چکیده تحقیق
موضوع این پژوهش «عبرت آموزی از دیدگاه قرآن و حدیت» می باشد و بر آن است که این مساله مهم را با استفاده از آیات ،کتب معتبر حدیثی ،تفاسیر؛و دیدگاه صاحبنظران مورد تحلیل قرار دهد.
این پژوهش برای رسیدن به هدف اصلی خود، اهداف ویژه ای را بصورت زیر طراحی نموده و آنها را در قالب سوال مطرح نموده است: 1- بررسی مفهوم عبرت 2-آشنایی با اهل عبرت 3- آشنایی با منابع عبرت4- آشنایی با پیامدهای عبرت
با توجه به ماهیت ، اهداف و امکانات موجود ،روش تحقیق توصیفی – تحلیلی برای موضوع انتخاب و با استفاده از فن فیش برداری مطالب جمع آوری گردیده است.
پس از تجزیه و تحلیل مطالب گرد آوری شده در فصل چهارم نتایج ذیل حاصل گردید:
1- در لسان قران و احادیث بارها از واژه عبرت استفاده شده است و ما در بخش اول از فصل چهارم بر آن بودین که تعریف لغوی و اصطلاحی «عبرت» را بیابیم برای فهم بهتر این کلمه قرانی ،که در فرهنگ لغات گوناگون تعابیر متنوعی به کار رفته بود،که ازمجموع آن می توان برداشت کرد که «عبرت» در لغت به معنای «عبور کردن» و «ازحالتی به حالت دیگر رسیدن و عبور کردن» است و حالتی است که در اثر برخورد با امور ظاهری و مشهود، برای انسان پدید می آید و به معرفتی باطنی و غیر مشهود منتهی می شود.
2- در بخش دوم از فصل چهار ما به منابع عبرت اشاره کردیم ، منابعی همچون دنیا، تاریخ ، سرگذشت گذشتگان و شگفتیهای خلقت، به خاطر تشابه زندگی انسانها و اقوام وملل مختلف با یکدیگر هرکدام از گزینه های بالا می تواند منبعی موثق برای انسان به شمار بیاید.
3- در بخش سوم از فصل چهار به اهل عبرت پرداخته ایم:
1- متعتین 2- خاشعین3-مبصرین 4- صابرین 5-هوشمندان 6-خردمندان 7- شنوندگان 8- مومنین که خداوند بعد از نام بردن اهل عبرت سرگذشتها و حوادث تاریخ همه برای پند گرفتن این گروه می باشد البته در جاهای دیگر از قران اهل عبرت را بسط می دهد و کل انسان را واجد عبرت پذیری می داند
4- در بخش چهارم از فصل چهار به آثار تربیتی و اخلاقی عبرت پرداخته ایم آثاری همچون ، 1- سبک تجربه 2-بازداری از خطا و گناه 3- بصریت 4- چراغی برای راه آینده 5-
در فصل اول این تحقیق پس از مقدمه به بیان مسئله ، ضرورت و اهمیت تحقیق و اهداف تحقیق و پرسشهای تحقیقاتی پرداخته شده است.
در فصل دوم تعدادی از متون تحقیقاتی مرتبط با موضوع از قبیل:
1- اسرار عبادت (آیه الله جوادی آملی) 2- میزان الحکمه( محمد ری شهری)3- شرح غدرالحکم و دردالتکلم (جمال الدین محمد خوانساری)4- الحیاه ( احمد آرام)
در فصل سوم با توجه به ماهیت هدف موضوع ، روش تحقیق تحلیلی – توصیفی که شامل روش تحقیق و طرح اجرایی می باشد، برای تحقیق انتخاب گردیده است.
فصل چهارم شامل 1- معنا و مفهوم عبرت 2-منابع عبرت 3- اهل عبرت 4- آثار عبرت می باشد و فصل پنجم تحقیق مشتمل بر نتایج تحقیق است که در آن بر اساس بررسی های انجام شده نتایج ذیل حاصل شده است:
عبرت به عنوان یک روش تربیتی همواره مورد توجه بوده است، انسانها به واسطه پند گرفتن از وقایع و اتفاقاتی که رخ می دهد باعث می شوند که در زمان پس انداز شود و به فرموده حضرت امیرالمومنین (ع) عمری به درازای تاریخ پیدا کنند.
قران اهل عبرت را گروه خاصی از انسانها می داند و آنها را با اسماء خاص معرفی می کند همچون اولابصار و اولا الباب و ... و همچنین منابع در دنیا، تاریخ ، زندگی گذشتگان ، شگفتیهای خلتقان و آثاری همچون (معنویت ، خطا و اشتباه ، سبک تجربه چراغی برای راه آینده، و.. ) را ذگر می فرماید که انسان پند بگیرد و دچار خسران و شکستگی که می توان با عبرت گرفتن جلوی آن را بگیرد ، نشود.
مهمترین مشکل و محدودیتی که این پژوهش با آن مواجه بود، کمبود منابع در محل سکونت و در نتیجه عدم امکان بررسی عمین و همه جانبه موضوع بر دو پیشنهاد می گردد، پژوهشگران علاقمند هر یک از اهداف ویژه این تحقیق را در یک پژوهش مستقل مورد بررسی قرار دهند.
فصل اول
مقدمات و کلیات
مقدمه
قران کتاب هدایت و راهنمایی انسان به سرمنزل مقصود و نسخه شفابخش همه دردها و امراض و مسائل جامعه انسانی است و پاسخگوی تمام نیازهای مادی ، معنوی،دنیوی ، اخروی ، فردی و اجتماعی مردم می باشد : «ونزلنا علیت الکتاب تبیاناً لک شی» [1] و همه راهها ومنابع لازم برای پیمودن راه هدایت را در اختیار انسان می گذارد،حال این انسان است که می تواند شاکر باشد یا کفور ، راه ضلالت و گمراهی را در پیش گیرد و یا راه سلامت وهدایت.
خداوند در قران کریم و پیامبران وائمه هدی(ع) در بیان مختلف ، یکی از مهمترین منابع و عوامل هدایت انسان را، عبرت او گذشته و گذشتگان ،معرفی می کنند و با الفاظ وعبارات مختلف مردم را به دقت و تامل در زندگی در قصه زندگی و سرگذشت خوبان و بدان فرا می خواند:
«لقد کان فی قصصهم عبره لاولی الالباب» [2]
عبرت ، آئینه تمام نمایی از زندگی و حیات کسانی از سنخ و جنس خود انسان است که بصورتی عینی و ملموس او را به پیروی از حقیقت و واقعیت فرا می خواند و صادقانه و بی پرده از عوامل موثر در سرنوشت و سخن می گوید و از غوطه ورشدن انسان در دریای وهم و خیال و باختن ارزان سرمایه زندگی او را باز می دارد.
عبرت ها، همچون صحنه زنده تئاتر ، شویه های درست و غلط زندگی را برای انسان به تصویر می کشند و ازاین طریق روح و جان او را به سوی حقیقت بالا می برند.
سرگذشت، پیامبران بزرگ الهی ،اقوام مختلف از قبیل عاد وثمود و... ، سرگذشت تلخ ستمگران و زورگویان ، کفار و مشرکین و حلاوت و شیرینی زندگی پاک اهل ایمان، همه و همه منابعی عظیم و ارزشمند برای هدایت انسان هستند که باید با چشم بصیرت و نگاهی عمیق و عبرت آموز در آنها بنگرد و راه خود را باز یابد.
این پژوهش بر آن است تا این منبع بزرگ و با اهمیت هدایت را اززبان آیات و روایات و با استفاده از کتب و منابع معتبر اسلامی ، به آحاد جامعه اسلامی معرفی نماید.
بیان مسئله:
یکی از موضوعاتی بسیار مهمی که بخشی از آیات قران کریم و احادیث و روایات معصومین(ع) را به خود اختصاص داده، مساله «عبرت وعبرت آموزی» است؛ یعنی در ضمن این آیات و روایات مفهوم عبرت ، منابع عبرت، اهل عبرت و پیامدها و آثار عبرت به شکلی روشن و بدیع مطرح می شود و گوش وجان طالبان حقیقت و اهل تفکر و تعقل را سرشار از معارف الهی می گرداند.
قران کریم کتاب داستان و قصه پردازی نمی باشد، داستان ها ، قصص و مفاهیم تاریخی که در قران آمده ، برای عبرت مردم است و همگی سرنوشت و زندگی حقیقی جوامع و انسان های گذشته را به تصویر می کشد تا گذشته ها را برای ما روشن کنند و با استفاده از آن آینده را با دقت و تجارب بیشتر و مطمئن ترین پشت سر بگذاریم،«لقد کان فی قصصهم یوة لاولی الالباب[3]»
انسانها در اثر غفلت،یا در بسیاری از مواقع در اثر عدم اطلاع دقیق از نتایج اعمال و کردار خویش، و یا نداشتن تصویری روشن از جوانب مختلف و عینی یک رفتار و تصمیم، دچار خسارت های فراوانی می شوند و گاهی در اثر همین اعمال نا آگاهانه تمام سرمایه مادی و معنوی خود را از دست می دهند و گرفتار خسران و حسرت ابدی می گردند و خیردنیا و الاخره می شوند.
فرصت زندگی محدود دنیایی ، آثار و نتایج ماندگار و عدم تکرار پذیری آن، مساله استفاده از تجارب دیگران و عبرت پذیری ازسرنوشت گذشتگان را به عنوان مساله ای مهم و بسیار حاد و قابل توجه در می آید که این پژوهش سعی دارد با مراجعه به آیات شریف قران کریم و روایات معصومین(ع) این مساله را ازابعاد مختلف مورد بررسی و تحیلیل قرار دهد. تا این مفهوم ارزشمند قرانی ودینی برای مخاطبان تبیین گردد.
اهمیت وضرورت مساله:
از دیدگاه اسلام،انسان موجودی جسمانی – روحانی است و پس از یک دوره کوتاه زندگی دنیوی، به جهان جاوید و همیشگی آخرت منتقل می شود و با دنیای مادی وداع می کند. اما علیرغم محدودیت های فراوان زندگی دنیوی ، زندگی همیشگی او در سرای جادید به آن وابسته است و در واقع نوع ونحوه زندگی انسان در این جهان ، زندگی او را در آخرت رقم می زند و خداوند از طریق شرایع آسمانی و خصوصاً از طریق کاملترین ادیان خویش و خاتم ،پیامبران حضرت محمد(ص) دستورات لازم برای زندگی انسان را فرستاده است و راه رستگاری و راه ضلالت و گمراهی را مشخص نموده است و انسان مختار می تواند یکی از آنها را انتخاب نماید:« انا هدینا السبیل اما شاکراً اما کفوراً [4]».ولی سرانجام در پیشگاه پروردگار حاضر می شود و نتیجه سعی وتلاش خود را در نزد او خواهد دید:
« و ان لیس الانسان الا ما سعی و ان تسیه سوف یری ، ثم یجزاه الجزاء الاولی[5]» و این که برای انسان جز حاصل تلاش او نیست، و کوشش او به زودی دیده خواهد شد، سپس هرچه تمام تر را پاداش دهند.
با توجه به این دیدگاه و تاثیر عجیب زندگی کوتاه دنیوی برای حیات دائمی انسان، باید با کنکاش و تعمق در آیات و دستورات الهی و سنت و سیره پیامبران خدا و ائمه هدی(ع) چنان عمل نماید که در روز برداشت، زیان نکند و دست خالی در پیشگاه خداوند حاضر نشود و یکی از منابع مهمی که دین اسلام برای هدایت و راهیابی انسان مطرح نموده است ، تجربه های فراوانی است که در قران و از زبان پیشوایان دینی از زندگی جوامع گذشته مطرح شده است و استفاده درست از آنها می باشد یعنی خداوند در قالب قصه و روایت های تاریخی مصالح و مفاسد زندگی انسان ، شیوه درست و غلط زندگی و سرانجام عاقبت درستکاران و بدکاران را بصورتی روشن ملموس و عینی در مقابل دیدگاه افراد قرار می دهد تا با عبرت او آنها راه خود را باز یابند.
«و لقد ترکناهاآیه فهل من مذکر[6]»
این پژوهش نیز می کوشد ، عبرت را بعنوان یکی از منابع مهم برای دریافت راه صحیح زندگی ووسیله ای ارزشمند برای پیشگیری و درک عواملی که می تواند انسان را به گمراهی بکشاند و یا او را به بالاترین مدارج انسانی برساند معرفی و تبیین نماید و در این طریق انسان را در دریافت راه صحیح زندگی کمک نماید و زندگی خود را بر اساس سنت های رایج در زندگی انسان طراحی نماید و فرصت محدود دنیا را با آزمایش و خطا نگذراند،چرا که فرصت زندگی و حیات دنیوی بسیار کوتاه می باشد و جبران خطاها و اشتباهات خیلی سخت و در بعضی مواقع غیر ممکن می شود.
اهداف تحقیق:
هر کار تحقیقی در جهت رسیدن به یکی سری اهداف است ، که این اهداف به دو دسته ای کلی و جزئی تقسیم می شوند. هدفهای این تحقیق به شرح ذیل می باشد:
هدف کلی:
بررسی عبرت ازدیدگاه قران و حدیث
اهداف جزئی:
1- آشنایی با مفهوم عبرت از دیدگاه قران و حدیث
2- آشنایی با اهل عبرت از دیدگاه قران و حدیث
3- آشنایی با منابع عبرت ازدیدگاه قران و حدیث
4- آشنایی با پیامدها و آثار عبرت از دیدگاه قران و حدیث
پرسش های تحقیقاتی
همکار تحقیقاتی بر آن است تا با جمع آوری اطلاعات و مطالب گوناگون از منابع مختلف درباره موضوع تحقیق ، برای سوالاتی که در مورد موضوع تحقیق مطرح شده است ، پاسخی مناسب پیدا کند و سوالات تحقیقی این پروژه به شرح ذیل می باشد:
1- مفهوم عبرت از دیدگاه قران و حدیث چیست؟
2- از دیدگاه قران و حدیث اهل عبرت چه کسانی هستند؟
3- منابع و شیوه های عبرت آموزی از دیدگاه قران و حدیث کدامند؟
4- پیامدها و آثار عبرت ازدیدگاه قران در حدیث کدامند؟
فصل دوم مرور مطالعاتی
در این بخش از تحقیق بصورت کلی و گذرا به اهم تحقیقات انجام شده در رابطه با موضوع این پژوهش اشاره می شود تا از این طریق پیشینه موضوع روشن و زمینه مناسب برای ارائه مباحث فراهم آید.
علیرغم جستجوی فراوان کتاب و یا پژوهش که بصورت علمی ، مستقیم و مستقل اهداف پژوهش حاضر را دنبال کرده باشد، نیافتم و به کتب و تالیفاتی که عنوانی نزدیک به این تحقیق داشت در محتوی ، کاملاً متفاوت بود لذا به ناچار صرفاً به چند مورد از کتبی که به طور غیر مستقیم با موضوع ارتباط اشاره می شود.
فصل سوم
روش تحقیق
با توجه به اینکه هر تحقیق بر اساس یک روش خاص انجام می گیرد، در این فصل ازپژوهش ، روش به کاررفته شده در تحقیق و سپس زمان اجرای آن را ذکر می کنیم.
روش تحقیق:
با توجه به اینکه در این تحقیق بتناسب به بررسی عبرت از دیدگاه قران و روایات پرداخته شود، سعی کرده ایم که در کتب معتبر تاریخی و تفسیری استفاده گردد،لذا روش این تحقیق تحلیلی- توصیفی است.
برای این روش تحقیق از میان فنون اسنادی، عرصه ای و کتابخانه ای ، مناسبت ترین فن همان فن کتابخانه ای می باشد ، لذا فن به کار رفته در این تحقیق کتابخانه ای است.
طرح اجرایی:
زمان صرف شده برای این پژوهش و گرد آوری مطالب و تکمیل آن به قرار ذیل می باشد:
1- زمان فیش برداری : از 20 بهمن تا 15 تیر
2- زمان تدوین: از 15 تیر تا 13 شهریور
فصل چهارم
تجزیه و تحیلیل یافته ها
بخش اول:
مفهوم شناسی عبرت
تعریف لغوی و اصطلاحی واژه «عبرت» :
در ابتدای بحث «عبرت و عبرت آموزی» به منظور ایجاد تصویری روشن از بحث مذکور،واژه عبرت را با استفاده از فرهنگ های لغت معتبر عربی و قرانی مورد بررسی و مطالعه قرار می دهیم تا زمینه ای مناسب برای بقیه بخشهای پژوهش فراهم آید.
واژه عبرت و مشتقات آن هفت بار در قران کریم به کار رفته که در اینجا ابتداواژه عبرت بررسی و سپس به معنای عبرت در آیات مذکور پرداخته می شود و در ادامه مفهوم اصطلاحی عبرت مطرح می گردد.
تعریف لغوی:
لفظ «عبرت» واژه ای عربی می باشد که از ریشه «عبر» اخذ شده است و بر وزن فعله می باشد که در منابع و لغت نامه های گوناگون با معانی و تعابیر متنوعی به کار رفته است:
«آزمودن و امتحان کردن چیزی[7]»،«عبور کردن»، که اصل واژه عبر،گذشتن و رفتن ازحالی به حالی است. اما کلمه عبو(مخصوص گذشتن از آب است.[8])«شگفت کردن، اشک باریدن ، بیان و تفسیری[9]» ، « کسی را سخت تنبیه کردن تا دیگران پندگیرند، سبب مصائب و بدبختیهایی که نتیجه اعمال شخص است که موجب پند گرفتن دیگران می شود.[10]»
3- معنای اصطلاحی عبرت:
همانطور که در معنای لغوی واژه عبرت آمده، در واقع عبرت یعنی انسان از شناخت و معرفت به یک مساله ، به شناخت و معرفت مفهومی دیگر برسد و در حقیقت ، امور مشهود ، محسوس و تجربیات گذشته ما را به امور نا مشهود ،نامحسوس و تجزیه نشده آگاه و آشنا می کنند و از این طریق باطن و حقیقت آن مسائل برای ما روشن می شود و فریب ظواهر آنها را نمی خوریم و با بصریت و بینش کافی در زندگی و شرایط مختلف آن به وظایف خود عمل می نمائیم.
آیه الله جوادی آملی در این مورد می فرمایند« عبرت گرفتن ، یعنی از صفات بد به صفات خوب عبور کردن اگر کسی حوادث روزگار را ببیند و از صفت بد به صفت خوب عبور نکند، نمی گوئید ، او عبرت گرفت می گویند، تماشا کرد، ولی اگر از صفت بد وزشت به نیکی عبور کرد، می گویند اعتبار و عبرت گرفت[11]»
عبرت ، یعنی انسان از طریق نگاه و نظر به دگرگونی های زندگی،حوادث تاریخی ، سرگذشت گذشتگان سرنوشت امت ها و فرجام ستمگران و بیدادگران به حقیقت عمق و باطن مسائل پیش روی زندگی و حیات خود ، دست یابد و در رابطه با ان مسائل و بصریت و بینش پیدا کند.
و در این باب در کتاب تفسیر نمونه ذیل واژه عبرت چنین آمده است:
اعتبروا از ماده اعتبار در اصل از عبور گرفته شده است که به معنی گذشتن از چیزی است به سوی چیز دیگر ، و این که اشک چشم عبره گفته می شود به خاطر عبور قطرات اشک ازچشم است، وعبارت را ازاین رو عبارت می گویند که مطالب و مفاهیم را ازکسی به دیگری منتقل می کند، و اطلاق تعبیر خواب بر تفسیر محتوای آن به خاطر این است که انسان را از ظواهر به باطن آن منتقل می سازد.
و به همین مناسبت به حوادثی که به انسان پند می دهد عبرت می گویند ، چرا که انسان را به یک سلسله تعالیم کلی رهنمون می گردد و از مطلبی به مطلب دیگر منتقل می کند. التعاظ و اعتبار بما معنی[12]»،چیزی که بوی پند بگیرد[13] راغب اصفهانی در کتاب مفردات عبرت را چنین معنا می کند:
« توجه به معنی اصلی عبرت ارزش آموزشی و کاربردی قصه های پیامبران را روشنتر می کند، مصدر آن العبر و العبور است به معنی از آب گذشتن ، بعد از امور معنوی به کار رفته « الاعتبار و العبره ، و آن حالتی است که در آن از شناخت آنچه مشاهده می شود به آنچه مشاهده نمی شود برسیم، یعنی گذشتن از ظاهر حوادث و پی بردن به ژرفا و علت روی دادن آن چنان که معنی دیگر«العبر» کتاب به تفکر خواندن است[14]». همچنین در فرهنگ بزرگ جامع نوین چنین آمده است:
« عبره:عبرات، عبر«بیان و تفسیر تعبیر خواب» اشک ریختن ، اندوه بی گویه ، اعتبر شگفت نمود،پند گرفت.[15]»
3- معنای عبرت در آیات قران کریم:
همانطور که گفته شد، عبرت و مشتقات آن 7 بار در قرا کریم آمده است که در اینجا 7 آیه مذکور آورده می شود و معنای عبرت در هر یک از آنها بررسی می گردد:
1- تعبرون:
در سوره یوسف آیه شریفه «... یا ایها الملا افتونی فی رویای ان کنتم للرویا تعبرون[16] »
در مورد رویای پادشاه مصر است که در خواب می بیند هفت گاو چاق را که هفت گاو لاغر آنها را می خورند وهفت خوشه سبز و هفت خوشه خشکیده که خشکیده ها بر سبزه ها می پیچند و آنها را از بین می برند، پادشاه مصر خطاب به مشاوران مصر عبارت فوق را می گوید:
دراین آیه ، تعبرون ازماده«عبر» است و به معنای «تعبیر» خواب به کار رفته است. که با معنای اصلی واژه که گذشتن از حالی به حال دیگر است ، سنخیت دارد ، زیرا در تعبیر خواب نیز انسان از ظاهر به باطن آن خواب پی می برد.
2- اعتبروا:
اعتبروا ازواژه «اعتبار» و در اصل از «عبور» گرفته شده که به معنی گذشتن از چیزی است به سوی چیز دیگر و در آیه شریفه«... فاعتبروا یا ولی الابصار[17]»آمده است در عبارات ابتدایی این آیه شریفه خداوند ضمن بیان ماجرای یهودیان بین نصر و عذاب آنها از سوی خداوند از صاحبان چشم و بصیرت می خواهد که از سرنوشت آنها عبرت گیرند و از آنجا که این حوادث به انسان پند می دهد«عبرت» نامیده می شوند چرا که انسان را به یک سلسله تعالیم کلی رهنمون می شود و از مطلبی به مطلب دیگر منتقل می کند.
3- عابری:
در آیه شریفه « یا ایها الذین آمنو لا تقربوا الصلوه و انتم سکاری حتی تعلمو ما تقولون و لا حسباً الا عابری سبیل...[18]» این واژه به کار رفته است.
واژه «عابر» به معنی«عبورکننده» است و «عابری سبیل» در این آیه به معنی مسافر می باشد
4- العبره:
در آیه شریفه «و ان لکم فی الانعام لعبره ستقیکم مما فی بطو عفا و لکم فیها منافع کثیره و...[19] آمده است.
عبره ازماده عبر است به معنای پند گرفتن «عبر: یعبر عبراً منه : از آن پند و عبرت گرفت که در این آیه خداوند به سودمند بودن حیوانات اشاره می کند و یکی از فواید بعضی از آنها که برای انسان دارد به شیر اشاره می کند و همچنین گوشت آنها که انسانها برای تغذیه از آن استفاده می کنند.
5- لعبره:
در آیه شریفه «ان فی ذلک لعبره لمن یخشی[20]»
در این آیکه که در آن یکی از افراد اهل عبرت معرفی شده است اهل خشیت را کسی می داند که از عذاب خدا بترسد و از سرگذشت دیگران عبرت بگیرد.
6- لعبره:
درآیه شریفه « یقلب الله الیل و النهار ان فی ذلک بعبره لاولی الابصار[21]»
در این آیه که تاکیداتی زیادی در آن به کار رفته است از قبیل آوردن حرف«ان» 2 – مقدم شدن جار و مجرور 3- و لام تاکید بر سر عبره خداوند این همه تاکید را برای اهل بصیرت آورده است که مقدمات عبرت گرفتن و پند گرفتن فراهم است سپس ای صاحبان بصیرت پند بگیرید.انسان می تواند از هر چیزی پند بگیرد حتی شب و روزی که بسیاری مواقع ساده از کنار آن می گذریم.
7- لعبره:
در آیه شریفه «و ان لکم فی الانعام لعبره نسقیکم مما فی بطونه عن بین فرث ودم لبناً خالصاً سانفا لشاربین[22]
عبر یعبرو عبراً السبیل : از راه گذر کرد که گویا راه را شکافت و قطع کرد.
دراین جا یکی از راههای کسب عبرت اشاره می کند که در دام ها نیز عبرتی نهفته است. در مورد شیری می گوید که از میان «فرت» بیرون می آید و تبدیل به ماده ای می شود که بعد از آب گواراترین نوشیدنی برای انسانها محسوب می شود که در آن فواید بیشماری نیز نهفته است.
بخش دوم
راههای کسب عبرت
راههای کسب عبرت:
منابع کسب عبرت فراوانند به عبارت دیگر جهان خلقت و شگفتیهای آن هر کدام به نوعی دارای عبرت می باشند و تنها چیزی که لازم است انسان داشته باشد یک دیده عبرت بین است و بخوبی از هر پدیده پند گیرد و هشدارها را دریابد به فرموده امام علی (ع) «اگر انسان چشم باز کند و ببیند، وسایل بینایی او فراهم است ، و اگر گوش شنوا داشته باشد، سخنان حق گفته شده است و اگر اهل هدایت، باشد ، وسایل هدایت فراهم است:
«و لقد بصرتم ان ابصرتم ، و اسمعتم ان مسمعتم ، و هدیتم ان اهتدیتم، و بحق اقول لکم ، لقدجاهرتلکم العبر و زجرتم عافیه مزوجر.[23]»
آن حقایق را به شما نیز نشان دادند، ولی دیدن نخواستید و به گوش شما رسانیدند ولی شنیدن نخواستید، شما را راه نمودند، ولی ره یافتن نخواستید ، براستی می گویم که عبرتها و اندرزها بر شما آشکار بودو از آنچه می باید دوری جویید شما را منع کردند. ولی افسوس که به گفته مولای متقیان امام علی (ع) عبرت ها فراوانند و عبرت گرفتن کم:« ما اکثر العبر و قل الاعتبار.[24]»
در جهان خلقت منابع و شیوه های بسیار فراوانی وجود دارد که بمانند یک چراغ قرمز انسان را بر توقف و تجدید نظر دوباره ای وا می دارد و به انسان فرصت شناخت مسیر زندگی را می دهد فقط کافیست دیده دل را باز کنیم.
1- دنیا:
در یک نگاه کلی به دنیا و سنتها و روابط حاکم بر آن پندهای فراوانی را در می یابیم که هر کدام به نوبه خود درس عبرتی برای انسان است و دقت و کاووش و جستجوی در آن تاثیرات در خور توجهی را در انسان به جای می گذارد.امام علی(ع) در نامه ای که به فرزندش امام حسن مجتبی(ع) دارد، او را ازحقایق این دنیا آگاه می کند و می فرماید: « یا بنی انی قد انبالک عن الدنیا و حالها، و روالها و انتقالها و انبالک عن الاخره و ما اعدک هلها فیها و ضربت لک فیها الامثال ، لتعتبربها و تحد و علیها[25]»
پسر عزیزم امن تو را از دنیا و تحولات گوناگونش و نابودی و دست به دست گردیدنش آگاه کردم و از آخرت و آنچه برای انسانها در آنجا فراهم است اطلاع دارم و برای تو از هر دو مثال زدم تا به آن پند پذیری و بر اساس آن در زندگی گام برداری
آنچه از این پند و نصحیت بر می آید آن است که گوینده آن قصد دارد که فراگیرنده به شناختی در مورد دنیا و آخرت دست پیدا کند و عبرت گیرد و مسیر درست زندگی را با توجه به تجربیات گذشتگان بیابد.
و هم ایشان در مورد روش برخورد با دنیا می فرماید: «و فی ابا لکم الماضین تبصره و معتبره[26]».
در عزت و ناز دنیا بر یکدیگر پیشی نگیرید ، و فریب زینت ها و نعمت ها نخورید و مغرور نشوید و از رنج و سختی آن ننالید و ناشکیب نباشید،زیرا عزت و افتخار دنیا می پذیرد ، و زینت و نعمت هایش نابود می گردد ، و رنج و سختی آن تمام می شود، و هر مدتی و مهلتی در آن به پایان می رسد و هر موجود زنده ای به سوی مرگ می رود. آیا نشانه هایی اززندگی گذشتگان که بر جا مانده است ، شما را از دنیا پرستی باز نمی دارد؟
و اگر خردمندید آیا در زندگانی پدرانتان آگاهی و عبرت آموزی نیست؟
مگر نمی بینید که گذشتگان شما باز نمی گردند؟و فرزندان شما باقی نمی مانند؟ مگر مردم دنیا را نمی گیرید که در گذشت شب و روز ، حالات گوناگونی دارند. یکی می میرد و بر او می گریند، و دیگری باقیمانده و به او تسلیت می گویند، یکی دیگر بر بستر بیماری افتاده، و دیگری به عیادت او می آید؟ و دیگری در حال جان کندن است و دنیا طلبی که جستجوی دنیاست که مرگ او را در می یابد، و غفلت زده ای که مرگ او را فراموش نکرده است و آیندگان نیز راه گذشتگان را می پویند. بهوش باشید ! مرگ را که نابود کننده لذت ها و شکننده شهوت ها و قطع کننده آرزوهاست[27]
«شناخت دنیا و آشنایی با خصوصیات آن ، تاثیر قابل ملاحظه ای در سلوک و رفتار فراگیرنده می گذارد.شاید امیر المومنین علی(ع)تنها کسی، باشد که به طور جامع به توصیف ابعاد و ویژگیهای مختلف دنیا پرداخته و به قصد تاثیر گذاری و عبرت دهی از آن سخن گفته است ، تعابیر ، تشبیهات و تمثیلات گوناگونی که در باب دنیا در کلام علی(ع) وجود دارد ، همه حاکی از همین مطلب است.
تعابیری همچون« الدنیا داره منی لها لفناء[28]...» الدنیا دارفنا ، و عناء و غیرو عبر[29]» «الدنیا» درا حرب و سلب و نهب و عطب[30]»« انها دار شخوص و محله تنغیض[31]»،« دار بالباء محفوفه[32] »« مثل الدنیا کمثل الحیه [33]»و صدها تعبیر دیگر ، همه در صدد دادن شناخت عبره آموز به انسانهاست چنانکه گذشت ، خود حضرت ، پس از توصیه های فراوان در ابعاد گوناگون عبرت در مورد انواع آن سفارش می کند.
در نگاه و منظر امام علی (ع) دنیا و تحولات آن ، رنج ها و شادی ها ، دگرگونی ها و تغییرات آن همه و همه مایه عبرت و اندرز دهنده به انسان هستند. ایشان که هشداری که به معاویه در مورد دنیا پرستی دارد می فرماید: پس از یاد خدا و درود ! مما فادنیا انسان را به خود سرگرم و از دیگر چیزها باز می دارد و دنیا پرستان چیزی از دنیا به دست نمی آوردند.جز آن که دری از حرض به رویشان گشوده و آتش عشق آنان تندتر می گردد و ، کسی که به دنیای حرام برسد از آنچه بدست آورده راضی و بی نیاز نمی شود، و در فکر آن است که به دست نیاورده است اما سرانجام آن،جدا شدن از فراهم آورده ها ، و به هم ریختن بافته شده هاست.اگر از آنچه گذشته است عبرت گیری ، آنچه را که باقی مانده می توانی حفظ کنی[34] . آری وقتی که به جامع بودن مطالب نهج البلاغه اشاره می شود باید این واقعیت را قبول کنیم که نهج البلاغه بعد از قران کریم کاملترین و جامع ترین منبع برای استفاده انسان در طول زندگی است که در گرفتاریهای روز مره نیز می تواند گره گشا باشد و حلال مشکلات.
در اینجا حضرت علی(ع) از آرزو سخن می گوید و اینکه انسان می تواند از آرزوی طولانی هم عبرت گیرد و جهان را سرای ماندن نداند و فقط آن را منزلگاهی که برای مدتی چند در آن به سر می برد به یاد داشته باشد.
عن عبر ها ان المر یشرف علی امله فیقطعه حضورا جله [35]
و نشان عبرت دنیا ، اینکه :آدمی بدانچه آرزو دارد ، نزدیک می شود ، و رسیدن اجل رشته آرزوی او را پاره می کنند نه آنچه آرزو داشت به دست آمده ، و نه آن که مرگ چشم بدو دخته ، واگذارده است.حضرت علی(ع) انسان را تشویق می کند که از همه چیز درسی عبرت بگیرداز «پیشامدها و دگرگونیهای دنیا.. فی تعاریف الدنیا اعتبار[36]» از خوبی ها و زیبائیهای دنیا «ها فادنیا ، سرای راستی برای راست گویان ، و خانه تندرستی برای دنیا شناسان و خانه بی نیازی برای توشه گیران و خانه پند برای ، پند آموزان [37]» هم ایشان در خطبه 183 تمام دنیا و سنتهای حاکم بر آن را عبرت آموز برای انسان می داند و می فرماید: ( الحمد الله المعروف من غیر رویه ، و الخالق من غیره نصبه ، خلق الخلایق بقدرته ، و استجد الارباب بعزته ، و ساد العظماء بجوده ؛ و هو الذی اسکن الدنیا خلقه و بعث الی الجن و الا من رسله ، لیکتسفو الهم عن یخطائها، و لیحذروهم من ضر انها ، و لیضربوا لهم امثالها ، و لیبصروهم عبرتها، و لیهجموعلیهم بمعتبر من تصرف مصاحها و اسقامها و حلالها و حرامها و ما اعد الله للمطیعین منهم و العصاه من جنه و نار و کرامه و هوان)
(اوست که آفریده خود را در این جهان ساکن گرداند ، و پیامبرانش را بر جن و انس برانگیزاند، تا دنیا را چنانکه هست بدیشان بنمایانند ، و آنان را از زیانهایش بترسانند ، و از دنیا برایشان مثلها زنند و زشتیهای آن را به آنان نشان دهند، و به آنان گوشزد کنند، آنچه از آن عبرت توان گرفت ، از دگرگونیها پی در پی و سراسر شگفت از تندرستیها و بسیارهایش و از حلال ها و حرامهایش و آنچه خدا آماده ساخته است برای فرمانبرداران و نافرمانان ، از بهشت یا آتش سوزان، و ارجمندی و یا خواری – در آن جهان[38]
آنچه از مبحث عبرت از دنیا دریافتیم ، آن است که دنیا و جهان خلقت مظهر ناپایداری و مایه ی عبرت و پند پذیری برای انسان محسوب می شود)
دنیا اگر چه از نظر علی(ع) از پر کاه خشکیده و تفاله های قیچی شده دام داران بی ارزش تر است اما انسان را به این پند اشارت می دهد که از پیشینیان خود پند گیرید ، پیش از آن که آیندگان از شما پند گیرند
2- تاریخ عبرت آموزی
تاریخ و حوادث مختلف آن ، از ابتدای آفرینش تا کنون ، از مهمترین و عملی ترین منابع عبرت آموزی است که در منابع اسلامی به صورت گسترده به آن اشاره شده است.
بخش عظیمی از آیات قران، ذکر مباحث تاریخی در قالب داستان ، قصه و خاطره تاریخی است و همه اینها با هدف پند آموزی وعبرت دهی به مخاطبان صورت گرفته است.زیرا غالباً پس از ذکر هر قصه یا جریان تاریخی ، به این هدف اشاره شده است. مثلاً پس از ذکر داستان حضرت یوسف(ع) به عنوان نتیجه تربیتی آن می فرماید:
«لقد کان فی قصصهم عبرت لاولی الالباب ، ما کان حدیثاً یفتری و لکن تصدیق الذی بین یدیه و تفصیل کل شی و هدی و رحمه لقوم یومنون[39]»
در سرگذشت آنها درس عبرتی برای صاحبان اندیشه بود ! اینها داستان دروغین نبود، بلکه وحی آسمان است و هماهنگ است با آنچه پیش روی او(از کتاب آسمانی پیشین) قرار دارد ، و شرح هر چیزی(که پایه سعادت انسان است)
به همین دلیل مایه هدایت جستجوگران و مایه رحمت برای همه کسانی است که ایمان می آورند (و هدی و رحمه لقوم یومنون)
آیه فوق گویا می خواهد به این نکته مهم اشاره کند که داستانهای ساختگی زیبا و دل انگیز بسیار است و همیشه در میان همه اقوام ،افسانه های خیالی جالب فراوان بوده است، مبادا کسی تصور کند این سرگذشت ها عبرت انگیز و تکان دهنده ، تنظیم شده باشند.
تاثیر آنها در برابر سرگذشت واقعی ناچیز است زیرا: اولاً هنگامی که شنونده و خواننده به هیجان انگیزترین لحظات داستان می رسد وحی رود که تکانی بخورد، ناگهان این برق در مغز او پیدا می شود که این یک خیال و پندار بیش نیست . ثانیاً این سرگذشتها در واقع بیانگر فکر طراح آنهاست.
او است که عصاره افکار و خواسته هایش را در چهره و افعال قهرمان داستان مجسم می کند، و بنابراین چیزی فراتر از فکر یک انسان نیست، و این با یک واقعیت عینی فرق بسیار دارد و نمی تواند بیش از موعظه و اندرز گوینده آن بوده باشد اما تاریخ واقعی انسانها چنین نیست ،پر بار است و از هر نظر راهگشااست.[40]
در یک جمعبندی که از این آیه شریفه بدست می آید به چند مطلب که اشاره شده است می پردازیم:
1- غرض از ذکر این داستان ، عبرتها و پندهایی است که در آن نهفته است .داستان فوق آیینه ای است که می توان در آن عوامل پیروزی و شکست ، کامیابی و ناکامی ، خوشبختی و بدبختی، سربلندی و ذلت و خلاصه آنچه در زندگی انسان ارزشمند و یا بی ارزش است، را دید.آئینه ای که عصارت تمام تجربیات اقوام پیشین و رهبران بزرگ در آن به چشم می خورد و مشاهده آن ، عمر کوتاه مدت هر انسانی را به اندازه عمر تمام بشریت طولانی می کند.
2- داستان فوق بیان واقعیتهاست و از آمیختگی با دروغ و افتراء منزه است.
3- تنها صاحبان عقل و اندیشه هستند که توانایی مشاهده این نقوش عبرت را بر صفحه این آئینه عجیب دارند .
4- هر آنچه انسان به آن نیاز دارد و در سعادت و تکامل او دخیل است ، در این آیات آمده است و به همین دلیل مایه هدایت و رحمت برای همه کسانی است که ایمان می آورند.[41]»
و در قران سوره طه آیه (128 ) چنین آمده است: افلم یهد لهم کم اهلکنا قبلهم من القرون یمشون فی مسکنهم ان فی ذلک رایت لاولی النهی[42]
آیا برای هدایت آنها کافی نیست که بسیاری از اقوام گذشته را که در قرون پیشین زندگی می کردند هلاک کردیم همان کسانی که گرفتار مجازات دردناک الهی شدند و اینها در مساکن ویران شده آنان رفت و آمد دارند.
اینها در مسیر رفت و آمد خود، به خانه های قوم عاد(در سفرهای یمن) و مساکن ویران شده قوم ثمود (در سفر شام) و منازل زیر و رو گشته قوم لوط( در سفر فلسطین) می گذرند، آثار آنها را می بینند ولی درس عبرت نمی گیرند ویرانیهایی که با زبان بی زبانی ، ماجراهای دردناک پیشین را بازگو می کنندو به مردم امروز و آینده هشدار می دهند ، فریاد می کشند و سرانجام ظلم و کفر و فساد را بیان می دارد.
آری در اینها دلائل روشن و آیات فراوانی است برای صاحبان عقل و اندیشه بیدار.
موضوع عبرت گرفتن از تاریخ پیشینیان از مسائلی است که قران و احادیث اسلامی زیاد روی آن تکیه کرده است و حقیقتاً معلم بیدار کننده است چه بسیارند افرادی که از هیچ موعظه ای پند نمی گیرند، اما دیدن صحنه هایی از آثار عبرت انگیز گذشتگان آنها را تکان می دهد و بسیار می شود که مسیر زندگی آنها را دگر گون می سازد ، و در آخر به حدیثی از حضرت محمد(ص) اشاره می کنیم که فرمود:
[43]غفل الناس من لم یتعظ یتسفیر الدنیا من حال الی حال:
غافلترین مردم کسی است که از دگرگون شدن دنیا اندرز نگیرد و از ورق گردانی لیل و نهار اندیشه نکند.
نمونه این نتیجه گیری در جابجایی قران به چشم می خورد . امیر المومنین علی(ع) نیز در نهج البلاغه ، بخش عظیمی از تلاش خود را به بیان عبرتی مصروف می دارد. مرد خدا در هر چه نظر می کند و می بیند در آن جلوه خدا می بیند و از حوادث روزگار درس عبرت می آموزد، اما نه مرد خدا بودن یا مرد خدا شدن آسان است و نه بخت دیده عبرت بین یار همه کس می شود ما چیزها را می بینیم و می پنداریم که چون چشم داریم و می بینیم و داشتن چشم برای دیدن و دیدار کافی است. درست است که ما با چشم می بینیم واگر چشم نداشتیم اشیای دیدنی و محسوس را نمی دیدیم ، اما دیدن چشم تنها یک امر مکانیکی و فیزیولوژیک نیست و اگر چنین بود بیننده با آن چیزی دریافت نمی کرد، یاهمه بینندگان هرچه را می دیدند یکسان درک می کردند اصلاً دیدن و شنیدن بنحو بستگی و تعلق ما و نظم سخن دنیایی که در آن به سر می بریم راه می برد.
به سخن بلند مولای موحدان بیندیشیم که فرمود: ما رایت شیئا الا و رایت الله قبله . آن کس که پیش از دیدن با چشم تن ، چشم دل باز نکرده است ،چیزی نمی بیند امور پراکنده و آشفته و آشوب می بیند.
«دیدن چشم را ادراکی مقدم در آن راه می برد که ملاصدرا از آن به «ادراک » بسیط تعبیر کرده است.
نظیر این ادراک در پدیدار شناسی معاصر هم مورد توجه قرار گرفته است و در حقیقت با وجود و عدم این درک بسیط است که گروهی از مردمان ، اهل ذکر می شوند و مردمی دیگر در غفلت می مانندیا غفلت و تذکر در اوقات و زمان های تاریخی یک قدم کمتر و بیشتر می شوند. اشخاص هم ، چون به حوادث و پیش آمدها می نگرند آنها را یکسان درک نمی کنند . یعنی دل عبرت بین نمی شود.)[44]
هان ای دل عبرت بین از دیده عبر کن هان ایوان مدائن را آئینه عبرت دان »
کیست که دل عبرت بین دارد؟ قبل از این که این پرسش بپردازیم باید تصریح شود که قرار نیست از فلسفه تاریخ حضرت علی (ع) بحث شود و آن بزرگ در عداد فلاسفه تاریخ قرار گیرد، زیرا نکات نهج البلاغه و به طور کلی کلمات علوی- و یا هر روایتی که از ائمه نقل شده است – سخن هدایت است نه زبان عبارت ارباب علوم رسمی، نهج البلاغه سراسر درس تذکر است و عبرت و هر درس تذکری فلسفه تاریخ نیست. البته مولا فرموده است که «خبر گذشته و آینده و احکام ناظر بر روابط کنونی جامعه تان در قران موجود است » با وجود این نه قران و نه نهج البلاغه کتاب فلسفه نیستند. حضرت علی (ع) هم نخواسته است فلسفه تاریخ تدوین کند بلکه او دل عبرت بین داشته و با مرگ که تقدیر همه آدمیان است انس یافته و با این انس گذشته و گذشتگان را می دیده و در موقع و مقام ولایت مقتدای اهل نظر و بصیرت و اعتماد شده است.
«انگار می گویند علم با تجربه به دست می آید درست می گویند، اما اگر این گفته را بر فرض وجود بشری که حقیقت وجودش لوح پاک و عاری از هر نقش است استوار کنند راهشا نبه بن بست می رسد ، آدمی لوح پاک و نانوشته نیست و حتی اگر لوحی باشد که در آن چیزی حک نشده باشد، آن لوح آمادگی و استعداد خاص دارد و لااقل اثر تجربه می تواند در آن حک شود یا بهتر بگوئیم تجربه در این لوح معنی می شود ، زیرا تجربه قبل از فهم نیست و اگر فهم نباشد تجربه صورت نمی پذیرد حوادث تاریخ هم برای کسی تجربه می شود که از پیش ، فهمی از تاریخ داشته باشد. این فهم ، فهم هیچ حادثه مشخصی نیست بلکه درک بسیط و غیر حصولی این معانی است که 1- ما اهل عهد و پیمانیم و اگر عهدمی شکنیم باز آن را تجدید می کنیم2- زندگی دنیوی زندگی با مرگ است و ما با مرگ زندگی می کنیم.3- ما وقتی با یاد مرگ تنها می شویم از حوادث تاریخ بهتر می توانیم درس بیاموزیم[45]» ما در روز است پیمان بسته ایم که جز پروردگار حقیقی خود را نپرستیم اما اینجا یعنی زمین جایگاه آزمایش و دار بلا و ابتلا است چنانکه خداوند چون آدم را آفرید به فرشتگان امر کرد که او را سجده کنندو شیطان به استکبار از اطاعت فرمان سرباز زد آدم را در سرایی جای داد که ابزار زندگیش را کامل و جایگاهش را ایمن ساخته بود و او را در خصوص ابلیس به دام فریبش آورد یقین او را به شک و در نهایت نشاط وی را به دلهره و ترس بدل کردو با فریبکاری ابلیس آدم به دام پشیمانی فرو افتاد . با این همه خداوند سبحان در توبه به روی آدم گشوده گذاشت تا از آن تنگنا و بن بست گریزگاهی بیابد. و راه نجاتی بجوید ، سپس او را به سرای گرفتاری و آزمون و دنیایی زاد و زایش فرود آورد و از آن وقت در حق او این سخن گفته شد:
چه کند کز پس دوران نرود چون پرگار هرکه در دایره گردش ایام افتاد
در پیام نخستین روز خلافت فرمود:در آن کس که با دیده عبرت به سرنوشت گذشتگان بنگرد، هرگز در پی بدی و ناسازگاری نمی رود.
و در وصف روزگار ، مرگ را دخیل کرده است: الدهر یخلق الا بدان و یجدداً لا مال و یقرب المینته و یباعد الامنیه من ظفر و نصب و من قاته تعب « روزگار پوشاننده بدن ها ، محدود کننده آرمان ها، نزدیک آوردنده مرگها، و دور کننده آرزوهاست. کامیابی های مادیست رنج آورنده و ناکامی هایش خستگی زا» نیز از قومی و مردمی یا می کند که مرگ تن خود را بزرگ می شمارند و خود بیش از هر چیز بزرگ شمار قلب های زنده خویشند.
این مرگ آگاهی مردی را که می گفت «پسرا بی طالب مرگ بی پژمان است بیش از آنچه کودک پستان مادر را خواهان است» مستعد آشنایی با راه های آسمان و آینده ساخته بود،این جان مستعد همزمان پیامبر اعظم(ص) و هم عهد نزول قران که از پیامبر درس آموخت نه فقط آموزگار و مفسر قران بلکه قران ناطق و متحقق شد. مولای موحدان از قران آموخت که علم و عبرت از خشیت حکمت ملازمو به هم بسته اند.
« در این گفته دقیق دقت کنید « یقین را نیز چهار شعبه است: نگرشی به زیرکی رسیدن به دقائق حکمت، پند گرفتن از گذشت روزگار و نگه داشتن روش اسلاف آن کس که نگرشش زیرکانه بود به دقائق حکمت دست یابد سیرت]عبرت[ روزگار را بشناسد و آن که سیرت روزگار را بشناسد چنان است که با اسلاف زیسته است .چنانکه در نامه ای به امام حسن متذکر آن نیز شد « اگر من به تمامی نسلهای گذشته عمر نکرده ام ولی در کار و کردار آنان نظر کرده ام و در اخبارشان اندیشده ام و در آثارشان سیر کرده ام ، چنان که گویی یکی از آنان شده ام » در خطبه (361) با استناد به آیه مبارکه ان فی ذلک لعبره لمن یخشی (نازعات آیه 26) همه موجودات و حوادث را نشانه عبرت می بیند و البته بزرگترین عبرت ها در نظر او سرگذشت مردمی است که بستگی به دنیا آنها را مست غرور کرده است.
یعنی از وضع خود غافلند و نمی دانند که فریفته ی دنیا شده اند و حضرت مولا در شرح آیه تمک بارک الکریم وضع ما را در دنیا چنین وصف کرده است:
راستش را می خواهی دنیا هرگز تو را نفریفت اما تو بودی که فریفته ی آن شدی او اندرزهای گرانبهایش را در دسترس تو گذاشت و از برابری و انصاف آگاهت ساخت ولی توبه آنهاپشت پازدی دنیایی که پیوسته درد و ناراحتی تحا و کم شدن نیرو و کاهش توانایی را به تو یاد آوری می کند راستگوتر و وفادارتر و بالاتر از آن است که تو را بفریبد تا این که فریفته ات سازد و بعد دچار رنج و شکنجه ات کند.اگر با دنیا در خانه های خالی و جا مانده و دیار فراموش شده و وامانده روبه روی شوی ، هر آیینه می بینی که چون رفیق شفیق و یاری دلسوز به تو یا آوری های درست و سودمندی می نماید.
سرگذشت پیشینیان:
قران و نهج البلاغه با بیان سرگذشت اقوام و ملل گذشته و توصیف زندگی و مرگ آنها، مردم را به عبرت گیری از سرانجام نیک و بر آنها فرا می خواند .مربیان نیز می توانند در تربیت متربیان خود، از همین روش بهره گیرند و با بیان تاریخ و حوادث تلخ و شیرین آن ، درس زندگی به آنها بیاموزند.
نکاتی مانند:
«
1- خداوند مفسدان را به سبب فساد و ظلمشان هلاک می کند.
2- تا خیر توبه و ندامت تا زمان نزول بلا سودی به حال انسان ندارد
3- خداوند بندگان مومنش را یاری می دهد و در دل دشمنان آنها عبا و وحشت ایجاد می کند
4- خداوند فتنه ها و توطئه های منافقین و بدخواهان را خنثی می کند
5- تغییر سرنوشت انسانها، به خواست و رفتار خود آنها بستگی دارد[46]
و دهها نکات تربیتی دیگر که همگی درسها و عبرتهایی هستند که تربیت آموزان را یاری می رساند.
مولی الموحدین علی (ع) در خطبه ای مردم را به عبرت از گذشتگان رهنمون می شود و هم ایشان می فرماید:
و اعتبروا بما قد رایتم من مصارع القرون قبلکم ، قد تزایلت اوصالهم و زالت ابصارهم و اسما عهم و ذهب شرفهم و عزهم .
و از حوادثی که دیدید بر سرگذشتگان آمد عبرت گیرید که چگونه در خاک غنودند، اندامشان از هم گسیخت دیده ها و گوشهایشان فرو ریخت، شرف و عزتشان رخت بر بست و شادمانی و تن آسانی شدشان از هم گسست.[47]
قصه های قران کریم سرنوشت گذشتگان را پیش روی بشر می نهد تا بوسیله آنان فرجام و سرنوشت خود را رقم زنند . تاریخ پیشینیان در کلامی بزرگ به انسانهای هر عصری می آموزد که با استفاده از آنان می توان از انحراف و فساد دوری جست و مصالح زندگی و سعادت واقعی را دریافت.
قران با توجه به اهمیت و نقش تاریخ واقعی گذشتگان در زندگی آیندگان در آیات بسیاری انسان را به مطالعه آن و سیر در سرزمین دعوت می کند و با استفاده از ماده (نظر) یعنی نگاه(تحلیلگر و دقیق) به نگرشی سطحی و ظاهر بین ما را به عبرت آموزی از سرنوشت امتهای پیشین فرا می خواند.
افلم یسیروا فی الارض فینظر وا کیف کان عاقبه الذین من قبلهم [48]
آیا در سرزمین سیر نکرده اند تا بنگرند که عاقبت کسانی که پیش از آنها زیسته اند چگونه بوده است.
قل سیروا فی الارض فا نظرکیف کان عاقبه المجرمین[49]
بگو در زمین سیر کنید و بنگرید که پایان کار مجرمان چگونه بوده است.
فیسروا فی الارض فانظروا کیف کان عاقبه المکذبین [50]
پس در زمین بگردید و بنگرید که عاقبت کار کسانی که پیامبران را به دروغ نسبت می دادند چگونه بوده است ؟
رمز سفارش و تاکید بر عبرت پذیری از فرجام کار امتهای گذشته در جریان ثابت سنتهای الهی است ماجرای برخورد پیشینیان ، انبیای زمان خود و پایان کار آنها داستان زندگی ماست، زیرا سنتهای الهی ، در تاریخ جاری هستند.
حضرت علی(ع) نغز و زیبا می فرمایند:
عبادا... ان الدهر یجزی بالباقین کجریه بالماضین[51]
ای بندگان خدا، روزگار بر آیندگان چنان می گذرد که برگذشتگان و یا در نامه با حارث همدانی می فرماید:
به ریسمان قران چنگ زن و از آن نصیحت پذیر ، حلالش را حلال، و حرامش را حرام بشمار، و حقی را که در زندگی گذشتگان بود تصدیق کن . و از حوادث گذشته تاریخ ، برای آینده عبرت گیر،که حوادث روزگار با یکدیگر همانند بوده، و پایان دنیا به آغازش می پیوندد ، و همه آن رفتنی است ، نام خدا را بزرگ دار و جز به حق سختی بر زبان نیاور ، مرگ و جهان پس از مرگ را فراوان به یاد آور، هرگز آرزوی مرگ مکن جز آن که بدانی از نجات یافتگانی[52]
در حدیثی از امام صادق آمده است که می فرماید:
فما وجدتم آیه نجابها من کان قبلکم فا عملوا به ، و ما وجدتموه هلک من کان قبکهم فاجتنبوه .
بر شما باد به قران ! پس چون آیه ای را یافتید که کسی که پیش از شما بوده به عمل به آن ، نجات یافته است . به آن عمل کنید و چون آیه ای را سبب هلاکت گذشتگان یافتید، از آن بپرهیزید.[53]
شگفتیهای خلقت
سوره الزمر آیه 21
الم تر ان الهه انزل من السماء ماء فسلکه ینییع فی الارض تم یخرج به زرعا مختلفاً الدانه ثم یهیج فتراه مصفراً ثم یجعله مصلما ان فی ذلک لذکری لاولی الالباب[54]
آیا ندانسته ای که خدا از آسمان آبی نازل کرد، پس آن را به صورت چشمه های در زمین در آورد ، آن گاه به وسیله آن زراعتی را که رنگ هایش گوناگون است ، بیرون می آورد سپس ]آن زراعت[ خشک می شود، در نتیجه آن را به رنگ زرد بینی، پس آن ریز ریز و درهم شکسته می شود، بی تردید در این ]دگرگونی ها[ برای خردمندان هشدار و عبرتی است.
از میان آثار عظمت و ربوبیت پروردگار در نظام جهان هستی، انگشت روی مساله نزول باران از آسمان می گذارد ، سپس پرورش هزاران رنگ از گیاهان را از این آب بی رنگ و طی مراحل حیات، و رسیدن به مرحله نهایی شرح می دهد.
روی سخن را به پیامبر (ص) کرده به عنوان سرمشتقی برای همه مومنان می فرماید:
آیا ندیدی که خداوند از آسمان آبی نازل کرد پس آن را به صورت چشمه های در زمین را رد نمود؟ !( الم تر ان الله انزل من السماء ماء فسلکه ینییع فی الارض) قطره های حیات بخشش باران از آسمان نازل می شود ، قشر نفوذ پذیر زمین آنها را به درون می پذیرد و تا به قشر نفوذ ناپذیر می رسد، و آنها را متوقف می سازد و ذخیره می کند، سپس به صورت چشمه ها و قناتها و چاهها بیرون می فرستد.مجله سلکه (آب بران را در مجاری زمین وارد ساخت)اشاره ای است فشرده به آنچه در بالا گفتیم.
نیابیع جمع ینبوع ازماده منبع به معنی جوشش آب از زمین است. هرگاه زمین یک قشر نفوذ ناپذیر بیشتر نداشت ذره ای از آب باران در خود ذخیره نمی کرد، و همه بعد از نزول از آسمان به دریاها می ریختند، نه چشمه ای وجود داشت و نه کاریز و چاهی، و اگر تنها یک قشر نفوذ پذیر داشت همگی به اعماق زمین فرو می رفتندبه طوری که دسترسی به آن ممکن نبود ، تنظیم قشر زمین از این دو لایه نفوذ پذیر ، و نفوذ ناپذیر است که روی هم قرار گرفته ، که در حفر چاههای سطحی و نیمه عمیق و عمیق از آن استفاده می شود.
بعد می فرماید : سپس خداوند به وسیله آن زراعت گیاهی را خارج می سازد که الوان مختلف دارد برکهای پهن گسترده ، و بعضی برگهای باریک و لطیف و همچنین با توجه به اینکه زرع به گیاهی گفته می شود که ساقه قوی ندارد در مقابل شجر که غالباً به درختانی که دارای ساقه نیرومندند اطلاق می شود، زرع مفهوم وسیعی دارد که گیاهان غیر غذایی را نیز در بر می گیرد، انواع گلها و گیاهان زینتی و دارویی و مانند آن که فوق العاد متنوع ،و دارای الوان و چهره های گوناگون می باشد، حتی گیاه در یک شاخه، بلکه در یک گل این رنگهای مختلف به شکل بسیار جالب و ظریفی در کنار هم قرار گرفته اند. و با زبان بی زبانی نغمه توحید و تسبیح خدا را سر داده اند.
بعد به مراحل دیگر حیات این گیاه پرداخته می گوید: این گیاه سپس خشک می شود به گونه ای که آن را زرد و بی روح می بینی ! (ثم یهیج فتراه مصفراً) تند باد از هر سو می وزد، و آن را که سست شده است از جا می کند ، سپس خداوند آن را در هم می شکند و فرو می کند(ثم یجعله حطاما)
آری در این ماجرا تذکر و یادآوری برای صاحب فکران و اندیشمندان است (ان فی ذلک لذکر لاولی الباب) تذکری است از نظام حساب شده و با عظمت عالم هستی و ربوبیت پروردگار در این صحنه عظیم و نیز تذکری است از پایان زندگی و خاموش شدن شعله های حیات و سپس مساله رستاخیز، و تجدید حیات مردگان.
این صحنه گرچه در عالم گیاهان است، ولی به انسانها هشدار می دهد که همانند آن در عمود حیات شما تکرار می شود، ممکن است مدت آن متفاوت باشد، اما اصول آن یکی است تولد،نشاط و جوانی، و بعد پژمردگی و پیری و سرانجام مرگ ! به دنبال این درس بزرگ توحید و معاد به مقایسه ای در میان مومن و کافر پرداخته تا این حقیقت را روشن سازد که قران و وحی آسمانی نیز همچون دانه های باران است که بر سرزمین دلها نازل می شود، تنها دلهایی از آیات الهی بهره می گیرند که در سایه لطف او و خودسازی آمادگی و گسترش پیدا کرده است.[55]
سوره نحل آیه 66
و ان لکم فی الانعام بعبره نسقیکم مما فی بطونه من بین فرث و دم لبنا خالصاً سانعاً للشاربین [56]
و بی تردید برای شما در دام ها عبرتی است ]عبرت در اینکه[ از درون شکم آنان ازمیان علفهای هضم شده و خون، شیری خالص و گوارا به شما می نوشانیم که برای نوشندگان گواراست.
خداوند در این آیه به نعمت وجود چهارپایان ومخصوصاً ماده غذاییی بسیار مفیدی مانند شیر که از آنها گرفته می شود اشاره کرده می گوید: و در وجود چهارپایان درس عبرتی بزرگ برای شما قرار دادیم چه عبرتی از این برتر که : از درون شکم این حیوانات از میان غذاهای هضم شده و خون، شیر خالص و گوارا به شما می نوشانیم.
فرث در لغت به معنی غذاهای هضم شده درون معده است که به مجرد رسیدن به رودها ماده حیاتی آن جذب بدن می گردد ، و تفاله های آن به خارج فرستاده می شود، در آن حال که این غذای هضم شده در درون معده است به آن فرث می گویند و هنگامی که تفاله های آن خارج شد روث(سرگین) گفته می شود.
همانطور که می دانیم مقدار کمی از غذا مانند بعضی مواد قندی و همچنی آب از همان دیواره معده جذب بدن می شود، اما قسمت عمده هنگامی که غذای هضم شده منتقل به روده ها شد وارد خون می گردد، و نیز می دانیم که شیر از غده های مخصوصی که درون پستان است تراوش می کند و مواد اصلی آن از خون و غده های چربی ساز گرفته می شود.
به این ترتیب این ماده سفید رنگ تمیز خالص، این غذای نیروبخش گوارا، از میان غذاهای هضم شده مخلوط با تفاله ها، و از لابلای خون بدست می آید.و این براستی عجیب است ، سرچشمه ای آنچنان آلوده و تنفر آمیز ، اما محصولش این چنین خالص و زیبا و دل انگیز و گوارا! [57]
بخش سوم
اهل عبرت
اهل عبرت:
آفریدگار جهان هستی در آیات فراوانی از قران کریم ، نکته های تربیتی و هدایتگر بسیاری را در پوشش عبرت عرضه می دارد و برای آنها هم اهلی معرفی می کند که چه کسانی می توانند از آن بهره ببرند که دراین بخش از پژوهش تلاش می شود با استفاده از آیات نورانی قران کریم و روایات معصومین(ع) اهل عبرت معرفی می شوند.
1- خاشئین:
یکی از گروههای که خداوند آنها را اهل عبرت و عبرت پذیر از حوادث و سرگذشت دیگران معرفی می کند.اهل خشیت و خوف از خداوند است چنانکه خداوند در سوره نازعات پس از بیان داستان نحوه دعوت فرعون به خدا پرستی از سوی حضرت موسی و سرپیچی و نافرمانی او و درنتیجه سرانجام و عاقبت بد او می فرماید: « ان فی ذلک لعبره لمن یخشی»
بی تردید در این سرگذشت برای کسی که از عذاب خدا[ بترسدعبرتی است.
خداوند در این آیه عبرت از ماجرای حضرت موسی(ع) و فرعون را برای کسانی مسیر می داند که از خداود خشیت داشته باشند یعنی عظمت و بزرگی خداوند حالت نفسانی ویژه ای در آنها ایجاد کرده باشد که خوف خداوند سراسر وجود آنها را در بر گرفته باشد و این خوف و خشیت در اثر شناخت و آگاهی بدست می آید ، چنانکه خداوند می فرماید:
اهل خشیت ، درک عظمت خداوند ، چنان آنها را هشیار و مسئولیت پذیر نموده است که هر اتفاق و حادثه در جهان هستی برای آنها مهم و خود را در قبال آن دارای وظیفه می دانند و جهان هستی و حوادث آن را بازی و خواب و خیال نمی پندارند بلکه حوادث جهان خلقت را ناشی از صاحب این جهان و سنت هایی که برآن قرار داده است ، می دانند.
الامام زین العابدین (ع) : ان الحسن بن علی کان اذا قام فی صلاته تر تهجد فرائعنه بین یدی ربه عذوجل ، و کان اذا ذکر الجنه و النار اضطرب اضطراب السلیم[58]
امام سجاد (ع) : حسن بن علی (ع) چون به نماز می ایستاد ، در برابر پروردگارش ، عزوجل ، عظلاتش می لرزید و هرگاه سخن از بهشت و دوزخ به میان می آمد همچون مار گزیده آسیمه سر می شد.
2- متقین:
گروه دیگری از کسانی که حوادث و اتفاقات جهان هستی، عبرت می گیرند، متقین هستند.متقین کسانی هستند که عبرت پذیر هستند و پروا پیشه، همانطور که خداوند در قران مجید می فرماید:
فجعلنا تکالا لما بین یدیها و ما خلقها و موعظه للمتقین»[59]
در نتیجه آن ]مجازات[ را عبرتی برا ی کسانی که شاهد حادثه بودند و کسانی که بعد از آنان می آیند، و پندی برای پروا پیشگان قرار دادیم. خلاصه ماجرایی که در این آیه به آن اشاره شده چنین است که :
« خداوند به یهود دستور داده بودف روز شنبه را تعطیل کنند ، گروهی از آنان که در کنار دریا زندگی می کردند به عنوان آزمایش دستور یافتند از دریا در آن روز ماهی نگیرند، ولی از قضا روزهای شنبه که می شد، ماهیان فراوانی بر صفحه آب ظاهر می شدند ، آنها به فکر حیله گری افتادند و با یکنوع کلاه شرعی روز شنبه از آب ماهی گرفتند.
خداوند آنان را به جرم این نافرمانی مجازات کرد و چهره شان را از صورت انسان به حیوان دگرگون ساخت»[60]
اهل تقوا که در اثر ایمان محکم و استوار خود به خالق حقیقی جهان هستی ، روح لطیفی پیدا نموده اند و قدرت کنترل اعمال و رفتار خویش و آلوده نشدن به گناه را در خود ایجاد کرده اند ، از درک بالایی نسبت به حوادث جهان هستی برخوردار می شوند و کمترین اتفاقات و حوادث بر روی آنها اثر گذاشته و نسبت به آنها حساسیت دارند و از ظاهر آن پدیده و حادثه به حقیقت و علل اصلی آن متوجه می شوند و آن را وسیله ای برای تکامل و عروج خویش به سوی آفریدگار جهان هستی و رسیدن به قرب خداوند قرار می دهند.
والیقین منها علی اربع شعب : علی تبصره الفطنه ، و وتاول الحکمه ، و موعظه العبره ، و سنه الاولین ،فمن تبصر فی الفطنه تبتیت له الحکمه ، و من تبییت له الحکمه عرف العبره ، و من عرف العبره فکانما کان فی الاولین [61]
یقین بر چهار قسمت است: 1- بر بینش در هوشیاری و زیرکی ، رسیدن به دقائق حکمت؛ پندگرفتن از حکمتها؛ و توجه به روش پیشینیان کسی که هوشیار و بینا باشد حکمت و دقائق امور برایش روشن می شود و کسی که دقائق امور و حکمت برایش روشن شد عبرت فرا میگیرد، و کسی که درس عبرت فرا گیرد گویا همیشه با گذشتگان بوده است.
3- مبصرین :
در آیات قران کریم و روایات معصومین(ع) گروه دیگری که به عنوان اهل عبرت و پند پذیران از آنان یاد شده است .مبصرین (اهل بصیرت) می باشد. اینان در واقع چشم ظاهر بین را بسته اند و با چشم دل نگاه می کنند و هیچ چیز را به عنوان صدقه ، اتفاق نمی بینند بلکه برای همه چیز حکمتی می بینند و وقتی یک پدیده را می نگرند صرفاً به چشم سر اکتفا نمی کنند چشم دل را باز می کنند تا اسرار هستی را ببینند هم اینان وقتی به قران می نگرند که در آن سرگذشت گذشتگان آمده است. یک روایت تاریخی با یک پدیده آفاقی
حضرت علی(ع) در مورد برتری عقل از مشاهده چشم می فرماید:
لیست الرویه کالمعاینه مع الابصار : فقد تکذب العیون اهلها، و لا یغش العقل من استنصحه[62]
اندیشیدن همان دیدن نیست زیرا گاهی چشم ها دروغ می نمایاند ، اما آن کس که از عقل، نصیحت خواهد به او خیانت نمی کند. آری انسان وقتی می خواهد چیزی را عمیق بفهمد باید عمیق نگاه کند که این فقط با چشم دل امکان دارد لذا قران تاکید می کند که با چشم سر نبینید زیرا آن فقط یک سری خطوط رنگ نشان می دهد در حالیکه با بینش و بصیرت انسان فقط از ظواهر عبور می کند و مقصد اصلی آن باطن است.از آیات شریفه گوناگون که تا کنون به آنها اشاره شده است و تمام آیاتی که در قران کریم آمده است این نتیجه گرفته می شود که با وجود تاکیدات فراوان در آیات قران به این دلیل اولو الابصار و الوالالباب اهل عبرت گری هستند که اینها می توانند روابط منطقی بین حوادث و اتفاقاتی را که برای دیگران و گذشتگان از اقوام و ملل گوناگون اتفاق افتاده است را درک کرده و آنها را مورد بررسی و تحقیق قرار دهند و از تکرار بدیها پرهیز کرده و خوبیها را بیشتر کنند.
اهل بصیرت این را می دانند که داستانها و قصص قران تنها مربوط به اقوام یا افراد یا سرزمین خاصی نیست و همه مردم به نحوی مورد آزمایشات گوناگون قرار گرفته اند و نظام جزا و پاداش برای همه با وجود عدل الهی اما مشابه نیست اما مثلاً در نظام مجازاتهای خداوندی تنها این نتیچه گرفته می شود که کار خوب پاداش نیکود دارد و فلان قوم یا گروه به خاطر فلان عمل به چه درجه ای رسیده اند و اگر نافرمانی وعصیات کرده اند به چه مجازاتی رسیده اند.
اهل بصیرت با تدبر در این امور نه تنها آنرا تجربه کرده و عبرت می گیرند بلکه آنرا برای دیگران هم تبیین کرده و موجب می شوند که دیگران هم از آن واقع چنان درس بگیرند که موجبات تعالی جامعه و جلوگیری از خطا برای همه بوجود آید.
4- مبصرین:
سوره نور آیه 44
یقلب الله الیل و النهار ان فی ذلک لعبره لاولی الابصار
خدا شب و روز را ]دگرگون و [ جابجا می کند .مسلماً در این دگرگونی و جابجایی عبرتی برای صاحبان بصیرت است.
در اینکه این دگرگونی از چه نظر است چند تفسیر ذکر کرده اند: بعضی آن را به معنی آمد و شد شب و روز گرفته اند که یکی می آید و دیگری را محو می کند.
و بعضی آن را به معنی کوتاه شدن یکی و طولانی شدن دیگری که به صورت تدریجی انجام می یابد دانسته اند که پیدایش فصول نیز به آن مربوط است. و بالاخره بعضی آن را به معنی دگرگونیهای از قبیل گرما و سرما و حوادث دیگری که در شب و روز صورت می گیرد دانسته اند.ولی ناگفته پیدا است که این تفسیرها هیچگونه منافاتی با هم ندارند و ممکن است همه آنها در مفهوم جمله یقلب مجع باشد. بدون شک – همانگونه که علم ثابت کرده است – هم آمدو شد شب و روز و هم تغییرات تدریجی آنها برای انسان جنبه حیاتی دارد، و درس عبرتی است برای اولی ابصار !)[63] و خداوند ملموسترین رخدادها را مثال می زند تا همه بتوانند به اندازه عقلشان از آن پند گیرند اما متاسفانه اموری مانند جابجایی شب و روز که هر شبانه روز اتفاق می افتند به علت تکرار آنها برای انسان بصورتی عادی جلوه گری می کند بواسطه آن پند نمی گیرد.
سوره آل عمران آیه 13
« کان لکم آیه فی فئتین التقتافئه تقاتل فی سبیل الله و اخری کافره یرونهم مثلهم رای العین و الله یوید یبصره من یشاء ان فی ذلک لعبره لاولی الابصار
تحقیقاً برای شما در دو گروهی که ] در جنگ بدر[ با هم روبه رو شدند، نشانه ای ] از قدرت خدا و حقانیت نبوت پیامبر[ بود، گروهی در راه خدا می جنگیدند ، و گروه دیگر کافر بودند، که اهل ایمان را به چشم خویش دو برابر می دیدند]به همین خاطر شکست خوردند[ و خدا هر که را بخواهد با یاری خود تائید می کند: مسلماً در این ]واقعیت[ عبرتی برای دارندگان بصیرت است.
این آیه در مورد چگونگی جنگ بدر نازل شده است، چنانکه مفسران گفته اند در جنگ بدر تعداد مسلمانان 313 نفر بودند .77 نفر آنها از مهاجران و 236 نفر آنها از انصار بودند. پرچم مهاجران به دست علی (ع) بود و سعد بن عباده پرچمدار انصار بود. آنان تنها با داشتن هفتاد شتر و دو اسب و شش زره و هشت شمشیر در این نبرد بزرگ شرکت کرده بودند، با اینکه سپاه دشمن بیش از هزار نفر با اسلحه کافی بود و یکصد اسب داشتند مسلمانان با دادن بیست و دو نفر شهید (14 نفر از مهاجران و 8 نفر از انصار) به دشمن که هفتاد کشته و هفتاد اسیر داد غالب شدند و با پیروزی کامل به مدینه مراجعت کردند این آیه گوشه ای از ماجرای بدر را بازگو می کند.
چرا عبرت نگیرید در حالی که یک ارتش کوچک و تقریباً فاقد ساز و برگ جنگی اما با ایمان استوار و محکم بر ارتش که چند برابر او بود، و از نظر وسایل جنگی و تعداد نفرات، پیروز گشت.اما پیروزی منطقی از این نظر بود که خداوند صریحاً این پیروزی را قبل از آغاز جنگ به مسلمانان وعده داده بوده و این دلیلی بر حقانیت اسلام شد.
در پایان آیه می فرماید: در این عبرتی است برای صاحبان چشم و بینش
آری آنان که چشم بصیرت دارند ، و حقیقت را آنچنان که هست می بینند از این پیروزی همه جانبه افراد با ایمان درسی عبرت می گیرند وحی دانند سرمایه اصلی پیروزی ایمان است و ایمان
سوره حشر آیه (2)
هوالذی اخرج الذین کفرو امن اهل کتاب من دیارهم لاول الحشر ما ظنفستم ان یخرجوا و ظنوا انهم ما نعتهم حصونهم من الله فا تا هم الله من حیث لم یحتسبوا و قذف فی قلوبهم الرعب یخرجون بیوتهم باید لهم و ایدی المومنین فاعتبروا یا اولی الابصار
اوست که کافران از اهل کتاب را در نخستین بیرون راندن دسته جمعی از خانه هایشان بیرون راند.]شمااهل ایمان[ رفتنشان را گمان نمی بردید، و خودشان پنداشتند که حصارها و دژهای استوارشان در برابر خدا] از تبعید و در به دری آنان [ جلوگیری خواهد کرد ولی ] اراده کوبنده[ خدا از آنجا که گمان نمی کردند بسراغشان آمد و در دل هایشان رعب و ترس افکند به گونه ای که خانه هایشان را به دست خود و به دست مومنان ویران کردند. پس ای صاحبان بینش و بصیرت! عبرت گیرید.
اعتبروا از ماده اعتبار در اصل از عبور گرفته شده است که به معنی گذشتن از چیزی است به سوی چیزی دیگر ، و اینکه به اشک چشم عبره گفته می شود به خاطر عبور قطرات اشک از چشم است و عبارت را از این رو عبارت می گویند که مطالب و مفاهیم را از کسی به دیگری منتقل می کند، و اطلاق تعبیر خواب بر تفسیر محتوای آن به خاطر این است که انسان را از ظاهر به باطن آن منتقل می سازد.
و به همین مناسبت به حوادثی که به انسان پند می دهد عبرت می گویند.چرا که انسان را به یک سلسله تعالیم کلی رهنمون می گردد و از مطلبی به مطلب دیگر منتقل می کند.تعبیر به اولی الابصار (صاحبان چشم) اشاره به کسانی است که حوادث را به خوبی می بینندو با چشم باز موشکافی می کنند، و به عمق آن می رسند.
(واژه بصر معمولاً به عضو بینایی و بصیرت به درک و آگاهی درونی گفته می شود) در حقیقت اولی الابصار کسانی هستند که آمادگی گرفتن درسهای عبرت دارند، لذا قران به آنها هشدار می دهد که از این حادثه بهره برداری لازم کنید.
شک نیست که منظور از عبرت گرفتن این است که حوادث مشابه را که از نظر حکم عقل یکسانند بر هم مقایسه کنند، مانند مقایسه حال کفار و پیمان شکنان دیگر بر یهود بنی نظیر ، ولی هرگز این جمله ارتباطی با قیاسات ظنی که بعضی در استنباط احکام دینی از آن استفاده می کنند ندارد، و تعجب است که بعضی از فقهای اهل سنت برای اثبات این مقصود از آیه فوق استفاده کرده اند هر چند بعضی دیگر بر آن ایراد گرفته اند.خلاصه اینکه: منظور از عبرت و اعتبار در آیه فوق انتقال منطقی و قطعی از موضوعی به موضوع دیگر است نه عمل کردن به پندار و گمان به هر حال به راستی که سرنوشت این قوم یهود به آن قدرت و عظمت و شوکت ، و با آن امکانات و استحکامات فراوان سرنوشت عبرت انگیزی بود، که حتی بدون آنکه دست به اسلحه ببرند در مقابل جمعیت مسلمانان که هرگز در ظاهر به پای آنها نمی رسیدند تسلیم شدند . خانه های خود را با دست خویش ویران کردند و اموالشان را برای مسلمانان نیازمند به جا گذاردند و در نقاط مختلف پراکنده شدند، در حالی که طبق نقل تواریخ از آغاز به این جهت در سرزمین مدینه سکنی گزیده بودند که پیامبر موعود کتب خویش را درک کنند و در صف اول یارانش قرار گیرند! و در حدیثی از امام صادق(ع) می خوانیم
کان اکثر عباده ابی ذر رحمه الله التفکر و الاعتبار
بیشترین عبادت ابوذر و تفکر و عبرت گرفتن بود.
اما مع الاسف بسیارند کسانی که باید همه حوادث دردناک را خودشان بیازمایند و طعم تلخ شکستها را شخصاً بچشند ، و هرگز از وضع دیگران عبرت نمی گیرند.امیر المومنان علی (ع) می فرماید: السعید عن و عظ بغیره: سعادتمند کسی است که از دیگران پند و عبرت گیرد.![64]
5- صابرین
یکی دیگر از گروه و افرادی که قران و روایات بر عبرت پذیری او تاکید می کنند صابرین هستند. آنقدر این خصلت صابرین(صبر) برای خداوند با ارزش است،که به بسیاری بلکه همه انبیاء و اولیای الهی اعطاءکرده است (حضرت ایوب، حضرت یعقوب، حضرت یونس، حضرت محمد(ص) ....) حضرت علی (ع) در این باره می فرماید:
و لا ایمان کالحیاء و الصبر[65]
انسان هنگامی که مصیبتی بر او وارد می شود از خداوند می خواهد به او صبر بدهد، هنگامی که انتظارمی کشد و خواسته ای دارد، براستی اگر نعمت زیبای صبر نبود زندگی چقدر رقت بار و دیرگذر بود.انسان صبور هیچوقت دچار پشیمانی نمی شود چون کار هایش با درنگ و صبر همراه است.
الحلم و الا ناه توامان ینتجهما علو الهمه [66]
بردباری و درنگ هم آهنگ و نتیجه آن بلند همتی است. حضرت علی (ع) در یک گفتار نغز و زیبا می فرماید:
لا یعدم الصبور الظفر و ان طال به الزمان [67]
انسان شکیبا، پیروزی را از دست نمی دهد ،هرچند زمان آن طولانی شود. خداوند عبرت را مخصوص صابرین می داند چون همیشه شکر گذارند و از گذشتگان عبرت می گیرند و شکر خداوند را به جای م یآورند که بلایا و عذابی که بر اقوام گذشته نازل شده است برای اینان نازل نمی شود و خداوند آنان را مورد لطف و عنایت الطاف خویش قرار می دهد.
فقالو ربنا بعد بین اسفارنا و ظلموا انفسهم فجعلناهم احادیث و مزقناهم کل ممرق السافی ذلک لایات لکل صبار شکور
پس ] این مغرور شدگان به رفاه و خوشی و ناسپاسان در برابر نعمت[ گفتند: پروردگاران ! میان سفره های ما ، دوری و فاصله انداز] این را درخواست کردند تا تهی دستان و پابرهنگان نتوانند در کنار آنان سفر کنند[و]این گونه آنان[ ، برخودشان ستم کردند پس ما آنان را داستان هایی (برای عبرت آیندگان) قرار دادیم و جمعشان را به شدت متلاشی و تار و مار کردیم ، همانا در این ] سرگذشتها[ برای هر صبر کننده سپاسگزاری عبر تهاست.
در این آیه قوم سبا( ثروتمندان) منظورشان از این دعا این بود که در میان این قریه های آباد فاصله ای بیفتد و بیابانهای خشکی پیدا شود، به این جهت که اغنیاء و ثروتمندان مایل نبودند افراد کم درآمد همانند آنها سفر کنند، و بهرجا می خواهند بی زاد و توشه و مرکب بروند!
گویی سفر از افتخارات آنها و نشانه قدرت و ثروت بود می بایست این امتیاز و برتری همیشه برای آنان ثبت شود! و یا اینکه راحتی و رفاه آنها را ناراحت کرده بود، همان گونه که بنی اسرائیل از من و سلوی(دو غذای آسمانی) خسته شدند و تقاضای پیاز و سیر و عدس از خدا کردند.
به هر حال آنها با این عمل به خود شان ستم کردند (ظلموانفسهم) آری اگر فکر می کردند به دیگران ستم می کردند دراشتباه بودند، خنجری برداشته بودندو سینه خود را می شکافتند، و دود همه این آتشها در چشم خودشان فرو رفت. چه تعبیر جالبی ؟ قران به دنبال این جمله که درباره سرنوشت دردناک آنها بیان می کند ، می گوید:چنان آنها را مجازات کردیم ، و زندگیشان را در هم پیچیدیم که آنها را سرگذشت و داستان و اخباری برای دیگران قرار دادیم !(فجعلنا هم احادیث)
آری از آن همه زندگانی با رونق و تمدن درخشان گسترده چیزی جز اخباری بر سرزبانها، و یادی در خاطره ها، و سطوری بر صفحات تاریخها باقی نماند، و آنها را سخت متلاشی و پراکنده ساختیم (نزقناهم کل ممزق)
چنان سرزمین آنها ویرا گشت که توانایی اقامت از آنان سلب شد ، و برای ادامه زندگی مجبور شدند هر گروهی به سویی روی آورند، و مانند برگهای خزان که بر سینه تند باد قرار گرفته هرکدام به گوشه ای پرتاب شدند، آنچنان که پراکندگی آنها به صورت ضرب المثل در آمد که هرگاه می خواستند بگویند فلا جمعیت سخت متلاشی شدند می گفتند تفرقوا ایادی سبا! (همانند قوم سبا و نعمت های آنها پراکنده شده اند!) و در پایان آیه می فرماید: قطعاً در این سرگذشت آیات و نشانه های عبرتی است برای صبر کنندگان شکر گزاران (ان فی ذلک لایات لکل صبارشکور) چراصابران و شکر گزاران می توانند از این ماجرا ها درس عبرت گیرند؟ (مخصوصاً با توجه به اینکه صبار و شکور هر دو صیغه مبالغه و تکرار و تاکید را بیان می کند) این به خاطر آنست که آنها به واسطه صبر و استقامتشان مرکب سرکش هوا و هوس را مهار می کنند و در برابر معاصی پرقدرتند، و به خاطر شکرگزاریشان در طریق اطاعت خدا آماده و بیدارند به همین دلیل به خوبی عبرت می گیرند، اما آنها که بر مرکب هوا و هوس سوارندو به مواهب الهی بی اعتنا ، چگونه می توانند از این ماجرا ها عبرت گیرند؟!
نکات مهم عبرت در یک داستان کوتاه: قرار گرفتن داستان قوم سبا بعد از سرگذشت سلیمان در قران مجید مفهوم خاصی دارد
1- داوود و سلیمان پیامبران بزرگی بودند که حکومت عظیمی را تشکیل دادند، و تمدن درخشانی به وجود آوردند ، اما با وفات داوود و سلیمان این تمدن رو به افولل نهاد، قوم سبا نیز تمدن عظیمی برپا کردند که با درهم شکستن سد مارب متلاشی شد.جالب اینکه طبق روایات ،عصای سلیمان(ع) را موریانه ای خورد، و سد عظیم مارب را موشی صحرایی سوراخ کرد، تا این انسان مغرور بداند مواهب مادی هرچند عظیم باشد و خیرکننده گاه با یک نسیم درهم می ریزد و به وسیله یک حشره یا یک حیوان کوچک زیر ورو می شود، تا آگاهان به آن دل نبندند و مومنا اسیر آن نشوند و مغروران از مستی و غرور به هوش آیند، و راه استکبار و ظلم و ستم پیش نگیرند.
2- از این که بگذریم در اینجا دو چهره تمدن باشکوه دیده می شود که یکی رحمانی بود و دیگری سرانجام شیطانی شد، اما نه آن ماند و نه این ! و هر دو رو به فنا رفتند.
3- این نکته نیز قابل توجه است که مغروران قوم سبا که نمی توانستند توده های مردم را در کنار خود ببینند ، و خیال می کردند باید میان اقلیت اشرافی و اکثریت کم درآمد سدی بزرگی و مرزی عظیم باشد تا هرگز به هم آمیخته نشوند، از خداوند تقاضای دوستی آبادیها و بعد سفر کردند، خداوند هم دعایشان را مستجاب کرد و آنچنان متلاشی شدند که هر گروهی به سوئی رفتند و به گونه ای از هم دور شدند که اگر می خواستند همدیگر را پیدا کنند یک عمر باید درسفر باشند.[68]
4- هرگاه کسی به وضع آن سرزمین قبل از هجوم سیل عدم و بعد از آن نگاه می کرد باورش نمی شد که این همان سرزمینی است که روزی مملو از درختان سرسبز و خرم و پر میوه بوده که امروزه به شکل بیابانی وحشتناک که تک تک درختان شوره گز و راک و سدر همچون مسافرانی که راه را گم کرده و پراکنده شده اند در آن به چشم می خورد.این صحنه با زبان حال می گوید: سرزمین وجود انسان نیز اینچنین است اگر نیروهای خلاق او مهار شود و استعدادهای او به صورت صحیحی مصرف گردد ، باغهایی پرطراوت از علم و عمل و فضائل اخلاقی ببار می آورد ، اما اگر سد تقوی بشکند، و عذابی به صورت سیلی ویرانگر سرزمین زندگی انسان را زیر پوشش خود قرار دهند، جز ویرانه ای بی ارزش نخواهد ماند. و گاه یک عامل به ظاهر کوچک ریشه را تدریجاً می زند و همه چیز را درهم می ریزد، باید حتی از این مسائل کوچکتر ترسید و بر حذر بود.
5- آخرین سخن که اشاره به آن را دراینجا لازم می دانیم این است که این ماجرای عجیب بار دیگر این حقیقت را ثابت می کند که مرگ انسان در دل زندگی او نهفته شده ،و همان چیزی که یک روز مایه حیات و آبادانی او است روز دیگر ممکن است عامل مرگ و ویرانی گردد.
6- هوشمندان
یکی دیگر از گروههای که خداوندآنها را اهل عبرت و عبرت پذیر می داند هوشمندان است ]که [ برترین عبادت ]که [فهم این است ]را انجام می دهند[[69] » خداوند وقتی نعمتی به کسی می دهد از او می خواهد که از آن به نحو احسن استفاده کند، نعمتی که به هوشمندان داده است قابل قیاس باهیچ مال و ثروتی نیست زیرا که « لامال اعود من العقل[70]» ، خداوند در سوره حجر نشانه های از قدرت خدا و خواری و رسوایی مجرمان را برای هوشمندان آورده است که جستجوگر علل حوادث اند و خداوند در این زمینه می فرماید:
7- للمتوسمین
سوره الحجر
ان فی ذلک لایات للمتوسمین[71](75) قطعاً در آن نشانه هایی برای هوشمندان وجود دارد.
قطعاً در این ] سرگذشت اسفبار و حادثه عبرت آموز[ نشانه هایی]از قدرت خدا و خواری و رسوایی مجرمان[ برای هوشمندان ] که جستجو گر علل حوادث اند[ وجود دارد. در این سوره که به داستان قوم لوط و عمل زشت و ننگین آنها (لواط) اشاره می کند و در نتیجه گیری تربیتی و اخلاقی خود می گوید در این داستان نشانه هایی است برای افراد با هوش (ان فی ذلک لایات للمتوسمین) آنها با خواست و هشیاری و بینش مخصوص خود از هر علامتی جریانی را کشف می کنند واز هر اشاره ای حقیقتی و از هر نکته ای مطلب مهم و آموزنده ای در آیه بعدی می فرماید: اما تصور نکنید که آثار آنها به کلی از بین رفته ، نه بر سر راه کاروانیان و گذر کنندگان همواره ثابت و برقرار است( و انها لسبیل مقیم) اگر باور ندارید برخیزید و بروید و ویرانه های این شهرهای بلا دیده را که بر سر راه مسافران در طریق شام (از سوی مدینه قرار دارد بنگرید و بیندیشید ، بیندیشید و عبرت گیرید، عبرت گیرید و به سوی خدا باز گردید ، و راه توبه را پیش گیرید ، و آلودگیها را ازدل و جان خود بشوئید.
بازهم به عنوان تاکید بیشتر و دعوت افراد با ایمان به تفکر و اندیشه در این داستان عبرت انگیز اضافه می کند که دراین داستان نشانه ای است برای افراد با ایمان ( ان فی ذلک لایه للمومنین) چون مومنان اهل تفکر هستند و حتی به این واسطه خداوند را پرستش می کنند و در نتیجه در گروه متوسمین و اولوالالباب قرار می گیرند. چگونه ممکن است انسان ایمان داشته باشدو این سرگذشت تکان دهنده را بخواند و عبرتها نگیرد؟!
8- مستعمین:
یکی دیگر از گروههایی که در قران کریم و روایات اسلامی به عنوان اهل عبرت معرفی شده است مستمعین می باشند.اینان کسانی هستند که با تامل و دقت گوش فرا می دهند و حتی دیده ها را می بینند و با عقل و شعور و ادراک خود به سازمان دادن شنیده ها می پردازند اینان پند و اندرز را به خوبی می فهمند و با قلب و دل و جان گوش می دهند و در استماع نهایت دقت را می کنند وقتی که برگ ریزان پائیز می شود، وقتی که از کنار مخروبه ای می گذرند، وقتی که شب سیاه سپید می شود و ....
و در شنیدن کمترین خطا و لغزش را مرتکب می شوند، وقتی که آیه یا سوره ای از قران را می خوانند که به شرح گذشتگان یا طبیعت و ... پرداخته است آنان عبرت پند و اندرز را می شنوند.آری اینان اهل عبرت هستند که پند و اندرز را می شنوند و عمل می کنند .
9- سمیع
سوره ق آیه 37
ان فی ذلک لذکری لمن کان له قلب او التی السمع و هو شهید
بی تردید در سرگذشت پیشینیان مایه پند و عبرتی است برای کسی که نیروی تعقل دارد، یا با تامل و دقت] به سرگذشتها[ گوش فرا می دهد در حالی که حاضر به شنیدن و فراگیری شنیده های خود باشد.قلب در آیه فوق همان عقل و شعور و ادراک است در کتاب لغت فیزیکی از معانی قلب همان عقل گفته شده . راغب در مفردات قلب را در آیه مورد بحث به علم و فهم تفسیر کرده است در لسان العرب نیز می خوانیم که گاهی قلب به معنی عقل به کار می رود.در حدیثی از امام موسی بن جعفر(ع) نیز در تفسیر همین آیه آمده است که منظور از قلب عقل است. ریشه این لغت(قلب) در اصل به معنی تغییر و تحول و به اصطلاح قلب و انقلاب است ، و از آنجا که فکر و عقل انسان دائما در حال دگرگون است به آن قلب گفته شده است، و به همین دلیل در آیات قران روی مساله کنیه و آرامش دل ، و یا اطمینان قلب تکیه شده است.
القی اسمع (گوش را افکند) کنایه از گوش دادن و نهایت دقت در استماع است. شبیه تعبیری که در فارسی داریم می گوئیم: گوش ما نزد تواست یعین به خوبی به سخنانت گوش می دهیم. شهید دراینجا به معنی کسی است که حضور قلب دارد، و به اصطلاح دلش در مجلس است و با دقت مطالب را پیگیری می کند. و به این ترتیب مجموع آیه چنین معنی می دهد دو گروه می توانند از این مواعظ پند و اندرز گیرند، نخست آنها کسی که دارای ذکاوت و عقل و هوشمند ، و خود مستقلاً می توانند مسائل را تجزیه و تحلیل کنند، و دیگر کسانی که در این حد نیستند اما می دانندمستمع خوبی برای دانشمندان باشند، و با حضور قلب به سخنان آنها گوش فرا دهند و حقایق را از طریق ارشاد و راهنمایی آنها فراگیرند.
10-خردمندان
یکی دیگر از اهل عبرت خردمندان (لاولی النهی) می باشند، اینها کسانی هستند که از عقل و درایت خود استفاده می کنند و به عاقبت کار خود می اندیشمند « و لا عقل کالتدبیر[72]» و زندگی گذشتگان را همچون آینه عبرتی در مقابل دیدگان خود می بینند.خداوند به آنها نعمت خود داده است که یکی از صفات خودش می باشد که در این مورد، امام کاظم (ع) در یک حدیث قدسی می فرماید «ما عبدالله بشیء افضل من العقل[73]» این نشان می دهد که خداوند برترین چیزها را به ایشان داده است تا بتوانند مسیر زندگی خود و دیگران را بیابند.
9-لاولی النهی
سوره طه آیه 128
افلم یهدلهم کم اهلکنا قبلهم من القرون یمشون فی مساکنهم ان فی ذلک لایات لاولی النهی پس آیا] این حقیقت[ سبب هدایتشا نشده است که چه بسیار امت ها را پیش از آنان هلاک کردیم که ]اینان[ در مساکن آنان رفت و آمد می کنند ؟ مسلماً در این ( امور) نشانه های ]عبرت آموز[ برای صاحبان خرد است.همانطور که می دانیم یکی از بهترین و موثر ترین طرق بیداری که مطالعه تاریخ پیشینیان است اینها درمسیر رفت و آمد خود ، به خانه های قوم عاد( در سفرهای یمن)و مساکن ویران شده قوم ثمود(در سفر شام) و منازل زیر و رو گشته قوم لوط( در سفر فسلطین) می گذرند.آثار آنها را می بینند، ولی درس عبرت نمی گیرند ویرانیهایی که بازبان بی زبانی ، ماجراهای دردناک پیشین را باز گو می کنند و به مردم امروز و آینده هشدار می دهند، فریاد می کشد و سرانجام ظلم و کفر و فساد را بیان می دارد. آری در اینها دلائل روشن و آیات فراوان است برای صاحبان عقل و اندیشه بیدار[74]
8-مومنون:
یکی دیگر از افراد و اهل عبرت مومنین می باشد این گروه ایمان آورنده به خدای یکتا همواره در حال عبادت خداوندی می باشند و خداوند را شاکراً این گروه در برخورد باعوامل عبرت آمیز از خود واکنش نشان می دهند و از هر پدیده ای عبرت می گیرند. حضرت علی (ع) در مورد عبرت پذیری مومن می فرماید:
و للغتها ازکی من ثروتها حکم علی مکثر منها بالغاقه ، و اعین من غنی عنها یا لرامه من راقه زبر مها اعقبت ناظریه کمها ، و من استستعر السغف بها ملات فمیره اشجاناً ، لهن رقص علی سویداء قبله ،هم یسغله و عم یجزنه کذالک حتی یوخذ بلظمه فیلغی بالفضاء، منقطعاً ابهراه هینا ً علی الله فناوه ، و علی الاخوان العاوه و انما ینظرو المومن الی الدنیا بعین الاعتبار و یقتات منها الاضطرار ، و یسمع فیها باذن المقت و الابغاض، ان قیل اثری قیل الذی و ان فرح له بالبقاء حزن له بالفناء ! هذا و لم یانهم یوم فیه یبلسون[75]
آن کسی که از دنیا زیاد برداشت به فقر محکوم است ، و آن کس که خود را از آن بی نیاز انگاشت در آسایش است، و آن کس که زیور دنیا دیدگانش را خیره سازد دچار کور دلی گردد، و آن کس که به دنیای حرام عشق ورزید، درونش پر از اندوه شد وغم و اندوه ها درخانه دلش رقصان گشت ، که از سویی سرگرمش سازند و از سویی دیگر رهایش نمایند. تا آنجا که گلویش را گرفته در گوشه ای بمیرد، رگهای حیات او قطع شده و نابود ساختن او بر خدا آسان، و به گور انداختن او به دست دوستان است.اما مومن با چشم عبرت به دنیا می نگرد و از دنیا به اندازه ضرورت بر می دارد ، و سخن دنیا را از روی دشمنی می شنود چرا که تا گویند سرمایه درا شد، گویند تهیدست گردید و تا در زندگی شاد و می شوند با فرا رسیدن مرگ غمگین می گردند، و این اندوه چیزی نیست که روز پریشانی و نومیدی هنوز نیامده است. و خداوند نیز مومنون را اهل عبرت معرفی کرده و فرموده است.
10-مومنون
سوره عنکبوت آیه 24
فماکان جواب قومه الا ان قالوا اقتلوه او حرقوه فانجاه الله من النار ان فی ذلک لایات لقوم یومنون
سپس جواب قوم ابراهیم جز این نبود که گفتند او را بگشید یا بسوزانیدش .سپس خدا او را از آن آتش رهایی بخشید ، مسلماً در این ]حادثه[ برای مردمی که ایمان دارندعبرتهاست.در اینجا خداوند داستان حضرت ابراهیم را برای عبرت آمورده ، عبرت برای مردما زمانهای مختلف در تمامی مقاطع زمانی و تاریخی و فرموده هک در آن نشانه ای از یک نشانه بلکه نشانه هایی وجود دارد، زیرا از یکسو عدم تاثیر آتش در جسم ابراهیم معجزه روشنی بود ، تبدیل آتش به گلستان سوم اینکه عدم توانایی این گروه قدرتمنددر برابر یک فرد که ظاهراً دستش از هر وسیله ای خالی بود
بخش چهارم
آثار عبرت
قران کریم تاکیدات فراوانی بر مطالعه و بررسی زندگی اقوام گذشته و ملتهای گوناگون دارند.خداوند می خواهد که انسان از هر چیز که سر راه اوست پند بگیرد حتی از خانه و کاشانه ای هک از آن جز تلی از خاکستر یا مشتی از خاک باقی نمانده باشد.
قران سرنوشت انسان را مبنای عبرت آیندگان قرار می دهد که هرکس در حد توشه و توانش از آن بهره مند شود و دراین مجال نگاهی به خطبه 192 نهج البلاغه می اندازیم که حضرت فرمود:
فاعتبروا بما اصاب الامم المستکبری من قبلکم من باس الله و صولاته ، و وقائعه و مثلته ، و اتعظوا بمثاوی خدودهم ، و مصارع جنوبهم ، و استعیدوا بالله من اواقع اکبر، کما تستعیذ و نه من طوارق دهر.[76]
مردم از آنچه که بر ملت های مستکبر گذشته ، از کیفرها و عقوبتها و سخت گیری ها و ذلت و خواری فرود آمده عبرت گیرید و از قبرها و خاکی که بر آن ره نهادند، و زمین های که با پهلوها بر آن افتادند پند پذیرند. و از آثار زشتی که کبر وغرور در دل ها می گذارد ، به خدا پناه ببرید، همان گونه که در حوادث سخت به او پناه می برید.
عبرت منبع سرشاری ازتجارب مختلف است که در صورت توجه و دقت به آن می تواند آثار و پیامدهای موثر و هدایت بخشی را برای انسان به دنبال داشته باشد ، دراین جا با توجه به آیات و روایات به مهمترین آنها اشاره می کنیم:
1- بصیرت:
یکی از اهداف و مقاصد تربیت آن است که انسان به مرحله ای از کمال برسد که بتواند از ظواهر اجسام و حوادث به حقیقت و باطن برسد و دیده اش آنقدر ژرف نگر شود که بتواند نهایت اشیاء را ببیند و درک کند و در حقیقت به یک بینش برسد، بینشی راهبر و هدایتگر ، بینشی که حق را از باطل تشخیص می دهد و فضای پیش روی انسان را برای او روشن و واضح می کند و تصمیم گیری را آسان می نماید ، یعنی انسان اندیشه و دیده را با هم به کارببردتا به مرحله ای از بینش و بصیرت دست پیدا کند که بصیر شود.
انها البصیرمن سمع فتفکر ، و نظر فابصر، و انتفع بالصبر[77]
هرکسی بایداز کار خود سود ببرد ، که بینا کسی است که شنید و اندیشید ، و دید، و به دل بینا گردید و از آنچه مایه عبرت است سود گزید، سپس راهی روشن را سپرد، و از افتادن در پرتگاهها و گم شدن در کوره راهها دوری کند.انسان بصیر کسی است که دارای چشم عبرت است و با چشم دل می بیند همان گونه که حضرت علی(ع) در خطبه 221 در شرح حال رفتگان می فرمایند که :
رحجت فیهم البصار العبرو سمعت عنهم آذان العقول ، و تکلموا من غیر جهات النطق[78]
حال اگر چه آثارشان نابود ، و اخبارشان فراموش شده است ، اما چشم عبرت بین ، آنهارا می نگرد و به گوش جان اخبارشان را می شنود ، که با زبان دیگری با ما حرف می زنند.
بازداری از خطا و گناه:
از فوائد و آثار تربیتی عبرت ، می توان به هدایت گری آنها اشاره کرد، عبرتها همواره انسان را به سوی رشد و کمال و راه درست هدایت می کنند و چراغهایی هستند که مسیر صحیح رانشان می دهند
الاعتبار یثمر العصمه
میوه عبرت گرفتن ، نگاهداری است.و این بدان سبب است که در جریان عبرت، انسان با تجارب دیگران آشنا می شود و رابطه بین سیر و سلوک انسانها با پیامدهای آن را احساس می کند و اگر موقعیتی مشابه آنها داشته باشد از سرنوشت آنها درس می گیرد و به طریق دیگری عمل می نماید.
امیرالمومنین در رابطه با روشی که راههای بد را در پی نداشته باشدمی فرماید:
ان من صرحت له الصبربین یدیه من المثلاث ، خجزته التقوی ، عن تفحم المثمهات
کسی که از اعمال و کردار گذشتگان وعواقب سود آنها عبرت گیرد، تقوا وی را از فرو افتادن در آن گونه بدبختیها باز می دارد.
نکته قابل توجه اینکه هرچه دامنه عبرت گیری انسانی وسیعتر باشد دایره ارتکاب خطا کمتر خواهدبود«ـ من کثر اعتباره قل عثاره» هرکس عبرت گرفتن او بسیار باشد لغزشش کم خواهد شد.
چرا که فزونی عبرتها ابهام را از چهره امور می زداید ، شبهات را از بین می برد صراحت خاصی به مسائل می بخشد و آنها را شفاف می کند.
3-کسب تجربه
مرور بر آثار و تاریخ پیشینیان ، فایده دیگری نیز به دنبال دارد و آن کسب تجارب است انسانها در طول زندگی سعی می کنند هر امری را یک بار تجربه کنند و یک خطا را چند بار مرتکب نشوند، علاوه بر این خردمندان تلاش می کنند که حتی خطایی را که دیگران تجربه کرده اند، مرتکب نشوند و در واقع سعی دارند از تجارب دیگران استفاده کنند، چرا که از عاقل چیزی غیر از این انتظار نیست.
انما العاقل من و غطته التجارب
همانا عاقل کسی است که تجربه ها او را پند دهند.[79] مادام که انسان در غرور خویش گرفتار است از رویدادهایی که برای دیگران رخ می دهد پند نمی گیرد و خطاهای تجربه شده دیگران را تکرار می کند. بدین سبب، باید تربیت آموزان را بر آثار به جای مانده از گذشتگان عبور داد تا با عبرت از سرنوشت آنها، تجارب آنها پلی برای رشد و شکوفایی خود قرار دهند. کسی که تجارب دیگران را بر تجارب خویش می افزاید ، عمری به درازای عمر آنها دارد
امیر المومنین(ع) در وصیتی به فرزند خود امام مجتبی(ع) چنین می فرماید:
ای بنی ، انی و ان لم اکن عمرت عمر من کان قبلی ، فقد فظرت فی اعمالهم و فکرت فی اخبارهم ، و سرت فی آثارهم ، حتی عدت کاهدهم ، بل کانی بما انتهی الی من امورهم قد عمرت مع اولهم الی آخرهم . فعرفت مصنوفه لک فی کدره و نفعه من ضرره فاستخلصت لک من کل امر نخیله و توحیت لک جمیله و صرفت عنک مجهوله [80]
پسرم ،اگر چه من به اندازه همه کسانی که پیش از می زیسته اند عمر نکرده ام ، اما در کردار آنها نظر افکنده ام ، و در اخبارشان اندیشیدم و در آثارشان سیر کردم تا بدانجا که همانند یکی از آنها شدم، بلکه گویا در اثر آنچه از تاریخ آنان به من رسیده با همه آنها از اول تا آخر بوده ام .پس من قسمت زلال و مصفای زندگی آنان را از بخش کدر و تاریک آن باز شناختم و سود و زیانش را دانستم، از میان تمام آنها ، قسمتهای مهم و برگزیده را برایت خلاصه کردم و از بین همه آنها زیبایش را برایت انتخاب نمودم و ناشناخته های آن را از تو دور کردم.بر اساس این فرمایش حضرت علی(ع) تجربه اندوزی از سرگذشت دیگران ، بهره مندی از حاصل عمر آنهاست گویا انسان عمری به درازای عمر همه آنها داشته است، با این تفاوت که خطاهای آنان را مرتکب نشده است ، نکته دیگری که در سخن حضرت مشهود است وظیفه ای است که امام (ع)برای مربی ترسیم می کند.وظیفه مربی این است که تجربیات خود و دیگران را جمع آوری ، تلخیص و تنقیح کند و به طور صریح و روشن و دسته بندی شده در اختیار فراگیرنده خویش قرار دهد.
4-دوری از شبهه و آثار دیگر :
عبرت چراغ راه آینده:
حفظ و گرامی داشت باقیمانده عمرانسان و استفاده بهینه از آن نیز از نتایجی است که در سایه عبرت از گذشته تحقق می یابد. عبرت چراغی فرا روی آینده است و فردای بهتر و درخشان در گرو عبرت از گذشته است.
و لو اعتبرت بما معنی حفظت مابقی[81]
اگر از آنچه گذشته است عبرت بگیری ، آنچه را که باقی مانده است حفظ خواهی کرد.زیرا تاریخ در حال تکرار است و همواره قومی می روند و قومی دیگر جایگزین می شوند.اختلاف حوادث و رویدادهای تاریخی ، در جزئیات آنهاست، اما در کلیات شبیه یکدیگرند و اسباب و علل آنها هم مثل هم است. انسان عاقل و عبرت گیر می تواند با موازنه و مقایسه این پدیده ها و بررسی علل و اسباب آنها ، پیامدها و نتایج آنها را پیش بینی کند و تصمیم درست و متناسب را در هر مورد اتخاذ نماید.
امیرالمومنین(ع) در نامه خود به حارث همدانی به این نکته اشاره دارند:
و اعتبر بها معنی من الدنیا لما بقی منها ، فان بعضها یشبه بعضاً و آخروها لا حق باولها و کلها حائل مغرق [82]
از (حوادث) گذشته دنیا برای باقیمانده آن عبرت گیر، چرا که بعضی از آن (حوادث) شبیه بعضی دیگر است و پایانش به ابتدای آن می پیوندد و (در هر حال)طی آن گذرا و ناپایدار است با دقت در پیامدهای فوق می توان دریافت که همگی درارتباط با هم و در جهت تحقق یک هدف یعنی سعادت انسان هستند. زیرا بصیرتی که در جریان عبرت آموزی نصیب انسان می گردد، باعث می شود تا از تجارب دیگران بهره گیرد . انتقال این تجارب ، می تواندانسان را از بیشتر خطاها باز داردو چراغی فراروی وی قرار دهد تا آینده ای درخشان و سعادتمند برای او به ارمغان آورد.
________________________________________
[1] - سوره نحل ، آیه 89
[2] - سوره یوسف،آیه 11. « در سرگذشت آنان درسی برای صاحبان اندیشه بود
[3] - سوره یوسف آیه 111، «سرگذشت آنان درس و عبرتی برای صاحبان اندیشه بود».
[4] - سوره انسان ، آیه 76
[5] -سوره نجم ، آیه 39-41
[6] - سوره القمر آیه 15 ، « بی تردید آن سرگذشت را مایه پند و عبرت باقی گذاشتیم ، سپس آیا پند گیرنده ای است؟»
[7] - بندریک، محمد، المنجد ، جلد دوم، انتشارات ایران چاپ، 1375
[8] - اصفهانی، راغب، المفردات فی عذیب القران ماده عبر ص 320
[9] - دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاهی تهران بهار 1373ص 1388
[10] - معین، محمد، فرهنگ فارسی ، چاپخانه سپهرص 2273
[11] - جوادی آملی، عبدالله ، «اسرار عبادت» انتشارات الزهرا چاپ چهارم 1372 ص 132
[12] -امینی ، ابراهیم و جمعی از همکاران ، معجم الوسط دفتر نشر فرهنگ اسلامی ص 580
[13] - اوسط ابراهیمی ، فرهنگ تاج الاساحی نشر دانشگاهی تهران سال 67 ص 384
[14] - اصفهانی، راغب، المفردات فی غریب القران
[15] - سیاح، احمد، فرهنگ بزرگ جامع نوین نشریات کتاب فروشی اسلام جلد 3و4 ص 938
[16] - سوره یوسف، آیه 43 ، (ای جمعیت اشراف ؛درباره خواب من نظر دهید، اگر خواب را تعبیر می کنید.
[17] -سوره حشر، آیه 21 «ای صاحبان چشم (بصیرت) پس عبرت بگیرید»
[18] - سوره نساء آیه 43 (ای کسانی که
[19] - سوره مومنون آیه 21 « و به یقین برای شما در دام ها عبرتی است ،از شیری که در شکم آنهاست به شما می نوشانیم و در آنها برای شما سودهای فراوانی است و از آنها می خورید»
[20] - سوره نازعات آیه 26 « بی تردید در این سرگذشت برای کسی که (از عذاب جدا) بترسد عبرتی است.
[21] - سوره نور آیه 44 « خدا شب و روز را ]دگرگون و [ جابجا می کند، مسلماً در این دگرگونی وجابجایی عبرتی است برای صاحبان بصیرت»
[22] - سوره نحل آیه 66 « و بی تردید برای شما در دام ها عبرتی است ]عبرتیدر اینکه [ از درون شکم آنان از میان علف های هضم شده وخون، شیری خالص و گوارا به شما می نوشانیم که برای نوشندگان گواراست»
[23] - دشتی،محمد، نهج البلاغه موسسه تحقیقاتی امام علی(ع) کلام 20
[24] - دشتی ، محمد، نهج البلاغه حکمت 297
[25] - نهج البلاغه، شهیدی نامه 31
[26] - نهج البلاغه، شهیدی نامه 31
[27] -نهچ البلاغه ، دشتی خطبه 99 ص 131
[28] - همان خطبه 45
[29] - همان خطبه 114
[30] - همان حکمت 191
[31] -همان خطبه 196
[32] -همان خطبه 226
[33] -همان حکمت 119
[34] - نامه 49 ص 399 نهج البلاغه شهیدی
[35] - خطبه 114 ص 112 نهج البلاغه شهیدی
[36] -ری شهری، محمد، میزان الحکمه چاپ بوستان قم چاپ اول 1369 بخش 34
[37] -حکمت 1131 ص 467 دکتر شهیدی
[38] - نهج البلاغه شهیدی ص 193 خطبه 183
[39] -سوره یوسف آیه 111
[40] - تفسیر نمونه جلد 10 ص 95
[41] - سوره طه آیه 128
[42] - نشریه حوزه و دانشگاه – فصلنامه علوم انسانی- اجتماعی- علمی – تخصصی سال هفتم تابستان 1380- ویژه امام علی (ع) ص 82
[43] - تفسیر نمونه جلد 13 ص 334
[44] - تاریخ فلسفه تاریخ. دکتر رضا داوری اردکانی پایگاه اطلاع رسانی موسسه فرهنگی هنری شهید آوینی 7/10/84
[45] - فلسفه تاریخ دکتر رضا داوری اردکانی
[46] - نشریه حوزه و دانشگاه – فصلنامه علوم انسانی- اجتماعی –علمی و تخصصی سال هفتم تابستان 1380 بخش عبرت ص 83
[47] - دشتی، محمد، نهج البلاغه خطبه 161
[48] -
[49] - سوره نمل آیه 69
[50] -
[51]
[52] - نامه 69 شهیدی
[53] - الحیاه احمد آرام، محمدرضا حکیمی، محمد حکیمی، علی حکیمی جلد 2 ص 170
[54] -سوره الزمر آیه 21
[55] - تفسیر نمونه
[56] - سوره نحل آیه 66
[57] - تفسیر نمونه جلد 11 ص 289
[58] - ری شهری، محمد، میزان الحکمه، چاپ اول ، دارا الحدیث 1377 گفتار 10607 ص 3111
[59] - مکارم شیرازی ، ناصر و همکاران ، «تفسیر نمونه» جلد قم
[60]
[61] - آشتیانی، محمدرضا، امامی ،محمد جعفر شرح نهج البلاغه انتشارات مطبوعاتی هدف قم چاپ اول 1369 ج 3 ص 221
[62] - دشتی- نهج البلاغه ص 499 حکمت 281
[63] - تفسیر نمونه
[64] - تفسیر نمونه جلد 23 ص 491
[65] - دشتی ، نهج البلاغه ، صفحه 436 حکمت 113 « هیچ ایمانی همانند حیا و صبر نیست»
[66] - همان، صفحه 529 حکمت 460
[67] - همان صفحه 473 حکمت 153
[68] -تفسیر نمونه ، جلد 18 ص 132 ، ص 70
[69] - ری شهری، محمد، میزان الحکم « افضل العباده الفقه» گفتار 11667 ص 23 و 34
[70] - همان هیچ مالی پر درآمد تر از عقل نیست جلد 3 ص 251 حکمت 113
[71] - تفسیر نمونه جلد 11 ص 114 ، ص 120
[72] - ری شهری ، محمد، میزان الحکمه جلد 3 ص 251 حکمت 113
[73] - همان جلد 3 ص 323 گفتار 288 در خداوند به چیزی برتر از خود عبادت نشده است
[74] - تفسیر نمونه جلد 13 ص 335
[75] - دشتی ، نهج البلاغه ، ص 513 حکمت 367
[76] - دشتی،محمد، نهج البلاغه ، خطبه 192 نشر بوستان کتاب قم چاپ 1384
[77] -
[78] - دشتی، محمد، نهج البلاغه ، خطبه 221
[79] - شرح غدرالحکم و در الکلم ج 3 ، ص 75، کلام 3863
[80] - نهج البلاغه ، شهیدی، نامه 31
[81] - شهیدی، نهج البلاغه نامه 49
[82] - همان، نامه 69