عقب ماندگي ذهني و راه هاي پيشگيري
عقب ماندگي ذهني ناظراست بر عملكرد عمومي هوش كه بطور معني دار پايين تر از حد متوسط است و به طور همزمان ، همراه با نواقصي در رفتار سازشي است كه در دروان رشد و تحول ظاهر شده ، تعريف شده است.
عقب ماندگي ذهني بر اساس ميزان بهره هوشي از خفيف تا بسيار شديد (عميق) تعيين مي گردد. و براساس شدت علائم مرضي، از نظر پزشكي، و...طبقه بندي مي شود.
در زمينه علل عقب ماندگي ذهني دانشمندان ومحققان تا كنون به بيش از دو هزار علت اشاره نموده اند. در حالي كه هنوز بسياري از علل عقب ماندگي ذهني ناشناخته مانده است. در اين مقاله علل عقب ماندگي ذهني را كه رابينسون و رابينسون به نقل از ماهر به چهار گروه به شرح زير تقسيم كرده اند، بررسي شده است.
أ- عقب ماندگي به علت عوامل ارثي
ب- عقب ماندگي به علت اتفاقات دوران بار داري
ج- عقب ماندگي به علت حوادث زايماني و بعد از تولد
د- عقب ماندگي به علت عوامل محيطي ، اجتماعي و فرهنگي.
هر كدام از اين عوامل به تنهايي يا تركيبي ، ممكن است موجب عقب ماندگي ذهني در فرد شود. كه در اين قسمت تاثير هريك را به اجمال بررسي مي كنيم.
در پايان مقاله راه هايي براي پيشگيري از تولد كودك عقب مانده ذهني كه هدف اصلي است، ارائه گرديده است.
چكيده :
عقب ماندگي ذهني ناظراست بر عملكرد عمومي هوش كه بطور معني دار پايين تر از حد متوسط است و به طور همزمان ، همراه با نواقصي در رفتار سازشي است كه در دروان رشد و تحول ظاهر شده ، تعريف شده است.
عقب ماندگي ذهني بر اساس ميزان بهره هوشي از خفيف تا بسيار شديد (عميق) تعيين مي گردد. و براساس شدت علائم مرضي، از نظر پزشكي، و...طبقه بندي مي شود.
در زمينه علل عقب ماندگي ذهني دانشمندان ومحققان تا كنون به بيش از دو هزار علت اشاره نموده اند. در حالي كه هنوز بسياري از علل عقب ماندگي ذهني ناشناخته مانده است. در اين مقاله علل عقب ماندگي ذهني را كه رابينسون و رابينسون به نقل از ماهر به چهار گروه به شرح زير تقسيم كرده اند، بررسي شده است.
أ- عقب ماندگي به علت عوامل ارثي
ب- عقب ماندگي به علت اتفاقات دوران بار داري
ج- عقب ماندگي به علت حوادث زايماني و بعد از تولد
د- عقب ماندگي به علت عوامل محيطي ، اجتماعي و فرهنگي.
هر كدام از اين عوامل به تنهايي يا تركيبي ، ممكن است موجب عقب ماندگي ذهني در فرد شود. كه در اين قسمت تاثير هريك را به اجمال بررسي مي كنيم.
در پايان مقاله راه هايي براي پيشگيري از تولد كودك عقب مانده ذهني كه هدف اصلي است، ارائه گرديده است.
مقدمه:
در بين كودكان استثنايي، يعني افرادي كه به لحاظ ويژگي هاي خاص ذهني ،جسمي ، عاطفي و رواني در برخورداري مطلوب از تسهيلات و امكانات مختلف جامعه ،آموزش و پرورش و... نيازمند توجه وحمايت فوق العاده مي باشند.
كودكان عقب مانده ذهني به واسطه ي پيچيدگي خاص هوش و عقب ماندگي هوشي جايگاه قابل ملاحظه اي دارند.
عليرغم آنكه تا كنون بيش از دو هزار علت براي عقب ماندگي ذهني عنوان گرديده است.
معهذا هنوز بسياري از علل عقب ماندگي ذهني ناشناخته مانده است. طبق آمار هاي مختلف كه مبتني بر تحقيقات و مطالعات فراوان است. حدود سه درصد از كل كودكان و دانش آموزان سنين مدرسه رو به طور قابل ملاحظه اي دچار عقب ماندگي ذهني بوده اند. لذا لزوم شناخت اين قبيل كودكان و آشنايي هر چه بيشتر با علل وقوع عقب ماندگي ذهني و از همه مهمتر روش هاي پيشگيري از آن امري كاملا واجب و اجتناب ناپذير است.
مقاله حاضر مقدمه اي است در امر شناخت ويژگي ها ،علل و راه هايي براي پيش گيري از عقب ماندگي ذهني (كه هدف اصلي مقاله مي باشد) است. اميد آن كه مورد استفاده و مفيد واقع گردد.
تعاريف :
تاكنون در هيچ يك از كتاب هايي كه در مورد عقب ماندگان ذهني نوشته شده است تعريف جامع و كاملي كه مورد تاييد همه يا اكثريت متخصصين فن باشد ذكر نشده است و اين مساله بيشتر بخاطر پيچيدگي ماهيت عقب ماندگي ذهني است. نمي توان عقب ماندگي ذهني را بصورت يك پديده مطلق تعريف كرد، بلكه بايستي عقب ماندگي ذهني را بعنوان پديده اي چند وجهي كه وجوه آن به فيزيولوژي، روان شناسي، پزشكي، تعليم و تربيت و جامعه شناسي محدود مي گردد، مورد بررسي قرار داد (داورمنش،1376).
در اين مختصر به چند تعريف اشاره مي شود:
انجمن آمريكايي نقص ذهني ، عقب ماندگي ذهني ناظر است بر عملكرد عمومي هوش كه بطور معني دار پايين تر از حد متوسط است و به طور همزمان ، همراه با نواقصي در رفتار سازشي است كه در دروان رشد و تحول ظاهر شده است، تعريف كرده است (رابينسون و رابينسون ، ترجمه ماهر، 1376).
عقب ماندگي ذهني مربوط به كنش عمومي هوش كه به طور معني دار يا قابل ملاحظه اي كمتر از حد متوسط عمل كرده و با نواقصي در رفتار سازشي توام بوده و در دوران رشد پديدار شده است (گروسمن ،1973).
عقب ماندگي ذهني مربوط به عملكرد پايين تر از حد متوسط عمومي هوش كه در دوران رشد ظاهر شده و همراه با اختلالاتي در رفتار سازشي است (هبر ،1961).
مفهوم عقب ماندگي ذهني از ديدگاه پياژه عبارت است از نارسايي ظرفيت عملياتي در فرد . كودك زماني كه به حدي از سازش يافتگي مي رسد به تعادل دست مي يابد و سازش و ظرفيت عقلي را با هم داراست ؛ پس عقب ماندگي ذهني را نارسايي بر اثر توقف در سطح عملياتي در نظر مي گيرند( منصور،1370).
تعريف هوش: وكسلر هوش را به عنوان توانايي كلي جامع فرد براي اين كه به طور هدفمند عمل كند و به طور منطقي بيانديشد و به طور موثر با محيطش به مبادله بپردازد ، تعريف كرده است.
تعريف رفتار سازشي : ثمر بخشي يا درجه اي كه افراد مي توانند استاندارد هاي مانند استقلال شخصي و مسئوليت اجتماعي را كه از سن و گروه فرهنگي آنها انتظار مي رود از خود نشان دهد. به سبب اين اين انتظارات از گرووه هاي سني مختلف متفاوت خواهد بود(گروسمن ،1973).
دوران رشد وتحول: دوران رشد وتحول از تولد تا هجده سالگي است.
به طور معني دار پايين تر متوسط : ناظر است بر نمره اي بيش از دو انحراف استاندارد زير ميانگين (متوسط)در يك آزمون ميزان شده هوشي.
طبقه بندي عقب ماندگي ذهني :
عقب ماندگي ذهني بر اساس ميزان بهره هوشي از خفيف تا بسيار شديد (عميق) تعيين مي گردد. كه به چند طبقه بندي اشاره مي شود.
قديمي ترين طبقه بندي از عقب ماندگي ذهني بر اساس شدت علايم مرضي است.
1. كانا باهوشبهر 30 ـــ 0
2. كاليو باهوشبهر 50 ـــ 30
3. كودن باهوشبهر 70 ـــ 50
طبقه بندي از نظر پزشكي:
1. عقب ماندگي اوليه (ارثي) ( كه حدود 30تا40 درصد عقب ماندگي هاي ذهني را تشكيل مي دهند).
2. عقب ماندگي ثانويه (محيطي)
طبقه بندي از لحاظ آموزشي (تربيتي):
1. عقب مانده ذهني آموزش پذير 70 ـــ 50
2. عقب مانده ذهني تربيت پذير 50 ـــ 25
3. عقب مانده ذهني حمايت پذير 25 ـــ به پايين
جديدترين تقسيم بندي مربوط به چهارمين طبقه بندي راهنماي آماري و تشخيصي اختلالات رواني (DSM IV ) است كه به شرح زيراست:
عقب ماندگي ذهني خفيف
عقب ماندگي ذهني متوسط
عقب ماندگي ذهني شديد
عقب ماندگي ذهني عميق
عقب ماندگي ذهني با شدت غيراختصاصي (كاپلان و سادوك ، ترجمه ارجمند، 1385).
رواج عقب ماندگي ذهني:
به سبب اين كه عقب ماندگي ذهني فقط ناظر برميزان هوش پايين نيست بلكه شامل شكست ها و ناكامي ها در رفتار سازشي مي گردد.
به نظر مي رسد كه احكام آماري مربوط به رواج و شيوع اين وضع با خطاي بسياري همراه باشد. اگر به توضيح به هنجار هوش بنگريم هوش بر70 تا دو انحراف معيار زير ميانگين را حد بالاي عقب ماندگي ذهني بگيريم باور خواهيم داشت كه نزديك به سه درصد از جمعيت در طيف عقب مانده هاي ذهني قرار مي گيرند .
سبب شناسي عقب ماندگي ذهني :
با توجه به پيچيدگي عقب ماندگي ذهني و عدم دست يابي به يك تعريف كامل و جامع از عقب ماندگي ذهني به نحوي كه مورد پذيرش تمامي متخصصين فن باشد در زمينه علل عقب ماندگي ذهني دانشمندان ومحققان تا كنون به بيش از دو هزار علت اشاره نموده اند. در حالي كه بسياري از علل عقب ماندگي ذهني نا شناخته مانده است. براي سهولت مي توان علل و شرايط به وجود آمدن عقب ماندگي ذهني را به شرح زير بيان نمود (تفكيك علل مختلف عقب ماندگي ذهني امري ساده نيست در واقع جدانمودن عوامل ژنتيكي و محيطي و فرهنگي به طور كاملا مشخص تقريبا غير ممكن به نظر مي رسد).
انجمن نقايص ذهني در آمريكا عومل عقب ماندگي ذهني را در نُه گروه به قرار زير مطرح كرده است :
2. عفونت ومسموميت ها
3. زخم يا عوامل فيزيكي
4. تغذيه و سوخت و ساز
5. بيماري هاي مغزي فاحش
6. ناهنجاري هاي كروموزومي
7. اختلالات دوران حاملگي
8. عقب ماندگي هاي ناشي از اختلالات رواني
9. تاثير عوامل محيطي
10. عوامل ناشناخته قبل از تولد (گروسمن به نقل از سيف نراقي ، 1372).
رابينسون و رابينسون به نقل از ماهر علل عقب ماندگي ذهني را به چهار گروه به شرح زير تقسيم كرده اند كه عبارت اند از :
أ- عقب ماندگي به علت عوامل ارثي
ب- عقب ماندگي به علت اتفاقات دوران بار داري
ج- عقب ماندگي به علت حوادث زايماني و بعد از تولد
د- عقب ماندگي به علت عوامل محيطي ، اجتماعي و فرهنگي.
هر كدام از اين عوامل به تنهايي يا تركيبي ، ممكن است موجب عقب ماندگي ذهني در فرد شود. كه در اين قسمت تاثير هريك را به اجمال بررسي مي كنيم.
أ- عقب ماندگي به علت عوامل ارثي:
هرگونه اختلال ژنتيكي و كروموزومي كه اغلب بصورت ارثي در خانواده ي پدري يا مادري كودك وجود دارد، در بوجود آمدن كودك با ضايعات و اختلالات حسي و حركتي و ذهني نقش موثري دارد . در واقع عوارض و مشكلات وراثتي باعث ايجاد اختلالات فراوان در رشد جسمي و ذهني كودكان مي گردد.
گروهي از كودكان كه بعلت نارسايي هاي ژنتيكي دچار عقب ماندگي ذهني شده اند اغلب داراي اختلالات ديگري نيز مي باشند . آن تعداد از نوزادان ناقص كه مرده متولد مي شوند اغلب به علت همين اختلالات ژنتيكي مي باشد كه نتوانسته اند در حالت طبيعي رشد و نمو كنند .
برخي ديگر بعلت مشكلات ژنتيكي در حالت وخيمي بدنيا مي آيند نياز فوري و شديدي به مراقبت پزشكي داند. كودكاني كه بعلت اختلالات ژنتيكي دچار عقب ماندگي مي شوند داراي خصوصيات جسمي و ذهني يكسان نمي باشند.
بطور مثال كودكان منگول كه بعلت اختلال كروموزومي به دنيا مي آيند و وجوه و خصوصيات مشتركي با هم دارند باز هم به طور يكسان نيستند.
ب- عقب ماندگي به علت اتفاقات دوران بار داري:
1. سيفليس (كوفت ):
نوعي بيماري است كه توسط انگي بنام تره پونماپاليدوما كه از را جفت عبوره كرده و جنين را آلوده مي كند. اين بيماري براي جنين و رشد طبيعي آن بسيار خطر ناك است. ويروس سيفليس علاوه بر ايجاد نارسايي هوشي در كودك، ناهنجار هاي حسي و حركتي، كوري، صرع، اختلالات قلب و عروق و مسائل رواني را نيز سبب مي گردد.
2. سرخچه ( سرخجه ):
بيماري عفوني و ويروسي است كه اين بيماري اگر در سه ماهه اول بار داري پديدار شود ، موجب نارسايي هوشي ، نابينايي، ناشنوايي و ... مي شود. واكسن اين بيماري باعث پيشگيري از ابتلاء به اين بيماري شده و دختراني كه قبل از ازدواج به سرخچه مبتلا نشده اند تزريق واكسن اين بيماري توصيه شده است.
ساير عفونت ها ي ويروسي مانند تب خال ،آنفلانزا ، اوريون و ... ممكن است آثار مختلف و ناهنجاري هاي گوناگون و نارسايي هوشي در كودك ايجاد كند.
3. عامل همخوني Rh
اين عامل در ايجاد ناهنجاري هاي هوشي تاثير فراوان دارد ، عدم تجانس عاملRh مادر و پدر اهميت بسياري دارد بويژه هنگامي كه Rh مادر منفي و Rh پدر مثبت باشد. در بارداري اول مقداري از Rh مثبت جنين از پدرش گرفته داخل خون مادر مي شود و در خون مادر ماده ضد Rh را مي سازد كه همين آنتي كور در زايمان هاي بعدي باعث خراب شدن خون جنين شده و بيماري كرن ايكتروس را به وجود مي آورد كه باعث رسوب املاح آهن حاصل از خراب شدن گلبول هاي قرمز كودك در سلول هاي مغز مي باشد ، يرقان حاصل از اين بيماري باعث عقب ماندگي ذهني ، فلج مغزي و ... مي شود.
4. عوامل تراتوژيك ( عوامل آسيب زا) :
اين عارضه شامل عواملي است كه اگر مادر در دوران بارداري در معرض آن ها قرار گرفته و يا مورد استفاده قرار دهد براي جنين مضر است ؛ مانند پرتو نگاري ( اشعه X ) ،مصرف دارو ها ( تاليدوميد ) ،فلزات سنگين ( سرب و جيوه) و هرمون هاي جنسي ،كمبود ويتامين ها مخصوصاَ AوD و مصرف بيش از اندازه ويتامين ها از جمله A وK ، مصرف زياد ويتامين D كه باعث افزايش كلسيم در خون نوزاد مي شود.
4.1. تاثير اشعه X : قرار گرفتن مادران باردار به دفعات وبه مدت طولاني در ماههاي اول بارداري در معرض تابش اشعه X ( مخصوصاً به شكم و ناحيه لگن مادر) باعث اختلالاتي از قبيل عدم رشد جنين، كمبود وزن، عدم رشد مغز، ميكروسفالي ، هيدروسفالي ، و نارسايي هاي هوشي و نقايص بدني مي شود.
4.2. تاثير داروهاي شيميايي: مصرف هر دارويي بيجا در زمان بارداري مخصوصاً در سه ماهه اوليه بارداري ، اگر به مدت طولاني هم مصرف نشود خالي از ضرر نيست.
4.3. مسموميت سرب: در مسموميت شديد سرب نرخ مرگ و مير بالاست و آسيب ديدگي دايمي رواج كامل دارد. در بزرگسالان عوارضي چون كم خوني، دردهاي حاد روده اي و بيماري هاي سيستم عصبي پيراموني مشاهده مي شود. در كودكان ممكن است آنسفالوپاتي ، عقب ماندگي ذهني، صرع هاي قابل بازگشت و فلج مغزي رخ دهد( پرل اشتاين و آتالا به نقل از ماهر،1377).
5. اعتياد :
اعتياد والدين به مشروبات الكلي موجب مسموميت شده و ژن مسموم باعث نقص هوشي و ضعف عمومي در رشد طبيعي و ناهنجاري هاي حسي و حركتي و گاهي سبب عقب ماندگي ذهني و ناهنجاري هاي مغزي نيز مي گردد(بخشي از نتايج تحقيقات دانشگاه لندن،1979).
همچنين تحقيقات نشان مي دهد كه مصرف مواد مخدر به علت خاصيت تنگ كنندگي رگها كه توسط نيكوتين اعمال مي شود و وجود مونواكسيد كربن موجود در سيگار، از عوامل موثر در به وجود آمدن نوزادان سبك وزن و نارس مي باشد و نوزادان سبك وزن تر از حد طبيعي گاهي دچار بعضي از ناهنجاري هاي بدني و ذهني و عاطفي مي گردند.
6. هيجانات مادر:
هيجان هاي ناگهاني و شديد و يا دائمي مادر بر روي جنين تاثير مي گذارند علت اين تاثير، تغييرات اساسي بيوشيميايي است كه به خاطر چگونگي ترشح هورمون هاي غدد داخلي در ارگانيسم مادر روي مي دهد. مادراني كه در دوران بارداري با استرس ها و مشكلات گوناگوني روبه رو هستند، اين مشكلات در آن ها ايجاد تنش مي كند و نوزاد كم وزن متولد مي شود.
7. سوء تغذيه مادري در دوران آبستني:
سوء تغذيه مادري به هنگام دوران آبستني به كم وزني نوزاد در وقت تولد منتهي مي شود.
8. سن والدين:
همانطور كه نتايج تحقيقات نشان مي دهد كه كروموزم ها در خانم ها از سي سالگي به بعد تغييراتي پيدا مي كند و ممكن است باعث تولد كودك عقب مانده ذهني شود. بهترين سن ازدواج و زايمان طبق تحقيقات انجام شده بين 20 تا 28 سالگي گزارش شده است، قبل از اين دوران به علت عدم رشد كافي اعضاي تناسلي احتمال زايمان هاي مشكل زياد است و بعد از سن نيز مخاطرات آوردن كودك عقب مانده بيشتر مي شود(ميلاني فر ، 1374).
چسبندگي كروموزومي با افزايش سن مادر بطور قابل ملاحظه اي افزايش مي يابد و عوارض ديگر مربوط به دوره ي آبستني نيز تا حدي با افزايش سن، بيشتر مي شود. در مطالعه اي كه ليلين فلد ، پاسامانيك انجام دادند و مكرراً به آن استناد مي شود، از 1107 كودك عقب مانده ذهني و همين تعداد افراد گروه گواه ، ريسك عقب ماندگي ذهني در كساني كه مادرنشان بعد از 35 سالگي صاحب اولين فرزند شده بودند، بسيار بالا بود (رابينسون و رابينسون به نقل از ماهر، 1377).
ج- عقب ماندگي به علت حوادث زايماني و بعد از تولد:
حوادث زايماني
نارسي : بعضي از نوزادان به هنگام تولددر حدود 5/2 كيلوگرم يا كمتر وزن ارند ، نوزادان كم وزن بخش بزرگي از كساني كه در دوران نوزادي مي ميرند و يا معمولا نابهنجاري هاي عصب شناختي از خود نشان مي دهند، را تشكيل مي دهد. بين نارسي و طبقه اجتماعي پايين پيوند مستحكمي وجود دارد . در مطالعات مختلف نشان داده شده كه مادران متعلق به طبقات اجتماعي اقتصادي پايين ترآمادگي بيشتري براي داشتن كودك كم وزن دارند.
ديررسي : با توجه به تاريخ آخرين دوره قاعدگي ،مدت حدود چهار درصد از آبستني ها ، بيش از 42 هفته يا بيشتر ادامه مي يابد . اثرات آبستني طولاني كاملا متغير است . گاه جنين به رشد خود ادامه داده و به وزنش اضافه مي شود و به نظر مي رسد كه خطري متوجه نمي باشد. در ديگر موارد، جنين در بدست آوردن مواد غذايي نا كام شده و در رحم گرسنه مي ماند ،به طوري كه وزن خود را از دست مي دهد . در حالي كه دوره آبستني به سرآمده باشد ماما هاي انگليسي زايمان غير طبيعي (سزارين )را توصيه مي كنند و در آمريكا اغلب ماماها تر جيح مي دهند كه دوران آبستني تا سه هفته پس از تاريخ مقرر ادامه يابد.
زايمان هاي طولاني: در بعضي از مواقع بواسطه طول مدت زايمان و ايجاد شرايط نامساعد براي جنين ، فشار هاي غير طبيعي بر نوزاد وارد آمده و سبب اختلالات ذهني مي گردد. معمولاً علل زايمانهاي طولاني عبارتند از : عدم تناسب بين جمجمه كودك واستخوان لگن مادر ، حالت كم حركتي رحم ، بزرگي غير عادي نوزاد ،قرار گرفتن غير عادي كودك در رحم مادر ، واكنش هاي هيجاني و غير عادي مادر كه سبب جلو گيري از توليد به موقع نوزاد و فشار وارد بر وي مي شود . پيچيدگي بند ناف به دور گردن نوزاد، نارسي كودك، نارسي تنفسي و ... معمولاً در اثر زايمانهاي طولاني، سختي تولد نوزاد چند برابر شده و در نتيجه نوزاد از همان لحظات اول خسته و آسيب ديده يا احياناً نيمه جان به دنيا مي آيد . معمولاً بر اثر فشار زياد يا طولاني ، ناحيه سر صدمه ديده و گاهي نوزاد بي حالي و خفگي مي شود و از نخستين مرحله تولد كه آغاز سازگاري فيزيولوژيكي و بيولوژيكي با محيط است ، كودك از فعاليت باز مي ماند و هواي كافي و لازم به سلول هاي او نمي رسد و همين وقفه موجب نقصان رشد عمومي و عقب ماندگي ذهني نوزاد مي شود.
صدمه مستقيم به سر : وضع حمل نوزاد از كانال طبيعي تولد مي تواند فرآيندي مشكل و پر حادثه باشد ، در بعضي از مواقع ضربه ها و لطمه هاي وارده بر مغز از جمله عوارض متداول عقب ماندگي ذهني و است.استفاده از وسايل فيزيكي و مكانيكي پزشكي مانند فورسپس در بسياري از موارد اگر با دقت لازم نباشدباعث وارد آمدن فشار بر جمجمه و مغز نوزاد شده و عوارض گوناگوني از جمله نارسائي ذهني و اختلالات حسي و حركتي را سبب مي شود . در مطالعات مربوط به رابطه ي عملكرد هوشي و وضعيت سر جنين در طول وضع حمل ، معلوم گرديد كه بين نوزاداني كه عادي متولد شده اند ، و نوزاداني كه دچار آسيب شده اند ، از نظر هوش و كنترل بدن تفاوت هايي وجود دارد.
بطور كلي عللي كه در هنگام بارداري و زايمان و تولد كودك سبب عقب ماندگي ذهني مي گردد اكثراً قابل پيشگيري است. بنابراين حفظ كردن مادر از برخورد با عوامل سوء در دوران بارداري و امكانات صحيح و زايمان بموقع و مراقبت كافي و كامل از نوزاد ( پيشگيري از كمبود اكسيژن در نوزاد، جلوگيري از اسيدوز، اصلاح كمبود قند خون و اختلالات بيوشيمي ديگر نوزاد) از اثر گذاشتن بر روي مغز كودك، و در نتيجه از عقب افتادگي ذهني جلوگيري خواهد كرد (فيض،1373).
حوادث بعد از تولد
عفونت ها: عفونت ها دو نوع هستند : مننژيت و آنسفاليت.
التهاب مغز(آنسفاليت) يا التهاب پرده هاي مغز را (مننژيت) در اثر عفونت هاي باكتريايي، يا ارگانيسم هاي سلي بوجود مي آيد. گاه التهاب مغز به ضايعاتي منجر مي شود كه گردش ماده مغزي ـ نخاعي را متوقف كرده و موجب هيدروسفالوس مي گردد. مننژيت در اوان كودكي رخ مي دهد و با آنتي بيوتيك ها قابل درمان است، ولي آنسفاليت معمولاً معلول ويروس هايي چون سرخك، آبله مرغان، سياه سرفه، آنفلونزا است. بنابراين معالجه آن با آنتي بيوتيك ها نتيجه بخش نيست.
مسموميت ها: در برخي از مسموميت ها ي غذايي و دارويي در كودك بويژه در دوران شيرخوارگي و خردسالگي سبب ضايعاتي در سيستم عصبي و مغزي و بالنتيجه عقب ماندگي ذهني مي گردد.
ضربه هاي وارده به مغز كودك: در بسياري از موارد ضربه هاي وارده بر مغز كودك مخصوصاً در سنين اوليه كه هنوز جمجمه كودك محكم و استخواني نشده است، هر ضربه و فشار بسهولت بر مغز اثر مي گذارد و سبب ضايعات مغزي و بالطبع عقب ماندگي ذهني و يا اختلالات حسي و حركتي مي شود. مراقبت از كودك در اين شرايط از اهميت بسزايي برخوردار است.
اختلالات غدد داخلي كودك: در بعضي از موارد به علت اختلالات غدد داخلي بويژه غده هاي هيپوفيز و تيروئيد نارسايي هايي در سوخت و ساز بدن كودك فراهم مي شود كه از جمله مانع رشد طبيعي دستگاه مغز و اعصاب كودك مي گردد. و اين نقص در غدد و متابوليسم بدن توليد ناهنجاري مي نمايد كه موجب اختلالات گوناگون در فعاليت هاي ذهني و حسي و حركتي مي شود.
كمبود غذا و سوء تغذيه : سوء تغذيه و فقدان يا نارسايي بعضي از مواد غذايي لازم براي رشد طبيعي كودك موجب اختلال در رشد عمومي و بعضاً ناتواني عصبي و ناهنجاري رواني گشته و عقب ماندگي ذهني را سبب مي گردد. بطوري كه بسياري از كودكان و نوجوانان كه از تغذيه لازم برخوردار نبوده بر اثر گرسنگي مستمر تا حدود سه سال نسبت به همسالان خود عقب ماندگي ذهني داشته اند كه جبران آن در سنين بالاتر به سختي انجام پذير است.
خستگي هاي جسمي و رواني : در بسياري از موارد فرسودگي هاي شديد موجب ضعف و مسموميت تدريجي بدن شده و بر مغز و اعصاب كودك اثر نامطلوب مي گذارد و كودك را از رشد طبيعي تن و روان باز مي دارد. همچنين خستگي هاي ذهني رواني كه بعلت تعارض و كشمكش هاي شديد طولاني عاطفي و اضطراب و هيجانات منفي عارض مي گردد موجب فرسودگي و اختلالات و كندذهني مي گردد.
د- عقب ماندگي به علت عوامل محيطي ، اجتماعي و فرهنگي:
عوامل محيطي بسياري در هوش و سازگاري همه ي كودكان از جمله عقب ماندگان ذهني تاثير دارد. تاثيرات محدودتري در بروز عقب ماندگي ذهني دارند و شامل فقر، تغذيه، ناپايداري خانواده، وضعيت اقتصادي ـ اجتماعي بد و محروميت هاي فرهنگي و استرس هاي مكرر و فوق تحمل در محيط زندگي كودك مي باشد. عدم ارائه تسهيلات و برنامه هاي آموزش و پرورش كه معمولاً بر اثر فقر فرهنگي و محيطي و اقتصادي و اجتماعي مي باشد. ازجمله عواملي است كه در ركود هوشي كودكان موثر است. در اين صورت عقب ماندگي بيشتر به فقر فرهنگي و ضعف انگيزه ها و محركات لازم و ضروري محيط تربيتي كودك است. فقدان محركات محيطي مناسب موجب مي گردد كه كودك انگيزه هاي لازم در تحرك و تلاش و تفكر وكسب تجارب تازه كه در پرورش رشد هوشي كودك بسيار مهم مي باشد، نداشته باشد. همچنين وجود خانواده ها و محيط هاي مضطرب و پرتشنج و حضور والدين ناراحت و پرخاشگر كه مرتب بي دليل كودك خود را سرزنش نموده و تنبيه مي نمايند، باعث مي شود كه كودك از نظر عاطفي رشد سالم و طبيعي و سازگار با محيط نداشته و دچار خمودگي و نارسايي هوشي گردد.( اكثريت كودكان عقب مانده ذهني جامعه متعلق به گروه عقب مانده هاي رواني اجتماعي مي باشند. (فقر فرهنگي) و بيشتر در سطح آموزش پذير هستند (حيدري،1379).
پيشگيري :
اگرچه هنوز تمامي علل مربوط به عقب ماندگي ذهني بطور كامل روشن نگرديده و همچنين علوم پزشكي و روانپزشكي هنوز نمي تواند درمان خاصي را براي افراد عقب مانده ذهني ارائه نمايند، ولي براساس آنچه تاكنون در اين باره آشكار شده است. حقيقت آن است كه اين دانسته ها ، هرچند محدود، مي تواند ما را در پيشگيري از عقب ماندگي ذهني ياري نمايد.
پيشگيري اوليه : جلوگيري از ظهور عوامل ايجاد كننده عقب ماندگي ذهني بخصوص عوامل قبل از تولد از اهميت ويژه برخوردار است.
1. مراجعه به مراكز مشاوره خانواده و مشاوره ژنتيك قبل از ازدواج، امري مناسب و در موارد زير بسيار ضروري است:
• ازدواج فاميلي
• وجود فرد معلول در يكي از خانواده هاي طرفين
• ابتلاي يكي از طرفين به مشكلاتي چون صرع، بيماري قند و مانند آن
• تمايل به داشتن فرزند بيشتر در حاليكه فرزند قبلي معلول باشد.
2. ممانعت از بارداري زنان در سنين بسيار كم (نوجواني) و در سنين بالا (بيشتر از 40سال).
3. مادراني كه براي جلوگيري از حاملگي مدتي از وسايل پيشگيري استفاده كرده اند، بهتر است تحت نظارت پزشك اقدام به بارداري كنند.
4. ناسازگاري گروه هاي خوني و بويژه Rh مادر و نوزاد بايد مورد توجه پزشك و والدين قرار گيرد.
5. استفاده از هر نوع دارو بويژه در ماههاي اول بارداري بايد با نظر پزشك متخصص انجام شود.
6. رسانه هاي گروهي با همكاري متخصصان زيربط و باتوجه به مواد خوراكي موجود در جامعه، لازم است برنامه هاي مناسب براي مادران باردار توصيه كنند.
7. با توجه به اثرات سوء پرتابي در هنگام بارداري به ويژه ماههاي اول، هرگونه اقدامي از اين نوع بايد با نظر پزشك متخصص انجام شود.
8. مادران باردار بايد در حد امكان از تماس با بيماران مبتلا به بيماري هاي عفوني و ويروسي پرهيز كنند.
9. مادران باردار لازم است از استعمال دخانيات، مواد مخدر، و مشروبات الكلي جداً پرهيز كند.
10. شرايط محيطي بايد بگونه اي باشد كه مادران باردار حتي الامكان در معرض تحريكات شديد و ناگهاني هيجاني و عاطفي قرار نگيرند.
11. متخصصين بايد در موقع استفاده از ابزار كمكي جهت زايمان هاي سخت، نهايت دقت را بعمل آورند تا خطري متوجه نوزاد نشود.
12. در هنگام تولد، بايد خون و ادرار كودك براي اندازه گيري مواد مختلف آن مورد آزمايش قرار گيرد، تا اگر عدم تعادلي وجود دارد بموقع بتوان اقدامات لازم را انجام داد.
13. اسباب بازي ها و وسايلي كه براي استفاده كودكان تهيه مي شود لازم است از جهت ايمني و بي خطر بودن مورد توجه قرار گيرد.
14. تزريق بموقع واكسن ها و نيز ارجاع سريع كودك بيمار به پزشك متخصص، امري حتمي است.
15. مراقبت و مواظبت جدي كودك خردسال در مواجهه با سوانح و تصادفاتي كه منجر به آسيب هاي مغزي مي شود، هميشه مورد سفرش است.
16. كم كاري غده تيروئيد مادرزادي و بيماري فنيل كتونوري از بيماري هايي هستند كه اگر زود تشخيص نشوند باعث عقب ماندگي ذهني خواهند شداگر در ماه اول تولد تشخيص داده شود قابل پيشگيري است.
پيشگيري ثانويه :
عقب ماندگي ذهني درمان ندارد و بهترين راه كنترل جلوگيري از بروز آن است. بنظر نمي رسد داروهاي خاصي نيز در كنترل پيشرفت اختلال موثر باشد. مهمترين روش درماني افراد عقب مانده ذهني افزايش ميزان سازگاري آن ها، محيط زندگي و تنظيم توقعات محيطي، سطح كارآيي اين افراد در خانواده و جامعه مي باشد. مهمترين مساله اين است كه عقب افتادگي كودك هرچه زودتر تشخيص داده شود و اقدامات اساسي در همه جهات انجام گيرد تا آنچه در توانايي ذاتي كودك نهفته است خودنمايي كند و كودك زندگي طبيعي داشته باشد.
پيشگيري ثالث :
انجام مشاوره خانواده و مشاوره فردي در جهت محدود كردن تاثيرات عقب ماندگي ذهني ضرورت دارد . استفاده از روش هاي توصيه شده توسط افراد متخصص در تقويت و حفظ كارآيي عملي اين افراد مي تواند باعث افزايش اعتماد به نفس و ساز گاري مناسب تر با استرس هاي معمول زندگي افراد عقب مانده ذهني گردد. آموزش كودك و خانواده ، آموزش مهارت هاي كلامي، محيطي، ارتباطي، اجتماعي، همچنين آموزش هاي ويژه و فيزيوتراپي و آموزش هاي مهارت هاي جسمي همگي مي توانند در سازگاري و رشد بهتر اين افراد و توانبخشي آنان كمك موثري داشته باشند.
منابع و ماخذ :
1. احمدوند، محمدعلي.(1380). روان شناسي كودكان استثنايي. تهران : انتشارات دانشگاه پيام نور.
2. افروز، غلامعلي. (1362). آموزش و پرورش كودكان استثنايي. تهران : انتشارات دانشگاه تهران.
3. افروز، غلامعلي. (1376). كودكان عقب مانده ذهني. تهران : انتشارات دانشگاه تهران.
4. حيدري، خدابخش. (1378). جزوه آشنايي با ويژگي ها و مسائل كودكان استثنايي. اصفهان : تربيت معلم شهيد باهنر.
5. حيدري، خدابخش. (1379). جزوه شناخت كودك عقب مانده ذهني. اصفهان : تربيت معلم شهيد باهنر.
6. داورمنش، عباس. (1376). آموزش و توانبخشي كودكان معلول ذهني. تهران : انتشارات نهال.
7. رابينسون، نانسي ام و رابينسون، هالبرت بي. (1377). كودك عقب مانده ذهني (ترجمه فرهاد ماهر). مشهد: انتشارات آستان قدس رضوي.
8. سيف، سوسن و نادري ، عزت اله . (1372). آموزش و پرورش كودكان استثنايي . تهران: انتشارات دانشگاه پيام نور.
9. سيف، سوسن و افروز،غلامعلي. (1378). آموزش دانش آموزان عقب مانده ذهني در كلاس هاي عادي . مجله روانشناسي 10 . 147ـ 134.
10. كاپلان، هرولد و سادوك، ويرجينينا .(1385). دستنامه روانپزشكي باليني ( ترجمه محسن ارجمند). تهران : انتشارات ارجمند.
11. فيض ، جواد. (1373). مغز كودك من . اصفهان: انتشارات دانشگاه علوم پزشكي اصفهان.
12. كجباف، محمدباقر و منصور،محمود و اژه اي ، جواد. (1378بررسي تشخيص عقب ماندگي ذهني بر اساس آزمون هاي پياژه و مقياس رفتار سازشي لمبرت. مجله روانشناسي 12 . 357ـ 341.
13. ميلاني فر، بهروز. (1374). روان شناسي كودكان و نوجوانان استثنايي. تهران: انتشارات قومس.
14. ناصرشريعتي، تقي و داورمنش، عباس(1375). اثرات معلوليت ذهني فرزند بر خانواده (خلاصه يك تحقيق). تهران : انتشارات سازمان بهزيستي و دانشگاه علوم بهزيستي.
15. هورن بي، گري. (1376). مشاوره با پدران و مادران كودكان استثنايي( ترجمه محمد حسين نظري نژاد). مشهد : انتشارات آستان قدس رضوي.
16. هالاهان،دانيال پي و كافمن. (1376). كودكان استثنايي( ترجمه مجتبي جواديان). مشهد : انتشارات آستان قدس رضوي.
17. http:\\www.tehranpi.org/Persian/health/aghab.htm