شما از کدام دسته ايد؟!
تست ارزيابي مدل اعتقاد به خدا!
تا حالا فکر کرده ايد که شما چه جوري به خدا اعتقاد داريد؟! نه تعجب نکنيد اصلاً حرف بي ربطي نمي زنم! شما چه جوري به خدا معتقديد؟ آيا از اون دسته آدم هايي هستيد که همه جوره پاي کاريد و اگر زندگيتون تو دست اندازم بيفته بازم با خدا رفيقيد و مي گيد: خدا دمت گرم! يا از اون دسته ايد که فقط وقتي کيفتون کوک باشه ميگيد خدايا ممنون! اما واي به روزي که يه کمي اوضاع بالا پايين بشه!! ديگه نه خدا رو يادتون مياد نه خوبي هاشو! احتمالاً به خاطر بي توجهي هاش! باهاش قهر مي کنيد! آخه آدم تا کي هي به خدا بگه اينو مي خوام اونو مي خوام؟! پس چرا خدا نمي ده؟!! پس منم باهاش قهرم! شايدم از اون آدم هاي بي خياليد که فرقي نداره خدا باشه يا نباشه!! شما کارتونو مي کنيد! نمي دونم؟! شايدم از اون دست آدم هايي هستيد که با ژست مثلاً فيلسوفانه! تا خدا رو زير تيغ جراحي نبينيد باور نمي کنيد مي شه يه چيزي باشه ولي با اين پنج تا دونه حس ناقابل نشه درکش کرد!
به نظرم اگر فقط يه کمي به خودمون فکر کنيم مي فهميم از کدوم دسته ايم!
چون انسان ها را از نقطه نظر اعتقاد به خدا، به سه گروه مي توان تقسيم كرد:(1)
1 - معتقدين به وجود خدا:
اين گروه از نظر كميت، اكثريت انسان ها را تشكيل مي دهند و از نظر كيفيت هم از اهميت بيش تري برخوردار هستند، زيرا كه قريب به اتفاق متفكران و دانشمندان در طول تاريخ از معتقدين به خدا بوده اند.
2 - بي خيالان:
مراد افرادي است كه به ظاهر اعتقاد به خدا ندارند و موجود مطلقي را هم به عنوان خدا در نظر نمي گيرند. اين گروه شامل همه افرادي است كه عقيده اي درباره خدا ندارند. بنابراين گرايش و عملي هم مطابق با آن انجام نمي دهند، لذا شامل همه كساني مي شود كه در وجود خدا ترديد دارند، يا به طور تقليدي منكر خدا هستند. هم چنين شامل كساني مي باشند كه وجود يك مبدأ مبهم و نيروي بالاتري را در درون خود به طور ابهام انگيز درمي يابند، ولي از تطبيق عنوان خدا به آن مبدأ مبهم و نيروي بالاتر، امتناع مي ورزند. بسياري از اين افراد از روي تحقيق و هشياري، حالت بي طرفي نسبت به خدا نگرفته اند، چرا كه اگر تعليمات مناسب به آن ها عرضه شود، از انكار و ترديد خود دست خواهند برداشت.
3 - قهركنندگان:
كساني هم هستند كه از خدا قهر كرده اند و قهر خود را به حساب علم و فلسفه مي گذارند و چنين وانمود مي كنند كه بر مبناي علم و فلسفه در وجود او ترديد دارند. اين گروه را به دو دسته مي توان تقسيم كرد:
الف- قهركنندگان شخصي.
اين دسته كساني هستند كه براي خود اهداف و آرمان هايي را در نظر مي گيرند، ولي چون به آن اهداف و آرمان ها نمي رسند، لذا از خدا قهر مي كنند. به طور مثال:
كساني هستند كه پول و مقام و موقعيتي را هدف قرار مي دهند و چون به آن ها نمي رسند، حالت قهر به خود مي گيرند و مي گويند: ما با خدا قهريم!!
در واقع، اينان دچار بيماري چند شخصيتي شده اند.
ب- قهركنندگان مكتبي.
اين دسته اظهار مي كنند كه دلايل خداشناسان بي اساس است، زيرا ما وجود خدا را لمس نمي كنيم، يا شرور و ناگواري هاي فراواني عالم خلقت را فراگرفته است.
البته اين افراد گاهي براي اشكالات خود جنبه علمي و فلسفي قايل مي شوند، ولي يك متفكر هيچ گاه اين دلايل را موجب نفي خدا تلقي نمي كند، زيرا بر فرض بي پايه بودن دلايل خداشناسان و يا مشاهده شرور در عالم، نمي توان خدا را نفي كرد. آيا اين افراد مي توانند ادعا كنند كه:
مجموع جهان هستي را بدون بازيگري مورد مطالعه قرار داده اند و خدا را هيچ جا نيافته اند؟ اگر ملاك شناسايي خدا، مشاهده حسي است، پس چرا انسان انديشه و عقل خود را - كه مبنا و اساس همه فعاليت هاي او مي باشد - مشاهده نمي كند؟ هر انساني مي داند كه داراي "من" است و با وجود اين من، بدن وي بيمار مي شود و ناراحتي هاي بسيار پيدا مي كند. آيا ناگواري هايي كه بر انسان عارض مي شود نشانه آن است كه انسان "من" ندارد، زيرا اگر "من" مي داشت، هرگز دچار ناگواري هاي بسيار نمي شد؟ من انساني حركات و رفتارهاي انسان را در جهت زندگي بهتر تنظيم مي كند و در عين حال به انسان اعلام خطر مي كند كه فلان چيز ممكن است به كالبد مادي يا نيروهاي رواني انساني آسيب وارد كند.
البته فعاليت من به زندگي مادي و معنوي و دنيوي انسان ها محدود است و قابل مقايسه با نقش خداوند در هستي نمي باشد، چرا كه نقش خدا درباره انسان ها نامحدود است و شامل همه امور خارج از توانايي و اختيار انسان در هندسه كلي خلقت نيز مي باشد. باري،
اگر كسي اندك توجهي به "من" خود داشته باشد، هرگز وجود خدا را در عالم نفي نخواهد كرد.
حالا شما از کدوم دسته ايد؟!!
پي نوشت:
علامه جعفري، اعتقاد به خدا
رادفر کارشناس فلسفه اسلامي
مدیر تالار مهدویت
مدیر تالار فلسفه و کلام
id l4i: hoosianp_rasekhoon
mail yahoo: hoosianp@yahoo.com
ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب