زن از منظر اسلام
در الدر المنثور (الدر المنثور ج 2 ص 15) است كه بيهقى از اسما بنت يزيدانصارى روايت كرده كه نزد رسول خدا (ص) شده در حالى كه آن جناب در بين اصحابش قرار داشت ، اسما عرضه داشت : پدر و مادرم فدايت باد ، من از طرف زنان خدمت شما آمده ام ، يا رسول الله جانم به فدايت بدان كه هيچ زنى در شرق و غرب از آمدن من به نزد تو خبردار نشده ، مگر آن كه نظريه اش مثل همين نظريه اى است كه من عرض مى كنم.
خداى تعالى تو را به حق مبعوث كرد به سوى مردان و زنان (عالم) و ما به تو ايمان آورديم و به معبود تو كه تو را فرستاده نيز ايمان آورديم و ما طايفه زنان محصور در چهار ديوارى خانه ها و تحت سيطره مردان هستيم و در عين حال پايه و اساس خانه و زندگى شما مردانيم ، اين مائيم كه شهوات شما را بر مى آوريم و به فرزندان شما حامله مى شويم و اما شما مردان در دين اسلام برترى هايى بر ما يافته ايد ، شما به نمازهاى جمعه و جماعت و به عيادت بيماران و به تشييع جنازه مى رويد ، همه ساله مى توانيد پشت سر هم به حج برويد و از همه اينها ارزنده تر اين كه شما مردان مى توانيد در راه خدا جهاد كنيد و چون شما به سوى حج و يا عمره و يا به سوى جهاد مى رويد اموال شما را حفظ مى كنيم و براى شما پارچه مى بافيم تا لباس برايتان بدوزيم و اموال شما را تر و خشك مى كنيم ، (در نسخه اى ديگر آمده اولادتان را تربيت مى كنيم) پس آيا در اجر و ثواب با شما شريك نيستيم ؟
حضرت با همه رخسارش روى به اصحاب خود كرد و سپس فرمود :
آيا سخن هيچ زنى بهتر از سؤال اين زن درباره امر ديني اش شنيده ايد ؟
عرضه داشتند : يا رسول الله ، هيچ احتمال نمى داديم زنى به چنين مطالبى راه پيدا كند ، آنگاه رسول خدا (ص) متوجه آن زن شد ، و سپس به وى فرمود :
اى زن برگرد ، و به همه زنانى كه اين سؤال را دارند ، اعلام كن كه همين كه شما به خوبى شوهردارى كنيد ، خشنودى او را به دست آوريد ، و تابع موافقت او باشد ، اجر همه اينها معادل است با اجر همه آنهايى كه براى مردان شمردى ، زن برگشت در حالى كه از شدت خوشحالى مكرر مى گفت : لا اله الا الله، الله اكبر.
مؤلف قدس سره : روايات در اين معنا در جوامع حديث از طرق شيعه و اهل سنت بسيار وارد شده و از ميان همه آن روايات زيباتر روايتى است كه مرحوم كلينى در كافى از ابى ابراهيم موسى بن جعفر (ع) نقل كرده كه فرمود :
جهاد زن اين است كه نيكوشوهردارى كند. (فروع كافى ج 5 ص 507 حديث 4)
و از جامع ترين كلمات در اين باره سخنى است كه در نهج البلاغه آمده ، سخنى كه علاوه بر جامعيت مشتمل است بر اساس تشريع احكام راجع به زنان (نهج البلاغه صبحى صالح ص 405 رساله 31) و اين سخن را كافى نيز به سند خود از عبد الله بن كثير از امام صادق (ع) از على بن ابى طالب (ع) نقل كرده (فروع كافى ج 5 ص 510 حديث 3) ، و نيز به سند خود از اصبغ بن نباته از آن جناب آورده ، كه درنامه اى كه به فرزندش نوشته فرموده : ان المراة ريحانة و ليست بقهرمانة ،
زن ريحانه است نه قهرمان !
و هم چنين كلام ديگرى كه در اين باره از رسول خدا (ص) نقل شده كه فرمود :
زن لعبت است ، هر كس او را گرفت مراقب باشد ضايعش نسازد
آرى رسول خدا (ص) تعجب مى كرد از مردى كه همسرش را مى زند ، و آنگاه با همان دست با وى معانقه مى كند.
(فروع كافى ج 5 ص 510 ذيل حديث 2)
در كافى نيز به سند خود از ابى مريم از امام ابى جعفر (ع) روايت كرده كه فرمود :
رسول خدا (ص) فرمود : آيا جاى تعجب نيست كه كسى همسرش را بزند، و آنگاه با او دست به گردن شود ؟
و امثال اين بيانات در احاديث بسيار زياد است ، كه اگر كسى در آنها دقت كند نظريه اسلام در باره زنان را درك مى كند.
(فروع كافى جلد 5 ص 509 حديث 1)
حال به بحثى كه پيرامون داستان اسماء دختر يزيد انصارى داشتيم بر مى گرديم ، اگر كسى در اين حديث و در نظاير آن كه داستان هايى از مراجعه زنان به رسول خدا (ص) و گفتگويشان با آن جناب در مسائل راجع به شرايع دين را حكايت مى كند و نيز در احاديثى كه از حقوق مختلف زنان خبر مى دهد دقت كند ، اين معنا برايش روشن مى شود كه زنان در عين اين كه در حجابند ، و مسؤوليت شان اداره داخل خانه ها است و بيشتر به شؤون زندگى منزلى مى پردازند در عين حال ممنوع از مراوده و آمد و شد به نزد ولى امر ، و نيز تلاش در حل مشكلاتى كه احيانا پيش مى آيد نبوده اند ، و اين همان آزادى عقيده اى است كه ما در ضمن بحث پيرامون آزادى عقيده ، در آخر سوره آل عمران در باره اش بحث كرديم.
و از حديث نامبرده و نظاير آن سه نكته استفاده مى شود.
استفاده سه نكته از روايت اسماء بنت يزيد ، پيرامون موقعيت و شخصيت زن در اسلام اول اين كه طريقه مرضيه زن در اسلام اين است كه به تدبير امور داخلى منزل و تربيت اولاد بپردازد و اين طريقه در عين اين كه سنتى است پسنديده ، و غير واجب ، و ليكن ترغيب و تشويق هائى كه در باره آن شده - از آنجايى كه جو مسلمين جو تقوا و به دست آوردن رضاى خدا و ترجيح ثواب هاى آخرت بر بهره هاى دنيوى ، و تربيت بر اساس اخلاق صالحه زنان يعنى عفت و حيا و محبت اولاد و عشق ورزيدن به زندگى در محيط خانه و امثال آن بوده - اين سنت مستحب همچنان محفوظ مانده است.
اشتغال به اين شؤون و اهتمامى كه در زنده نگه داشتن عواطف پاكى كه خداى عز و جل در وجود زنان به وديعه سپرده زنان را مشغول به خود كرد و فرصتشان نداد كه در مجامع مردان داخل شده و با آنان حتى در حدودى كه خدا به آنان اجازه داده بود اختلاط كنند ، شاهد اين معنا همين است كه اين سنت همچنان در بين مسلمانان در طول قرن هاى طولانى روى پاى خود ايستاده بود ، تا آن كه بى بند و بارى زنان مغرب زمين به عنوان آزادى زنان در جوامع مسلمين رخنه يافت و بدون اينكه مسلمانان خودشان متوجه شوند بدترين جنايات را بر مرد و زنشان وارد آورد و آن عبارت بود از تباهى اخلاق و فساد زندگى و به زودى دود اين افسارگسيختگى به چشمشان خواهد رفت.
آرى اگر اهل قرا ايمان مى آوردند و تقوا پيشه مى كردند خداى تعالى بركاتى از آسمان به رويشان باز مى كرد و آن وقت از آسمان و زمين برخوردار مى شدند و ليكن آيات خدا را تكذيب كردند و نتيجه اش اين شد كه گرفتار شدند.
دوم اينكه جاى ترديدى باقى نمى ماند كه ممنوعيت زنان از شركت در امر جهاد و امر قضاوت و حكومت بر مردم سنت واجبى بوده است. ارزش احكام اسلامى در محيط و ظرف اجتماعى تحت حاكميت اسلام ، معلوم مى گردد.
سوم اين كه اسلام اين محروميت زنان را مهمل نگذاشته و آن را به مزيتى برابر آن جبران كرده است ، مثلا اگر زنان از فضيلت جهاد در راه خدا محروم شده اند خداى تعالى اين فضيلت را به فضيلتى ديگر معادل آن جبران نموده و مزايا و فضايلى به او داده كه در آن افتخاراتى حقيقى هست.
مثلا اسلام نيكو شوهردارى كردن را جهاد زن قرار داده و شايد همين مطلب در بين ما (البته مايى كه فعلا در ظرف زندگى فاسدى قرار داريم) آن طور كه هست ارزش خود را نشان ندهد و ليكن در ظرف زندگى اى كه اسلام حاكم بر آن است (و در آن ظرف براى هر چيزى به مقدار ارزش واقعيتش ارج نهاده مى شود و در آن همه تلاشها و رقابت ها بر سر فضايلى از انسانيت است كه مورد رضامندى خداى سبحان باشد ، خدايى كه ارزش هر يك از فضايل را آن طور كه هست مى شناسد و براى سلوك هر انسانى مسلكى را معين نموده و آن انسان را به پيمودن آن مسلك تشويق نموده و براى ملازم بودن خطى كه برايش ترسيم كرده به او ارزشى معين كرده كه معادل انواع خدمات انسانى ، و معادل اعمال آن است.)
در چنين ظرفى ديگر هيچ خطى بر خطى ديگر برترى ندارد ، ساده تر بگويم در چنين ظرفى فضيلت آن مردى كه در معركه قتال حاضر مى شود و با كمال سخاوت خون خود را ايثار مى كند ، از فضيلت زنى كه وظيفه شوهرداريش را انجام مى دهد ، برتر نيست و نيز آن مرد حاكمى كه سرپرستى جامعه را به عهده گرفته ، چرخ زندگى مجتمع را مى چرخاند ، هيچ افتخارى بر آن زن ندارد و آن مردى كه بر مسند قضا تكيه زده هيچ برترى نسبت به زنى كه كودكش را تر و خشك مى كند ندارد ، چون منصب حكومت و قضا - البته براى كسى كه در آن دو منصب طبق حق عمل كند و حق را به حق دار برساند - جز خون دل و مشقت دنيوى اثرى ندارد چون در ظرف اسلام و براى مرد مسلمان قبول اين منصب ها در حقيقت خود را به معرض مخاطر و مهالك افكندن است ، چون هر لحظه ممكن است حق بيچاره اى را كه به جز رب العالمين حامى يى ندارد ضايع كند.
ان ربك لب المرصاد (سوره فجر آيه 14) رب العالمينى كه در كمين ستمكاران است ، بنا بر اين چه افتخارى هست براى مردان بر زنانى كه اگراين مسؤوليت ها را نپذيرفته اند ، براى اين است كه رب العالمين از آنان نخواسته و از آنان چيز ديگرى خواسته و برايشان ، خطى ديگر ترسيم كرده كه بايد ملازم خط خود باشند و راه خود را بروند.
پس در مجتمع اسلامى اين پست ها وقتى افتخار مى شود و زمانى اثر خود را مى بخشد و وقتى تعبد به آن براى صاحبش صحيح و مشروع مى گردد كه صاحبش در پذيرفتن آن نوعى ايثار كرده باشد و طورى تربيت شده باشد كه هر پستى را كه اجتماع به او مى دهد در نظرش مسؤوليت و بار گران باشد و در قبول آن از خود گذشتگى به خرج دهد ، در چنين مجتمعى اگر به مرد بگويند تو بايد به ميدان جنگ بروى يا كشور را اداره كنى ، به خاطر رضاى خدا اين بارسنگين را به دوش مى كشد و اگر به زن بگويند تو بايد در خانه بمانى و نسل را تربيت كنى ، او نيز به خاطر خدا قبول مى كند و هيچ تناقضى هم در اين دو قسم حكم نمى بيند.
آرى اختلاف شؤون و مقامات اجتماعى و اعمال بشرى به حسب اختلاف مجتمعات و جو آنها چيزى نيست كه كسى بتواند آنرا انكار كند ، يك سرباز ، يا يك حاكم و يا يك قاضى مسلمان ، اگر افتخار مى كند به خاطر يك احترام خرافى و غير واقعى نيست ، بلكه يك كرامت واقعى است و آن اين است كه توانسته در راه خدا مسؤوليتى سنگين را به عهده بگيرد ولى يك سرباز غير مسلمان كه در محيطى مادى تربيت يافته ، او نيز در جنگيدن و خون دادن و اينكه حاضر شده است جان خود را در راه وطن خود بدهد افتخار مى نمايد ، ليكن به خاطر يك احترام خرافى و غير واقعى افتخار مى كند و آن اين است كه وقتى كشته شد و به اعتقاد اونا بود و هيچ و پوچ گشت ، مردم نامش را در فهرست فداكاران در راه وطن مى برند و از خود نمى پرسد وقتى من هيچ و پوچ شدم كجا هستم كه از تعظيم نامم لذت ببرم.
و همچنين يك ستاره سينما در آن جامعه احترامى پيدا مى كند كه حتى رئيس جمهور هم آن احترام را نداشته باشد ، در حالى كه شغلشان و آنچه در طول عمر به مردم مى دادند ، بزرگترين عامل سقوط مقام زنان بود ، و شنيع ترين فحشا و سزاوار شنيع ترين سرزنش بودند.
پس همه اينها كه گفتيم علتش اين است كه ظرف زندگى خوبي ها و بديها و افتخارات و ننگها را معين مى كند ، چه بسيار جمعيت ها كه يك امر ناچيز و حقير را تعظيم و يك امر مهم و ارزنده را تحقير مى كنند ، پس هيچ بعيد نيست كه اسلام امورى را تعظيم كند و ما مسلمانانى كه در محيط ماديت و غربزدگى بار آمده ايم آن را حقير بشماريم يا اسلام امورى را حقير بشمارد كه در چشم و درك ما بسيار عظيم باشد و بر سر آنها سر و دست بشكنيم و ظرف در صدر اسلام ظرف تقوا و ايثار آخرت بر دنيا بود ، نه ظرفى كه فعلا ما داريم.
توضیحات سایت :در ارتباط با این متن ، توضیحاتی لازم است که آن را برای شما خواننده گرامی شرح می دهیم :
در باب ، حدیث منسوب به "اسما" :
در دین اسلام با اینکه بسیاری از تکالیف از زن ساقط شده است ، با این حال زن از ثواب بسیاری از این اعمال محروم نشده است ، در حقیقت در نزد خدا ، خانه داری زن ارزش کمتری نسبت به جهاد مرد ندارد و این شاهد لطف و کرم خداوند نسبت به زن می باشد. در روایت هم داریم که به عنوان مثال اگر زنی خانه شوهر خویش را جارو کند ، ثوابی معادل آزاد کردن چهل بنده را دارد. این در حالی است که زن نسبت به جارو زدن ِخانه همسر خویش هیچ مسئولیتی ندارد و اگر نتواند و یا نخواهد این کار را انجام دهد ، در پیشگاه خداوند هیچ گناهی را مرتکب نشده است.
اما مرد نسبت به جهاد و معاش و ... مکلف است و اگر آنها را انجام دهد ، هم به وظیفه خویش عمل کرده و هم ثواب و رضایت خدای متعال را به دست آورده و اگر قصور کند ، در پیشگاه خداوند گناهکار است.
از طرفی دیگر ، دلیل اجر بزرگ کارهای کوچک زن این است که مرد بدون همکاری زن ، نمی تواند به بسیاری از تکالیف خود جامعه عمل بپوشاند و بنابراین ، مرد با تکیه به زن است که می تواند به فضایل بزرگی نایل شود. پس عدالت حکم می کند ، زن نیز در اجر و پاداش مانند او باشد ، هر چند در ظاهر کارهای مردان بزرگ تر به نظر برسند. کما اینکه فذاکاری زن ، هر چند ظاهری کوچک داشته باشد ، اما فداکاری و ایثار اصلا کوچک نیست.
نکته دوم این حدیث این است که ، هنگامی زن در این ثواب ها بهره می برد که به همسرش در راه حق و حقیقت و خدا کمک کند و در زندگی ایثار کند و این شامل همه زنان نخواهد شد. اما با این حال با توجه به تاریخ می بینیم که در طول تاریخ زنان ایثار بسیاری کرده اند ، چه آنانکه شوهرانی نیکو داشته اند و چه ....
باز هم تاکید می کنم ، در اسلام واقعا به زن ارزشی خاص داده شده است ، زحمات و ایثار او هرچند اینکه در کنج خانه انجام شده ، اما اجری همانند جهاد در میدان های جنگ است ، این بهایی است که هرگز از سوی مردان به زن داده نشده است و با توجه به آمیزه های اسلام این بزرگترین ظلم به زن است.
در جوامع امروز ، ارزش زن به تحصیل و کار و شغل و درآمد و ... است - البته کسی مخالف همه اینها نیست - اما اسلام برای آن زن عشایر که نه سواد دارد و نه کلاس ! و فقط کار و بچه داری می کند ، اهمیت و اجری کمتر از آن زنی که در دانشگاه تدریس می کند و در کنفرانس های جهانی مدال و گواهینامه دریافت کرده ، قائل نیست ! چه بسا اینکه بیشتر هم باشد !!
اما زنی که دارای فضایل و علم باشد و به وظایف الهی و همسری و مادری خویش به درستی عمل کند ، نیز اجری چندین برابر خواهد داشت. نگاه اسلام به زن ، نگاه زن در اجتماع نیست ! بلکه از زن انتظار دارد ، همسر و مادر مهربان و بنده ایی پاک دامن و با تقوی باشد.
در اسلام کار زن در بیرون یا تحصیل او ، در صورتی که عفت و قداست او حفظ نشود نه تنها هیچ ارزشی ندارد بلکه گناه نیز است و یا اگر کار او با اجازه همسر او (در حدود الهی) نباشد این کار هیچ ارزشی ندارد.
در اسلام آنچه بیش از همه برای زن مهم است ، حفظ پاکی و پرهیز از اختلاط با نامحرمان است و تحصیل و کار و ... باید حول این محور باشد ، نه آنکه می بینیم در جوامع امروز ، زن برای به دست آوردن مدرک و کار حاضر می شود همه چیز خود را حراج کند.
امروزه با توجیهاتی روبرو هستیم مبنی بر اینکه اگر زن مدرک تحصیل و منزلت اجتماعی نداشته باشد ، در جامعه و یا حتی در نزد اقوام و اطرافیان و حتی همسر هیچ ارزشی ندارد !
باید تایید کنیم که متاسفانه این نظر در حال همه گیری است ، و متاسفانه کسانی خواسته و ناخواسته این بدعت بزرگ را به نام دین و ... رواج می دهند در واقع به خود و نسل های خود ستم بزرگی می کنند و به قول علامه زود است که شاهد در چشم رفتن این دود در چشمان خود باشند.
اما با همه این اوضاع و احوال ، زن مومن باید از این موارد دوری کند و در درجه اول به عفت خود ارج بنهد و سپس به فکر تحصیل و ... باشد. و لزومی ندارد که زن برای تحصیل حتما در اختلاط با مرد باشد. مگر مادران و خواهران معصومین ما ، زنانی بی سواد بودند ؟! (نعوذبالله) ایشان بانوانی بودند که در علم ستودنی و سرآمد بودند و این در حالی بود که با عفت ترین زنان در همه تاریخ بودند. کسب علم هیچ منافاتی با عفت ندارد ، اما من نمی دانم که در جامعه امروز چه ساز و کاری در حال اجراست که بسیاری در کنار کسب علم ، بسیاری از ارزش های خود را از دست می هند.
(البته آن چیزی که امروز به نام علم مردم در پی آن هستند مدرک است ، زیرا علم نوری است که تاریکی های جهل را روشن می کند و موجب سعادت انسان است ، و تحصیلی که به موازات آن ارزش ها از بین بروند ، مدرک است و نه علم)
متاسفانه گفتن و نوشتن اینها هیچ فایده ایی ندارد ، چون وقتی در جامعه ایی زشتی ها ارزش های بزرگ محسوب شوند ، در حقیقت آن جامعه ، جامعه عصر جاهلیت است ، جاهلیت مربوط به قرن 1 یا 21 نیست ، جاهلیت زمانی اتفاق می افتد که مردم از صراط مستقیم به راه های شیاطین بیفتند و گمان کنند ، با ارزش ترین اعمال را انجام می دهند.
در جامعه غرب نابودی زن به اسم آزادی صورت می گیرد و در جامعه ما نابودی زن با رفتارهای سلیقه ایی در دین ، و اصلاح این نیاز به انقلاب صاحب زمانی دارد ، چون مردم نمی خواهند رویه را تغییر دهند ! توجه کنید : نمی خواهند نه نمی شود.
وقتی حکومت ها ، برداشت های حزبی و سیاسی خود را از دین اجرا می کنند ، نتیجه همین است که امروز با آن مواجه ایم و فردایی که .... به امید روزی که بخواهیم خود را تغییر دهیم .....
منبع:
پایگاه نورالاسلام