عاقل پیامبر را قبول دارد!
از دیگر نشانههای عقل و خرد در فرهنگ اسلامی آن است که انسان پیامبران الهی را تصدیق نماید و به آنها ایمان بیاورد و پیامبری رسل به خصوص پیامبر خاتم را قبول نماید. این مطلب تا جایی بارز است که انسان عاقل هرگز از تصدیق نبوت روی برنمیتابد که انگار رسالت انبیاء از نشانههای بی خردی شمرده شده است: «قُل لَّوْ شَاء اللهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَیْكُمْ وَلاَ أَدْرَاكُم بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِیكُمْ عُمُرًا مِّن قَبْلِهِ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ»؛ بگو ای پیامبر اگر خدا نمیخواست هرگز بر شما این قرآن را تلاوت نمیکردم و شما را به احکام و حقایق آن آگاه نمیساختم. من عمری از این پیش میان شما زیستم و دعوی رسالت نداشتم آیا اکنون که به رسالت آمدم در این قرآن عقل و اندیشه را به کار نمیبندید؟(یونس/16)
انسان خردمند پیامبر را با ویژگیهای زمینی او را میشناسد و رشتههای نورانیت او را میبیند و در مییابد که بشر به خود نمیتواند چنین کلمات و پیامهایی را با خود آورده باشد و این نشان از وجود پروردگاری در ورای دعوت نبی و پیامبر است. پس خرد و عقل انسان او را به تصدیق پیامبر وا میدارد و آنان که از تصدیق او ابا دارند لاجرم مشکلی در خرد و اندیشهشان وجود دارد!!
هواپرست عقل ندارد!
یکی دیگر از نشانههایی که به عنوان شاه کلیدی طلایی میتواند در جامعه مردمان را به سوی عاقلان هدایت نماید و از فریب بی عقلان و بی خردان نجات بخشد آن است که بدانیم هواپرستی و به دنبال هوا و هوس بودن با خرد و اندیشه قابل جمع نمیباشد!
قرآن کریم به تصریح این مطلب را گوشزد میکند که: «أرایتَ مَن اتَّخذ الهة هواه اَفانتَ تکونُ علیه وکیلاً. أم تحسَبُ أنّ اکثرهُم یسمعونَ أو یعقلون إن هم إلاّ کالانعام بل هم أضَلُّ سبیلاً»؛ ای رسول آیا دیدی حال آن کس را که هوای نفسش را خدای خود ساخت که چگونه هلاک شد؟ آیا تو حافظ و نگهبان او میتوانستی باشی؟! یا پنداری که اکثر این کافران میشنوند یا فکر و تعقّلی دارند؟! اینان در بی عقلی مانند چهارپایانند بلکه گمراهتر و نادانترند.(فرقان/43-43) کسی که از هوا و هوس خود پیروی میکند و حتی آن را خدای خود میسازد و در زندگی به چیزی جز او فکر نمیکند، قطعاً چنین کسی از قدرت تعقل و اندیشه خالی است و حتی به تعبیر قرآنی از چهارپا نیز گمراهتر و نادانتر و بی عقلتر است! پس مواظب باشیم که با هواپرستی از چهارپا هم بی عقلتر نشویم!
ای رسول آیا دیدی حال آن کس را که هوای نفسش را خدای خود ساخت که چگونه هلاک شد؟ آیا تو حافظ و نگهبان او میتوانستی باشی؟! یا پنداری که اکثر این کافران میشنوند یا فکر و تعقّلی دارند؟! اینان در بی عقلی مانند چهارپایانند بلکه گمراهتر و نادانترند
وحدت گرایی و پرهیز از تفرقه از علامت های عاقلان:
جامعهای که افراد و اعضای آن با یکدیگر به نزاع و تفرقه میپردازند و دو دستگی و چند دستگی در آن رواج دارد در فرهنگ اسلامی صاحب اعضایی است که عقل ندارند! پس اگر در جامعهایی و کشوری تفرقه به وجود آمد باید علت آن را تنها بی خردی اعضای آن جامعه دانست که البته از این بی عقلی ممکن است دشمنان و طمعکاران سودجویی نمایند و بیش از پیش تفرقه را در آن جامعه دامن زنند امّا برعکس خردمندان و عاقلان برای اهداف مشترک جامعه اختلافات و دشمنیها را کنار میگذارند و با یکدیگر به وحدت و همدلی میرسند و این چنین علاوه بر جلوگیری از نفوذ بیگانگان در میانشان از ثمرات عقلگرایی و خردپروری بهرهمند میشوند!
قرآن کریم داستان یهودیان را نقل میکند که به تصور مسلمانان با آنها در وحدت و اتفاق قرار گرفتهاند در حالی که دلهایشان سخت متفرّق است و این عمل آنها را نشانهی بی خردی و بی عقلی آنها میداند: «لَا یُقَاتِلُونَكُمْ جَمِیعًا و وَقُلُوبُهُمْ شَتَّى ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا یَعْقِلُونَ »؛ یهودیان از ترس بر جنگ با شما جمع نمیشوند مگر در قریهی محکم یا پس دیوار. دشمنی و کارزار بین خودشان سخت است ولی هنگام کارزار با دیگری فرار میکنند شما آنها را جمع و متفق میپندارید در صورتی که دلهایشان سخت متفرق است زیرا آن قوم دارای فهم و عقل نیستند.(حشر/14) جهنم گریزی با تعقل و اندیشه بدست میآید!
از دیگر نشانههای خردمندان و اهل تعقل آن است که میکوشند از اصحاب دوزخ نباشند چرا که سعادت حقیقی را در دوری از عذاب الهی میدانند. خردمندان با تعقل در گفتار انبیاء و تبشیر و تنذیرهای ایشان عاقبت خوبی را برای خود رقم میزنند. قرآن کریم از زبان اهل دوزخ علت سوء عاقبت ایشان را عدم تعقل و خردمندی ایشان ذکر مینماید که خودشان بدان اعتراف مینمایند: «وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ »؛ و آنگاه دوزخیان با حسرت و تأسف گویند اگر ما در دنیا سخن انبیاء را میشنیدیم یا به دستور عقل رفتار میکردیم امروز از دوزخیان نبودیم. (ملک/10)
این اعتراف صریح نشان میدهد که عقل و خرد واقعی انسان را به جهنم گریزی راهنمایی مینماید و کسانی که برخلاف آن قدم بر میدارند اهل خرد نیستند و آدمهای عاقلی به حساب نمیآیند!
کمال گرایی نشانه ی عاقل
به طور کلی در فرهنگ اسلامی هر یک از اعمال و رفتارهایی که در راستای گرایش به کمال و امور خوب و نیک و یا مخالفت با امور ضدکمالی و قبیح و زشت میباشد بیانگر این معناست که شخص به درستی از عقل خویش بهره میگیرد و آن را در تشخیص حق از باطل و زشت از خوب به کار میبرد. از این رو در بینش و نگرش و کنش و منش خویش به درستی عمل میکند و تعادل و عدالت را در همه امور مراعات مینماید و در هر کاری متوجه خدا و آخرت است.
فلسفه نگاه اسلامی به عقل و تعریف آن به این صورت خود بحثی مفصل و دنباله دار است ولی اجمالاً عقل و کمالگرایی دو همزاد و قرینی هستند که همواره با یکدیگر دوشادوش در فرهنگ اسلامی حرکت نمودهاند و اسلام هرگز عقل را بدون کمالگرایی اخروی تعریف نمیکند!
رادفر – کاشناس ارشد فلسفه اسلامی، گروه دین و اندیشه تبیان
منابع و مآخذ
1- قرآن کریم
2- تفسیر المیزان علامه طباطبایی
3- تفسیر نمونه – زیر نظر مکارم شیرازی
4- مجمع البحرین
5- مفردات راغب
6- عوامل رشد و زوال عقل – صائب مصطفوی
7- لسان العرب
8- تفسیر نور – آقای قرائتی
مدیر تالار مهدویت
مدیر تالار فلسفه و کلام
id l4i: hoosianp_rasekhoon
mail yahoo: hoosianp@yahoo.com
ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب