انتشارات فردا
خوب ديگه تصميم گرفتم فعلا يك استراحتي به ايراني خواني بدم و برم سراغ خارجي ها ، تازه هاي نشر و نويسنده هايي كه قبلا مي شناختمشون بنابراين يك مجموعه داستان كوتاه ايراني براي اين پايان كنوني انتخاب كردم كه خوب در حقيقت همون داستان هاي منتخب جايزه ادبي اصفهان هستند .
مردگان / محمدحسين محمدي : اين داستان را توي كتاب هاي آقاي محمدي معرفي كردم .
سگ گنده خانه اجر قرمر /هادي كيكاووسي : مرد معلم مجبور است براي رسيدن به مدرسه از جلوي سگ ها بگذرد و بسيار مي ترسد .
زخم صورت / اكبر صحرايي : پسر تصميم دارد همرزمش را در جبهه نجات دهد و پسر زخمي به او مي گويد بهتر است با خواهرش ازدواج نمايد .
بر اساس خاطرات پسر همسايه / حسين زارعي : مرد به پسري كه فكر رفتن دارد دفترچه اي مي دهد تا خاطراتش را بنويسد .
سنگ سر / پريا نفسي : معلم به ده مي رسد ولي ده پر از برف است و كسي در آن نيست .
كلاغ / ساسان ناطق : پادگان پر از كلاغ هايي است كه حمله مي كنند حتي به سرهنگ .
اين سرما مرا مي كشد / مهدي رجبي : پسرك عقب مانده و رابطه پدرش و زن همسايه و مادري مهربان .
مرد خوبم / فهيمه شعباني : سردي روابط زن و شوهر . زني كه دلش مي خواهد شوهرش نازش را بكشد .
تلافي / خداداد باپيرزاده : پسري كه دلش مي خواهد كنسرت ببيند .
صاحب مرده ها / فرشته توانگر : دختر دانشجو است و مادرش به ديدنش امده .
پل / زهرا نصر : پسر كه عاشق آناست روي پل است و قصد خودكشي دارد .
ضرباهنگ / فريبا چلبي ياني : پيرمردي كه همسرش مرده و هواي درياچه اروميه را دارد .
گريز / سارا مقدم : طلب كارها براي جلب مرد آمده اند .
هويت / عشرت ميرحسيني : زني كه قرار است كشته شود . اكنون خانه را تميز كرده و همه چيز را براي مجلس ختمش مرتب كرده است .
كاش هميشه تعطيل مي شدم / راماتيا مدبنيا : زن كه از بي حوصلگي و خلق بد شوهرش عصباني است .
خرچنگ / فارس باقري : مرد خرچنگي دارد و نگران حمله گربه به اوست .
چند ثانيه تنفس / زهره ذرتي پور : دعواي زن و شوهر . زن از بي عرضگي مردش مي گويد .
شما مردي كه سبيلش را مي جويد نديديد ؟ / حسين ميرزايي : زني كه ناگهان سوار ماشين زن مي شود و مرد قصه زندگي او را مي نويسد .
تانگوي شبانه / مهدي رجبي : مردي كه شكاك است و فكر مي كند همسر زيبايش با همه رابطه دارد .
طبل ريز ، روي طبل بزرگ زير پاي راست / قاسم ملااحمدي : خاطرات سربازي .
شبيه كش / محمود ساطع : مرد قرار است يكي از معصومين را روي ديوار بكشد .
صاحب خانه / فرشته توانگر : دختري كه خانواده اي را در خانه اش جاي مي دهد و بعد ديگر معلوم نيست چه كسي صاحب خانه است .
پايان دموكراسي / مسعود لك : دخترك باردار است و خوشحال آمدن پدر .
خوب بود تجربه خوبي بود نمي گم خيلي خوب بود ها ولي خوب در نوع خودش تجربه خوبي بود خوندن داستان هاي رنگ و ورانگ با قلم هاي متفاوت . داستان هاي قوي هم زياد داشت . من خودم سنگ سر را خيلي دوست داشتم و با داستان هايي مثل پايان دموكراسي اصلا ارتباط برقرار نكردم .
قسمت هاي زيبايي از داستان
نمي دانستم چه بايد بگويم يا چه كاري بايد انجام دهدم و اين خيلي بد است كه آدم در موقعيتي قرار بگيرد كه نداند چه بايد بگويد يا چه كاري بايد انجام دهد .
هيچ وقت با غذا قهر نكن ، مردها اهميت نمي دهند . سرشان را مي كنند توي غذايشان ، آن وقت براي تو فقط گرسنگي مي ماند .