0

معرفی ونقد کتاب از وبلاگ بست بوک

 
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

سایه انسان ها

 

 

ژان پل سارتر

شکیباپور

 

انتشارات شهریار

کتاب شامل دو داستان بلند از سارتر با عناوین سایه انسان ها و انسان های دیگر هست .
سایه انسان  داستانیست در مورد سیاه پوستی که به دلیل بی عدالتی های قانون از سفید پوستان متنفر است و تصمیم می گیرد انتقامش را از دو دختر سفید پوست جذاب بگیرد . سارتر نگاهی به این موضوع داره که آزادی چیز خوبی هست و قوانین و سنت های دست و پاگیر بشری اون را به کینه می کشونه و این که آزادی با وحشی گری و پایمال کردن حقوق بقیه فرق داره . نمی دونم زیاد با مذاقم جور نبود کلا کار سیاه پوست واسم اون قدر نامعقول بود که واسه ردش به فلسفه بازی نیاز ندارم .
انسان های دیگر در رابطه با عشق زن و مردی جوان است و این که نامزد مرد به او خیانت کرده و الان مرد در بخشش یا عدم بخشش او مردد است و ماجراهایی که بعد برای این دو عاشق اتفاق می افتد . باز هم یک جوری بخشش و گناه و عشق را با سنت های بشری مقایسه کرده .  این داستان مفهوم عمیق و زیبایی داشت اشاره به اوج بخشش این که مثلا چرا همسرتون را بعد از خیانت نمی تونید ببخشید در صورتی که بدونید کارش نتیجه هوس بوده نه تعمد !!!! نمی دونم مسئله خیلی بغرنجیه خیلی جای بحث داره تا چه حد عشق و بخشش را می شه کنار هم گذاشت و وقتی می بخشید تا چه حد می تونید کاملا و بدون کینه ببخشید ؟!!!

مفاهیم قشنگی داشت و در کل کتاب متوسطی بود . ویراستاری کتاب در حد فوق افتضاح بود و پر از غلط بود ، ترجمه اش هم زیاد خوب نبود بد نبود ولی چندان هم روان و مناسب نبود .

جالبه بدونید سارتر در امتحانی که برای تدریس فلسفه می ده اول می شه و سیمون دوبوورا در همون امتحان دوم می شه و از همون جا آشنایی مادام العمر این زن و مرد شکل می گیره و این دو فیلسوف معرفو در کنار هم قرار می گیرند .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

دخترها عادتشان این است که بعد از شنیدن ندای عشق هر نوع کینه و رنجشی را خیلی زود از یاد می برند .

 

کسانی که زیاد حرف می زنند کاری از دستشان ساخته نیست .

 

اصل گناه در جهان وجود ندارد و ما هر چه را گناه بدانیم در شمار گناهان است و آنچه را که سنت ما و جمعیت ما قبول کند قابل پذیرش است .

 

نمی خواهم به تو بگویم چه قدر تو را دوست دارم ، عشق چیزی نیست که قابل گفتن باشد .

 

عشق حقیقی با هیچ نیرویی از بین نمی رود .

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
یک شنبه 19 تیر 1390  5:25 PM
تشکرات از این پست
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

دربسته ( دوزخ ) /سارتر

 

 

ژان پل سارتر

سعيد عجم حسني

 

انتشارات مرغ آمين

دوزخ نمايش نامه اي بسيار كوتاه و در حقيقت يك پرده اي از سارتر بزرگ هست . در اين نمايش نامه 3 نفر كه مرده اند درون اتقاي در دوزخ زنداني هستند . هر سه نفر آنها گناه كارند و در تعجبند كه چرا در جهنم آنها وسيله شكنجه وجود ندارد .... آنها در پي اينند كه بدانند بر چه مبنايي در كنار هم قرار گرفته اند

موضوع نمايش نامه جالبه خوشم اومد ولي ترجمه خوبي نداره و به اندازه ديالوگ توضيح رفتار و حركات بازيگران را هم شامل مي شه كه خوشايندم نبود . در كل كتاب بدي نيست مي ارزه به خوندنش .

 

 قسسمت هاي زيبايي از كتاب

من نمي تونم تحمل كنم كسي انتظاري از من داشته باشه ، چون اين انتظار اين ميلو تو من به وجود مياره كه خلافشو انجام بدم .

 

من شلاق ، اسيد و صدها جراحتو به اين عذاب ذهني ، به اين شبح عذاب كه لمس مي كنه ، نوازش مي كنه ولي هيچ وقت به اندازه كافي درد نمي ياره ترجيحش مي دم .

 

پس جهنم اينه ! هيچ فكر نمي كردم ... ! يادتون هس : گوگرد ، آتيش ، سيخ .... آه ! عجب حرفاي مضحكي ! احتياجي به سيخ نيس : جهنم ديگرونن .

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
یک شنبه 19 تیر 1390  5:26 PM
تشکرات از این پست
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

مگس ها /سارتر

مگس ها

 

ژان پل سارتر

مهدی روشن زاده

 

انتشارات ثالث

نمایش مگس ها اولین نمایش نامه چاپ شده سارتر هست و توی اون از اساطیر و افسانه های مشهور یونان استفاده نمود .

ماجرا در شهر آرگوس جریان دارد . اژیست ، آگاممنون را کشته با همسر او ازدواج کرده ، اکنون پادشاه است و الکتر دختر آگاممنون را خدمتکار خود نموده . اورست پسر آگاممنون که از دست او جان سالم به در برده بوده اکنون به شهر بازگشته تا ناظر سرنوشت خانواده و وطنش باشد . اژیست مملکت را با خرافه پرستی و غم و مراسم عزاداری های دسته جمعی اداره می کند و اورست آمده تا آزادی انسان را به او یادآور شود و آنها را به طغیان فر خواند ...

نمایش نامه قشنگ و عمیقی هست دوستش داشتم ترکیب فلسفه و افسانه زیبا بود و خیلی خوب در کنار هم قرار داشتند . این نمایش نامه در اون زمان سریع روی سن می ره که به دلیل مضمین سیاسی و دعوت به قیام جنجال زیادی به پا می کنه و جلوی اجرای اون گرفته می شه .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

معلوم نیست بتوانید شریک ندامت آنها شوید ، چرا که در گناهکاری آنها سهیم نبوده اید .

 

آدم هایی هستند که ملتزم و در قید و بند زاده می شوند : آنها انتخابی ندارند ، در راهی رها شده اند ، در انتهای راه نقشی انتظارشان را می کشد، نقش خودشان .

 

به زحمت می توانم تصوری از گردشگاه ها ، آواز خوانی ها ، تبسم ها داشته باشم . مردم اینجا از ترس خسته و رنجور شده اند .

 

بر روی این زمین خاکی ، انسان خردمند ، هیچ آرزویی نمی تواند داشته باشد ، جز آنکه روزی بتواند شری را که از دیگران ، دامن او را گرفته به خودشان برگرداند .

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
یک شنبه 19 تیر 1390  5:27 PM
تشکرات از این پست
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

زوربای یونانی

 

زوربای یونانی


نیکوس کازانتزاکیس
محمود مصاحب


کازانتزاکیس زمانی که مشغول کار بر روی معدن خود می باشد با مردی ساده و دهاتی به نام زوربا اشنا می شود که بسیار تحت تاثیر شخصیت او قرار می گیرد و این کتاب را با الهام از وی و یاداوری روزهای زندگی در کنار یکدیگر در معدن می نگارد .
زوربا فردی است که فقط لحظه حال برای او مهم است به هیچ اصلی جز زنده بودن ، ازازدی و خوشحالی معتقد نیست . من که خیلی از شخصیتش بدم اومد چون یکی سری از مهم ترین اصول ها در ذهن من وفاداری به عهد ، عشق عمیق و مواردی از این قبیل می باشد که برای زوربا هیچ اهمیتی ندارد . کتاب فلسفه زندگی را از دید زوربا بیان می کند و من چون این فلسفه رو دوست نداشتم از کتاب هم خوشم نیومد

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

 

علت این همه آشفتگی کار دنیا این است که هیچ کاری به طور کامل و درست انجام نمی گیرد . همه کارها سرهم بندی انجام می شود .

 

 

 

کی زمانی می رسد که مردان واقعاً مرد باشند ?!!!!

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
یک شنبه 19 تیر 1390  5:28 PM
تشکرات از این پست
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

مسیح باز مصلوب

 

 مسیح باز مصلوب

 

 

نیکوس کازانتزاکیس

محمد قاضی

 

 در دهکده ای یونانی رسم بر این است که تعزیه ای در باب ماجرای حضرت عیسی و مریم و حواریون ان حضرت اجرا می کنند . از سال قبل نفرات نمایش انتخاب می شوند و از آنها خواسته می شود تا کردار و رفتار خود را هم جهت با نقش خود تنظیم نمایند .

در سال مورد بحث نیز 4 نفر از مردان ده به عنوان عیسی و سه حواری محبوبش انتخاب شده اند . این 3 تن حقیقتا در نقش خود فرو می روند و راه حق را به زندگی عادی ترجیح می دهند . زندگی آنها دگرگون می شود و شاهد رفتار مردم عصر جدید و به خصوص کشیشان در برابر این دینداران واقعی می باشیم .

این کتاب دید تمسخر آمیزی نسبت به کلیسا داره و به همین جهت در سال 1954 جزء کتب ممنوعه اعلام می شه و شهرت زیادی کسب می کنه

البرت شوایتزر بعد از خواندن این کتاب گفته که در همه عمرم کتابی چنین تکان­دهنده مطالعه نکرده بودم.

جالبه بدونید کینه ای که بسیاری از مسیحیان از این نویسنده و آثارش به دل داشتند، سر انجام باعث شد تا در هنگام مرگش در سال 1957 هیچ کدام از کلیساهای یونان او را نپذیرند و ناچار جسد او را به مورگ سپردند تا در کنار اجساد مجهول­الهویه نگهداری شود.

 

 واقعا کتاب پرجسارتی بود و خیلی خوب بعضی از اقشار جامعه را نشونه می گرفت اما من کلا باهاش مشکل داشتم . اصلا در کل به نظرم کازانتزاکیس به جز شخصیت اصلی داستانش برای هیچ موجود دیگری در داستان اندکی عقل و اخلاق قائل نیست و این حسابی ادم را اذیت می کنه . یعنی یکی دو تا شخصیت کار شده داره و بقیه شخصیت ها در حد افتضاحی کاملا خوب و بدن جوری که به طنز می زنه دیگه .

کتاب زوربای یونانی که قبلا ازش خونده بودم یکی از بدترین کتاب هایی بود که تو عمرم خوندم این یکی هم دوست نداشتم اما حداقل از اون یکی بهتر بود .

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

 وظیفه کاسب دزدین است و وظیفه مرد روحانی ندزدیدن .

 

 خدایا من مرگ را هزار بار بر این ترجیح می دهم که در چشم مردم خوار و خفیف شوم .

  

 -         آه مانولیوس ، چگونه این معجزه اتفاق افتاد ؟

مانولیوس لبخندی زد و گفت :

-         همان طور که معجزه های دیگر اتفاق می افتند . یعنی کاملاً ساده و آرام و بی انکه انتظارش را داشته باشیم .

 

  من مرد فلک زده ای هستم . خدا ضربت خود را از رو به رو به من زده است ولی من نمی توانم ، بلی ، نمی توانم پشیمانی حاصل کنم ....... من هیچ کس را نمی توانم ببخشم ، هیچ کس را !

 

 مرد بودن یعنی اینکه ادم رنج بکشد و ظلم ببیند و بی آنکه از پا درآید مبارزه کند .

 

  حلیم بودن مثل گوسفند خصلت نیکی است ولی وقتی گرگ ها احاطه مان کردند ، در آن صورت شیر بودن ترجیح دارد .

  

 اگر قلب آدمی از عشق یا خشم لبریز نشود ، تو این را بدان که هیچ کاری در این جهان صورت نمی گیرد .

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
یک شنبه 19 تیر 1390  5:31 PM
تشکرات از این پست
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

آخرین وسوسه مسیح/کازانتزاکیس

 

 

نیکوس کازانتزاکیس

صالح حسینی

 

انتشارات نیلوفر

 کتاب شرح زندگی حضرت عیسی از چندی پیش از آشکار نمودن رسالت آن حضرت تا به هنگام به دار آویختنش می باشد . اما در این کتاب کازانتزاکیس به عیسی نه به چشم مردی معصوم و پیامبری راسخ بلکه به چشمی انسانی عادی نگاه می کند که دائما دچار وسوسه هایی می شود که با تلاش از آنها رهایی می یابد . در این روایت عیسی از همان ابتدا که به رسالت خویش پی می برد دچار وحشت زیادی می شود و سعی می کند با انجام گناهانی مثلا ساختن صلیب برای مصلوب کردن آزادی خواهان خود را فرد نامناسبی جلوه دهد یا دائما دچار شک و تردید است ،آرزوی ازدواج و بچه دار شدن دارد و .....دو مورد جالب دیگه هم بود : یکی اوضاع اون زمان را که وصف می کنه انگار دنیا پیامبر بارون بوده و قبل از ظهور عیسی هم مردم خودشون داشتن در به در دنبال پیامبر جدید می گشتن و دیگه اینکه طبق این روایت عده بسیار بسیار کمی می دونستند که عیسی همان مسیحای موعود است و بیشتر فکر می کردند اون اومده تا شرایط را مهیا کنه . حتی توی این داستان تا هنگام شام آخر هم حواریون فقط حدس می زنن که شاید اون عیسی است .... آخ شدید دلم یک شرح معتبر از زندگی حضرت عیسی می خواد . این قسمت از شام آخر را واقعا دوست دارم :

عیسی با لحن شکوه آلود گفت : همگی شما را مرا تنها خواهید گذاشت . همگی .
پترس با ستردن اشک های خود فریاد زد : من هیچ گاه تنهایت نخواهم گذاشت .
- پترس ، پترس ، پیش از آنکه خروس بخواند ، سه بار مرا انکار خواهی کرد .

 خوب بود کتابش . دوسش داشتم . فقط خیلی خیلی طولانی بود وگرنه قشنگ و جالب بود و از زاویه مبتکرانه ای به موضوع نگاه کرده بود . توصیفاتش هم باحال و قابل تجسم بود قبلا از این نویسنده زوربای یونانی را خونده بودم که شدید بدم اومده بود.  مسیح باز مصلوب  هم بد نبود  نسبتا خوب بود اما این یکی را بیشتر از همه دوست داشتم . این چند روز هم که سرماخوردگی نذاشت از خونه خارج شم و دربست در اختیار این کتاب بودم :دی

همون طور که گفتم توی این کتاب مسیح یک انسان معمولی هست که احتمالش هم هست هر لحظه فریب شیطان را بخوره ، به همین جهت شدیدا مورد انتقاد کلیسا و مسیحیان قرار گرفت و خیلی اوقات جزء کتب ممنوعه بوده .

همچنین در سال 1988 فیلمی با همین نام مقتبس از این رمان به کارگردانی مارتین اسکورسیسی و نقش آفرینی ویلم دفو ساخته شده است .

کازانتزاکیس یک نویسنده یونانی هست که دکترای علوم قضایی هم داشته و مدتی هم به تدریس همین علم در دانشگاه مشغول بوده و شاید جالب باشه براتون بدونید که مدتی هم مدیر کل یونسکو بوده .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

 خدا به تنهایی کافی نیست . انسان به تنهایی کافی نیست . هر دو باید در کنار هم بجنگند.

 

تو خداوندگاری ، تو تحمل می توانی کرد – ما نمی توانیم . رحم کن !

 

مریم ! اگر خدا به حرف مادرها گوش می داد ، همگی ما در منجلاب امنیت و زندگی آسوده می پوسیدیم .

 

وقتی دنیا را آفرید حتم دارم که خود را توی هچل انداخت. ماهی فریاد می زند : ای خدا مرا کور نکن . نگذار وارد تور شوم . ماهیگیر داد می زند : خدایا ماهی را کور کن . وادارش کن وارد تور شود . خدا به کدامش گوش کند ؟گاهی حرف ماهی را گوش می کند و گاهی حرف ماهی گیر را . و این جوریست که دنیا می چرخد .

 

ابتدا بال ها آمدند و آنگاه فرشته .

 

مصلوب کننده بیش از مصلوب رنج می کشد .

 

ما مرد نیستیم که نیازی به زندگی ابدی داشته باشیم . ما زنیم و برای ما یک لحظه بودن با مردی که به او عشق می ورزیم ، بهشت جاودانه است . و لحظه جدایی ، جهنمی همیشگی . اینجا بر روی همین زمین است که ما زنان ابدیت را زیست می کنیم .

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
یک شنبه 19 تیر 1390  5:33 PM
تشکرات از این پست
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

سرگشته راه حق/کازانتزاکیس

سرگشته راه حق

 

نیکوس کازانتزاکیس

منیر جزنی

 

انتشارات امیرکبیر

کتاب شرح زندگی قدیس فرانسوآی اسیزی بنیان گذار فرقه مسیحی فرانسیسکن ها می باشد . فرانسوا تک فرزند خانواده بسیار ثروتمندی است که پسری خوشگذران نیز می باشد اما روزی ناگهان صدای خدا را حس می کند و دست از تمام مال و اموال و مقام خود می شوید و پا در راه حق می گذارد . او معتقد است باید در فقر کامل به سر برد و از تمام خویشاوندان برید . سختی های بسیار زیادی در این راه می کشد . مریدان زیادی می یابد و معجزات زیادی نیز از او نقل شده است . یکی از شهرهای کالیفرنیا نیز به احترام این قدیس به نام سن فرانسيسکو می باشد .

کتاب خوبی بود هر چند ترجمه اش را اصلا دوست نداشتم . نحوه تعریف و نگارشش خوبه و خیلی راحت با کتاب هم خوان می شید اما من به شخصه خیلی از این آقای فرانسوا بدم اومد . البته خوب واقعا در راه حق فداکاری کرد اما عقاید چرتی داشت . اولا که می گفت باید فقیر باشین کار نکنین و با صدقه زندگی کنین در حقیقت می گفت فروتنی مقدس ایجاب می کند که دست دراز کنی صدقه بخواهی و آن را قبول کنی . عجب با جنبه هستند این مسیحی ها اگه ما یکی دو تا از این روایت ها داشتیم که نباید کار کرد عمرا قدم از قدم بر می داشتیم . دوما که شدید مخالف مطالعه بود و می گفت جهل چیز خوبیه و بیان می کرد خوش به حال اونها که از ذهن و شعور فقیرند و کتاب ها را هم می سوزوند . سوما حموم و اینها تو کارش نبود و وقتی از مسلمانها شنید پیامبرشون به پاکیزگی نصیحت کرده خیلی واسه مسلمونا متاسف شد . یا مثلا لباسش آتش می گرفت نمی ذاشت خاموش کنند می گفت چی کار دارین برادر شعله رو اونم داره زندگی می کنه و غذاش لباس منه!!!! خلاصه اصلا با عقایدش موافق نبودم اما خود کتاب واسه مطالعه خوب بود . جالب بود که این همه هم معجزه داشته لابد قلبش خیلی پاک بوده .

کازانتزاکیس این کتاب را به دکتر آلبتر شوایتزر تقدیم کرده . جالبه بدونید کازانتزاکیس در سال ۱۹۵۶ جایزه بین المللی صلح را برده . در اثر سرطان خون فوت کرده و روی قبرش نوشته شده : «نه آرزوئی دارم، نه می‌ترسم. من آزادم»

قسمت های زیبایی از کتاب

خدا یک آتش سوزیست . او می سوزد و ما هم با او می سوزیم .

 

کسی چه می داند شاید هم خدا همان جستجوی خدا باشد !

 

نو به نو خدا و شیطان را صدا می کردم . برای من تفاوت نداشت که کدام یک خواهند آمد . آنچه می خواستم این بود که دیگر احساس تنهایی نکنم .

 

تحمل هیچ تنبیهی دشوارتر از این نیست که موجودی در برابر بدی هایی که کرده با خوبی رو به رو شود!

 

برای چه تردید می کنی . هرگز به پشت سرت نگاه نکن .

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
یک شنبه 19 تیر 1390  5:34 PM
تشکرات از این پست
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

گزارش به خاك يونان /کازانتزاکیس

گزارش به خاك يونان

 

نيكوس كازانتزاكيس

صالح حسيني

 

انتشارات نيلوفر

كتاب در حقيقت به نوعي بيان كننده زندگي نامه كازانتزاكيس هست . او در اين كتاب از كودكي و جواني خود ، از خانواده و از سفرهايش به كشورهاي مختلف دنيا صحبت نموده است . اما جوري هم نيست كه اصرارش بر تعريف سفر و گشت و گذار باشه بلكه يك جوري توي هر سفر يك نكته يا برخورد معنوي را با تفصيل بيان مي كنه .

كتاب بدي نيست ولي چندان هم دل نشين نيست كلا كازانتزاكيس به نظرم من پرگويي مي كنه و اونقدرها جذبش نمي شم ولي كتاب بدي هم نيست .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

فقر و عرياني چيزي نيستند در صورتي كه زن خوبي داشته باشي .

 

اگر نفس هومر بر هلن ندميده بود ، بر سر او چه مي آمد ؟ بر او همان مي رفت كه بر هزاران هزار زن زيباي ديگر . به دنيا مي آمد و از بين مي رفت .

 

اگر خواهان غلبه بر وسوسه هستي ، فقط يك راه وجود دارد : تنگ در آغوشش گير ، از آن بچش و ياد بگير كه خوارش بداري .

 

از توفيق يا شكست مپرس . اين امر چندان اهميت ندارد . آنچه اهميت دارد ، تلاش تو براي جلوتر بردن است .

 

اين مذهب چه بده بستاني است كه در اين دنيا يك شاهي روي آن مي اندازي و در آخرت كرورها شاهي عوض مي گيري ؟ چه دغل بازي و رشوه خواري و حماقتي ! نه ، انساني كه در اميد بهشت و ترس از جهنم است ، نمي تواند آزاد باشد .

 

انسان نمي توان پشتيبان آزادي مطلق باشد ، چنين آزادي به هرج و مرج رهنمونش مي گردد . اگر براي انسان امكان داشت كه با آزادي مطلق به دنيا بيايد ، در صورتي كه خواهان خدمتي بر روي زمين بود ، اولين وظيفه اش محدود كردن آن آزادي بود .

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
یک شنبه 19 تیر 1390  5:35 PM
تشکرات از این پست
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

به سوی آزادی / کازانتزاکیس

به سوی آزادی

 

نیکوس کازانتزاکیس

محمد دهقانی

 

انتشارات جامی

کرت سال هاست که آتن و بسیاری از کشورهای دیگر را تحت سلطه خود دارد و ظلم زیادی بر آن ها روا می دارد . تسئوس نیز پسر قهرمان و زیبای پادشاه آتن است که تصمیم دارد هر طور شده بر علیه کرت وارد جنگ شود و از همین رو روزی به کرت می آید تا بیشتر با کرت آشنا شود و آنجا با آدریانه دختر پادشاه کرت آشنا می گردد . تسئوس برای پیروی باید کارهای مختلفی بکند : کشتن مینوتور هیولای بزرگ ، عبور از هزارتو ، کشف راز آهن و ....

خیلی خیلی با بقیه داستان های کازانتزاکیس فرق داشت . این رمان حالت افسانه وار داشت . من خوشم اومد چون داستان های این مدلی را دوست دارم ولی خلاقیتی نداشت همه موراد کپی برداری از افسانه های معرف بود . هیولایی که جوانان کشور را به او می دهند تا بخورد ، شمشیری که فقط مال کسی می شود که بتواند سنگ را جا به جا کند و.... خلاقیت نداره به نظرم کازانتزاکیس کار فوق العاده و هنرمندانه ای انجام نداده ولی اگه افسانه دوست دارید با کتاب ارتباط برقرار می کنید . کتاب خوبیه

 

قسمت های زیبایی از کتاب

هریس زیر لب گفت : این سرزمین چه زیباست ! چگونه می توانم آن را ترک کنم ؟
ایکاروس گفت : همه ی سرزمین ها زیبایند . جایی که تو می روی زیبایی های تازه ای خواهی یافت .

 

لازم نیست روی شانه هایمان بال داشته باشیم . ایکاروس روحمان باید بال داشته باشد .

 

همه ی فرکهای بزرگ ساده اند ... همه ی فکر های بزرگ !

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
یک شنبه 19 تیر 1390  5:37 PM
تشکرات از این پست
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

برادركشي /کازانتزاکیس

 

 

نيكوس كازانتزاكيس

محمد ابراهيم محجوب

 

انتشارات الفبا

داستان در مورد جنگ مردم يك سرزمين بر عليه يكديگر است . عده اي از مردم دهكده به كمونيست ها پيوسته در كوه ها مي جنگند و عده اي تحت فرمان حكومت بر عليه سرخ ها اسلحه به دست گرفته اند و به اين ترتيب برادرها يكديگر را به خاك و خون مي كشند . پدر يارانوس در اين بين به فكر صلح و آشتي و برابري است ...

كتاب قشنگي بود خوشم اومد با اينكه تو شرايط كاري واقعا دشواري مي خوندمش و حواسم پرت بود ولي خوشم اومد . موضوعش و مفهومش زيبا و تاثيرگذار هست .

دارم دوباره از نويسنده هايي كه قبلا باهاشون آشنا شدم كتاب مي خونم . حس نويسنده جديد را ندارم . در مورد كازانتزاكيس هم قبلا زياد نوشتم اگه علاقه منديد .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

هيچ وقت قلب كسي را جريحه دار نكنيد چون خداوند در آن سكونت دارد .

 

شكر خدا كه خواب هست و آنچه را كه بيداري از ما دريغ مي كند به ما ارزاني مي دارد .

 

عزيزم ، زندگي چه قدر زيبا مي تواند باشد ! چه قدر ساده و خوب ! و ببين ما با آن چه كرده ايم !

 

محبوب من ، زندگي آن قدر عجيب است كه انسان عملا خيلي ساده راضي مي شود .

 

هيچ چيز مثل اين پشتت را نمي لرزاند كه مجبور باشي تماس بدن كسي را كه قصد كشتن تو را دارد با بدن خودت حس كني و نفس هايش و كف و آب دهانش را و ترس و وحشتي را كه با وحشت تو ممزوج مي شود و نياز وحشتناك به كشتن او را ، نه به اين دليل كه از او نفرت داري بلكه بدين خاطر كه پيش از آنكه او بر تو دست يابد تو بر او دست يابي .

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
یک شنبه 19 تیر 1390  5:46 PM
تشکرات از این پست
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

آزادي يا مرگ /کازانتزاکیس

آزادي يا مرگ

 

نيكوس كازانتزاكيس

محمد قاضي

 

انتشارات خوارزمي

كتاب در مورد دعواي بين مسيحيان و مسلمانان كرت هست . پهلوان ميكلس قهرمان اصلي كتاب يك پهلوان كرتي هست كه بسيار شجاع و ميهن پرست و در عين حال خشن و وحشي است . ترك ها و كرتي ها سر موضوع كوچكي با يكديگر دعوا مي كنند و انتقام و آدم كشي آن قدر ادامه مي يابد كه كار به جنگ مي كشد .

كتابش فوق العاده طولاني هست و منم تو شرايط كاري بسيار ناجور مي خوندمش و همه اينها باعث شد در كنار هم كه كتاب اصلا و اصلا به دلم نچسبه . نكته جالب برام اين بود كه چه قدر از خاطرات خودش را در قالب داستان آورده بود . حتی گفته می شه که شخصیت پهلوان میکلس وام گرفته از شخصیت پدر کازانتزاکیس هستش . خلاصه كه كتاب رو دوست نداشتم ولي بخوام صادق باشم بايد بگم اگه تو شرايط بهتري مي خوندمش شايد حس بهتري داشتم .

کازانتزاکیس مدتی وزیر فرهنگ یونان و مدتی هم مشاور ادبی یونسکو بوده است .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

سه جور آدم هست : آنهايي كه تخم مرغ را بدون پوست مي خورند ، آنهايي كه با پوست مي خورند ، و آنهايي كه وقتي تخم مرغ را با پوست خوردند ديزي گلي آن را هم مي خورند . دسته اخير را كرتي مي گويند ...

 

تو هيچ مي داني بزرگ ترين درنده دنيا كيست ؟ لابد خواهي گفت شير . نه ، به هيچ وجه ! بزرگ ترين درنده دنيا آدم است .

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
یک شنبه 19 تیر 1390  5:48 PM
تشکرات از این پست
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

تازه عروس

 تازه عروس


آلبا دسس پدس
بهمن فرزانه



کتاب مجموعه ای از داستان های کوتاه هست که توی آنها به رابطه یک زوج پرداخته . با توجه به اینکه زیادم داستان کوتاه دوست ندارم اولش حوصله ام را سر برد اما از اواسطش متوجه شدم که خیلی جذبش شدم . حالت های خاصی را انتخاب کرده بود اما خوب بعضی تصمیمات برام قابل درک نبود . پایان غم انگیز را هم دوست ندارم .
من دلم می خواد اخر داستان دو نفری که همدیگرو دوست دارن بهم برسن یعنی اگه واقعا دوست داشته باشن خوب باید بهم برسن اما بدتر از همه اونهایی هست که لحظه اخر به تصمیمشون شک می کنن یا می فهمن طرف را درست نشناختن اینها خارج از تحملمه .
به هر حال کتاب خوبیه به خصوص داستان های دوچرخه قرمز و دفترچه پس انداز را بیشتر دوست داشتم.

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

 جیرولامو می دانست که او انریکو را از بین ان دو انتخاب کرده است و آن هم درست به خاطر صفات بد انریکو . به خاطر ان مهارتی که داشت تا شخصیتی را از خود اختراع کند که بعد بلد نباشد نقش آن را بازی کند و صرفا به این درد می خورد که از واقعیت زندگی اش غافل بشود .

تازه عروس . دیوار دبیرستان

 

 اکنون دیگری امیدی بر جای نمانده بود فقط باید معجزه ای رخ می داد .

تازه عروس . دیوار دبیرستان

 

 زیباست که ندانی همه چیز به پایان می رسد و همه چیز آغاز می شود .

تازه عروس . بوی دود

 

 همه ما روزی آنچه را که برایمان بیش از هر چیز دیگری ارزش داشته است از دست داده ایم .

تازه عروس . داستان دفترچه پس انداز

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
یک شنبه 19 تیر 1390  5:59 PM
تشکرات از این پست
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

از طرف او

 از طرف او

 

آلبا دسس پدس

بهمن فرزانه

 

نشر آگه

 آلساندرا دختری زیبا و فوق العاده احساساتی است . روحیات او شبیه روحیات مادر پیانیست و زیبایش الئونورا می باشد . او در خانه ای زندگی می کند مانند خانه های دیگر . خانه ای که پدر فکر می کند تنها وظیفه اش در قبال خانواده پول درآوردن است و در برابر آن حتی حق تحقیر آنها را نیز دارد و مادری که در جست و جوی یک کلمه عشق و احساس در زندگی است . مادر الساندرا به خاطر عشق خودکشی می کند و همه اینها مقدمه ای می شود تا او در زندگی اش تنها و تنها به دنبال عشق باشد ........

شاید اوایل کتاب به نظرتون شبیه کتاب های عامیانه بیاد و بمونید چرا نویسنده مشهوری چنین کتابی نوشته و یا چرا چنین مترجم بنامی این کتاب را ترجمه کرده .... اما با پیش رفتن کتاب کامل متوجه زیباییش می شیم کتابی هست که به جای داستان در حقیقت روان شناسی احساس زن و مرد در برابر هم و گفت و گوها و خواست های یک زن را بیان می کنه .... کتاب قشنگیه خوشم اومد بعضی جاهاش کاملا قابل درک بود جایی که الئونورا دلش نمی خواست فرزندش دختر باشه ... وقتی الساندرا سعی می کرد با فرانچسکو صحبت کنه و فرانچسکو هیچ وقت تو مسیری که اون می خواست نمی رفت هیچ وقت منظور الساندرا را نمی فهمید حتی بهونه ها و کارهای کوچکی که الساندرا شروع می کرد تا به یک حرکت عاشقانه بینجامد ...... شاید یک جورایی خیلی طرفدارانه به زن ها نگاه کرده اما نمی دونم حس می کنم اون موقع که توی جامعه اونا و هنوز که توی جامعه ما زندگی عادلانه برای زنها مشکله شاید باید همین قدر یک طرفانه به این موضوع نگاه کرد تا کسی متوجه بشه ..... البته فقط به تقابل زن و مرد نمی پردازه بلکه روابط بین خود زن ها و همین طور افکار تنهایی یک زن نیز خیلی موشکافانه توی کتاب بررسی شده

از انصاف نگذریم البته باید بگم الساندرا را کامل درک نمی کنم یک جاهایی آره حق داشت اون بی تفاوتی و خودخواهی خاص مردها را خوب نشون می داد اما یک جاهایی هم واقعا بی انصافی بود الساندرا قدر نمی دونست بالاخره فرانچسکو مرد خوبی بود خیلی خوب اما الساندرا دقیقا همون چیزی که تو ذهنش بود را می خواست . قدرناشناس بود حاضر نبود از طرف دیگه هم نگاه کنه و اصلا فکر نمی کرد زندگی جز عشق کلی ابعاد دیگه هم داره اما اونجاها واقعا گناه داشت که سعی می کرد به صورت شفاف با شوهرش حرف بزنه و واضح می گفت دلم کلمات عاشقانه می خواد و مرد می شنید و نمی گفت

به هر حال بد نیست آقایون بخونند این کتاب را و یادشون بیاد وقتی کسی را دوست دارن باید چیزی که اون فرد دلش می خواد بهش بدن نه چیزی که خودشون مناسب می دونند ... یادشون بیاد چه قدر اهمیت حرف های زیبا زیاده و ......

 مبحث اصلی داستان های آلبا دسس پدس زن ها و مشکلات اونهاست . او در سال ۱۹۴۴ مجله سیاسی وادبی و وعلمی مرکوری را بنیان نهاد و تا سال ۱۹۴۸ آن را اداره کرد.

 

قسمت های زیبایی از کتاب

مردها ارزش کلمات را نمی فهمند . مردها به مادیات اهمیت می دهند و زن ها با معنویات زندگی می کنند .

 

برای این بود که دلم می خواست تو پسر به دنیا می آمدی . مردها مثل ما از این موضوع های لطیف غمگین نمی شوند . مردها خود را با زندگی وفق می دهند . خوش به حال آنها . دلم می خواست پس از خود موجود خوشبختی را بر جای بگذارم . مادر من به هر قیمتی بود می خواست مرا از موسیقی از کتاب و شعر دور کند . دلش می خواست به چیزهای دیگر علاقه مند شوم .از او قوی تر بشوم .

 

مرد فوق العاده وجود ندارد . همه مردها یکسان هستند . مرد باعث بدبختی است .

 

زن به هر وسیله ای متوسل می شود تا در برابر عشق مقاومت کند ولی عشق همیشه از او قوی تر است .

 

مردها اگر در شغل خود در محاسبات مالی خود اشتباهی کنند از خود خجالت می کشند . اشتباه در مسائل عشقی برایشان علی السویه است .

 

برای فهم یکدیگر راه های بسیاری وجود دارد . من خطرناک ترین و مشکل ترین راه را انتخاب کرده ام . کمکم کن .

 

لحظه ای می رسد که باید بین تسلیم شدن یا دفاع از خود یکی را انتخاب کرد . نمی توان مدام در تردید و ترس به زندگی ادامه داد .

 

همه در جهان آدم های خوبی بودیم فقط می خواستیم آن خوبی را در لحظات نامناسبی به هم عرضه کنیم و به همین دلیل بود که هرگز به هم نمی رسیدیم.

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
یک شنبه 19 تیر 1390  6:01 PM
تشکرات از این پست
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

درخت تلخ

 درخت تلخ

 

آلبا دسس پدس

بهمن فرزانه

 

 

انتشارات ققنوس

 کتاب شامل ۱۱ داستان کوتاه از این نویسنده ایتالیایی است .

درخت تلخ : ماجرای یک دختر و درخت لیموی باغچه
بازگشت به آغوش مادر: مادری که در روزمرگی زندگی و بی تفاوتی دختر و شوهرش عاشق پسرش می باشد
دیدار با ابلیس : زن و مردی که به کلیسایی می روند که قبلا بتکده بوده
ترس از مرگ : دختر مریضی که برای بهبود به تنهایی در هتلی در کوهستان رفته
روز نحس : زنی که منتظر اتفاقی خوب است
پری دریایی : مردی که در جزیره ای عاشق زنیست و ...
آشنایی با شعر : اولین شعر نویسنده
خانه در میدان : پسری که به خاطر پول عشقش را ترک می کند
بندباز : مردی که همسرش بندباز است
پدر و دختر : پدری که دلش می خواهد ۲ دخترش شوهر کنند و دخترانی که فکر می کنند نباید شوهر کنند تا مواظب پدر باشند
کرایه نشین : نویسنده ای که با مادر و دختر هر دو به نوعی رابطه دارد

 کتاب متوسطی بود به نظر من . جذب نمی کرد آدم را اما خوب بد هم نبود . داستان کرایه نشین و خانه در میدان و بندباز را خیلی دوست داشتم به خصوص کرایه نشین خیلی زیبا بود . دیدار با ابلیس هم جالب بود

آلبا دسس پدس، در سال ۱۹۱۱ از پدری کوبایی و مادری ایتالیایی در رم به دنیا آمد. او بعدها از طریق ازدواج با نجیب زاده ی ایتالیایی تابعیت آن کشور را کسب کرد.

 قسمت های زیبایی از کتاب

 اولین روز بهار را باید به فال نیک گرفت . شاید یک نفر از راه برسد .

 

مردم فقط یک لحظه به فکر تو هستند و بعد همه می روند دنبال کار و زندگی و گرفتاری های خود .

 

دروغ است که می گویند دروغ روی پیشانی آدم نوشته شده است . صحت ندارد . پیشانی نفوذ ناپذیر است . از پشت آن هیچ چیز معلوم نیست .

 

آنچه برای بقیه زندگی روزمره به شمار می رفت برای آن دو مسئله ای خارق العاده محسوب می شد .

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
یک شنبه 19 تیر 1390  6:02 PM
تشکرات از این پست
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

آفریقایی

 

آفریقایی



ژان ماریلو کلزیو
آنایتا تدین


لوکلزیو در سال 1994 به عنوان بزرگترین نویسنده معاصر فرانسه شناخته شده و در سال 2004 هم به خاطر کتاب افریقایی جایزه جهانی R.f.o را به خود اختصاص داده .

در این کتاب نویسنده با توجه به تجربیات زندگی خود در زمان 8 سالگی در افریقا واقعیاتی از این قاره و زندگی سخت ان را ترسیم می کند .
زیاد خوشم نیومد خیلی کلی بود

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

 

در همین افریقایی که سعادت تقسیم حوادث زندگی با همسرش را در آن شناخته بود ، همین سرزمین ، زندگی خانوادگی و عشق هایش را از او دزدیده بود .

 

 

 افریقا بیشتر اندام بود تا رخسار . خشونت احساس ها بود ، خشونت ذائقه ها ، خشونت فصول.

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
یک شنبه 19 تیر 1390  6:05 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها