0

رستم پهلوان افسانه اى ايران

 
mehdigerdali
mehdigerdali
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 5587
محل سکونت : خوزستان

رستم پهلوان افسانه اى ايران

رستم پهلوان افسانه اى ايران
رستم پهلوان شاهنامه یا سورن فرمانده اشکانیان




نویسنده : سید رسول صالحی


کسانی که با شاهنامه و اشعار و داستان های حماسی این اثر تاریخی آشنایی و سروکار دارند، همواره با این تردید و شائبه مواجه بوده اند که آیا شخصیتی بنام رستم در این اثر یک حقیقت تاریخی است یا نتیجه حماسه سرایی ، سراینده آن یعنی حکیم ابوالقاسم فردوسی است.

چرا که وقایع زندگی و داستان مبارزات رستم پهلوان شاهنامه ، بنظر غیر واقعی و غیر مرتبط با وقایع تاریخ ایران می نماید.

اولین چیزی که انگیزه ما را در خصوص اثبات وجودی این شخصیت شاهنامه ای بر می انگیزد این موضوع است که اصولا وقایع و داستانهای شاهنامه براساس خدای نامه ها و تاریخ واقعی باستان ایران تهیه و به نظم درآمده است که اکثر این داستانها از جمله: انوشیروان، قباد، رستم فرخزاد، بهرام گور کاملا مطابق با وقایع تاریخی ایران بوده و سندیت آن به اثبات رسیده و به همین دلیل نمی توان باور کرد فردوسی بخش اعظمی از این شاهنامه مربوط به وقایع زندگی رستم را براساس تخیلات خود تاریخ نگاری و به نظم کشیده باشد.

اما درعین حال چیزی که باعث می گردد خوانندگان این اثر بی نظیر تاریخی و حماسی در باور شخصیت این پهلوان اسطوره ای دچار تردید و دودلی شوند این است که اولا  رستم در این اثر حماسی ، زمانی رو در روی لشکر ایران زمین لشکر کشی می کرده و زمانی بعنوان فرمانده سپاه ایران زمین، دوما سرزمین سیستان چه رابطه ای با حکومت مرکزی ایران داشته که در مواقعی مانند یک سرزمین مستقل از ایران حتی در مقابل ایران صف آرایی می کرده و از همه مهمتر اینکه منظور فردوسی از سرزمین توران زمین که بارها در داستانهای رستم از آن بعنوان دشمن اصلی ایران یا شده و در تاریخ باستان ایران و جهان نامی از آن برده نشده و بنظر می رسد اصولا وجود خارجی نداشته باشد چه سرزمینی است.

لذا ما براین فرض و اعتقاد که تمام داستانهای فردوسی و شاهنامه داستانهای واقعی تاریخ ایران است، تحقیق خود را بر پایه و اساس این که فارغ از تشابه اسمی که می تواند نتیجه تغییرات زبانی دوره های مختلف و خصوصیات نظم و روایت وقایع تاریخ به عنوان اهمیت اول شاهنامه و تغییر بعضی از نامها توسط فردوسی جهت روان سازی نظم اثر خود، بتوانیم یک شخصیت و دوره تاریخ باستان ایران را که بیشترین شباهت را به وقایع زمان رستم داشته باشد بیابیم و در این راه پس از مطالبات گسترده توانستیم به بهترین و نزدیک ترین شرایط مشابه به و سازگار با این قسمت از شاهنامه دست یابیم.

علی ایحال همانطور که قبلا اشاره کردیم فارغ از لزوم تشابهات اسمی دو دوره به مقایسه بخش بخش داستانهای رستم شاهنامه با یکی از دوره های حکومت اشکانی یعنی دوران حکومت (ارددوم) می پردازیم.

1 - دوران حکومت اشکانیان یا پارت ها را می توان اولین دوره حکومت ملوک الطوایفی در ایران به حساب آورد و اشکانیان علاوه بر اداره کشور بصورت ملوک الطوایفی به سبک جنگ های پارتیزانی خود با بیگانگان در جهان معروف بود و هستند از حکومت اشکانی در تاریخ باستان بعنوان حکومت پارت نیز نام برده می شود بعلاوه  این دوره از تاریخ ایران بعنوان مرموزترین و ناشناخته ترین دوره تاریخی ایران به شمار می رود . آثار این دوره توسط پادشاهان ساسانی نابوده شده است. همچنین طوایف بیابانگرد شمال ایران مانند سکاها، داهه هاف هپتال ها، دربیسها و ماساگت ها از دیر باز به عنوان دشمن و تهدیدی ثابت برای سرحدات ایران به حساب می آمدند که در این میان کورش کبیر نیز در جنگ با این قبایل کشته شد و براساس نظر بعضی از مورخین مانند استرابون ریشه شاهان اشکانی را می توان از قبایل سکا دانست. همچنین با استناد به فرضیه ملوک الطوایفی، دوست های تحت سلطه اشکانیان توسط حکام محلی و تحت فرمان شاهان اشکانی اداره می شدند.

2 - در زمان مهرداد اول تهدید سکاها و سایر قبایل شمالی که معمولا از همه با نام سکاها (بعبارتی قبایل ساکن در دشت توران در شرق دریای خزر) یاد شده جدی تر می شود و در زمان فرهاد دوم (128 ق.م) در جنگ بین ایران و سکاها به فرماندهی خاندان سورن (یکی از هفت خانواده مطرح در تاریخ اشکانی) ، فرهاد دوم کشته می شود و سکاها در سال 125 ق.م از شمال و شمال شرق ایران پیشروی و شرق ایران که تا آن زمان در نگیا نا نام داشت به تصرف سکاها به فرماندهی خاندان سورن در می آید و نام این منطقه از این زمان به سکستان یاسیتان (سرزمین سکاها) تغییر می یابد.

که این موضوع با حکومت اردوان یکم پادشاه اشکان همزمان است .

از طرفی براساس این استدلال رستم و سرزمین ستیان نمی تواند مربوط به دوره هخامنشی باشد چراکه در زمان هخامنشی منطقه ای بانام سکتان یا سیتان وجود نداشت .

در زمان مهرداد دوم پادشاه مقتدر اشکانی مهرداد دوم سعی در شکست سکاههای متمرد و شاغلگر سرزمین های شرق ایران می نماید که در این راه موفق نمی شود و طی توافقی رسما اجازه داشتن یک حکومت نیمه مستقل با ده هزار نیروی نظامی به خاندان سورن حاکم بر این سرزمین داده می شود و در عوض این خاندان متعهد می شود در زمان جنگ و نیاز حکومت ایران با این شرط که فرماندهی سپاه ایران برعهده یکی از این خاندان باشد به یاری شاه ایران بشتابند.

4 - پس از کشته شدن فرهاد سوم در سال 57 ق.م بین دو فرزند وی مهرداد سوم و ارد دوم بر سر کسب حکومت جنگهایی رخ می دهد که ارد دوم توانست حمایت خاندان سورن را جلب کرده و با فرماندهی پهلوانی از این خاندان که در تاریخ با نام سورنا از وی نام برده شده بر مهرداد سوم پیروز شود.

در اینجا باید به یک اشتباه تاریخ که نتیجه کمبود شدید منابع تاریخی از این دوران است یاد کنیم و آن اینکه فرماندهی که ارد دوم را همواره با ده هزار سپاه یاری می کرد سورنا نبود بلکه پهلوانی از خاندان سورن بوده و سورن لقب با طایفه  وی محسوب می شده و وی در حقیقت همان رستم شاهنامه فردوسی بوده است.

البته مطمئنا پیروزی بر مهرداد سوم آنقدر بزرگ نبوده که از وی شخصیتی به این بزرگی برای فردوسی و تاریخ ایران تداعی کند بلکه شکست سپاه روم به فرماندهی کراکوس در سال 53 ق.م برای اولین بار در نبود کرهه (حران) و به فرماندهی رستم یا سورنا اوج اقتدار و موفقیت وی و حکومت اشکانی در تاریخ این سلسله بوده است و در زمان ارد دوم یا همان کیکاوس شاهنامه و به فرماندهی سورنا (رستم شاهنامه) قبایل تورانی شمال کشور( توران دشتی در شمال شرقی دریای خزر) نیز شکستهای سنگینی از ایران خورده و همین امر باعث شد تا سالها جرات خود نمایی و تهاجم به سرحدات ایران پیدا نکنند . هر چند رفت و آمد و مسافرتهای رستم و حتی ازدواج با یک زن تورانی که سهراب نتیجه همین مسافرت ها بوده ، ناشی از این موضوع است که اصولا خود رستم مهاجری از همین قبایل و سرزمین توران بوده است.

و البته دلیل اینکه برای فردوسی جنگهای رستم و پیروزی برقبایل تورانی اهمیت داشته این بوده که سرزمین های شمال و طوس درمجاورت و معرض هجوم این قبایل بوده و شکست این قبایل برای اهالی مرو آرزوی دیرینه و اهمیت بسزایی داشته است.

علی ایحال معروفیت خوی آزادگی رستم یا سورنا همانگونه که در شاهنامه از آن یاد شده باعث نگرانی ارد دوم یا کیکاوس شده و کیکاوس فرزند خود اسفندیار را که دیگر بزرگ و قدرتمند شده بود را مامور احضار و کشتن رستم (سورنا) می نماید و در نهایت این موضوع با کشته شدن سورنا با رستم توسط ارد دوم می انجامد با این توضیحات به این می رسیم که رستم از خاندان سورن فرمانده یا امیر سرزمین سیستان در زمان ارد دوم کیکاوس شاهنامه بوده که ارد دوم به کمک سپاه ده هزار نفری وی به حکومت رسید و بعنوان فرمانده سپاه ایران در زمان ارد دوم روم و توران را نیز شکست داده است .

بعلاوه جنگ میان سرزمین سیستان که یک دولت محلی فدرال بوده به فرماندهی رستم و ایران به فرماندهی اسفندیار فرزند ارد دوم بدلیل نگرانی پادشاه ایران از نام وی و تصمیم به کشتن رستم سورنا اتفاق افتاده است.

البته ذکر یک نکته در این تحقیق تاریخی حائز اهمیت است ، و آن اینکه اختلاف نظری که در بین تاریخ دانان در خصوص اصل و نسب اشکانیان وجود دارد و براساس این اختلاف تعداد معتقد به ریشه غیر ایرانی و یا سکاهی این شاهان دارند و بعضی دیگر ریشه این شاهان را باختری و ایرانی می دانند، در اشعار شاهنامه برطرف گردیده است ، چرا که در نبرد رستم و اسفندیار، فردوسی سپاه رستم را سیستانی یا سکاهی می نامد و سپاه اسفندیار (پسر شاه  اشکانی) را ایرانی و مسلما فردوسی که از خدای نامه های معتبر آن زمان جهت نظم شاهنامه خود اقتباس نموده می تواند ملاک و معیار خوبی برای این موضوع باشد که اصل و نسب اشکانیان ایرانی بوده است.


 

***به بهشت نمی روم اگر مــــــادرم آنجا نباشد***

آنگاه که تنها شدی و در جست جوی یک تکیه گاه مطمئن هستی ، بر من توکل نما . نمل/79

 

یک شنبه 19 تیر 1390  8:15 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها