0

سبک های معروف نقاشی

 
saeedazimi
saeedazimi
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : تیر 1387 
تعداد پست ها : 688
محل سکونت : ESFAHAN

سبک های معروف نقاشی

سبک های نقاشی می توانند با روشهای بکارگیری و یا با توجه به جنبش هنری که بیشترین تطبیق را با مشخصات غالب و حاکمی که نقاشی نشان می دهد دارند، مشخص شوند. سبک های معروف عبارتند از:
رئالیسم (واقع گرایی)
امپرسیونیسم (برداشت گرایی)
پوینتولیسم
هنر ابتدایی
کوبیسم (حجم گری)
مدرنیسم (نوگرایی)
آبستره (انتزاعی)
پست مدرنیسم (فرا نوین)
آوانگارد (پیشگام ، وابسته به مکتب های هنری نوین و غیر سنتی)
ساختار گرایی
کتاره سخت
گرافیتی
نقاشی اصیل ایرانی


سبک های مختلف نقاشی

رئالیسم

رئالیسم به صورت جامع و کلی به مفهوم حقیقت، واقعیت و وجود مسلم، و نیز نفی تخیلات و امور ناممکن و غیر عملی است. واژه ی «رئالیسم» در هنرهایی نظیر نقاشی، ادبیات و فلسفه، همچنین در مسایلی نظیر ارتباطات بین الملل مطرح
می شود.
در هنر نقاشی، رئالیسم به معنای نمایش اشیا و موضوعات به صورت طبیعی است، به گونه ای که نقاش تخیل و ابتکار
عمل خود را در نحوه پیاده کردن آن موضوع دخالت ندهد و هر موضوع به همان گونه که در دنیای خارج دیده می شود در
نقاشی به نمایش در می آید. این سبک نقاشی در اواسط قرن نوزدهم در فرانسه رواج پیدا کرد. در حقیقت به عنوان شاخه
ای فرعی از سبک رومانتی سیزم (Romanticism) بود که با این ایده که می خواست نمایش دقیقی از زندگی روزمره را
نمایش دهد از آن جدا شده و خود به یک سبک (Movement) در هنر نقاشی بدل شد.
از نقاشان دوره ی اول این سبک می توان به نقاشان فرانسوی: Jean-Baptiste-Camille Corot (از ۱۷۹۶ تا 1875) و Jean Francois Millet (از ۱۸۲۴تا 1875) اشاره کرد.


اکسپرسیونیسم (هیجان‌نمایی)

اکسپرسیونیسم یا هیجان‌نمایی (Expressionism) نام یک مکتب هنری است. اکسپرسیونیسم شیوه‌ای نوین از بیان
تجسمی است که در آن هنرمند برای القای هیجانات شدید خود از رنگ‌های تند و اشکال کَجوَش (معوج) و خطوط
زمخت بهره می‌گیرد. دوره شکل گیری این مکتب از حدود سال ۱۹۱۰ تا ۱۹۳۵ میلادی بود ولی در کل این شیوه از
گذشته‌های دور باهنرهای تجسمی همراه بوده و در دوره‌های گوناگون به گونه‌هایی نمود یافته است. برای نمونه
مکتب تبریز در نگارگری ایرانی و مکتب سونگ در هنر چین را اکسپرسیونیست هنر ایران و چین می نامند.
عنوان «اکسپرسیونیسم» در سال ۱۹۱۱ برای متمایز ساختن گروه بزرگی از نقاشان به کار رفت که در دهه ی اول سده ی
بیستم بنای کار خود را بر باز نمایی حالات تند عاطفی، و عصیان گری علیه نظامات ستم گرانه و ریاکارانه ی حکومت ها، و
مقررات غیر انسانی کارخانه ها، و عفونت زدگی شهرها و اجتماعات نهاده بودند. این هنرمندان برای رسیدن به اهداف خود
رنگ های تند و تشویش انگیز، و ضربات مکرر و هیجان زده ی قلم مو، و شکل های اعوجاج یافته و خارج از چارچوب را با
ژرفا نمایی به دور از قرار و سامان ایجاد می کردند و هرآنچه آرامش بخش و چشم نواز و متعادل بود از صحنه ی کار خود
بیرون می گذاشتند. بدین ترتیب بین سالهای ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۳ مکتب اکسپرسیونیسم با درکی خاص از هنر خاص ونسان
ونگوگ و به پیشتازی نقاشانی چون کوکوشکا، امیل نولده و کرشنر در شهر درسدن و با عنوان "گروه پل" به وجود آمد.


امپرسیونیسم


موسسان این مکتب با هدف نقض هنر رسمی نیرو گرفتند،آنها از ارائه اشکال با خطوط محیطی واضح سربازدند و از روال
رنگ آمیزی به پیروی از عرف و طبیعت سرپیچی کردند. استفاده از رنگهای خالص و شفاف با ضرب قلم های مستقل و تا
حدی سریع از ویژگی های بارز آثار نقاش امپرسیونیست هاست. تئوری رسمی آنها بر این اصل نهاده شده بود که رنگها به
جای آنکه بروی جعبه رنگ با هم ترکیب شوند باید به طور خالص بروی پرده نقاشی ریخته شوند.
این هنرمندان در مورد به تصویر درآوردن پیکره آدمی به نحوی پذیرفتنی و باور پذیر که از دیر باز مشکل ترین بخش
هنرنقاشی بود بی توجه بودند و گویی میلی به کوشش در این خصوص نداشتند،یا نمی خواستند که یک فضای قابل
قبول ایجاد کنند که ارزش نام هنر را داشته باشد.
همه مردم بر این اعتقاد بودند که این جنبش مهم‌ترین تحول هنری قرن به شمار می‌‌رود و همه اعضا ء گروه او جزء
بهترین نقاشان به شمار می‌‌روند.
امپرسیونیست‌ها علاوه بر تأثیر عمیقی که بر فرانسه داشتند بر دیگر کشورها نیز به ویژه آلمان،کره،همچنین بلژیکی و
دیگر نقاط اروپا تأثیر بسزایی داشت.



سورئالیسم


پس از آنکه داداگری (دادائیسم) با وضع بسیار بدی از میان رفت گرداندگان آن در سال 1921 به دور« آندره برتون » که


خود نیز زمانی از دادائیست ها بود گرد آمدند و طرح مکتب جدیدی را ریختند. جست وجوی دقیق و علمی واقعیت برتر

جایگزین فضاحت و عصیان بی رویه شد و مکتب فراواقع*گرایی به طور رسمی در سال 1922 تشکیل شد.

ظهور سوررئالیسم زمانی بود که نظریه های فروید روانشناس اتریشی درباره ضمیر پنهان و رویا و واپس زدگی، افکار


جویاگر را به خود مشغول داشته بود. « آندره برتون و لوئی آراگون » که هر دو پزشک امراض روانی بودند از تحقیق

های فروید الهام گرفتند و پایه مکتب جدید خود را بر فعالیت ضمیر پنهان بنا نهادند.

اصول فراواقع*گرایی

« سوررئالیسم مشکل پر توقعی است که فقط عضویت دربست و پیروی کامل را می پذیرد.» این مسلک دارای چنین

فلسفه ویژه است:

1_ فلسفه علمی : که همان روانکاوی فروید است.

2_ فلسفه اخلاقی : که با هرگونه قرارداد مخالف است.

3_ فلسفه اجتماعی : که می خواهد با ایجاد انقلاب سوررئالیستی بشریت را آزاد کند.

شعر در سوررئالیسم مرتبه ویژه ای دارد و پیروان این مکتب کوشیده اند که جهان بینی خود را از طریق شعر تبیین و


تشریح کنند و انقلاب خود را بدین وسیله جامه عمل بپوشانند. درواقع شعر را، رکن اساس زندگی می دانند زیرا

عقیده دارند که شعر باید و می تواند مشکل زندگی را حل کند. اما باید توجه داشت که هدف سوررئالیسم از مرز

ادبیات و هنر فراتر است زیرا می خواهد آدمی را از قید تمدن سودجوی کنونی نجات بخشد. و روش های کهن را دور

بریزد و بر هوش و خرد پشت پا بزند و در طلب نیروهای پنهان و دست نخورده وجود آدمی برمی آید تا امواج سیل آسای

درونی، آدمی را به سوی افق های روشن و گشاده رهبری کند.




كوبیسم

این اسم را لوئی واسل (منتقد هنری)به مسخره برروی یکی از بزگترین مکتبهای هنری جهان که موجب تحولی عظیم در جهان گشت گذاشت . او این اسم را از روی یکی از نقاشی های ژرژ براک که پر از مکعب های کوچک بود برداشت.
کوبیسو را به دو مرحله تقسیم می کنند:۱-کوبیسم تحلیلی ۲- کوبیسم ترکیبی
کوبیسم تحلیلی: که توجهی به رنگها نمی شد و تاکید بر روی فرایند جستجوی بصری در ویژگی های اساسی موضوعات آ تلیه ای به ویژه تصاویری از طبیعت بی جان می کند . هنرمند نقاشی اش را از زوایای مختلف می کشد (بین سالهای ۱۹۱۰ تا ۱۹۱۲).
کوبیسم ترکیبی : رنگها ظهور می یابد و هنر مند از کلاژ و بافتهای نا مقبول سطح تابلو اش را پر می کند.
کوبیسو رویکردی مثبت به هنر مدرن است .از یک سو به هنر پیش از یونان و از یک سو به آینده چشم دارد . کوبیسم را ابداع پیکاسو و ژرژ براک می دانند. آنها اشارات قرار دادی پرسپکتیو کوتاه نمایی و نقاشی از مدل را کنار گذاشتند و مصمم شدند که حجم و پیکره را در سطحی دو بعدی و بدون هیچ گونه ایجاد توهم بصری در خلق تصویری سه بعدی به نمایش بگذارند .لذا کوبیسم رویکردی آگاهانه است تا بصیرتی ناخوداگاه.
دو عامل بر ظهور کوبیسم تاثیر به سزایی داشت :
۱- تندیسهای آفریقایی ۲- و آثار متاخر سزان
کوبیسم موجب پدید آمدن سبکهای هنری بسیاری مثل فوتوریسم اورفیسم ورتی سیسم خلوص گرایی و سرچشمه اصلی هنر انتزاعی گشت .
از آنجا که در این سبک تاکید بیشتر بر نمایش ایده است تا نمایش واقعیت خود به یکی از بنیانهای گرایشات زیبایی شناختی سده بیستم بدل شد .

به آینده امیدوار باش./
چهارشنبه 2 تیر 1389  9:07 AM
تشکرات از این پست
saeedazimi
saeedazimi
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : تیر 1387 
تعداد پست ها : 688
محل سکونت : ESFAHAN

پاسخ به:سبک های معروف نقاشی

افسانه دیوانگی!!!! ونسان ونگوگ (1890-1853)

ونسان ونگوگ (1890-1853) هنرمند صاحب نام كه آثار وی، به‌ویژه تابلوی «گل‌های آفتابگردان» از شهرتی جهانی برخوردار است، نقاشی است هلندی كه گفته می‌شود در كنار نبوغ سرشار هنری در برهه‌هایی از عمر خویش به بیماری‌های عصبی و اختلالات روانی مبتلا شده؛ به‌ویژه كه وی قسمتی از گوش خود را بریده و در پایان نیز خودكشی كرده است. موزه البرتینای شهر وین در اتریش كه از چندی پیش میزبان نمایشگاهی بزرگ از آثار نقاشی این هنرمند جهانی است، می‌كوشد با اثبات این موضوع كه آثار جسورانه ونگوگ با تسلط و هوشیاری كامل خلق شده‌اند، افسانه دیوانگی این نقاش را پایان ببخشد...
ونسان ونگوگ (1890-1853) هنرمند صاحب نام كه آثار وی، به‌ویژه تابلوی «گل‌های آفتابگردان» از شهرتی جهانی برخوردار است، نقاشی است هلندی كه گفته می‌شود در كنار نبوغ سرشار هنری در برهه‌هایی از عمر خویش به بیماری‌های عصبی و اختلالات روانی مبتلا شده؛ به‌ویژه كه وی قسمتی از گوش خود را بریده و در پایان نیز خودكشی كرده است .
موزه البرتینای شهر وین در اتریش كه از چندی پیش میزبان نمایشگاهی بزرگ از آثار نقاشی این هنرمند جهانی است، می‌كوشد با اثبات این موضوع كه آثار جسورانه ونگوگ با تسلط و هوشیاری كامل خلق شده‌اند، افسانه دیوانگی این نقاش را پایان ببخشد .

در همین رابطه مطلب پیش رو را كه با عنوان «ونسان ونگوگ نقاش، دیوانه نبود!» از روزنامه آلمانی «ولت» ترجمه شده است از نظر می‌گذرانیم
:
اوایل آوریل سال 1888 ونسان ونگوگ كه باز تمامی پولش را صرف خرید وسایل نقاشی كرده است با نگرانی به برادرش تئو چنین می‌نویسد:« اگر تا یك ماه یا 14روز دیگر نتوانستی پولی تهیه كنی به من خبر بده تا طراحی كنم.» ونسان ونگوگ كه به شدت نگران روزهای پیش‌رو است به حمایت‌های مالی برادرش نیاز دارد چرا كه تمامی پول خود را در خرید وسایل مورد نیاز برای كشیدن سری تابلوهای باغ میوه خرج كرده است. رنگ و بوم بسیار گران است و بسیاری از نقاشی‌های پیشین او نیز هنوز فروخته نشده نزد برادرش باقی مانده است. آن‌روزها هیچ‌كس سراغی از هنر او نمی‌گرفت در حالی‌كه امروزه نمایشگاه‌های آثار ونگوگ همواره یكی از گرانترین و در عین حال تاثیرگذار‌ترین نمایشگاه‌های جهان است. ونگوگ در دوران حیات خویش جزو طبقه كارگر به شمار می‌رفت .

شب پر ستاره (منظره اتاق ونسان در بیمارستان روانی 1879)
__________________


طراحی حیرت انگیز
كارشناسان معتقدند هر چند كه ونسان ونگوگ در طول حیات خویش از شرایط مالی مساعدی برخوردار نبوده است با این حال نمی‌توان گفت كه طراحی‌های وی از روی اجبار و در حقیقت به‌منظور صرفه‌جویی در خرید لوازم نقاشی خلق شده‌اند چرا كه وی در خلق آثار خویش هیچگاه بدون هدف، مداد، قلم نی و یا گچ به دست نگرفته است. به گفته «كلاوس البرشت اشرودر» مدیر موزه البرتینای وین كه موزه وی یكی از بزرگترین موزه‌های گرافیك جهان است، طراحی‌های ونگوگ نقطه ثقل آثار نقاشی و به عبارت بهتر مجموعه آثار او محسوب می‌شود. گفتنی است در نمایشگاه وین برای نخستین بار در جهان آثار خلق شده روی كاغذ این هنرمند نیز در شرایطی یكسان در كنار تابلوی‌های نقاشی او قرار داده شده است.
امروزه از ونسان ونگوگ به‌عنوان استاد مسلم استفاده از رنگ مایه‌های بسیار تند یاد می‌شود. در حقیقت وی می‌كوشید با بهره گیری از رنگ‌های تند در آثار خویش، تفاوت و تكامل را در موازات یكدیگر قرار داده و به «تمایزی تكمیلی» دست یابد. بهترین مثال در این زمینه تابلویی است كه وی از گل‌های گندم آبی رنگ در مزارع نارنجی رنگ گندم كشیده است. هنگام چینش آثار ونگوگ در موزه البرتینا تلاش شده است نقاشی مشهور گل‌های گندم به‌عنوان نقطه مقابل تئوری «وجود رابطه متقابل میان نقاشی و طراحی» قرار گیرد. در حقیقت هنگام تماشای آثار به نمایش درآمده در این نمایشگاه این تصور در ذهن بیننده ایجاد می‌شود كه این نقاش دگرگونی‌های عظیم هنری را با قلم نی آماده كرده و به انجام رسانده است. او در حقیقت بیش از آنكه نقاش باشد یك طراح بی‌نظیر بوده است.

ونسان ونگوگ در مارس سال 1886 به پاریس آمده و در كنار برادرش تئو كه در یك گالری نقاشی كار می‌كند، ساكن می‌شود. شهر پاریس در آن زمان به كانون دنیای هنر تبدیل شده بود. ونسان ونگوگ پس از اقامت در پاریس و برقراری رابطه دوستی با «هنری تولوز- لوترك» نقاش و گرافیست فرانسوی( -1901 1864 ) به همراه او و دیگر دوستان نقاشش در كافه «مونت مارت» پاریس به بحث و گفت‌وگو پیرامون تئوری‌های رنگی سبك پست امپرسیونیسم می‌پرداخت. ونگوگ 33 ساله كه تازه چند سالی است هنرمند شده در آثاری كه روی كاغذ خلق می‌كند می‌كوشد با بهره‌گیری از مجموعه خطوط، صحنه‌های رمانتیك و غم زده روستاییان را به تصویر بكشد.
این در حالی است كه سبك به كار رفته در نقاشی‌های رنگ روغن او بر عكس قدیمی به‌نظر می‌رسد. پاریس در آن سال‌ها تا مدت‌ها تحت تسلط طریقه «بازی با رنگ» سبك امپرسیونیسم قرار داشت. پالت نقاشی ونگوگ نیز در واكنش به این روند روشن‌تر از قبل می‌شود به‌طوری‌كه او در خلق تابلوهایی چون «گلدانی از گل‌های گندم آبی» یكباره رنگ قرمز جیغ را در كنار رنگ‌های تند دیگری چون آبی و سبز بر بوم نقاشی‌اش می‌مالد؛ این رنگ‌ها بعد‌ها وی را به شهرتی جهانی می‌رسانند. اما شاید پرسش كنونی این باشد كه چگونه باید تمامی این رنگ‌ها را به درستی روی بوم نقاشی پیاده كرد؟

پل در آرل (1888)

  




پیروی از پل گوگن
پاسخ این پرسش را طراحی می‌دهد. ونگوگ در سال 1888 به آرل در جنوب فرانسه نقل مكان می‌كند. او در واقع در جست‌وجوی نور روشن جنوب است. خطوط بار دیگر و این بار قدرتمند‌تر از قبل به نقاشی‌های او باز می‌گردد. ونگوگ در آرل با پیروی از نقاشانی نظیر پل گوگن (نقاش فرانسوی( 1903-1848)كه تلاش می‌كرد با تاكید بیشتر بر خطوط و سطوح نقاشی به توصیف خوشبینانه بهتری از موتیف‌ها دست یابد، در سبك امپرسیونیسم پیشی می‌گیرد.
در طول این سال‌ها ونسان ونگوگ كه در هنر خویش همچنان نیازمند ستیز با طبیعت است، برای خلق آثارش به مزارع اطراف شهر می‌رود و چون در تابستان هم باد خنكی كه از شمال غرب می‌وزید به شدت سه پایه نقاشی او را تكان می‌داد لذا او مجبور بود برای بیان برخی از افكار و احساسات خویش تنها از كاغذ بهره بگیرد، كه در این میان از دل برخی خطوط، طرح‌های استادانه‌ای سر بر می‌آورد، مانند چشم‌انداز صخره‌های آهكی كلیسای «مونت ماژور» بر دشت، كه در چند كیلومتری شمال آرل واقع شده است. اواسط ژوئن سال 1888 بود كه ونگوگ تابلوی مشهور «درو در گندم‌زار» را یك‌بار به‌عنوان یك نقاشی و بار دیگر به‌عنوان یك طراحی با قلم نی خلق كرد. وی همواره این اثر را به‌دلیل تركیب ریشه دار و عمیق مزارع زرد رنگ غلات مورد ستایش قرار می‌داد. او در نامه‌ای كه در همین رابطه برای برادرش تئو نوشت چنین عنوان كرد كه این نقاشی – درو در گندم‌زار- «با سلیقه» است و باید در سری آثار طراحی قرار بگیرد. البته منظور ونگوگ از طراحی در این مورد، زمینه گرافیكی هدفمند روی یك بوم خالی بود.
در اوایل آگوست 1888 مدتی پس از پایان تابلوی «درو در گندم‌زار» ، ونگوگ طرحی از روی آن كشید و به همراه چند طرح دیگری كه او دوباره از تابلوهای رنگ روغن جدید خود كشیده بود برای یكی از دوستان هنرمند استرالیایی‌اش به نام جان روسل فرستاد. ونگوگ امیدوار بود كه با این ارسال تبلیغاتی حامی ثروتمند خود را به خرید یكی از آثارش تحریك كند. ونگوگ برای خلق این طرح‌ها از روش ساده و سریعی بهره می‌گرفت؛ بدین معنی كه سطوح یك تابلوی نقاشی به طرحی از خطوط، نقاط و دوایر تبدیل می‌شد. اشرودر مدیر موزه آلبرتینای وین می‌گوید: این طرح‌ها در حقیقت زمینه آزمایشی آثار ونگوگ را تشكیل می‌دهند. آزمایش های ونگوگ در گرافیك همیشه با تاخیر راه خود را در نقاشی‌های وی پیدا می‌كرد. بهترین مثال در این زمینه كه در موزه آلبرتین نیز به نمایش درآمده است آثاری است كه وی در تابستان 1888 خلق كرده است.
ونگوگ در این نقاشی‌ها می‌كوشد روستای كوچك ساحلی ساینت ماریس را به تصویر بكشد. در طرحی كه ونگوگ بار دیگر از تابلوی نقاشی «قایق‌های روی دریا» می‌كشد همان خطوط مارپیچی پدیدار می‌شوند كه مشخصه اصلی آثار وی را تشكیل می‌دهند. این در حالی است كه در خود تابلوی رنگ روغنی كه این طرح از روی آن كشیده شده هنوز اثری از این فرم هنری خطوط دیده نمی‌شود. به گفته كارشناسان بیشترین نمود خطوط مارپیچ را می‌توان در آثاری دریافت كه پس از بروز نخستین اختلال عصبی و انتقال ونگوگ به درمانگاه «ساینت ریمی» در آوریل 1889، پدید آمد. برای نمونه می‌توان به تابلوی مشهور «مزرعه ذرت با سروها» اشاره كرد. خطوط رنگی این اثر نقاشی كه همچون شعله‌های لرزان آتش به‌نظر می‌رسد هر بیننده‌ای را در این اندیشه فرو می‌برد كه این خطوط مار پیچ و لرزان می‌تواند ناشی از بروز حمله عصبی حین نقاشی باشد.

مزرعه ذرت با سروها (1889)

  
 


هوشیاری كامل حین حركت قلم
كارشناسان خطوط موجی شكل و پر انرژی نقاشی‌هایی كه ونگوگ از مناظر «ساینت ریمی» و نیز «اوور – سور- واز» كشیده است را غالبا با استناد به بیماری رو به پیشرفت وی چنین تفسیر می‌كنند كه، این حركت «عصبی» قلم تنها از انسانی بر می‌آید كه روانی مختل و دنیایی متزلزل داشته باشد.
نامه‌های برادرش تئو نیز كه از نحوه خاص خطوط در آثار ونگوگ ابراز نگرانی كرده بود تفاسیر كارشناسان را تقویت می‌كرد. اما با وجود تعابیر دقیقی كه از خطوط مواج آثار ونگوگ به‌عنوان سمبلی برای روح منقلب یك هنرمند شده است با این حال گفته می‌شود كه ونگوگ نقاشی‌های مربوط به زمان بستری بودن در درمانگاه عصبی را در هوشیاری و تسلط كامل كشیده است. علاوه بر آن ونگوگ در نامه‌هایی كه به دوست نقاشش برنارد نوشته است با تعمق بر پیشرفت هنری خویش از اهمیت پر معنی خطوط در نقاشی سخن گفته است. نمایشگاه آثار ونگوگ در موزه البرتینای وین كه تا هشتم دسامبر2008 (اواسط آذرماه)دایر خواهد بود می‌كوشد با رد افسانه دیوانگی ونگوگ، این هنرمند صاحب نام، به بحث و گفت‌وگو در این‌باره بنشیند.

اشرودر مدیر موزه البرتینا در این باره معتقد است:« فرم مارپیچ و مواج خطوط در نقاشی‌های ونگوگ را نمی‌توان ناشی از بروز ناگهانی حمله عصبی در وی دانست بلكه آنچه وی را به این كار وامی‌داشته ناشی از غلیان هنر حقیقی از درون وی بوده است.» ونسان ونگوگ در طول دوران حیات خویش كوچكترین تقدیری در ازای خدمات هنری‌اش دریافت نكرد. وی در سال 1890 دو روز پس از شلیك گلوله‌ای به سینه خویش چشم از جهان فرو بست. دیری نپایید كه دنیای هنر ،ونسان ونگوگ را ابتدا به‌عنوان یك نقاش و در نهایت به‌عنوان یك طراح كشف كرد.

گردش زندانی ها (1890)







به آینده امیدوار باش./
چهارشنبه 2 تیر 1389  9:09 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها