0

شعر حافظ که بیت آخرشو همه بلدین.... من که خیلی دوستش دارم...

 
wb_incubus2007
wb_incubus2007
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : دی 1387 
تعداد پست ها : 291
محل سکونت : اصفهان

شعر حافظ که بیت آخرشو همه بلدین.... من که خیلی دوستش دارم...

آن یار کز او خانه ما جای پری بود

سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود

دل گفت فروکش کنم این شهر به بویش

بیچاره ندانست که یارش سفری بود

تنها نه ز راز دل من پرده برافتاد

تا بود فلک شیوه او پرده دری بود

منظور خردمند من آن ماه که او را

با حسن ادب شیوه صاحب نظری بود

از چنگ منش اختر بدمهر به دربرد

آری چه کنم دولت دور قمری بود

عذری بنه ای دل که تو درویشی و او را

در مملکت حسن سر تاجوری بود

اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت

باقی همه بی‌حاصلی و بی‌خبری بود

خوش بود لب آب و گل و سبزه و نسرین

افسوس که آن گنج روان رهگذری بود

خود را بکش ای بلبل از این رشک که گل را

با باد صبا وقت سحر جلوه گری بود

هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ

از یمن دعای شب و ورد سحری بود

با خیال راحت بخواب ،خدا بیدار است
پنج شنبه 13 خرداد 1389  9:22 PM
تشکرات از این پست
azadeh_69
leila0033
leila0033
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1388 
تعداد پست ها : 4855
محل سکونت : تهران
جمعه 14 خرداد 1389  1:32 AM
تشکرات از این پست
wb_incubus2007
دسترسی سریع به انجمن ها