حقیقت ادراك و مراحل آن در فلسفه ملاّ صدرا(3)
بخش دوم: حقیقت ادراك در فلسفه ملاّ صدرا
در نظر ملاّ صدرا حقیقت ادراك عبارت است از(وجود مدرَك (ادراك شونده) برای مدرِك (ادراك كننده به وجود صدوری نه حلولی. ملاّ صدرا درباره «علم» میگوید:
مرجعه الی نحو من الوجود و هو المجرد الحاصل للجوهر الدرّاك او عنده.(11)
در نظر ملاّ صدرا حقیقت ادراك عبارت است از(وجود مدرَك (ادراك شونده) برای مدرِك (ادراك كننده به وجود صدوری نه حلولی.
بازگشت علم به گونهای از وجود است و آن وجود مجردی است كه برای جوهر درك كننده یا نزد آن حاصل میشود.
و نیز میگوید:
یحصل للنفس الانسانیة حین موافاتها الموجودات الخارجیة لاجل صقالتها و تجردها عن المواد صور عقلیة و خیالیة و حسّیة، كما یحصل فی المرءاة اشباح تلك الاشیاء و خیالاتها و الفرق بین الحصولین: انّ الحصول فی المرءاة بضرب شبیه بالقبول، وفی النفس بضرب من الفعل.(12)
برای نفس هنگامی كه به یكی از موجودات خارجی میرسد، به سبب شفافیّت و تجرّدی كه نفس دارد، صورتهای عقلی و خیالی و حسّی حاصل میشود؛ همانگونه كه نقش این اشیاء در آیینه منعكس میشود با این تفاوت كه نقشی كه در آیینه پیدا میشود، نوعی قبول و پذیرش است (یعنی آیینه در برابر آنچه در او منعكس است تنها منفعل و دریافت كننده است) در حالی كه آنچه برای نفس حاصل میشود، نوعی فعل و ایجاد است (یعنی نفس، نسبت به صورتهای عقلی تنها پذیرنده نیست، بلكه سازنده و آفریننده نیز هست.)
بنابراین، علم و معرفت، نوعی تحوّل و تكامل نفس است. در این تحول و تكامل، نفس با هر اندیشهای كه مییابد وجودی تازه پیدا میكند. وجود هر صورت علمی در عین آن كه وجودی برای خود است، وجودی برای نفس عالم نیز هست و وجود صورت علمی برای خود، عین وجود صورت علمی برای نفس است. ملاّ صدرا بر اساس نظریه«اتحاد عقل و عاقل و معقول» معتقد است در معرفت، قوه مدركه و ادراك كننده و ادراك شونده، سه چیز مستقل از یكدیگر نیستند و نمیتوانند باشند. در هر عمل ادراكی حادثهای كه اتفاق میافتد این است كه وجودی پدید میآید كه فعل نفس است. این وجود در همان حال كه نوعی وجود شیء ادراك شونده است در ظرف ادراك، نوعی وجود برای نفس ادراك كننده است. نفس ادراك كننده این وجود را، كه فعل خویش است، به وسیله قوّه فاعله ادراكی خویش آفریده است. این قوّه ادراكی در حقیقت چیزی جز خود نفس در مرتبه فعل و تأثیر نیست. ملاّ صدرا در كتاب اسفار در فصلی با عنوان «فی بیان ان التعقل عبارة عن اتحاد جوهر العاقل بالمعقول» میگوید: إنّ مسئلة كون النفس عاقلة لصور الاشیاء المعقولة من أغمض المسائل الحكمیّة الّتی لم ینقّح لاحد من علماء الاسلام إلی یومنا هذا.(13) این كه نفس، صور اشیاء معقوله را تعقل میكند، از پیچیدهترین مسائلی است كه تاكنون برای هیچیك از علمای اسلام روشن نشده است. سپس به توضیح مسئله میپردازد و ما در اینجا به خلاصهای از آنچه او به تفصیل بیان داشته اكتفا میكنیم:
صورت اشیاء بر دو گونه است: گونه اول صورتی است مادّی كه به مادّه و وضع و مكان و امثال آن متقوم است.
صورت اشیاء بر دو گونه است: گونه اول صورتی است مادّی كه به مادّه و وضع و مكان و امثال آن متقوم است. این صورت به هیچ وجه با حالت مادّیاش قابل تعقل نیست، بلكه قابل احساس نیز نیست مگر بالعرض؛ یعنی آنچه قابل احساس است، صورت مجرّد آن محسوس مادّی است. بنابراین، آنچه اولاً و بالذات محسوس است، صورت مجرّد آن است و صورت مادّی آن محسوس بالعرض است.
گونه دوم، صورتی است مجرد از مادّه و مكان و وضع. این تجرّد هرگاه تجرد كامل باشد، صورت، معقول بالفعل خواهد بود، و هرگاه تجرّد ناقص باشد، صورت، متخیّل یا محسوس بالفعل است.(14)
آنگاه میگوید: این كه شیء معقول باشد، قابل تصور نیست مگر این كه چیزی آن را تعقل كند. پس اگر تعقل كننده با تعقل شونده مغایر باشد، مستلزم آن است كه تعقل شونده (یا صورت معقول) به خودی خود و با قطعنظر از ذات تعقل كننده، معقول نباشد. بنابراین، وجودش آن وجود عقلی كه همان وجود صورت عقلی است، نخواهد بود.(15) خلاصه این كه اگر عاقل و معقول متحد نباشند، تعقل امكانپذیر نیست؛ زیرا تعقل به معنای این است كه صورت معقول برای عاقل حاصل شود، و اگر صورت معقول وجودی جدا از عاقل داشته باشد، برای عاقل حاصل نیست. پس معقول نیست. در ادامه میگوید: در مباحث مضاف گذشت، كه متضایفین در وجود همانند و در یك مرتبه قرار دارند. بنابراین، هرگاه یكی از آنها بالفعل باشد، دیگری نیز بالفعل خواهد بود، و هرگاه یكی از آنها بالقوه باشد، دیگری نیز چنین خواهد بود. خلاصه این كه هریك در هر مرتبه كه باشد، دیگری نیز در همان مرتبه خواهد بود. اكنون كه دانستیم معقول همان عاقل است، بدان كه حال صورت محسوس نیز بر همین قیاس است؛ زیرا همانگونه كه گفتیم محسوس تقسیم میشود به محسوس بالقوه، و محسوس بالفعل. محسوس بالفعل با جوهر احساسكننده بالفعل متحدالوجود است. و احساس آن گونه نیست كه عامیان از حكما پنداشتهاند و بر آن رفتهاند كه حسّ، صورت محسوس را عینا از مادهاش مجرّد میكند، ولی عوارض و خواص آن را نگه میدارد، و سپس قوّه خیال آن را تجرید بیشتر میكند؛ زیرا دانسته شد كه عوارض مادّه محال است كه با همان هویّت خویش از مادهای به مادهای دیگر منتقل شوند.(16) و سرانجام میگوید: اضافه(یا رابطه) علمی ممكن نیست با اشیایی كه حالت مادّی دارند برقرار شود، بلكه احساس به وسیله صورت ادراكی نوری افاضه شده از بخشنده مطلق (خدای متعال) تحقق میپذیرد. با این صورت ادراكی نوری است كه ادراك و شعور صورت میگیرد، و همین صورت است كه احساس كننده بالفعل و محسوس بالفعل است، اما پیش از آن آنچه هست، تنها احساس كننده و محسوس بالقوه است، امّا صورتی كه در مادّه مخصوص (یعنی اعضای مادّی جسم انسان كه ابزار حسّ و ادراك هستند) پدیدار میشود، تنها آماده كننده انسان برای دریافت آن صورتی است كه بالفعل محسوس و احساس كننده است، و سخن در این كه این صورت، خود هم حسّ و هم حاسّ ـ احساسكننده ـ و هم محسوس است، دقیقا همان است كه در صورت عقلی گفته شد: هم عقل است و هم عاقل است و هم معقول.(17) بنابراین، از نظر ملاّ صدرا ادراك در مراحل سهگانهای كه دارد ـ احساس، تخیّل، تعقل ـ عبارت است از پیدایی نوین و تازهای برای نفس انسان. این پیدایی نوین نظیر همه حوادث و رویدادهای جهان آفرینش، با افاضه و ایجاد خدای متعال صورت میگیرد. نحوه آن چنین است كه نفس انسانی با توجه به ابزارها و تواناییهایی كه در اختیار دارد و در نتیجه وضعیت خاصی كه برای این ابزار و قوا حاصل میشود ـ نظیر تماس با ماده محسوس ـ آماده آفرینش میشود. این آفرینش نفسانی، كه با افاضه و امداد خدای متعال صورت میگیرد، به نفس صورتی مجرّد از محسوس میبخشد كه با نفس متحد است، و در حقیقت افزایش وجودی است كه برای نفس حاصل میشود. صورت محسوس، كه همان افزایش وجودی نفس است، خود احساسكننده و خود حسّ و خود محسوس است.
گونه دوم، صورتی است مجرد از مادّه و مكان و وضع. این تجرّد هرگاه تجرد كامل باشد، صورت، معقول بالفعل خواهد بود، و هرگاه تجرّد ناقص باشد، صورت، متخیّل یا محسوس بالفعل است.
پس از این مرحله، نفس آمادگی نگهداری صورت محسوس را پیدا میكند؛ یعنی برای مرحلهای جدید از وجود آماده میشود. در این مرحله، نفس با امداد خدای متعال، در خود، وجودی تازه میآفریند كه همان صورت خیالی یا نقش ماندگار صورتی است كه پیشتر به وسیله احساس برای نفس حاصل شده بود. در این مرحله نیز، آفریننده صورت خیالی ـ یعنی قوّه متخیّله ـ و آنكه دارای این صورت خیالی میشود كه نفس است، و خود این صورت خیالی، همگی با یكدیگر متحدند و وجودی جدا از یكدیگر ندارند. پس از مرحله تخیّل، نفس آماده فعالیت عقلی میشود؛ یعنی برای مرحلهای جدید از وجود آماده میشود. در این مرحله، نفس به ایجاد صورت عقلی میپردازد. این ایجاد تنها با امداد خدای متعال صورت میپذیرد. در این مرحله نیز نفس با آفرینش صورت عقلی، كه در حقیقت مرتبهای از مراتب وجودی خود نفس است، بر وجود خود میافزاید، و صورت عقلی به وجود آمده عینا همان عقل است كه با نفس عاقل یكی است.
پینوشتها:
11ـ ملاصدرا، اسفار، ج 1، ص 290.
12ـ همان، ص 291 و 292.
13ـ همان، ج 3، ص 312.
14ـ همان، ص 313.
15ـ همان، ص 315.
16ـ همان، ص 315 و 316.
17ـ همان، ج 3، ص 317.
مدیر تالار مهدویت
مدیر تالار فلسفه و کلام
id l4i: hoosianp_rasekhoon
mail yahoo: hoosianp@yahoo.com
ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب