0

شكل‌گيري‌ زبان‌

 
mehdigerdali
mehdigerdali
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 5587
محل سکونت : خوزستان

شكل‌گيري‌ زبان‌




بشر، حرف‌زدن‌ را با لال‌ بازي‌ شروع‌ كرد!

2-1- احتمال‌ اينكه‌ زماني‌ زباني‌ واحد و مشترك‌ ميان‌ آدميان‌ بوده‌ است‌ وجود ندارد. از زبان‌ مردم‌ دوران‌ پارينه‌ سنگي‌ هيچ‌ آگاهي‌ نداريم‌. حتي‌ نمي‌دانيم‌ كه‌ آيا مردم‌ آن‌ دوران‌، آزادانه‌ با زبان‌، بيان‌ مقصود مي‌كرده‌اند يا نه‌؟ از نقاشيهاي‌ مردم‌ پارينه‌ سنگي‌ بر ما آشكار شده‌ كه‌ اين‌ مردم‌ سخت‌ به‌ شكلها و حركات‌ توجه‌ داشتند و چنين‌ پنداشته‌اند كه‌ ايشان‌ بيشتر با حركات‌ دست‌ و صورت‌ و ديگر اندامهاي‌ آنچه‌ مي‌خواستند بيان‌ مي‌كرده‌اند. شايد كلماتي‌ كه‌ مردم‌ كهن‌ به‌ كار مي‌برده‌اند بيشتر فرياد هراس‌ و شهوت‌ و هيجان‌ و نام‌ و چيزهاي‌ محسوس‌ بوده‌ و در بسياري‌ از مواد شايد اين‌ صداها تقليدي‌ بوده‌ از صداي‌ آن‌ چيزها يا صداهايي‌ كه‌ به‌ آن‌ چيزها بستگي‌ داده‌ شده‌ بود. سرآرتور اوانس‌ (Sir Arthur Evans) مي‌گويد كه‌ زبان‌ علامتي‌ در آمريكا زودتر از سخن‌ گفتن‌ پديد آمده‌ است‌. از آن‌رو كه‌ زبان‌ علامتي‌ در ميان‌ همه‌ي‌ سرخ‌ پوستان‌ آمريكاي‌ شمالي‌ يكسان‌ و زبان‌ آوايي‌ گوناگون‌ است‌. نخستين‌ زبانها شايد مجموعه‌اي‌ بودند از كلمات‌ شگفتي‌ و هراس‌انگيز و شهوي‌ و هيجاني‌ و نام‌ چيزها. شايد نامهاي‌ واحد را بافشارها و قطع‌ و وصلهاي‌ صوتي‌ براي‌ رساندن‌ مفهومهاي‌ گوناگون‌ ادا مي‌كردند. مثلاً مردم‌ پارينه‌ سنگي‌ واژه‌اي‌ براي‌ «اسب‌» يا «خرس‌» داشتند. آن‌ گاه‌ با فشارها و ژستها مي‌رساندند كه‌ «خرس‌» مي‌رود يا «خرس‌» را بايد شكار كرد يا «خرس‌ مرده‌» يا «خرس‌ اينجا بود» يا «خرس‌ اين‌ كار را كرد» و مانند اينها.

 

 

زبانهاي‌ كهن‌ خيلي‌ كم‌، واژه‌ داشتند

2-2- با گذشتن‌ زمانهاي‌ دراز آدميان‌ روش‌ بيان‌ عمل‌ و رابطه‌ي‌ ميان‌ مفاهيم‌ مختلف‌ را ساختند. زبانهاي‌ امروزي‌ هزارها واژه‌ دارد، اما كهن‌ترين‌ زبانها تنها چند صد واژه‌ داشتند. گفته‌ شده‌ است‌ كه‌ روستاييان‌ امروز تنها با يك‌ هزار واژه‌ يا چيزي‌ كمتربيان‌ مقصود مي‌كنند و سخن‌ مي‌گويند و به‌ خوبي‌ مي‌توان‌ پذيرفت‌ كه‌ حتي‌ مردم‌ آغاز نوسنگي‌ مجموعه‌ي‌ لغاتي‌ بس‌ محدود و انگشت‌ شمار داشتند. شايد مردم‌ آن‌ روزگار با هم‌ به‌ بحث‌ و مكالمه‌ و توصيف‌ چيزها نمي‌پرداختند. براي‌ نقل‌ حوادث‌ دست‌ به‌ پاي‌ كوبي‌ و ادا در آوردن‌ مي‌زدند. نيروي‌ شمارش‌ ايشان‌ نيز بسيار محدود بود.

 

 

دستورگر زبان‌ چقدر پيشينه‌ دارد؟

2-3- پيشرفت‌ سخن‌ گفتن‌ نخست‌ بسيار آهسته‌ بود و ضوابط‌ دستور زبان‌ و بيان‌ انديشه‌هاي‌ ژرف‌ شايد بسيار دير پديدار شده‌ باشد، مثلاً شايد در زمان‌ 400 يا 

 روستاييان‌ امروز تنها با يك‌ هزار واژه‌ يا چيزي‌ كمتربيان‌ مقصود مي‌كنند و سخن‌ مي‌گويند و به‌ خوبي‌ مي‌توان‌ پذيرفت‌ كه‌ حتي‌ مردم‌ آغاز نوسنگي‌ مجموعه‌ي‌ لغاتي‌ بس‌ محدود و انگشت‌ شمار داشتند. شايد مردم‌ آن‌ روزگار با هم‌ به‌ بحث‌ و مكالمه‌ و توصيف‌ چيزها نمي‌پرداختند. 

 

500 نسل‌ پيش‌.

 

 

زبانهاي‌ آريايي‌

2-4- زبان‌شناسان‌ مي‌گويند كه‌ نتوانسته‌اند با قاطعيت‌ صفات‌ مشتركي‌ در ميان‌ همه‌ي‌ زبانهاي‌ آدميان‌ بيابند. در سرزمينهاي‌ پهناوري‌ گروههايي‌ از زبانها يافته‌اند كه‌ ريشه‌ي‌ واژه‌هاي‌ آنها يكي‌ است‌ و روش‌ بيان‌ مقصود و انديشه‌ در ميان‌ آنها يكسان‌ است‌، اما در جاهاي‌ ديگر زبانهايي‌ يافته‌اند كه‌ ميان‌ آنها حتي‌ در ساختمان‌ اساسي‌ آنها سازگاري‌ نيست‌ و در ميان‌ عمل‌ و روابط‌ يكسان‌ نيستند و ضوابط‌ دستوري‌ آنها هم‌ كاملاً با يكديگر متفاوت‌ است‌.

 

 

مردماني‌ با انديشه‌ و زبان‌

2-5- يك‌ گروه‌ بزرگ‌ زبانهايي‌ كه‌ تقريباً در سراسر اروپا تا هند رواج‌ دارند مشتملند بر انگليسي‌ و فرانسوي‌ و آلماني‌ و اسپانيايي‌ و ايتاليايي‌ و يوناني‌ و روسي‌ و فارسي‌ و زبانهاي‌ گوناگون‌ هندي‌، اين‌ زبانها را هند و اروپايي‌ يا آريايي‌ خوانند، ريشه‌هاي‌ اصلي‌ و ضوابط‌ دستوري‌ يكساني‌ در آنها مي‌توان‌ يافت‌. مثلاً واژه‌ي‌ Father و Mother انگليسي‌ را Vater و Mutter آلماني‌ و Pater و Mater لاتين‌ و Pater و Mater يوناني‌ و Pإre و Mإre فرانسوي‌ و Hair و Mair ارمني‌ و Pitar و Matar سانسكريت‌ و مانند آنها بسنجيد. بر همين‌ اساس‌ واژه‌هاي‌ زبانهاي‌ آريايي‌ با قاعده‌ي‌ خاصي‌ از يكديگر متفاوت‌ مي‌شوند. مثلاً F در زبانهاي‌ ژرمانيك‌ در لاتين‌ P است‌ و از قانوني‌ پيروي‌ مي‌كنند كه‌ به‌ نام‌ قانون‌ گريم‌ معروف‌ است‌. اين‌ زبانها چيزهاي‌ گوناگوني‌ نيستند، بلكه‌ از ريشه‌هاي‌ واحدي‌ گوناگونيهايي‌ پديد آمده‌ و زبانهاي‌ مختلف‌ شده‌ است‌ و مردمي‌ كه‌ به‌ اين‌ زبانها سخن‌ مي‌گويند روش‌ انديشه‌اي‌ يكسان‌ دارند.

 

 

زبان‌ آريايي‌ در 8000 سال‌ پيش‌ شكل‌ گرفت‌

2-6- زماني‌ در گذشته‌ي‌ دور در عصر نوسنگي‌ مثلاً 8000 سال‌ پيش‌ يا بيشتر شايد يك‌ زبان‌ واحد اصلي‌ بود، كه‌ همه‌ي‌ اين‌ زبانهاي‌ آريايي‌ از آن‌ برآمده‌اند. در جايي‌ در ميان‌ اروپاي‌ ميانه‌ و آسياي‌ غربي‌ شايد مردمي‌ از قبايل‌ مختلف‌ سرگردان‌ بودند و با هم‌ آن‌ چنان‌ در آميخته‌ بودند كه‌ يك‌ زبان‌ در ميانشان‌ به‌ كار برده‌ مي‌شد. براي‌ آساني‌ سخن‌ بهتر است‌ ايشان‌ را آريايي‌ بناميم‌. سرجانستون‌ ايشان‌ را «آرياييان‌ روسي‌» ناميده‌ است‌. ايشان‌ بيشتر به‌ نژادهاي‌ گروه‌ سفيد و مو بور و آبي‌ چشم‌ و پاره‌ي‌ فرعي‌ مردم‌ شمال‌ يا نژاد نورديك‌ بستگي‌ دارند.

 

 

هم‌ زبانها لزوماً هم‌ نژاد نبوده‌اند

2-7- در اينجا بايد هشدار داده‌ شود. زماني‌ زبان‌شناساني‌ زبانها و نژادها را با هم‌ در مي‌آميختند و چنين‌ مي‌پنداشتند كه‌ همه‌ي‌ مردمي‌ كه‌ به‌ يك‌ زبان‌ سخن‌ مي‌گويند هم‌ نژاد مي‌داند كه‌ اين‌ سخن‌ درست‌ نيست‌ و زنگيان‌ آمريكايي‌ به‌ انگليسي‌ سخن‌ مي‌گويند و يا ايرلنديها جز براي‌ نمايشهاي‌ سياسي‌ به‌ زبان‌ ايرلندي‌ سخن‌ نمي‌گويند و مردم‌ كورن‌ كه‌ زبان‌ سلتي‌ اصلي‌ خود را فراموش‌ كرده‌اند به‌ زبانهاي‌ ديگري‌ سخن‌ مي‌گفته‌اند. اما آنچه‌ از يك‌ زبان‌ مشترك‌ مي‌توان‌ دريافت‌ همانا در آميختگي‌ است‌ كه‌ ميان‌ مردمي‌ بوده‌ و امكان‌ درآميختگي‌ اگر به‌ اصلي‌ مشترك‌ رهبري‌ نكند دست‌ كم‌ آينده‌ي‌ مشترك‌ 

 اما حتي‌ اين‌ زبان‌ اصلي‌ آريايي‌ كه‌ زباني‌ بوده‌ كه‌ در 6000 يا 5000 سال‌ پيش‌ بدان‌ سخن‌ گفته‌ مي‌شد زباني‌ بدوي‌ يا زبان‌ مردمي‌ وحشي‌ نبوده‌ است‌. كهن‌ترين‌ كساني‌ كه‌ به‌ اين‌ زبان‌ سخن‌ مي‌گفته‌اند يا در مرحله‌ي‌ تمدن‌ نوسنگي‌ بودند يا از آن‌ در گذشته‌ بودند. اين‌ زبانها ضوابط‌ دستوري‌ و اصول‌ صرف‌ فعل‌ و بعضي‌ پيچيدگيهاي‌ خاص‌ داشته‌اند 

 

اين‌ مردم‌ را نشان‌ مي‌دهد. اما حتي‌ اين‌ زبان‌ اصلي‌ آريايي‌ كه‌ زباني‌ بوده‌ كه‌ در 6000 يا 5000 سال‌ پيش‌ بدان‌ سخن‌ گفته‌ مي‌شد زباني‌ بدوي‌ يا زبان‌ مردمي‌ وحشي‌ نبوده‌ است‌. كهن‌ترين‌ كساني‌ كه‌ به‌ اين‌ زبان‌ سخن‌ مي‌گفته‌اند يا در مرحله‌ي‌ تمدن‌ نوسنگي‌ بودند يا از آن‌ در گذشته‌ بودند. اين‌ زبانها ضوابط‌ دستوري‌ و اصول‌ صرف‌ فعل‌ و بعضي‌ پيچيدگيهاي‌ خاص‌ داشته‌اند، مثلاً روشهاي‌ به‌ فراموشي‌ سپرده‌ي‌ ميان‌ مردم‌ دورانهاي‌ اخير پارينه‌ سنگي‌ شايد ناپخته‌تر از ابتدايي‌ترين‌ شكل‌ آريايي‌ بوده‌ است‌. شايد گروه‌ زبانهاي‌ آريايي‌ در ناحيه‌ي‌ پهناوري‌ ميان‌ رودهاي‌ عمده‌ي‌ دانوب‌ و دنيپر و دون‌ و ولگا كه‌ از شرق‌ به‌ كوههاي‌ اورال‌ و شمال‌ درياي‌ خزر مي‌رسيد رواج‌ داشته‌ است‌. ناحيه‌اي‌ كه‌ در آن‌ آريايي‌ زبانان‌ در گردش‌ بودند شايد تا مدتهاي‌ درازي‌ به‌ اقيانوس‌ اطلس‌ و به‌ جنوب‌ درياي‌ سياه‌ و آسياي‌ صغير نرسيده‌ باشد. در آن‌ هنگام‌ اروپا و آسيا در بُسفر به‌ هم‌ پيوسته‌ بودند و اين‌ تنگه‌ي‌ آبي‌ در ميان‌ نبود، دانوب‌ به‌ سوي‌ مشرق‌ مي‌رفت‌ و به‌ دريايي‌ مي‌ريخت‌ كه‌ تا نواحي‌ ولگا در جنوب‌ شرقي‌ روسيه‌ و تركستان‌ مي‌رسيد و درياهاي‌ سياه‌ و خزر و آرال‌ امروزي‌ را در برمي‌گرفت‌ و حتي‌ خليجيهايي‌ از آن‌ به‌ سوي‌ درياي‌ منجمد شمالي‌ نيز كشيده‌ مي‌شد. اين‌ دريا مي‌بايستي‌ سدي‌ بس‌ شگرف‌ بوده‌ باشد در ميان‌ آريايي‌ زبانان‌ و مردم‌ شمال‌ شرق‌ آسيا.

 

 

در جنوب‌ اين‌ دريا كرانه‌اي‌ از بالكان‌ تا افغانستان‌ پيوسته‌ بود و در شمال‌ غربي‌ اين‌ دريا ناحيه‌اي‌ بود پر مرداب‌ و پر باطلاق‌ كه‌ به‌ بالتيك‌ مي‌رسيد.

 

 

زبانهاي‌ سامي‌ كاملاً جدا از زبانهاي‌ آريايي‌اند

2-8- زبان‌ شناساني‌ به‌ گروه‌ زبانهاي‌ ديگري‌ كه‌ گويا كاملاً جدا از زبانهاي‌ آريايي‌ پديدار شده‌ باشند قائلند به‌ نام‌ زبانهاي‌ سامي‌. عبري‌ و عربي‌ با هم‌ خويشي‌ دارند و چنين‌ مي‌نمايد كه‌ اينها از ريشه‌ي‌ يك‌ رشته‌ واژه‌هاي‌ ديگري‌ جدا از زبانهاي‌ آريايي‌ مشتق‌ شده‌اند. روابط‌ و اصول‌ دستوري‌ آنها نيز با زبانهاي‌ آريايي‌ متفاوت‌ است‌ و به‌ احتمال‌ قوي‌ اين‌ زبانها در ميان‌ جامعه‌هايي‌ پديدار شده‌اند كه‌ با آرياييان‌ هيچ‌ پيوستگي‌ و سر و كار نداشته‌اند.

عبري‌ و عربي‌ و حبشي‌ و آسوري‌ باستان‌ و فينيقي‌ باستان‌ و گروهي‌ ديگر از زبانهاي‌ وابسته‌ به‌ اينها را ريشه‌ گرفته‌ از زباني‌ اصلي‌ مي‌دانند به‌ نام‌ زبان‌ ساسي‌. در آغاز دوران‌ تاريخ‌ نوشته‌ شده‌ يعني‌ 4000 سال‌ پيش‌ از ميلاد و پيش‌ از آن‌ گواه‌ بستگيهايي‌ ميان‌ آرياييان‌ و ساميان‌ از جنگ‌ و دادوستد در كرانه‌هاي‌ شرقي‌ مديترانه‌ هستيم‌ اما پيش‌ از اين‌ زمان‌ بايستي‌ هزارها سال‌ جدايي‌ كامل‌ ميان‌ اين‌ دو مردم‌ بوده‌ باشد. ساميان‌ گويا در جنوب‌ عربستان‌ يا دريا شمال‌ شرقي‌ آفريقا مي‌زيسته‌اند، در آغاز دوران‌ نوسنگي‌ مردم‌ اصلي‌ سامي‌ و آرياييان‌ اصلي‌ شايد كاملا جدا از هم‌ مي‌زيستند.

 

 

زبانهاي‌ حامي‌؛ همسايه‌ زبانهاي‌ سامي‌

2-9- زبان‌ شناساني‌ با اختلاف‌ كلمه‌ از زبانهاي‌ گروه‌ سومي‌ نيز سخن‌ مي‌گويند به‌ نام‌ گروه‌ حامي‌ كه‌ بعضي‌ آنها را جدا از زبانهاي‌ سامي‌ 

 گروه‌ زبانهاي‌ حامي‌ بي‌گمان‌ دامنه‌اي‌ پهناورتر و پرشمارتر از زبانهاي‌ سامي‌ و آريايي‌ دارند و زبانهاي‌ سامي‌ پيوستگي‌ و همانندي‌ بيشتري‌ از زبانهاي‌ آريايي‌ دارند. زبانهاي‌ سامي‌ شايد همچنان‌ كه‌ مرغان‌ از يك‌ گروه‌ خاص‌ مهره‌داران‌ برخاسته‌اند از زبانهاي‌ بسيار كهن‌ حامي‌ سرچشمه‌ گرفته‌ باشند 

 

مي‌دانند و برخي‌ پيوسته‌ي‌ به‌ آن‌. اكنون‌ بيشتر برآنند كه‌ در روزگارهاي‌ بسيار كهن‌ ميان‌ اين‌ دو گروه‌ پيوستگي‌ بوده‌ است‌. گروه‌ زبانهاي‌ حامي‌ بي‌گمان‌ دامنه‌اي‌ پهناورتر و پرشمارتر از زبانهاي‌ سامي‌ و آريايي‌ دارند و زبانهاي‌ سامي‌ پيوستگي‌ و همانندي‌ بيشتري‌ از زبانهاي‌ آريايي‌ دارند. زبانهاي‌ سامي‌ شايد همچنان‌ كه‌ مرغان‌ از يك‌ گروه‌ خاص‌ مهره‌داران‌ برخاسته‌اند از زبانهاي‌ بسيار كهن‌ حامي‌ سرچشمه‌ گرفته‌ باشند و نيز چه‌ بسا كه‌ زبانهاي‌ آريايي‌ نيز همچنان‌ كه‌ پستانداران‌ از گروهي‌ ديگر از مهره‌داران‌ برخاسته‌اند از گروه‌ خاص‌ از زبانهاي‌ حامي‌ سرگرفته‌ باشند. اين‌ فرضيه‌ بسيار دلفريب‌ است‌، اما هيچ‌ پايه‌ي‌ پذيرفتني‌ و مستدلي‌ براي‌ اين‌ امر در دست‌ نيست‌ كه‌ زبانهاي‌ آريايي‌ از زبانهاي‌ حامي‌ بسيار كهن‌ و زبانهاي‌ سامي‌ از زبانهاي‌ حامي‌ در زماني‌ اخيرتر مشتق‌ شده‌ باشند.

حامي‌ زبانان‌ امروز مانند سامي‌ زبانان‌ بيشتر از نژاد مديترانه‌اي‌ هستند. از زبانهاي‌ حامي‌ زبان‌ مصريان‌ قديم‌ و قبطيان‌ و زبانهاي‌ بربرها (مردم‌ كوهستانهاي‌ شمال‌ آفريقا و توآرگهاي‌ نقابدار و گروهي‌ از اين‌ مردم‌) و آنچه‌ به‌ نام‌ گروه‌ زبانهاي‌ اتيوپي‌ آفريقايي‌ در شرق‌ آفريقا است‌ گالاها . سوماليان‌ را بايد نام‌ برد. اين‌ زبانها شايد از يك‌ مركز در كرانه‌هاي‌ آفريقايي‌ مديترانه‌ سرچشمه‌ گرفته‌ باشد و از راههاي‌ خشكي‌ موجود در آن‌ زمان‌ گسترش‌ يافته‌ و تا اروپاي‌ غربي‌ رفته‌ باشد.

 

 

صفت‌ مشترك‌ سه‌ گروه‌ زبان‌: آريايي‌، سامي‌ و حامي‌

2-10- همه‌ي‌ اين‌ سه‌ گروه‌ بزرگ‌ زبان‌ چه‌ آريايي‌ و چه‌ حامي‌ داراي‌ يك‌ صفت‌ مشترك‌ هستند كه‌ در زبانهاي‌ ديگر يافته‌ نمي‌شود و آن‌ جنسيت‌ است‌ از لحاظ‌ قواعد دستوري‌، اما اينكه‌ اين‌ صفت‌ مي‌تواند دليل‌ بر آن‌ باشد كه‌ اين‌ سه‌ گروه‌ از يك‌ ريشه‌ برخاسته‌اند يا نه‌ موضوعي‌ است‌ كه‌ بيشتر مربوط‌ مي‌شود به‌ زبان‌ شناسي‌ تا دانش‌پژوهي‌ كه‌ مي‌خواهد كلياتي‌ از تاريخ‌ را بررسي‌ كرده‌ باشد و در اين‌ حقيقت‌ روشن‌ يعني‌ جدابودن‌ مردمي‌ كه‌ به‌ اين‌ زبانها سخن‌ مي‌گويند از زمانهاي‌ بسيار دور پيش‌ از تاريخ‌ اثري‌ نمي‌كند.

نژادهاي‌ سامي‌ و نورديك‌ داراي‌ مشخصات‌ ظاهري‌ بسيار آشكاري‌ هستند و چنين‌ مي‌نمايد كه‌ ايشان‌ مانند زبانهايشان‌ داراي‌ خصايص‌ و برجسته‌تر و خاص‌تري‌ از مردم‌ حامي‌ زبان‌ باشند.

 

 

زبانهاي‌ اورال‌ - آلتايي‌

2-11- در سراسر نواحي‌ مسكون‌ آرياييان‌ و ساميان‌ بايستي‌ زماني‌ گروه‌ زباني‌ مشخص‌ رايج‌ شده‌ باشد ك‌ امروزه‌ به‌ نام‌ گروه‌ زبانهاي‌ توراني‌ يا اورال‌ - آلتايي‌ خوانده‌ مي‌شود. اين‌ گروه‌ شامل‌ زبانهاي‌ لاپي‌ در لاپلند و سامويي‌ سيبري‌ و فنلاندي‌ و مجاري‌ و تركي‌ و تاتاري‌ و منچويي‌ و مغولي‌ است‌. اما از آنجا كه‌ زبان‌ شناساني‌ اروپايي‌ هنوز بررسي‌ كاملي‌ رد اين‌ زبانها نكرده‌اند، شواهد كافي‌ در دست‌ نيست‌ كه‌ زبانهاي‌ كره‌اي‌ و ژاپوني‌ هم‌ از اين‌ گروهند يا نه‌. هال‌ برت‌ مقايسه‌اي‌ از لحاظ‌ دستوري‌ از زبانهاي‌ كره‌اي‌ و بعضي‌ زبانهاي‌ دراويدي‌ هندوستان‌ كرده‌ 

 ترجمه‌ي‌ تحت‌اللفظي‌ از چيني‌ به‌ انگليسسي‌ ممكن‌ نمي‌شود. زيرا كه‌ اصلاً انديشه‌ در اين‌ دو زبان‌ متفاوت‌ است‌ و فلسفه‌ي‌ چيني‌ از اين‌رو است‌ كه‌ براي‌ اروپاييان‌ مفهوم‌ نيست‌ و فلسفه‌ي‌ اروپا هم‌ براي‌ چينيان‌، چون‌ ماهيت‌ شيوه‌ي‌ انديشيدن‌ و چگونگي‌ بيان‌ موضوع‌ با هم‌ تفاوت‌ كلي‌ دارد. 

 

و نشان‌ داده‌ است‌ كه‌ ميان‌ اين‌ زبانها هماننديهاي‌ بسيار نزديك‌ وجود دارد.

 

 

زبانهاي‌ چيني‌

2-12- گروه‌ پنجم‌ زبانها در ناحيه‌ي‌ جنوب‌ شرقي‌ پديد آمده‌ و هنوز هم‌ در آنجا رواج‌ دارد. اين‌ زبانها يك‌ هجايي‌ هستند بي‌تصريف‌ و اشتقاق‌. تنها آهنگ‌ صدا و فشار معني‌ كلمه‌ را معين‌ مي‌كند. اين‌ را مي‌توان‌ گروه‌ چيني‌ يا يك‌ هجايي‌ خواند و مشتمل‌ است‌ بر چيني‌ و برمه‌اي‌ و سيامي‌ و تبتي‌ . تفاوت‌ ميان‌ زبانهاي‌ چيني‌ و زبانهاي‌ مغرب‌ آن‌ بسيار فراوان‌ است‌. در زبان‌ پكني‌ چيني‌ تنها 420 يك‌ هجايي‌ هست‌، پس‌ هر يك‌ از آنها بار سنگيني‌ دارند و براي‌ چيزهايي‌ مختلف‌ به‌ كار مي‌روند و مفهومهاي‌ گوناگون‌ يا با فحواي‌ كلام‌ و مضمون‌ معلوم‌ مي‌شود يا با نحوه‌ي‌ اداي‌ آن‌. رابطه‌ي‌ اين‌ كلمات‌ با يكديگر بر اساسي‌ است‌ كاملاً جدا از روش‌ معمول‌ در زبانهاي‌ آريايي‌. دستور زبان‌ چيني‌ چيزي‌ است‌ جدا از دستور زبان‌ انگليسي‌. بسياري‌ از نويسندگان‌ چيني‌ مي‌انديشند كه‌ زبان‌ چيني‌ دستور ندارد و بايد گفت‌ كه‌ اگر نظر به‌ يكساني‌ و مقايسه‌ باشد درست‌ است‌. پس‌ ترجمه‌ي‌ تحت‌اللفظي‌ از چيني‌ به‌ انگليسسي‌ ممكن‌ نمي‌شود. زيرا كه‌ اصلاً انديشه‌ در اين‌ دو زبان‌ متفاوت‌ است‌ و فلسفه‌ي‌ چيني‌ از اين‌رو است‌ كه‌ براي‌ اروپاييان‌ مفهوم‌ نيست‌ و فلسفه‌ي‌ اروپا هم‌ براي‌ چينيان‌، چون‌ ماهيت‌ شيوه‌ي‌ انديشيدن‌ و چگونگي‌ بيان‌ موضوع‌ با هم‌ تفاوت‌ كلي‌ دارد. براي‌ روشن‌ شدن‌ اين‌ امر مثالي‌ مي‌آوريم‌. چهار علامت‌ چيني‌ كه‌ به‌ مفهوم‌ «امور و پرستش‌ و واجب‌ و كهن‌» است‌، اگر پشت‌ سر هم‌ گذاشته‌ شود، «چرا بايد به‌ راههاي‌ كهن‌ رفت‌؟» معني‌ مي‌دهد. پس‌ يك‌ چيني‌ تنها به‌ دادن‌ لُب‌ مفاهيم‌ اكتفا مي‌كند. در صورتي‌ كه‌ يك‌ انگليسي‌ همان‌ مفهوم‌ را با بياني‌ آشكارتر و بي‌پرده‌تر مي‌گويد. چه‌ بسا كه‌ آن‌ انگليسي‌ درباره‌ي‌ كهنه‌پرستي‌ در آشپزي‌ و يا صحافي‌ سخن‌ بگويد و اين‌ عبارت‌ «چرا بايد به‌ راههاي‌ كهن‌ رفت‌» را به‌ كار برد.

آقاي‌ آرتورويلي‌ در مقاله‌اي‌ كه‌ درباره‌ي‌ روش‌ انديشه‌ و سخن‌ سرايي‌ چيني‌ در آغاز كتاب‌ «170 شعر چيني‌» نوشته‌ است‌ چگونگي‌ محدود نگاه‌ داشته‌ شدن‌ فكر چيني‌ به‌ كلمات‌ ضروري‌ و پرهيز از آوردن‌ روابط‌ را توجيه‌ كرده‌ است‌.

 

 

گروههاي‌ زبانهاي‌ ديگر

2-13- گذشته‌ از اين‌ گروهها زبان‌ شناسان‌ گروههاي‌ ديگري‌ را نيز مشخص‌ كرده‌اند. همه‌ي‌ زبانهاي‌ سرخ‌پوستان‌ آمريكا كه‌ تفاوتهاي‌ بسياري‌ با يكديگر دارند از زبانهاي‌ جهان‌ كهن‌ كاملاً مجزا هستند. در اينجا اينها را در يك‌ دسته‌ مي‌گذاريم‌ نه‌ از جهت‌ اينكه‌ وابسته‌ به‌ يك‌ خانواده‌ هستند، بلكه‌ از لحاظ‌ جداكردن‌ آنها از ديگر زبانها.

يك‌ گروه‌ بزرگ‌ ديگر زبان‌ در آفريقا است‌ كه‌ از اندكي‌ از بالاتر از استوا تا جنوبي‌ترين‌ بخش‌ آفريقا رواج‌ دارد، از بانتو گرفته‌ تا زبانهاي‌ ديگري‌ در مركز آفريقا كه‌ در اينجا به‌ شرح‌ آنها نمي‌پردازيم‌.

همچنين‌ شايد دو گروه‌ زبان‌ جدا از هم‌ نيز باشد يكي‌ دراويدي‌ در جنوب‌ هند و ديگري‌ مالايايي‌- پولينزي‌ كه‌ در جزاير پولينزي‌ كه‌ اكنون‌ بعضي‌ از آنها جز و زبانهاي‌ هندي‌ نيز به‌ شمار مي‌آيد.


http://www.iptra.ir

***به بهشت نمی روم اگر مــــــادرم آنجا نباشد***

آنگاه که تنها شدی و در جست جوی یک تکیه گاه مطمئن هستی ، بر من توکل نما . نمل/79

 

یک شنبه 19 تیر 1390  7:59 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها