معرفی اجمالی مکتب تفکیک
مکتب تفکیک که برخی آن را مکتب و روش علما و فقهای امامیه نیز می خوانند مکتبی است با تابلوی بسیار زیبا با عنوان: مکتب دفاع از معارف مکتب وحی، در مقابل مکاتب معرفت بشری و فلسفی و عرفانی.
۱) نقد آرای علمی و دینی، وظیفه ای الهی بوده و هرگز نباید به عنوان اهانت به دیگران تلقی شود، نیز ارادت برخی از افراد به برخی دیگر نباید مانع نقد و بررسی نظریات ایشان شده، و دفاع از دین فدای دفاع از خدمتگزاران دین گردد.
۲) همان طور که روش تمامی نقدهای علمی است در این نوشته نیز تنها محل شاهد مطالب آورده شده، اما در عین حال کاملا دقت شده است که با توجه به قبل و بعد کلام، مراد گویندگان تغییر نکند، و امانت علمی مراعات شود.
بسم الله الرّحمن الرّحیم و صلی الله علی محمد وآله المعصومین ولعنة الله علی اعدائهم اجمعین.
مکتب تفکیک که برخی آن را مکتب و روش علما و فقهای امامیه نیز می خوانند مکتبی است با تابلوی بسیار زیبا با عنوان: مکتب دفاع از معارف مکتب وحی، در مقابل مکاتب معرفت بشری و فلسفی و عرفانی.
انسان وقتی که با این عنوان زیبا روبرو می شود بسیار به وجد و شعف می آید که در این دورانی که پر است از انحرافات و افکار بی سر و ته بشر ساخته، با مکتبی روبرو می شود که به راحتی دست او را می گیرد و یکسره به دست مکتب وحی می سپارد، اما افسوس که وقتی مستقیما به کتاب ها و مدارک دست اول این مکتب مراجعه می کند می بیند که:
مکتب تفکیک یکی از دورترین مکاتب، از معارف قرآن و اهل بیت علیهم السلام است که گاهی در پوشش عبارات دو پهلو و فریبنده، و دیگرگاه کاملا صریح و بی پروا، همان مطالب باطل بشر ساخته و انحرافی را به عنوان مکتب وحی و اهل بیت علیهم السلام تحویل می دهد! و مدافعان آن به جای این که به اشکالات علمی که به ایشان می شود پاسخ بگویند دائما به دفاع های غیر علمی از شخصیت های خود می پردازند و گویا هرگز نمی خواهند به تفاوت بین نقد شخصیت با نقد علمی مکتب توجّه داشته باشند.
تفکیک، مذهب و مکتبی با ظاهری فریبا و باطنی دیگر، خلوص معارف الهی را به شدّت از درون تهدید می کند چرا که برخی مریدان آن با وجهه محترم و غالبا حوزوی و موجّه، همان مبانی صوفیه و شیخیه و بابیه را به عنوان معارف مکتب کتاب و سنّت تقویت می کنند. مخفی نماند که شیخ احمد احسایی رئیس مکتب شیخیه، و بالمآل مؤسس بابیت و بهائیت، در ابتدا در بین علما دارای وجاهت خاصّی بود و بعدا ماهیت او توسط جمعی از علما و فقهای بزرگوار آشکار شد.
یکی از مهم ترین وظایف علما، شناساندن واقعیت ایشان به دیگران است که بحمد الله این مهم توسط مراجع بزرگوار و برخی نویسندگان مسؤول و آگاه متعدّد انجام یافته است؛ ولی برخی اتباع مرموز مکتب مذکور، در پی آنند که با تهمت و افترا و تحریف واقعیات، امر را مشتبه ساخته، و مکتب انحرافی خود را نجات دهند.
فرقه شیخیه در مورد شیخ احمد احسایی، و صوفیه در مورد ملا سلطان گنابادی و تابنده و… به تقدّس و عصمت تلویحی و امتیازات خاصّی معتقدند. در مکتب تفکیک نیز غالبا این گونه القا می شود که برخی رهبران و مؤسسان مکتب ایشان اشخاصی مقدّس و ممتاز نسبت به سایر علما می باشند، چرا که به ادعاهای موهون ایشان، امام زمان علیه السلام مؤسس مکتب ایشان را متحمّل علوم خود نموده اند، و ایشان با شخصی از طرف امام زمان علیه السلام مستقیما در ارتباط بوده، و شخصیت و عقاید و مطالب ایشان غیر قابل نقد است. البته روشن است که شیخیه و صوفیه گاهی هم از باب مصلحت می گویند که ما رهبرانمان را معصوم نمی دانیم ولی هرگز کمترین نقدی را نسبت به ایشان برنمی تابند.
بسیاری از طرفداران و مدافعان سرسخت مکتب تفکیک، از باطن و مدارک اصیل آن اطلاع کافی ندارند و فقط ظاهر تبلیغاتی آن را می شناسند؛ کما اینکه بسیاری از منتقدان ایشان نیز در مقابل ایشان به دفاع از فلسفه و عرفان برمی خیزند در حالی که خبر ندارند مکتب تفکیک جز فلسفه و عرفان و تصوّف در لباس معارف قرآن و اهل بیت علیهم السلام چیز دیگری نیست.
▪ برخی از انحرافات ایشان عبارت است از:
۱) انکار معنای واقعی خلقت، نفی وجود حقیقی مخلوقات و منحصر دانستن وجود به خدا
۲) انکار علم ذاتی حق تعالی به اشیا، و حدوث معلومیت اشیا برای ذات احدیت پس از حدوث اشیا
۳) ادعای بی اساس تشرّف، و اتصال با منبع علم الهی و افراد خاص تعیین شده از طرف امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
۴) انکار روش تعلیم و تعلّم و تعقّل، و منحصر دانستن راه به کشف و شهود صوفیانه
۵) اعتقاد به کشف و شهود کنه ذات احدیّت
۶) ایشان روش استدلال و برهان و تفکّر و تعقّل و تعلّم علوم نظری، و استناد به ضروریات و بدیهیات تصوّری و تصدیقی را که روش تمامی فقها و متکلّمین و بلکه تمامی عقلای عالم غیر از سوفسطائیان است تخطئه می کنند و آن را روش دیوانگان می خوانند، و متقابلا خود را دارای نور علم و عقلی می شمارند که از هر گونه خطا و اشتباه مصون است و هرگز جهل مرکب در آن راه ندارد، و همانند شیخ احمد احسایی تلویحا خود را دارای مقام عصمت می دانند.
بدیهی است این مبنا موجب تحزّب و تفرّق جمعیت مسلمانان، و آشوب میان ایشان شده، خطر پدید آمدن گروه هایی افراطی مانند وهابیت و بهائیت و… را در پی خواهد داشت.
میرزا برای رفع تهمت، کتابی نیز در ردّ شیخ احسایی نوشته است که البته در آن نوشته هم پیوسته از جنون و نادانی او دم می زند، همان طور که کتاب های او در ردّ فلاسفه نیز گاهی چنین است.
در مکتب تفکیک اصیل، تنها چیزی که ارزش دارد کشف و تجرید و شهودهای صوفیانه است و تفکیکیان امروزی چون این انحراف و نقص جبران ناپذیر مکتب خود را دیده اند به طور غیر محسوس در پی باز سازی مکتب و مرام خود برآمده و بر خلاف اصول مکتب خود، پیوسته دم از استدلال و عقلانیت و آیه و روایت می زنند و برخی ناآگاهان از کتب و مبانی ایشان هم حرف های آنان را می پذیرند!
● سند و سلسله مکتب میرزا و داستان غیر واقعی دیدار امام زمان علیه السلام
در مکتب تفکیک، برای میرزا مهدی اصفهانی رهبر و مؤسس این گروه ادعای تشرّف به خدمت امام زمان علیه السلام نیز شده است در حالی دست نوشته خود میرزا شاهد بر این است که ایشان فقط کاغذ نوشته ای را در خواب دیده است.
در مکتب ایشان گاهی ادّعا می شود میرزا مهدی اصفهانی در عالم کشف و شهود خود به خدمت شخصی به نام صاحب علم جمعی (که در واقع بی شباهت به همان رکن رابع شیخیان نیست) و ده ها سال قبل از او از دنیا رفته است می رسیده و از او کسب معارف می نموده است. برخی پیروان میرزا در باره مقامات و شدّت ارتباط وی با امام زمان علیه السلام مدّعی اند:
… متوسّل به حضرت شده بود. حضرت در بیداری بر سر قبر هود و صالح در وادی السلام نجف تشریف فرما شدند و بر او تجلّی کردند، و راه را به او نمایاندند. آن بزرگ این چنین آدمی بوده است… سرانجام متوسّل به حضرت شد، و ایشان بر او تجلّی کردند. نواری سبز رنگ که با خطی نورانی بر آن عبارات زیر نوشته شده بود، جلو سینه مبارکشان بود: “طلب المعارف من غیر طریقنا اهل البیت مساوق لانکارنا”. وقد اقامنی الله وانا حجة ابن الحسن. حجة ابن الحسن قدری درهم به شکل امضا نوشته شده بود. (حلبی، محمود، معارف الاهیه، درس اول).
داستان فوق چیزی است که بسیاری از پیروان میرزای اصفهانی درباره او نقل می کنند، و آن را در السنه و افواه پراکنده اند، در حالی که داستان مذکور اساسی ندارد چرا که میرزای اصفهانی به استناد دست نوشته خود او که در پایان کتاب ابواب الهدی توسّط پیروان وی کلیشه شده است تصریح می کند که آن چه بیان شد در خواب بوده است نه بیداری، و تنها کاغذی را در خواب دیده است نه امام زمان علیه السلام را، و در حجره بوده است نه در وادی السلام، و عبارت مذکور هم چیز دیگری بوده است و تفکیکیان آن را تحریف نموده اند.
تفکیکیان در مورد سرسلسله خود ادّعا می کنند که:
خداوند بر علو درجات صاحب علم جمعی بیفزاید که خداوند به وسیله او زنده کرد روایات را. هزار و سیصد سال گذشته است و آقایان این روایات را می دیدند و اشتباه می کردند!
یادمان نرود که شیخیه نیز معتقدند که علوم اهل بیت علیهم السلام تا زمان ظهور رکن رابع و مشایخ ایشان مخفی بوده است، و پس از گذشت بیش از هزار سال از ظهور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، توسط مشایخ ایشان ظهور یافته و به ایشان رسیده است. تفکیکیان نیز می گویند:
در کتاب های کلامی هم این مطلب یافت نمی شود. دریافت این اصل از آن کسانی است که ملکوتشان به مقام امام زمان ارواحنا فداه اتصال یافته است و آن حضرت آنها را بر این حقیقت واقف نموده اند و تنبه داده اند و اکنون پس از پنج واسطه برای شما مطرح می گردد.( حلبی، محمود، معارف الاهیه، ۲۵۷).
لازم به ذکر است که بنابر برخی اسناد، برخی مدّعی اند که میرزا نیز گرفتار توهّمات بوده، و تحت معالجه قرار گرفته است. برخی دیگر از اصحاب میرزا می گویند که میرزا در اواخر عمر متوجه شده که روش او در کسب معارف بر اساس تجرید و انخلاع بدن که روش صوفیان و مرتاضان است خلاف شرع بوده لذا از تجرید و انخلاع دست برداشته است.
لازم به ذکر است که در مناظرات انجام شده با برخی از ایشان، حق کاملا واضح شده است و ایشان بارها به بطلان عقاید خود اعتراف کرده اند.
● نمونه ای از مطالب و عبارات تفکیکیان
ان جاعلیة الحق تعالی وفاعلیته للکائنات المکشوفات المعلومات لیست بفعل منه تعالی لان حیث ذات الکائنات هو الکون والتحقّق به بلا جعل… وهذه هو الجاعلیة الذاتیة بلا فعل منه تعالی… یکون حیث ذات المجعولات بهذا الغیر مجعولة بالذات… بلا جعل ولا فعل ولا تأثیر ولا غیرها. (میرزای اصفهانی، معارف القرآن).
همانا جاعلیت و فاعلیت حق تعالی نسبت به کائناتِ ظاهر شده، فعل خدای تعالی نیست، زیرا کائنات از جهت ذات، چنینند که بدون این که جعل و آفرینشی در کار باشد موجود و محقّق به خدایند. و همین است جاعلیت ذاتی بدون فعل خداوند… ذات مجعولاتی که به این غیر موجودند مجعولیت ذاتی می باشد بدون این که جعل و فعل و تأثیر و مانند این ها در کار باشد.
لیس شیء غیره تعالی وغیر وجوده وإلا یلزم التحدید. (تقریرات درس میرزا مهدی اصفهانی با تصحیح خود میرزا).
غیر خدا و وجود او، هیچ چیزی نیست وگرنه محدودیت خدا لازم می آید.
واقع مطلب این است که در عالم به هیچ وجه شرک نمی باشد. (معارف الهیه، حلبی، محمود، ۷۵۵).
قاعده (سنخیت) در اعطای حق، کمالات نوری را، جاری است، انوار علم و حیات و سایر کمالات نوری علم ذاتی حق و اشراقات ذاتیه اوست. (عارف و صوفی چه می گویند، تهرانی، ۲۳۸،۲۶۸).
لا وجود إلا وجود الله. (معارف الهیه، حلبی، محمود، ۷۸۴).
هیچ وجودی نیست مگر وجود خدا.
شیطان هم نور وجود دارد. وجود نور است. (معارف الهیه، حلبی، ، ۵۶۱).
حتی شمر هم دارای نور ولایت است. (معارف الهیه، حلبی، محمود، دوره دوم، درس دوازدهم).
کلما توجهت إلی هذا النور بوجه الهذیة لا مناص لک من القول بأنه نور محمد ومخلوق… ولو نظرت إلی أصل نوریته وغمضت العین عن هذیته فقد صرفت النظر عن الخلق بالکلیة وتوجهت إلی الله تعالی. (تقریرات درس میرزا مهدی اصفهانی با تصحیح خود میرزا، ۶۵ ).
هر گاه به این نور و وجود [صادر اول] از نظر شکل و صورت و این بودن آن نگاه کنی، ناچار باید آن را نور محمد و مخلوق بدانی و حق نداری بگویی که آن خداست… و اگر به اصل نوریت و وجود آن نظر کنی و از تعیّن و شکل آن چشم بپوشی، به طور کلی از خلق صرف نظر کرده و به خدا توجه نموده ای.
فی الواقع ونفس الامر مع قطع النظر عن التعینات والمضایق… فإذا هو [محمد صلی الله علیه وآله وسلم] الله تعالی. (تقریرات درس میرزا مهدی اصفهانی با تصحیح خود میرزا، ۶۷ ـ ۶۸).
در واقع و نفس الامر، با قطع نظر از شکل ها و محدودیت ها… او [محمد صلی الله علیه وآله وسلم]، خدای تعالی است.
حیث إنه لیس نور غیر الله تعالی وإلا یلزم تحدیده بالفقدان والوجدان وهو الترکیب لا یقال بأنه (الصادر الاول) مخلوق. (تقریرات درس میرزا مهدی اصفهانی با تصحیح خود میرزا، ۶۷).
از آن جا که نوری [= وجودی] جز نور [= وجود] خدا نیست ـ و الا لازم می آید خدا محدود به نداشتن و داشتن گردد، و این ترکیب است ـ گفته نمی شود که آن مخلوق است.
فهو تعالی یعطی من نور ذاته بالصادر الاول. فهو قبس من نور الله تعالی واشتق من نور عظمته. (تقریرات درس میرزا مهدی اصفهانی با تصحیح خود میرزا، ۶۷).
پس خداوند تعالی از وجود و ذات خودش به صادر اول می دهد، پس صادر اول قبسی از وجود خدای تعالی است که از وجود با عظمت او گرفته شده است.
انه تعالی غیره مباین معه بینونة صفة متقومة بموصوفه. (میرزای اصفهانی، معارف القرآن).
همانا خدا جدا از خلق خود است مانند جدایی صفتی که به موصوف خود متقوم است نه این که منعزل از آن باشد.
ان هذا الکون المتطور بالکائنات… حیث ذاته الشیئیة والکون بالحق تعالی شانه. ولیس له کینونة وشیئیة بنفسه فی وجه من الوجوه. (معارف القرآن، میرزا مهدی اصفهانی).
همانا این وجودی که به صورت کائنات در آمده است… جهت وجودشان بودن و شیئیت به حق تعالی شأنه است و خودشان به هیچ وجهی از وجوه موجودیت و شیئیت ندارند.
حقیقت مختص ذات خداوند است. ذات مختص حضرت ربّ العزه می باشد. پس تو ذات، خدا هم ذات؟ تو حقیقت، خدا هم حقیقت؟ نه نه نه. غلط محض است کفر محض است. اگر چنین باشد پس تو هم مقابل خدایی. تو یکی خدا هم یکی! (معرفت نفس، میرزا مهدی اصفهانی، تحریر یگانه، ۳۵۷ ـ ۳۵۶، ابواب الهدی، چاپ اول، سال ۱۳۸۷، ۱۲۹).
در نظر مرحوم میرزا جواد آقا… به همین شیء مظلم، از نور علم، از نور قدرت، افاضه می شود. که آن نور علم مخلوق هم نیست… به این ماء بسیط که حقیقت همه این اشیا هستند علم داده می شود، اما خود علم خلقتش چه طوری است؟ ایشان (میرزا جواد تهرانی) در علم، ما هم می گوییم، عبارتش اینست که نمی گویم علم مخلوق است!… مستضیء شدن این نیست که این مخلوق می شود، روح، دنیا، آخرت، بهشت، جهنم، ملائک، جن، همه… شعور، علم، نورانیت، حتی وجودی که کمال نوری است این ها ندارند، کون بالغیرند. (محمد بیابانی).
نتیجة البراهین هی العلوم الحصولیة وهی تضاد المعرفة لانها الشهود الحضوری. فاذن تکون المعقولات الحاصلة من البراهین کلها حجبا عن المعرفة لا موصلة الیها، فان المعرفة تحصل حضورا وشهودا للنفس لا للعقل، ای لیس للعقل فیه سبیل وطریق. (میرزا مهدی اصفهانی، تقریرات، ۳۰).
إن المعقولات الضروریة مظلمة الذات، واستکشاف الحقائق النوریة أو الظلمانیة بها عین الباطل، وطلب المعرفة من هذا الطریق عین الضلال المبین، فإنه طریق معوج، وهو سلوک المجانین. (ابواب الهدی، سال ۱۳۸۷، ۲۹۴).
تمامی معقولاتِ بدیهی و ضروری، سیاهی و تاریکی است، و کشف کردن حقیقت های نوری یا ظلمانی با آن ها عین باطل می باشد. و طلب معرفت از این راه عین ضلالت آشکار است، زیرا آن راه کج، و رهروی دیوانگان است.
إن تصور الشیء حجابه کائنا ما کان والتصورات والتصدیقات لا یفیدان إلا الیقین ولا أمان لخطأ الیقین. (میرزا مهدی اصفهانی: ابواب الهدی، نسخه نجفی، ۶۹).
تصور شیء ـ هر چه باشد ـ حجاب آن است، و تصورات و تصدیقات هیچ فایده ای ندارند جز یقین، و هیچ امانی هم از خطای یقین در کار نیست.
خداوند بر علو درجات صاحب علم جمعی بیفزاید که خداوند به وسیله او زنده کرد روایات را. هزار و سیصد سال گذشته است و آقایان این روایات را می دیدند و اشتباه می کردند. (معارف الهیه, حلبی, محمود, نسخه خطی).
اصلا در این عالم هیچ چیز دیگری جز ادراک نیست. (معارف الهیه, حلبی, محمود, خطی).
بیرون ز تو نیست آنچه در عالم هست. (معارف الهیه، حلبی، محمود، خطی، دوره دوم،۱۴۶).
فالقول بامتناع معرفة الله وسد باب معرفة الکنه کما قال العرفاء قول باطل… والغرض أن شهود کنهه تعالی ممکن ولکن به لا بغیره لمکان إطلاقه ولا تعینیته ومحدودیة الماهیات المخلوقة. و… الظاهر هو الله فقط ولیس شیء سواه ولا أحد غیره. (تقریرات درس میرزا مهدی اصفهانی،۶۹ ـ ۷۰).
پس اعتقاد به محال بودن معرفت خدا و بستن باب معرفت کنه ذات خدا که عرفا به آن معتقدند باطل می باشد… و سخن ما این است که شهود کنه ذات خدای تعالی ممکن است، اما به خود خدا و بدون واسطه نه به غیر خدا، زیرا خدا مطلق و بدون شکل است؛ در حالی که ماهیات مخلوقه، محدود و شکل های محدود می باشند، و آن چه ظاهر و آشکار و نمایان است فقط خود خداست، و جز او هیچ چیزی وجود ندارد.
ملاقات خدا عبارت است از اینکه وجدان کنی خودت را و… دیگر احتیاج نداری به بابی در اثبات خدا، بابی در اثبات توحید خدا… صفات ثبوتیه… صفات سلبیه… بلکه اینها همه شِرّ و وِرّ است! و باید بریزید دور. با وجدانت می یابی حقیقت واقع، واقع واقع را نه مفاهیم را این راه پیغمبران… و مفتاح معرفت فطری است. (معارف الهیه، حلبی، محمود، خطی، دوره دوم).
عین خود خدا را یافتند نه مفهوم واجب الوجود ونه مفهوم مصداق. (معارف الهیه، حلبی، محمود، نسخه خطی).
مراد از فطرت توحیدی، معرفت و شناخت می باشد نه عقیده به خدا. (مبانی خدا شناسی در فلسفه یونان و ادیان الهی، رضا برنجکار،، ص ۱۳۲).
در معرفت قلبی، شخص خدا و… خود خدا رؤیت و شناسایی می شود و نه نشانه های او. (توحید و عدل، رضا برنجکار، ۴۴).
استدلال و نظر در باب خداشناسی برای اثبات خداوند متعال بی معناست… خدای واقعی جز به طریق شهود و رؤیت قلبی قابل شناخت نیست… اگر کنه خدا قابل شناخت نیست پس چگونه حضرت رضا علیه السلام از آن خبر داده… هیچ نقطه وجود ندارد که از ذات تعبیر کند حتی لفظ الله… جایز است فقط به او شیء گفته شود بدون این که چیزی از آن (شیء) فهمیده شود… علامه مجلسی (ره) از این روایت [اتوهم شیئا] می خواهد استفاده کند که حضرت امام باقر علیه السلام فرموده است خدا باید متوهم باشد!! اما همان طور که بیان شد این سخن درست نیست… از نظر اثباتی نمی توان در مورد خداوند به واسطه عقل چیزی را اثبات کرد. (تاملی درباره کتاب تنزیه المعبود، محمد بیابانی).
… حدود این واقعیت را بر اساس قواعد فلسفی: الواحد لا یصدر منه الا الواحد و امکان اشرف می توان نشان داد. (معارف الهیه،۷۸۴ ۷۸۵)
آنچه در ماست از اوست. نی هستیم برای نایی. صدایی که از ما بیرون می آید صدای اوست؛ ما مشیت نداریم؛ مشیت ما به معنای آن است که خدا در ما احداث مشیت می کند. (معارف الهیه، ۷۷۰).
اعلم أیضا أن الفعل والانفعال المعقولی المقولی أی التأثیر والتأثر غلط وباطل ولا مصداق لهما أبدا. (تقریرات درس میزرا مهدی اصفهانی، ۹۳).
بدان این که فعل و انفعال معقولی مقولی یعنی تاثیر و تاثر غلط و باطل است و برای این دو ابدا مصداقی نیست.
تعریف الحق نفسه بغیره وتجلیه وظهوره بغیره یرجع الی قرب العبد وصیرورته واجدا لربه وفاعلا به. (معارف القرآن، میرزا مهدی اصفهانی).
پس شناساندن خدا ذاتش را به توسط غیر خود، و نیز تجلی و ظهورش به توسط غیر خود، به معنای نزدیکی عبد به خدا، و دارا شدن اوست ذات خدا را.
فعل ما در جمیع مراحل غیر از توجه هیچ چیز دیگری نیست و این را احدی از فلاسفه (نه اشراق، نه مشاء، نه رواق) نفهمیده . (معارف الهیه، درس بیست و پنجم، ۴۱۹).
▪ برخی از سخنان تفکیکیان که در مورد آنها از آیات و مراجع تقلید دامت برکاتهم استفتا شده است:
سلام علیکم لطفا بیان فرمایید که تعلیم و تعلم مطالب ذیل به عنوان معارف مکتب قرآن و اهل بیت علیهم السلام چه صورتی دارد:
۱)هیچ وجودی جز وجود خدا نیست. و خدا از وجود خودش به اشیا می دهد.
۲) خداوند تعالی هیچ موجودی جعل نمی کند، و گر نه تحدید ذات خودش لازم می آید.
۳) اشیا تعیّنات خدایند.
۴) در عالم به هیچ وجه شرک نمی باشد، چرا که وجود نور است، و هیچ وجودی جز وجود خدا نیست، لذا شیطان و شمر هم دارای نور وجود و نور ولایت می باشند.
۵) وجود اشیا به جعل و فعل و تاثیر خداوند نمی باشد. بلکه اشیا، مانند تقوم صفات به موصوفات، به خدا متقوّمند.
۶) کمالات اشیا (وجود و علم و قدرت آن ها) با خدا هم سنخ بوده، و اشراقات ذاتیه او می باشد. و عدم سنخیت بین خالق و مخلوق تنها از جهت تعیّنات مخلوقات، و لاتعیّنی خدا می باشد.
۷) جز وجود خدا هیچ وجودی نیست، و ذات خدا به ذات خود ظاهر است، لذا فقط به خودش، و بدون واسطه یافته و شناخته می شود. و استدلال عقلی بر وجود خدا، خدای واقعی را نشان نمی دهد.
هر گونه استدلال و علمی که از راه تصوّر و تصدیق باشد باطل و ضلالت بوده، و طریقه مجانین است. و باید تنها از راه کشف و شهود و تجرید و جدا شدن از تفکر و تعقل به واقع رسید.
● پاسخ استفتائات
▪ حضرت آیت الله صافی گلپایگانی دام ظله العالی:
بسمه تعالی ـ تعلیم و تعلم این گونه مطالب موجب انحراف و ضلالت است.
۲۳/۳/۸۸ ـ ۵۰۹
▪ حضرت آیت الله حکیم دام ظله العالی:
بسمه تعالی ـ تمام این گفته ها بی اساس و شیطانی است و آدم مسلمان و متعهد خودش را از این گونه حرف ها دور نگه می دارد.
۲۱۵ ـ ۶ ـ ۲ ـ ص ۴۷۲
▪ حضرت آیت الله شاهرودی دام ظله العالی:
بسمه تعالی ـ مطالب مذکوره مخالف شریعت اسلام و تعالیم قرآن و اهل بیت علیهم السلام می باشد. ۳۰۶۳ ـ ۳۱ ـ ۳ـ ۱۳۸۸
▪ حضرت آیت الله سید صادق روحانی دام ظله العالی:
بسمه جلت اسمائه ـ تمام این سؤالات اصلش اعتقاد به وحدت وجود است. جواب همه این سوال ها این است که قائلین به وحدت وجود مسالکی دارند ۱ـ مراد این است که وجود حقیقت واحده است و در حقیقت آن تعدّدی نیست و همان گونه اطلاق بر خدا می شود اطلاق بر موجودات ممکن می شود والاختلاف بینهما انما بحسب المرتبه ۲ـ مراد از وحدت ما یقابل الاول ـ به این گونه گفته شود ـ وحدت وجود و موجود است حقیقة و موجودی غیر از یک وجود نداریم و لکن آن یک موجود اعتبارات مختلفه چون در خالق خالق است و در مخلوق مخلوق ۳ـ وجود واحد است حقیقت و کثرت در آن نیست و انما الموجود متعدد…۶ـ ج ۲ـ ۱۴۳۰
▪ حضرت آیت الله سیستانی دام ظله العالی:
بسمه تعالی اکثر این مطالب با معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السلام مغایرت و مباینت واضح دارد و مخالف آیات و روایات معتبره است. و باید از این افکار و آرای منحرف جدّا پرهیز کرد، بلکه این مطلب همان وحدت وجود و موجود باطل می باشد که مستلزم انکار خالق و خالقیت می باشد. ۲۶۶۶
▪ حضرت آیت الله مکارم شیرازی دام ظله العالی:
بسمه تعالی آن چه در بالا آمده مطالب صحیحی نیست و ظاهر بعضی از تعبیرات آن بر خلاف صریح قرآن مجید است که برای اثبات وجود خدا به موجودات جهان آفرینش و اسرار آن ها استدلال می کند.
همیشه موفق باشید. ۳۸۶۹۰ ـ ۹/۳/۸۸
▪ حضرت آیت الله رضوی دام ظله العالی:
هشت مورد که در بالا آمده؛ ردیف ۱ تا ۳ اصول مشترک همه صوفیان است که خودشان را عارف می دانند! پنج ردیف دیگر مبانی ادعایی محی الدین بن عربی (جاده صاف کن کفار در جنگ های اندلس، جنگ های صلیبی و حمله مغول ـ رجوع کنید به جلد اول و دوم محی الدین در آئینه فصوص) می باشد کسی که به ردیف های هشت گانه بالا معتقد باشد یا پیرو محی الدین است، و یا مبانی او را به نام خود ارائه می دهد. مرتضی رضوی
▪ حضرت آیت الله شیخ ماجد کاظمی دام ظله العالی:
… نحن نؤکد هنا علی مخالفة هذه الافکار والاعتقادات لرؤیة الاسلام عن التوحید الالهی والمعارف الالهیة، ونعلن براءة الاسلام ومخالفته لهذه الافکار، وکذلک ابناؤه وعلماؤه یتبرئون من هذه الاعتقادات… ونطلب من کل المخلصین من ابناء الاسلام والحوزة العلمیة بالخصوص المناهضة والوقوف امام هذه الانحرافات والبدع العقائدیة التی حاربها ائمة اهل البیت علیهم السلام بکل شدّة وحدّة، وهکذا علماء الشیعة الابرار. نسأل الله العظمة والعزة للاسلام وحوزته حوزة آل البیت علیهم السلام. قم المقدسه ماجد الکاظمی. ۲۶ـ۳ـ۱۳۸۸٫ ه. ش.
حضرت آیت الله وحید دام ظله العالی در عین این که شخص میرزا را مخالف فلاسفه می دانند بیان داشتند:
بنده در درس مرحوم میرزا مهدی اصفهانی بودم و دیدم که ایشان همان حرف های فلاسفه را می زنند، به مرحوم شیخ هاشم قزوینی که در کنار ایشان نشسته بودم گفتم: ایشان که همان حرف های فلاسفه را می زنند! ایشان گفتند: آخر درد ما هم همین است! گفتم: پس بروید و به ایشان بگویید. گفتند: شما بروید و بگویید. من پس از اتمام درس به جناب میرزا گفتم: حرف های شما که همان حرف های فلاسفه است. گفتند: از نظر بحثی اشکال وارد است، ولی شما باید مطلب (حدوث عالم) را شهود کنید. گفتم: مقام، مقام شهود نیست و البته این ها هم که پیرامون شما را گرفته اند متخیّلند… (این قضیه در کتاب روزنه هایی از عالم غیب با اندکی اختلاف نقل شده است. در کتاب مورد اشاره بیان شده است که بحث در مورد حدوث عالم ـ که اساس اختلاف بین نظریات فلسفی و عرفانی و کلامی می باشد ـ بوده است).
نیز ایشان افزودند:
آنچه ما از ایشان دیده ایم تنها در مقام نفی بوده است و از جهت اثبات چیزی از ایشان استفاده نکرده ایم.
نیز حضرت آیت الله وحید دام ظله العالی فرمودند:
حرف میرزا مهدی اصفهانی در حدوث اسمای نوریه مثل نور علم و نور عقل، با حرف فلاسفه متّحد است. و من به مرحوم شیخ هاشم قزوینی گفتم: این حرف میرزاست در حالی که از نظر ضرورت دین و آیات و روایات، تمام ما سوی الله حادث است به حدوث حقیقی، نه این که تنها حدوث ذاتی یا حدوث زمانی باشد، بلکه تمام ما سوی الله حادثند به حدوث حقیقی که شامل حدوث زمان هم بشود. (شاهدان عینی مطلب موجودند).
آقای سیدان حفظه الله از حضرت آیت الله وحید دام ظله العالی نقل می نمایند:
در جلسه ای که بنده در درس میرزا شرکت نموده بودم میرزا در مورد خلقت انوار معصومین علیهم السلام یک حرفی زدند که به نظر بنده اثبات حدوثش از نظر استدلال کار مشکلی بود که بگوییم این انوار حادثند! (فایل صوتی و تصویری موجود است).
حضرت آیت الله شیخ محمد رضا جعفری دام ظله العالی، می فرمایند:
مکرّرا از مرحوم آیت الله سید محمد روحانی شنیدم که مرحوم کمپانی فرمودند: میرزا مهدی اصفهانی همان مطالب فلاسفه را به عنوان مطالب مخالف فلسفه تحویل می دهد. (فایل صوتی موجود است).
جهت مدارک مطالب فوق رجوع کنید به نمونه مطالب و عبارات تفکیکیان که قبلا ذکر شد.
تذکر: همان طور که از متن ارائه شده پیدا است فتاوای مراجع معظم تقلید در مورد بطلان عقاید و مطالب فوق بدون نظر به فرد، یا شخص، یا حزب و مکتب خاصّی است و چنانچه تفکیکیان در مورد تطبیق فتاوا بر خودشان تردید یا انکاری داشته باشند لازم است در مجلس مناسب با حضور طرفین مناظره اقامه دعوی و دلیل نمایند.
● نتیجه مناظره با تفکیکیان
جلسه ای در تاریخ ۱۲ /۳/ ۱۳۸۴، شمسی در شهر مقدس قم برگزار شد، که علّت تشکیل آن، مناظره با تفکیکیان و بررسی مطالب مکتب تفکیک و سخنان مؤسس آن میرزا مهدی اصفهانی و شاگردان وی، در مورد معارف الهی و رابطه خالق و مخلوق بود. اینک پیاده شده برخی از سخنان آقای سیدان و برنجکار در مورد بطلان برخی مطالب و عبارات تفکیکیان پیش روی شماست. (صوتی و تصویری جلسه موجود است).
▪ آقای سید جعفر سیدان حفظه الله تعالی:
می خواهیم کار را علاج کنیم این حرف ها در این صورت مطرح نشود و تدریس نشود و تبلیغ کردن این ها صحیح نیست. آقایان هم می گویند که صحیح نیست. پس این مورد اتفاق است پس دیگر در این صحبتی نداریم که این ها به این صورت مورد قبول است که صحیح نیست. این حرفی است مورد اتفاق، یعنی هم شما که اشکالاتی دارید می گویید وارد است، و هم ایشان خودشان می گویند اشکالات وارد و درست.
و:
در مجموع، قسمتی از مطلب که در تقریرات آمده است مسلما مطالبی است که بنده به سهم خودم عرض می کنم که مورد قبول نیست. و عبارات، ظهور، بلکه فوق ظهور دارد، بلکه قسمتی از عبارات نصّ است در مطالبی که به نظر من نادرست است! دید خودم این طور است. این مطالب نادرست است خواه برگردد به آن چه که عرفا گفته اند، و یا به آن چه که نظرم این است که این حرف، حرف عرفا نیست، ولی مطلب باطل است.
و:
گفتیم که در ارتباط با این عبارات، این عبارات مسأله وحدت وجود عرفا نیست ولو به نظر من این ها باطل است، من اشکال دارم به این عبارات و این عبارات باطل است به نظر من.
و:
عباراتی هست که این عبارات نه وضوح بلکه صراحت دارد در مسلکی که نادرست است، نه که وضوح دارد، نه که مبهم است، بلکه صراحت دارد در معنایی که نادرست است. حال نادرست است به یکی از دو گونه. یا همان معانی دیگران است و یا این که غیر آن است که باز هم باطل است.
▪ آقای رضا برنجکار:
روش ما هم همین است، خواسته ما همین است.
نیز آقای محمد بیابانی در دفاع از مکتب تفکیک گفتند:
این بحث هایی که در همین تقریرات مطرح شده، یک مبانی دارد که در تمام شاگردان ایشان همین مبانی حاکم بوده ، آقای برنجکار فرمودند که ما حاضر هستیم روی همین مبانی بحث کنیم و اثبات می کنیم که آن مبانی که شما فکر می کنید که منشا این حرف ها بوده است آن مبانی، در آن مبانی شما مشکل دارید و واقعاً اگر کسی در این مبانی اشکال کند معلوم می شود که خودش در توحید و معرفت الله مشکل دارد.
اگر کسی در این جاها بحث دارد حاضریم بحث کنیم و بحث هم کرده ایم و ادامه هم می دهیم… و کسی که غیر این حرفی که در این جا گفته شده بگوید از معرفت دور است، توحیدش درست نیست! و بحث های دیگرش.
و آقای سید جعفر سیدان در ردّ ایشان گفتند:
که از جمله خود بنده هستم!
● خلاصه نامه ای به بزرگ ترین مروج مکتب تفکیک که بدون جواب مانده است
جناب استاد… وفقه الله تعالی لمرضاته.
سلام علیکم. با آرزوی موفقیت برای تمامی دردمندانی که در راه احیای علوم و معارف وحیانی بی دریغ می کوشند… در مورد فعالیت ها و آثار شما در مورد مکتب تفکیک عرض می شود:
غالب آثار شما در راستای دفاع از معارف مکتب وحی و قرآن و نبوت و وصایت در مقابل افکار و اندیشه های دیگر است. در حالی که فلسفه و عرفان با برچسب و پسوند اسلامی! در این مطلب کلی اصلا با شما اختلاف نظر ندارد، و لذا خود فلاسفه مانند ملاصدرا با صدایی بلندتر از شما فریاد بر آورده اند که:
تباً لفلسفة تکون قوانینها غیر مطابقة للکتاب والسنّة! (اسفار، ۸/۳۰۳).
نابود باد فلسفه ای که مبانیش با قرآن و روایات مطابقت ندارد!
… و شما خودتان هم ملاصدرا را تفکیکی بزرگ!! نام کرده اید! در حالی که بدیهی است شاخص ترین نقاط تقابل مکتب وحی با فلسفه و عرفان و اندیشه بشری، همان مقابله معارف مکتب وحی با فلسفه و انظار ملاصدرا و امثال اوست… بدتر از آن این که شما مصداقا هم مدافع مکتب میرزای اصفهانی و اتباع او هستید، در حالی که مکتب میرزا و پیروانش دقیقا همان مذهب فلسفه و عرفان است، و “مکتب تفکیک” یا “مکتب معارف خراسان”… در مقام اثبات، غیر از همان مطالب عرفا و فلاسفه هیچ حرف دیگری برای گفتن ندارد… تمامی علما و فقهایی که مطالب “مکتب تفکیک” را از نزدیک دیده اند به صراحت اعلام کرده اند که حرف های این مکتب بر خلاف معارف قرآن و مکتب اهل بیت علیهم السلام است که نمونه ای از مدارک آن به پیوست ارسال می شود.
… و البته دفاع و ترویج شما از مصادیقی مانند میرزا مهدی اصفهانی و اتباعش به عنوان شخصیت های شاخص مکتب قرآن و روایات موجب شده است که طالبان معارف حقیقی و سرخوردگان از فلسفه و عرفان دوباره به ورطه فلسفه و عرفان سقوط کنند، و… مدافعان فلسفه و عرفان گردن برافرازند که مخالفان ما پیوسته وامدار مایند و غیر از حرف های ما چیزی برای گفتن ندارند!
جناب عالی چنان چه واقعا مدافع مکتب تفکیک هستید ما همان طور که آماده دفاع از مکتب برهان و وحی، و بحث با مدافعان فلسفه و عرفان هستیم، آماده بحث و گفت و گو و مناظره با تمامی مدافعان تفکیک نیز می باشیم، و چنان چه به انحرافات تفکیکیان از مسیر واقعی معارف قرآن و اهل بیت علیهم السلام و مذهب فقها و متکلمین واقفید مناسب است که هر چه زودتر اعلام شود که تأخیر این امر مورد سوء استفاده دیگران واقع نگردد… والحمد لله رب العالمین.