هيچ فريضه و تكليفى به مظلوميت من نيست!
آيا مرا مىشناسيد و مظلوميت مرا مىدانيد؟
هيچ
فريضه و تكليفى
به مظلوميت
من نيست! دليل آن را خواهم گفت
.
وقتى ماه رمضان مىرسد، فضاى جامعه عوض مىشود و
روزه و افطار و سحرى و مجالس دعا و قرآن، رونق مىيابند و شبهاى قدر، مشترىهاى
فراوان دارند
.
وقتى موسم حج مىرسد، سيل مشتاقان حج، راهى مكه و مدينه و منا و
عرفات مىشوند
.
هنگام اذان، مساجد از نمازگزاران پر مىشود و نماز جمعهها
پررونق است و نماز عيد فطر، شكوه بىنظيرى دارد
.
اما براى اداى تكليف
امر به
معروف و نهى از منكر
، آن شور و شوق و علاقه و اهتمام نيست. مگر من با نماز و روزه و
حج، چه فرقى دارم؟ مگر من هم مثل آنها واجب الهى نيستم؟ مگر خداوند، به احياى اين
دو فريضه برتر
، سفارش نكرده است؟ مگر
امر به معروف و نهى
از منكر
، شيوه پيامبران و
سيره صالحان و دعوتِ آيات قرآن و توصيه پيامبر و
امامانعليهمالسلام نيست
؟
پس
چرا اين همه سستى و تعلل و بهانهجويى براى شانه خالى كردن از اداى اين
فريضه
؟
وقتى هر يك از شما بگوييد: »به من چه«، پس اين بار سنگين را چه كسى از زمين
بردارد؟
وقتى هر كس به اميد ديگرى بنشيند و دست روى دست بگذارد، پس چه كسى پيش
قدم شود و اقدامى كند؟
وقتى هر كس بگويد: »چرا من؟ ديگران هستند«، ديگر
»
ديگرانى« باقى نمىمانند كه به اين وظيفه عمل كنند
!
درست است كه گاهى عمل به
اين
فريضه
، ديگران را مىرنجاند، ولى اگر رضايت خدا در اين است، از رنجيدن ديگران
چه غم؟ آيا درست است كه براى نرنجيدن ديگران، خدا را از خود ناراضى كنيد؟
درست
است كه بعضى باتندى و خشونت، چهره
مرا
نزد ديگران زشت جلوه مىدهند و بعضى با
مراعات نكردن ادب و متانت، مردم را به من بدبين مىكنند
.
درست است كه برخى در
انجام اين
فريضه
، بىپناه و بىپشتوانهاند و نهادهاى مربوط هم به وظايف خود آن طور
كه بايد، عمل نمىكنند
.
درست است كه بعضى با نشناختنِ دقيق
معروف و منكر
، گاهى
از چيزى نهى مىكنند كه
منكر
نيست و به چيزى فرا مىخوانند كه
معروف
نيست و درست
است كه برخى دعوت زبانىشان با شيوه عملىشان، هماهنگ نيست و دوگانگى حرف و عمل،
امر و نهى آنان را بىتأثير مىكند
.
هر حرف كه پشتوانه آن عمل است
هنگام
حساب، محكم و بىخلل است
برگفته خشك، اعتبارى نبود
گفتار بلاعمل، چك بى محل
است
اينها همه درست، ولى دليل نمىشود كه شما وظيفه خودتان را ترك كنيد و من،
همچنان مظلوم و بىپناه بمانم
.
من برترين فريضه و احياگر فرايض
ديگرم؛
پشتوانه قوام و استحكام قوانين شريعتم
.
عزت و حيات من، عزت شما و حيات
جامعه اسلامى است و مشوق صالحان به انجام كارهاى نيك است
.
غربت من، نيكان و
خوبان را خانهنشين مىكند و جامعه را جولانگاه اهل منكر مىسازد و زمينهساز رواج
مفاسد و منكرات مىگردد
.
من اگر باشم، ويروس گناه و فساد، جامعه را فرا
نمىگيرد؛ فساد گستران، ميدان فعاليت پيدا نمىكنند؛ گنهكاران، گستاخ نمىشوند؛
ستمگران، بىپروا به حقكشى نمىپردازندو خلافكاران، اين همه پر رو
نمىشوند
.
اما اگر مراترك كنيد ومورد بىمهرى قرار دهيد و با كوچكترين بهانه،
فراموشم كنيد، گرفتار قهر الهى مىشويد و بدان بر خوبان مسلط مىشوند؛ اشرار، زمام
جامعه را در دست مىگيرند؛ دعاهايتان به اجابت نمىرسد و دنيا براى نفس كشيدنتان،
تنگ مىشود
.
اگر من بميرم و از يادها بروم، انسانها هم مُردههايى متحرك و زنده
نما خواهند بود
.
مرا از ترس مرگ و بلا، رها نكنيد
.
نه اجلتان به من بسته است
و نه زندگىتان. من نه مرگ كسى را نزديك مىكنم و نه اجل كسى را به تأخير
مىاندازم؛ ولى... بدانيد كه اگر مرا تنها بگذاريد، خودتان هم تنها
مىمانيد
.
اگر مرابه بند كشيد، خودتان هم در زندان جامعه آلوده، به بند كشيده
مىشويد
.
ياوران
معروف
باشيد؛ تا رو سفيد گرديد
.
با منكردشمن باشيد؛ تا دچار
عذاب نشويد
.
مرا زنده كنيد؛ تا خودتان هم زنده شويد
.
احياگر اين
دو فريضه
باشيد؛ تا به حيات امت برسيد
.
پنج شنبه 3 تیر 1389 9:32 AM
تشکرات از این پست
azadeh_69