حقیقت ادراك و مراحل آن در فلسفه ملاّ صدرا(4)
بخش سوم: مراحل و مراتب ادراك در فلسفه ملاّ صدرا
ملاّ صدرا در فصلی كه در كتاب اسفار با عنوان «فی انواع الادراكات» گشوده است، نخست انواع ادراكات را چهار نوع میداند و سپس آنها را به سه نوع به تناسب عوالم سهگانه طبیعت محسوس، مثال و عقل برمیگرداند. در آغاز میگوید:
«احساس»، ادراك چیزی مادّی است كه در نزد ادراككننده با همان ویژگیها و خصوصیات محسوسش نظیر زمان و مكان و وضع و كیف و كم و غیر آن حاضر شده باشد، لكن آنچه نزد ادراككننده حاضر میشود، صورتی از آن شیء محسوس است نه خود آن.
«بدان كه ادراكات بر چهار نوع است: احساس، تخیّل، توهم، تعقل،» و سپس در توضیح این چهار نوع ادامه میدهد:
«احساس»، ادراك چیزی مادّی است كه در نزد ادراككننده با همان ویژگیها و خصوصیات محسوسش نظیر زمان و مكان و وضع و كیف و كم و غیر آن حاضر شده باشد، لكن آنچه نزد ادراككننده حاضر میشود، صورتی از آن شیء محسوس است نه خود آن؛ زیرا بدون آن كه در احساسكننده اثری از محسوس پیدا شود، حالت بالقوّه احساس كننده به حالت بالفعل تبدیل نخواهد شد، و باید اثری كه از محسوس برای احساس كننده حاصل میشود، با احساس كننده تناسب داشته باشد(از نظر نوع وجود همسان باشند)؛ زیرا اگر اثر محسوس متناسب با احساس كننده نباشد، احساس حاصل نخواهد شد. بنابراین باید آنچه در حسّ حاصل میشود صورتی باشد مجرّد از مادّه، لكن تجرّدی كه در اینجا به وسیله حسّ صورت میگیرد تجرّد كامل نیست. پس از حسّ نوبت به تخیّل میرسد. تخیّل نیز ادراك آن شیء مادّی است با همان خصوصیات و ویژگیهایش؛ زیرا قوّه خیال همان را تخیّل میكند و نقش برمیدارد كه در احساس آمده است؛ و توهّم، ادراك معنای غیر محسوس است، بلكه ادراك معنای معقولی است، لكن نه به نحو كلیّت و عموم، بلكه به نحو اضافه به جزئی محسوس و لذا معنای متوهّم هیچگاه مشترك نیست، بلكه مخصوص به همان معنای شخصی و جزئی است كه احساس و تخیّل بدان تعلّق گرفته است. اما تعقّل، ادراك شیء است به لحاظ حقیقت و ماهیتش بدون این كه چیزی دیگر در نظر گرفته شود؛ چه این حقیقت را به تنهایی یافته باشد یا همراه دیگر صفاتی كه به همین نوع (یعنی به لحاظ حقیقت و ماهیت كه با كلیّت و عموم تلازم دارد) ادراك شدهاند. پس هر ادراكی به نوعی از تجرید نیازمند است و این چهار نوع ادراك هركدام به ترتیب همراه با نوعی تجرید است. ادراك نخست (ادراك حسّی) به سه چیز مشروط است: اوّل، حضور ماده مُدرَك نزد آلت و وسیله ادراك؛ دوم، آمیختگی با خصوصیّات ادراكشونده؛ سوم، جزئی بودن ادراك شونده. و ادراك دوم [تخیّل] از شرط اول رها است، و ادراك سوم (توهّم) از شرط دوم رها است، و ادراك چهارم (تعقّل) از همه این شروط رها است (یعنی نه به حضور مادّه مدرَك نزد وسیله و ابزار ادراك نیازمند است و نه آمیخته با خصوصیات ادراكشونده است، و نه جزئی است.) و بدان كه فرق میان ادراك وهمی و عقلی بالذات نیست، بلكه به سبب اثری خارج از ذات آنها است كه عبارت است از تعلق و اضافه به جزئی و عدم آن. پس در حقیقت ادراك سه نوع است همانگونه كه عوالم سه میباشند، و گویی وهم همان عقل است كه از رتبه و جایگاه خود تنزّل یافته است.(18)
از آنچه در این متن آمده، نتایج زیر به دست میآید:
مراتب «ادراك و معرفت» با مراتب اصلی وجود تطابق دارند. همان گونه كه عالم وجود دارای سه مرتبه اصلی است كه هر مرتبهای از آن را«عالَم» مینامیم كه عبارتند از: عالم جسم و طبیعت (ناسوت) و عالم تجرّد مثالی یا مثال (ملكوت) و عالم تجرد محض یا عالم عقل (جبروت). مراتب ادراك نیز متناسب با این عوالم سهگانه است. ادراك حسّی متناسب با ناسوت است، و ادراك مثالی متناسب با ملكوت، و ادراك عقلی متناسب با جبروت.
1. مراتب و مراحل اصلی ادراك چهار است:
مرتبه اول مرتبه حسّ است. ادراك در این مرتبه به وسیله تماس حسّی ادراككننده با محسوس مادی حاصل میشود، و با پایان یافتن این تماس حسّی، پایان مییابد.
مرتبه دوم مرتبه تخیّل است كه پس از احساس و برقراری تماس حسّی بین دستگاههای حسّی ادراك با شیء محسوس، ذهن آدمی صورتی از این احساس را نزد خود نگه میدارد. این صورت پس از پایان یافتن رابطه حسّی با شیء محسوس همچنان در ذهن باقی میماند. این صورت كه از آن به «صورت خیالی» تعبیر میشود، همه خصوصیات شیء محسوس را جز مادّه آن دارا است.
مرتبه سوم مرتبه وهم است. در این مرتبه ذهن آدمی صورت محسوس را از خصوصیاتش مجرّد میكند بدون آنكه رابطه این صورت مجرّد با آن مصداق محسوس به طور كامل قطع شود. صورت مجرّد، كه صورت وهمی شیء محسوس است، بر غیر آن شیء جزئی محسوس قابل انطباق نیست؛ نظیر تصویر مبهمی كه در ذهن ما از چیزی منعكس میشود كه آن را از دور میبینیم، اما خصوصیاتش را ادراك نمیكنیم و نمیدانیم حیوان است یا انسان و رنگ و حجم و تركیب اجزا و اعضایش را دقیقا نمیدانیم. این تصویر با آنكه فاقد خصوصیات آن شیء خارجی است، بر آن منطبق است و بر غیر آن منطبق نیست و با آنكه مجرّد از خصوصیات است، جزئی است. ادراك وهمی نیز از این قبیل است، با آنكه از خصوصیات مُدرَك محسوس مجرّد شده است، ولی از جزئیّت بیرون نیامده، و تنها بر همان شیء خاص قابل انطباق است.
مرتبه چهارم ادراك، مرتبه تعقّل است. در این مرتبه ذهن، صورت ادراكی را از همه خصوصیاتش و نیز از حالت جزئی و شخصی بودنش مجرّد میكند. صورت ادراكی در اینجا نه تنها بر مُدرَك محسوس قابل انطباق است، بلكه بر اشیای دیگری نیز كه با آن مُدرَك محسوس در این صورت كلی مشتركند قابل انطباق است. این مرتبه، مرتبه تجرّد كامل صورت ادراكی است.
2. تفاوت بین مراتب ادراك حسی و خیالی و عقلی تفاوت بالذّات است؛ بدین معنا كه هریك از این سه مرتبه درجهای از مراتب وجودی نفس است كه با دیگری متفاوت است؛ در حالی كه تفاوت بین ادراك وهمی و ادراك عقلی تفاوت بالذات نیست، بلكه به لحاظ موضوع ادراك ـ یعنی مدرَك ـ است؛ زیرا مُدرَك در ادراك وهمی، جزئی است و در ادراك عقلی، كلّی. بنابراین، میان ادراك وهمی و ادراك عقلی تفاوت مرتبه حقیقی نیست. پس درحقیقت مراتب ادراك به سه مرتبه اصلی باز میگردند: حس، خیال و عقل.
بنابراین، مراتب «ادراك و معرفت» با مراتب اصلی وجود تطابق دارند. همان گونه كه عالم وجود دارای سه مرتبه اصلی است كه هر مرتبهای از آن را«عالَم» مینامیم كه عبارتند از: عالم جسم و طبیعت (ناسوت) و عالم تجرّد مثالی یا مثال (ملكوت) و عالم تجرد محض یا عالم عقل (جبروت). مراتب ادراك نیز متناسب با این عوالم سهگانه است. ادراك حسّی متناسب با ناسوت است، و ادراك مثالی متناسب با ملكوت، و ادراك عقلی متناسب با جبروت.
در فلسفه ملاّ صدرا، مدركات عالم عقل نیز بر سه گونه اصلی است:
1. معقول اول كه عبارت است از مقولات یا مفاهیم كلی برگرفته از محسوسات و منطبق بر آنها؛ نظیر انسان، حیوان، سفیدی و سیاهی. این دسته از معقولات كه «معقولات اولی» نامیده میشوند، دارای مصداق خارجیاند و در حقیقت نخستین مرتبه ادراك عقلی به شمار میروند.
2. معقول ثانی منطقی، كه عبارت است از مفاهیم منطقی؛ نظیر كلیّت و جزئیّت، یا نوع و فصل و جنس. این دسته از مفاهیم را كه در منطق به كار برده میشوند و به همین دلیل از آنها به «معقولات منطقی» تعبیر میشود، به این سبب معقولات ثانیه میگویند كه ذهن پس از ادراك معقولات اُولی به آنها دست مییابد. ذهن پس از دستیابی به مفاهیم و معقولاتی نظیر انسان، حیوان، درخت، سفیدی، سیاهی، و مقایسه آنها با مفاهیمی نظیر این درخت و این انسان و این حیوان، مفاهیم جدیدی را در خود میآفریند؛ همچون كلّیّت، جزئیّت، جنس، فصل، نوع، مثلین و ضدّین. چنین مفاهیمی مصادیق خارجی ورای ذهن آدمی ندارند و همچون انسان و حیوان از معقولات اولیّه قابل انطباق بر مصادیق خارجی معینی نیستند.
3. معقول ثانی فلسفی كه عبارت است از مفاهیم عام فلسفی؛ نظیر وجود، عدم، وحدت، كثرت، علّت و معلول، امكان و ضرورت. این دسته از معقولات ثانیه، همچون معقولات ثانیه منطقی مصداق معینی در خارج ندارند، ولی این تفاوت را با آنها دارند كه وصف اشیاء خارجی قرار میگیرند؛ مثلاً انسان خارجی، وصف امكان میپذیرد، ولی وصف كلیّت نمیپذیرد. این مفاهیم از این نظر معقول ثانی به شمار میآیند كه از نظر شمول و احاطه مفهومی، شاملترین و عامترین مفاهیم ذهنی میباشند. معقولات اولیه همگی بر دستهای خاص از موجودات قابل انطباقاند، ولی معقولات ثانی فلسفی، مفاهیم فراگیری هستند كه دایره انطباق و شمول آنها همه اشیا را در برمیگیرد، و به همین لحاظ از این مفاهیم به «معقولات ثانیه» تعبیر میشود.(19)
منابع:
ـ كولپه، ازوالد، مقدّمهای بر فلسفه، ترجمه احمد آرام،(تهران، بینا،1335)
ـ مطهری، مرتضی، كلیات منطق، مجموعه آثار، (تهران، صدرا، بیتا)، ج 5؛
- شرح مبسوط منظومه، (تهران، حكمت، 1404، ج 1)؛
ـ رازی، فخر، المباحث المشرقیه، (تهران، بینا، 1996 م، ج )1؛
ـ ملاصدرا، اسفار، (قم، دارالمعارف الاسلامیه، بیتا، ج1)؛
ـ طباطبائی، سید محمدحسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 2؛
پینوشتها
:
18ـ همان، ص 360ـ362.
19ـ همان، ج 1، ص332.
مدیر تالار مهدویت
مدیر تالار فلسفه و کلام
id l4i: hoosianp_rasekhoon
mail yahoo: hoosianp@yahoo.com
ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب