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
qedarm
qedarm
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : آبان 1389 
تعداد پست ها : 940
محل سکونت : زنجان

پاسخ به:معرفی استان گیلان

استان گیلان یکی از استانهای پر مسافر و دیدنی کشور قلمداد میشود و جاهای تفریحی بسیار عالی داره من هر سال حداقل یکبار سفر می کنم

دوشنبه 12 تیر 1391  4:56 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohsenshabani
mohsenshabani
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 2227
محل سکونت : روی کره خاکی

پاسخ به:معرفی استان گیلان

استان گیلان، از استان‌های شمالی ایران است. لغت‌نامه دهخدا، واژهٔ گیلان را برگرفته از «گیل»، به‌اضافهٔ پسوند مکان «ان»، به معنای محل سکونت گیل‌ها دانسته و افزوده‌است که صورت این واژه در زبان پهلوی، گِلان (Gelan) و نزد یونانی‌ها گِلای (Gelae) بوده‌است.

این استان، دارای مرز بین‌المللی از طریق آستارا با جمهوری آذربایجان است که از شمال به دریای خزر و کشور آذربایجان، از غرب به استان اردبیل، از جنوب به استان زنجان و قزوین و از شرق به استان مازندران محدود می‌شود. مساحت گیلان ۱۴٬۰۴۴ کیلومترمربع و جمعیت آن طبق سرشماری ۱۳۹۱، ۲،۴۸۰٬۸۷۴ نفر است.

گیلان دهمین استان پرجمعیت و بیست و هشتمین استان وسیع ایران است. کلانشهر رشت با داشتن ۴۶ درصد جمعیت کل استان، مرکز و پرجمعیت‌ترین شهر استان گیلان و دوازدهمین شهر پرجمعیت ایران و پرجمعیت‌ترین شهر سه استان ایران در ساحل دریای خزر است.

طبیعت گیلان، پوشیده از جنگل و دارای آب و هوای معتدل و مرطوب است. این استان شامل مناطق سرسبز شمال غربی رشته‌کوه البرز و بخش غربی کرانه‌های جنوبی دریای خزر است.

تمام هفته گناه و غروب جمعه دعا             کمی خجالت از این انتظار هم خوب است           الهم عجل لولیک الفرج

جمعه 5 اردیبهشت 1393  11:23 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها