کشور جدید التاسیس (یعنی جعلی) پاکستان با یک سابقه 56 ساله همسایه کشور ما شده است. درباره پاکستان هر موردی به جز سیاست روز که صحبت کنیم باید اشاره کنیم که بیشتر این منطقه بخشی از کشور بزرگ هند است. همچنانکه همین حالت در خصوص جمهوری آذربایجان هم وجود دارد و همه میدانند که این کشور توسط روسیه از ایران جدا گشته و پس از تجزیه روسیه در سال 91 به جای بازگشت به وطن اصلي، مستقل شد.
شخص من هنگام صحبت کردن از پاکستان حالت عجیبی پیدا میکنم. شاید به این دلیل است که دوست داشتم ما همسایه هند باشیم. شاید هم دلیل دیگری دارد.
کشور پاکستان از لحاظ بزرگی کشوری متوسط است که حالتی نامتقارن دارد. (يعنی شبيه به اشکال هندسی نيست) همسایه غربی این کشور ایران ماست. همسایه شمال غربی آن افغانستان میباشد. چین هم در منطقه کشمیر پاکستان در شمال این کشور همسایه میباشند و بلآخره کشور مادر یعنی هند بیشترین مرز را با پاکستان دارد.
پاکستان کشوری چهارفصل است. برای ساکنان اروپا و روسیه و کشورهای خلیج فارس پاکستان کشوری بسیار متنوع و جالب از لحاظ آب و هوا است اما برای ما ایرانیان چنین نیست. چراکه پاکستان از ایران متنوع تر نیست.
وقتی نقشه پاکستان را نگاه میکنم یاد انواع و اقسام حیوانات می افتم. از کانگرو بگیرید تا سوسمار و حتی سگ ایستاده. قسمت دم این حیوان همان بلوچستان پاکستان است که میتوان آن را منطقه ای جزو ایران دانست. این منطقه خشک و بی آب و علف است. همچنانکه بلوچستان ایران چنین است. منطقه مرزی بین جنوب افغانستان و پاکستان نیز حالتی بیابانی دارد. همان حالتی که در آنطرف مرز در افغانستان وجود دارد. پا و شکم این حیوان یک جلگه سرسبز و حاصلخیز است و دلیل این حاصلخیزی وجود رودهای پرآب از جمله رود هندوس میباشد.
پای این حیوان جلگه سرسبز سند (ایالت سند) میباشد. چند شهر مهم پاکستان از جمله کراچی بزرگترین شهر و پایتخت تجاری پاکستان در این منطقه میباشند. اما اکثریت جمعیت کشور پاکستان در همان ناحیه شکم آن حیوان (ایالت پنجاب) زندگی میکنند.
شاید اگر قرار باشد حق به حقدار برسد. این قسمت سرسبز شکم و پای حیوان باید به هند بازگردد. همچنانکه گفتم بلوچستان پاکستان متعلق به ایران و بخشهایی از شمال کشور نیز متعلق به افغانستان میباشد.
سر این حیوان همان کشمیر پاکستان میباشد که منطقه ای کوهستانی و مرتفع و بخشی از هیمالیا میباشد.
سه قله بالای 8 هزار متری در هیمالیای پاکستان وجود دارد که دو قله آن قله های دوم و سوم جهان هستند و بهترین تمرین برای کوهنوردان جهان برای صعود به اورست است. بنابراین از این نظر
پاکستان مشهورتر از همسایگان خود افغانستان، تاجیکستان، ایران و هند است.
اما از لحاظ داشتن بیابانهاهای بی آب و علف پاکستان به ایران نمیرسد. همچنانکه در لحاظ داشتن
جلگه های سرسبز نیز منطقه شمالی ایران در کنار دریای کاسپین (خزر) بسیار سرسبزتر از جلگهای سرسبز پاکستان است و از این نظر میتوان گفت پاکستان در عین تنوع فوق العاده جالبش باز به یران نمیرسد.
آب و هوای جلگه شرق پاکستان (همان قسمت شکم حیوان) بین 13 تا 45 درجه است. قسمت
کوهستانی زمستانی برفخیز و یخبندان و تابستانی خنک دارد.
از لحاظ منابع زیرزمینی نه تنها پاکستان که سایر کشورهای منطقه آسیای جنوبی فقیر هستند. پاکستان از این نظر تفاوتی با هند و افغانستان ندارد. درحالیکه همسایه دیگر این کشور یعنی ایران دومین منبع گاز طبیعی و چهارمین منبع نفت و جز 10 کشور برتر در زمینه معادن است.
پاکستان 150 میلیون جمعیت دارد. رشد جمعیت این کشور 2 درصد است و پیشبینی میشود جمعیت این کشور تا 20 سال دیگر به 213 میلیون برسد و این بدین معناست که وضع این کشور از این بحرانی تر خواهد شد.
تنها 33 درصد مردم این کشور در شهرها زندگی میکنند. از این نظر پاکستان را باید مانند افغانستان و ترکمنستان و تاجیکستان (قبلا بررسی شد) کشوری بشناسیم که همچنان بافت سنتی خود را حفظ کرده است.
کراچی که در هنگام تاسیس کشور پایتخت سیاسی بود و سپس جایش را به اسلام آباد داد، بزرگترین شهر این کشور است و جمعیتی نزدیک 10 میلیون نفر دارد.
لاهور در شرق پاکستان دومین شهر این کشور با 5 میلیون جمعیت است.
پاکستان سه شهر دیگر میلیونی دارد به نامهای فیصل آباد. حیدرآباد و روالپندی.
50 درصد جمعیت کشور پاکستان از اقوامی تحت عنوان پنجابی و 12 درصد از اقوامی تحت عنوان سندی میباشند. این اقوام هیچ تفاوتی با پنجابی های هندی آنطرف مرز ندارند. بسیاری از اینها پس از استقلال پاکستان به این کشور مهاجرت کردند تا در کشوری مسلمان زندگی کنند.
13 درصد مردم پاکستان پشتون میباشند. که در مناطق مرزی افغانستان و پاکستان زندگی میکنند.
اقوام دیگری هم در این کشور زندگی میکنند. اما باید توجه کرد که مسئله قومیت در پاکستان اصلا شباهتی به مسئله قومیت در ترکمنستان و افغانستان ندارد. برخلاف افغانها و ترکمنها که خود را با قبیله خود معرفی میکنند، پاکستانی ها چنین نیستند و فقط سعی میکنند خود را پاکستانی معرفی کنند و آن را مقابل هندی قرار دهند.
زبان رسمی این کشور اردو میباشد. اردو زبانی از خانواده زبانهای هندوایرانی است که در طول 500 سال گذشته در این منطقه فراگیر گشته است. بسیاری از مردم نمیدانند که اردو همان زبان هندی (هندی رسمی) میباشد. تنها تفاوت این زبانها رسم الخط یا دبیره آن میباشد. (درست مانند فارسی و تاجیکی که عملا یکی هستند اما نامشان فرق دارد و البته دبیره آنان نیز. هرچند تفاوت در گویش و لهجه نیز وجود دارد). پاکستانی پس از استقلال از هند، این زبان را اردو خواندند و آن را صرفا به دلیل مشخص کردن هویت خود با هندی ها به دبیره ایرانی-عربی نوشتند. دبیره ایرانی - عربی همان دبیره ای است که در ایران و کشورهای عربی استفاده میشود و گاهی به اشتباه آن را رسم الخط عربی مینامند درحالیکه این خط مشترکا توسط ایرانیها و اعراب ساخته شده است و خط اعراب در هنگام تاسیس اسلام چنین نبود. به دلیل اینکه قرآن در طول قرون گذشته با این دبیره نگاشته شده است، این دبیره بخشی از هویت اسلامی شده است و کشورهایی که به هویت اسلامی اهمیت میدهند این دبیره را استفاده میکنند. برعکس، کشورهایی که کمتر به هویت اسلامی اهمیت میدهند مانند ترکیه و جمهوری آذربایجان و کشورهای آسیای میانه و مالزی و اندونزی از این دبیره استفاده نمیکنند.
زبانهای پنجابی، سندی و کشمیری زبانهایی نزدیک و همریشه با زبان اردو میباشند. (تفاوت این سه زبان با هم و با اردو، مثل تفاوت فارسی و لری میباشد). اما مردم نیمه غربی پاکستان که اقلیت قومی میباشند زبانهای بلوچی و پشتو را استفاده میکنند که خیلی با زبان اردو متفاوت است و جزو زبانهای قدیمی ایرانی میباشد. با اینحال جالب است سری به سایتهای اردو زبان بزنید تا بفهمید که ما فارسی زبانان میتوانیم بخش بزرگی از زبان اردو را بفهمیم. زبان اردو هم مانند فارسی مدرن کلمات بسیار زیادی را از عربی قرض گرفته است. همین باعث شده است تا 50 درصد واژگان هر دو زبان عربی باشد. اگر واژگان آریایی دست نخورده در هر دو زبان را به آن بیافزاییم مشاهده میکنیم که اکثر واژگان اردو برای ما قابل فهم است و مشکل بیشتر روی ساختار و دستور زبان میباشد. البته فقط هنگام خواندن چنین است. فکر نکنید که در سفر به پاکستان مشکلی نخواهید داشت. چون لهجه اردوزبانان آنقدر وحشتناک است که شما هنگام گوش کردن به آنان، 90 درصد کلمات را نمیفهمید.
برعکس با اینکه زبانهای پشتو و بلوچی جزو شاخه ایرانی زبانهای هندوایرانی میباشند و اردو جز شاخه هندی زبانهای هندوایرانی، اما به دلیل دست نخورده بودن و کمتر وارد شدن کلمات عربی و جدید در زبانهای پشتو و بلوچی، فهم آن برای ما فارس زبانان خیلی سخت تر از فهم اردو است.
جای شما بودم سری به سایت بی بی سی زده و نگاهی به زبان اردو و همچنین زبان پشتو می انداختم.
زبان بخشی از مردم کشمیر پاکستان و کشمیر هند زبان تبتی میباشد که زبانی نزدیک به چینی است.
از لحاظ نژادی نیز میتوان گفت که مردم نیمه غربی پاکستان (اقلیت) یعنی همان بلوچها و پشتون ها نژادی آریایی دارند و به نظر کمتر دست خورده می آیند. درحالیکه مردم نیمه شرقی پاکستان (اکثریت) به نظر مخلوطی از نژاد آریایی سفید و دراویدیان سیاه میباشند. میزان تیرگی و روشنی پوست مردم پاکستان به خوبی میتوان مشخص کند که تا چه اندازه نزدیکتر به آریایی و دراویدی میباشند. هرچه سفیدتر، آریایی تر. پاکستان، برخلاف افغانستان چندان میهمان ناخوانده از شمال نداشته است (مغولها و ترکهای چشم تنگ).
از لحاظ مذهبی خیلی طبیعی است که دین اکثریت قریب به اتفاق مردم پاکستان اسلام باشد. چراکه این کشور بر مبنای اسلام و برای مسلمانان تاسیس شده است و از این حیث یک استثناء در طول تاریخ میباشد. حتی نام پایتخت این کشور به همین دلیل اسلام آباد گذاشته میشود.
پرچم این کشور نشانگر هیچ هویت خاصی که متعلق به پاکستانی ها باشد نیست. کشورهای با هویت سعی میکنند تمام هویت خود را در پرچمشان خلاصه کنند. همچنانکه در ایران رنگ سبز نشان از دین اکثریت ایرانیان (اسلام) دارد. رنگ قرمز رنگ دوران پیش از تاریخ ایرانیان است و رنگ سفید نشان از زرتشتیان دارد. شیر نشان ملی ایرانیان و اشاره به هخامنشیان دارد و خورشید اشاره به مقدس بودن خورشید در ایران باستان. علامت شیر و خورشید به رنگ زرد است که رنگ پادشاهی ایرانیان است. با اینحال رنگ مشکی (پرچم ایرانیان مبارز) و بسیاری از نشانهای هویتی دیگر مثل آتش جا افتاده است. مقایسه بفرمایید با پرچم پاکستان. البته پاکستان هویت دارد اما هویتش همان هندی بودنش است که آن را انکار کردند. بسنده کردند به یک هلال ماه که نشان تاریخی مسلمانان است و ستاره که شاید اشاره به بام دنیا بودن پاکستان دارد و رنگ سبز اسلام. بنابراین میتوان گفت که اگر اسلام را از پاکستانیها بگیریم چیزی برایشان نمی ماند. همچنانکه عربستانی ها چنینند (پرچم عربستان هم مدرکی دال بر این). و شاید به همین دلیل است که بیشترین تندروی و مشکل تروریستی در میان این دو قوم دیده میشود.
از لحاظ قومی و زبانی هیچ دلیل منطقی برای تشکیل پاکستان نبود. پنجابی ها و سندی ها و کشمیری ها که 75 درصد جمعیت پاکستان را تشکیل میدهند هیچ تفاوتی منهای دینشان با نامسلمانان هندی ندارند. اما اتفاقا همین اقوام در جنگهای خود با هندوها بیتشرین نقش را داشتند. اقلیت 25 درصدی آریاییها (بلوچها و پشتونها) در زمینه ضد هندی بودن میانه رو تر بوده اند. با اینحال اینها هم ترجیح میدادند که در کشوری مسلمان زندگی کنند.
97 درصد مردم پاکستان مسلمانند. با اینکه این رقم متعلق به مسلمان زادگان است اما عدم توسعه اجتماعی سیاسی این کشور باعث شده است تا فضای بحث و گفتگوی مذهبی و آزادی وجود نداشته باشد. (فضای مذهبی این کشور خیلی نزدیک به افغانستان و بسیار متفاوت با ایران است) به همین دلیل میتوانیم بگوییم اکثریت قریب به اتفاق اینها نه فقط مسلمانزاده، که واقعا مسلمان هستند. 1.5 درصد مسیحی و یک درصد هندو هم در این کشور یافت میشود. با اینحال وجود بحث شیعه و سنی باعث شد تا رویای پاکستانی ها برای تشکیل یک کشور متحد اسلامی بر ضد نامسلمانان نقش بر آب شود. 80 درصد مسلمانان پاکستانی سنی و 20 درصد شیعه هستند. متحد و تشکیلاتی بودن 30 میلیون شیعه پاکستانی (اکثرا پنجابی) باعث شده است تا سنی ها از راههای خشونت آمیز اقدام به ضربه زدن به آنان کنند و به این دلیل متاسفانه در طول دهه های اخیر شاهد روند رو به رشد جنگ مذهبی بین شیعیان و سنی های پاکستانی هستیم.
درصد باسوادان در پاکستان 45 درصد است (یعنی فاجعه). هرچند عمق فاجعه کمتر از افغانستان 35 درصدی میباشد. ضمن اینکه همسایه بزرگ و قدرتمند پاکستان یعنی هند نیز از این نظر وضعیت خوبی ندارد (55 درصد).
از لحاظ اقتصادی وضع پاکستان درست مانند هند و افغانستان افتضاح است. درآمد سرانه 410 دلار نشان از این امر دارد. با اینحال جالب است بدانید که نرخ بیکاری در این کشور کمتر از 6 درصد است (در ایران 15 درصد است).
بزرگترین صنعت این کشور منسوجات و پارچه و لباس است (بخصوص توپ فوتبال). آمریکا و اروپا بیشترین صادرات را از پاکستان دارند. ضمن اینکه آمریکا و ژاپن و امارات و کویت نیز بیشترین واردات را به پاکستان انجام میدهند (با ایران رابطه تجاری خاصی ندارد).
از لحاظ سیاسی این کشور یک جمهوری دموکراتیک میباشد که تا حد زیادی اختیارات را به ایالات داده است. پاکستان نیز مانند ترکیه کشور کودتاها نام گرفته است. ارتش همواره یک پای سیاست در این کشور بوده است. با اینحال ارتش و کودتا همواره دوای درد و مرهم بوده اند و نه معضل و گرفتاری.
تاریخ :
جلگه اطراف رودخانه پرآب هندوس هزاران سال است که محل تشکیل تمدنهای بشری بوده است. بین 4500 تا 3700 سال پیش تمدنی باشکوه در این منطقه وجود داشته است. با اینحال این منطقه بیشتر تحت تسلط دیگران بوده است تا اینکه دیگران را تحت تسلط قرار دهد.
در زمان هخامنشیان پاکستان بخشی از امپراطوری ایران بود. پس از آن به تصرف اسکندر درآمد و سپس در 7 قرن پس از مسیح مدام در کش و قوس جنگهای مختلف درون تمدنی بود. وقتی در قرن 7 مسلمانان عرب در زمان عمر و عثمان و علی ایران و غرب افغانستان را به تصرف کامل درآورده و شورشهای مردم را سرکوب کردند. نوبت به باقی افغانستان و آسیای میانه رسید. اما در این بین پاکستان پشت صحرای بلوچستان و کوهستانهای شرق افغانستان پنهان شد و در امان ماند. تا اینکه 80 سال دیرتر در قرن 8 در زمان خلافت حجاج اموی، مسلمانان از راه دریای عمان به منطقه سند در جنوب پاکستان امروزی حمله کردند. اما نتوانستند به سایر نقاط اطراف پیشروی کنند. عباسیان نیز در قرون 8 و 9 و تلاش زیادی برای نفوذ به شبه قاره هند نکردند. تا اینکه سلطان محمود غزنوی که مسلمان شدن مردم افغانستان نیز از اوست، در سال 997 میلادی به پاکستان حمله کرده و با جنگ و خونریزی فراوان پنجاب را تحت تسلط خود قرار داده و لاهور را پایتخت منطقه قرار داد.
پس از او این شهاب الدین قوری دیگر سلطان ترک بود که تمام شمال هند را تصرف کرد و بدین شکل نیمه شمالی شبه قاره هند تحت تاثیر اسلام قرار گرفت. سلجوقیان و مغولها نیز از جمله مهاجمانی بودند که راهی به هند و پاکستان نیافتند و در کشمیر و افغانستان زمین گیر شدند. در قرون 13 و 14 و 15 حکومتی اسلامی مستقل به پایتختی دهلی در پاکستان و شمال هند حکومت میکرد. همین باعث شد تا بسیاری از مردم هند و پاکستان امروزی مسلمان شوند و البته مذاهب جدیدی نیز شکل بگیرد. با اینحال هنوز بخش بزرگی از هند خارج از کنترل مسلمانان بود.
در اوایل قرن 16 پادشاهی مفتخر و باشکوه موگال در دهلی به وجود آمد. این پادشاهی تقریبا تمام شبه قاره هند (از جمله پاکستان به جز بلوچستان) را تحت کنترل داشت و در زمینه ادب و هنر کارنامه موفقی داشت. مذهب سیخی که تلفیقی از اسلام و هندو است در این دوران هواداران زیادی یافت و زبان اردو-هندی در این زمان گسترش یاف. در قرن 18 دوران شکوه موگال به پایان رسید. نادرشاه پادشاه قدرتمند ایرانی در این زمان به هند لشکر کشید و دهلی را غارت کرد. اما پس از او باز هم سلسله موگال به شکل تجزیه شده به کار خود ادامه داد. مدتی بعد احمد شاه افغان، پنجاب و دهلی را تصرف کرد. اما نفوذ انگلیسی ها به شبه قاره هند از نیمه قرن 18 آغاز شد. در قرن 19 هند به مستعمره انگلیس تبدیل شد و آخرین بازمانده های شاهان هندی از بین رفتند.
در اواخر قرن 19 کنگره هندیان و در اوایل قرن بیستم اتحادیه مسلمانان هندی رسما به کار تشکیلاتی برای استقلال پرداختند. اقبال لاهوری مسلمان و ماتماهیر گاندی هندو در دهه 30 رسما اقدام به مبارزه فکری با انگلیس کردند. با اینحال کاملا واضح بود که هند به حالت سابق خود در زمان موگال ها برنخواهد گشت. در جریان جنگ جهانی دوم تلاشهای گاندی از یک طرف و محمد علی جناح (رئیس اتحادیه مسلمانان هندی) شدیدترین ضربه ها را به انگلیس زد. تا اینکه در سال 1947 انگلیس استقلال دو کشور مجزای هند و پاکستان را به رسمیت شناخت. دقیقا نمیدانم که چرا نام پاکستان انتخاب شده است اما به نظر میرسد که به معنی سرزمین پاک ها میباشد و اشاره به این دستور مذهبی اسلامی است که نامسلمانان خصوصا کسانی که اهل کتاب هم نیستند (مسیحی و یهودی نیستند) ناپاک و نجس هستند و مسلمانان پاک.
بدین شکل در دو سوی هند، دو منطقه به عنوان پاکستان غربی و پاکستان شرقی ایجاد شد. درحالیکه 1600 کیلومتر بین این دو منطقه فاصله بود.
این اتفاق باعث شد تا 3.5 میلیون هندو و سیخی از پاکستان به هند و 5 میلیون مسلمان از هند به پاکستان مهاجرت کنند (درست همین اتفاق در همان زمان در اسرائیل افتاد و تقسیم مناطق باعث شد تا مهاجرتهای زیادی صورت بگیرد. هرچند مقیاس و جمعیت دو منطقه اصلا قابل قیاس نیست).
در این زمان ایالات تصمیم گرفتند تا به یکی از دو کشور هند و پاکستان بپیوندند. دو ایالت با اینکه اکثریتی هندو داشتند اما حاکم مسلمانشان تصمیم گرفتن به پاکستان بپیوندد و همین باعث شد تا هندی ها به زور متوسل شده و این ایالات را تصرف کنند. در عوض حاکم هندی ایالت کشمیر که 85 درصد جمعیتش مسلمان بودند اعلام کرد که به هند خواهد پیوست و همین باعث شد تا پاکستان به این منطقه حمله کند و اولین جنگ بین دو کشور رخ دهد که البته با آتش بس به پایان رسید و طی آن دو سوم کشمیر در اختیار هند باقی ماند و باقی بدست پاکستان افتاد.
موسس و اولین رئیس جمهور پاکستان محمد علی جناح میباشد. هرچند او مدت کوتاهی پس از استقلال درگذشت.
مبنای اولیه پاکستان بر دموکراسی گذارده شده است. با اینحال این کشور حتی امروز نیز آمادگی آن را ندارد. 10 سال پس از استقلال پاکستان، دموکراسی از این کشور رخت بر بست و دیکتاتوری ایوب جانشین آن شد. به دستور او شهری جدید و مدرن در منطقه پنجاب پاکستان ساخته شد تا پایتختی از کراچی به آنجا منتقل شود. پایتخت در سال 67 منتقل شد. هرچند ساخت شهر تا سال 70 طول کشید. در طول جنگ سرد پاکستان نزدیک به اردوگاه غرب و هند نزدیک به اردوگاه شرق بود.
در اواخر دهه 60 ذوالفقار بوتو در اعتراض به سیاستهای غربگرایانه و سرمایه داری ایوب، حزب خلق پاکستان را بنیان نهاد. ایوب در سال 69 استعفاء داد.
در انتخابات پارلمانی سال 71 موجيب از پاکستان شرقی صاحب بيشترين کرسی در مجلس شد. اما رئيس جمهور وقت يحيی حکم به نخست وزيری بوتو داد. موجيب تقاضا کرد تا حداقل پاکستان شرقی يک خودمختاری داشته باشد اما اين درخواست مورد قبول واقع نشد. نتيجتا سياستمداران اهل پاکستان شرقی به جريانات ناسيوناليست اين منطقه که خواهان استقلال از پاکستان و تاسيس کشوری به نام بنگلادش بودند، پيوسته و با کمک هند توانستند به راحتی به اين خواست خود برسند. پس از اين اتفاق يحيی استعفا کرده و خود بوتو به قدرت اول پاکستان رسيد. اما باز پاکستان به راه کجی افتاد که نظاميان به داد آن رسيده است و طی کودتايی در سال 77 ژنرال ضيا به رهبری کشور رسيد. بوتو سعی کرد تا به قدرت بازگردد اما در سال 79 اعدام شد.
پس از چند سال جنگ داخلی، نهایتا خود بوتو به رهبری رسید. اما باز پاکستان به راه کجی افتاد که نظاميان به داد آن رسيده است و طی کودتايی در سال 77 ژنرال ضيا به رهبری کشور رسيد. بوتو سعی کرد تا به قدرت بازگردد اما در سال 79 اعدام شد. پس از او دخترش بی نظير بوتو رهبری جريان او را به عهده گرفت.
ضيا تا سال 1988 که در يک حادثه هواپيمايی کشته شد حاکم بود. او برای مقابله با کمونيسم و شوروی که حالا همسايه شمالی پاکستان شده بود (پس از اشغال افغانستان) به سمت مذهب گرايی پيش رفت و البته رابطه خود با آمريکا را تقويت کرده و در زمينه ارتش بسيار پيشرفت کرد.
در انتخاباتی که در سال 88 برگزار شد بی نظير بوتو به نخست وزيری رسيد.
او اولين زنی بود که در جهان اسلام به قدرت سياسی ميرسيد. هرچند خود او تفکراتی اسلامی نداشت.
اما دو سال بعد در سال 90 غلام اسحاق خان رئيس جمهور پاکستان او را به دليل چپگرايی برکنار کرد و نواز شريف راستگرا به قدرت رسيد. نواز شريف در جهت صلح با هند، خصوصی سازی و برقراری رابطه بهتر با غرب و همچنين اسلاميزاسيون گام برداشت. تا اينکه در سال 93 در اثر انتخابات پارلمانی دوباره مردم پاکستان به بوتو رای دادند و او جای شريف را گرفت. با اينحال پر واضح بود که پاکستان اجازه نميدهد تا بوتو به حکومتش ادامه دهد. در سال 97 نواز شريف دوباره جانشين بی نظير بوتو شد. نواز شريف در اولين اقدام حمايت ارتش را بدست آورده و به کمک آن قدرت رياست جمهوری را کاهش داد. در دهه 90 پاکستان رسما به قدرت هسته ای تبديل شد و از آن زمان هند و پاکستان قدرت هسته ای و نظامی خود را مدام به رخ هم کشيدند.
در آخرين روزهای قرن بيستم، نواز شريف تصميم به برکنار پرويز مشرف فرمانده کل ارتش کرد و همين باعث شد تا مشرف در کمتر از سه ساعت کنترل کشور را به دست گرفته و نواز شريف را مجبور به استعفا کند. او سپس خود را فرمانده موقت کشور ناميد.
از لحاظ بين المللی و داخلی کودتای مشرف چندان وضع پاکستان را تغيير نداد. نواز شريف فردی متحد آمريکا و يک راستگرا بود. مشرف نيز چنين بود. نواز شريف سعی در مدرن سازی کشور داشت. مشرف نيز چنين روندی را پيش گرفت. نواز شريف سعی کرد تا رابطه پاکستان با هند را بهبود بخشد. مشرف اين رويا را عملی کرد و امروز پس از 5 سال که از حکومت مشرف ميگذرد رابطه اين دو کشور از هميشه بهتر است. مشرف پس از حادثه 11 سپتامبر نه تنها حمايت پاکستان از طالبان افغانستان را قطع کرد بلکه حتی در جهت براندازی نظام طالبان نيز همکاری کرد. پس از آن هم باز مشرف يک مهره کمکی آمريکا برای کنترل نيروهای اسلامگرای خشن در منطقه بوده است. مشرف يک نيروی کمکی بسياری عالی برای آمريکا است و بدون او آمريکا مشکلات فراوانی در منطقه داشت. هرچند اين رابطه به نفع پاکستان نيز هست. آمريکا در سالهای اخير نه تنها تحريمهای خود بر ضد پاکستان را لغو کرده بلکه به مناسبتهای گوناگون کمکهای خوبی به اين کشور کرده است مانند زلزله کشمير در سال 2005 که به کشته شدن 80 هزار نفر انجاميد و طی آن آمريکا ۵۰۰ ميليون دلار کمک بلاعوض و صدها نيروی امدادی و کمکی به اين کشور گسيل داشت.
به نقل از http://mayrosh-geography.persianblog.com/
***به بهشت نمی روم اگر مــــــادرم آنجا نباشد***
آنگاه که تنها شدی و در جست جوی یک تکیه گاه مطمئن هستی ، بر من توکل نما . نمل/79