0

قرار بود شهيد بهشتي كانديد رياست جمهوري بشود

 
alizare1
alizare1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 6234
محل سکونت : یزد

قرار بود شهيد بهشتي كانديد رياست جمهوري بشود

قرار بود شهيد بهشتي كانديد رياست جمهوري بشود

خبرگزاري فارس: اين براي من فوق‌العاده خوشحال كننده بود ولي ابتدا كانديد شدن ايشان باعث مي‌شد دكان خيلي‌ها تخته شود، به همين دليل نگران شدند و به دست و پا افتادند و سعي كردند نگذارند اين وضع پيش بيايد. بني‌صدر هم كه از همان پاريس حمايت خيلي‌ها را براي خود به دست آورده بود.

به گزارش گروه «حماسه و مقاومت»خبرگزاري فارس، پروفسور احمد خليلي دانشمند بلند آوازه‌ ايراني كه از اقامت او در پاريس بيش از نيم قرن مي‌گذرد،‌ خواهرزاده‌ مرحوم آيت‌الله كاشاني است و در بسياري از عرصه‌هاي مبارزات ضد استعماري با او همگام بوده و گفتني‌هاي فراواني از آن رويداد تاريخي دارد. دكتر خليلي پس از واقعه‌ 28 مرداد با سرخوردگي از دخالت بيگانگان و سر سپردگي حاكمان وقت از ايران به فرانسه هجرت كرد و از آن تاريخ تا چندي پيش به تدريس "جامعه شناسي سياسي "در دانشگاه سوربن مشغول بود. گفتگو با ايشان پيرامون شهيد سيد محمد بهشتي كه با هم در مجلس خبرنگان ابتداي انقلاب همكار بودند، خواندني است:




*سوال: از چگونگي آشنايي خود با شهيد بهشتي بگوييد؟



*خليلي: من از طريق برادرم دكتر عباس خليلي با دكتر بهشتي آشنا شدم. در ايامي كه ايشان توسط مرحوم آيت‌الله ميلاني، براي اداره و تقويت مسجد هامبورگ رفتند، برادرم در آنجا طبابت مي‌كردند. دكتر بهشتي، زبان آلماني را در آنجا ياد گرفت و زبان فرانسه را هم كمي در پاريس آموخت.



*سوال: چه نكات برجسته‌اي از ويژگي‌هاي شخصيتي شهيد بهشتي به خاطر داريد؟



*خليلي: دكتر بهشتي به هيچ وجه درباره مسائل مختلف وارد بحث نمي‌شد. بسيار باهوش، زيرك، سريع‌الانتقال و دقيق بود. يك اشاره كوچك كه به مطلبي مي‌كردي، واقعا تا انتها مي‌فهميد و متوجه مي‌شد و ابدا نيازي به توضيح و شاخ و برگ نبود. دقت ايشان به مسائل نكته‌اي است كه من در ديگران نديدم يا به ندرت ديدم. يك تقويم كوچك جيبي داشت و همه مسائل را در آن يادداشت مي‌كرد. نه فقط قرار ملاقات‌ها و برنامه‌ريزي‌ها بلكه هر نكته بديعي را هم كه مي‌شنيد فورا مي‌نوشت.



*سوال:اين طور شنيده‌ام كه حتي برخي خصوصيات مخاطب را هم يادداشت مي‌كرد؟



*خليلي: بله. من هم اين را شنيده‌ام ولي به سرعت افراد را مي‌شناخت و به اصطلاح عامه، فورا مي‌فهميد هر كسي چند مرده حلاج است.



*سوال: در اين مورد چه خاطره‌اي داريد؟



*خليلي: اوايل انقلاب بود و دوره‌اي بود كه شهيد بهشتي مجلس خبرگان را اداره مي‌كرد. من براي تعطيلات به ايران آمده بودم. تلفن زدم و به او گفتم كه مي‌خواهم بيايم شما را ببينم. گفت فلان ساعت، بين دو جلسه مجلس خبرگان بيا. رفتم و ديدم منتظر من است و متوجه شدم كه بني‌صدر هم قصد صحبت كردن با آقاي بهشتي را دارد و چند متري آن طرف‌تر روي صندلي نشسته است. گفتم: گمانم كه بني‌صدر منتظر شماست. گفت: بله مي‌دانم، شما صحبت خودتان را بفرماييد. اين بي‌توجهي ايشان به بني‌صدر نشان دهنده شناخت ايشان از او بود و از زيركي فوق‌العاده‌اش ناشي مي‌شد. من از همان پاريس، بني صدر، قطب زاده و بقيه را مي‌شناختم و مي‌دانستم ماجراهايشان از چه قرار است، ولي دكتر بهشتي كه آشنايي‌هاي مرا با اين دارودسته نداشت، برايم عجيب بود كه چه طور اينها را خوب مي‌شناس.د همانجا فهميدم كه با يك آدم معمولي روبرو نيستم.



*سوال: مگر بني‌صدر چه جور آدمي بود؟



*خليلي: بني‌صدر بسيار پرمدعا بود. اما در حدي كه ادعا مي‌كرد باسواد نبود بلكه خودش را خيلي دست بالا مي‌گرفت. در فرانسه هم كه بود خيلي سر كلاس نمي‌رفت و درست و حسابي درس نمي‌خواند و براي اينكه از زير بال درس خواندن فرار كند، مرتب بچه‌ها را دور خودش جمع مي‌كرد. او با وجود اينكه دوازده سال در پاريس بود باز هم بلد نبود درست فرانسه حرف بزند و اين خود نشانه بي‌سوادي اوست.



*سوال:از چه زماني بني‌صدر را مي‌شناختيد؟



*خليلي: از وقتي كه در جبهه دوم ملي و سوم بود. پدرش در همدان املاكي نزديك املاك سپهبد زاهدي داشت. به خاطر دارم هنگامي كه آيت‌الله كاشاني از زندان انگليسي‌ها در عراق آزاد شدند، مي‌خواستند از كرمانشاه به تهران بيايند. پدر بني صدر در همدان از ايشان دعوت كرد كه به منزلش بروند. من هم در معيت آيت‌الله كاشاني بودم. بني‌صدر را براي اولين بار آنجا ديدم. يك مورد جالب‌تر براي شما بگويم. چندي پس از 28 مرداد كه آيت‌الله كاشاني مخالفت خود را با زاهدي آغاز كردند بني صدر و پدرش سريع به تهران آمدند بلكه بتوانند ايشان را از مخالفت باز دارند. علت هم اين بود كه با زاهدي در خيلي از املاك همدان شريك بودند و روابط نزديكي داشتند. واقعا براي من جالب بود كه بني صدر كه خودش را عضو جبهه ملي مي‌دانست و قاعدتا بايد با زاهدي كه او را كودتاچي مي‌دانستند مخالف بود آمده بود تا آيت‌الله كاشاني را از مخالفت با زاهدي بازدارد.



*سوال:از دومين ملاقات خود با شهيد بهشتي بگوييد؟



*خليلي: دومين باري كه به ايران آمدم با شهيد بهشتي براي تعيين وقت ملاقات تلفن زدم. گفت: صبح‌ها مي‌خوابيد يا بيداريد؟ گفتم: من هميشه از ساعت 5 صبح بيدارم. گفت: پس موقع نماز صبح بيا مركز حزب در سرچشمه. صبح كه به مركز حزب رسيدم دكتر بهشتي داشت نماز مي‌خواند. پس از نماز گفت چاي آوردند. گفتم: آمده‌ام مطلبي را به شما بگويم. كار مجلس خبرگان تمام شده، قانون اساسي هم تنظيم شده و قرار است به آراي عمومي گذاشته شود. انتخابات رياست جمهوري در پيش است. پيشنهاد بدهيد همه كساني كه كانديداي رياست جمهوري مي‌شوند در خواست‌هايشان را به مجلس خبرگان بدهند چون اعضاي مجلس خبرگان نماينده مردم هستند و مي‌توانند در اين مورد تصميم بگيرند و نيازي به رفراندوم براي انتخاب رئيس جمهور نيست.



*سوال: دليل اينكه اين پيشنهاد را داديد چه بود؟



*خليلي: مسائلي در انتخابات رياست جمهوري اتفاق افتاده بود كه از نظر من نگران كننده بود به عنوان مثال به خاطر مي‌آورم فردي به نام نيك‌مراد خودش را كانديدا كرده بود.اين فرد اخراجي يكي از دانشگاه‌هاي آلمان بود. اگر كار انتخاب رئيس جمهور به عهده مجلس خبرگان مي‌افتاد اولا چنين افرادي كانديدا نمي‌شدند، ثانيا كسي روي حرفي كه نمايندگان مجلس خبرگان مي‌زدند حرف نمي‌زد.



*سوال: پاسخ شهيد بهشتي به اين سوال چه بود؟



*خليلي: بعد از چند دقيقه تامل گفت، بگذاريد هر كس كه دلش مي‌خواهد كانديدا شود و اين كار به شكلي طبيعي، انجام پذيرد.



*سوال: شما اين حرف را قبول داشتيد؟



*خليلي: ابدا. به او گفتم: مسائل و جريان‌ها در سياست هر روز به شكلي است. به بازي فوتبال شبيه است. موقعي كه توپ جلوي پاي بازيكني مي‌آيد، اگر درست شوت نكند، فقط خودش نيست كه مي‌بازد. بلكه تيمش مي‌بازد. من با تجربه‌اي كه از سال‌هاي نهضت نفت داشتم، مي‌دانستم يك لحظه غفلت يا تاخير در دنياي سياست چه بهاي سنگيني خواهد داشت. خلاصه به شكل مفصل با او صحبت كردم.



*سوال: شهيد بهشتي چه واكنشي نشان داد؟



*خليلي: دقيق و با تامل به حرف‌هايم گوش داد. به نظرم حرف‌هايم را قبول داشت ولي نمي‌خواست اين گونه تصور شود كه از نفوذ خودش به عنوان رئيس مجلس خبرگان استفاده كرد و توهمي در اشخاص ايجاد شود. البته اين نظر از يك جهت صحيح بود. ولي از ده‌ها جهت به اعتقاد من نادرست بود. با چنين طرز فكري، امثال بني‌صدر روي كار مي‌آ‌يند و كشور اينگونه متحمل خسارت‌هاي دردناك مي‌شود. من همانجا هم تذكر دادم كه بني‌صدر آدم تو خالي و پرمدعايي است و به هيچ وجه به درد كار بزرگي مثل رياست جمهوري يك انقلاب نوپا نمي‌خورد.



* سوال: آيا قرار بود بهشتي هم كانديدا شوند؟



*خليلي: بله و اين براي من فوق‌العاده خوشحال كننده بود ولي ابتدا كانديد شدن ايشان باعث مي‌شد دكان خيلي‌ها تخته شود، به همين دليل نگران شدند و به دست و پا افتادند و سعي كردند نگذارند اين وضع پيش بيايد. بني‌صدر هم كه از همان پاريس حمايت خيلي‌ها را براي خود به دست آورده بود.



* سوال: اولين برخورد جدي كه با بني صدر داشتيد به چه زماني برمي‌گردد؟



*خليلي: در فرانسه نوعي شهرك دانشجويي است به نام «سيته اونيورسيته» كه هر كشوري در آن ساختماني دارد و دانشجويان در آن پانسيون هستند. سالن عمومي برگزار مي‌شود. يك روز يكي از دانشجويان با توجه به به اينكه من هم ايراني هستم از من خواست كه به اين جلسات بيايم. اين موضوع مربوط به سال‌ها قبل از ورود امام به پاريس است. در آن جلسات افراد مختلف از جناح‌هاي گوناگون مي‌آمدند. چپ، راست، توده‌اي، مذهبي، خلاصه همه بودند. در ابتدا حوصله شركت در اين جلسات را نداشتم. اما بالاخره با اصرار آن دانشجو رفتم و ديدم يك نفر مي‌خواهد جلسه را اداره كند ولي بني‌صدر به او دشنام بدي داد و گفت: حق نداري حرف بزني. من هم بالاخره شور معلمي در سرم بود و خيلي به من برخورد و از جا بلند شدم و گفتم شما كه دم از آزادي مي‌زنيد و براي دفاع از آزادي، اينجا جمع شده‌ايد چرا اولين اصل آزادي را رعايت نمي‌كنيد و نمي‌گذاريد آدم‌ها حرفشان را بزنند؟ اين اولين برخورد جدي و علني من با بني‌صدر بود.



* سوال: آيا او واقعا دكتر است؟



*خليلي: خير. هر كسي هم كه گفته بني‌صدر دكتر است حرف بي‌اساس و پايه‌اي زده اول انقلاب هم مي‌گفت چون استادم گفته رساله‌ات را بايد اين جور بنويسي من هم ننوشتم. در حالي كه اصلا دنبال دكترا نرفت. همه كساني كه در فرانسه هستند و رساله‌هاي تحقيقي دانشگاهي نوشته‌اند نامشان همراه با تحقيق انجام شده در يك يا چند جزوه منتشر مي‌شود. در اين جزوه اسامي تمام كساني كه رساله نوشته‌اند، آمده است. او به نظرم آدم پرمدعا و خشني بود كه بعدها روش دشنام دادن رادر روزنامه‌اش دنبال كرد.



* سوال: شما چه تحليلي از تصميمي كه در مورد عدم حضور روحانيون بين كانديداهاي رياست جمهوري گرفته شد، داشتيد؟



*خليلي: اعتقاد من اين بود كه نبايد قشري از اجتماع را از حقي محروم كرد. البته قصد امام اين بود كه اين تلقي كه حكومت اسلامي يعني حكومت روحانيون، پيش نيايد. ولي به نظر من نهايت سوء استفاده از اين صحبت امام از طرف كساني كه زمينه را براي رياست جمهوري بني‌صدر آماده كردند، شد. من وقتي شنيدم كه عده‌اي تلاش كردند تا حكم را لغو كنند و نشده بودند واقعا ناراحت شدم. البته بايد اعتراف كنم كه بني صدر از نظر تبليغاتي عالي عمل كرد و انواع شگردها را به كار برد، مثلا يادم هست كه با نهايت رندي موقعي كه از خانه امام بيرون آمد اعلام كرد كه كانديد شده بود و اين طور به نظر مي‌رسيد كه با مشورت امام كانديدا شده در حالي كه ابدا اين گونه نبود.



*سوال: آيا در هنگام پيروزي انقلاب و در پاريس، با بني‌صدر برخورد ديگري هم داشتيد؟



*خليلي: بله. در ايام اقامت امام در نوفل لوشاتو، يك روز آقاي اشراقي به من تلفن زدند و گفتند: فلاني پاشو با عده‌اي بيا و برو سفارت ايران در پاريس را تحويل بگير. گفتم تحويل گرفتن سفارت حساب و كتاب و رسمي دارد.گفتند از سفارت آمده‌اند و گفته‌اند كه تسليم هستند و امام دستور داده‌اند كه برويد. گفتم حالا كه امام گفته‌اند چشم. من افراد سفارت را مي‌شناختم. آقاي اشراقي گفتند آنجا برويد ولي مبادا به بني‌صدر بي‌توجهي شود گفتم وقتي او آنجاست هر كاري را كه لازم بداند مي‌كند. در هر حال رفتم و ديدم او پشت سر هم امريه صادر مي‌كند كه اين كار را بكنيد آن كار را نكنيد و اعضاي سفارت مانده‌اند كه چه بكنند. رفتم روي صندلي ايستادم. و گفتم امام گفته‌اند كه از تهران دستوري نگيريد شما كارهاي جاري‌تان را انجام بدهيد و منتظر دستور امام باشيد با اين حرف من بني‌صدر و دار و دسته‌اش رفتند از همان ابتداي كار من نظر مثبتي به او نداشتم و طبيعتا او هم از من خوشش نمي‌آمد.



*سوال: در مورد بني‌صدر با شهيد بهشتي هم صحبتي كرديد؟



*خليلي: بله. موقعي كه به مركز تحقيقات حزب در خيابان ويلا به ديدن او رفتم. گفتم در جايي كه فردي چون بني‌صدر رئيس جمهور باشد نمي‌مانم. من واقعا ناراحت بودم چون مي‌دانستم چقدر بي‌مايه است. دكتر بهشتي دست مرا گرفت و گفت نه آقا. شما نبايد اين واكنش را نشان بدهيد. بايد بمانيد. گفتم من كارم آنجاست و ترديد ندارم كه اين آدم مملكت را به خاك و خون مي‌‌كشد. و انصافا اگر قدرت امام نبود او با سازش كاري با دار و دسته مجاهدين، يك جور تروريسم دولتي را پايه‌ريزي مي‌كرد. گذشت زمان نشان داد كه ناراحتي و عصبانيت من نابجا نبود و نتيجه‌اش هم اين بود كه آدم موثر و مديري مثل بهشتي به دست يك مشت خائن كشته شد. همين قدر بگويم تا وقتي كه بني‌صدر رئيس جمهور بود پايم را در ايران نگذاشتم و تعطيلات تابستان را به جاي ايران رفتم مصر.



* سوال:برخوردي كه با بني‌صدر پس از فرار از ايران شد چگونه بود؟



*خليلي: خيلي تحويلش نگرفتند خبرنگارها و روزنامه نگارها غالبا با آدم‌هاي سياسي و اجتماعي و فرهنگي سطح بالا سر و كار دارند. بني‌صدر چيزي در چنته نداشت براي همين باوجود اينكه گمان كرده بودند به عنوان يك رئيس جمهور فراري خيلي تحويلش خواهند گرفت بعد از يكي دو مصاحبه بي‌ربط كه توخالي و بي‌مايه بودنش مشخص شد كنار گذاشته شد.



* سوال:اكنون كجاست؟



*خليلي: از همان اول ترس جزو ذاتش بود براي همين هم در جايي بيرون از پاريس اقامت كرده است. حقوقي هم معادل همان حقوقي كه در پست سابقش مي‌گرفته از طرف دولت فرانسه مي‌گيرد و با آن زندگي مي‌كند. در فرانسه با همه كساني كه پناهنده مي‌شوند چنين رفتاري مي‌كنند. او هم نشسته تا هر چند وقت يك بار راديويي از يك جاي بي‌اهميتي به او تلفن بزند و او هم مقداري پرت و پلا بگويد. قبلا هم مي‌ديديد كه گاهي به خاطر كاستن از ترس خود كارهاي مسخره‌اي مي كرد از جمله دادن دخترش به رجوي كه كوس رسوايي تروريست بودنش و آن كارهاي عجيب و غريبش در عراق، به آسمان رسيده است. خلاصه اينكه ژورناليست‌هاي رند فرانسوي ديدند او حرف حسابي ندارد رهايش كردند.



* سوال:به عنوان آخرين سوال تفسير شما از شخصيت‌ و كارنامه شهيد بهشتي چيست؟



*خليلي: او حقيقتا شخصيت بي‌نظيري داشت به اعتقاد من با رئيس جمهور شدن دكتر بهشتي، مملكت وضع بسيار بهتري پيدا مي‌كرد و بسياري از خسارات را تحمل نمي‌كرديم و كارها هم زودتر به سامان مي رسيد و اين همه متضرر نمي‌شديم اگر ايشان رئيس جمهور مي‌شد من با آنكه به هيچ قيمتي حاضر نبودم منصب سياسي داشته باشم اما بي‌انكه حتي يك ريال هم توقع حقوقي داشته باشم، حاضر بودم تمام كارهايم را در پاريس رها كنم و هر كاري كه از دستم برمي‌آمد انجام دهم. ايشان مجلس خبرگان را با شخصيت‌هاي بزرگي كه در آن مجلس جمع شده بودند به شايسته‌ترين وجه اداره كرد. دكتر بهشتي انصافا بي‌نظير بود و فقدانش بسيار دريغ و درد دارد.



«يادمان شهيد بهشتي و 72 تن از يارانش در خبرگزاري فارس»

وقتی احساس غربت می کنید یادتان باشد که خدا همین نزدیکی است .

******

دوشنبه 13 تیر 1390  8:36 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها