0

سالروز ورود ولي نعمت ايرانيان به نيشابور

 
movood424
movood424
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : شهریور 1388 
تعداد پست ها : 87
محل سکونت : حراسان رضوي

سالروز ورود ولي نعمت ايرانيان به نيشابور

حركت به سوى مرو

 مأمون عباسى طبق يك توطئه سياسى حساب شده، عده‏اى را به سركردگى (رجاء بن ابى‏الضحاك) به مدينه فرستاد تا امام رضا (ع) را به طور اجبارى از مدينه منوّره زادگاه آن حضرت به طرف خراسان جلب نمايند، امام رضا (ع) كه بر حسب ظاهر[1] با تهديدهاى مأمون روبرو شده بود، نخست براى خداحافظى به طرف خانه‏اش رفت، و تمام خاندان خود را امر به گريه و ندبه براى خود كرد، و هنگامى كه به آن حضرت عرض شد: كه گريه براى مسافر پسنديده نيست! فرمود: آرى اما آن مسافرى كه اميد بازگشت داشته باشد، و من ديگر بازگشتى ندارم، و در غربت به قتل خواهم رسيد.

 و سپس به سوى مسجد پيامبر رفت، و چندين بار با جدّش وداع كرده و چه بسا گاهى با صداى بلند گريه كرد، و همانجا به كسانى كه علت را از آن حضرت مى‏پرسيدند؟! مى‏فرمود: (اين آخرين وداع من است چون من در غربت از دار دنيا مى‏روم، و همانجا به خاك سپرده خواهم شد[2].

 حضرت رضا با اين روش مظلوميت خويش را اعلام داشته و براى همگان آشكار شد كه آنحضرت نه تنها علاقه‏اى به دستگاه حكومتى نداشته بلكه به اجبار از زادگاهشان دور شده، و به غربت مى‏روند.

[1]  ـ راجع به علم امام به واقعيات، و اطلاعش از غيب به خواست خدا و اينكه چرا بر حسب ظاهر عمل مى‏كرده، و مأموريّت او از سوى خداوند متعال چگونه بوده، به كتاب (نكاتى از تاريخ سياسى اسلام) از همين نويسنده مراجعه فرمائيد. (مترجم).

[2]  ـ بحار الانوار، ج49 ص 117 (مترجم).

در شهر نيشابور

 حضرت رضا (ع) بر سر راه خود به شهر نيشابور[1] رسيدند، در اين شهر متجاوز از يكصد هزار نفر مشتاقانه به استقبال ايشان شتافته و اطراف كجاوه حضرت گرد آمدند، و در ميان اين جمعيت تعداد بسيارى از دانشمندان و محدثين بودند و همه با أشك شوق والتماس از آن حضرت مى‏خواستند كه رخسار نورانيش را به آنان نشان بدهد، و هنگامى كه حضرت رضا (ع) پرده كجاوه را كنار زده و در مقابل انظار مردم ظاهر شدند، جمعيت از شدت شوق به گريه افتاد، و دو نفر از محدثين[2] به‏نمايندگى از سوى ديگران از امام خواستند كه برايشان حديثى بخواند كه از پدر و نياكانش به ايشان رسيده است.

 حضرت على بن موسى الرضا (ع) در پاسخ آنان روايتى را فرمودند كه ما نص آن را از كتاب (العروة الوثقى) نقل مى‏كنيم:

 (هذا الحديث المعروف بسلسلة الذهب هو: حدثنا محمد بن موسى المتوكل، قال: حدثنا علي بن ابراهيم عن ابيه عن يوسف بن عقيل، عن اسحق بن راهويه قال: لمّا وافى ابوالحسن الرضا (ع) نيسابور و اراد ان يرتحل الى المأمون، اجتمع عليه اصحاب الحديث فقالوا: يابن رسول الله تدخل علينا ولا تحدثنا بحديث فنستفيده منك؟ و قد كان قعد فى‏العماريه، فاطلع رأسه فقال (ع):

(سمعت ابى موسى بن جعفر يقول):

(سمعت ابى جعفر بن محمد يقول):

 (سمعت ابى محمد بن على يقول):

(سمعت ابى على بن الحسين يقول):

(سمعت ابى‏الحسين بن على يقول):

(سمعت ابى اميرالمؤمنين على بن طالب يقول):

(سمعت رسول الله (ص) يقول):

(سمعت جبرئيل (ع) يقول):

(سمعت الله عز و جل يقول: كلمة لا اله إلاّ الله حصنى فمن دخل حصنى أمن من عذابى، فلما مرّت الراحله نادى: بشروطها و انا من شروطها).

[1]  ـ شهر نيشابور در آن روز وسعت زيادى داشت، كه در حمله مغولها تاراج شده و نابود شد، و در نتيجه بعد از پايان اين حمله محدود شده و از مركزيّت علما و دانشمندان و رونقى كه قبلا داشت افتاد، و امروزه يكى از شهرهاى استان خراسان به شمار مى‏رود.

[2]  ـ اين دو نفر عبارتند از: أبوزرعه رازى و محمد بن أسلم طوسى، كه به هركدام ازاين دو (حافظ) مى‏گفتند، و اين اصطلاح بركسى اطلاق مى‏شد كه لااقل يكصد هزار حديث را با سند آن از حفظ باشد. (مترجم).

ترجمه حديث

اين حديث معروف به حديث زنجيره طلائى است، كه محمد بن موساى متوكل مى‏گويد: على بن ابراهيم از پدرش از يوسف بن عقيل از اسحاق بن راهويه براى ما چنين نقل كرده: حضرت ابوالحسن على بن موسى الرّضا (ع) هنگامى كه به شهر نيشابور رسيد، و مى‏خواست به سوى مأمون روانه شود اصحاب حديث نزدش گرد آمده و عرضه داشتند: اى فرزند پيامبر، آيا بر ما وارد مى‏شوى و حديثى برايمان نقل نمى‏كنى تا از تو استفاده كنيم؟!

 آن حضرت كه داخل كجاوه نشسته بود، سر خود را بيرون آورد و فرمود: شنيدم پدرم موسى بن جعفر را مى‏گويد: شنيدم پدرم جعفر بن محمد مى‏گويد: شنيدم پدرم محمد بن على مى‏گويد: شنيدم پدرم على بن الحسين مى‏گويد: شنيدم پدرم حسين بن على مى‏گويد: شنيدم پدرم على بن ابى‏طالب (ع) مىگويد: شنيدم پيامبر اسلام (ص) مى‏گويد: شنيدم جبرئيل (ع) مى‏گويد: شنيدم خداى عز و جل را كه مى‏گفت: سخن لا اله الاّ الله دژ من است، و هركس كه وارد دژ من گردد از عذاب من ايمن خواهد بود، پس هنگامى كه مركب امام حركت كرد مجدداً ايستاده و امام فرمود: اما با شرايط آن و من از جمله آن شرايط هستم).

 اين حديث را كه امام رضا (ع) به هنگام حركت از نيشابور بسوى مرو[1] فرمودند، معروف است به حديث زنجيره طلائى زيرا تمام ناقلين آن معصوم بوده، و بمانند حلقه‏هاى پيوسته زنجير طلا از يكديگر نقلش فرموده‏اند البته طلا ارزش مادّى دارد، در حالى كه چنين احاديثى براى هميشه باقى مانده و ارزش معنوى دارد، و لذا اين مشابهت از باب مشابهت معقول و محسوب است.

[1]  ـ شهر مرو امروزه در كشور شوروى نزديك مرزهاى افغانستان واقع شده كه البته در آن روز جزو منطقه خراسان به شمار مى‏رفته، و ملاقات حضرت امام رضا (ع) با مأمون عباسى در آن شهر رخ داد، و بطور كلى كشور افغانستان هم قبل از اسلام و هم بعد از اسلام قطعه‏اى از ايران بوده كه متأسفانه در زمان قاجاريان توسط انگليسيها از ايران جدا شده و به ظاهر استقلال مى‏يابد.

 و يكى از نقشه‏هاى شوم استعمارگران و به ويژه انگليسيها همين بود كه كشورهاى اسلامى را از يكديگر جدا كرده و با مرزبندى در ميان آنها و دادن استقلال ظاهرى به آنان، مسئله ملّى‏گرائى و ناسيوناليسم را زنده كنند، كه در اين كار موفق هم شده، و در ميان مسلمين جدائى براساس مليّت‏هاى مختلف افكندند، تا جائى كه مثلا يك افغانى در ايران، و يا يك ايرانى در عراق و غيره اجنبى محسوب مى‏شود، وهمين موجب شده كه در طى شش سال گذشته شورويها بيش از يك ميليون مسلمان افغانى را كشته و بيش از پنج ميليون از آنان را آواره و دربه در ساخته و هيچكس از مسلمين غير افغانى به دليل بودن مرزهاى جداكننده با آنان نمى‏توانند كمكى به اين مسلمين مظلوم افغانى بنمايند.

از سرچشمه وحى

 اين حديث شريف كه از سرچشمه زلال وحى به ما رسيده و تمام ناقلين آن معصوم هستند، مسئله رهبرى صحيح مسلمين را بيان مى‏دارد، البته بعد از بيان جاذبه و دافعه اسلام، يا به‏زبان ساده‏ترى بگوئيم بعد از بيان تبرّى و تولّى زيرا قسمت اول اين حديث چنين اظهار مى‏دارد كه (لا اله...) يعنى هيچ خدائى نيست، و اين اعلام بيزارى و تنّفر از تمام خدايان غير واقعى است، و قسمت دوم اين حديث تولّى را به اين صورت بيان داشته كه (... الاّ اللّه) يعنى مگر خداوند متعال، بنا بر اين شرط اساسى ايمان نخست اعلام تنفّر و انكار تمام آنچه را كه در خط الهى نيست، و بعد اثبات ايمان به خداوند متعال و خطّ مستقيم الهى است.

 و لذا حضرت امام رضا (ع) پس از كمى تأمّل به جهت توجّه بيشتر مردم فرمودند: كه اين ايمان شرايطى دارد و من يعنى قبول رهبرى ائمه معصوم پس از پيامبر و از جمله امام رضا (ع) از جمله آن شرايط هستم.

 نكته مهم در اين مسئله اين است كه آن حضرت به طور غير مستقيم، نامشروع بودن حكومت مأمون عباسى را بيان داشتند و مأمون كوچكتر از آن بود كه بتواند آن حجّت خدا را فريب بدهد.

 امام رضا (ع) در شهر نيشابور در طول اقامت چندروزه خود، چند مؤسسه دينى و اجتماعى ساختند، مثل مسجد، حمام، قنات و غيره[1]، تا به پيروانشان بياموزند كه بايد از فرصت حداكثر استفاده را كرد، حتى اگر انسان در جائى اقامت موقت داشته باشد، زيرا بناى مؤسسات دينى و مذهبى از عوامل مهم پيشرفت جامعه اسلامى در تمام زمينه‏هاست[2].

[1]  ـ مناقب آل أبى‏طالب، چاپ ايران، ج4 ص.348 (مترجم).

[2]  ـ لازم به يادآورى است كه از همين نقطه نظر حضرت آيت‏الله مؤلف دركشورهاى مختلف دست به تأسيس مؤسسات خيرى و جمعيتهاى مختلف، مذهبى، اجتماعى، هنرى، ادبى، تبليغى و غيره زده، و يا اينكه مؤمنين را تشويق به تأسيس آنها نموده است كه از جمله بيش از200 مؤسسه و جمعيت در عراق و بيش از50 مؤسسه در ايران اعم از درمانگاه، مسجد، حسينيه، كتابخانه، مدرسه دينى آموزشگاه، نوارخانه، هنركده صنعتى، صندوق قرض‏الحسنه، چاپخانه و غيره، اضافه بر دهها مؤسسه خيرى ديگرى در كشورهاى كويت، خليج، هند، پاكستان، سوريه، لبنان، اروپا، آمريكا و آفريقا است. (مترجم).

 

namazeadine.3de.ir

صبای مهر انتظار را به ما هم برسان...
شنبه 11 تیر 1390  12:27 PM
تشکرات از این پست
movood424
movood424
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : شهریور 1388 
تعداد پست ها : 87
محل سکونت : حراسان رضوي

پاسخ به:سالروز ورود ولي نعمت ايرانيان به نيشابور

و بايد از مديران راسخون سوال نمود كه آيا اين واقعه ي كوچكي است كه به آن اشاره ننمودند؟!

صبای مهر انتظار را به ما هم برسان...
شنبه 11 تیر 1390  12:30 PM
تشکرات از این پست
somayeh_rahmani
somayeh_rahmani
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 15
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:سالروز ورود ولي نعمت ايرانيان به نيشابور

 

موافقم . جا داشت که به این موضوع مهم اشاره بشه .

دوشنبه 13 تیر 1390  11:34 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها