شوخی با کلمات
شوخي با كلمات
* آنقدر چشمانش تيز بود كه كتابي كه ميخواند پاره شد.
* دستانداز همه را دست مياندازد.
* آدم خسيس، عاطفه هم خرج نميكند.
* چون ميخواست دير برسد، خواب ماند.
پاسخ به:شوخی با کلمات
عمل جراحی:قصاب مدرن
کلنگ:قندشکن رستم
ابله:دست انداز صورت
زمستان:بهار سفید
خشت:موزائیک فقیر
اشک:تف چشم
روده:کوچه معده
خمره:کوزه ابستن
کلید:هندل قفل
دوچرخه:موتورسیکلت ورزشکار
اشکنه:ابگوشت بینوایان
تگرگ:نقل بی خاصیت
سم:ناخن خرکی
متر:شال گردن خیاط
انگشتر:قلاده دست
ریش تراش:کیسه کش صورت
تمبر:سرقفلی پاکت
لامپ:شمع برقی
شلوار:پای کت
دست شما تو دستکش
برق چشمانش فیوز نگاهم را پراند
بامزه بود
در کلاس نقاشی چاقو کشیدم پلیس امد زندانی ام کرد
عاشقم : آشی که در دوران غم پخته شود !
کته ماست : آن گربه مال ماست