گاهی چلانده می شوی، اشک می شوی، اشک می شوی تا اشکانیان را روایت کنی، تیره ی پشتت می سوزد، آه می شود، آتش می گیرد، خاکسترت را بر باد می دهد. نه؛ بر آب می دهد تا دوباره بچلاندت، تا دوباره اشک شوی، اشک شوی تا اشکانیان را روایت کنی…
![](http://ketabroom.ir/part,showAttachment/id,3415/preview,standard/)
“اشک آخر” ماجرای اشک است. ماجرای اشکان، فرزند منوچهر ظفرمقدم شاید هم منوچهر اقبالی. داستانی از جنس کهن میراثی گرانبها که از پدر به پسر رسیده است. میراث اشک و خون و رشادت. سید هاشم حسینی در این کتاب با قلمی درد آلود روایت پسری را می سراید که میراث پدرش را، اشک آمیخته به خونش را به رخ عبدی نقش اصلی داستان می کشد. از سالهای پیش از انقلاب تا سالهای بعد از جنگ. تا ثابت شود که وَ وَرِثَ سُلَیمانُ داودَ…
ازمزایای فوق العاده کتاب روایت زندانهای ساواک وبازیهای زمانی خوبیست که درکتاب اتفاق افتاده است. ازکتابهایی بودکه یک نفس خواندم.
سیدهاشم حسینی
نشرسوره مهر
http://ketab-nama.blogfa.com/