برای علاقمندان به تاریخ سازمانهای دانشجویی و گروههای چریکی، شاید خواندن هیچ کتابی به جذابیت کتاب «چریکهای فدایی خلق»(١) نباشد. جذابیت آنگاه بیشتر میشود که بدانیم بقایای چریکهای فدایی خلق اگرچه در ابتدای امر از انصاف و دقت این کتاب ابراز رضایت کرده بودند اما پس از مدتی به ناگاه رویهای تخریبی را در انتقاد از کتاب در پیش میگیرند.(٢) این کتاب، روایتی است رمانگونه از زمینههای پیدایش و تطور سازمان چریکهای فدایی خلق که مبتنی بر نوشتهجات رهبران سازمان و همچنین اسناد منتشرشدهی ساواک میباشد.
معروف است که سازمان چریکهای فدایی خلق از به هم پیوستن و وحدت دو گروه «جزنی – ضیاءالدین» و «پویان – احمدزاده» در سال ١٣۵٠ شکل گرفت. این پیوند البته بیش از آنکه مبنایی تئوریک داشته و مبتنی بر درک واحدی از شرایط روز باشد، یک ادغام تشکیلاتی بود. ادغام دو گروه معتقد به مبارزهی مسلحانه که اختلاف نظر جدی در اولویت بخشیدن به مبارزه در شهر یا کوه داشتند. و این اختلاف نظر آن چنان وحدت دو گروه را لرزان ساخت که به فاصلهی چند سال، شکافی ترمیمناپذیر در بدنهی سازمان ایجاد شد و طرفداران هر یک از مشیها، راه مستقلی را در پیش گرفتند.
آنچه نویسنده در این کتاب به دقت مورد توجه قرار داده، زمینههای فکری گرایش به مرام چریکی در گروهی از دانشجویان است. این توجه البته فارغ از بررسی واقعیتهای جامعهی آن روز ایران نیست و بهخوبی تعارضهایی را که در نظر و عمل گریبانگیر جامعهی دانشجویی بوده است نمایان میسازد.
«بیژن جزنی» که از اوایل نوجوانی و بهدلیل روابط خانوادگی، سمپاتی ناگزیری نسبت به حزب توده پیدا کرده بود، از سازمان دانشجویی حزب توده در سالهای ٣١ و ٣٢ مسیری نهچندان کوتاه را پیمود تا پس از پشتسرگذاشتن رویدادهایی همچون کودتای ٢٨مرداد ١٣٣٢ و مبارزات دانشجویی سال ١٣٣٩ و بالماسکهی اصلاحات ارضی، از فعالیتهای اصلاحی و مبارزات مسالمتآمیز سیاسی در قالبهایی همچون حزب توده و جبههی ملی قطع امید نماید. چرا که به وضوح عملکرد ناکارآمد و توأم با خیانت و سرسپردگی رهبران این گروهها را مشاهده مینمود.
بیژن جزنی در سال ١٣٣٨ در حالی پا به دانشکدهی فلسفه و علوم تربیتی دانشگاه تهران میگذاشت که بازشدن فضای سیاسی کشور، شرایط را برای فعالیت احزابی همچون جبههی ملی مساعد ساخته بود. با اعلام «اللهیار صالح» مبنی بر کاندیداتوری در مجلس بیستم، جزنی در حالیکه "افکار روشنی علیه حزب منحلهی توده و له مبارزهی عمومی مردم در یک صف ملی بدون وابستگی خارجی" یافته بود به سازمان دانشجویی جبههی ملی پیوست.
فاش شدن تقلب در انتخابات اما سقوط دولت منوچهر اقبال و رویکار آمدن جعفر شریفامامی را در پی داشت. همزمان اعتراضات دانشجویی در قالب تظاهرات و اعتصابها نیز فضای عمومی بهمن ١٣٣٩ را ملتهب ساخته بود که با سرکوب شدید رژیم مواجه گردید. جزنی نیز متعاقب این مبارزات توسط ساواک دستگیر و پس از دو ماه آزاد شد.
سقوط دولت شریف امامی و به قدرت رسیدن علی امینی که با حمایتهای آشکار آمریکا، مأمور اجرای اصلاحات ارضی شده بود -و البته در رقابت با دربار به شکست محکوم شد- اولین تناقضهای رهبران جبههی ملی را آشکار ساخت. جزنی این تناقض را اینگونه بیان میکند: "جبههی ملی که نه رهبری انقلابی و نه نیروهای وسیع و باتجربه داشت، قادر نبود در این میان تأثیر چشمگیری بر جریان امور بگذارد. جناح راست جبههی ملی تحت رهبری اللهیار صالح چشم به حمایت آمریکا دوخته بود و آمریکا با حاکمیت امینی، انتخاب خود را کرده بود. بنا براین صالح و همکارانش بایستی برای جلب [موافقت] آمریکا و به دست آوردن موقعیت در صف نوبت بایستند. نیروی جناح چپ علیرغم تقاضاهای مثبت و نه انقلابی خود، قادر نبود مردم را به مبارزهای سازمانیافته و مؤثر کشانده و حرکت فزاینده و تکاملیابندهای را در جهت یک جنبش رهاییبخش آغاز کند. نتیجه این شده بود که جبههی ملی از نظر شعار و برنامه تقریباً خلع سلاح شود و مطالبهی «حکومت قانون» و تأکید بر آزادیهای اجتماعی، ظرفیت و کشش کافی برای تودهها نداشت".(٣) به هر حال این تناقضات مانع از ادامهی همکاری جزنی با جبههی ملی نشد. تا جایی که دستگیری او در اثر درگیریهای خونین میان رژیم و دانشجویان در بهمن ١٣۴٠، جزنی را به سوژهای دائمی برای ساواک تبدیل ساخت.
شاید بتوان قیام ١۵ خرداد را جزء اخیر علت تامه در رویگردانی جزنی از روشهای مسالمتآمیز مبارزه دانست. این قیام که بیش از هر چیز خشونت تمام و عریان رژیم را در قبال مردم آشکار ساخت، موجب شد تا جزنی در مناسبات و تعامل میان روحانیت و مردم، طبقات اجتماعی و قدرت سیاسی بازنگری کند و طیفهای مختلف روحانیت را از هم تمییز دهد. اگرچه او در نهایت تحلیلی طبقاتی از قیام ١۵خرداد دارد اما یک نکته را به درستی تشخیص میدهد و آن اینکه: "١۵خرداد نقطهی عطفی در رابطهی رژیم با مردم شد. نقطهی عطفی که در جریانهای سیاسی علنی و مخفی اثر بزرگ داشت".(۴) این در حالی بود که فعالیتهای جبههی ملی به اغمایی سخت فرو رفت و روح محافظهکاری حاکم بر رهبران آن بیش از پیش آشکار شد.
درست در همین زمان بود که بیژن جزنی در جلسات سه نفره که با داییاش «منوچهر کلانتری» و با «دکتر حشمتاله شهرزاد» داشت به فعالیتهای مخفی با محتوای کمونیستی ترغیب شد. این جلسات که حالا «کیومرث ایزدی» هم به آن پیوسته بود در حالی برگزار میشد که جزنی پیشنهادهای مطروحه در جلسه را -که علاوه بر بحثهای سیاسی روز مشتمل بر بحث درباب چگونگی انجام مبارزات مخفی بود- «حیرت انگیز» مینامد. زیرا "تقریبا هر سه نفر در مورد اینکه با یک کار خیلی فوری و کوچک می-توان حکومت را در دست گرفت فکر میکردند". (۵)
این جلسات هنوز به روشی مشخص برای مبارزه دست نیافته بود که جزنی دوباره دستگیر شد. اتهام او عبارت بود از دریافت نشریهی «پیام دانشجو» از فردی ناشناس و واگذاری آن به «بهمن پورشریعتی» برای توزیع در دانشکدهها. محکومیت جزنی این بار ٩ماه حبس بود. پس از سپریشدن این مدت او در بهمن ١٣۴۴ آزاد شد و فعالیتهای اقتصادی خود را در شرکت «تبلی فیلم» از سر گرفت.
در اوایل سال ١٣۴۵ منوچهر کلانتری مجدداً بیژن را به جلسات خصوصی دعوت کرد. این بار اما کیومرث ایزدی به دلیل اینکه اهداف و روشهای گروه را تقلیدی ناشیانه از مبارزات چریکی کشورهای انقلابی میدانست، دیگر به جلسات نیامد. جای خالی ایزدی را البته پس از مدتی «حسن ضیاءظریفی» پر کرد که به دعوت کلانتری آمده بود و بیژن او را از مدتها پیش و در جریان مبارزات دانشگاه و جبههی ملی میشناخت. ظریفی نیز «عباس سورکی» را به جزنی وصل کرد و سورکی به همراه دوستش «ضرار زاهدیان» به جلسات گروه پیوست. بالأخره پس از چند جلسه بحث و گفتوگو افرادی که در منزل سورکی جمع میشدند به این نتیجه رسیدند که اگرچه نمیشود با عدهی کمی انقلاب کرد ولی به هر حال تدارک انقلاب را میشود دید. و بدینصورت گامهای اولیه برای تشکیل گروه برداشته شد.
گروهی از اعضا در فکر طراحی سازمانی برای فعالیت تشکیلاتی بودند. کلانتری و شهرزاد و زاهدیان مسئول تمهید مقدمات فعالیتهای پارتیزانی و شناسیایی مناطقی شدند که زمینهی طبیعی و اجتماعی بیشتری برای عملیات چریکی داشت. جزنی و سورکی و ظریفی نیز مسئولیت توسعهی شبکهی سیاسی جذب نیرو را عهدهدار شدند. در همین راستا بود که جزنی با قاسم رشیدی و مجید احسن و فرخ نگهدار و دیگر دانشجویان رابطه گرفت.
بخشهای گوناگون جلد اول کتاب «چریکهای فدایی خلق» که به بررسی سازمان از اولین تکاپوهای شکلگیری تا بهمن ۵٧ اختصاص دارد، بدین شرح است:
تا سیاهکل، تکوین هستهی اولیه: راه طولانی/ راههای جنگلهم استراتژی، هم تاکتیک: پس از سیاهکل، حرکت به سوی ادغام/ اعلام موجودیت چریکهای فدایی خلق / مراقبت دائمی و بحران سازماندهی
غلبهی چریکیسم: غلبهی چریکیسم بر ایدئولوژی مبارزه/ قهر تشکیلاتی
دگردیسی جنبش و پیآمدهای آن: بنبستها و نشانههای بازنگری / مشی مسلحانه در بوتهی نقد
جنبش مسلحانه، خیزش مردمی: انشعاب/ تا بهمن جاویدان
تا کنون فقط جلد اول این کتاب –در ٩٨٠صفحه- منتشر شده و موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ابراز امیدواری کرده که جلد دوم کتاب که به بررسی سازمان چریکهای فدایی خلق پس از بهمن ۵٧ اختصاص دارد، به زودی منتشر شود.
اگر کتاب را خواندید، خواندن این مقاله (+) را هم از دست ندهید که نویسندهی کتاب در آن به شبهاتی دربارهی کتاب پاسخ داده است.
١. نادری، محمود، چریکهای فدایی خلق (از نخستین کنشها تا بهمن ۵٧)، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ١٣٨٧(+)
٢. مراجعه کنید به مقالهای از نویسندهی کتاب که در پایان همین پست لینک شده است.
٣. همان، ص۴۴
۴. همان، ص۵۴
۵. همان، ص۵٧
"وبلاگ رستاخیزجان"