0

معرفی کتاب از وبلاگ باشگاه کتاب

 
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

بلندی های بادگیر Wuthering Heghts / امیلی برونته / انتشارات جامی(با همکاری نشر نو)

" کاترین ارنشا " شاید روح تو تا وقتی که من زنده هستم, آرامش نمی یابد! تو گفتی که من تو را کشتم- پس تو من را دنبال می کنی! مقتول قاتلین را دنبال می کند. باور دارم- من آن ارواح سرگردان بر روی زمین را می شناسم. همیشه با من باش-به هرشکلی در بیا-مرا دیوانه کن! فقط مرا در این مغاک تنها مگذار, جایی که نمی توانم تو را بیابم! آه خدایا! این ناگفتنی است! من نمی توانم بدون هستی خویش زندگی کنم! من نمی توانم بدون روح خویش زندگی کنم.      " بخشی از متن کتاب"

 

بلندی های بادگیر ( عشق هرگز نمی میرد)   Wuthering Heghts / امیلی برونته / ترجمه : علی اصغر بهرام بیگی /  چاپ دهم 1376 / انتشارات جامی  ( با همکاری نشر نو ) / 458 صفحه 

بلندي‌هاي بادگير، با ورود يك نفر به منطقه و خانه‌‌اي غريب، آغاز مي‌شود. عجيب بودن روابط در آن خانه و ديدن يك شبح، باعث مي‌شود كه او به جست‌وجوي راز آدم‌هاي خانه برآيد. مرد مسافر براي يافتن پاسخ‌هايش، با زن خدمتكار وارد گفت‌وگو مي‌شود و خدمتكار خانه، نقش راوي را برعهده مي‌گيرد تا سرگذشت شگفت‌انگيز دو خانواده و فرزندان‌شان را بيان كند.......

بخش اعظم داستان از زبان دانای کل ( خدمتکار خانه ) با تمام جزئیات روایت می شود و با تصویر سازی هر چه بهتر مخاطب رو با فضا درگیر می کنه. شاید این شرح ریز به ریز جزئیات  درابتدا بی دلیل به نظر می رسد اما به تدریج لزوم این نوع روایت مشخص می شود.  فضای سیاهی به برترین رمان ادبیات کلاسیک بریتانیا حکمفرماست  که ناخواسته خواننده را دچارحس دافعه  می کند. اساسا یکی از دلایلی که علی رقم قطور بودن کتاب ،  اقشار مختلف با سلایق گوناگون از خوندنش احساس لذت می کنند  ، سادگی  و روایت خطی داستان است .    رویهم رفته دوست داشتنیه غرق خوندن کتابی باشی که بیش از یک قرن  از نگارشش گذشته ، اما هنــــــــــــــــــــوز به  برترین رمان بریتانیای کبیر ملقب باشه. 

- پی نوشت 1: برای نام این داستان در فارسی تا کنون معادلهایی چند عرضه گشته است:بلندیهای بادگیر ـ مرتفعات بادگیر ـ تپه های بادگیر ـ بلندی های بادخیز ـ تپه های بادخیز.همه ی این معادلها از یک سو  ترجمه ی تحت اللفظی عنوان اصلی داستان بوده و از سوی دیگر تا اندازه ای گویای محیط و جوی است که داستان در آن می گذرد جایی که پیوسته در معرض بادهای سخت و جانگزای شمال انگلستان،ایالت یورکشر،بوده است.((وادرینگ هایتز))یکی از دو عمارت محل وقوع قسمت اعظم ماجراحای داستان می باشد و در این معنا،اسم خاص به شمار میآید و نمیتوان آنرا به فارسی ترجمه کرد و شاید زیبنده می بود که نام داستان امیلی برونته ،همچنان وادرینگ هایتز باشد و این نام اصلی شناخته شود. "بخشی از پیشگفتار مترجم"

- پی نوشت 2 : به گزارش ایسنا، نتیجه نظرسنجی انجام شده از دوهزار شهروند انگلیسی كه توسط شبكه تلویزیونی UKTV  انجام شد، نشان می دهد، «بلندی های بادگیر» نوشته «امیلی برونته» محبوب ترین رمان عاشقانه است. در این فهرست، «جین آستین» با سه اثر، بیشترین تعداد رمان را در میان سایر نویسندگان دارد. اما فهرست كامل این نظرسنجی و انتخاب ۲۰ رمان عاشقانه برتر تاریخ ادبیات از نگاه انگلیسی ها به این شرح است: «بلندی های بادگیر»؛ امیلی برونته ۱۸۴۷، «غرور و تعصب»؛ جین آستین ۱۸۱۳، «رومئو و ژولیت»؛ ویلیام شكسپیر ۱۵۹۷، «جین ایر»؛ شارلوت برونته ۱۸۴۷، «بر بادرفته»؛ مارگارت میچل ۱۹۳۶، «بیمار انگلیسی»؛ مایكل اونداجی ۱۹۹۲، «ربه كا»؛ دافنه دو موریه ۱۹۳۸، «دكتر ژیواگو»؛ بوریس پاسترناك ۱۹۵۷، «معشوقه لیدی پاترلی»؛ دی. اچ لارنس ۱۹۲۸، «دور از اجتماع دیوانه»؛ توماس هاردی ۱۸۷۴، «بانوی زیبای من»؛ آلن جی لارنر ۱۹۵۶، «ملكه آفریقایی»؛ سی.اس فارستر ۱۹۳۵؛ «گتسبی بزرگ»؛ اسكات فیتزجرالد ۱۹۲۵، «درك و شعور»؛ جین آستین ۱۸۱۱، «آن گونه كه ما بودیم»؛ آرتور لائورنتس ۱۹۷۲، «جنگ و صلح»؛ لئو تولستوی ۱۸۶۵، «Frenchmanشs Creek»؛ دافنه دو موریه ۱۹۴۲، «اعتقاد»؛ جین آستین ۱۸۱۸، «دختری مانند خودت را بگیر»؛ كینگسلی آمیس ۱۹۶۰ و «دانیل دروندا»؛ جورج الیوت ۱۸۷۶

 

 ویکی پدیا (امیلی برونته)

لینک دانلود کتاب ( سایت کتابناک) 

خلاصه کامل داستان کتاب بلندی های بادگیر (وب سایت یک کتاب) -- خطر لو رفتن داستان --

 

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
شنبه 11 تیر 1390  11:51 AM
تشکرات از این پست
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

مرشد و مارگریتا/ میخائیل بولگاکف/ عباس میلانی

 

یکی از آرزوهای قدیمی من این بوده که در یک فرصت مناسب تمامی آثار کلاسیک و شاخص ادبیات داستانی روسیه رو مطالعه کنم. از آناکارنینا و جنگ و صلح تولستوی گرفته تا ابله و جنایت و مکافات داستایوسکی و آثار چخوف و گوگول و ناباکوف. در این لیست بلند بالا، "مرشد و مارگریتا"ی بولگاکف جایی نداشت. حقیقتش را بخواهید تا به سال گذشته اسم این کتاب و نویسنده اش را هم نشنیده بودم. هدیه تولد دوست خوبم جواد بود که خواندن این کتاب رو پیش از خیلی آثار مطرح تر و شناخته شده تر میسر کرد.


" مرشد و مارگریتا ساختی به غایت بدیع دارد. رمان از سه داستان مختلف تشکیل شده که گاه به گاه در هم تنیده می شود و بالاخره در پایان کتاب، به وحدتی ارگانیک می رسد. شرح وقایع سفر شیطان به مسکو، سرنوشت پونتیوس پیلاطس و تصلیب مسیح و داستان عشق مرشد و مارگریتا اجزاء سه گانه رمان هستند. این داستانها در دو زمان تاریخی مختلف رخ می دهد: یکی زمان عیسی مسیح در اورشلبم و دیگری زمان حکومت استالین در مسکو. وقایع زمان اورشلیم از صبح چهارشنبه هفته عید فصح آغاز می شود و تا غروب شنبه ادامه دارد. وقایع اصلی داستان های مسکو نیز حدود هفتاد ساعت، یعنی از بعد از ظهر چهارشنبه تا صبح یکشنبه را در بر می گیرد. این توازی زمانی قاعدتا بیانگر توازی سرنوشت هایی است که در این دو زمان تاریخی مختلف رقم خورده است. بولگاکف با تمهیدات دیگری نیز این توازی و تکرار را به ما نشان می دهد. مسائل و خصائل بسیاری از شخصیت های سه داستان شبیه هم هستند. به تدریج خواننده در می یابد که آنچه در فصل های مربوط به پیلاطس خوانده در حقیقت بخش هایی از همان رمان مرشد بوده است و بالاخره توصیف نویسنده از دو شهر مسکو و اورشلیم و طوفانی که در پایان ماجراهای این دو شهر رخ می دهد نیز همخوانی و شباهت کامل دارد. انگار دو شهر یکی شده اند: یکی مسلخ مسیح است و دیگری مذبح مرشد و یا به تعبیری خود بولگاکف."

بولگاگف 12 سال پایانی عمرش را صرف نگارش این کتاب کرد. دو سال پس از آغاز نوشتن، به دلیل فشار های روانی و اجتماعی مانند مرشد، نسخه اول مرشد و مارگریتا را آتش زد و چندی بعد نگارش مجدد آن را شروع کرد. پس از درگذشت او، تا ربع قرن بعد که کتاب اجازه انتشار گرفت، کسی جز همسر و چند دوست نزدیک از وجود این رمان خبر نداشت. تیراژ سیصد هزار نسخه ای چاپ اول این کتاب به سرعت به فروش رفت و هر نسخه آن نزدیک به صد برابر قیمت خرید و فروش شد. فقط به زبان انگلیسی بیش از صد کتاب و مقاله درباره این رمان شگفت انگیز نوشته شده است.

ترجمه عباس میلانی ترجمه نسبتا خوبی است که البته تنها برگردان این کتاب به فارسی به شمار می رود.


 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
شنبه 11 تیر 1390  11:52 AM
تشکرات از این پست
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

بدون لهجه خندیدن/ فیروزه جزایری دوما/ ترجمه آرمانوش باباخانیانس/ نشر جمهوری

"بدون لهجه خندیدن" یکی از محصولات داغ نمایشگاه کتاب امسال بود و بالاخره بعد از قریب به یک سال از انتشار کتاب به انگلیسی، ترجمه فارسی اش به بازار اومد. مخاطبان باشگاه کتاب فیروزه جزایری دوما رو می شناسند چرا که کتاب اولش با عنوان "عطر سنبل عطر کاج" پیش از این معرفی شده بود. سبک کتاب جدید فیروزه جزایری مثل کتاب اولش است و بدون ترتیب زمانی با بیان خاطره هایی از زندگی اش در ایران و آمریکا به تفاوت های فرهنگی دو کشور و مشکلات مهاجرین در تطبیق خود با فرهنگ جدید اشاره می کند. خاطره های بازگو شده کوتاه اند و خواندن آن مثل دیگر کتابهایی که با این سبک نوشته شده اند (نظیر "این مردم نازنین" کیانیان و "مارک و پلو" ضابطیان) بسیار سریع تمام می شود.

"ترجمه اثر جدید در مقایسه با ترجمه اثر اول و حتی بدون مقایسه با آن ضعیف است. این ضعف در ناهمگونی ترجمه محسوس است. مثلا فرض کنید در یک نثر صمیمی کلمه ای مثل "دین مبین اسلام" بدجوری توی چشم می زند. خیلی بعید است که در متن اصلی چنین پیشوندی برای اسلام بکار رفته باشد. نظیر این کلمات در ترجمه کم نیست و همین یکدستی نثر را مخدوش کرده است. 

وقتی چلچراغ حدود یک سال پیش خبر از چاپ این کتاب داد، یکی از خاطره های کتاب را که درباره اعطای نشان به فیروزه جزایری توسط خوانندگان چلچراغ در شب چله بود، ترجمه و چاپ کرده بود. این خاطره در ترجمه حاضر وجود ندارد و دلیلش هم معلوم نیست.

پشت جلد کتاب تعریف هایی از افراد و نشریات آمریکایی به چشم می خورد که لب کلامشان این است: این کتاب را بخوانید!

 

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
شنبه 11 تیر 1390  11:53 AM
تشکرات از این پست
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

پدرو پارامو/ خوان رولفو/ ترجمه احمد گلشیری/ انتشارات نشر آفرینگان

وقتی در یک مجله ادبی خوندم که مارکز ایده صد سال تنهایی را از کتابی به نام  « پدروپارامو» گرفته، خیلی مشتاق شدم تا این کتاب را بخونم. خوان رولفوی مکزیکی این کتاب را 13 سال قبل از صد سال تنهایی نوشته و درست مثل مارکز فضایی اسطوره ای و وهم آلود آفریده که مملو از اتفاقات ما ورای طبیعت است. 

   « - واقعاً اونجا کومالاست؟
-         بله آقا
-         پس چرا مثل شهر ارواحه؟
-         مردم اینجا روزگار بدی داشتن آقا» ( ص 20)
 
فضای داستان پر از ارواح سرگردان است و مردگان در کوچه و خیابان کومولا در حال رفت و آمد هستند.
«پدرو پارامو» داستان پسري است كه به مادر در حال مرگش قول مي دهد پدرگمشده اش (پدرو پارامو) را پيدا كند. پسر مي رود و به شهر مرده و ويراني پا مي گذارد كه ارواحي در آن سرگردانند.
پدرگمشده (پدرو پارامو) با شیادی و کلاه برداری غیر قابل وصفش همه چیز بدست آورده است. شیادی که گناه و آلودگی را به تسلسل ترویج می دهد.

   « - ... با اینکه شب عروسیشون بود سعی کردم بهش حالی کنم که به حرف «اوسوری یو» اعتنایی نکنه ، چون دروغگو و کلاه برداره.
-         گفت این کار از من بر نمی اد. تو به جای من برو. اصلاً متوجه نمی شه.
-         البته من خیلی از اون جوان تر بودم و پوستم مثل اون خیلی گندمگون نبود، اما اون تو تاریکی نمی تونست تشخیص بده.
-         و من رفتم.تو سال بعد به دنیا اومدی. من مامانت نبودم.اما مامانت به حساب می اومدم.» ( ص 39)

در مجموع اگر شما هم از جمله طرفداران سبك رئاليسم جادويي و بطور كلي ادبيات آمريكاي لاتين باشيد مطمئناً از خوندن اين كتاب لذتي وصف ناپذير خواهيد برد. جذابيت هاي روايي ، قلم گيراي نويسنده ، ترجمه قابل تحسين در كنار حجم كم كتاب باعث خواهد شد تا يك نفس كتاب را بخوانيد. 

اين كتاب از نگاه ديگران:
 كارلوس فوئنتس در گفتگو با خبرگزاري اسپانيا: رمان پدرو پارامو نوشته خوان رولفو بهترين رماني است كه تاكنون در مكزيك نوشته شده است.                       

اكتاويو پاز: اين كتاب من را به ياد فضاي داستاني بوف كور مي اندازد كه آن همه تحسين آندره برتون را برانگيخته بود.
اين هم مطلبي در مورد نويسنده اين كتاب در سايت جن و پري
http://www.jenopari.com/article.aspx?id=319 

فرستاده شده توسط "محمد حسين همت"

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
شنبه 11 تیر 1390  11:54 AM
تشکرات از این پست
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

چسب زخم/ ابراهیم رها/ نشر حوض نقره

 

"در زندگی زخم هایی هست که آدم نمی تواند جایش را به کسی نشان بدهد! به همین دلیل رویش چسب زخم می زند. اساسا شاید درست تر این باشد که در زندگی چسب زخم هایی هست که آدم روی زخم های ناجورش می زند."

روزگاری در چلچراغ که هنوز ابراهیم رها هم توش قلم می زد صفحه ای بود به اسم چسب زخم. وقتی صفحه مثل بقیه صفحه های رها بسته شد، قول کتاب کردن اون صفحه رو داد که نتیجه غیرمستقیمش شده این کتاب. به قول خودش چسب زخم عبارت های کوتاهی است که آدم (یعنی نویسنده) باید تمام زورش را در آن بزند و در یکی دو جمله، هم حرفش را بگوید، هم به وجه طنز ماجرا بپردازد، هم انتقاد کند و ...

خود ابراهیم رها هم که اصلا معرفی نمی خواهد. نویسنده مجهول الهویه ای که در روزهای دور در چلچراغ می نوشت و پرطرفدارترین نویسنده مجله بود و کتاب هایی طنز خوبی هم دارد که به جز "شب نشینی در جهنم" که به دلیل تاریخ مصرف گذشته بودنش، دیگر جای معرفی ندارد، همه را در همین جا معرفی کرده ام. البته چسب زخم مثل کتاب های قبلی چندان تاریخ مصرف ندارد. رها در وبلاگ خود گفته: "بالاخره بعد از چند سال یک کتاب من از ارشاد دولت احمدی‌نژاد مجوز گرفت. در تمام این سال‌ها کتاب‌های من در ارشاد گیر می‌کردند و بیرون نمی‌آمدند! این یکی هم که بیرون آمده کتاب جمع و جور «چسب زخم» است که ارشاد در جمع و جورتر کردنش نقش موثری بازی کرده. در ضمن اسم کتاب در جلد آن با یک رنگ خاصی چاپ شده. گفتم بدانید!"

چسب زخم رو حتما بخونید. این توصیه رو مخصوصا به کسانی می کنم که مثل من تنبل اند، دوست دارند تو تاکسی و اتوبوس چیزی واسه خوندن داشته باشند و از همه مهمتر عاشق طنز غیرمستقیم هستند.

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
شنبه 11 تیر 1390  11:56 AM
تشکرات از این پست
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

تکه های گمشده / جوی فیلدینگ / نشر شادان

 

" ولی فکر می کنم اگر مجبور باشم یک لحظه را از بین همه لحظات انتخاب کنم ، باید آن صبح شنبه آخر اکتبر را برگزینم . وقتی که جولین و من پشت میز آشپز خانه نشسته بودیم ، استراحت می کردیم و از سومین فنجان قهوه خود لذت می بردیم. خواهرم روزنامه صبح را پایین گذاشت و به آرامی اطلاع داد که می خواهد با مردی که به جرم کشتن سیزده زن در دادگاه محاکمه می شود ، ازدواج کند. بله ، فکر می کنم باید از اینجا شروع کنم. "   ( بخشی از متن کتاب)

تکه های گمشده / جوی فیلدینگ / مترجم : شهناز مجیدی ( حمزه لو ) / نشر شادان / 425 صفحه / 3600 تومان

کیت – یک روانشناس ۵۵ ساله – به همراه شوهر و دو دختر نوجوانش زندگی آرامی دارند تا اینکه خواهر ناتنی اش (جولین) تصمیم می گیرد با کولین – مردی که متهم به قتل ۱۳ زن و دختر است – ازدواج کند. جولین در تمام جلسات دادگاه حضور می یابد و از او حمایت می کند. به تدریج زندگی کیت به هم می ریزد: مادرش دچار آلزایمر می شود، بطور تصادفی با عشق دوران دبیرستانش ملاقات می کند، دختر بزرگش سرکشی های خاص جوانان هم سن و سال خود را پیش می گیرد، با شوهرش به مشکل برمی خورد و.... در پایان کولین به کمک جولین از زندان می گریزد و کیت می داند که دختران نوجوانش قربانیان بعدی این قاتل بیرحم خواهند بود..

Wow!!!  یکی از  نفس گیر ترین کتابهایی بود که خوندم... 20 صفحه پایانیش جدا بینظیر بود.هرچند هم  که این نویسنده استعداد خاصی در ایجاد تعلیق و هیجان داشته باشه اما نمی شه این فضا سازی و شیوه روایت متقاطعش در لحظات حساس داستان رو نادیده گرفت.  فکر کن ، داستان شروع می شه ! حالا با هر شکل و شمایل و جذابیتی...   روال هموار خودش رو هم پیدا می کنه و خواننده به این شیوه جلو رفتن داستان خو می گیره بعد ناگهان !  صحنه ها موازی پیش می روند.  صحنه کابوس ها ، اوهام و تخیلات بیمار گونه، آنقدر خوب با پوست و خون خواننده یکی می شود که شک نمی کنی این تصاویر را قبلا دیدی یا حتما اونجا حضور داشتی....

صحنه کابوس عروسی ژولین معرکه بود. تداعی تلخ رفتار ناپدری با مادرش...  لحظه که "برندی"  -همسر معشوقش- برای مشاوره به مطبش اومده بود و چه تلخ از حقارت خودش در مقابل همسر خیانتکارش حرف می زد و شنیدن اونهمه حقایق سنگین و سرد ... تمام تردیدش و گرفتن تصمیم آخر ، توی همون چند لحظه ای که در لابی هتل منتظر رابرت بود تا به همسرش خیانت کنه..... طغیان ژولین و افشای رازش.... زمانی که خبر فرار کولین رو بین موجهای رادیو شنید... و تمــــــــــــــــــام 30 صفحه پایانی ...  

شخصیتها خوب پرداخت شدند . کاملا قابل باور و ملموس هستند، از خانم " وینچل"  مسئول محل نگهداری از سالخوردگان بگیر  تااااااااااااااا  "برندی" و  خود شخصیت اصلی "کیت". جالب اینجاست که این شکل دادن قوی به شخصیتها ، براحتی و در قالب توصیف ساده ای از لباس و مدل مو  یا حتی شیوه آرایش کردن صورت می گیره...    با توجه به آشنایی که با بقیه آثار این نویسنده دارم ، به جرات می تونم بگم  ؛ کتابهاش از پشتوانه روانشناسانه بسیار بسیار قوی برخورداره... هیچ رفتاری بی دلیل صورت نمی گیره ، تک تک حرکت ها و رفتارها پایه و اساسی منطفی دارند که با جلو رفتن داستان اونها هم روشن می شوند. در اینجا ما با "کیت" روانشناسی کار کشته روبرو هستیم که برای حل ساده ترین مشکلات زندگی خصوصی خودش ناتوان مونده.نویسنده حتی برای این سوال ساده ذهن مخاطب هم جوابی داره...یک جای داستان " کیت " به دخترش می گه :
- شاید صحبت کردن با یک روان شناس به تو کمک کنه
- شما روان شناس هستید.
-من مادر تو هم هستم. این دوتا با هم جور نیستند....
و این جور نبودن رو به خوبی هر چه تمام تر حس می کنیم... خوب می بینیم ، وقتی یه آدم داخل معرکه باشه ، هرگز نمی تونه از شعارهایی که همیشه می داده ، استفاده کنه . حتی نمی تونه مثل یه آدم عادی و نه روانشناس اون مشکلات رو ببینه و فکر کنه می تونن ریشه ای هم داشته باشند.

فصل بندی ها  کمک فراوانی به فضاسازی داستان کرده بودند... درست جایی و با جمله ای فصل تمام می شه که جرات نمی کنی کتاب رو ببندی.... " به اتاق نشیمن برگشتم ،  از جلوی میز صبحانه در گوشه ای که در کمتر از 8 ساعت دیگر غرق خون می شد ، گذشتم."و اما پایان....   علاوه بر موضوع اصلی ، جمع کردن خط داستانی و خرده داستانها توی ذوق نمی زنه و کاملا حرفه ای و دلنشین بسط پیدا می کنه.

به نظرم حالا دیگه فقط یکی از کتابهای ترجمه شده این نویسنده هست که نخوندم. احساس می کنم سبک نگارشش یجورایی اعتیاد آوره.  با اینکه توی تعطیلات عید ، کتاب " ژرفای زندگی" رو از این نویسنده خونده بودم و  علی رغم فضای پر از تعلیقش ، اصلا دوستش نداشتم  . اما باز هم دیدم یکی دیگه از کتابهاش توی دستمه.

وب سایت شخصی نویسنده

 

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
شنبه 11 تیر 1390  11:57 AM
تشکرات از این پست
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

دختر قرن بیستم/ کارول درینک واتر/ شهلا طهماسبی/ انتشارات پنجره

دختر قرن بیستم همونطور که از اسمش ییداست، در مورد یه دختر قرن بیستمیه که سینما شناس و بازیگر مشهور انگلیسی خانم کارول درینک واتر از زبان او و با تخیلات خودش یه دفتر خاطرات تهیه کرده و به چاپ رسونده ( از نوشته های دیگه این  سینما شناس باغ زیتون رو معرفی میکنم که واقعا قشنگه). کتاب دختر قرن بیستم، خاطرات فلورا بانینگتن هست که با کمک مادر بزرگش حزبی برای دفاع از زنان ایجاد کرد و در آخر هم موفق شدند که حق رای زنان رو در لندن ایجاد کنند. این دختر که مادرش رو هم درهمین راه از دست داده بود میخواست راه مادرش رو ادامه بده و موفق هم شد .  افکار این دختر در مقابل افکار خواهرش قرار داشت که چند سال از او بزرگتر بود وتنها اندیشه اش درباره مجالس رقص و مهمانی ها بود. پدر فلورا چنین طرز تفکری را بیشتر می پسندید و از بابت افکار و آرزوهای فلورا که می تونست اونو در خطر بزرگی بیندازه، احساس نگرانی میکرد. فلورا در سالهای زندگیش تونست نظر تمام مردان کشورش و شهرش (که یکی از اونا پدر خودش بود )، رو در مورد زنان و قابلیت های آنها و حقوقشون عوض کنه. فکر میکنم این کتاب برای همه زنان ودخترانی نوشته شده که آرزوهای بزرگی در سر دارن و این اطمینان رو به اونها میده که با ایمان به کار میشه موفق شد. این کتاب رو خانم شهلا طهماسبی ترجمه کرده و انتشارات پنجره  اونو به چاپ رسونده است.

فرستاده شده توسط "هاجر سلیمی خلیق

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
یک شنبه 12 تیر 1390  2:28 PM
تشکرات از این پست
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

نمایشنامه "مسافران" / محمد رحمانیان / انتشارات نمایش

 

 

از اون روز به  بعد همه ی تصورم از مرگ ، ختم شد به یه جاده ، یه سواری موستانگ ، یه کامیون از روبرو ، انحراف به راست ، شکستن حفاظ جاده و سقوط... یه مرگ راحت و بی دغدغه...  اما تو بخش سرطان ، اوضاع یه جور دیگه ایه... مرگ خسیسه و پر مشغله ... می آد ، سری تکون می ده ، پوزخندی می زنه و می ره ...  خیلیا آرزوشو دارن، که بیاد ، دست شونو بگیره و با خودش ببره... اما مرگ ، حتی نوازشی رو ازشون دریغ می کنه .   ( بخشی از متن نمایشنامه )

 

نمایشنامه "مسافران"  / محمد رحمانیان / انتشارات نمایش / 72 صفحه / 1200  تومان

یکی از معدود نمایشنامه های مذهبی که آدم موقع خوندنش حس نمی کنه داره یه مشت شعار  و حرفهای تکراری می شنوه.  عجیب تا عمق روح آدم رو به تسخیر خودش در می آره . مخصوصا اگه اجرای صحنه ای خوب و درستی از این نمایشنامه شاهد باشی.  نمایشنامه از 5 اپیزود برای اجرای صحنه تشکیل شده که هر بخش بطور مجزا به نگارش در اومده ، اما در آخر می بینیم که همشون  به شکلی به هم مربوط بودند.

تکه اول: راننده / تکه دوم: پرستو رضوی / تکه سوم: سید غلامرضا نادری / تکه چهارم: حبیب رضایی / تکه پنجم: گلین استاد جعفر

هر پنج نفر آدمهایی که هر بخش  نمایشنامه به نام و زندگی یکیشون سند خورده  ، زائر حرم امام رضا هستند که تصادفا کنار همدیگه و توی یک ماشین قرار گرفتند. نیت هر کدوم از این سفر ، قصه اون بخش رو تشکیل می ده. آدم باورش نمی شه که اعتقاد ، یه جایی ، یه جوری  می تونه آدم رو انقدر قلقلک بده توی لحظه ای خاص ، تا یادت بیاد به چی معتقد بودی و همون کمکت کنه.

از اونجاییکه متن های محمد رحمانیان همشون تم خاص و ویژه ای دارند ،  مسافران هم  در این حوزه به خوبی می درخشه. کتاب قطر زیادی نداره و در قطع پالتویی به چاپ رسیده  و خوندنش وقت زیادی نمی گیره. ضمن اینکه خالی از لطف نیست بدونید که  :

"مسافران" اولین بار در اختتامیه چهارمین جشنواره تئاتر رضوی ( 10 آذر 1385 ) با اجرای گروه پرچین و به کارگردانی محمد رحمانیان  در تالار وحدت به صحنه رفت. با حضور : علی عمرانی ، سیما تیرانداز ، افشین هاشمی ، حبیب رضایی ، مهتاب نصیر پور  و طراحی صحنه و لباس : محسن شاه ابراهیمی و موسیقی : سعید ذهنی .    

و به تازگی در جشنواره تئاتر دانشگاهی سال ۸۹ در بخش اساتید به طراحی و کارگردانی : کوروش سلیمانی /  طراح نور : رضا حیدری / طراح پوستر و بروشور : هنگامه فلاح /  برنامه ریز و دستیار کارگردان : محسن حافظ / بازیگران : امیر رضا قاضی پور ، فاطمه دربهشتی ، پویان فکرتی ، بنفشه حسن پور    اجرا شد.

 

راه به این دوری رو اومده تا من یه روز از خدا روز  زندگیم صداش بزنم و بگم یا امام رضا ! ...یا امام رضا.  قصه یه کبوتر حرم که اینهمه راهو  بال زد تا هراز، تا با خونش جون من و بقیه زوار رو بخره....   ( بخشی از متن نمایشنامه )

 

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
یک شنبه 12 تیر 1390  2:29 PM
تشکرات از این پست
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

زندگی گالیله / برتولت برشت / انتشارات نیلوفر

 

 10 اردیبهشت ، سالروز درگذشت مردی بود که ژان پل سارتر او را " بی شک"  بزرگ ترین نمایشنامه نویس معاصر خوانده ، شاعری که تئاتر اروپا را تحت تاثیر گرفته ، نوآوری که هنر تئاتر را دگرگون کرده  و راه هایی تازه و شگفت به روی نویسنده و بازیگر و تماشاگر گشوده است.  روزهایی که گذشت، تمام اهالی تئاتر سرگرم جشن تئاترایران- این هنر دوست داشتنی- بودند ؛  بی مناسبت ندیدم به پاس تمام آنچه تئاتر از او دارند ، معرفی امروز به یکی از آثار وی اختصاص داشته باشد.

 


گالیله ، می بینم که به راه خطرناکی می روی . شبی که انسان حقیقت را کشف می کند ، برایش شب شومی است . لحظه ای که انسان به عقل نوع بشر ایمان می آورد ، لحظه خیرگی است . عاقبت کسی که در این نور خیره کننده به جای چشم بستن با چشم باز حرکت کند ،  چیست ؟  هیچ ؛ به چاه افتادن . چطور صاحبان قدرت کسی را که بر حقیقت آگاه است – هر چند حقیقتی باشد در دورترین ستاره ها  -  آزاد می گذارند؟ ( صفحه 163 کتاب " زندگی گالیله" )

 

زندگی گالیله / برتولت برشت / ترجمه عبدالرحیم احمدی / انتشارات نیلوفر / 285 صفحه / 4800 تومان

 

داوری بیرحمانه گالیله درباره خود و آنچه در پایان کار درباره هدف واقعی علم می گوید ، دریچه ای به سوی نور می گشاید. کوششی است برای پاسخ ، پاسخی که در سراسر نمایشنامه جستجو شده است. برشت فقط به طرح مسائل دل خوش نمی کند. دست کم راهی به سوی جواب می نماید و ذر امکانات گوناگون را در اندیشه ما می پاشد . به همین جهت تحول حوادث و آدمها با ختم  نمایشنامه به پایاین نمی رسد.این تحول سیر شگفتش را در اندیشه ما دنبال می کند.  خواننده یا تماشاگر ، به شیوه معمول و قدیم ، با حادثه نمی آمیزد ، مسخره نمی شود، بلکه اندیشه اش بیدار می شود  و نیروی فعالش به کار می افتد و به جای آن که فقط  گذرگاه احساسات گوناگون باشد ، می تواند بفهمد و تصمیم بگیرد . تنها تجربه نمی اندوزد ، بالاتر از ان معرفت می آموزد  و دید شگفتی در او رشد می کند  که به گالیله بزرگ امکان داد حرکت ستارگان را ببیند و قوانین حرکت را کشف کند.     (شرح پشت جلد ) 

همیشه اعتقادم بر این بوده که ، کتاب در زمین تاریخ یا بیوگرافی ، حتی اگه بد باشه و  کسل کننده باز هم وقتی  به صفحه آخر می رسیم کتاب رو با احساس پوچی تمام و هدر دادن وقت نمی بندیم. حداقلش اینه که یه علامت سوال گنده رو سرمون سبز نمی شه ونمی گیم خوب که چی ؟!   

و اما زندگی گالیله....  خوب بود ، مفید بود.... شاید مثل همه کتابهای تاریخیه دیگه...یه سری چیزها بود که سالهاست در قالب فیلم ، کارتون ، کتابهای درسی  شنیدیم و از حفظیم... اینجا می خونیم با قابلیت تصویری بهتر  برای اونهایی که نوشته هایی از جنس نمایشنامه دوست دارند و هر طور که بخوان پرداختش می کنند.  اما به نظر من بخش ابتدایی کتاب هزاران برابر مفید تر از خود کتاب بود. یجورایی برای من و امثال من یه سری کلاس های تئوری برشت شناسی J بود. که با زبان روان و خیلی ساده ، خواننده رو با تفکرات و عقاید برشت آشنا می کرد. به شدت توصیه می کنم علاقمندان به ادبیات نمایشی ( به فرض محال ) حتی اگه حوصله خوندن بخش داستانی این کتاب رو ندارند ، قسمت اولش  ((((( گفتاری در آثار و اندیشه های برشت : که شامل فصلهای : 1- برتولت برشت و نخستین نمایشنامه های او  2- از اپرای "دوپولی" تا "استثنا  قاعده"  3- انسان ، سرنوشت انسان است  4- وسوسه نیکی  5- تئاتر حماسی  و فن فاصله گذاری  6- بزرگی و شکست گالیله  )))))   نوشته ( عبدالرحیم احمدی )  در 117 صفحه ابتدایی کتاب رو حتما بخونند.

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
یک شنبه 12 تیر 1390  2:30 PM
تشکرات از این پست
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

رگتایم / ای. ال. دکتروف / ترجمه نجف دریابندری

خيلي ها اي. ال. دكتروف را يكي از بهترين نويسنده هاي زنده انگليسي زبان مي دونن . خوشبختانه 2 كتاب معروف اين نويسنده در ايران چاپ شده . بيلي بات گيت و رگتايم كه امروز مي خواهيم دومي رو معرفي كنيم.

رگتایم /ای. ال. دکتروف / ترجمه نجف دریابندری / انتشارات خوارزمی/ 280صفحه / 4500 تومان

 

رمان رگتایم جامعه آمریکا در دهه 1960 را تشریح می کنه. رگتایم اثريست رئالیستی که از شخصیت های فراوانی تشکیل یافته که هر کدام برای خود داستان و ماجرایی داره و جالب اینکه تک تک این داستان ها با دیگری ارتباط پيدا مي كنه. ماجرای اصلی این کتاب ظاهرا داستان یک خانواده ساده و متوسط آمریکاییه. پدر، مادر، برادر کوچيکه، پسر، همین. هیچ کدام اسمی ندارند. خانه شان توی یک خیابان بی نام و نشان خلوته. این خانواده محل اتصال تمام ماجراهای کتابه. در كنار اينها، ماجراي دو خانواده ديگر نيز روايت مي شه. خانواده دوم چيني‌هاي مهاجري هستند به اسم‌هاي تاته و مامه و دخترشان. تاته كارش اينه كه كنار خيابان بشينه و با قيچي زدن مقواي سياه، نيمرخ مردم را دربياره و اونو روي كاغذ سفيد بچسبونه و بده بهشون. زنش- مامه- هم كارگر خياطيه. خانواده سوم هم يك زوج سياه‌پوست هستند؛ كولهاس واكر نوازنده و ساراي خجالتي. داستان‌هاي اين 3 خانواده از هم جداست. اما در عين حال اين داستان‌ها، به هم پيوسته است. پسر پدر و مادر، با دختر تاته و مامه آشنا مي‌شه و...

در كنار همه اينها کتاب سرشاره از شخصیت هائيه كه بسياري از آنها اشخاص واقعی اند. هنری فورد، هری هودینی، جی. پی مورگان، اما گلدمن، زیگموند فروید و ... همگی اشخاص مشهور اوایل قرن گذشته اند اینها در کنار شخصیت های خیالی مانند کولهاموس واکر، تاته، مانه و بقیه داستان را جلو می برن. شاید علت اصلی حضور این اشخاص واقعی، واقعی جلوه دادن فضای داستان باشه. دکتروف هر کجا که خواسته با این شخصیت ها بازی کرده و تمام نظریات سیاسی و اجتماعی اش را ابراز کرده . البته مترجم كتاب معتقده كه نويسنده با دو دسته آدم کار می کنه : آدمهای تاریخی مانند پیر پون مورگان ، سرمایه دار بزرگ ؛ هنری فورد ، سازنده اتومبیل های ارزان قیمت ؛ هری هودینی، میلیونر زاده معروف و ... و آدمهای تخیلی که نمایندگان توده های بی نام و نشان و غیر تاریخی  هستند . این آدمها همان عناصري هستند که بدنه اصلی جامعه آمریکا را تشکیل می دهند: آمریکایی ها، مهاجران و سیاهپوستان .

حرف آخر اينكه فقط اونهایی که یه کتاب با ترجمه بد خوندن درک می کنند که یه ترجمه خوب چه نعمتیه. خوشبختانه این کتاب توسط یکی از بهترینها به فارسی ترجمه شده که لذت خوندن کتابو چند برابر می کنه. به قول بچه های مجله چلچراغ، "نجف دریا بندری "یک برند معروف تو ترجمه است که وقتی اونو روی کتاب دیدی، هم خیالت از بابت ترجمه راحته و هم اینکه می دونی با یک کتاب حسابی طرفی که ارزش خوندن داره.   

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
یک شنبه 12 تیر 1390  2:31 PM
تشکرات از این پست
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

دیوانگی در بروکلین / پل استر / ترجمه خجسته کیهان

"به دنبال مکان آرامی بودم که در آن بمیرم. کسی بروکلین را پیشنهاد کرد و فردای آن روز از وست چستر به آنجا رفتم تا با آن شهر آشنا شوم"

دیوانگی در بروکلین / پل استر / ترجمه خجسته کیهان / نشر افق/ 357 صفحه / 4200 تومان

 

شروع کتاب آدم رو غافلگیر می کنه. ماجرا ی کتاب  به زندگی ناتان – همون پیرمردی که در شروع داستان دنبال جایی برای مردن میگشت! "  میپردازه که یک روز خواهرزاده اش (تام) رو حین کتابفروشی پیدا می کنه و از طریق تام با صاحب کتاب فروشی آشنا میشه. در این میان شخصیتهای متعددی نیز وارد داستان میشن مثل: خواهر زاده تام که با اینکه نه و نیم سال بیشتر نداره از شهرشون به شهر محل زندگی تام به تنهایی سفر کرده و عجیب تر اینه لام تا کام حرفی هم نمی زنه. بعلاوه پدر و  دختری که تام بطور اتفاقی اونهارو میبینه و عاشق دختره میشه  و رئیس هتلی که تام و ناتان مجبور می‌شن چند شب رو توش بگذرونن و... .

میشه گفت این کتاب یکی از بهترین رمان های پل استره چون همه دل مشغولی‌های نویسنده با یکدیگر مرتبط می‌شن. آدم‌ها سرنوشت خودشون رو می‌سازن و در آرمان شهری خود ساخته، بهترین‌ها را زندگی می‌کنن ... . به نظر من یکی از قسمت های جذاب کتاب پایان آن بود که بسیار امید دهنده بود و با فضا سازی بسیار زیبایی همراه شده بود. همچنین یکی دیگه از مواردی که داستان رو جالب کرده، نزدیکی زمانش به زمان فعلیه. توی داستان از انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا و برنده‌شدن جرج بوش و همین‌طور حادثه‌ی یازده سپتامبر صحبت می‌شه و اتفاقا پایان کتاب با برخورد هواپیما به برج های دوقلو همزمانه . همه این موارد باعث میشه از وقت گذاشتن برای خوندن این کتاب پشیمون نشین. هرچند این کتاب طرفدارای پرو پا قرص استر رو زیاد راضی نکرد؛ چون اونها معتقد بودن که این کتاب تلخی اش کم بوده!!

این هم مصاحبه اختصاصی سعید کمالی دهقان با پل استر که پیشنهاد میکنم حتما بخونیدش:

 

http://sibegazzade.com/main/?p=145

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
یک شنبه 12 تیر 1390  2:32 PM
تشکرات از این پست
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

چای با طعم خدا، بالهایت را کجا جا گذاشتی؟ و هر قاصدکی یک پیامبر است/ عرفان نظرآهاری/ نشر افق

 

اگر تا حالا حتی یه دونه از کتابای خانوم نظر آهاری رو خونده باشین ، حتما متوجه زبان ساده و صمیمی کتاباشون شدین. کتابهای بالهایت را کجا جا گذاشتی ؟، چای با طعم خدا و هر قاصدکی یک پیامبر است مجموعه ای 3 جلدی از کتابای این هنرمند بزرگه که نشر افق اونا رو در قطع پالتویی چاپ کرده. چای با طعم خدا مجموعه ای از اشعار ایشونه که با مفاهیم ساده و گیرای عرفانی همراهه و شاید هیچ کدوم از ما تا به حال اینطوری که خانوم نظرآهاری تو کتابشون آوردن به خدا نگاه نکرده باشیم .شاید تا به حال هیچ کس نفهمیده باشه که خدا رو تو ذات آدما باید جست نه توی آسمون. خدا  توی قلب یک دوست ، توی نگاه یه کودک و توی هر جایی که از عشق مملوء باشه حضور داره. یه قسمت کوتاه از این کتاب :

"دوست واژه است
واژه ای که از لب فرشته ها چکیده است
دوست نامه است
نامه ای که از خدا رسیده است
نامه خدا همیشه  خواندنی است."

کتاب بالهایت را کجا جا گذاشتی در مورد انسانهاست. این کتاب میخواد بگه همه آدما یه روزی پیش خدا بودن . یه روزی آدما اونقدر پاک بودن که خدا از فرشتادنشون به زمین ناپاک و تنگ واهمه داشت . اما انسان اصرار کرد و حالا در قلب هر انسانی پرنده کوچکی نهفته که روزی پیش خدا بوده ،با همه پرنده های دیگه ،اما یادش نمی یاد که روزی همسایه این پرنده ها بوده.
یه بخش کوتاه از کتاب:
"
پرنده گفت : راستی چرا پر زدن رو کنارگذاشتی؟ انسان منظور پرنده را نفهمید ولی باز خندید. پرنده گفت: نمیدانی چقدر جای تو در آسمان خالیست. انسان دیگر نخندید. انگار ته ته خاطراتش چیزی را به یاد آورد . چیزی که نمی دانست چیست. شاید یک آبی دور یک اوج دوست داشتنی.
پرنده گفت : غیر از تو پرنده های دیگری را هم می شناسم که پر زدن از یادشان رفته است. درست است که پرواز برای یک پرنده ضرورت است اما اگر تمرین نشود فراموشش میشود"
کتاب هر قاصدکی یک پیامبراست هم خیلی شبیه کتاب قبلیه چون هر سه از یه مجموعه هستند. توی این کتاب  هم حقایق زندگی آدما نوشته شده که شاید خیلی ها بهشون بی توجه باشند. شاید به محبت و عشق و دوست داشتن بی توجه باشند و ارزش اونا رو ندونن اما با خوندن این کتاب بیدار بشن و سعی کنن اشتباهات گذشتشونو جبران کنن. متن کوتاهی از کتاب:

"
پسرک بی آنکه بداند چرا ، سنگ در تیرکمان کوچکش گذاشت وبی آنکه بداند چرا پرنده کوچکی را نشانه گرفت. پرنده افتاد.بالهایش شکست و تنش خونی شد.پرنده می دانست که خواهد مرد اما پیش از مردنش مروت کرد و رازی را به پسرک گفت تا دیگر چیزی را نیازارد.....
پرنده چشم در چشم پسرک دوخت و گفت:کاش می دانستی  زنجیری است زندگی که یک حلقه اش درخت است ودیگری پرنده. یک حلقه اش انسان ویک حلقه  سنگریزه. حلقه ای ماه و حلقه ای خورشید....
و وای اگر شاخه ای را بشکنی خورشید خواهد گریست."

 

فرستاده شده توسط "هاجر سلیمی

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
یک شنبه 12 تیر 1390  2:33 PM
تشکرات از این پست
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

من و نازی / حسین پناهی/ انتشارات دارینوش

 

من تصمیم گرفتم کتاب من و نازی  رو معرفی کنم که به اعتقاد خیلی ها مهم ترین دفتر شعر حسین پناهی ست.

این مجموعه شامل اشعاری چون : آشنایی من و نازی، گفت و گوی من و نازی زیر چتر، قیل و قال من و نازی سرهیچ ،شب و نازی-من و تب، شبی که من و نازی با هم مردیم، باز هم من و نازی،غلت نازی-من و دکتر و مداد زردم،آخرین گفت و گوی من و نازی...است.

شعر پناهی در عین سادگی ، گاهی اوقات فضای وهم آلودی رو به تصویر می کشه که درک این ابهام چندان آسان نیست.

معمولا در ابتدای دفترهای شعر حسین پناهی یک سالشمار زندگی وجود داره که توسط یغما گلرویی گردآوری شده و همین طور یک مقدمه با عنوان در کودکی... که به نظر من فوق العاده ست.

در ابتدای کتاب می خوانیم: این دفتر را به جواد یساری تقدیم می‌کنم ،که عمری شرافتمندانه آواز خواند... و گمان نکنم فهمیده باشد، کتاب حضرت موسا ،انجیل است یا تورات

 

...و این چنین شد که پنجره را بستیم و در آن شب تابستانی من ونازی با هم مردیم و باد حتی آه نرگس طلایی ما را، با خود به هیچ کجا نبرد... "شبی که من ونازی با هم مردیم"

پ.ن.1 چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان! نه به دستی ظرفی را چرک می کنند و نه به حرفی دلی را آلوده، تنها به شمعی قانعند و اندکی سکوت...

پ.ن.۲ افلاطون در کنار بخاری، سالهاست که مرده ام، نمی دانم ها، به وقت گرینویچ، سلام- خداحافظ، نامه هایی به آنا،ستاره ها ، کابوسهای روسی، خروس ها و ساعت ها ، از دیگر آثار حسین پناهی هستند

 

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
یک شنبه 12 تیر 1390  2:34 PM
تشکرات از این پست
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

داستان "عروسک پشت پرده" (صادق هدایت)

مدتی پیش توی وبلاگم از ساحره نوشتم ، از بازیهای روان ، سردی پلانها و پیچیدگی شخصیت ها....   فراموش نکردم که اگر ساحره ای  هم بود از صدقه سری هدایت و داستان "عروسک پشت پرده " اش بود.  صدقه سری متن جذاب و پر از وهم. متن کوتاه ، اما به شدت تصویرگونه و استثنایی این داستان کوتاه.  اساسا داستان های هدایت یجور خاصی آدم رو درگیر می کنند. تمام آدمهای قصه نفس می کشند، راه می رن ، حرف می زنند ، غذا می خورن ، غصه دارن و ... تو مثل یه آدم نامرئی خودتو وسط این بلبشو حس می کنی....  دلت می خواد وقتی تنهان وتوی خیابون قدم می زنن، کنارشون بایستی و به درد دلشون گوش کنی ، یا با تمام وجود آرزو می کردی وقتی مهرداد روش نمی شد بره قیمت عروسک رو بپرسه ، تو که کنارش ایستادی بجاش می رفتی.....   دیدم بد نیست این داستان رو اینجا هم معرفی کنم.

 روایت مختصر اما کامل داستانها بطرز عجیبی دوست داشتنی اند.....   و اما پایان...   یطوری داستان تموم می شه که پیش خودت فکر می کنی با توجه به فضای داستان ، هر چیزی غیر از این محال بود و به دلت نمی نشست....   از ونجاییکه کتابش سخت پیدا می شه ، لینک pdf دانلود این داستان کوتاه 13 صفحه ای رو در انتهای مطلب می ذارم.

((مهرداد از آن پسرهاي چشم و گوش بسته بود كه در ايران ميان خانواد ه اش ضرب المثل شده بود و هنوز هم اسم زن را كه مي شنيد از پيشاني تا لاله هاي گوشش سرخ ميشد . شاگردان فرانسوي او را مسخره ميكردند و زماني كه از زن ، از رقص ، از تفريح ، از ورزش ، از عشقبازي خودشان نقل ميكردند، مهرداد هميشه از لحاظ احترام حرفهاي آنها را تصديق ميكرد ، بدون اينكه بتواند از وقا يع زندگي خودش بسرگذشتهاي عاشقانه آنها چيزي بيفزايد ، چون او بچه ننه ، ترسو ، غمناك و افسرده بار آمده بود ، تاكنون با زن نامحرم حرف نزده بود و پدر و مادرش تا توانسته بودند مغز او را از پند و نصايح هزار سال پيش انباشته بودند . و بعد هم براي اينكه پسرشان از راه درنرود ، دخترعمويش درخشنده را براي او نامزد كرده بودند و شيرينيش را خورده بودند – و اين را آخرين مرحله فداكاري و منت بزرگي ميدانستند كه بسر پسرشان گذاشته بودند و بقول خودشان يك پسر عفيف و چشم و دل پاك و مجسمه اخلاق پرورانيده بودند كه بدرد دوهزار سال پيش ميخورد . ))

  اینجوریه که خواننده پرتاب می شه وسط زندگی مهرداد و تنهاییاش...... وسط زندگی آدمی که یک  مجسمه براش مظهر عشق ، شهوت و آرزو بود.

 

 

 


 - پی نوشت : ظاهراً صادق هدایت اولین نویسنده یی ست که توانست با استفاده از شیوه های ذهنی و روانی، نخستین داستان های روان شناختی مدرن را در ادبیات معاصر ایران پدید آورد. نمونه بارز این نوع را در داستان های زنده بگور، سه قطره خون، تاریکخانه و عروسک پشت پرده می توان مشاهده کرد . در عروسک پشت پرده صادق هدايت به شيوة روانكاوي فرويد، ريشة روان رنجوري مهرداد را در دوران كودكي او جستجو مي كند. در نوع تربیت غلط و آموزه های نادرست کودکی . باورهای غلطی که در ذهن کودک میکنند میتواند فاجعه آفرین باشد .  ( وبلاگ دست نوشته های خیال)

 

 - پی نوشت : دانلود داستان کوتاه "عروسک پشت پرده" اثر صادق هدایت

                    دانلود "عروسک پشت پرده" 

 

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
یک شنبه 12 تیر 1390  2:35 PM
تشکرات از این پست
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

فرار/ الیس مونرو/ ترجمه مژده دقیقی/ انتشارات نیلوفر

                                            

بعد از يك سال بي كتابي و ارزوي خوندن كتاب 20 تا كتاب جلوي خودت رديف ميكني و با حساسيت يكي يكي بررسي ميكني. تصميم ميگيري يك مجموعه داستان انتخاب كني چون شايد بعد از يك سال شكيبايي تمام كردن يك رمان رو نداشته باشي.من از بين مجموعه داستانها فرار اليس مونرو رو انتخاب كردم. شايد به خاطر تصوير روي جلدش،( تصوير روي جلد هميشه برام مهمه مثل بچه ها) پيرزني با نگاهي خسته و شايد منتظر خيره به دوردست با دستهاي چروكيده قلاب شده در هم. پشت جلد نوشته شده «اليس مونرو در اين مجموعه چون اغلب اثارش روايتگر زندگي زنان در مراحل مختلف عمر است روايتهايي همراه با واقعگرايي و صدااقتي كم مانند...» پس ميشود حدس زد تصوير روي جلد يك انتخاب بي ربط نيست. از تصوير جلد كه ميگذري و وارد داستانها ميشوي شكت به يقين تبديل ميشود. داستان زنهايي در رده هاي سني مختلف و با دغدغه هاي خاص و يك جور انتظار زنانه مخصوص مثل نگاه منتظر پيرزن تصوير. داستان تصميم هاي ناگهاني يا با برنامه ريزي كه سرنوشت را تعيين ميكنند. داستان دردها و شاديها.           

سه داستان از اين مجموعه(اتفاق،به زودي،سكوت) به هم پيوسته اند و هر كدام روايتگر دوره اي از زندگي يك زن(به نام ژوليت) هستند. در اين سه داستان بيش از داستانهاي ديگر شاهد تصميمها و نتايجي كه در سرنوشت اين زن رقم ميزند هستيم. 

در برابر يك سري مجموعه داستانهايي كه كاملا بي معنيند( چه خارجي چه ايراني) و يك جورهايي اخر داستان از خود ميپرسيم اين همه حرف كه چي!!! و اصلا نميفهميم داستان به چه منظوري نوشته شده اين مجموعه واقعا ادم رو راضي ميكنه. داستانهاي منسجم، روايتگري صادق و عيني نويسنده و البته ترجمه بسيار روان مژده دقيقي از نقاط قوت كتابند.         

يه قسمت از كتاب كه هم دوسش دارم هم باهاش همذات پنداري دارم:                                         

« از دخترها توقع داشتند اينجوري باشند. مردها- مردم، همه ادمها- فكر ميكردند دختر بايد اينجوري باشد. خوشگل، عزيز دردانه، ننر، خودخواه، با مغزي به اندازه نخود. دختر بايد اينجوري باشد تا بشود عاشقش شد. بعد مادر ميشد و خودش را با سوز و گداز وقف بچه هايش ميكرد. ديگر خودخواه نبود، فقط مغزش همچنان به قد نخود بود .تا ابد»                                                                                        

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
یک شنبه 12 تیر 1390  2:36 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها