پاسخ به:نقش فرهنگ سیاسی شیعه در انقلاب اسلامی
نقش فرهنگ سیاسی شیعه در انقلاب اسلامی 4 |
قدمهای دیگری داشت كه بحمداللّه ملت توی دهنش زد، حتی تاریخ را هم برگردانید به نحو اول.»[1]
به تعبیر پارسونز، این اقدام شاه یكی از نامعقول ترین اقدامات وی بود و موجبات خشم و بدگمانی عناصر مذهبی را نسبت به خود فراهم ساخت. این اقدام نه تنها موجب جریحه دار شدن احساسات مذهبی مردم شد و توده مردم را هم خشمگین و ناراضی كرد، بلكه طبقه روشن فكر و تحصیل كرده نیز آن را با تمسخر و استهزا استقبال كردند.[2]
علاوه بر این، رژیم پهلوی به تبعیت از آتاتورك در تركیه در سال 1314، فرهنگستان لغت فارسی را تشكیل داد و تا سال 1319 اسامی 107 شهر و روستا را تغییر داد و اسامی جدیدی وضع كرد كه صورت مركبی از نام «رضا»، «پهلوی»، «شاه» و «همایون» بودند. نامهای عربی ماههای سال نیز حذف و نامهای ایرانی جایگزین آن شد.[3] به هر حال، باستان ستایی با ابعادی كه بیان شد، اقدامی از سوی رژیم برای قطع رابطه مردم با گذشته پرافتخار دینی شان بود، تا در سایه آن به مرور شخصیت اسلامی جامعه را بازستانند. البته، این سیاست در ایران به واسطه مقاومت رهبران مذهبی و ملت با شكست مواجه شد و انقلاب اسلامی خط بطلانی بر این سیاستها بود.
ب. تخریب عقاید و تضعیف ایمان مردم: استعمار به خوبی دریافته است كه تا زمانی كه تعالیم و آموزههای دینی و اسلامی نزد مردم از قداست برخوردار است، آنان نمی توانند به اهداف خود برسند. از این رو، در صدد بر آمدند تا این قداست و احترام را از بین ببرند. خاندان پهلوی، كه از سوی استعمار این مأموریت را به عهده داشتند، كلیه اقدامات خود را برای رسیدن به این هدف بسیج كردند. این اقدامات عبارتند از:
1. القای شبهه و استضعاف فرهنگی: بیشتر مكتوباتی كه توسط خاورشناسان و مستشرقان در عصر پهلوی منتشر شده است، حاوی شبهاتی بر علیه اسلام بوده است. در حقیقت، بسیاری از كتابها و نشریاتی كه از سوی اندیشمندان اسلامی و از جمله شهید مطهری نوشته شده است، پاسخی به شبهات موجود در جامعه آن روز بوده است. روشن فكران تلاش می كردند كه در مبانی اعتقادی مردم از جمله خداپرستی، معاد و سایر مسائل دینی تزلزل ایجاد نمایند:
در این دوره وقتی متجددان و ماركسیستها (با همه اختلافی كه باهم دارند) سخن از عوامل انحطاط و عقب اقتادگی به میان می آورند مذهب به عنوان عامل اصلی این عقب افتادگی شناخته می شود و دست كم به ویژه از نگاه متجددان غربگرا لازم است تا مذهب راه خود را از متن اجتماع و سیاست دور كند.[4]
حمایت از افرادی نظیر كسروی و حكمی زاده كه امام در پاسخ به اتهاماتش، كتاب كشف الاسرار را می نویسند در همین راستاست.
2. تضعیف روحانیت: یكی دیگر از اقداماتی كه در جهت تضعیف و تخریب عقاید مردم انجام شد، تخریب چهرههای اصیل اسلامی بود. بر همین اساس، رهبران مذهبی به عنوان «مرتجع»، «مفت خور» و «كهنه پرست» معرفی می شدند و از سویی، آنان را «قشری»، «سخت گیر»، «انحصارطلب»، «عامل بیگانه»، «فراماسونر» و «حقوق بگیر انگلیس» معرفی می كردند. میرزای شیرازی، آخوند خراسانی و آیه اللّه بروجردی را نیز برخی جزو حقوق بگیران انگلیس برشمرده اند.[5] در ارتباط با امام نیز شبهاتی از قبیل هندی الاصل بودن، مجهول الهویه و ... از سوی رژیم رواج می یافت. جریان 19 دی ماه قم در واكنش مردم و روحانیت به توهین مزبور به امام صورت گرفت و از آن به عنوان مهم ترین عامل شتابزای انقلاب یاد می شود.
بی تردید دوره رضاخان، دوره مبارزه با مذهب و از میان بردن سنّتها و نهادهای مدنی دینی مانند حوزههای علمیه و مرجعیت است. در این دوره، حوزههای علمیه تعطیل شده و افراد معدودی اجازه یافتند تا در كسوت روحانیت بمانند. بنابر برخی گزارشها مجموع طلبه هایی كه در قم باقی مانده بودند، حدود سیصد نفر بودند.[6] این گونه فشار به حوزه ها، موجب اعتراضات وسیعی شد كه واكنش مرحوم بافقی و اعتراض جمعی از علمای اصفهان نسبت به این سیاست را در پی داشت. رضا شاه در جهت تعمیق این سیاست، قانون نظام اجباری را نیز وضع كرد كه علما در قم در اعتراض به آن تجمع كردند و رضاخان در پی آن، این قانون را لغو كرد.[7] علاوه بر اقدامات رسمی حكومت، اقدامات فرهنگی از جانب عناصر دیگر نیز شكل گرفت: «افزون بر استبداد مدرن، روشن فكران تربیت شده در سالهای پس از مشروطه در تمام این دوره شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه را بر ضد روحانیت سامان دادند. در این زمینه همه گروههای غربگرای راست و چپهای سوسیالیست و ماركسیست طرفدار شوروی، یكجا در مبارزه بر ضد روحانیت و دین با یكدیگر اتفاق نظر داشته و هماهنگ بودند.»[8]
از اقدامات محمّدرضا در این زمینه می توان به تأسیس جریانهای موازی با روحانیت اصیل اشاره كرد; از جمله «دارالترویج»، «دانشكده علوم اسلامی»، «دارالتبلیغ» و «سپاه دین».[9] همچنین می توان به تأسیس دانشكده معقول و منقول در سال 1315 و مؤسسه وعظ و خطابه نیز اشاره كرد كه با هدف مقابله با روحانیت اصیل انجام شد. هر یك از اقدامات فوق موجب نارضایتی علما و مردم شد و واكنشهای اعتراض آمیز شدیدی را در پی داشت. دستگیری، آزار، شكنجه، تبعید و به شهادت رساندن روحانیان در سالهای پایانی حاكمیت محمّدرضا، افزایش یافت و بسیاری از آنها موجب نارضایتی علما و مردم شد كه نمونه بارز آن قیام 15 خرداد 1342 در اعتراض به دستگیری امام بود.
3. الغای قوانین اسلامی در نظام قضایی: نظام پهلوی از سالهای اولیه روی كار آمدن، تغییرات عمده ای را در وزارت دادگستری داد. وی علی اكبر داور را، كه از غربزدگان تحصیل كرده بود، در رأس این وزارتخانه گمارد و مهم ترین وظیفه وی پاكسازی وزارتخانه از وجود قضات روحانی بود. در این راستا، قوانین اسلامی نیز جای خود را به قوانینی كه منطبق با حقوق فرانسه و دیگر كشورهای اروپایی بود، داد. محمّد رضا نیز یكی از اهداف به اصطلاح اصلاحات نظام قضایی را محدود كردن اقتدار روحانیت می دانست.[10]
4. گسترش فساد و فحشا: یكی دیگر از شیوههای تضعیف و تخریب عقاید دینی، گسترش فساد و فحشا بود كه در قالب منع حجاب زنان، تولید مشروب و دایر كردن مشروب فروشی، ایجاد مراكز فساد در مركز استان ها، سینما و رسانههای جمعی انجام شد. از جمله این اقدامات می توان به ازدواج دو پسر در سال 1968 كه به طور علنی در تهران در هتل كمودور برگزار شد اشاره كرد كه موجب خشم فراوان رهبران مذهبی گشت.[11]مهم ترین هدف چنین برنامه هایی منفعل كردن نسل جوان جامعه و بی تفاوت سازی آنها نسبت به سرنوشت خود و احكام اسلامی بود. این اقدامات موجب واكنش مردم و علما شد كه از آن جمله می توان به واكنش حضرت امام در كتاب كشف الاسرار نسبت به قانون كشف حجاب رضاخان اشاره كرد.[12]
نیكی كدی در مورد واكنش مردم و علما نسبت به این گونه اقدامات در دوره پهلوی دوم می نویسد: «اختلاط پسرها و دخترها در مؤسسات آموزشی و دانشگاهی، در نوشتهها و سخنرانیهای آیه اللّه خمینی و بعضی دیگر از بنیادگرایان اسلامی مورد حمله و انتقاد شدید قرار می گرفت، همان گونه كه نشانههای آشكارتر زوال اخلاقی حاصل از نفوذ فرهنگ غربی، نظیر فیلمهای جنسی و مراكز رقص و موسیقی مورد حمله و انتقاد قرار می گرفت. همچنین اشكالی از لباس پوشیدن خانمها كه ... اكثراً لباس هایی بسیار تنگ و آشكاركننده اندام بدن بود و یا مشروب خواری و قماربازی علنی ... مورد انتقاد قرار می گرفت.»[13]
یكی از برنامههای مهم رژیم پهلوی در گسترش فساد و فحشا با هدف نابودی ارزشهای اسلامی، برنامه جشن هنر شیراز بود كه هر سال با هزینه بسیار هنگفتی در شیراز برگزار می شد و از مهم ترین برنامههای آن، نمایش اعمال منافی عفت و روابط جنسی زن و مرد بود. اولین برنامه این جشن در سال 1346 برگزار شد و هر ساله ادامه داشت و سال به سال بر ابتذال آن افزوده می شد. یكی از نكات بسیار مهم و قابل توجه در پایه ریزی این برنامه، این بود كه فردی مثل پروفسور پوپ، از اعضای سازمان سیا عضو هیأت امنای این برنامه بود.[14] ابتذال این برنامهها به حدی است كه پارسونز نیز اعتراض خود را صریحاً اعلام كرده و خطاب به شاه می گوید: اگر چنین نمایشی به طور مثال در شهر «وینچستر» انگلستان اجرا می شد، كارگردان و هنرپیشگان آن جان سالم به در نمی بردند، شاه مدتی خندید و چیزی نگفت.[15]
جشن هنر شیراز به شدت مورد انتقاد نیروهای مذهبی قرار گرفت. امام خمینی(قدس سره) در مقابل آن موضع گیری كردند و سكوت علما و متخصصان كشور را مورد انتقاد قرار دادند. علمای شیراز نیز اعتصاب كردند و كار به جایی رسید كه رژیم مجبور شد در سال 1357 این جشن را تعطیل كند.[16]
5. تقویت ادیان دیگر و مذاهب باطله: از دیگر مظاهر تضعیف اعتقادات مردم، تقویت روزافزون ادیان دیگر و مذاهب باطله و یا ساختگی است. در این راستا تقویت كلیمیها به حدی بود كه گفته می شود اقتصاد ایران در دست آنان بود. حمایت رژیم از این قشر و روابط سیاسی با دولت غاصب صهیونیستی، بخشی از سیاست رژیم در راستای اسلام زدایی بود. آخرین سفیر آمریكا در این باره می نوسد: «جامعه یهودیان ایران در كلیه رشتههای تجارت و اقتصاد ایران رسوخ كرده بودند، دیپلماتهای اسرائیل در تهران به شبكه اطلاعاتی وسیعی در ایران دست داشتند كه نظیر آن در اختیار هیچ كس نبود.»[17]
[1] . محمّد هاشمی تروجنی و حمید بصیرت منش، تاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی، ص 263.
[2] . ویلیام سولیوان و آنتونی پارسونز، خاطرات دو سفیر، ترجمه محمود طلوعی، تهران، نشر علم، 1373، ص 344.
[3] . مهدیقلی هدایت، خاطرات و خطرات تهران، چ چهارم، تهران، زوار، 1363، ج 4، ص 48.
[4] . رسول جعفریان، جریان ها و سازمان های مذهبی ـ سیاسی ایران سال های 1320ـ1357، ص 16.
[5] . زین العابدین قربانی، علل پیشرفت و انحطاط مسلمین، تهران، نشر فرهنگ اسلامی، 1361، ص 442.
[6] . ر.ك: مجله حوزه، ش 43 و 44، ص 47.
[7] . حسین مكی، تاریخ بیست ساله ایران، ج 4، ص 396 و 437.
[8] . رسول جعفریان، پیشین، ص 15.
[9] . سیدحمید روحانی، نهضت امام خمینی، چ پنجم، تهران، عروج، 1382، ج 3، ص 903 و 927.
[10] . محمّدحسن رجبی، پیشین، ج 4، ص 36.
[11] . مینو صمیمی، پیشین، ص 50.
[12] . امام خمینی، كشف الاسرار، قم، آزادی، 1379، ص 37.
[13] . نیكی آر. كدی، ریشه های انقلاب ایران، ترجمه عبدالرحیم گواهی، ص 410.
[14] . روح اللّه حسینیان، چهارده سال رقابت ایدئولوژیك شیعه در ایران 1343ـ1356، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامی، 1383، ص 423.
[15] . ویلیام سولیوان و آنتونی پارسونز، پیشین، ص 344.
[16] . روح اللّه حسینیان، پیشین، ص 425.
[17] . ویلیام سولیوان، مأموریت در ایران، ترجمه محمّد مشرقی، تهران، نشر هفته، 1361، ص 43. |
مهدي ابوطالبي |
مدیر تالار مهدویت
مدیر تالار فلسفه و کلام
id l4i: hoosianp_rasekhoon
mail yahoo: hoosianp@yahoo.com
ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب
چهارشنبه 22 تیر 1390 10:18 PM
تشکرات از این پست