زبان و منطق در اندیشه اسلامی
ابونصر فارابی از پایه گذاران بحث وجود ارتباط میان منطق و زبان است
اگرچه واژه عربی منطق معادل واژه Logic است اما برای فلسفه زبان، واژه ای وجود ندارد. با توجه به این نکته فیلسوفان سعی داشتند مسائل مربوط به فلسفه زبان را حل کنند، اما آنها این کار را یا در زمینه مقالات منطق یا دستور زبان انجام می دادند. سعی نداریم این مطلب را با عنوان فلسفه زبان مطرح کنیم، اما بیشتر مطالب ارائه شده در بخش های گوناگون تفکر اسلامی در توضیح آن خواهد آمد.
الف) اولین ترجمه ها: مسیحیان سریانی از روش تدریسی استفاده می کردند که عبارت بود از تفسیری ناقص از سبک اسکندری. این روش تدریس در زمان استیلای اعراب تحت حکومت امیه بدون وقفه ادامه یافت (۷۵۰ـ۶۶۱). در طول این مدت مسلمانان توجه چندانی به آن نشان ندادند.
با روی به کار آمدن خلیفه عباسی (۷۵۰ ـ۶۶۱) علائمی از توجه و علاقه مندی جامعه نخبگان حاکم به فلسفه دیده شد.
به دنبال این مساله، مترجمان ابتدا مطالعات فلسفی سریانی را به عربی ترجمه کردند و سپس به متون ارسطویی و حاشیه نویسی های عهد عتیق روی آوردند. نمونه ای از ترجمه ارسطویی، ترجمه رسالاتی در زمینه منطق از ابن مقفع (۷۵۶) است که احتمالا از زبان سریانی و سپس پهلوی به دست وی رسیده است (احتمالا از متون بسیار کهن مربوط به فلسفه). این رساله اشاره ای دارد به ایسا غوجی (رساله ای از فورفوریوس) سپس به دسته بندی و تفسیر ها و سپس به بخش مقدماتی اولین نظریه های تحلیلی در مورد استدلال قیاسی می پردازد. (دانش پژوه ۱۹۷۸)
این تر جمه با منطق کهن لاتین غربی تطابق دارد (۱۹۹۶ Pines) البته باید به این نکته توجه داشت که تفاوت های عمده ای بین منطق عربی و منطق کهن و سنتی لاتین به چشم می خورد.
ابتدا ترجمه های سریانی از متون منطق ارسطویی در تمام این دوران در دسترس بوده است، بنابراین اندیشمندانی نیز بوده اند که نسبت به مطالب موجود در ارغنون نظر مساعدی نشان داده اند. بلافاصله پس از ترجمه ابن مقفع، اندیشمندان دیگری آثار ارسطو را به طور کامل به عربی ترجمه کردند. به عنوان نمونه کاملا آشکار است که خلیفه المهدی (۷۸۵ـ۷۷۵) مترجمانی را به کار گرفته بود تا موضوعات و سفسطه های مغالطه ای را احتمالا برای گفت وگوی بین مذاهب ترجمه کنند.
در قرن نهم تلاش مترجمان شدت بیشتری گرفت و تا سال ۸۳۰ گروهی از مترجمان به طور نامنظم با ا بویوسف یعقوب و اسحاق الکندی (۸۷۰) هم آهنگ بودند. الکندی تحقیق کوتاهی از کل ارغنون ارائه کرد و دیگر مترجمان آثار زیر را عرضه کردند.
خلاصه تفسیر مقولات، خلاصه تفاسیر و نسخه جدیدی از مقاله های سوفسطایی و احتمالا اولین ترجمه علم معانی و بیان.
چندی بعد، احتمالا از سال ۸۵۰، مترجمان بزرگ مسیحی سریانی از قبیل حنین بن اسحاق (۸۷۳) و اسحاق بن حنین (۹۱۰) ترجمه دقیقی از آثار را شروع کردند. ازجمله ارغنون که به طور کلی از ترجمه سریانی استفاده شده بود و برخی از آنها به زمان قبل از پیروزی اعراب مربوط می شود. یکی یا هر دو آنها اطلاع دقیقی در دسترس نیست.
«مقولات» را ترجمه کرد. اسحاق «تفسیرات» را ترجمه کرد. حنین با همکاری فردی دیگر تحلیل های اولیه را ترجمه کردند. پدر و پسر هم احتمالا با کمک همدیگر دستی در ترجمه جدید سریانی تحلیل های پسین داشته اند و اسحاق ترجمه اصلاح شده ای را از مباحث (Topics) و علم معانی و بیان ارائه کرد.
با وجود این دستاوردها گروه حنین به طور آشکار از ارسطو پیروی نمی کند. حنین شخصا به جالینوس نشان می داد و آگاهی ما از آثار بزرگ منطق (جالینوس) صرفا از توجه و ستایش حنین از او ناشی می شود.
ب) فلسفه ارسطویی فارابی: پس از مدت کوتاهی فلسفه بغداد تحت تاثیر عمیق گروهی قرار گرفت که خود را پیرو فلسفه ارسطو می دانستند و معتقد بودند آموزش حقیقی ارسطو پس از مدتی گسستگی باید مجدد بنا گردد. پیشتازان این جنبش ابوبشرمتا بن یونس مسیحی (۹۴۰) و همکار جوان تر و مسلمان او ابونصر فارابی (۹۵۰) بودند. ابوبشر کتاب های فن شعر و تحلیل های پسین را ترجمه و به ارغنون عربی اضافه کرد. او و همکارانش همچنین هر کدام بخش هایی از ارغنون را جداگانه تفسیر کردند.
ابوبشر با صبر و حوصله تمام مطالب مربوط به تاریخ منطق عربی را مطالعه کرد و معتقد بود باید عرب زبانان، منطق یونانی را بیاموزند. در یک مناظره درباره شایستگی های دستوری و منطق که جهت سرگرم کردن وزیر جمع آوری شده بود ابوبشر با جوانی بی پروا و زنده دل به نام سیرافی مواجه می شود که وی را با لطافت های دستور زبان کاملا عاجز کرده بود. ابوبشر در پاسخ می گوید: این دستور زبان است و من آن را مطالعه نکرده ام. منطق دان نیازی به دستور ندارد، ولی یک زبان شناس به منطق نیاز دارد، چراکه منطق در مفهوم تامل می کند و دستور در بیان. بنابراین اگر منطق دان با بیان سر و کار یابد، امری تصادفی است. حال مفهوم از بیان متعال تر است و بیان از مفهوم متواضع تر.
دیدگاه ابوبشر در مورد رابطه زبان و منطق انتقادات شدید سیرفی را به دنبال داشت. نظرات گوناگونی در مورد سودمندی مباحث فوق مطرح می شود، اما آنچه مسلم است تردید در سودمندی منطق ارسطویی است که آشکار می گردد.
دیگر اندیشمندان مسلمان جلوتر از سیرافی گام نهادند و مطالعه منطق بی دینان را به دلیل ارتباط آن با متافیزیک از نظر دور نمی دارند. به عنوان مثال یکی از دانشمندان معتقد به ایمان گرایی چند سال بعد این گونه ادعا کرد که دسترسی به شرور خود امری ناپسند است.
فارابی، همکار جوان تر ابوبشر، یکی از محققان برجسته پروژه ارسطویی بود. وی در مورد مساله ارتباط منطق و زبان، دیدگاهی ظریف تر نسبت به ابوبشر مطرح می کند. او همچنین ادعا کرد که منطق ناگزیر از بررسی مباحث به کار گرفته شده در فلسفه حقوق و الهیات است. یک قرن بعد این ادعا دوباره توسط ابوحامد غزالی مطرح شد و مطالعه منطق در مکتب خانه را معرفی کرد.
فارابی برای اثبات ادعای خود اقدام به تحریر رساله ای کوتاه در منطق نمود که در آن مباحث دین شناسان و قیاس های حقوقی حقوقدانان به عنوان قیاسی منطقی منطبق بر اصول سنتی را تفسیر کرد. اما توجه اساسی فارابی به پروژه ارسطویی به ارائه تفسیر هایی بر کتاب ارغنون منجر شد ـ متاسفانه بسیاری از آنها از بین رفته ـ که بیانگر بهترین دستاورد مطالعات منطق ارسطویی در زبان عربی است.
تلاش او در این زمینه باعث ارائه گزیده ای واحد از نظریات غیرمنسجم ارسطویی گردید و این امر وابستگی وی را به التزام تفسیر متون کهن نشان می دهد. برتری مباحث فارابی از تفاسیر نوشته شده در مورد ارسطو کاملا مبرهن است.
او حقیقتا اولین متفکر مستقل در منطق عربی است؛ حقیقتی به یادماندنی که به واسطه ابوعلی سینا معلم ثانی (پس از ارسطو) به وی اعطا گردیده بود. ابوعلی سینا قیاس منطقی خود را مطرح و همچنین موارد مورد اختلاف با فارابی را ارائه کرد.
در همان زمان که ابوعلی سینا در شرق فعالیت می کرد، فارابی با سنتی در ارتباط بود که بر مسائل تفسیری در ارغنون متمرکز بود و این سنت به اوج خود رسیده بود. در همان زمان بود که ترجمه های تفسیری سنگینی بر ارغنون نوشته و همین امر موجب شد ارغنون برای کثیری از منطق شناسان عرب پس از آن غیرسودمند جلوه کند.
نقطه عطف اینجاست که سنت فارابی کار خود را بر آثار ارسطویی ادامه داد، اگرچه این امر بیشتر در جهت مقابله با مباحث مطرح شده توسط ابوعلی سینا ادامه یافت. در مقابل سنت ابوعلی سینا به متون ارسطویی توجهی نداشت.
سنت ارسطویی اواخر قرن دوازدهم سریع کنار رفت. آخرین فضای امن برای فارابی اسپانیا بود و آثار ابن رشد به عنوان تفسیر مباحث ارسطو با توجه به روش نقادی ابوعلی سینا بیشتر قابل فهم بود.
مدیر تالار مهدویت
مدیر تالار فلسفه و کلام
id l4i: hoosianp_rasekhoon
mail yahoo: hoosianp@yahoo.com
ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب