مجموعه داستان
هوشنگ مستوفی
انتشارات امیرکبیر
کتاب مجموعه 16 داستان کوتاه از نویسنده های مختلف به انتخاب آقای مستوفی هست .
اشتیاق از یوآن شن : داستان در مورد مردی است که عاشق دختری بسیار زیبا می شود و دختر به دام او می افتد ولی مرد بعد از مراجعت به شهر دختر را فراموش می کند . این داستان از معروف ترین داستان های عاشقانه و کلاسیک چینی است و بارها به صورت نمایش نامه اجرا شده .
نامه ی بیگانه : باز هم داستانی چینی در مورد زنی که به شوهرش بسیار وفادار است ولی روزی نامه ای به خانه آنها می رسد که در ان مردی نوشته عاشق زن شده و از او وقت ملاقات می خواهد و مرد به همسرش مشکوک می شود .
مروارید عشق از ولز : پادشاهی که عاشق همسرش است و بعد از مرگ او تصمیم می گیرد قصر بسیار زیبایی برای تابوت او بسازد .
راهزن از الفرد نویس : راهزن عاشق دختر قهوه چی است و سربازان سعی دارند با استفاده از دختر او را دستگیر کنند .
رویای زندگی از جوزف آدیسون : در مورد زندگی پس از مرگ و خوبی ها و بدی هاش
مامور پست راه از الکساندر پوشکین : ماماور پست راه دختری بسیار زیبا دارد که روزی توسط یکی از مسافران ربوده می شود . از این داستان فیلم های مختلفی هم ساخته شده .
علامت خطر از گارشین : یک چیزی تو مایه های ریزعلی دهقان فداکار .
داستانی که دکتر گفت از ایوان تورگینف : دکتر به بالین دختری زیبا می رود و مریض و طبیب عاشق هم می شوند .
گردن بند از گی دو مو پاسان : زنی زیبا ولی فقیر به مهمانی مهمی دعوت شده و گردن بند دوستش را قرض می کند .
پدر از گی دو مو پاسان : مرد با دختر دوست می شود ولی پس از بارداری دختر او را ترک می کند .
مردی در اطاق از گی دو مو پاسان :دکتر از شبی تعریف می کند که معشوق زن در خانه او مرده بوده و شوهر زن در راه خانه بوده است .
پولی رومن از گی دو مو پاسان : هنرپیشه بسیار معروفی که اکنون پیر شده و به یاد عشاق قدیم خود است .
گماشته از گی دو مو پاسان : زن به همسر خود خیانت می کند ولی گماشته شوهرش متوجه موضوع شده و می خواهد که با او نیز رابطه داشته باشد .
پیروزی شوم از برتیتا هاردینگ : داستان روزهای پایانی زندگی ماکسیمیلیان برادر امپراطور اتریش و حاکم مکزیک می باشد .
مادری در مانویل از مارجوری کینان راولینگز : پسرک پرورشگاهی دائم از مادرش صحبت می کند .
رویای عشق از جرج مور : کارمند بانک عاشق زنی می شود که چک هایش بوی گل مریم دارد .
خوشم نیومد یک جوئرایی به نظرم سطحش پایین بود نه دلیل خاصی داشت گرداوری این داستان ها کنار هم نه داستان های دلچسبی بود بیش از حد کلاسیک بود اصلا روند ادبی زیبایی نداشت دختری که پسره ولش می کرد بعد پشیمون می شد می یومد می دید ا دختره زن یک ادم بهتر شده همه اش همین طور بود.
قسمت های زیبایی از کتاب
خوشبختی هیچ وقت به سراغ کسی نمی آید ، بلکه این ما هستیم که باید به دنبال آن بدویم .
یک وقت سال ها و ماه ها با کسی دوستی می کنیم ولی هرگز از احساسات و رازهای درونی خود با او سخنی نمی گوییم ولی گاهی هم برعکس در نخستین برخورد چنان شیفته ی یک نفر می شویم که هر چه داریم و نداریم برایش می گوییم .
منبع:http://bestbooks.blogfa.com