انسان و دین
قسمت دوم : چهار علت دین !
اشاره
یكى از مباحث مهم فلسفه دین، موضوع انسان و دین و چگونگىرابطه آنها است. رابطه انسان و دین زمانى درست ترسیم مىشود كهحقیقت دین و حقیقت انسان به خوبى شناخته شود، وقتى حقیقت دین وانسان، درست تبیین گردید، پیوند انسان و دین نیز به خوبى روشنمىشود.
آنچه گذشت: دین چیست؟
تبیین دین به علل چهارگانه
براى تبیین بهتر دین خوب است كه آن را به علل چهارگانه آن بیانكرد. چنان كه هرچیزى را اگر بخواهیم به طور كامل تبیین كنیم باید چهار علت آن را تبیین كرد.
مراد از چهار علت، بیان علت فاعلى و علت غایى و علتصورى و علت مادى است. بنابراین در بیان علل چهارگانه دین مىتوانگفت: مبدء فاعلى دین، خداست. یعنى تنظیم كننده اصول اعتقادى و اخلاقى و عملى آن خداوند است و مبدء غایى آن به دو غایت متوسط و نهایى تقسیم مىشود كه جامع آن تحقق سعادت دنیا و آخرت است، هدف متوسط آن، قیام مردم به قسط و عدل است و هدف نهایى آن نورانىشدن انسان به نور الهى، مبدء صورى دین به صورت كتاب و سنت و مبانى عقلى جلوه مىكند و موضوع و ماده و محل آن هم، حقیقت انسانیت است، چه به لحاظ فردى و چه به لحاظ اجتماعى.
خداوند مجموعه دین را به صورت پیام در اختیار انسان قرار مىدهد كه وى مىتواند از راه وحى و عقل به آن پیامدستیابد و هدف و غایت آن را به صورت هدف متوسط و نهایى تبیینكرده است تا در پرتو تحقق این هدف سعادت دنیا و آخرت او تامینشود. در بیان هدف متوسط قرآن میفرماید: «و لقد ارسلنا رسلنا بالبیناتو انزلنا معهم الكتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط» خداوند رسولان خود را با دلایل روشن فرستاده و با آنها كتاب و میزاننازل كرده تا مردم به قسط و عدالت قیام كنند یعنى توده مردم بهقسط و عدل قیام كرده و قیام و قعود و همه فعالیتهاى فردى و اجتماعى آنها براساس قسط و عدل باشد. نه تنها اندیشه و حركاتافراد بر اساس قسط و عدل باشد بلكه جامعه نیز باید بر اساس قسط و عدل بیندیشد و حركت كند.
در بیان هدف نهایى می فرماید: «كتاب انزلناه الیك لتخرج الناسمن الظلمات النور باذن ربهم الى صراط العزیز الحمید» كتابى كهبر تو نازل كردیم براى آن است كه مردم را از تاریكىها به سوىروشنایى به اذن پروردگارشان در آورى. به سوى راه خداوند عزیزحمید. این آیه مىفرماید: انسان نه تنها باید در مقام فعل اهلقسط و عدل باشد، بلكه در مقام یافتههاى قلبى و عقلى نیز اهلمعرفت و شهود بوده و نورانى شود.
توده مردم به قسط و عدل قیام كرده و قیام و قعود و همه فعالیتهاى فردى و اجتماعى آنها براساس قسط و عدل باشد. نه تنها اندیشه و حركاتافراد بر اساس قسط و عدل باشد بلكه جامعه نیز باید بر اساس قسط و عدل بیندیشد و حركت كند.
نورانى شدن انسان در مرحله فعل به صورت قسط و عدل تجلى مىكندو در مرحله قلب به صورت شهود كامل و ادراك صحیح محقق مىشود. اگر كسى حق را درست مشاهده كرد و فهمید و این حق درست مشاهدهشده و فهمیده را به طور صحیح پذیرفت و صحنه زندگى او جز ظهور وحضور نور الهى نبود، از دیدگاه قرآن آن كس نور جامعه است كه دربین مردم با نور مشى مىكند.
«او من كان میتا فاحییناه و جعلنا له نورا یمشى به فى الناسكمن مثله فى الظلمات لیس بخارج منها» آیا كسى كه مرده بوده سپس او را زنده كردیم و نورى برایشقرار دادیم كه با آن در میان مردم راه برود همانند كسى است كهدر ظلمتها باشد و از آن خارج نگردد.
بنابراین هدف نهایى دین الهى نورانى شدن انسان است. انسانىكه «نورالسموات والارض» را مشاهده كند و به اندازه سعه هستىخود مظهر «نورالسموات والارض» مىشود به طورى كه اگر هستى اووسیع بود مظهر اسم اعظم مىشود و اگر محدود بود مظهر سایر اسماءالهى خواهد شد و انسانى كه نورانى شد سعادت دنیا و آخرت اوتامین است.
مبدء صورى دین مجموعه اصول و فروعى است كه از منابع دین استخراج مىشود و این منابع مجموعه نقل و عقل ستیعنى صورت دینرا هم با نقل و وحى مىتوان شناخت هم با عقل، خصوصا در ارتباطبا بخش عقاید نظیر وجود خداوند و نبوت و پیامبر و اصل ضرورتمعاد و مانند آن. عقل برهانى اساسىترین و روشنترین منبع دیناست و آن چه كه از مجموعه منابع دین استخراج و استنباط مىشودهمه شئون فردى و اجتماعى انسان را تحت پوشش قرار مىدهد.
اما مبداء مادى و محل و موضوع دین غیر از انسان چیزى نیست. زیرا انسان موجودى است كه به دلیل برخوردارى از قدرت تفكر وشناخت و اختیار و انتخاب این استعداد را دارد كه ظرف تحقق دینالهى باشد.
بنابر این در دین حق ضمن اینكه باید به مبدء الهى آن توجهشود باید به غایت آن كه تامین سعادت دنیا و آخرت انسان باشدتوجه شود و صورت آن نیز به گونهاى تنظیم شده باشد كه توانتامین آن هدف را داشته باشد. نكتهاى كه شایان توجه است: این كهتعریفهایى كه در كتب غربیان آمده برخى از آنها به بیان مبدءحقیقى توجه نكردهاند و در غالب آنها از غایت نهایى یعنى ابدیتانسان غفلتشده است.
تبیین دین باطل به علل چهارگانه
چنان كه دین حق را به چهار علتش تبیین كردهایم، دین باطل رانیز مىتوان به همان صورت تبیین كرد. اگر چه وجود باطل وجودبالعرض است و ظهور و حضور آن در صحنه هستى بالعرض زوالپذیرخواهد بود و اگر ظهور مىكند در پرتو حق، ظهور مىكند، دین باطلنیز بالعرض خواهد بود. و لذا تبیین دین باطل به اعتبار هستىبالعرض اوست علل اربع دین باطل عبارت است از: مبدء فاعلى او كههوى و هوس انسان است.
قرآن فرمود: «اءفراءیت من اتخذ الهههویه» و مبداء صورى آن عقاید و اخلاق و مقررات وهمى و خیالى استنه حقایق و مقررات عقلى، زیرا هوى و هوس هرگز با عقل و قلب كارندارد و حتى راه چشم و گوش را كه به سوى حق باز مىشود مىبندد وبه عبارت دیگر دین باطل از نظر علمى به محدوده وهم و خیالوابسته است و از جهت گرایش عملى به شهوت و غضب ارتباط دارد.
مبداء مادى و محل و موضوع دین غیر از انسان چیزى نیست. زیرا انسان موجودى است كه به دلیل برخوردارى از قدرت تفكر وشناخت و اختیار و انتخاب این استعداد را دارد كه ظرف تحقق دینالهى باشد.
موضوع و محل آن انسانى است كه به تباهى تن داده و هدف غایى اونیز سقوط در جهنم است و به عبارت دیگر: محصول
دین باطل سقوط انسان در جهنم است كه براى ابد در آن معذب خواهد بود. «و لقدذرآنا لجهنم كثیرا من الجن و الانس»
اینكه گفته شد: غایت دین باطل سقوط در جهنم استباید توجهداشت كه این غایتبالعرض است و گرنه غایت عملى و بالذات نظام آفرینش عبادت است كه در سوره ذاریات به آن اشاره شده است «وما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» و غایت علمى و قلبى و عقلىرا علم قرار داده و فرمود: «الله الذى خلق سبع سموات و منالارض مثلهن یتنزل الامر بینهن لتعلموا انالله على كل شىء قدیر وان الله قد احاط بكل شىء علما» هدف آفرینش نظام كیهانى آن استكه شما به علیم بودن و قدیر بودن خداوند عالم شوید و اگر كسىخدا را به علم و قدرت شناخت به حیات هم مىشناسد زیرا آنكه علیم و قدیر استحى است و اگر خداوند به حیات شناخته شود به سایراسماء حسنا نیز شناخته مىشود.
ناگفته نماند آنچه كه در این جا به عنوان هدف آفرینش مطرحشده، هدف آفریدگار و خالق نیست بلكه هدف مخلوق و آفریده است. زیرا خداوند كمال مطلق و غنى بالذات است و لذا هدفى براى ذاتخود ندارد، اما چون حكیم استبه مقتضاى حكمت قطعا آفرینش هدفىدارد كه هدف مخلوق است و هدف مخلوق آن است كه به علم صحیح و ایمان كامل و عمل صالح نایل شده و در نتیجه به سعادت برسد.
دین حق واحد است و دین باطل متعدد
مطلب دیگرى كه در پایان این مقال توجه به آن لازم است اینكهچون مبدء فاعلى دین باطل هوى و هوس است و هوسها متفرقند، ازاین رو ادیان باطل متفرق و پراكندهاند و چون پراكندهاند منحصرو محصور نخواهد بود. زیرا هوس انسان محصور نیست. از این روخداوند در قرآن در برابر صراط مستقیم كه واحد است از راههاىپراكنده سخن مىگوید و مىفرماید: «و لا تتبعوا السبل فتفرق بكمعن سبیله» انسانى كه از راه الهى و دین حق فاصله گرفت گرفتارراههاى باطل و گوناگون خواهد شد.
دانشمند بزرگ حضرت آیهالله جوادى آملى
تنظیم برای تبیان: گروه دین و اندیشه – حسین عسگری
مدیر تالار مهدویت
مدیر تالار فلسفه و کلام
id l4i: hoosianp_rasekhoon
mail yahoo: hoosianp@yahoo.com
ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب