مقدمه
جرم از قدیم الایام در جوامع بشری رواج داشته است و همواره به طرق مختلف در حال تکوین و تغییر بوده است. در این بین گروهی نیز به عنوان جرمشناس به بررسی این جرایم و سیر تحول آنها پرداخته اند.
شاید واژه جرمشناسی عمرش به یک قرن هم نرسد و بنا بر گفته برخی از ابداعات پیشرفته کشورهای غربی است وما به نوعی دنباله روی آنها هستیم و همانطور که می دانیم این رشته خود به شعب گوناگونی تقسیم شده است که البته موضوع بحث ما نیست و از پرداختن به آن خودداری می کنیم؛ هدف اصلی از نگارش این مقاله بررسی و تبیین ارتباط و همبستگی جرمشناسی با دین و پندارهای اسلامی ماست و به نوعی بیان این مسئله که می توان در آئینه دین مفاهیم مترقی جرمشناسی را نیز مشاهده کرد.
جرمشناسی رشته معطوف به انسان است و جرم نیز از سوی هم او شکل می گیرد فلذا لاجرم، جرمشناس یک انسان شناس نیز هست، از سویی شناخت انسان نیازمند شناخت ذات اوست و که در دین به فطت تعبیر شده است و این فطرت نشات گرفته از ذات اقدس الهی است و از اینرو ریشه در دین و باورهای مذهبی دارد و از همین جاست که به رابطه تنگاتنگ دین و جرمشناسی می توان پی برد که خود تاییدی بر تعبیر ما در مورد آئینه دانستن دین است که اونیز چون آئینه منعکس کننده است، لکن دین در این نقش خود مباحث جرمشناسی را نمایان می کند.
این بازتاب خود جنبه های گوناگونی دارد که شاید بدون اغراق بتوان گفت که از موضوع بحث دهها کتاب قطور نیز بیشتر است، زیرا می توان نقش دین در جرمشناسی کاربردی ، واکنش اجتماعی و دهها عنوان دیگر جستجو کرد، لذا نگارنده بنا بر فراخور مقتضیات زمانی حاضر ترجیح داده است که به بررسی جرمشناسی جامعه شناختی، جرمشناسی پیشگیری و جرمشناسی اصلاح گرایانه دین بپردازد و از این مناظر به بررسی رابطه دین و جرمشناسی بپردازد.
۱) جرمشناسی جامعه شناختی دین
دیدگاههای اسلامی که در بردارنده هر دو نگرش فرد گرایانه و جامعه گرایانه نسبت به امور گوناگون است در مباحث مربوط به جرمشناسی نیز وجود دارد و این دیدگاهها در رابطه با جرم و حساسیت نسبت به آن در جوامع اسلامی نسبت به سایر جوامع نیز دیده می شود.
در این میان نگرش شدید تر و توام با سخت گیری نسبت به جرم در دین اسلام وجود دارد که ریشه در نظریات این دین مبین در رابطه با جرم و پی آمد های سوء آن دارد، لذا در این مجال به بررسی این منظر جامعه شناختی جرمشناسی دینی می پردازیم.
مطالعات محدودی که در این زمینه انجام شده، نشان میدهند که بین جوامع اسلامی و سایر جوامع، در میزان جرائم و پنداشت سختگیرانه نسبت به جرم، تفاوتهایی وجود دارد. براساس آمارهایی که سالانه منتشر میشوند، کشورهای اسلامی تا امروز جزء گروه کشورهای با نرخ پایین جرم شناخته شده اند؛ که این سخت گیری و شدت عمل بسته به نوع جرایم متفاوت است و یافته های پژوهشی در کشورهای مختلف نشان میدهند که نگرش مسلمانان نسبت به انواع جرائم، به خصوص جرائم جنسی و اخلاقی با سختگیری بیشتری همراه است و در این زمینه پژوهشگران برای تبیین تفاوت در میزان جرم و نگرش مسلمانان، دو عامل فرهنگی و اقتصادی را به عنوان عوامل مؤثر معرفی کردهاند. در ادامه به بیان نظرات برخی از جامعه شناسان که به بررسی این مسئله پرداخته اند اشاره می کنیم:
از نظرماکسیم دورکیم، نظام حقوقی همراه با همبستگی اجتماعی مکانیک، نوعی نظام حقوقی تبیینی است که به دنبال مجازات های سخت برای کسانی است که مرتکب جرم میشوند؛ در حالی که نظام حقوقی با همبستگی ارگانیک، نوعی نظام ترمیمی است و از آنجا که نظامهای مکانیک عموماً در جوامع سنتی و تحت نفوذ دین هستند، ما نوعی همبستگی بین سختگیری نسبت به جرم و دینداری میبینیم و به تعبیری دین و دینداری را عامل مؤثری در سختگیری نسبت به جرم میدانیم. از سوی دیگر، در نگاه وبر، عوامل فرهنگی در نگرشها و رفتار پیروان مؤثر هستند و در نتیجه دینداری و دین اسلام عامل مؤثری در نوع نگرش و سختگیری نسبت به جرم شناخته میشود. گیرتز انسانشناس آمریکایی نیز فرد دیگری است که میتوان به مطالعات او درباره دین اشاره کرد. او در نظریات خود دین را به عنوان یک نظام فرهنگی معرفی میکند که تأثیر بسزایی در انگیزهها و خلقیات پیروان دارد و در کتابی نظام فرهنگی دینی (اسلامی) اندونزی و مراکش را با هم مقایسه میکند و نشان میدهد که چگونه می شود که حتی در خود اسلام نیز نظامهای معنایی، رفتارها، خلقیات و انگیزههای مختلفی بروز پیدا می کنند.
در عین حال گروهی نیز معتقدند کشورهای اسلامی جزء کشورهای توسعه نیافته هستند و زمانی که این توسعه نیافتگی از میان برود، تأثیرات دین نیز محو خواهد شد و در واقع این تفاوت ناشی از عدم توسعه اقتصادی و اجتماعی و نه دین است.
به هر حال توسعه باعث میشود که کشورهای اسلامی آرام آرام به سمت گرایشهای آسانگیرتر نسبت به جرایم پیش روند، اما با وجود این، تأثیر نظام معنایی و فرهنگی دین اسلام نیز در این زمینه تعیینکننده است. به طوری که وقتی ما کشورهایی در سطح توسعه نسبتاً مشابه با کشورهای اسلامی را مقایسه میکنیم میبینیم باز کشورهای اسلامی تلقی سختگیرانهتری دارند.
در این میان می توان پنج فرضیه در این مورد ارائه نمود که عبارتند از: ۱٫ در ایران میانگین پنداشت سختگیرانه نسبت به جرم نسبتاً بالاست. ۲٫ جرایم اخلاقی (به ویژه جنسی) در بین جرائم سخت قرار میگیرند. ۳٫ افراد دیندارتر، پنداشت های سختگیرانه تری دارند. ۴٫ آنهایی که از فرآیند مدرنیزاسیون تأثیر پذیرفتند، پنداشتشان کمتر سختگیرانه است. ۵٫ افرادی که دارای دیدگاه مذهبی و سیاسی مدرنتر هستند، نگرش مداراجویانهترین نسبت به جرم دارند.
تفاوت اصلی انواع دینداری در سختگیری نسبت به جرائمی است که از جنس اخلاقی، عقیدتی، سیاسی و فکری هستند. به طوری که کسانی که خود را دیندارانی نواندیش، اصلاحطلب و با مدارای فکری دانستهاند، عموما در این زمینه ها ملایمتر و آسانگیرتر بودهاند.
در این میان و با توجه به نظرات مطروحه فوق چند مسئله در زمینه اصول جرمشناسی جامعه شناختی دینی جلب نظر می کند، اول آنکه نگاه جرمشناسانه دین که در لوای سخت گیری نسبت به جرایم ظاهر شده است خود به نوعی نشان دهنده مبحث پیشگیری از جرم در جامعه است که این شدت در قالب اصل بازدارندگی عمل می کند، دوم آنکه ساختار ارگانیک دین به نوعی سبب بروز یک سیستم پیشگیرانه در جرمشناسی اسلامی شده است، سوم آنکه تفاوت جوامع اسلامی و جوامع دیگر، از نظر پنداشت سختگیرانه نسبت به جرم، به خصوص نسبت به جرائم جنسی، اخلاقی و عقیدتی میتواند این نظر را تقویت کند که تأثیر دین اسلام و به خصوص جرمشناسی اسلامی می تواند دلیل اصلی این تفاوت ها باشد. اما همین امر در نگرش نواندیشها و اصلاحگران میتواند نشان از آن باشد که چنانچه تفاوتهای نگرشی بتوانند جایی برای خود باز کنند و به عنوان یک تفسیر موجه دینی جای بیفتند، میتوان انتظار داشت که فرآیندهای مدرنیزاسیون روحیات و انگیزههای مسلمان را نیز دستخوش تغییر کند و نتیجه آن در پنداشتهای آسانگیرانهتر با مدارای بیشتر نسبت به جرم خود را نمایان سازد.
۲) جرمشناسی پیشگیری در اسلام
همانطور که می دانیم در تمامی امور بنابر یک ضرب المثل معروف که می گوید ” پیشگیری بهتر از درمان است ” انجام اقدامات پیشگیرانه بهتر از درمان است، خصوصا در زمینه جرم و بزهکاری که نتایج آن بسیار زیان آور است و گاه جبران ناپذیر، از اینرو دین مبین اسلام نسبت به پیشگیری و از بین بردن زمینه های جرم حساسیت بیشتری به خرج داده است و همواره در آیات وروایات بر پیشگیری از جرم در جامعه اسلامی تاکید داشته است. در این قسمت به بررسی نقش پیشگیرانه دین مبین اسلام در جرم و بزه می پردازیم.
۲-۱) کلیات
نظریه پردازان درباره این سؤال که چرا با وجود جرمشناسی علمی و تدوین طرحهای گوناگون برای پیشگیری از جرم و انحراف باز هم سرکشی و عصیان جوانان، جنایات سازمان یافته وبزهکاری بیش از گذشته فزونی مییابد و یا چرا با وجود اینکه ریشهیابی علل بزهکاری علمیتر و ابزار و تکنولوژی آن پیشرفتهتر شده است بزهکاری فراگیر شده و حکومتها و جوامعگوناگون با سرعتی شتابدار گامهایی به عقب برمی دارند و فاقد هویت انسانی میشوند و در منجلاب ایدئولوژی سلطهگرایی، جهانخواری تروریسم دولتی، حق کشی، کژمداری، هرج و مرجگرایی، آدم کشی، آدم ربایی، اعتیاد، بی عدالتیهای اجتماعی، بیگانگی از آزادی درونی و فکری و… دلایل متفاوتی را بیان کردهاند یکی از این دلایل این است که جرمشناسی رشتهای جوان و نوخواسته است و هنوز دوران تکامل خود را میگذراند نظر دیگر این است که دست آوردهایعلمی و نظریههای کاربردی آن از سوی دولتمردان و افراد جامعه جدی گرفته نمیشود. و نظریههای جرمشناسی فاقد جامعیت بین المللی و پشتوانه اجرایی لازم است از آنجایی که به نظرپارهای از محققان بعضیها جرمشناسی را از بعد معنوی و ماوراء طبیعی آن با ویژگیهای خاص خود دور و یا جدا کردهاند و حوزه مطالعاتی آن را در تحقیقات عینی (مشاهده، تجربه، آزمون)که مرتبت با جنبه ذاتی ساختار بزهکار و عالم طبیعت وی میباشد محدود و محصور نمودهاند و سرانجام بزهشناسی و بررسی یک علت یعنی طبیعت و ترد بعد معنوی و یا متافیزیکی وجنبه فطری رسیده است. در هر بزهکار یک فشار ایستایی فیزیکی با تغییرات مثبت یا منفی و یک مقاومت ایستایی متافیزیکی در برابر رفتار جنایی با تغییرات موقتی مثبت یا منفیوجود دارد که عینی و محسوس نیست هرگاه محرک مقاومت ایستایی یعنی جنبه عقلی و معنوی ساختار بزهکار که مرتبت با بعد متافیزیکی است تضعیف شود فشار ایستایی وی را بهسوی رفتار جنایی سوق میدهد. احیاء و پویایی بعد متافیزیکی بزهکار به خودی خود بر اراده و آزادی او تأثیر میگذارد و عامل اراده بازدارنده عقلانی وی که علتی تامه برای پیشگیری ازبزهکاری و حالت گریز از انحراف و بزهکاری است در وجود شخص ایجاد میشود و هر انسانی با بهرهگیری از نیروی این عامل که همانند یک مددکار خصوصی و یا پلیس مخفی که هرجا وهر لحظه همراه اوست میتواند بر تمام عوامل جرم زای فیزیکی فائق آید.
برای اثبات چگونگی توان دین در اثرگذاری آن به جرمشناسی و کارآمد کردن آن با استفاده از معرفتشناسی از دین راهکارهای هر یک از ادیان و ساختار آنها تبیین میگردد.معرفتشناسی مزبور برخلاف فلسفه دین یا معرفتشناسی درباره دین مصادیق عینی و خارجی دین را که در تاریخ ادیان نمونه هایی از آن بیان شده است با استدلالهایی عقلی و نقلی وبعضاً با استفاده از دستاوردهای علمی مورد مطالعه و تحلیل قرار میدهد. در حقیقت این شیوه یک نوع بررسی میدانی و علمی است که پژوهشگران و صاحبان اندیشه راهکارها و قابلیتهایفرامین دینی ادیان و یا اندیشههای متفاوت را بطور جداگانه یا در شکل تطبیقی مطالعه و کالبد شکافی میکند. و دادههای آنها را با یکدیگر مقایسه مینماید. بهترین راه برای پاسخ دادنبه سؤالاتی از این قبیل که آیا میتوان از راهکارهای جرمشناسی برای عملی شدن بهتر راهکارهای نظری و کاربردی دینی سود برد در جواب باید گفت که معارف ربوبی و هدایتهاینظری و کاربردی قوانین و دستورات تشریعی همه ادیان الهی یا حداقل یکی از آنها مانند اسلام که کاملتر است بصورت همه جانبه و مجموعهای پیوسته به یکدیگر مورد مطالعه و پژوهشقرار دهیم. اسلام در بحث جرمشناسی خرد و جرمشناسی کلان راهکارهای بسیار مناسب را پیش رویمان میگشاید و برای آنها دستوراتی مناسب با همه اعصار صادر کرده است. مانندفرضیه تیپ جنایی و جانی مادرزاد سزار لمبروزو در قرن ۱۹ که این مسئله در صده نخست هجری قمری در بین پیروان دین اسلام مطرح گردید. و اسلام نه از طریق زیستشناسی ومطالعه علمی و تجربی بلکه از طریق وحی مبتنی بر علم نامتناهی آفریدگار یگانه به چنین مسئلهای پاسخ داده است. البته تحقیقهای زیستشناسی جنایی صده نوزدهم به بعد آنرا تفسیرو زوایای بیشتری از آنرا روشن کرده است.
اسلام غیر از عوامل درونی مانند وراثت، عوامل محیطی یا برونزا را در پیشگیری از جرم مورد بررسی قرار داده است مانند نقش محیط اجتماعی، خانواده و تربیت صحیح و… تدابیر و اقدامات پیشگیرانه اسلام برای مبارزه با بزهکاری را میتوان به دو شیوه مورد بررسی قرار داد، یکی اینکه راهکارهای مطرح شده از سوی دانشمندان در جرمشناسی، پیشگیری رابرشمرد و سپس بررسی کرد. که آیا راهکارهای مذبور در اسلام وجود دارد یا خیر و اگر وجود دارد چگونه است؟ مثلا آیا راهکار شخصیت قائل شدن برای افراد جامعه و احترام گذاشتن بهشخصیت آنها یا راهکار برخورد داری همگانی افراد از سرمایهها و نعمتهای طبیعی ملی، در راهکارهای علمی و کاربردی اسلام وجود دارد یا خیر و اگر وجود دارد به چه کیفیتی است؟
شیوه دیگر این است که بررسی شود علاوه بر راهکارهای مزبور چه راهکارهای پیشگیرانهای در اسلام وجود دارد که در اذهان و تحقیقات دانشمندان، مورد توجه قرار نگرفته است و چگونهمیتوان از آنها برای مبارزه با بزهکاری بهره گرفت؟
یکی از راهکارهای پیشگیرانه اسلام برای مبارزه با بزهکاری که جرمشناسی پیشگیری علمی از تبیین و ایجاد آن ناتوان است، معرفی عاملی جرم زا به عنوان “شیطان” که در دو بعد درونی و بیرونی در دین مبین اسلام مد نظر قرار گرفته و شارع مقدس به آنها پرداخته است از منظر درونی شیطان و یا به عبارت دگیر نفس اماره در ارتکاب جرم از سوی انسان نقش دارد که همانا هوی و هوس و خواهش های نفس مادی است که خود موجب گرایش فرد به ارتکاب گناه و بزه می شود و از منظر بیرونی شیطان و یا به تعبیری ابلیس که موجودی است خارجی که با بهره گیری از طرق مختلف خارج از نفس اشخاص برای فریب انسان ها به انجام کار های خلاف و به تعبیر ما در اینجا جرم اقدام می نماید و سبب گرایش افراد به ارتکاب جرم می شود و یا فریضه امر به معروف و نهی از منکر است که خود از پیشرفته ترین وسایل قابل کاربرد در زمینه پیشگیری از جرم در نظام جرمشناسی است زیرا همانطور که می دانیم هدف عمده جرمشناسی حتی با تعریف های غربی نیز دو چیز است اول پیشگیری بعد درمان که هر دوی این اهداف در سیستم امر به معروف ونهی از منکر اسلامی آمده و مد نظر شارع مقدس بوده خصوصا هدف اول که همانا پیشگیری از جرم است ودیگری موضوعزندگی پس از مرگ و مراحل آن و وجود معاد و قیامت و حضور در روز جزا است. زمان و مکانی که به عملهای نیک پاداش داده و عملهای بد، عقاب میشود.
از جمله نکات با اهمیت در این خصوص، این است که در اسلام ضمن توصیه به انجام کارهای نیک و تبیین ثمرات آن، کسانی که عملهای نیک را انجام میدهند، علاوه بر آنکه از ثمرات آن بهرهمند میگردند، با انجام دادن کارهای نیک، به آنها پاداش نیز داده میشود، مثلا فردی که تجارت یا کار میکند، هم به نتایجی همچون درآمد و ثروت میرسد و هم خداوند به او پاداش نیز میدهد که این از سیاستهای تشویقی است تا افراد، بیشتر به سوی انجام کارهای نیک کشیده شوند. حال آنکه در جرمشناسی یا سیاستهای جنایی، چنین چیزی با این گستردگیوجود ندارد، یعنی چنین نیست که تمام کردارهای نیک نیکوکاران نیز محاسبه و به تمام آنها پاداش داده شود و شاید بتوان گفت که چنین عملی از توان نهاد حکومتی و غیر حکومتی خارجباشد و تنها اختصاص به قدرت الهی داشته باشد و تنها در صورتی میتوان چنین امری را در جرمشناسی یا سیاست جنایی داخل کرد و از بزهکاری، بیشتر پیشگیری کرد که بتوان واردمرحله جدیدی از مطالعه پدیده بزهکاری، یعنی همسویی علتشناسی دینی و علمی شد،