"زمان لرزه"، رمانی که قرار بود آخرین اثر ونه گات باشد، یک اثر پست مدرن است. پس بگذارید مطالبی که درباره ادبیات پست مدرن را از همین کتاب از مقدمه و نقد انتهای آن جمع کرده ام برایتان سر هم کنم:
گویا تعریف جامعی برای ادبیات پست مدرن وجود ندارد.( یک چیز را همین اول بگویم: من با واژه پسامدرن مشکل دارم. مثل شلف خوانی و بسیاری واژه های دیگر که فقط نصف آن را ترجمه کرده اند!) می گفتم: تنها ویژگی مشترک رمان های پست مدرن مطرح کردن مباحث هستی شناسانه است. مباحثی که در هستی شناسی مطرح می شوند بیش از هر چیز بر وجود یک دنیای واقعی یامجازی و چگونگی به وجود آمدن آن تاکید دارند. در آثار پست مدرن چندین دنیا در کنار هم قرار می گیرد و مرز بین آنها از بین می رود. شخصیت های داستانی به دنیای واقعی قدم می گذارند و نویسنده وارد دنیای داستانی می شود که خودش آن را خلق کرده است. به عنوان مثال در رمان "صبحانه قهرمان" اثر ونه گات ( که بعید می دانم به فارسی ترجمه شده باشد) خود ونه گات وارد رمان می شود و به کیلگور تراوت، شخصیت اصلی داستان می گوید که من تو را آفریده ام و اگر سوالی داری می توانی بپرسی. چنین فاصله گذاری هایی در رمان باعث می شود که خواننده به جای همذات پنداری با شخصیت های رمان همواره نسبت به رمانی که می خواند خودآگاهی داشته باشد و توجهش بیش از هر چیز به دنیایی جلب شود که نویسنده پیش روی او گذاشته است. به گفته پاتریشاوو( که من نمی شناسمش، شما را نمی دانم) :"ادیبات پست مدرن ادبیاتی است که به طور خودآگاه و روشمند توجه خوانندگان را به ساختگی بودن اثر جلب می کند تا رابطه بین واقعیت و داستان را به چالش بکشد."
رمان نویسان پست مدرن برای پدید آوردن چنین خودآگاهی ای در آثارشان از تکنیک های زیر بهره می گیرند:
- مورد خطاب قرار دادن مستقیم خواننده
- ترکیب کردن ژانر ها و سبک های مختلف نگارش
- اظهار نظر در مورد سایر آثار داستانی
- شروع کردن و پایان دادن داستان با بحث هایی درباره قواعد داستان نویسی و مشکلات آنها
- خلق کردن شخصیت هایی که در رمان در حال خواندن زندگی داستانی خودشان هستند
- خلق کردن رمان هایی که در آنها خود نویسنده به عنوان یک شخصیت حضور دارد.
و اما خود کتاب
ونه گات برای خلق این رمان از 4 شیوه از روشهای فوق (تا آنجا که من فهمیدم) استفاده می کند. اول اینکه بارها از عبارت "گوش کنید" برای مخاطب قرار دادن خواننده استفاده می کند." وی با در هم آمیختن داستان و زندگینامه دائما به خواننده گوشزد می کند در حال خواندن یک رمان هستند و شاید چشمگیرترین ویژگی این رمان همین باشد. داستان و زندگی نامه آنچنان در هم می آمیزد که حتی با خواندن نیمی از آن نمی توان گفت که موضوع این رمان چیست و خلاصه ای از آن باید شامل چه قسمت هایی باشد." درهمان ابتدای داستان از ( به قول خودش) داستان کوتاه بلند "پیرمرد و دریا" اثر ارنست همینگوی برای توضیح کتاب خودش استفاده می کند وبالاخره مورد چهارم اینکه خودش به عنوان یک شخصیت در رمان حضور دارد. "ونه گات در این رمان اعتراف می کند که کیلگور تراوت (شخصیتی که تقریبا از همان ابتدای دوران رمان نویسی ونه گات در آثارش حضور دارد)، وجود خارجی ندارد و صرفا ساخته ذهن خود اوست. اما همین شخصیت داستانی پس از زمان لرزه با ونه گات آشنا می شود و حتی ونه گات را "همکار عزیز" خطاب می کند."
اما در این رمان چه اتفاقی می افتد؟ خود ونه گات در ابتدای رمان می گوید:" من با زمان لرزه، در یک آن همه کس و همه چیز را از 13 فوریه 2001 برگرداندم به 17 فوریه 1991. پس همه ما ناچار بودیم که مسیر دشوار بازگشت به سال 2001 را دقیقه به دقیقه، ساعت به ساعت و سال به سال طی کنیم و دوباره روی اسبی که برنده نخواهد شد شرط ببندیم، با همان فرد نامناسب ازدواج کنیم و دوباره بد شانسی بیاوریم یا هر چیزی که فکرش را بکنید."
در خلال داستان همان طور که گفته شد، ونه گات زندگی نامه اش را با یک سری خاطره گویی ها بیان می کند. در این رمان ونه گات هم مثل بقیه رمانهایش نکات مشترکی وجود دارد: دوران رکود اقتصادی، جنگ ویتنام، بمب اتم و هیروشیما و ناگازاکی و این که در جمع اومانیست ها وقتی از یک اومانیست که فوت کرده صحبت می کند، می گوید:" فلانی الان آن بالا توی بهشت است!"
نکته دیگری نمی ماند جز اینکه قیمت کتابی که من خریدم با پاک کن یا هر وسیله دیگری کنده شده و با ماژیک روی آن نوشته شده است: 3900 تومان!
http://bookclub.blogfa.com/8705.aspx