مطالعه تاریخ معاصر ایران آشنایی با فراز و نشیب های زندگی یک ملت است به ویژه اگر به گونه ای جذاب و دلنشین بتوان آن را در خلال داستانواره ها و یا نقل دلنشین خاطرات مبارزانش شنید. این کار به همت مهندس لطف الله میثمی که خود از فعالان سال های پر تلاطم انقلاب بوده در کتاب «یادی از یادآور علی میهن دوست » انجام گرفته و میثمی در آن در خلال بیان زندگی نامه و خاطرات خود از علی میهن دوست به نقل تاریخ شفاهی آن دوران و فضای حاکم بر آن سال ها نیز پر داخته است.
میثمی خود در معرفی کتاب چنین نوشته است :
زمستان سال 1348 بود كه به اتفاق مهدي به خانه اي در خيابان جمالزاده جنوبي رفتيم. اين خانه در انتهاي كوچه اي بن بست قرار داشت. وارد خانه كه شديم، علي به استقبال ما آمد. خانه ساده اي بود و از آراستگي خانه ميشد حدس زد كه علي با همسرش زندگي ميكند. من فاميلي علي را نميدانستم، ولي بچه ها به او "علي عقيدتي" ميگفتند. چندين بار هم در كوهپيمايي به طرف توچال، همراه ديگر برادران او را ديده بودم.
به هرحال او از آن لحظه، مسئول عقيدتي ما شد. در ديدارهايي برنامه ريزي شده، كتاب "راه طي شده" مرحوم مهندس بازرگان را با او ميخوانديم و به پرسشهاي زيادي كه در سه دوره طراحي شده بود پاسخ مي داديم.
در اين كتاب از توحيد، نبوت و معاد براساس آيات قرآني سخن رفته بود. در كنار آن، كتاب "ذره بيانتها" را هم بازخواني ميكرديم. علي جوهره اين كتاب را اينگونه براي ما توضيح ميداد كه مهندس بازرگان براساس اصل دوم ترموديناميك، يعني اصل آنتروپي يا انحطاط انرژي كه اصلي است جهانشمول، چنين بيان كرده كه جهان بايد رو به زوال برود، ولي عليرغم آن ملاحظه ميكنيم كه سراسر جهان در حال رشد، گسترش و تكامل است و از اين دو گزاره بود كه به اراده خداوند ميرسيد.
مهندس در اين كتاب، تئوري "جهان سه عنصري" معروف خود، يعني "ماده ـ انرژي ـ اراده" را مطرح كرده بود. در كنار مطالعه اين دو كتاب، علي پانزده نقد به كتاب اصول مقدماتي فلسفه، نوشته ژرژ پوليتسر زده بود كه آنها را براي ما شرح ميداد. پس از ضربه شهريور سال 1350، در بند يك از زندان عمومي اوين بودم كه علي ميهن دوست وارد شد. وقتي با او روبوسي كردم، متوجه شدم كه تمام كت و شلوار او بوي نم ميدهد. علتش هم اين بود كه او را چندي در سلولهاي انفرادي قسمت فوقاني اوين نگهداشته بودند؛ سلولهايي كه پنجرهاي به بيرون نداشت و آنچنان نمور بود كه كف آن علف سبز شده بود. اين سلولها 25 واحد و سمبل جشنهاي دوهزاروپانصدساله شاهنشاهي بودند.
علي ميهن دوست، در زمستان سال 1350 در بيدادگاه نظامي شاه با دفاعيات ايدئولوژيك خود، آنچنان درخشيد كه سزاوار يك مجاهد مسلمان بود. دفاعيات او برمبناي آيات قرآن تنظيم شده بود (كه در پايان همين كتاب به نظر خوانندگان خواهد رسيد.) چرا كه علي با روحيه اي قرآني، بيشتر آيات را در حافظه داشت و من از انديشه هاي او در قرآن پژوهي، درسهاي بسياري گرفتم.
در همين دادگاه بود كه وي خطاب به دادستان، با خشمي انقلابي گفت: "اگر اسلحه داشتم، تو را ميكشتم". اين جمله او بر سر زبانها افتاد و ياد شجاعت و جان بركفي او را جاودانه ساخت.
مهندس علي ميهن دوست، در سحرگاه 31 فروردين ماه سال 1351 به اتفاق برادران همرزمش مهندس علي باكري، مهندس ناصر صادق و محمد بازرگاني در ميدان چيتگر اعدام شدند و شهد شهادت نوشيدند.
من در زمستان 1354، پس از گذراندن 16 ماه سلول انفرادي و بي خبري به قرنطينه زندان قصر انتقال يافتم. همانجا بود كه متوجه تغيير ايدئولوژي در بخش عظيمي از كادرهاي سازمان شدم و ديدم سازماني كه چنان ماهيت قرآني و ايمان ديني داشت، از راه اسلامي بنيانگذاران و شهيد علي ميهن دوست فرسنگها فاصله گرفته است. آن روز با خود ميگفتم اي كاش علي زنده بود و اي كاش بنيانگذاران زنده بودند تا راهي را كه در تاريكي هاي طاغوت آغاز نموده بودند، به سر منزل مقصود ميرساندند.
همسر او زنده ياد زري آملي در مراسم پس از شهادت او لباس سرخ پوشيد تا دژخيمان ساواك، حسرت سوگواركردن و عزادار ديدن خانواده شهدا را به گور ببرند.
يادشان همواره جاودان
و راهشان هميشه
پررهرو باد
لطف الله ميثمي
فرستاده شده توسط:« الما »
http://bookclub.blogfa.com/8609.aspx