لبخند ها
كولر
زن: چرا براي خونهمون كولر نميخري؟
مرد: به درد نميخوره! اونهايي هم كه خريدن، گذاشتن روپشتبوم!
دادگاه
قاضي: خجالت نميكشي روز روشن رفتي دزدي؟
دزد: شرمنده! من چشمهام ضعيفه، شب هم تاريكه نميتونم جايي رو ببينم!
ناله مرده
يك راننده تاكسي كه دو مسافر داشت به علت سرعت زياد تصادف كرد و يكي از مسافرانش مرد و ديگري زخمي شد. مسافر زخمي دائماً آه و ناله ميكرد. راننده تاكسي به او گفت اعصابم را خرد كردي. اين بابا مرده صدايش هم درنميآيد، اما تو كه فقط پايت شكسته اين همه ناله ميكني!
بسته اسكناس گمشده
راننده اتوبوسي با زحمت زياد اتوبوس حامل مسافرانش را كنار كشيد و رو به مسافرانش كرد و گفت: آقايان، خانمها كدام يك از شما يك بسته اسكناس كه يك كش مشكي به دورش بسته شده گم كرده؟ همه مسافران خوشحال شدند و گفتند من... من....
راننده گفت من كش آن بسته پول را داخل اتوبوسم پيدا كردهام!
چشم درد
يك نفر به دوستش گفت: چشمم به شدت درد ميكند. نميدانم بايد چه كنم؟ دوستش جواب داد: من پارسال دندانم درد ميكرد، آن را كندم و دور انداختم، خوب شدم!
بيمار كمحافظه
بيماري نزد پزشك رفت و پس از معاينه و گرفتن نسخه قصد رفتن كرد و پول ويزيت را فراموش كرد كه پرداخت كند اما ناگهان ايستاد و از دكتر پرسيد: آقاي دكتر بايد چه بخورم؟ دكتر گفت: شما هر چيزي ميتوانيد بخوريد غير از حق ويزيت بنده را!
انگور
مردي يك خوشة كوچك انگور خريد و به منزل برد و به هر كدام از بچههايش يك حبه داد. يكي از بچهها پرسيد: بابا چرا فقط يك حبه؟ مرد جواب داد: بچهجان بقيهاش هم همين مزه رو داره!