اگزیستانسیالیسم (هایدگر)
هر چندگاه، معمولا در نتیجه مجموع شرایط اجتماعی یا تاریخی خاصی، فلسفهای جدی با قدری تاخیر در عالم روشنفکری باب روز میشود. چنین چیزی بین دو جنگ جهانی و بیشتر در نتیجه انقلاب روسیه در مورد مارکسیسم اتفاق افتاد، و در مورد فلسفه اصالت وجود [یا اگزیستانسیالیسم] پس از جنگ جهانی دوم. رواج اگزیستانسیالیسم در اروپا [به استثنای انگلستان] در حقیقت عمدتا واکنشی در برابر تجربه اشغالگري نازیها بود. وقتی که میگویم فلسفهای باب روز میشود، مقصودم نه تنها رواج آن در میان دانشگاهیان، بلکه نزد انواع و اقسام نویسندگان ـ از رمان نویسان و نمایشنامه نویسان و شاعران تا روزنامهنگاران است ـ به نحوی که آن فلسفه سراسر جو فرهنگی زمان و مکان را اشباع کند. مثلا در پاریس در ایام پس از جنگ ]جنگ جهانی دوم[، دایما از همه طرف، و نه تنها در محاوره در بعضی از هنرها و در میان روزنامهنگاران جدی، بلکه حتی بین روزنامهنگاران مردمپسند و حتی در برنامههای تفریحی در کابارهها و باشگاههای شبانه، سخن اگزیستانسیالیسم بود، شناختهترین نامی که آن روزها با این واقعه روشنفکری و اجتماعی پیوند خورده بود و هنوز این پیوند را حفظ کرده، نام ژان پل سارتر بود و هنوز هم هست. اما اگزیستانسیالیسم قرن بیستم در واقع در آلمان آغاز شد، نه در فرانسه، و شروع آن پس از جنگ جهانی اول بود، نه جنگ جهانی دوم. از حیث فکری هم، مهمترین چهره در این جنبش، هایدگر بود نه سارتر. در میان اگزیستانسیالیسم پژوهان جدی تقریبا اتفاق نظر وجود دارد که هایدگر نه تنها تقدم زمانی به سارتر داد، بلکه از او متفکر عمیقتر و مبتکرتر و نوآورتری است.
مردان انديشه- طرح نو
1- بر طبق فلسفه اگزيستانسياليسم، وجود بر دو گونه است: وجود حضوري و وجود حصولي (existence). في المثل سنگ داراي وجود حضوري است (يعني هستي آن در درون ذات آنست) و خارج از حيطه عمل ذهن صاحب شعور، وجود حصولي ندارد (يعني هستي ديگري را نميتواند بيرون از ذات خود "حاصل" كند). پس وجود حصولي "حالت" نيست "عمل" است، گذشتن از مرحله "امكان" به مرحله "واقعيت" است، و يا، به قول هايدگر، "سر برآوردن در حقيقت هستي" است. و اين معني در ريشه كلمه exister هم مستتر است: وجود حصولي يعني عمل كسي كه از آنچه "هست" حركت ميكند (ex) تا در حد آنچه پيش از آن "ممكن" بود "مستقر شود" (sistere).
2- بقول هايدگر: "اين جمله كه انسان وجود (حصولي) دارد" جواب به اين سوال نيست كه آيا انسان هست يا نيست، بلكه جواب باين سوال است كه ماهيت انسان چيست." بنابراين "وجود (حصولي) داشتن" به لفظ ديگر همان "در موقعيت بودن" (etre an situation) است، يعني روابط مشخص متقابلي با جهان و با ديگر موجودات ذيشعور برقرار كردن.
مدیر تالار مهدویت
مدیر تالار فلسفه و کلام
id l4i: hoosianp_rasekhoon
mail yahoo: hoosianp@yahoo.com
ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب