0

ریشه‌های تاریخ چهارشنبه سوری، دكتر محمد حسین ابریشمی

 
mehdigerdali
mehdigerdali
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 5587
محل سکونت : خوزستان

ریشه‌های تاریخ چهارشنبه سوری، دكتر محمد حسین ابریشمی


پیشینه آتش در فرهنگ ایرانی
مطابق برخی مستندات و شواهد تاریخی، آب و آتش در نزد ایرانیان جایگاه والایی داشته است. هرودوت می‌گوید: «پارسها معتقدند كه آتش از جوهر الهی است.» يعقوبی نیز، در قرن سوم هجری، نوشته است: «ایرانیان معتقد به كیش زردشت بر این بودند كه روشنی، قدیم و ازلی است، و آن را زروان می‌نامند... ایرانیان آتش را بزرگ می‌داشتند.» مسعودی (متوفی346) می‌گوید: «نخستین كسی كه آتشكده ساخت فریدون بود. به پندار ایرانیان، آتش واسطه میان خدا و مخلوق است... و گفته‌اند كه نور مایه اصلاح جهان است، و آتش نسبت به ظلمت شرف و تضاد دارد؛ و آب كه برآتش غلبه دارد، مایه هر چیز زنده و مبداء همه چیزهای نموكننده است.» همو، به تفاوت آتش با نور، و اضداد و مراتب نور اشاره كرده است.
داستان جمشید و ضحاك را فردوسی به تفصیل و برخی مورخان به اختصار، نقل كرده‌اند. جمشيد، كه ابتدای امر با عدل و دادگستری و نوآوریهای بسیار، جامعه بشری را به سوی كمال برد، و نوروز یادگار عصر دادگری اوست. جمشید عاقبت مغلوب اهریمن غرور گردید، ضحاك او را از پای درآورد. بلعمی می‌نویسد: «این ضحاك را اژدها برای آن گفتندی كه بر كتف او دو پاره گوشت بود بزرگ، بر رشته دراز، و سر آن به كردار ماری بود... و به ایام هیچ ملك چندان خون ریخته نشد كه به ایام ضحاك. به روایت مسكویه رازی، آن دو پاره گوشت را ضحاك چون دو دست خویش می‌جنبانید و می‌گفت كه دو مارند، تا فرودستان و نابخردان بهراسند!». مطابق روایت این بلخی، آن زائده‌های گوشتین هر روز دردناكتر می‌شد و تنها با مالیدن مغز سر جوانان بر روی آنها، ضحاك آرام می‌گرفت. در واقع، ضحاك نه تنها جانها را تباه می‌ساخت، بلكه، با انهدام مغزها، تیشه به ریشه اندیشه می‌زد، و با مهار كردن خرد، جهل را می‌گسترانید. سرانجام، فریدون بر ضحاك پیروز شد، و فرمود تا آن روز جشنی سازند، و مهرجان آن روز ساختند... پس سیرتی نهاد در عدل و انصاف كه از آن پسندیده‌تر نباشد. طبق روایت بلعمی، روز پیروزی فریدون بر ضحاك «مهرروز بود از ماه مهر آن روز مهرگان نام كردند، و عیدی كردند بزرگ.» اسدی طوسی نیز از آیین و مراسم آراستن آتش در این روز سخن گفته است، وقتی فریدون بر ضحاك پیروز می‌شود: «چو در برج شاهین شد از خوشه مهر نشست او به شاهی سر ماه مهر بدین جشن وی آتش آراستست هم آیین این جشن ازو ساختست.»
 

پیشینه چهارشنبه سوری
تردید نیست كه ریشه و اصل این مراسم به ایرانیان عصر باستان می‌پیوندد، اما بدان لحاظ كه ایرانیان قدیم برای روزهای ماه سی نام پارسی داشته و ایام هفته، یعنی (شنبه، یكشنبه،... و جمعه)، نداشتند، باید بعد از اسلام، مصداقی موضوعی، یا قرین به وقایع و پندارهای كهن ایرانی، پیدا شده باشد كه مراسم آن به عنوان «سوری» يا «چهارشنبه‌سوری» شكل بگیرد. هانری ماسه، شرحی جالب درباره چهارشنبه‌سوری دارد: «این رسم شاید یادگار دین زردشت باشد، و جهانگردان قدیم به آن اشاره نموده‌اند، اما شیعیان طور دیگری تعبیر كرده‌اند. به عقیده آنها، مختار، كه به انتقام خون امام حسین(ع) برخاست، در آن شب، برای آگاهی یاران خود، دستور داد كه آتش بر بام خانه‌های خود روشن كنند. به هر حال، چنین به نظر می‌رسد كه این آتش سبب نامگذاری آخرین چهارشنبه سال باشد، زیرا سوری همان سرخی است، و چهارشنبه‌سوری یعنی چهارشنبه سرخ و آتش.» این مطلب و مستندات هانری ماسه قابل بحث و بررسی است:


1- قیام مختار
برابر نوشته طبری، تصمیم مختار بر آن بود تا در ماه محرم سال 66.ق در كوفه قیام كند، ولی به تعویق افتاد و به پنجشنبه 14 ربیع‌الاول موكول شد. با وجود این، به سبب قتلی كه ابراهیم اشتر، یكی از یاران مختار، در شب چهارشنبه مرتكب شد، یك شب به جلو افتاد. ابراهیم به نزد مختار آمد و گفت: «ما برای قیام، شب پنجشنبه را وعده نهاده‌ایم، اما با حادثه‌ای كه شد، باید همین امشب قیام كرد. مختار گفت: خدایت مژده نیك دهاد. این فال نیك باشد، و ان‌شاءالله این آغاز فتح است. آنگاه گفت: ای سعید، پسر منقذ، برخیز و آتش در نیزار بیفروز، و آن را برای [آگاهی] مسلمانان بلند كن. تو نیز ای عبدالله، برخیز و بانگ بزن: ای منصور [نصرت و پیروزی‌یافته] بیا. تو نیز پسر فیل، و تو نیز قدامه، پسر مالك، برخیزید و بانگ بزنید: ای خونیهای حسین. آنگاه گفت... زره و سلاح مرا بیاورید...»(1) معلوم می‌شود كه آتش‌افروزی در نیزار انجام گرفت و بر پشت‌بامها نبود. به علاوه، این اقدام، با جنبه‌ی اطلاع‌رسانی، احتمالاً ریشه در فرهنگ ایرانی داشته، و مصداقی برای برپایی جشن نبوده است. وانگهی، روز چهارشنبه 14 ربیع‌الاول سال 66 قمری، مقارن با 19 اكتبر 685 میلادی، برابر 4 آبان سال شمسی، واقعی بوده و در این روز مناسبت یا جشن خاصی در نزد پارسیان نبوده كه بتواند موجب تثبیت شبانگاه قیام مختار، در تقویم شمسی ایرانیان شود. بنابراین، قیام مختار نمی‌تواند مبداء مراسم چهارشنبه سوری باشد.
 

2- شب سوری در بخارا
هانری ماسه، در حاشیه مطلب، اشاره جهانگردان قدیم به چهارشنبه‌سوری را، از قول نرشخی (صاحب تاریخ بخارا، در قرن چهارم)، در این وجه نقل كرده است: شب چهارشنبه‌سوری، بنابر رسم دیرین، آتش مفصلی روشن می‌كنند. این مطلب نادرست نقل شده، زیرا در متن تاریخ بخارا، ذكری از «چهارشنبه‌سوری» نشده، بلكه صحبت از «شب سوری» است. علاوه بر این، نتیجه‌گیری هانری ماسه، مبنی بر آنكه برپایی این مراسم در قدیم، از جمله در بخارا، در چهارشنبه آخر سال انجام شده، نادرست است. احتمالاً این نتیجه‌گیری هانری ماسه، مبتنی بر باورهای شایع در عصر قاجاریه است.
شكل‌گیری مراسم چهارشنبه‌سوری: بعد از اسلام تا عصر حاضر، مواردی را سراغ داریم كه چون خلیفه یا سلطانی ظالم به قتل رسیده، یا بركنار شده و مخصوصاً اگر شخصیتی عادل و مردمی جای او را گرفته است، ایرانیان مسرور شده، و گاهی با برپایی جشن و اجتماعات، آتش برافروخته، و به نثار نقل و شیرینی و گل و زعفران می‌پرداخته‌اند. ریشه این مراسم، در همان آیینهای باستانی و جایگاه رفیع آتش و نور، و واقعه پیروزی فریدون بر ضحاك نهفته است. اگر تاریخ ایران اسلامی را مرور كنیم، و در جستجوی شخصیتی با خصوصیات ضحاك، برآییم، می‌توانیم مبداء شكل‌گیری مراسم چهارشنبه‌سوری را بیابیم. نگارنده، پس از سالها بررسی، به این نتیجه رسیده كه این شخصیت همان متوكل، خلیفه عباسی، بوده و شبانگاه قتل او منشأ پیدایی این مراسم شده است. براین اساس، پاره‌ای از خصوصیات و اقدامات متوكل و نیز خصلتهای منتصر، جانشین و فرزند او، را مورد بررسی قرار می‌دهیم، تا شباهتهای آنان با ضحاك و فریدون آشكار شود. سپس، موقعیت تقویمی شبانگاه قتل متوكل و تقارن آن با ایام فروردگان را مشخص می‌كنیم؛ تقارنی كه تداعی‌كننده‌ی روز پیروزی فریدون بر ضحاك نیز بوده است.
 

اقدامات نامردمی
در منابع تاریخ – با همه معاذیری كه مورخان و نویسندگان در عصر خلفای عباسی داشته‌اند – مطالب زیادی از بیدادگریهای متوكل و اقدامات او در جهت براندازی برخی از آداب و سنن، و برافكندن درختان و اماكن مقدس و نیز قتل و غارتهای بی‌حساب او ثبت شده، از آن جمله است:
الف) احمد بن نصر خزاعی، از مبارزان شیعی مخالف عباسیان، به دار آویخته شد. چوبه‌ی دار او 5 سال در عصر متوكل بر پا بود. مردمان در پای چوبه‌ی دار او تجمع و دعا می‌كردند. برابر نوشته طبری: در سال 237، متصدی برید بغداد خبر عامه را به متوكل نوشت كه فراهم می‌شدند و به جنازه احمد بن نصر و دار سر وی دست می‌مالیدند... پس متوكل دستور داد نامه‌ای به عبدالله بن طاهر بنویسند، كه فراهم آمدن عامه و جنبش در این‌گونه چیزها را مانع شود.(2)
ب) مطابق نوشته بلاذری، مسجد ربیع بن خیثم در قزوین معروف بود. و درختی منسوب به ربیع داشت «كه عوام برای تبرك به آن دست می‌كشیدند... در عهد خلافت متوكل، عامل او طاهر بن عبدالله طاهره آن درخت را از بیم فریفته شدن مردم بدان، قطع كرد.»
ج) محمد بن بعیث مرندی، از مخالفان متوكل، در سال334، در شهر مرند به مبارزه پرداخت. متوكل هزاران سوار به مرند فرستاد. لشكریان جنگلهای طبیعی پیرامون شهر را نابود كردند و نزدیك به یكصد هزار درخت را بریده بودند، به جز درختان جنگلها.(3)
د) قطع سرو كاشمر كه، به نوشته مورخان، دست‌كاشت زردشت در كاشمر بود. به قول ابوالحسن بیهقی، در سایه آن درخت زیادت از ده هزار گوسفند قرار گرفتی و ایرانیان در سایه آن فراهم می‌آمدند، و ولیمه و نذورات و تنقلات توزیع می‌كردند. متوكل دستور داد این درخت را ببرند، و شاخه‌های آن را به بغداد برند.
هـ) ویران كردن مرقد امام حسین(ع) كه دستور داد آنجا را درهم كوبند و خیش بزنند و بذر بپاشند، و مردم را از رفتن به نزد آن ممنوع دارند. مردمان این كار را بر وی عیب كردند و غمناك شدند از این كار ناپسند.(4)
و) دشمنی با آل ابوطالب و شیعیان: ابن اسفندیار كاتب می‌نویسد: «متوكل وزیری داشت كه ناصبی مذهب بود و همیشه بر سفك دماء [ریختن خون] آل رسول علیه‌السلام، او را تحریص كردی.(5) ابن خلدون می‌نویسد: «چه‌بسا ندیمان متوكل، در مجلس او، زبان به نكوهش علی می‌گشودند.» عوفی می‌نویسد: «هیچ كس بر اولاد امیرالمؤمنین آن استخفاف نكرد كه متوكل. او در دشمنی امیرالمؤمنین علی مبالغت عظیم نمودی، و او را ابوتراب خواندی(6) و، به توصیه علی بن جهم، شاعر و ندیم خود، امام علی‌النقی(ع) را در مقابل شیران درنده قرار داد. لسترنج، پژوهشگر انگلیسی، می‌نویسد: «این خلیفه همواره مورد كینه شیعیان بوده و گذشت زمان از آن نكاسته است.(7)
 

تعصبات مذهبی و مبارزه با اندیشه و بیان
تعصبات مذهبی متوكل مبتنی بر دینداری و تقوا نبود، بلكه برای مخالفت با آل رسول و سركوب شیعیان و مبارزه با سنتها و مراسم و آیینهای عناصر ایرانی- زردشتی و مسیحی اتخاذ شده است. به همین دلیل، قیامهای مختلفی در قلمرو فرهنگ ایرانی، چون خراسان، آذربایجان، ارمنستان و غیره اتفاق افتاد. در اینجا، به برخی از اقدامات و رفتارهای تعصب‌آمیز متوكل اشاره می‌كنیم: او بحث درباره‌ی قرآن را ممنوع، و امر به تقلید كرد. به نوشته یعقوبی، متوكل مردم را از بحث درباره قرآن نهی كرد. صاحب تاریخ سیستان می‌گوید: «متوكل فرمان داد در خطبه‌ها یاد كنند كه هر كس خلق قرآن گوید، كافر است!» به نوشته مسعودی: «متوكل با معتقدات مأمون و معتصم و واثق مخالفت كرد و جدل و مناظره درباره عقاید را منع نمود، و مجازات داد، و امر به تقلید كرد.(8) حمدالله مستوفی می‌گوید: «متوكل با اهل شیعه تعصب داشتی.» در زمستان سال 237، مردم ارمنیه، بر ضد عامل متوكل، به پا خاستند. اما وی بر آنها غلبه یافت، و مردان را برهنه از شهر بیرون كرد. «بسیاری از آنها جامه‌های خویش را درآوردند، و بی‌پاپوش گریختند كه بیشترشان از سرما مردند، و انگشتان جمعی از آنها بیفتاد، اما نجات یافتند.»
 

خرجها و خوشگذرانیها
طبق نوشته‌ی اكثر مورخان، متوكل كاخهای مجلل و بس عظیم بنا كرد. به قول یعقوبی، اموالی هنگفت هزینه آنها نمود. از جمله [قصرهای شاه] شبداز، بدیع، غریب و برج كه یك میلیون و هفتصد هزار دینار [طلا] هزینه آنها ساخت. همو می‌گوید: «شهر جعفریه را در سه فرسخی كاخهای سامره بنیاد نهاد، و در آن شهر قصری بنا كرد كه مانند آن هرگز شنیده نشده. «یعقوبی از چگونگی اخذ مال و زر، برای ساختن این كاخها، كه با شكنجه اخذ می‌شده و گاهی به مرگ می‌انجامیده، سخن گفته است.(9) ثعالبی وصف جشن متوكل، به منظور ختنه‌سوران پسرش، را نقل كرده و هزینه‌های آن و سكه‌های طلای بی‌حسابی كه بین بزرگان و فرماندهان و همدمان و مرتبه‌داران خلیفه توزیع شده هنگفت بر شمرده است. به نوشته طبری، متوكل در شبانگاه قتلش، 14 رطل شراب نوشیده بود!
 

تغییر موقع نوروز
ایرانیان همواره به آیینها و سنتهای كهن خویش علاقه و توجهی بلیغ داشتند و مخصوصاً در برپایی جشن و مراسم نوروزی اهتمامی فوق‌العاده نشان می‌دادند و بی‌گمان در مقابل هرگونه تغییری در این‌گونه آیینها، مقاومت می‌كردند. اما متوكل چنین كرد و علت این اقدام را تقارن موقع نوروز با مراسم برداشت اعلام كرد.
 

باورها و بلایا
مطابق برخی شواهد و مستندات تاریخی، به پندار عامه، تناسبی بین عدالت مستولی بر جوامع بشری، با فراوانی نعمت و رحمت خداوندی برقرار است، و چون ظلم حاكم باشد، خشم پروردگار به صورت بلایای طبیعی تجلی پیدا می‌كند. در دوره 14 ساله خلافت متوكل، بلایا و آفات فراوانی نازل شده، از آن جمله است: به نوشته طبری، در سال 235، آب دجله به مدت سه روز به زردی گراید، كه مردم به سبب آن هراسان شدند. همو می‌گوید: در همین سال، محمود نیشابوری ادعای پیامبری كرد. در سال 241، در بغداد، بیماری چارپایان رخ داد و اسبان و گاوان هلاك شدند. در شعبان سال 242، زلزله‌های هول‌انگیزی در قومس رخ داد و 45096 تن جان دادند و در فارس و خراسان زلزله‌ها بود و صداهای ناهنجار. در یمن نیز نظیر آن بود. در دیار مغرب زلزله شد، چندان‌كه قلعه‌ها و منزلها و پلها ویران گردید... مردم تنیس [از شهرهای مصر] ضجه‌ای دايم و هول‌انگیز شنیدند كه مردم بسیار از آن بمردند و خبر آمد كه در كوچه‌ای در ناحیه بلخ خون تازه بارید.(10)
 

شبانگاه قتل متوكل و تقارنها
اكثر مورخان قدیم، موقع قتل متوكل – به دستور فرزندش منتصر، به دست غلامان – را در شبانگاه روز 3 شوال سال 247 قمری متذكر شده‌اند. طبری می‌گوید: «متوكل شب چهارشنبه كشته شد. لختی پس از تاریك شدن شب، چهار روز رفته از شوال. به قولی شب پنجشنبه كشته شد.»(11) یعقوبی و مسعودی نیز موقع قتل متوكل را شبانگاه 3 شوال متذكر شده‌اند، اما در سه‌شنبه و چهارشنبه آن اختلاف دارند. برابر جداول تقویم تطبیقی (ص50)، روز 3 شوال 247، چهارشنبه بود كه شبانگاه آن، شب پنجشنبه 4 شوال، قابل تبیین است. موقع قتل متوكل، یعنی چهارشنبه شب، یا شب پجشنبه 4 شوال، مقارن با شب اول ماه مهر در سال خراجی او، و مطابق نخستین شبانگاه ایام فروردگان (یعنی26 آبان) در سال شمسی عرفی پارسیان، و برابر 21 آذرماه سال شمسی واقعی، و 11 دسامبر 861 میلادی بوده، كه 271 روز از آغاز بهار گذشته است.
بی‌گمان خیلی دیر، خبر قتل متوكل به بلاد دوردست رسیده، و موقع آن چهارشنبه ایام فروردگان ابلاغ شده است. بر این اساس موقع قتل متوكل در شبانگاه چهارشنبه ایام فروردگان در سال عرفی ایرانیان تثبیت شده است. از سوی دیگر، چون موقع قتل، مقارن شبانگاه روز اول مهر در سال خراجی ابداعی او بوده، پیروزی فریدون بر ضحاك مصداق پیدا كرده است، یا برای مردمان بغداد و نواحی آن – كه غالباً با فرهنگ ایرانی بودند – تداعی شده است؛ به همین دلیل، به پیروی از سنتهای كهن ایرانی، آتش افروخته و جشن گرفته‌اند. چرا كه ابوریحان بیرونی، به استناد منابع كهن، می‌نویسد: «مهرماه روز اول آن هرمزد روز؛ و روز شانزدهم مهر است، كه به مهرگان معروف است... این روز را ایرانیان بزرگ داشته‌اند؛ آن شادمانی و خوشی است كه مردم شنیدند فریدون خروج كرده.(12) ایرانیان، به پیروی از سنتهای كهن، در جشن و شادمانیها آتش می‌افروخته و چراغانی می‌كرده‌اند؛ به خصوص كه موقع قتل متوكل با شبانگاه 21 ماه آذر، در سال شمسی واقعی ایرانیان، تقارن داشته كه تداعی‌گر آتش (آذر) بود. كه به قول ابوریحان بیرونی: «روز بیست و یكم رام روزی است كه مهرگان بزرگ باشد؛ و سبب این عید آن است كه فریدون بر ضحاك ظفر یافت.» در نخستین سالگرد شبانگاه قتل متوكل، یعنی چهارشنبه ایام فروردگان، و تقارنهای مزبور معنای بیشتری پیدا كرده است؛ چرا كه چهارشنبه شب ایام فروردگان، در اولین سالگرد قتل متوكل با شبانگاه روز اول خمسه مسترقه (یعنی یك روز بعد از 30 آبان، و چهار روز مانده به اول ماه آذر) در سال عرفی پارسیان مقارن شده، كه با 5 مهرماه سال خراجی متوكل، و 26 آذرماه سال شمسی واقعی قدیم و 16 دسامبر سال 862 میلادی مطابق بوده، یعنی 271 روز از آغاز بهار سپری شده است. چنین تقارنهایی در نخستین شبانگاه چهارشنبه قتل متوكل در ایام فروردگان موجب تثبیت موقعیت قتل او در سال شمسی عرفی پارسیان و بعداً نیز در سال شمسی واقعی قدیم شده، و پس از نقل خمسه مسترقه به پایان اسفند این چهارشنبه جای خود را در آخر سال باز كرده است.
به عقیده نگارنده، كلمه «سوری» در اینجا معنای سرخی و آتش ندارد، بلكه ایرانیان هوشمند معنا و مبنای موضوعی این جشن را، در ماهیت حرفی آن (سور+ی) گنجانده‌اند. زیرا كلمه سوری به حساب ابجد برابر 276 است. كلمه رمزی سوری كه برای ماندگاری و تثبیت شبانگاه چهارشنبه موقع قتل متوكل، در تقارن یا قرین با روزهای 266 تا 276 سال شمسی واقعی (كه عامه، مخصوصاً كشاورزان، به لحاظ تعیین موقع كاشت و موسم برداشت و فصول آن را نگاه می‌داشتند) اتخاذ شده است، تا موقع دقیق آن در سالهای بعد از یاد نرود. چرا كه عموم می‌توانستند، با ملاك قراردادن عدد 266، به مفهوم تعداد روزهای سپری شده از بهار، شبانگاه چهارشنبه سالگرد قتل متوكل را، در ایام فروردگان سال عرفی مشخص كنند، و مراسم سوری را بر پا دارند.
نگارنده، با بررسیهایی كه انجام داده، بر این گمان است كه تغییر مجدد موقع نوروز، توسط معتضد خلیفه عباسی، در سال 284 قمری، تنها به منظور بر هم زدن تقارنهای مزبور با شب قتل متوكل انجام گرفته، زیرا او جای نوروز خود را روز 11 حزیران (11 ژوئن سال 897 میلادی)، یعنی 6 روز قبل از موقع نوروز متوكل، تعیین كرد؛ اما بحث دراین‌باره از حیطه مقاله حاضر خارج است. یعقوبی می‌گوید: «بیعت با منتصر در همان شبی كه پدرش متوكل كشته شد، یعنی شب چهارشنبه [درست آن چهارشنبه شب]، به انجام رسید.» طبری می‌گوید: «وی نخستین خلیفه از بنی‌عباس بود كه قبرش شناخته بود.» همو می‌گوید: منتصر، علی بن حسین عباسی را والی مدینه كرد، و بدو گفت: «تو را سوی گوشت و خونم می‌فرستم، و پوست ساق دست خویش را كشید و گفت: تو را سوی این می‌فرستم، بنگر چگونه با آنها رفتار می‌كنی، منظورش خاندان ابوطالب بود.»(13) مسعودی می‌نویسد: «منتصر مردی پرتحمل و خردمند و نكوكار و خیردوست و بخشنده و ادیب وعفیف بود، و به اخلاق والا و انصاف و حسن معاشرت پای‌بند بود... پیش از خلافت منتصر، خاندان ابوطالب در محنتی بزرگ بودند، و جانهایشان در خطر بود. از زیارت قبر حسین(ع) و سرزمین عزای كوفه ممنوع بودند و دیگر شیعیان آنها را نیز از حضور در این جایها بازداشته بودند؛ و این به موجب فرمانی بود كه متوكل به سال236 داده بود... و كار [آنان] چنین بود تا منتصر به خلافت رسید. و او مردمان را امان داد، و گفت از خاندان ابوطالب دست بدارند، و در تعقیب ایشان نباشند؛ و كسی را از زیارت قبر حسین (رضی الله عنه) در حیره و دیگر قبور آل ابی‌طالب منع نكنند و بگفت تا [میراث] فدك را به فرزندان حسن(ع) و حسين(ع) پس دادند. و اوقاف آل ابوطالب را رها كردند؛ و معترض شیعه ایشان نشد، و آزار از ایشان برگرفت. ابن مهلبی كه شیعه خاندان ابوطالب بود، درباره محنت شیعه روزگار می‌گوید: با طالبیان پس از آنكه مدتها مورد مذمت بودند، نكویی كردی و الفت هاشمیان را تجدید نمودی، كه از پس دشمنی دوست شدند. آرامشان كردی، و بخشش دادی تا كینه‌ها را از یاد ببرند. اگر گذشتگان بدانستندی چگونه با آنها نیكی كرده‌ای، میدیدند كه كفه حسنات تو از همه سنگین‌تر است.» مسعودی می‌افزاید: «منتصر با رعیت انصاف داشت و، با وجود مهابت، دل خاص و عام متمایل او شد.»(14)
از تقارنهای تقویمی گفتگو كردیم، تقارنهای شخصیتی فریدون و ضحاك، برای مسلمانان با فرهنگ ایرانی، در وجود منتصر و متوكل مصداق پیدا كرده؛ و شبانگاه قتل متوكل و جانشینی منتصر، در چهارشنبه‌سوری و مراسم آن تجلی یافته است. این نكته را باید یادآور شد كه جشن چهارشنبه‌سوری، در نواحی دوردست خراسان برپا می‌شده كه در منابع كمتر سخن رفته است. ظاهراً ایرانیان اهل تسنن رغبت بیشتری به برپایی این مراسم داشته‌اند، از آن جمله سامانیان كه نرشخی آن را ثبت كرده، و نیز ملك شاه حسین سیستانی از برپایی «جشن چهارشنبه‌سوری» در سال 993 قمری توسط ملوك سیستان خبر داده است.(15)
 

پی‌نوشتها:
1. تاریخ طبری، ص3301.
2. تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ص6041.
3. همان، ص 6010.
4. مجملالتواریخ و القصص، از مؤلفی ناشناخته، به كوشش ملك الشعرا بهار، ص360.
5. ابن اسفندیار كاتب، ص224.
6. سدیدالدین محمد عوفی، جوامع الحكایات، چاپ افست، ص 33.
7. لسترنج، سرزمینهای خلافت شرقی، ترجمه محمود عرفان، ص 85.
8. التنبیه و الاشراف، ص 406، همو، مروج الذهب، ج2، ص 700.
9. تاریخ یعقوبی، ج2، ص 522.
10. تاریخ طبری، ص 6024، 6033 و 6051 و...
11. همان، ص6084.
12. مسعودی، مروج الذهب، ج2، ص526؛ همو، التنبیه والاشراف، ص345؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص522.
13. تاریخ طبری، ص15- 6114 به اختصار.
14. مروج الذهب، ج2، ص2-541،544.
15. ملك شاه حسین بن ملك غیاث‌الدین سیستانی، احیاء الملوك، به كوشش دكتر منوچهر ستوده، ص249.
(به نقل از روزنامه «اطلاعات»، 24/12/1383، با تلخيص.)
 


 

***به بهشت نمی روم اگر مــــــادرم آنجا نباشد***

آنگاه که تنها شدی و در جست جوی یک تکیه گاه مطمئن هستی ، بر من توکل نما . نمل/79

 

یک شنبه 19 تیر 1390  7:56 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها