0

به مناسبت روز ميلاد حضرت فاطمه زهرا

 
samsam
samsam
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 50672
محل سکونت : یزد

به مناسبت روز ميلاد حضرت فاطمه زهرا

فرمان الهى، بر خلقتى مبارك

روزى رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم در «ابطح» نشسته بود، جبرئيل نازل شد و عرض كرد: خداوند بزرگ، بر تو سلام فرستاده و مى‏فرمايد: چهل شبانه روز از خديجه كناره‏گيرى كن و به عبادت و تهجد مشغول باش. پيغمبر اكرم بر طبق دستور خداوند حكيم، چهل روز به خانه‏ى خديجه نرفت. و در آن مدت، شبها به نماز و عبادت مى‏پرداخت و روزها روزه‏دار بود.
توسط عمار براى خديجه پيغام فرستاد كه اى بانوى عزيز، كناره‏گيرى من از تو بدان جهت نيست كه كدورتى داشته باشم، تو همچنان عزيز و گرامى هستى. بلكه در اين كار از دستور پروردگار جهان اطاعت مى كنم، و خدا به مصالح آگاهتر است. اى خديجه، تو بانوى بزرگوار هستى كه خداوند، در هر روز چندين مرتبه به وجود تو بر فرشتگان خويش مباهات مى‏كند. شبها درب خانه را ببند و در بستر استراحت كن و منتظر دستور پروردگار عالم باش. من در اين مدت در خانه‏ى فاطمه دختر اسد خواهم ماند.
خديجه بر طبق دستور رسول خدا رفتار كرد و در آن مدت از مفارقت همسر محبوب خويش و اندوه تنهايى مى‏گريست.
چون چهل روز بدين منوال سپرى شد، فرشته‏ى خدا فرود آمد. غذائى از بهشت آورد و عرض كرد:
امشب از اين غذاهاى بهشتى تناول كن.
رسول خدا با آن غذاهاى روحانى و بهشتى افطار كرد. هنگاميكه برخاست تا آماده‏ى نماز و عبادت شود، جبرئيل نازل شد و عرض كرد:
اى رسول گرامى خدا، امشب از نماز مستحبى بگذر و به سوى خانه‏ى خديجه حركت كن زيرا خدا اراده نموده كه از صلب تو فرزند پاكيزه‏اى بيافريند.
پيغمبر اكرم با شتاب رهسپار خانه‏ى خديجه شد.
خديجه مى‏گويد: در آن شب طبق معمول، درب خانه را بسته و در بستر استراحت كرده بودم. ناگهان صداى كوبيدن در بلند شد. گفتم: كيست؟ كه جز محمد (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) كسى سزاوار نيست درب اين خانه را بكوبد. آهنگ دلنشين پيغمبر بگوشم رسيد كه فرمود: باز كن، محمد هستم. شتابان در را باز كردم. با روى گشاده وارد خانه شد. طولى نكشيد كه نور فاطمه عليهاالسلام از صلب پدر به رحم مادر وارد شد.
مطلب ديگر آنكه: اعتكاف چهل روزه حضرت در خانه فاطمه بنت اسد، و شب زنده‏دارى و روزه‏هاى مكرر و كناره‏گيرى از مردم و از همسر بزرگوارش خديجه، شباهتى به دوران آغازين نزول وحى و روزهاى نخستين قبل از بعثت داشت آرى: در آن ايام آماده پذيرش تحفه الهى بود كه بزودى منشا پيدايش امامت و ولايت مى‏شد بلكه او ريشه اصلى درخت نبوت بود، همانگونه كه از حضرت باقر عليه‏السلام وارد شده است.(1)
مطلب ديگر آنكه حضرت سنت و روش هميشگى خود را در هنگام افطار ترك كرده و آن غذا را به خود اختصاص داده و ديگران را از ورود به آن خانه منع كرد.
نكته ديگر آنكه: سنت خود را در تطهير و وضو گرفتن به هنگام ورود به خانه و آماده شدن براى نماز قبل از خوابيدن ترك كرد كه اين رها كردن سنت جاريه دلالت بر اهميت آن موضوع دارد.

 

پی نوشت:
1-       طريحى، مجمع‏البحرين، ماده شجر.

چهار راه برای رسیدن به آرامش:
1.نگاه کردن به عقب و تشکر از خدا  2.نگاه کردن به جلو و اعتماد به خدا  3.نگاه کردن به اطراف و خدمت به خدا  4.نگاه کردن به درون و پیدا کردن خدا

پل ارتباطی : samsamdragon@gmail.com

تالارهای تحت مدیریت :

مطالب عمومی کامپیوتراخبار و تکنولوژی های جدیدسیستم های عاملنرم افزارسخت افزارشبکه

 

دوشنبه 10 خرداد 1389  7:08 AM
تشکرات از این پست
papeli
samsam
samsam
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 50672
محل سکونت : یزد

ولادت چشمه کوثر

مقدمات ولادت حضرت زهرا علیهاسلام

رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم با عده‏ای از اصحاب درابطح نشسته بودند که ناگهان جبرئیل فرود آمد و بال‌های خود را گشود، به‌طوری که شرق و غرب را فرا گرفت. سپس رسول خدا را صدا کرد که « یا محمد، خدای تعالی تو را سلام می‏رساند و امر می‏فرماید که از خدیجه چهل روز کناره بگیر.»
این امر برای پیامبر به دلیل محبت زیادی که به خدیجه داشت، سخت بود، ولی دستور خدا را اطاعت کرد و از خدیجه کناره گرفت. روزها روزه بود و شب‌ها به عبادت مشغول می‌شد. پیامبر، عمار یاسر را به خدمت خدیجه فرستاد که به او بگو:
«ای خدیجه، چنین نپنداری که دوری من از تو به علت ناراحتی یا خشم من از توست؛این فرمان خدای تعالی است. ای خدیجه، خیال بد نکن و دلت روشن باشد؛ چرا که خدای تعالی هر روز چندین بار در برابر ملائکه اش، به وجود تو مباهات می‏کند . شب‌ها در خانه را ببند و به بستر خود برو. من هم در منزل فاطمه بنت اسد (مادر علی) هستم».
خدیجه سلام الله علیها هر روز از دوری رسول خدا غصه‌دار بود تا سرانجام، آن چهل روز به پایان رسید و جبرئیل نازل شد و گفت: « ای محمد، خدایت سلام می‌رساند و می‌گوید برای تحفه‏ای از جانبش آماده باش.» رسول خدا فرمود: « ای جبرئیل، تحفه خدای عالمیان چیست»؟
عرض کرد:« نمی‏دانم.» ناگهان میکائیل* با طبقی پوشیده با سندس (استبرق) فرود آمد و آن را پیش روی مبارک حضرت گذاشت.
جبرئیل پیش آمد و عرض کرد: «خدای تعالی فرمان داده است که امشب افطار خود را از این طعام قرار دهی».
امیرالمؤمنین در روایتی می‏فرماید: « رسول خدا هر وقت افطار می‏فرمود، دستور می‏داد در را باز بگذارند تا هر که می‏خواهد وارد شود. اما آن شب فرمود «ای علی، این طعام بر غیر من حرام است.» و به من امر کرد به کسی اجازه ورود ندهم. من کنار در خانه نشستم. رسول خدا پارچه را از روی غذا برداشتند.خوشه‏ای از خرما و خوشه‌ای از انگور بهشتی بود. رسول خدا آن غذا را به طور کامل میل کرد و آب خورد.سپس جبرئیل بر دست مبارکش آب ریخت و میکائیل آن را شست و اسرافیل خشک کرد و آنچه از غذا مانده بود به آسمان بالا رفت.
رسول خدا برای نماز نافله برخاست، که جبرئیل پیش آمد و عرض کرد اکنون تا وقتی به نزد خدیجه نرفته‌ای، نماز برای تو حرام است؛ زیرا خدای تعالی قسم یاد کرده که امشب از صلب تو نسلی پاک بیافریند. پس رسول خدا از جا برخاست و به طرف منزل رفت.
خدیجه‏ علیهاسلام در روایتی درباره‌ی آن شب می‌فرماید: « من دیگر به تنهایی خو گرفته بودم، شب‌ها سر خود را می‏پوشاندم، پرده‏ها را می‏انداختم، در را می‏بستم، نماز خود را می‏خواندم، چراغ را خاموش می‌کردم و به رختخواب می‏رفتم. آن شب هنوز خوابم نبرده بود که شنیدم کسی در می‌زند. با خود گفتم فقط محمد این‌گونه در می‌زند. پرسیدم«کیست؟» رسول خدا با لحن لطیف همیشگی‌اش فرمود: «باز کن، خدیجه! منم، محمد.»
با شادی تمام بلند شدم و در را باز کردم. رسول خدا وارد شد. (1)

ولادت فاطمه علیهاسلام
حضرت امام جعفر صادق علیه السلامفرمود:
وقتی خدیجه علیهاسلامبا رسول خداازدواج کرد، زنان مکهاز او دوری کردند و باب رفت و آمد با او را بستند. آنها حتی به او سلام هم نمی‌کردند.
خدیجه تنها بود تا از فاطمه زهراباردار شد. فاطمه علیهاسلام از شکم مادر با مادر صحبت می‌کردو او را دلداری می‌داد.
روزی پیامبر اکرم داخل خانه شد و شنید که خدیجه با کسی سخن می‌گوید. پرسید:« با چه کسی صحبت می‌کنی»؟!
خدیجه عرض کرد:« با این طفلی که در شکم دارم. او همصحبت و مونس من است.»
پیامبر فرمود:« ای خدیجه، هم اکنون جبرئیلبه من خبر می‌دهد که این طفل، دختری است پاک و مبارک که خدای تعالی نسل مرا از او قرار می‌دهد و فرزندان او را امامان و پیشوایان امت و خلیفه‌های خودش در روی زمین می‌گرداند.»
وقتی ولادت فاطمه نزدیک شد، خدیجه کسی را نزد زن های قریشو بنی هاشم فرستاد تا او را در هنگام زایمان کمک کنند، اما آنها گفتند:« تو حرف ما را نپذیرفتی و با محمد یتیم و فقیر ازدواج کردی؛ ما هم با تو کاری نداریم.»
خدیجه علیهاسلام بسیار غمگین شد؛ اما ناگاه چهار زن بلند قامت گندمگون که گویی از زنان بنی هاشم‌ بودند وارد شدند. خدیجه ترسید! یکی از آنها گفت:« ای خدیجه، نترس. ما فرستادگان پروردگار توایم؛ ما خواهران توایم: من ساره ام، او آسیه، رفیق بهشتی تو است، او مریم، مادر حضرت عیسی علیه السلام، و او « کلثوم»، خواهر حضرت موسی علیه السلام. خدای تعالی ما را فرستاده تا در امر زایمان کمکت کنیم.»
زنان چهار طرف خدیجه نشستند. ناگاه فاطمه زهرا علیهاسلام با بدنی پاک و مطهر به دنیا آمد و چنان نوری از آن وجود مطهر ساطع شد که همه خانه‌های مکه را روشن کرد.
در این هنگام ده حورالعین وارد شدند، با طشت‌هایی پر از آب کوثر و پارچه‌های بهشتی.
بانویی که در جلوی خدیجه نشسته بود، فاطمه علیهاسلام را به آب کوثر شستشو داد و در دو قطعه پارچه سفید که از شیر سفیدتر و از مشکو عنبرخوشبوتر بود پیچید. سپس عرض کرد:« اکنون سخن بگو.»
فاطمه علیهاسلام زبان گشود و فرمود:« اشهد ان لا اله الا الله و انّ ابی رسول الله سید الانبیاء و انّ بعلی سید الاوصیاء و ولدی سادة الاسباط ». (گواهی می دهم که معبودی نیست جز الله و پدرم رسول خدا و آقای همه پیامبران است و شوهرم، علی. بزرگ همه اوصیاء و فرزندانم بزرگ همه خانواده های پیغمبرانند.)
سپس بر آن چهار زن سلام کرد و نام آنها را یکایک بر زبان آورد. زنان به روی زیبای فاطمه اطهر خنده شوق زدند و فرشتگان به یکدیگر بشارت دادند. آری، شادباش ولادت فاطمه زهرا به آسمان‌ها رسید و نور وجودش آسمان را روشن کرد؛ نوری که تا آن زمان ملائکه ندیده نبودند. آن چهار زن، فاطمه علیهاسلام را به دست خدیجه سپردند و گفتند:« او را بگیر که طاهر است و مطهر، پاک و مبارک.» (2)
 
پی نوشت ها:
1-       بحار الانوار، ج 16، ص 78ـ
2-       بحارالانوار، ج 43، ص 2، ح 1

چهار راه برای رسیدن به آرامش:
1.نگاه کردن به عقب و تشکر از خدا  2.نگاه کردن به جلو و اعتماد به خدا  3.نگاه کردن به اطراف و خدمت به خدا  4.نگاه کردن به درون و پیدا کردن خدا

پل ارتباطی : samsamdragon@gmail.com

تالارهای تحت مدیریت :

مطالب عمومی کامپیوتراخبار و تکنولوژی های جدیدسیستم های عاملنرم افزارسخت افزارشبکه

 

دوشنبه 10 خرداد 1389  7:10 AM
تشکرات از این پست
samsam
samsam
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 50672
محل سکونت : یزد

سير خلقت نورانى حضرت زهرا سلام الله علیها

در حديثى از امام صادق- عليه‏السلام- آمده است كه: «جز خدا هيچ نبود، پس خداوند پنج نور را از جلال و عظمت خود آفريد و براى هر يك از آن انوار، اسمى از اسماى الهى بود. خدا «حميد» است و اين اسم در محمد- صلى اللَّه عليه و آله- ظهور يافت. خدا «اعلى» است كه در اميرالمؤمنين على- عليه‏السلام- ظهور يافت. و براى خدا «اسماى حسنى» وجود دارد كه نام حسن و حسين- عليهماالسلام- از آن اسماء مشتق است. و از اسم «فاطر» او، نام زهراى اطهر، فاطمه اشتقاق پيدا كرد پس وقتى كه آن انوار را آفريد، اينها را در ميثاق قرار داد، پس در طرف راست عرش جا گرفتند. و خدا فرشتگان را از نور آفريد پس وقتى كه فرشتگان به اين انوار نظر كردند، امر و شأن اينها را بزرگ شمردند و تسبيح را (از آنها) فراگرفتند و اين مطابق با گفته‏ى فرشتگان است كه در قرآن آمده است: به حقيقت ما (در انتظار اوامر الهى در تدبير عالم) صف كشيده‏ايم. و به راستى ما تسبيح كننده‏ايم، و آن هنگام كه آدم- عليه‏السلام- را آفريد آدم به سوى اين انوار از طرف راست عرش با دقت نظر نموده عرض كرد: اى صاحب اختيار من! آنان كيستند؟ خداى متعال در پاسخ فرمود: اى آدم! آنها برگزيدگان من و خواص من هستند، اينها را از نور عظمت و بزرگى‏ام آفريده‏ام و از اسمهاى خودم اسمى را براى اينها برگرفتم، پس عرض كرد: اى پروردگارم! به حقى كه تو بر اينها دارى اسمهاى اينها را به من بياموز، پس خداى متعال فرمود: اى آدم! اين اسمها نزد تو امانت باشد (كه) سرّ و رازى از راز من است. غير تو نبايد بر آن آگاه شود جز به اذن من، عرض كرد: پروردگارم قبول كردم. خداوند پس از گرفتن اين پيمان، اسمهاى آنها را به آدم- عليه‏السلام- تعليم داد. و به فرشتگان عرضه كرد، هيچ كدام به آنها عالم نبودند، پس در پاسخ قول خداى متعال كه فرمود: مرا از نامهاى اينها خبر دهيد اگر راست مى‏گوييد، عرض كردند: منزهى تو! براى ما علمى نيست جز آنچه به ما آموخته‏اى. همانا تو عالم و داراى حكمتى. (آنگاه خداوند) فرمود: اى آدم! فرشتگان را به اسمهاى آن انوار خبر ده، پس وقتى كه اينها را به اسماء خبر داد، فرشتگان دانستند كه اين مطلب (در نزد آدم) به امانت گذاشته شده و آدم به سبب آگاهى از آن، فضيلت و برترى يافته است. سپس امر به سجده‏ى آدم- عليه‏السلام- شدند؛ زيرا كه سجده‏ى ملائكه، فضيلتى براى آدم و عبادت براى خداى متعال بود. چون كه سجده ملائكه، سزاوار آدم بود» (1)

 
 
 
حضرت زهرا سلام‏اللَّه‏عليه و اهل‏بيت علت آفرينش هستى 
رسول خدا فرمود: هنگامى كه خداى تعالى حضرت آدم ابوالبشر را آفريد و از روح خود در او بدميد، آدم به جانب راست عرش نظر افكند، آنجا پنج شبح غرقه در نور به حال سجده و ركوع مشاهده كرد، عرض كرد: خدايا قبل از آفريدن من، كسى را از خاك خلق كرده‏اى؟ خطاب آمد: نه، نيافريده‏ام. عرض كرد: پس اين پنج شبح كه آنها را در هيئت و صورت همانند خود مى‏بينم چه كسانى هستند؟
خداى تعالى فرمود: اين پنج تن از نسل تو هستند، اگر آنها نبودند، ترا نمى‏آفريدم، نامهاى آنان را از اسامى خود مشتق كرده‏ام (و من خود آنان را نامگذارى كرده‏ام)، اگر اين پنج تن نبودند، نه بهشت و دوزخ را مى‏آفريدم و نه عرش و كرسى را، نه آسمان و زمين را خلق مى‏كردم و نه فرشتگان و انس و جن را.
منم محمود و اين محمد است، منم عالى و اين على است، منم فاطر و اين فاطمه است، منم احسان و اين حسن است، و منم محسن و اين حسين است. به عزتم سوگند، هر بشرى اگر به مقدار ذره‏ى بسيار كوچكى كينه و دشمنى هر يك از آنان را در دل داشته باشد، او را در آتش دوزخ مى‏افكنم... يا آدم، اين پنج تن، برگزيدگان من هستند و نجات و هلاك هركس وابسته به حب و بغضى است كه نسبت به آنان دارد. يا آدم، هر وقت از من حاجتى مى‏خواهى، به آنان توسل كن.
ابوهريره مى‏گويد، پيامبر اكرم در ادامه‏ى سخن فرمود: ما پنج تن كشتى نجاتيم، هركس با ما باشد، نجات يابد، و هركس كه از ما روگردان شود هلاك گردد. پس هركس حاجتى از خدا مى‏خواهد پس به وسيله‏ى ما اهل‏بيت از حضرت حق تبارك و تعالى مسئلت نمايد».
حقيقت آنست كه پنج تن مقدّس رمز خلقتند:
يا أحمَدُ! لَو لاكَ لَما خَلَقتُ الأفلاكَ، وَ لَو لا عَلِىُّ لَما خَلَقتُكَ، وَ لَو لا فاطِمَةُ لَماخَلقُتُكما. (2)
اى احمد! اگر تو نبودى آسمان و زمين نمى‏آفريدم و اگر على نبود تو را نمى‏آفريدم و اگر فاطمه نبود شما را نمى‏آفريدم (يعنى شمايان رمز خلقتيد).
و فاطمه حوريّه‏اى بود كه چند صباحى لباس آدميان در بر نمود: (3) 
 
 
خلقت حضرت زهرا (س)و شيعيان از سرشت يكسان
امام صادق عليه‏السلام مى‏فرمايند: «إن اللَّه خلق محمداً من طينة من جوهرة تحت العرش، و إنه كان لطينته نضح فجبل طينة أميرالمؤمنين عليه‏السلام من نضح طينة رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم، و كان لطينة أميرالمؤمنين عليه‏السلام نضح فجبل طينتنا من فضل طينة أميرالمؤمنين عليه‏السلام، و كانت لطينتنا نضح فجبل طينة شيعتنا من نضح طينتنا، فقلوبهم تحن إلينا، و قلوبنا تعطف عليهم تعطف الوالد على الولد و نحن خير لهم و هم خير لنا، و رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم لنا خير و نحن له خير». (4).
يعنى: «خداوند محمد را از طينت و سرشتى كه از گوهرى در زير عرش بود خلق فرمود، و طينت محمد را تراوشى بود كه خداوند طينت اميرالمؤمنين را از همان تراوش طينت رسول خدا خلق نمود. و طينت اميرالمؤمنين را از نيز تراوشى بود كه خداوند طينت ما را از باقيمانده‏ى طينت اميرالمؤمنين خلق كرد، و براى طينت ما نيز تراوشى بوده كه خداوند شيعيان ما را از همان تراوش طينت ما خلق فرموده است. دلهاى شيعيان ما مشتاق ما هستند و دلهاى ما نيز- بمانند مهربانى و شفقت پدر به فرزند- به آنان توجه دارد. ما براى شيعيانمان بهترين‏ها هستيم و شيعيان ما براى ما بهترين‏ها هستند، رسول خدا نيز براى ما بهترين است و ما هم براى او بهترين‏ها هستيم».
 
پی نوشت ها:
1-       تفسير فرات، ص 11، ط نجف.
2-       ميرجهانى: (ال) جُنّة العاصمة، ص 148 (به نقل از كشف الآلى صالح بن عبدالوهّاب بن عرندس) (و) مرندى: ملتقى البحرين، ص 14 (و) مستنبط: القطره ج 1: ص 164 (و) قمى: سفينةالبحار، ماده «خلق» (و) نمازى: مستدرك سفينةالبحار، ج 3: ص 334 (حديث قدسى)
شايد در نظر نخست اين روايت احتياج به تأمّل داشته باشد؛ امّا با اندكى دقّت، لطافت تعبير به كار رفته در آن اشكار مى‏گردد.
همچنانكه مى‏دانيد كنيه‏ى حضرت زهرا (عليهاالسّلام) «امّ‏ابيها» است. در سبب مكّنا شدن حضرتش به اين كنيه با مدد از روايتى كه از امام باقر (عليه‏السّلام)نقل شده است- و ما آن را در سطور بالا ذكر نموديم- كه حضرت فرمودند ريشه درخت نبوّت زهراى اطهر است و يا روايتى كه ذهبى در كتاب ميزان الاعتدال (ج 1:ص 234) از رسول خدا نقل مى‏كند كه حضرت مى‏فرمايند: «أنَا شَجَرَةٌ، وَ فاطِمَةُ أصلُها،وَ عَلِىُّ لِقاحهُا، وَ الحَسَنُ وَ الحُسَينُ ثَمَرُها» (يعنى من درخت، فاطمه ريشه آن، على لقاح آن، و حسن و حسين ميوه‏ى آن هستند) آشكار مى‏گردد كه خلقت پيامبر، على، حسن و حسين (عليهم‏السّلام) در عالم انوار بسته به خلقت حضرت زهرا (عليهاالسّلام) بوده است. فَافهَم فَإنَّهُ دَقِيقٌ جِدّاً.
3-       خطيب بغدادى: تاريخ بغداد، ج 5: ص 86.
4-       بصائر الدرجات ص 14، بحارالانوار 25/ 8

چهار راه برای رسیدن به آرامش:
1.نگاه کردن به عقب و تشکر از خدا  2.نگاه کردن به جلو و اعتماد به خدا  3.نگاه کردن به اطراف و خدمت به خدا  4.نگاه کردن به درون و پیدا کردن خدا

پل ارتباطی : samsamdragon@gmail.com

تالارهای تحت مدیریت :

مطالب عمومی کامپیوتراخبار و تکنولوژی های جدیدسیستم های عاملنرم افزارسخت افزارشبکه

 

دوشنبه 10 خرداد 1389  7:11 AM
تشکرات از این پست
samsam
samsam
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 50672
محل سکونت : یزد

فاطمه سلام الله علیها عطيه خداوند

فاطمه اطهر(س) بانوي بانوان دو جهان، عطاي خداوند سبحان، كفو و يگانه همتاي اميرمؤمنان(ع)، و يكي از علل آفرينش عالم امكان است.
معنويت قدسي آن بانوي بي همتا در قرآن كريم، جلوه اي ويژه يافته، جمال معنوي و اوج طهارت و عصمتش، در آيه تطهير (احزاب / 33)، درخشش انسان كامل را متجلي ساخت، آيه مباهله (آل عمران / 61) شاهدي بر شكوهمندي و قدر و جلالتش گرديد.
و سوره «هل أتي» (دهر / 1) جلوه اي از مروت و ايثار آن بزرگوار را همراه با عارفانه ترين زمزمه هستي «علي حبه»، تجسمي زيبا بخشيد.
اين جويبارهاي فضيلت به هم پيوند خورد و در سوره «كوثر» مجموعه اي دل انگيز از زيبايي ها و اصالتها را رقم زد و آن را به عنوان، هديه و عطيه اي الهي تقديم رسول خاتم الأنبياء، محمد مصطفي(ص)، كرد؛ زيرا، فاطمه(س) يكي از مظاهر فيض مداوم و جريان پربركت حركت محمدي است كه استمرار آن را با ذريه خويش تضمين كرد. در اين راستا نگاهي گذرا به سوره كوثر داريم.
نويسنده : عسكرى اسلام‏پور اين سوره كه كوتاه ترين سوره قرآن كريم است، در مكه معظمه بر پيامبر اسلام(ص) نازل شده است.
هنگامي كه دو پسر رسول خدا(ص) به نام هاي: «عبدالله و قاسم» در مكه از دنيا رفتند و حضرت فاقد فرزند پسر شد، (1) اين موضوع موجب شد كه مشركان فرصت طلب مكه كه به شدت تحت تأثير فرهنگ منحط دوره جاهليت قرار داشتند و ارزش انسان را تنها در داشتن فرزند ذكور مي پنداشتند، با شادي و هيجان، لب به تمسخر و طعن و شماتت بگشايند؛ و افرادي چون عاص بن وائل، رسول خدا را «ابتر» بخوانند. (2)
واژه ابتر در لغت عرب به «مقطوع الذنب»؛ يعني، دم بريده و « الذي لا عقب له»؛ يعني، شخصي كه نسلش قطع شده باشد، اطلاق مي شود.
اعراب جاهليت، طبق سنت ديرينه خود براي فرزند پسر اهميت فوق العاده اي قائل بودند و او را تداوم بخش برنامه هاي پدر مي شمردند؛ از اين رو، بدخواهان قريش چنين مي گفتند: كه ديگر محمد(ص) فرزند پسر ندارد تا راه او را پيش بگيرد و دين و آيينش را ترويج كند؛ بنابراين، وقتي از دنيا رفت، از جهت دين و آيينش آسوده خاطر خواهيم ماند. (3)
اين تبليغات شوم و برخوردهاي ناهنجار، سخت قلب پاك رسول خدا(ص) را غمگين و مكدر نمود و همچنان ادامه پيدا كرد؛ چنان كه نزديكان و علاقه مندان آن حضرت به شدت در تنگنا قرار گرفتند تا اين كه قرآن مجيد نازل شد و با طرز اعجازآميزي «در سوره كوثر» به آنها پاسخ گفت و خبر داد: كه دشمنان آن حضرت «ابتر» خواهند بود و برنامه هاي حياتبخش اسلام و قرآن كريم هرگز قطع نخواهد شد.
ناگفته نماند بشارتي كه در اين سوره به رسول خدا(ص) داده شد، از يك سو ضربه اي محكم بر اميدهاي دشمنان اسلام بود و از سوي ديگر تسلي خاطري براي آن حضرت بود كه بعد از شنيدن آن لقب زشت و توطئه دشمنان فرصت طلب، قلب نازنينش را غمگين كرده بودند.
خداي متعال بدين وسيله با (نزول سوره كوثر) پيامبرش را خشنود نمود و فرمود:
« ما به تو «كوثر» (خير و بركت فراوان) عطا كرديم؛ پس، به شكرانه اين نعمت، براي پروردگارت نماز بخوان» و شتر قرباني كن. همانا، دشمن تو ابتر و مقطوع النسل است.»
به بيان روشن تر، يعني: اي پيامبر! هرگز غمگين و محزون مباش! گرچه پسرانت را از دست داده اي؛ اما فقط فرزند پسر نيست كه همواره مايه افتخار باشد و به عنوان سرمايه ماندگار مطرح شود؛ بلكه چيز ديگري نيز مي تواند جايگزين آن باشد و حتي بهتر از فرزند پسر، خلاها را پر كند و كاستي ها را جبران نمايد و آن، «كوثر» است كه ما به تو عطا كرديم. به يقين دشمنان تو، با اين كه داراي پسران زياد و نيرومندند، منقطع النسل و بي پيرو خواهند ماند و نسلشان منقرض خواهد شد.

منزلت و معناي سوره کوثر
در عظمت و اهميت اين سوره همين بس كه:
اولاً: كوتاه ترين، و در عين حال يكي از پرمحتواترين سوره هاي قرآن كريم به شمار مي آيد.
ثانياً: تركيبات و مفردات اين سوره مانند: «انا اعطينك»، «الكوثر»، «فصل»، «لربك»، «وانحر»، «ان شانئك» و «هوالابتر»؛ فقط در همين سوره آمده و در هيچ جاي قرآن كريم تكرار نشده است.
واژه «كوثر» از ريشه «كثرت» است و بر چيزي اطلاق مي شود كه شانيت كثرت در او باشد. علامه طبرسي در معناي لغوي «كوثر» مي نويسد: «الكوثر، فوعل من الكثره و هوالشي الذي من شانه الكثره و الكوثر، الخير الكثير»؛ كوثر صفت مبالغه و وزن فوعل را دارد و برگرفته از كثرت است و آن عبارت از چيزي است كه شايستگي زيادي را داشته باشد و منظور از آن خير فراوان است. (4)
براي كلمه «الكوثر» در اين سوره بيش از بيست و پنج معنا و احتمال مطرح كرده اند(5) كه از جمله آنها مي توان به «چشمه اي در بهشت»، «خير كثير» كه در منابع شيعه و سني به چشم مي خورد، اشاره كرد.
قرطبي مفسر بنام اهل سنت، با وجود آن كه بين اين دو معنا و آيات ديگر سوره، تناسبي نمي بيند و بدان اعتراف دارد؛ اما به جهت اين كه براي معاني ديگر «كوثر» مويدي از روايات نيافته، همين دو معنا و احتمال را برگزيده است. (6)
بيضاوي، از ديگر مفسرين اهل سنت، مي گويد مراد از كوثر، زيادي فرزندان و پيروان است.
خير فراوان در اين آيه به امور مختلفي از جمله: قرآن، نبوت، چشمه اي در بهشت، علما، زيادي فرزندان، حوضي در بهشت، حكمت و شفاعت تفسير شده است. هيچ كدام از معاني ياد شده با يكديگر منافات ندارد؛ زيرا همه بيانگر همان مضمون متعالي كوثر و خير فراوانند.
نكته شايان توجه اين است كه اين زيادي فرزندان و نسل پيامبر «ص» كه از چشمه سار فاطمه «س» جوشيده است، در ميان ديگر معاني از درخشش و جلوه بيشتري برخوردار است. چنان كه شواهد و قرائن زير مويد آن است:

فخر رازي، از علماي اهل سنت، در اين باره در تفسير خود مي نويسد: «سومين نظر در معناي «كوثر» اين است كه منظور از آن، فرزندان آن حضرت است و اين به آن جهت است كه، اين سوره در رد كساني نازل شده است كه از آن حضرت به خاطر نداشتن فرزندان عيبجويي مي كردند كه در اين صورت معناي آن اين است كه: خداوند به تو فرزندان و نسلي عطا مي كند كه در طول تاريخ برقرار خواهند ماند؛ سپس مي گويد: ببين كه چقدر انسان ها از اهل بيت پيامبر(ص) به شهادت رسيده اند، اما جهان همچنان شاهد رونق فزاينده آنان است، آن گاه بنگر كه چه تعداد از بزرگان انديشمند مانند امام باقر، امام صادق، امام كاظم، امام رضا(ع) و محمد نفس زكيه در ميان آنها جلوه گر شده است. (7)
بيضاوي، ازديگر مفسران اهل سنت، نيز زيادي فرزندان و پيروان را در شمار معاني كوثر ذكر مي كند.
درميان مفسران شيعه، علامه طبرسي(ره) درمجمع البيان و علامه طباطبايي در تفسير گرانسنگ «الميزان» مخاطبان خود را به اين معنا توجه داده اند. در تفسير الميزان دراين باره به خوبي استدلال شده است.

درهرصورت بدون دنباله بودن ازنظر فرزند، درمعناي «ابتر» ملاحظه شده است كه خود دليلي بر اين است كه در «كوثر» معنايي مقابل آن ارائه شده است؛ يكي وجود فرزندان بسيار است كه به پيامبر(ص) اعلام مي دارد كه: اي پيامبر! ما به تو خير فراوان، از جمله فرزندان بسيار داديم و دشمن تو براي هميشه تاريخ از تمامي نيكي ها و ازنسل و فرزندان منقطع و جدا خواهدبود و از آنجا كه بستر كوثر و جريان پرفيض ومداوم، در وجود مقدس حضرت فاطمه(س) قراردارد، به عظمت اين سرچشمه خيرات و وجود با بركت بيشتر مي توان پي برد. وجود مقدسي كه نعمت بزرگ الهي و استمرار فرزندان پيامبراسلام(ص) به وسيله او تحقق يافت، تا شخصيت زن را در ابعاد معنوي و اجتماعي جلوه بيشتري بخشيده و هيچ فردي به خود اجازه ندهد كه فرزندش را تنها به خاطر جنسيت مورد تحقير قراردهد، زيرا، يگانه الگو و اسوه زن مسلمان، فاطمه(س) است.
مكتب فاطمه(س) مجموعه اي از فضايل انساني و منظومه اي از گلواژه هاي نيك زيستن است كه در هسته مركزي آن پيامبر قرارگرفته است و فرزندان معصومش، اقمار اين منظومه اند. جهان امروز به همان مقدار نيازمند به آرمانهاي فاطمي است، كه جامعه ديروز جاهلي.
سوره كوثر، خود گواه خوبي براين مطلب است كه تبار و ذريه پيامبر(ص) از دختر گرانمايه اش فاطمه (س) استمرار ميبابد، چنان كه علامه طباطبايي(8) به آن توجه داده است. البته اين معنا را از آيات ديگر به صورت آشكارتري مي توان دريافت. همچنين به دونمونه آن درمناظره امام كاظم(ع) با هارون الرشيد تصريح شده است، زماني هارون الرشيد از حضرت پرسيد: چگونه شما مي گوييد ما از فرزندان پيامبريم، با اين كه به جا ماندن نسل، ازپسر است نه دختر و شما فرزندان دختر اوييد؟ حضرت درپاسخ او، آيه اي از سوره «انعام» را قرائت كرد « و هدايت نموديم، از فرزندان او، نوح يا ابراهيم، داود و سليمان وايوب و يوسف و موسي وهارون و اين گونه نيكوكاران را جزا ميدهيم و زكريا و يحيي و عيسي و الياس را كه همه از شايستگان بودند.» (انعام / 84)
آن گاه حضرت از هارون الرشيد پرسيد: «پدر عيسي كيست، كه به وسيله آن از فرزندان نوح يا ابراهيم بشمار آمده است؟ هارون گفت: عيسي پدري نداشت. امام بي درنگ فرمود: همان گونه كه خداوند عيسي را به وسيله مريم از فرزندان انبياء محسوب داشته است، ما نيز به پيامبراسلام(ص) از طريق مادرمان فاطمه(س) انتساب پيدا كرده ايم و از فرزندان آن حضرتيم. آن گاه حضرت آيه شريفه «مباهله» را تلاوت كرد: «فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءكم» و فرمود: هيچ كس ادعا نكرده است كه پيامبر(ص) غير از علي ابن ابيطالب و فاطمه و حسن و حسين، در زيركساء (عبا) داخل كرده باشد، بدين ترتيب معلوم مي شود، منظور از ابنائنا، پسران ما، حسن و حسين اند كه خداوند آنها را پسران رسول خود خوانده است. (9)
رسول مكرم اسلام(ص) مأمور مي شود كه به شكرانه اين نعمت بزرگ، درپيشگاه باعظمت پروردگار سر تعظيم و كرنش فرود آورد، نماز بجاي آورد و قرباني كند. براي «وانحر» معناي ديگري نيز در روايات شيعه و سني به چشم مي خورد و آن عبارت است از بلندكردن دستها تا مقابل گوشها به هنگام تكبيرگفتن درنماز.
«فصل لربك وانحر» پس براي پروردگارت نمازگزار و نحر كن. سپاسگزاري و كرنش به آستان الهي از وظايف مهمي است كه عقل هر انسان برايش مقرر مي دارد. سرشت انسانها مبتني بر قدرداني از فردي است كه به او نيكي كرده است و از آنجا كه تمامي نعمت ها از جانب خداوند به انسان ارزاني شده است، سپاسگزاري از او جلوه ديگري به خود مي گيرد كه دراين سوره مباركه در نماز و «نحر» تجسم يافته است.
هرمعنايي كه در « نحر» منظور باشد، چه قرباني كردن شتر و چه بالابردن دو دست تا روبروي گلوگاه و يا جلو آوردن روي سينه به هنگام تكبيرهاي نماز. همه نشانه سپاسگزاري از نعمتهاي خداوند است و نماز و نحر در صورتي مي تواند اعلام سپاس باشد كه فقط براي خدا و درجهت پروردگار جهان باشد.
«ان شانئك هوالابتر» به يقين دشمن تو بي دنبال و بي خير است. يكي از جلوه هاي اعجاز قرآن، كه در اين سوره نيز محقق شده است، خبرهاي غيبي و پيشگويي هاي قاطع و انطباق آن با واقعيت هاست كه به روشني موارد زيادي را در آيات قرآن مي توان يافت؛ ازجمله، داستان پيشگويي پيروزي روميان بر ايرانيان، پس ازآن كه آنها مغلوب ايرانيان گشتند و آن را نه سال قبل پيش بيني كرد و به همان گونه نيز تحقق يافت.
(روم / 3)
پيش بيني ديگر مربوط به آيه شريفه «ان شانئك هوالابتر» است. دشمن كه ازسر غرور و نخوت به زيادي تعداد و فرزندان خويش مي باليد و مسلمين را ناچيز مي انگاشت و به خصوص بعد از فوت فرزند رسول خدا(ص) كار را تمام شده تلقي كرد و گمان برد پيام و رسالت پيامبر در ميان انبوه حوادث تاريخ به فراموشي سپرده خواهدشد، دراين هنگام قرآن كريم پيش گويي كرد كه دين تو جهانگير خواهدشد و كار دشمنان به نافرجامي و تباهي خواهدكشيد و امروزه كه پس از چهارده قرن حضور سرافراز اسلام را در جهان مشاهده مي كنيم درخشش اعجاز اين سوره را هرچه بيشتر حس كرده و آن را به عنوان نشانه صدق ديگري بر رسالت پيامبر اسلام(ص) اعلام مي داريم. 1- شان نزول سوره: مفسران شيعه و اهل سنت در شان نزول اين سوره اين گونه نگاشته اند كه، عاص بن وائل در مقابل يكي از درهاي مسجدالحرام بنام «باب بني السهم» با رسول خدا «ص» ملاقات كرد و با آن حضرت به گفتگو پرداخت. قريشي ها كه شاهد اين منظره بودند از او پرسيدند: با چه شخصي سخن مي گفتي؟ او با عبارات بي شرمانه و گستاخانه گفت با «ابتر». اين پاسخ به آن جهت بود كه عبدالله، آخرين فرزند پسر پيامبر «ص»، زندگي را بدرود گفته بود. و عرب جاهلي كساني را كه داراي فرزند پسر نباشد «ابتر» قلمداد مي كردند؛ زيرا تنها راه استمرار اهداف فرد را در وجود پسر مي دانستند. در نتيجه، اين شان نزول متناسب با سرزنش آنان خواهد بود. 2- دومين شاهد براين كه در «كوثر» معناي فرزندان فراوان منظورشده، ذيل سوره شريفه است كه مي فرمايد: «ان شانئك هو الابتر» به تحقيق دشمن تو بي دنباله است، زيرا كه ظاهر كلمه «ابتر» عبارت از قطع نسل و بي فرزندي است؛ چنان كه شان نزول سوره آن را تأييد مي كند و يا دليلي بر انحصار به يكي از موارد آن مثل جداشدن ازخيرات... است.
 
پي نوشت :
1-ناگفته نماند كه پيامبر(ص) در سال هشتم هجرت در مدينه نيز صاحب فرزند ديگري به نام «ابراهيم» از ماريه قبطيه شد، كه قبل از اينكه به دو سالگي برسد، از دنيا رفت و وفات او قلب پاك پيامبر(ص) را آزرد.
2- ابوالحسن علي بن احمد الواحدي النيشابوري، اسباب النزول، ص307؛ جلال الدين سيوطي، الدرالمنثور، ج6، ص402، طبع دارالمعرفه.

 3-حاشيه محيي الدين شيخ زاده علي تفسير القاضي البيضاوي، ج8، ص700؛ الفتوحات الالهيه، سليمان بن عمر شافعي، ج8، ص. 418
 4- مجمع البيان، ج 5، ص. 548
5- جلال الدين سيوطي، الدر المنثور، ج 6، ص 403، علامه طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج 20، ص. 370

 6- ابوعبدالله محمد بن احمد الان  

چهار راه برای رسیدن به آرامش:
1.نگاه کردن به عقب و تشکر از خدا  2.نگاه کردن به جلو و اعتماد به خدا  3.نگاه کردن به اطراف و خدمت به خدا  4.نگاه کردن به درون و پیدا کردن خدا

پل ارتباطی : samsamdragon@gmail.com

تالارهای تحت مدیریت :

مطالب عمومی کامپیوتراخبار و تکنولوژی های جدیدسیستم های عاملنرم افزارسخت افزارشبکه

 

دوشنبه 10 خرداد 1389  7:15 AM
تشکرات از این پست
samsam
samsam
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 50672
محل سکونت : یزد

شكرانه‏ى تولد حضرت زهرا سلام الله علیها

از امام صادق عليه‏السلام سؤال شد كه: «لم صارت المغرب ثلاث ركعات و اربعا بعدها ليس فيها تقصير فى حضر و لا سفر؟»
چرا نماز مغرب سه ركعت است و نافله‏اش چهار ركعت كه در سفر و حضر تقصير در آن نيست؟ (1)
آن حضرت فرمود: «ان اللَّه عز و جل انزل على نبيه صلى اللَّه عليه و آله و سلم لكل صلاة ركعتين فى الحضر فاضاف اليها رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم لكل صلاه ركعتين فى الحضر و قصر فيها فى السفر الا المغرب و الغداه فلما صلى المغرب بلغه مولد فاطمه عليهم‏السلام فاضاف اليها ركعه شكراللَّه عز و جل فلما ان ولد الحسن عليه‏السلام اضاف اليها ركعتين شكر اللَّه عز و جل فلما ان ولد الحسين عليه‏السلام اضاف اليها ركعتين شكر اللَّه عز و جل فقال للذكر مثل حظ الانثيين فتركها على حالها فى الحضر والسفر.» (2)
خداوند تبارك و تعالى همه‏ى نمازها را بر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم به صورت دو ركعتى نازل كرد. رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم (به امر پروردگار) به همه‏ى نمازها به جز نماز مغرب و نماز صبح دو ركعت اضافه نمودند؛ كه در حضر به صورت تمام و در سفر به طور قصر خوانده شوند.
هنگامى كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم مشغول برپائى نماز مغرب بود. فاطمه عليهاالسلام به دنيا آمد رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم به شكرانه‏ى اين نعمت (و به امر پروردگار) يك ركعت به نماز مغرب اضافه فرمودند. پس چون حسن عليه‏السلام به دنيا آمد، دو ركعت ديگر (به عنوان نافله) به آن سه ركعت اضافه نمودند و زمانى كه حسين عليه‏السلام به دنيا آمد، به نافله‏ى مغرب دو ركعت ديگر اضافه فرموده و آن را شكرانه تولد آن حضرت قرار دادند.

1- نماز مسافر را كه از چهار ركعت به دو ركعت شكسته مى‏شود نماز قصر گفته و اين عمل را تقصير گويند.
2- من لا يحضر الفقيه، ج 1، ص 454. تهذيب، ج 2، ص 113. وسائل الشيعه، ج 4، ص 88. علل‏الشرايع، ص 324.

چهار راه برای رسیدن به آرامش:
1.نگاه کردن به عقب و تشکر از خدا  2.نگاه کردن به جلو و اعتماد به خدا  3.نگاه کردن به اطراف و خدمت به خدا  4.نگاه کردن به درون و پیدا کردن خدا

پل ارتباطی : samsamdragon@gmail.com

تالارهای تحت مدیریت :

مطالب عمومی کامپیوتراخبار و تکنولوژی های جدیدسیستم های عاملنرم افزارسخت افزارشبکه

 

دوشنبه 10 خرداد 1389  7:15 AM
تشکرات از این پست
samsam
samsam
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 50672
محل سکونت : یزد

مادر ام ابیها (حضرت خدیجه سلام الله علیها)

سخن از خدیجه ، سخن از یک دنیا عظمت و پایداری و استقامت درراه هدف است . به حق قلمفرسایی در باره کسی که خداوند بر اوسلام و درود فرستاد ، بسی مشکل است . اما به مصداق «مالا یدرک‏کله لا یترک کله ،» به بررسی گوشه‏هایی از شخصیت و زندگی این‏بزرگ بانو می‏پردازیم :

 
ولادت و خانواده
خدیجه (س) 68 سال قبل از هجرت بدنیا آمد . خانواده‏ای که‏خدیجه را پرورش داد ، از نظر شرافت‏خانوادگی و نسبت‏های‏خویشاوندی ، در شمار بزرگترین قبیله‏های عرب جای داشت . این‏خاندان در همه حجاز نفوذ داشت . آثار بزرگی و نجابت و شرافت ازکردار و گفتار خدیجه پدیدار بود .
خدیجه از قبیله هاشم بود و پدر و اقوامش از ثروتمندان قریش‏بودند . پدرش خویلدبن اسد قریشی نام داشت . مادرش فاطمه دخترزائد بن اصم بود .
 
اخلاق خدیجه (س)
خدیجه در بین اقوام خود یگانه و ممتاز و میان اقران کم نظیربود . او به فضیلت اخلاقی و پذیرایی‏های شایان بسیار معروف بود وبدین جهت زنان مکه به وی حسد می‏ورزیدند .
دخترت خویلد در سجایا و کمالات اخلاقی زبانزد و نمونه بود و به‏حق ایشان کفو خوبی برای پیامبر (ص) بود . بی‏تردید می‏توان گفت‏که این سجایا و فضایل اخلاقی سبب شد تا خدیجه برای همسری پیامبراکرم (ص) شایسته شمرده شود . طبق روایات ، او برای پیامبراکرم (ص) یاوری صادق بود .
آیا خدیجه (س) قبل از پیامبر (ص) ازدواج کرده بود ؟
معروف است اولین کسی که به خواستگاری خدیجه آمد یکی ازبزرگان عرب به نام «عتیق بن عائذ مخزومی‏» بود . او پس ازازدواج با خدیجه ، در جوانی در گذشت و اموال بسیاری برای خدیجه‏ارث گذاشت . پس از او «ابی‏هاله بن المنذر الاسدی‏» که یکی ازبزرگان قبیله خود او بود ، با وی ازدواج کرد . ثمره این پیوندفرزندی به نام «هند» بود که در کودکی در گذشت . ابی‏هاله‏نیز پس از چندی ، وفات یافت و ثروت بسیار از خویش بر جای نهاد.
هرچند این مطلب که پیامبر اکرم (ص) سومین همسر خدیجه بود وجز عایشه با دوشیزه‏ای ازدواج نکرد ، نزد عامه و خاصه معروف است; ولی مورد تایید همگان نیست . جمعی از مورخان و بزرگان ، نظرمخالف دارند ; برای مثال «ابوالقاسم کوفی‏» ، «احمد بلاذری‏» ، «علم الهدی‏» ، (سیدمرتضی) در کتاب «شافی‏» و «شیخ طوسی‏» در «تلخیص شافی‏» آشکارا می‏گویند که خدیجه ،هنگام ازدواج با پیامبر ، «عذرا» بود . این معنا را علامه‏مجلسی نیز تایید کرده است . او می‏نویسد : «صاحب کتاب انوارو البدء» گفته است که زینب و رقیه دختران هاله ، خواهر خدیجه‏بودند .
برخی از معاصران نیز چنین ادعا کرده‏اند و برای اثبات ادعای‏خود کتابهایی نوشته‏اند .
 
آشنایی با حضرت محمد (ص)
فضایل اخلاقی خدیجه ، بسیاری از بزرگان و صاحب منصبان عرب رابه فکر ازدواج با وی می‏انداخت . ولی خاطرات همسر پیشین به وی‏اجازه نمی‏داد شوهری دیگر انتخاب کند . تا اینکه با مقامات‏معنوی حضرت محمد (ص) آشنا شد و آن دو غلامی که برای تجارت‏همراه پیامبر (ص) فرستاده بود ، مطالب و معجزاتی که از وی‏دیده بودند ، برای خدیجه نقل کردند . خدیجه فریفته اخلاق و کمال‏و مقامات معنوی پیامبر (ص) شد . البته او از یکی ازدانشمندان یهود و نیز ورقه بن نوفل ، که از علمای بزرگ عرب وخویشان نزدیک خدیجه به شمار می‏رفت ، در باره ظهور پیغمبرآخرالزمان و خاتم الانبیا (ص) مطالبی شنیده بود . همه این‏عوامل موجب شد تا خدیجه حضرت محمد (ص) را به همسری خودانتخاب کند .
 
ازدواج خدیجه
زفاف خدیجه با حضرت محمد (ص) 2 ماه و 75 روز پس از بازگشت‏از سفر تجارت شام تحقق یافت . در آن زمان ، حضرت‏محمد (ص) 25سال داشت و خدیجه چهل ساله بود . ابن عباس سن ایشان را 28 سال‏نقل می‏کند . هرچند بعضی از مورخان اهل‏سنت‏سعی می‏کنند این سخن‏را رد کنند ; چون راوی آن محمد بن صائب کلبی از شیعیان است وآنها او را ضعیف می‏دانند .
خدیجه به سبب علاقه به حضرت محمد (ص) و مقام معنوی او بارسول خدا ازدواج کرد و تمام دارایی و مقام و جایگاه فامیلی خودرا فدای پیشرفت مقاصد همسرش ساخت .
در عقد ازدواج حضرت محمد (ص) و خدیجه ، عبدالله بن غنم به‏آنها چنین تبریک گفت :
هنیئا مریئا یا خدیجه قد جرت لک الطیرفیما کان منک باسعد
تزوجت‏خیر البریه کلها و من ذا الذی فی الناس مثل محمد ؟
و بشر به البران عیسی بن مریم و موسی ابن عمران فیاقرب موعد
اقرت به الکتاب قدما بانه رسول من البطحاء هادو مهتد
گوارا باد بر تو ای خدیجه که طالع تو سعادتمند بوده و بابهترین خلایق ازدواج کردی . چه کسی در میان مردم همانند محمد (ص) است . محمد (ص) کسی است که حضرت عیسی و موسی به آمدنش‏بشارت داده‏اند و کتب آسمانی به پیامبری او اقرار داشتند .
رسولی که سر از بطحاء (مکه) در می‏آورد و او هدایت کننده وهدایت‏شونده است .
احترام پیغمبر خدا (ص) به خدیجه
احترام حضرت محمد (ص) به خدیجه ، به خاطر عقیده و ایمان اوبه توحید بود .
 
خصال خدیجه (س)
خدیجه از بزرگترین بانوان اسلام به شمار می‏رود . او اولین زنی‏بود که به اسلام گروید ; چنان که علی‏بن ابی‏طالب (ع) اولین‏مردی بود که اسلام آورد . اولین زنی که نماز خواند ، خدیجه بود. او انسانی روشن بین و دور اندیش بود . با گذشت ، علاقه‏مند به‏معنویات ، وزین و با وقار ، معتقد به حق و حقیقت و متمایل به‏اخبار آسمانی بود . همین شرافت‏برای او بس که همسر رسول خدا (ص) بود و گسترش اسلام به کمک مال و ثروت او تحقق یافت .
خدیجه از کتب آسمانی آگاهی داشت و علاوه بر کثرت اموال و املاک، او را «ملکه بطحاء» می‏گفتند . از نظر عقل و زیرکی نیزبرتری فوق العاده‏ای داشت و مهمتر اینکه حتی قبل از اسلام وی را«طاهره‏» و «مبارکه‏» و «سیده زنان‏» می‏خواندند .
جالب این است او از کسانی بود که انتظار ظهور پیامبر اکرم (ص) می‏کشید و همیشه از ورقه‏بن نوفل و دیگر علما جویای نشانه‏های‏نبوت می‏شد . اشعار فصیح و پر معنای وی در شان پیامبر اکرم (ص) از علم و ادب و کمال و محبت او به آن بزرگوار حکایت می‏کند .
نمونه‏ای از اشعار خدیجه در باره پیامبراکرم (ص) چنین است :
فلواننی امسیت فی کل نعمه و دامت لی الدنیا و تملک الاکاسره
فما سویت عندی جناح بعوضه اذا لم یکن عینی لعینک ناظره
اگر تمام نعمتهای دنیا از آن من باشد و ملک و مملکت کسراها وپادشاهان را داشته باشم ، در نظرم هیچ ارزش ندارد زمانی که چشم‏به چشم تو نیافتند .
دیگر خصوصیت‏خدیجه این است که او دارای شم اقتصادی و روح‏بازرگانی بود و آوازه شهرتش در این امر به شام هم رسیده بود .
البته سجایای اخلاقی حضرت خدیجه چنان زیاد است که قلم از بیان‏آن ناتوان است . پیامبر اکرم (ص) می‏فرماید : «افضل نساء اهل الجنه خدیجه بنت‏خویلد و فاطمه بنت محمد ومریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم .»
چه می‏توان گفت در شان کسی که مایه آرامش و تسلای خاطر رسول‏خدا (ص) بود ؟ ! در تاریخ می‏خوانیم : «حضرت محمد (ص) هر وقت از تکذیب قریش و اذیت‏های ایشان‏محزون و آزرده می‏شدند ، هیچ چیز آن حضرت را مسرور نمی‏کرد مگریاد خدیجه ; و هرگاه خدیجه را می‏دید مسرور می‏شد»
ذهبی می‏گوید : مناقب و فضایل خدیجه بسیار است ; او از جمله‏زنان کامل ، عاقل ، والا ، پای‏بند به دیانت و عفیف و کریم و ازاهل بهشت‏بود . پیامبر اکرم (ص) کرارا او را مدح و ثنا می‏گفت‏و بر سایر امهات مومنین ترجیح می‏داد و از او بسیار تجلیل می‏کرد. به حدی که عایشه می‏گفت : بر هیچ یک از زنان پیامبر (ص) به‏اندازه خدیجه رشک نورزیدم و این بدان سبب بود که پیامبر (ص)بسیار او را یاد کرد .
 
درود خدا بر خدیجه
خدیجه کبربی چنان مقام والایی داشت که خداوند عزوجل بارها براو درود و سلام فرستاد . طبق روایتی از حضرت امام محمد باقر (ص) : پیامبر اکرم (ص) هنگام باز گشت از معراج ، به جبرئیل‏فرمود : «آیا حاجتی داری ؟»
جبرئیل عرض کرد : خواسته‏ام این است که از طرف خدا و من به‏خدیجه سلام برسانی‏»
در روایتی دیگر می‏خوانیم : روزی خدیجه به طلب رسول خدا (ص) بیرون آمد . جبرئیل به‏صورت مردی با وی رو به رو شد و از خدیجه احوال رسول‏خدا (ص)را پرسید . خدیجه نمی‏توانست‏بگوید رسول خدا (ص) در کجا به سرمی‏برد . او می‏ترسید این مرد از کسانی باشد که قصد کشتن پیغمبر(ص) را دارد . وقتی که خدمت آن حضرت رسید و قصه باز گفت ،حضرت محمد (ص) فرمود : «آن جبرئیل بود و امر کرد که از خداتو را سلام برسانم .»
 
نقش خدیجه در پیشبرد اسلام
وقتی حضرت خدیجه دریافت که سعادتمند شده ، هرچه داشت در راه‏پیشرفت و موقعیت پیغمبر اسلام (ص) انفاق کرد . او تمام اموال‏خویش را به پیامبر (ص) بخشید و در راه نشر اسلام به مصرف‏رساند . تا جایی که هنگام ارتحال ، پارچه‏ای برای کفن نداشت .
ابن اسحاق جمله‏ای در شان خدیجه دارد که گویای همکاری وصداقت او در پیشبرد اسلام است . او می‏گوید : «خدیجه یاور صادق‏و با وفایی برای پیامبر (ص) بود و مصیبت‏ها در پی رحلت‏خدیجه‏و ابوطالب بر پیامبر (ص) سرازیر شد .»
گویا این دو ، در برابر هجوم ناملایمات بر پیامبر اکرم (ص)، سدی بلند و مستحکم بودند .
این جمله ، معروف که اسلام رهین اخلاق پیامبر (ص) ، شمشیرعلی (ع) ، و اموال خدیجه است از نهایت همکاری و صداقت‏خدیجه‏پرده بر می‏دارد .
 
فرزندان خدیجه
در تعداد فرزندان حضرت خدیجه ، میان مورخان اختلاف است . به‏گفته مشهور : ثمره ازدواج رسول خدا و خدیجه ، شش فرزند بود .
1- هاشم . 2- عبدالله . به این دو «طاهر» و «طیب‏»می‏گفتند . . 3- رقیه . 4- زینب 5- ام کلثوم . 6- فاطمه .
رقیه بزرگترین دخترانش بودو زینب ، ام کلثوم و فاطمه به‏ترتیب پس از رقیه قرار داشتند . پسران خدیجه پیش از بعثت‏پیامبر (ص) ، بدرود زندگی گفتند . ولی دخترانش ، نبوت پیامبر(ص) را درک کردند .
گروهی از محققان معتقدند : قاسم و همه دختران رسول خدا (ص)پس از بعثت‏به دنیا آمدند و چندروز پس از پیامبر خدا (ص) به‏مدینه هجرت کردند .
 
وصیت‏خدیجه
حضرت خدیجه (س) سه سال قبل از هجرت بیمار شد . پیغمبر (ص) به عیادت وی رفت و فرمود : ای خدیجه ، «اما علمت ان الله‏قد زوجنی معک فی الجنه‏» ; آیا می‏دانی که خداوند تو را دربهشت نیز همسرم ساخته است ؟ !
آنگاه از خدیجه دل جویی و تفقد کرد ; او را وعده بهشت داد ودرجات عالی بهشت را به شکرانه خدمات او توصیف فرمود .
چون بیماری خدیجه شدت یافت ، عرض کرد : یا رسول الله ! چندوصیت دارم : من در حق تو کوتاهی کردم ، مرا عفو کن .
پیامبر (ص) فرمود : هرگز از تو تقصیری ندیدم و نهایت تلاش‏خود را به کار بردی . در خانه‏ام بسیار خسته شدی و اموالت را درراه خدا مصرف کردی .
عرض کرد : یا رسول الله ! وصیت دوم من این است که مواظب این‏دختر باشید . و به فاطمه زهرا (س) اشاره کرد . چون او بعد ازمن یتیم و غریب خواهد شد . پس مبادا کسی از زنان قریش به اوآزار برساند . مبادا کسی به صورتش سیلی بزند . مبادا کسی بر اوفریاد بکشد . مبادا کسی با او برخورد غیر ملایم و زننده‏ای داشته‏باشد .
اما وصیت‏سوم را شرم می‏کنم برایت‏بگویم . آن را به‏فاطمه عرض می‏کنم تا او برایت‏بازگو کند . سپس فاطمه را فراخواند و به وی فرمود : «نور چشمم ! به پدرت رسول الله بگو :مادرم می‏گوید : من از قبر در هراسم ; از تو می‏خواهم مرا درلباسی که هنگام نزول وحی به تن داشتی ، کفن کنی .»
پس فاطمه زهرا (س) از اتاق بیرون آمد و مطلب را به پیامبر(ص) عرض کرد . پیامبر اکرم (ص) آن پیراهن را برای خدیجه‏فرستاد و او بسیار خوشحال شد . هنگام وفات حضرت خدیجه ، پیامبراکرم (ص) غسل و کفن وی را به عهده گرفت . ناگهان جبرئیل درحالی که کفن از بهشت همراه داشت ، نازل شد و عرض کرد : یا رسول‏الله ، خداوند به تو سلام می‏رساند و می‏فرماید : «ایشان اموالش‏را در راه ما صرف کرد و ما سزاوارتریم که کفنش را به عهده‏بگیریم .»
 
وفات خدیجه (س)
خدیجه در سن 65 سالگی در ماه رمضان سال دهم بعثت در خارج ازشعب ابوطالب جان به جان آفرین تسلیم کرد . پیغمبر خدا (ص)شخصا خدیجه را غسل داد ، حنوط کرد و با همان پارچه‏ای که جبرئیل‏از طرف خداوند عزوجل برای خدیجه آورده بود ، کفن کرد . رسول‏خدا (ص) شخصا درون قبر رفت ، سپس خدیجه را در خاک نهاد وآنگاه سنگ لحد را در جای خویش استوار ساخت . او بر خدیجه اشک‏می‏ریخت ، دعا می‏کرد و برایش آمرزش می‏طلبید . آرامگاه خدیجه درگورستان مکه در «حجون‏» واقع است .
رحلت‏خدیجه برای پیغمبر (ص) مصیبتی بزرگ بود ; زیرا خدیجه‏یاور پیغمبر خدا (ص) بود و به احترام او بسیاری به حضرت محمد(ص) احترام می‏گذاشتند و از آزار وی خودداری می‏کردند .
 
یاد خدیجه
رسول خدا (ص) با این که بعد از رحلت‏حضرت خدیجه (س) بازنانی چند ازدواج کرد ; ولی هرگز خدیجه را از یاد نبرد . عایشه‏می‏گوید : هر وقت پیغمبرخدا (ص) یاد خدیجه می‏افتاد ، ملول وگرفته می‏شد و برای او آمرزش می‏طلبید . روزی من رشک ورزیدم وگفتم : یا رسول الله ، خداوند به جای آن پیرزن ، زنی جوان وزیبا به تو داد .
پیغمبر (ص) ناگهان بر آشفت و خشمگینانه دست‏بر دست من زد وفرمود : خدا شاهد است‏خدیجه زنی بود که چون همه از من رومی‏گردانیدند ، او به من روی می‏کرد ; و چون همه از من می‏گریختند، به من محبت و مهربانی می‏کرد ; و چون همه دعوت مرا تکذیب‏می‏کردند ، به من ایمان می‏آورد و مرا تصدیق می‏کرد . در مشکلات‏زندگی مرا یاری می‏داد و با مال خود کمک می‏کرد و غم از دلم‏می‏زدود .
حضرت امام صادق (ع) فرمود : «وقتی خدیجه از دنیا رفت ،فاطمه کودکی خردسال بود ، نزد پدر آمد و گفت : «یا رسول الله‏امی‏» ; مادرم کجاست ؟
پیامبر (ص) سکوت کرد . جبرئیل نازل شد و گفت : خدایت‏سلام‏می‏رساند و می‏فرماید : به زهرا بفرما ، مادرت در بهشت و در کاخ‏طلایی که ستونش از یاقوت سرخ است و اطرافش آسیه و مریم هستند ،جای دارد.

چهار راه برای رسیدن به آرامش:
1.نگاه کردن به عقب و تشکر از خدا  2.نگاه کردن به جلو و اعتماد به خدا  3.نگاه کردن به اطراف و خدمت به خدا  4.نگاه کردن به درون و پیدا کردن خدا

پل ارتباطی : samsamdragon@gmail.com

تالارهای تحت مدیریت :

مطالب عمومی کامپیوتراخبار و تکنولوژی های جدیدسیستم های عاملنرم افزارسخت افزارشبکه

 

دوشنبه 10 خرداد 1389  7:21 AM
تشکرات از این پست
samsam
samsam
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 50672
محل سکونت : یزد

گفت و گوی خدیجه با کودک « فاطمه» در شکم خود

مفضّل بن عمرمی گوید: به امام صادق علیه السلامگفتم: ولادت فاطمه سلام الله علیهاچگونه بوده است؟ امام صادق - ع - فرمود: آری! خدیجه - که رضوان خداوند بر او باد، هنگامی که با رسول خدا - ص - ازدواج کرد، زنان مکهاز او دوری کردند، آنان نزد او نمی آمدند و سلام نمی کردند (احوال پرس او نبودند)
خدیجه از این ماجرا ترسان بود تا این که باردار فاطمه - سلام الله علیها - شد. فاطمه علیهاسلام در حالی که در شکم خدیجه بود با او گفت و گو می کرد و او را به شکیبایی سفارش می نمود. خدیجه این موضوع را از پیامبر - ص - پنهان می کرد تا این که روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلمبر او وارد شد، شنید که با فاطمه علیه السلام سخن می گوید. از خدیجه پرسید: با چه کسی گفت و گو می کنی؟ خدیجه گفت: جنینی که در شکم دارم با من سخن می گوید و با من انس می گیرد.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: این جبرئیلاست که به من بشارت می دهد: این جنین دختری پاک و پاکیزه و با برکت است و خداوند بلند مرتبه، به زودی دودمان تو را از این دختر قرار خواهد داد و نسل او امامان این امّت خواهند بود.
خداوند آن ها را جانشینان خود در زمین - پس از پایان وحی - قرار خواهد داد.
خدیجه پیوسته بر این حال (گفت و گو با فاطمه علیهاسلام) بود تا این که زایمان او نزدیک شد. . .

 

پی نوشت:
بحارالانوار، ج16، ص80

چهار راه برای رسیدن به آرامش:
1.نگاه کردن به عقب و تشکر از خدا  2.نگاه کردن به جلو و اعتماد به خدا  3.نگاه کردن به اطراف و خدمت به خدا  4.نگاه کردن به درون و پیدا کردن خدا

پل ارتباطی : samsamdragon@gmail.com

تالارهای تحت مدیریت :

مطالب عمومی کامپیوتراخبار و تکنولوژی های جدیدسیستم های عاملنرم افزارسخت افزارشبکه

 

دوشنبه 10 خرداد 1389  7:22 AM
تشکرات از این پست
samsam
samsam
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 50672
محل سکونت : یزد

دوران شيرخوارگى حضرت زهرا سلام الله علیها

هنگامى كه فاطمه عليهاالسلام را تميز و پاكيزه نمودند و قنداقه‏اش را در دامن خديجه گذاشتند، آن مادر مهربان مسرور شد و پستانش را در دهان كوچك نوزاد عزيزش نهاد و از شيره‏ى جان سيرش كرد تا به خوبى رشد و نمو نمايد. (1)
خديجه از آن زنان خودخواه و نادانى نبود كه بدون هيچ عذر و بهانه‏اى، نوزاد را از شير مادر كه خدا برايش مهيا ساخته محروم سازد. خديجه خود مى‏دانست يا از پيغمبر شنيده بود كه براى تغذيه و بهداشت اطفال هيچ غذائى بهتر از شير مادر نيست (2)
زيرا شير مادر با وضع دستگاه گوارش نوزاد و مزاج مخصوص او كاملاً هماهنگى و تناسب دارد، كودك مدت نه ماه در رحم مادر، شريك غذا و هوا و خون او بوده و مستقيما از مادرش ارتزاق مى‏كرده است. و از اين جهت، تركيبات مخصوص شير مادر، با ساختمان ويژه طفل كاملاً تناسب دارد. علاوه بر اين، در شير مادر تقلب راه ندارد و ميكربهاى بيمارى‏زا در آن نيست.
خديجه چون مى‏دانست كه آغوش پر مهر و محبت مادر و شير خوردن كودك از پستانش، چه نقش بزرگى را در زندگى آينده‏ى نوزاد انجام مى‏دهد و براى سعادت او چه تأثيرات قابل توجهى دارد، ترجيح داد كه فاطمه عزيز را در آغوش گرم خويش پرورش دهد و به وسيله‏ى شير پاك خودش كه از منبع شرافت و نجابت و دانش و فضيلت و بردبارى و فداكارى و شجاعت سرچشمه مى‏گرفت غذا دهد.
راستى مگر غير از شير پستان خديجه، شير ديگرى مى‏توانست چنين عنصر پاك و كانون معرفت و شجاعتى را رشد و نمو دهد و ميوه‏ى پربركت باغ نبوت را به ثمر رساند؟.
دوران شيرخوارگى و ايام كودكى زهرا عليهاالسلام در محيط بسيار خطرناك و اوضاع بحرانى و انقلابى صدر اسلام گذشت كه بدون شك در روح حساس آن كودك تأثيرات شايانى داشته است. زيرا نزد دانشمندان اين مطلب به اثبات رسيده كه محيط نشو و نماى كودك و افكار و احساسات پدر و مادر در روحيات و اثبات شخصيت او كاملاً مؤثر مى‏باشند. (از اين جهت، ناچاريم اوضاع و حوادث صدر اسلام را به طور خلاصه يادآور شويم تا خوانندگان بتوانند وضع فوق‏العاده و بحرانى دوران نشو و نماى دختر گرامى پيغمبر را پيش خودشان مجسم سازند.
رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) در سن چهل سالگى به رسالت مبعوث شد. در آغاز دعوت، با مشكلات بزرگ و حوادث سخت و خطرناكى مواجه بود. يك تنه مى‏خواست با جهان كفر و بت‏پرستى مبارزه كند. تا چند سال مخفيانه تبليغ مى‏كرد و از ترس دشمنان جرأت نداشت دعوتش را علنى كند. بعداً از جانب خدا دستور رسيد كه مردم را آشكارا به دين اسلام دعوت كن و از مشركين باك مدار. (3)
پيغمبر اكرم به دستور خدا دعوتش را علنى كرد. آشكارا و در مجامع عمومى مردم را به سوى آيين مقدس اسلام دعوت مى‏نمود و روز بروز بر تعداد مسلمانان افزوده مى‏شد.
وقتى دعوت پيغمبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) علنى شد اذيت و آزار دشمنان نيز شدت يافت. رسول خدا را اذيت مى‏كردند. مسلمانان را تحت شكنجه و عذاب قرار مى‏دادند. بعضى را مقابل آفتاب سوزان حجاز روى ريگهاى داغ مى‏خوابانيدند و سنگهاى سنگين روى سينه‏شان قرار مى‏دادند و بعضى را مى‏كشتند.
مسلمانان به قدرى سختى و عذاب كشيدند كه بستوه آمده جانشان به لب رسيد. به طوريكه ناچار شدند از خانه و زندگى دست بردارند و به كشور ديگرى هجرت نمايند. گروهى از مسلمانان از رسول خدا اجازه گرفتند و رهسپار حبشه شدند. (4)
وقتى كفار بوسيله‏ى اذيت و آزار نتوانستند از پيشرفت و توسعه اسلام مانع گردند و ديدند مسلمانان اذيت و آزار را تحمل مى‏كنند ولى دست از عقيده‏شان برنمى‏دارند، انجمنى برپا ساخته همگى تصميم گرفتند كه محمد (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) را به قتل رسانند.
ابوطالب از تصميم خطرناك آنان آگاه شد و براى حفظ جان رسول خدا آن حضرت را با گروهى از بنى‏هاشم به دره‏اى كه «شعب ابوطالب» ناميده مى‏شد منتقل ساخت.
ابوطالب و ساير بنى‏هاشم در حفظ و حراست رسول خدا كوشش مى‏نمودند. حمزه عموى پيغمبر شبها با شمشير برهنه اطرافش پاس مى‏داد. دشمنان وقتى از كشتن رسول خدا نااميد شدند زندانيان شعب ابوطالب را در فشار اقتصادى قرار دادند و خريد و فروش با آنان را ممنوع ساختند.
مسلمان در حدود سه سال در آن زندان سوزان با فشار و ناراحتى و گرسنگى بسر بردند و با مختصر غذائى كه بطور قاچاق برايشان فرستاده مى‏شد زندگى نمودند. بسا اقوات فرياد اطفالشان از گرسنگى بلند بود. فاطمه زهرا (عليهاالسلام) در چنين روزگار بحرانى و در چنين محيط خطرناك و وحشت‏آورى به دنيا آمد و رشد و نمود كرد. خديجه‏ى كبرى در چنين اوضاع و شرائطى نوزاد عزيرش را شير مى‏داد. مدتى از ايام شيرخوارگى و زهرا در شعب ابوطالب سپرى شد. در همانجا از شير خوردن بازگرفته شد. در همان ريگستان سوزان راه رفتن آموخت. در همان محيط قحطى غذاخور شد. هنگامى كه سخن گفتن ياد مى‏گرفت فرياد و ناله‏ى اطفال گرسنه «شعب» را مى‏شنيد. در وسط شب كه از خواب بيدار مى‏شد خويشانش را مى‏ديد كه با شمشيرهاى برهنه اطراف پدرش پاس مى‏دادند.
در حدود سه سال طول كشيد كه فاطمه عليهاالسلام بغير از زندان سوزان شعب چيزى نديد و از دنياى خارج خبرى نداشت.
فاطمه در سن پنج سالگى بود كه پيغمبر و بنى‏هاشم از تنگناى شعب نجات يافته به خانه و زندگى خودشان مراجعت نمودند. مناظر زندگى جديد و نعمت آزادى و توسعه‏ى در خوراك و پوشاك و منزل براى زهرا تازگى داشت و شادمان و مسرور بود.

1- دلائل الامامة ص 9.
2- قال اميرالمؤمنين عليه‏السلام ما من لبن رضع به الصبى اعظم بركة من لبن امه- وافى ج 3 ص 207.

3- سوره‏ى حجر آيه‏ى 94.
 4- سيره ابن‏هشام ج 1 ص 344. الكامل فى التاريخ ج 2 ص 51.
 

چهار راه برای رسیدن به آرامش:
1.نگاه کردن به عقب و تشکر از خدا  2.نگاه کردن به جلو و اعتماد به خدا  3.نگاه کردن به اطراف و خدمت به خدا  4.نگاه کردن به درون و پیدا کردن خدا

پل ارتباطی : samsamdragon@gmail.com

تالارهای تحت مدیریت :

مطالب عمومی کامپیوتراخبار و تکنولوژی های جدیدسیستم های عاملنرم افزارسخت افزارشبکه

 

دوشنبه 10 خرداد 1389  7:24 AM
تشکرات از این پست
samsam
samsam
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 50672
محل سکونت : یزد

مروری بر تاریخ ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

از میان هزاران شاهد گویایی که بر مظلومیت اهل‏بیت(علیهم السلام) گواهی‏می‏دهد، همین اختلاف نظرهایی است که در باره تاریخ ولادت و رحلت ومدت امامت و عمر آن بزرگواران بر جای مانده است. این، نه یعنی‏نادیده انگاشتن تلاشهای طاقت‏فرسای علمای متعهد و مورخان دلسوزی‏که خود از این رهگذر، دلی پردرد دارند، بلکه اشاره به ظلم تاریخ وتاریخ‏پردازانی است که یک نگاه اجمالی به تالیفاتشان نشان می‏دهدچگونه در وصف حاکمان جور و عمال آنان و خصوصیات زندگی شخصی‏بسیاری کسان که حتی برخی از آنان ارزش نام بردن نیز ندارند، به تفصیل‏قلم‏فرسایی کرده‏اند و در تطهیر دستگاه ستم آنان، سخنها رانده‏اند و تاریخ‏را بر مذاق ستمکاران نوشته‏اند، ولی از مظلومان تاریخ و بویژه از بزرگان‏شیعه یا سخنی نگفته‏اند و یا به اشارت رفته‏اند و یا خائنانه و یا جاهلانه‏دست‏به تحریف چهره آنان آلوده‏اند. اینجاست که دستهای پیدا و نهان‏سلطه را در محو یاد و فکر و منطق و حتی نام بزرگان شیعه بویژه امامان‏معصوم(علیهم السلام) در گوشه گوشه تاریخ به خوبی می‏توان دید. وقتی چهره‏ای چون‏امیرالمؤمنین(علیه السلام) که بعد از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) اولین انسان کامل و زندگی اوپرجاذبه‏ترین قطعه تاریخ است، قبر مبارکش سالهای سال از دیدگان عموم‏به جز خواصی چند، مخفی باشد و آوردن نام او بر زبان جرمی نابخشودنی‏به شمار آید تا جایی که کسی چون ابوالحسن بصری که خود در نظرحکومت وقت، قرب و منزلتی نیز داشت، بگوید که ما به علی(علیه السلام) با کنیه‏«ابوزینب‏» (پدر زینب) اشاره می‏کردیم. یعنی از بردن نام حضرت باک‏داشتند، و وقتی پاره تن پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با آن منزلت و مقامی که نزد پدر خویش‏داشت و فاصله رحلت پدر بزرگوارش تا شهادت او به صد روز نیزنمی‏رسد، حتی در مورد محل خاکسپاری‏اش، نظری قاطع نمی‏توان داد، آن‏وقت در مورد سایر حضرات ائمه(علیهم السلام) مطلب پرواضح خواهد بود. اگر نبودفداکاری و تلاش همه جانبه عالمان و راویان و فقیهان شیعه، امروز ما جزاندکی از زوایای زندگی امامان شیعه(ع) و بزرگان اهل‏بیت(علیهم السلام) نمی‏دانستیم.
تلاش حاکمان جور و واعظان دربار و تاریخ‏نویسان قلم بمزد، در ازمیان بردن نقش و نام و یاد اهل‏بیت(ع) را، از این جمله علی(علیه السلام) به خوبی‏می‏توان دریافت:
کل حقد حقدته قریش علی رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) اظهرته فی وسیظهرها فی ولدی من بعدی. ما لی و لقریش؟! انما وترتهم‏بامر الله و امر رسوله، افهذا جزاء من اطاع الله و رسوله ان‏کانوا مسلمین؟! (1).
همه کینه‏ای را که قریش نسبت‏به رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) داشت در باره من‏آشکار ساخت و آن را بعد از من، به فرزندانم نشان خواهد داد. مرابا قریش چه کار! من فقط به دستور خدا و پیامبرش از اینان انتقام‏گرفته و برخورد کردم. آیا اگر اینان مسلمانند، این پاداش کسی است‏که اطاعت‏خدا و پیامبرش را نموده است؟!
و یا سخن دیگر امیرالمؤمنین(علیه السلام) که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) حتی اگر فرزند پسری نیزبعد از خود داشت، حکومت را به او نمی‏دادند، چون از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) دل‏خوشی نداشتند و در صدد محو چهره او و اهل‏بیتش بودند. (2).
این در حالی بود که آنان برای وصول به اهداف شوم خویش حد ومرزی نمی‏شناختند و حتی از افترا بستن به رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و جعل حدیث وساختن چهره‏ای دلخواه برای خود یا ناصالحانی که تامین کننده خواست‏آنان بودند دریغ نمی‏کردند.


اختلاف گفته‏ها در تاریخ ولادت
اختلاف نظری که در باره مدت عمر حضرت فاطمه(سلام الله علیها) وجود داردبیشتر ناشی از اختلاف در تاریخ ولادت آن حضرت(سلام الله علیها) است; زیرا هرچنددر خصوص تاریخ دقیق شهادت حضرت(سلام الله علیها) نیز نظریات چندی ابرازگردیده ولی فاصله‏ای که میان این نظریات است، چندان نیست و حداقل واکثر آن به یک سال نمی‏رسد (حداکثر 8 ماه و حداقل 45 روز)، ولی‏اختلاف‏آرا در سال تولد آن حضرت(سلام الله علیها) زیاد است و فاصله حداقل و اکثرآن به حدود 17 سال می‏رسد! یعنی حداقل سنی که برای حضرت(سلام الله علیها) هنگام‏رحلت ذکر شده 18 سال و حداکثر 35 سال است.
این گفته‏ها با محور قرار دادن تاریخ بعثت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در سن 40سالگی و 13 سال قبل از هجرت، به دو بخش تقسیم می‏گردد. عده‏ای ولادت‏حضرت(سلام الله علیها) را پیش از مبعث می‏دانند و دسته‏ای بعد از آن.
دسته اول: پیش از بعثت
حداکثر تاریخی که در این بخش از نظرها، یعنی ولادت فاطمه(سلام الله علیها)،پیش از بعثت، وجود دارد، 12 سال است (3) که بدین ترتیب، عمر حضرت(سلام الله علیها)به 35 سال می‏رسد! بعضی آن را سال هفتم قبل از مبعث دانسته‏اند (4) که‏بنابراین، سن حضرت(سلام الله علیها) هنگام شهادت 30 سال خواهد شد، و عده‏ای دیگررحلت آن حضرت(سلام الله علیها) را در 29 سالگی یعنی 6 سال پیش از بعثت‏شمرده‏اند. (5) برخی نیز تصریح به 5/28 سال کرده‏اند که البته قابل جمع با29 سال و 28 سال است. برخی نیز 25 سال را ذکر کرده‏اند. (6).
ولی آنچه که در میان مورخان اهل سنت، بیشتر شهرت دارد سال‏پنجم قبل از مبعث است. چنان که عده‏ای نیز همین نظریه را با تصریح به‏همزمانی آن با سال تجدید بنای کعبه یعنی سال پنجم پیش از مبعث‏نموده‏اند. (7).
بر طبق این قول، فاطمه(سلام الله علیها) هنگام شهادت 28 سال بوده است. برخی‏نیز سن 27 سال را ذکر کرده‏اند. (8).
دسته دوم: بعد از بعثت
این بخش از نظرها، ولادت فاطمه(سلام الله علیها) را مربوط به بعد مبعث‏دانسته‏اند، و تقریبا در این دسته، سه گفته وجود دارد:
سال نخست‏بعثت
این گفته عده‏ای است که سال نخست‏بعثت را سال تولد قرار داده‏اند (9) و هر چند بعضی آن را در 41 سالگی سن شریف رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نوشته‏اندولی ظاهرا منظورشان همان سال اول بعثت است. چون برخی اینان‏تصریح کرده‏اند که در راس 41 سالگی بوده است و لذا خود نتیجه گرفته‏اندکه بر این اساس، سن حضرت فاطمه(ع) هنگام رحلت 23 سال بوده است.البته ما در میان صاحب‏نظران شیعه کسی که این قول را پذیرفته باشدنیافتیم.
سال دوم بعثت:
گفته دوم که طرفداران بزرگی چون شیخ‏مفید دارد، ولادت را در 20جمادی‏الآخره سال دوم بعثت می‏داند. چنان که مرحوم سید بن‏طاووس به‏نقل از کتاب حدائق الریاض شیخ مفید آورده است. (10) و نیز خود شیخ مفیددر رساله مسار الشیعه به این مطلب تصریح کرده است:
و فی الیوم العشرین منه، سنة اثنتین من المبعث، کان مولدالسیدة (مولاتنا خ.ل) الزهراء فاطمة بنت رسول‏الله(علیهماالسلام) و هو یوم شریف یتجدد فیه سرور المؤمنین‏و یستحب فیه التطوع بالخیرات و الصدقة علی المساکین; (11).
ولادت حضرت فاطمه زهرا، دختر رسول خدا که سلام بر آنها باد،در روز بیستم از این ماه (جمادی‏الاخر) از سال دوم مبعث‏بوده‏است. و آن روز شریفی است که خوشحالی مؤمنان تجدید می‏شود ودر این روز انجام دادن خیرات و پرداخت صدقه به تنگدستان‏مستحب است.
کفعمی نیز در کتاب مصباح خود، همین گفته را ترجیح داده است وگفته سوم را که خواهد آمد با تعبیر «گفته شده‏» بیان کرده است. (12).
شیخ طوسی در ضمن بیان مناسبتهای ماه جمادی‏الاخر این عبارت راآورده است:
فی الیوم العشرین من جمادی الآخرة سنة اثنتین من المبعث، کان‏مولد فاطمه(ع) فی بعض الروایات، و فی روایة اخری سنة خمس‏من المبعث و العامة تروی ان مولدها قبل المبعث لخمس سنین; (13).
ولادت فاطمه(ع) بر اساس برخی روایات، روز 20 ماه جمادی‏الآخره‏از سال دوم مبعث آمده، و در روایتی دیگر، سال پنجم ذکر شده است‏و اهل سنت روایت می‏کنند که ولادت حضرت(سلام الله علیها) 5 سال پیش ازمبعث‏بوده است.
مرحوم شیخ‏عباس قمی، این قول را ظاهرا نظر اکثر علمای شیعه‏می‏داند. (14).
بنابراین، تنها شیخ مفید است که با جزم، به این قول تصریح کرده است،که بر اساس آن، حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در 21 سالگی رحلت فرموده است.
سال پنجم بعثت:
گفته سوم که به نظر می‏رسد مشهور میان علمای شیعه است، (البته‏برخی از علمای اهل سنت نیز قایل به آن شده‏اند (15) ) و روایات چندی نیز برآن دلالت دارد، سال پنجم بعد از مبعث را هنگام ولادت می‏داند. (16).
در میان معتقدان به این نظر، از شخصیتهایی چون ابن‏ابی‏الثلج‏بغدادی،متوفای 325 هجری (17) ، مرحوم کلینی، متوفای 328 یا 329، محمدابن‏جریر طبری امامی، صاحب کتاب دلائل الامامة، ابن‏شهر آشوب درکتاب المناقب، علامه طبرسی در کتاب تاج‏الموالید (18) و شیخ بهایی در کتاب‏توضیح المقاصد (19) می‏توان نام برد.
در نتیجه بیشتر مورخان اهل سنت، تاریخ ولادت را قبل از بعثت‏می‏دانند ولی مصادر شیعی آن را مربوط به بعد از آن دانسته‏اند و در هر دودسته، سال پنجم قبل از مبعث‏یا بعد از آن، از شهرت بیشتری برخورداراست.
ارزیابی گفته‏ها:
آنچه گذشت اشاره‏ای اجمالی به نظرهای مطرح شده در باره تاریخ‏ولادت فاطمه(سلام الله علیها) بود. اما اینکه کدام یک از گفته‏های یادشده به واقع‏نزدیکتر است پرسشی است که در این بخش به اجمال به آن می‏پردازیم.
ابتدا باید روشن شود که آیا ولادت، قبل از مبعث‏بوده است چنان که‏مفاد نظریات دسته اول بود، یا بعد از آن؟
چنان که ملاحظه شد کسانی از اهل سنت که در این زمینه سخن‏گفته‏اند جز معدودی از آنان، معتقدند وقوع آن قبل از بعثت‏بوده است.برخی نویسندگان شیعه نیز این قول را ترجیح داده و در تایید آن به این‏مساله فقهی اشاره کرده‏اند که حد اکثر سن بارداری زنان 50 سالگی است واگر تاریخ ولادت را مربوط به بعد از مبعث‏بدانیم، در آن برهه، سن‏حضرت خدیجه(سلام الله علیها) به حدود 60 سال می‏رسیده است.
اینکه علت این اتفاق نظر در میان بیشتر مورخان اهل سنت چه بوده‏است و چرا تاریخ ولادت را قبل از بعثت می‏دانند؟ خود مساله‏ای است‏قابل بحث. آیا صرفا یک نقل تاریخی است که آنان بازگو کرده‏اند، یااستنباطی است که مثلا با توجه به همین فرع فقهی داشته‏اند؟ به هر روی،این دسته از گفته‏ها را نمی‏توان تصدیق کرد زیرا:
نخست اینکه، اختلاف و تناقضی که بین آنهاست موجب ضعف آنهامی‏شود.
دوم اینکه، به مصداق «اهل‏البیت ادری بما فی البیت‏»، طبیعت چنین‏قضایایی ایجاب می‏کند که گفته فرزندان و نزدیکان خود فاطمه(سلام الله علیها) ملاک‏قرار گیرد، و چنان که خواهد آمد مفاد روایات وارده از اهل‏بیت(ع) غیر ازاین است.
سوم اینکه، در موارد متعددی از متون تاریخی و روایی گزارش شده‏است که حداقل، بعضی از فرزندان خدیجه(سلام الله علیها)، بعد از مبعث متولدشده‏اند (20) و می‏دانیم که حضرت زهرا(سلام الله علیها)، آخرین فرزند خدیجه(سلام الله علیها) بوده‏است.
البته برخی مورخان اهل سنت، رقیه را کوچکترین آنها شمرده‏اند،ولی مؤلف تاریخ الخمیس، در ضمن دلیلی که می‏آورد ولادت رقیه را قبل ازام‏کلثوم می‏داند، در نتیجه حضرت زهرا(ع) آخرین فرزند خواهد بود، چون‏ولادت ام‏کلثوم قبل از آن حضرت(سلام الله علیها) بوده است. چنان که ابن‏عبدالبر نیزهمین را در کتاب استیعاب در شرح حال خدیجه(سلام الله علیها) آورده است.
البته در اینکه زینب و رقیه و ام‏کلثوم، واقعا دختران پیامبر(ص)بوده‏اند یا بزرگ شده در خانه حضرت(ص)، برخی بحث و مناقشه کرده‏اند واینک ما را با آن کاری نیست. (21).
چهارم اینکه، برخی از علمای اهل سنت نیز چنان که گذشت، تاریخ‏آن را بعد از مبعث می‏دانند.
پنجم اینکه، این موضوع را بسیاری از محدثان و مورخان سنی نیزآورده‏اند که انعقاد بارداری حضرت خدیجه(سلام الله علیها) بعد از آن بود که پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در معراج از میوه بهشتی میل نمود. (22) لذا نویسنده تاریخ الخمیس‏بعد از ذکر پاره‏ای از این روایات می‏گوید: مقتضای آنها این است که ولادت‏فاطمه(سلام الله علیها) بعد از بعثت‏بوده است، زیرا معراج بعد از بعثت واقع شده است.
برخی چنان که اشاره شد، به استناد نظریه فقهی کسانی چون شهیدآیت‏الله صدر که حداکثر سن بارداری را برای عموم زنان، بدون تفاوت‏میان قرشی و غیر قرشی، 50 سال دانسته است (23) سال پنجم قبل از مبعث راترجیح داده‏اند، ولی این نیز تنها می‏تواند یک استنباط ظنی باشد، زیراگرچه عده‏ای از فقهای شیعه همین نظریه فقهی را در باب حد اکثر ابتدای‏زمان یائسگی قایلند، ولی اکثریت فقها این مبدا را برای زنان قرشی 60سالگی می‏دانند.
علاوه اینکه، این اشکال در صورتی است که بپذیریم حضرت‏خدیجه(سلام الله علیها) در 40 یا 45 سالگی با رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) ازدواج کرده است;چنان که مشهور نیز همان 40 سالگی است، و الا این استبعاد به کلی مرتفع‏خواهد شد، زیرا گفته‏های دیگری نیز در این زمینه وجود دارد و برخی‏سنین 25، 28، 30 و 35 سالگی را سن ازدواج خدیجه(سلام الله علیها) شمرده‏اند. (24).
اینها همه در صورتی است که نخواهیم حضرت خدیجه(سلام الله علیها) را به‏عنوان استثنا ذکر کنیم و الا تنها برای رفع استبعاد امکان بارداری در چنین‏سنینی، یادآور می‏شویم که قرآن کریم بعد از اینکه به همسر ابراهیم(ع)بشارت ولادت اسحق(ع) و یعقوب(ع) فرزند اسحق(ع) را می‏دهد، از زبان وی‏که از روی تعجب سخن می‏گفت، نقل می‏کند که:
قالت‏یا ویلتی ا الد و انا عجوز و هذا بعلی شیخا; (25).
گفت: ای وای! آیا من دارای فرزند می‏شوم در حالی که پیرم و این‏شوهرم نیز مسن است!
البته باز تکرار می‏کنیم این را تنها برای رفع استبعاد آوریم.
بنابراین، این دسته از گفته‏ها که محورشان ولادت پیش از مبعث‏بود،قابل پذیرش نیست و باید آن را ناشی از اشتباه در محاسبه و یا نقل و یا توهم‏انطباق با یک فرع فقهی و یا علل دیگری دانست، و آنچه صحیح به نظرمی‏رسد و تقریبا مورد اتفاق بین مورخان و محدثان شیعه است، ولادت‏بعد از مبعث است که سه احتمال در مورد آن ذکر شد; سال اول، سال دوم وسال پنجم.
ارزیابی گفته‏های بخش دوم
سال اول بعثت:
این گفته، افزون بر اینکه برخلاف مفاد برخی روایات است که ازاهل‏بیت(ع) وارد شده است و در ادامه خواهیم آورد، مخالف آن دسته ازروایاتی است که تاکید دارد حضرت خدیجه(سلام الله علیها) پس از اینکه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) درمعراج میوه بهشتی خورد، باردار شد. توضیح اینکه، هر چند در تعیین دقیق‏سالی که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به معراج رفت اختلاف نظر وجود دارد ولی تقریبا میان‏علمای اسلام اتفاق نظر وجود دارد که معراج، بعد از مبعث‏بوده است وکمترین سالی که ذکر شده سال دوم بعثت (15 ماه بعد از بعثت) است. (26).
سال دوم بعثت:
وجه مشترک این نظر با گفته سوم در این است که هر دو تصریح دارندکه روز ولادت 20 جمادی‏الآخره بوده است، و فقط اختلاف، در سال‏ولادت است. از این‏رو با توجه به اینکه در گفته‏های گذشته تا آنجا که‏مجال بررسی بود نفیا یا اثباتا، اشاره‏ای به روز ولادت نشده است، می‏توان‏با اطمینان گفت که ولادت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در 20 جمادی‏الآخره بوده‏است و اختلاف نظری که میان نظر دوم و سوم وجود دارد فقط از نظر سال‏تولد است.
این گفته نیز هر چند شخصیت‏بزرگی چون شیخ‏مفید و برخی علمای‏دیگر شیعه، چنان که گفته شد، قایلند و منابعی که تاریخ معراج را سال دوم‏بعثت ذکر می‏کند، می‏تواند شاهدی بر صدق آن باشد ولی با این حال قابل‏پذیرش نیست، زیرا:
نخست اینکه، مدرک و مستند آن ذکر نشده است. البته شیخ طوسی درکتاب مصباح المتهجد، آن را برخاسته از پاره‏ای روایات می‏داند ولی آن‏روایات را ذکر نکرده است.
دوم اینکه، بسیاری از بزرگان شیعه، حتی پیش از مرحوم مفید،همانند مرحوم کلینی و عالم معاصر وی، مرحوم ابن‏ابی‏الثلج‏بغدادی، آن رانپذیرفته و گفته سوم را پذیرفته‏اند.
سوم اینکه، برخلاف ادعای شیخ طوسی که گفته سوم را تنها مستند به‏یک روایت می‏داند، چنان که خواهد آمد، حداقل در سه روایت، تصریح‏به گفته سوم شده است، و به نظر می‏رسد عمده دلیل در این بحث، همین‏روایات است که ظاهرا معارض قابل اعتمادی ندارند. البته ابی‏الفرج‏اصفهانی در کتاب مقاتل الطالبیین چنان که اشاره شد نظریه 5 سال پیش ازبعثت را نیز به امام صادق(ع) نسبت داده است ولی نقل وی از نظر موازین‏صحت‏سند، چندان قابل اعتماد نیست، بویژه که روایاتی حتی با سندصحیح داریم که با آن معارض است.
چهارم اینکه، تاریخ معراج نیز چنان که گذشت مورد اختلاف است.علاوه اینکه، صریح پاره‏ای از روایات است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) دو بارمعراج داشته‏اند و آیات نخست‏سوره «والنجم‏» نیز چنان که مرحوم علامه‏طباطبایی گفته (27) مؤید آن است.
پیشتر آوردیم که یکی از علمای سنی نیز همین گفته سوم را پذیرفته‏است. البته با این استنباط که آن را تطبیق با سال تجدید بنای کعبه نموده‏است در حالی که تجدید بنا، مربوط به پیش از مبعث است.
سال پنجم بعثت:
با توجه به ارزیابی گفته‏های پیشین، اینک می‏توانیم به گونه‏ای‏روشنتر، سال پنجم بعثت را، همان گونه که از شهرت بیشتری نیزبرخوردار است، به عنوان سال ولادت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) ذکر کنیم. و این‏نظریه علاوه بر شواهدی که پیشتر آوردیم، مستند به روایات قابل اعتمادی‏است که از خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) رسیده است. این روایات تا آنجا که درحوصله این بررسی بوده از این قرار است:
1. در بخشی از حدیث مفصلی که مرحوم کلینی با سند صحیح به نقل‏سعید بن‏مسیب از امام سجاد(ع) آورده، این چنین می‏خوانیم:
فقلت لعلی بن‏الحسین(ع): فمتی زوج رسول‏الله(صلی الله علیه و آله و سلم) فاطمة من‏علی(ع)؟ فقال: بالمدینة بعد الهجرة بسنة و کان لها یؤمئذ تسع‏سنین; (28).
به علی بن‏الحسین(ع) عرض کردم: چه وقتی رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فاطمه رابه همسری علی(ع) درآورد؟ حضرت فرمود: در مدینه، یک سال بعداز هجرت، و آن زمان، فاطمه 9 ساله بود.
2. مرحوم کلینی در روایت دیگری با سند معتبری از حبیب سجستانی‏آورده است:
سمعت اباجعفر(ع) یقول: ولدت فاطمة بنت‏محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) بعد مبعث‏رسول‏الله خمس سنین و توفیت و لها ثمان عشرة سنة و خمسة وسبعون یوما; (29).
از امام باقر(ع) شنیدم که می‏فرماید: فاطمه دختر محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) 5 سال‏بعد از مبعث رسول خدا متولد شد و در حالی وفات کرد که 18 سال‏و 75 روز داشت.
3. محمد بن‏جریر طبری امامی در کتاب دلائل الامامة خود با سندمتصلی از امام صادق(ع) اینگونه نقل می‏کند:
... ولدت فاطمة فی جمادی الآخرة، الیوم العشرین منها، سنة‏خمس و اربعین من مولد النبی(صلی الله علیه و آله و سلم) فاقامت‏بمکة ثمان سنین وبالمدینة عشر سنین و بعد وفات ابیها خمسا و سبعین یوما وقبضت فی جمادی الآخرة، یوم الثلاثاء لثلاث خلون منه، سنة‏احدی عشرة من الهجرة; (30(
فاطمه در 20 جمادی‏الآخره سال 45 ولادت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) متولد شد و8 سال در مکه و 10 سال در مدینه اقامت داشت و بعد از وفات‏پدرش 75 روز زنده بود. و در سه‏شنبه، 3 جمادی‏الآخره سال 11هجرت رحلت کرد.
چنانکه ملاحظه می‏شود، در این روایت ملاک تعیین تاریخ ولادت،سن مبارک پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) قرار داده شده است و لذا از این جهت احتمال‏تصحیف یا اسقاط در آن نمی‏رود، ولی ذیل روایت که تاریخ وفات‏حضرت(سلام الله علیها) را بیان می‏کند، ظاهرا با صدر روایت در تعارض است، و این‏خود شاهد خوبی بر این مدعاست که تشابه خطی میان «سبعین‏» و«تسعین‏»، باعث این اختلاف شده است که آیا شهادت حضرت فاطمه(سلام الله علیها)75 روز بعد از وفات پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است و یا چنان که برخی روایات‏صحیح دلالت دارد 95 روز؟
تعارض صدر و ذیل روایت از این جهت است که ذیل آن، وفات‏حضرت(سلام الله علیها) را همانند روایات دیگر، در 3 جمادی‏الآخر می‏داند، در حالی‏که فاصله 28 صفر که بنا بر مشهور، روز رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است، تا این‏تاریخ به 95 روز می‏رسد. و این البته خود بررسی مستقلی را می‏طلبد.
در نتیجه ولادت صدیقه طاهره، فاطمه زهرا(سلام الله علیها) روز جمعه، 20جمادی‏الآخره سال پنجم بعثت‏بوده است، و سن آن بزرگوار، هنگام ازدواج‏9 سال، و مدت عمر شریفش بنا بر اینکه در 3 جمادی‏الآخره سال 11هجرت به شهادت رسیده باشد (چنانکه همین گفته نیز به نظر صحیح‏می‏رسد) طبق محاسبه تقریبا 18 سال، 17 روز کم بوده است; هرچند باذیل روایت دوم، انطباق ندارد.

این مقاله تلاش می‏کند بررسی کوتاهی در باره تاریخ ولادت آن‏حضرت(سلام الله علیها) و در نتیجه سن ازدواج و مدت عمر شریفش داشته باشد. گرچه‏شخصیت‏بانوی بزرگی چون فاطمه زهرا(سلام الله علیها) و تبیین آن متکی بر صحت وسقم نتایج این گونه مباحث نیست، ولی نشان دادن واقعیات علمی، حتی اگرهیچ اثر مستقیم عملی نیز نداشته باشد، امری مطلوب است. اعمال خاص وادعیه ویژه‏ای که معمولا در تعظیم چنین مناسبتهایی وارد شده است، ولزوم وحدت رویه جامعه اسلامی در بزرگداشت و تجدید عهد با اولیای‏دین(علیهم السلام)، تاکیدی است‏بر مفید بودن این دست مباحث.

پی‏نوشتها:
1. شرح نهج‏البلاغه، ج‏20، ص‏328.
2.همان، ص‏298.
3.تاریخ‏الخمیس، ج‏1، ص‏278، و ذخائرالعقبی، ص‏52.
4.همان.
5.از جمله: مقتل‏الحسین، ج‏1، ص‏83، و تاریخ‏الخمیس، ج‏1، ص‏278، و ذخائرالعقبی، ص‏52.
6.مشکل الآثار، ج‏1، ص‏47.
7.تاریخ‏الخمیس، ج‏1، ص‏277، و ذخائرالعقبی، ص‏52، و مقاتل‏الطالبیین، ص‏48.
8.مقتل‏الحسین، ج‏1، ص‏83.
9.از جمله نک: تاریخ‏الخمیس، ج‏1، ص‏277، و ذخائرالعقبی، ص‏52، بحارالانوار، ج‏43، ص‏8.
10.اقبال‏الاعمال، ج‏3، ص‏162.
11.مسار الشیعه، ص‏54.
12.بحارالانوار، ج‏43، ص‏9.
13.همان.
14.منتهی‏الآمال، ج‏1، ص‏168، باب دوم.
15.نک: تاریخ‏الخمیس، ج‏1، ص‏278، و ذخائرالعقبی، ص‏52.
16.نک: بحارالانوار، ج‏43، صص‏6 - 10.
17.تاریخ‏الائمه، ضمن مجموعه نفیسه، ص‏6.
18.تاج‏الموالید، ضمن مجموعه نفیسه، ص‏97.
19.توضیح‏المقاصد، ضمن مجموعه نفیسه، ص‏526.
20.نک: البدء و التاریخ، ج‏5، ص‏16، و تاریخ‏الخمیس، ج‏1، ص‏272.
21.نک: الصحیح من سیرة‏النبی، ج‏4، ص‏28.
22.نک: بحارالانوار، ج‏43، صص‏3 - 6، و نیز: تاریخ‏الخمیس، ج‏1، ص‏277، و ذخائرالعقبی، ص‏36، ولسان‏المیزان، ج‏1، ص‏134.
23.الفتاوی الواضحه، ج‏1، ص‏138.
24.نک: الصحیح من سیرة‏النبی، ج‏1، ص‏126، و بحارالانوار، ج‏16، صص‏12 و 19، و تاریخ‏الخمیس،ج‏1، ص‏264.
25.سوره هود، آیه 72.
26.نک: الصحیح من سیرة‏النبی، ج‏1، صص‏269 - 270، و نیز بحارالانوار، ج‏18، صص‏302، 319، 380و 381.
27.نک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏13، ص‏31.
28.کافی، ج‏8، ص‏340.
29.همان، ج‏1، ص‏457 - 458.
30.بحارالانوار، ج‏43، ص‏9.

چهار راه برای رسیدن به آرامش:
1.نگاه کردن به عقب و تشکر از خدا  2.نگاه کردن به جلو و اعتماد به خدا  3.نگاه کردن به اطراف و خدمت به خدا  4.نگاه کردن به درون و پیدا کردن خدا

پل ارتباطی : samsamdragon@gmail.com

تالارهای تحت مدیریت :

مطالب عمومی کامپیوتراخبار و تکنولوژی های جدیدسیستم های عاملنرم افزارسخت افزارشبکه

 

دوشنبه 10 خرداد 1389  7:27 AM
تشکرات از این پست
samsam
samsam
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 50672
محل سکونت : یزد

نام و کنیه های فاطمه علیهاسلام

اسامی فاطمه علیهاسلام نزد خداوند

حضرت امام صادق علیه السلامفرمود: « فاطمه علیهاسلامنزد خدای تعالی 9 اسم دارد: فاطمه، صدیقه، مبارکه، طاهره، زکیّه، راضیه، مرضیه، محدثه و زهرا.»

فاطمه
رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّمفرمود:« زیرا او و شیعیانش از آتش جهنم قطع شده‌اند. (فاطمه به معنای قطع‌شده و بریده است.)»
و نیز امام صادق علیه السلام فرمود:« زیرا او از هر شر و بدی بریده شده است؛ و نیز چون مردم از رسیدن به معرفت کامل او قطع شده‌اند.»

صدیقه
زیرا او هرگز در زندگی جز راست نگفت و هر آنچه پدر بزرگوارش فرمود، تصدیق کرد. رسول خدا به امیرالمؤمنینفرمود:« یا علی، من به فاطمه سفارش‌هایی کرده ام که به تو بگوید. او هر چه گفت بپذیر، زیرا او راستگوست، بسیار راستگو.»

مبارکه
برکت به معنای خیر فراوان است و از فاطمه علیهاسلام نسل فراوانی به عالم اسلام هدیه شده. لذا در بعضی از تفاسیر آمده است که در آیه‌ی « انا اعطیناک الکوثر» (ای رسول گرامی ما به تو خیر کثیر عطا کردیم) منظور، فاطمه علیهاسلام است.»

طاهره
امام باقر علیه السلامفرمود: « زیرا او از هر ناپاکی ظاهری و هر گونه ناپاکی دامن، مبری است.»
و نیز طبق روایات متعدد، آیه تطهیر( انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا) درباره فاطمه علیهاسلام نازل شده است. پس فاطمه طاهره است زیرا که هر گونه رجس و پلیدی و ناپاکی از وجود مقدسش دور است.

زکیّه
زکاه هم به معنای رشد و نمو و هم به معنای طهارت است؛ بنابراین« زکیّه» هم یعنی از فاطمه نسل پرباری پا به عرصه وجود خواهد گذاشت و هم اینکه او وجودی است پاک و طاهر.

راضیه
زندگی فاطمه علیهاسلام در مدت کوتاهش با غم و اندوه و نیز با تلاش و سختی همراه بود. او زندگی بسیار مشکلی را پشت سر گذاشت ولی هرگز لب به شکایت باز نکرد، بلکه همواره خدای بزرگ را شکر می‌کرد و از چهره‌اش رضایت کامل نمایان بود.
یک روز رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فاطمه علیهاسلام را دید که لباس خشنی بر تن داشت و با دست‌های مبارکش آسیاب می‌کرد در حالیکه طفل کوچک خود را هم شیر می‌داد. رسول خدا گریان شد و فرمود:« ای دخترکم؛ تلخی این دنیا را بچش، برای رسیدن به شیرینی آخرت.»
فاطمه علیهاسلام نه تنها لب به شکایت باز نکرد، بلکه عرض کرد:« ای رسول خدا! من خدا را برای نعمت‌هایش سپاسگزارم.»
در اینجا بود که این آیه نازل شد «و لسوف یعطیک ربک فترضی» (آن‌قدر به تو عطا می‌کنیم تا راضی شوی.)
و نیز روزی امیرالمؤمنین علی علیه السلام از رسول خدا خواست اگر ممکن باشد برای فاطمه مستخدمه‌‌ای بگیرد؛ اما رسول خدا تسبیح فاطمه را به آنها تعلیم فرمود. حضرت زهرا پس از شنیدن این دستور پیغمبر اکرم سه بار فرمود:« من از خدا و رسولش راضیم».
به همین دلیل است که فاطمه سلام الله علیها راضیه نامیده شد.

مرضیه
زیرا تمام کارهای فاطمه علیهاسلام مورد رضایت خدا و رسول بود. رسول خدا هیچ گاه بر فاطمه علیهاسلام غضب نکرد، به او خرده نگرفت و برعکس، گاهی می‌فرمود:« فداها ابوها.» (پدرش به قربانش).
این چنین است که رسول خدا رضای فاطمه را رضای خدا می‌دانست و می‌فرمود:« خدا از غضب فاطمه غضب می کند و از رضایت او راضی می‌شود.»
محدثه
امام صادق علیه السلام فرمود:« زیرا ملائکه از آسمان فرود می‌آمدند و با او سخن می‌گفتند.»
و نیز فرمود:« پس از رحلت رسول خدا فرشته ای از جانب خدا نازل می‌شد و با فاطمه علیهاسلام سخن می گفت. امیرالمؤمنین علی علیه السلام سخنان فرشته را از زبان فاطمه زهرا می‌نوشت تا کتابی مفصل شد به نام مصحف فاطمه علیهاسلامکه در آن از همه علوم سخن به میان آمده است.»

زهرا
امام صادق علیه السلام فرمود:« زیرا نور آن بانوی مکرمه در یک روز سه بار برای امیرالمؤمنین علیه السلام می‌درخشید، و چون در محراب عبادت می‌ایستاد نور درخشنده او برای اهل آسمان می‌درخشید همانگونه که نور ستارگان برای اهل زمین می‌درخشد.»
نام های دیگر فاطمه علیهاسلام
فاطمه علیهاسلام نام‌های دیگری هم دارد: حصان (محفوظ)، حره (آزاده، شریف)، سیده (بانوی محترم)، عذراء (پرده نشین)، حوراء (فرشته، حوریه)، مریم کبری (مریم برتر)، نوریه (تابناک، درخشنده )، بتول ( حیض‌نشده) و حانیه (شوهردوست، بچه دوست).
نام آن بانو در آسمان، منصوره (یاری‌شده) است.

کنیه های فاطمه علیهاسلام
کنیه های بانوی اسلام عبارت‌اند از: ام الحسن، ام الحسین، ام المحسن، ام الائمه، ام ابیها.
فاطمه علیهاسلام آن قدر به پدر بزرگوارش محبت می کرد و مادرانه عشق می ورزید که« ام ابیها» (مادر پدرش) لقب گرفت.

پی نوشت:
بحار الانوار، ج 43، باب 3، ص 10 و 19.

چهار راه برای رسیدن به آرامش:
1.نگاه کردن به عقب و تشکر از خدا  2.نگاه کردن به جلو و اعتماد به خدا  3.نگاه کردن به اطراف و خدمت به خدا  4.نگاه کردن به درون و پیدا کردن خدا

پل ارتباطی : samsamdragon@gmail.com

تالارهای تحت مدیریت :

مطالب عمومی کامپیوتراخبار و تکنولوژی های جدیدسیستم های عاملنرم افزارسخت افزارشبکه

 

دوشنبه 10 خرداد 1389  7:29 AM
تشکرات از این پست
samsam
samsam
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 50672
محل سکونت : یزد

راز آن سيب بهشتي...

او در حالي پاي به دنيا گذاشت كه كم كم موهاي پدر چهل و پنج ساله رو به سفيدي مي رفت و مادر نيز به سن 60 سالگي رسيده بود.(1) اميد و نشاط همراه با لبخندي از سر دلدادگي ميهمان خانه پدر شد. نامش را چنان كه خودش نيز بهشتي است، فاطمه گذاشتند تا جحيم و آتش، حساب كار دستشان آيد.(2(
سيبي از بهشت به مولودي مبدل شد تا انسان را به بهشت رهنمون كند.(3) اين همان رازي است كه هر كس خواست از فاطمه(س) سخني بر زبان براند يا سطوري را سرمشق ديگران كند، لب به اعتراف گشود كه از فاطمه سخن گفتن سخت است كه نه تنها علم، كه دل مي خواهد.
كنجكاوانه به دنبال نام قدسي فاطمه در لابه لاي سخنان عدل قرآن يعني اهل بيت(ع) گشتي زده تا در كنار درياي مالامال از عرفان، تشنگي خود را به قدر وسع برطرف كنيم و من هر چه بيشتر جلو رفتم به جاي سيراب شدن، بيشتر تشنه دانستن شدم. اين چه سري است كه خود مجمع اسرار الهي است؟ اين چه پديده اي است كه پيچيدگي مفاهيم بلند دانش و معرفتش ما را در پيچ پيچ جاده شناختش بر سر منزلهاي پرنعمت متحير مي كند؟ بين انديشه هاي بلند و سيره عملي او نه توان تفكيك است نه مجال انتخاب.كردار انسان نشان از دو چيز است: يكي زيربناي فكري و دوم شاكله باطني. حضرت فاطمه(س) مادر را خيلي زود از دست داد(4) و از آن پس نقش مادر را براي پدر به خوبي ايفا كرد. تا جايي كه پيامبر(ص) نه تنها همدم وي شد كه نگاه به دختر، جايگزين نگاه به مادرش آمنه شد. اين اولين حركت ارادي در زندگي ايشان است. كسي مي تواند مدال مادري را به گردن آويزد كه صفاتي چون رأفت، دلسوزي، فداكاري و پروانه وار گشتن گرد كسي را با تمام وجود داشته باشد و فاطمه )س) با تمام علاقه اش به پدر، غم بي مادري خود را با پدر شريك شد و پدر به پاس آن همه زحمت به زبان تشكر فرمود: ام ابيها (5(
چگونه است كه دختري كم سن، به جايي مي رسد كه در وصفش پدر فرمود: مادر پدرش، و اين نيست مگر شيوه رفتاري صديقه كبري(س). گفته اند كه در جريان برخي جنگها به سراغ پدر رفته و زخمها را مداوا مي كرد، تيرها از بدن بيرون آورده و پانسمان مي كرد و در يك كلمه پرستار پيامبر(ص) بود. (6(
نشان وابستگي پيامبر(ص) به دختر را در كثرت ملاقات پدر با دختر بايد جستجو كرد، به صورتي كه تاريخ از كتمانش عاجز است. هرگاه بر آستانه منزل فاطمه (س) قرار مي گرفت با صداي رسا بر ايشان سلام مي كرد و دختر نيز با روي باز، در خانه را باز كرده و پاسخ پدر را با لبخند مي داد. پيامبر(ص) هر گاه براي جنگ يا مسافرت به خارج شهر قصد عزيمت مي كرد، يك بار به هنگام خروج و يك بار هم پس از بازگشت كنار خانه حضرت فاطمه(س) آمده و با ايشان ملاقات مي كرد.
جالب است كه در يكي از اين آمد و شدها، پيامبر(ص) به گردن دختر، گردن بندي ديدند و بدون هيچ كلامي روي برگردانده و قصد مراجعت كردند. دختر اين نگاه معنادار پدر را به سان درسي سنگين خواند. سريع و بدون هيچ مقاومتي و حتي دريغ از يك كلمه «چرا؟» به منويات پدر عمل كردند. فقير و سائل از راه رسيد و دختر آن گردنبند را به وي بخشيد. (8(

 

پی نوشت:
1- زندگاني حضرت زهرا(س)، سيد جعفر شهيدي
2- علت نام گذاري فاطمه(س) چنين است كه اين نام مانع مي شود تا آتش جهنم محبين و دوستداران آن حضرت را در خود جاي دهد.
3- الحدائق الناضره، محقق بحراني، ج 3، ص 296 
4- مسايل عام الحزن /قاضي نعمان مغربي
5- معالم المدرستين، سيد مرتضي عسكري، ص 197
6- رياض الشريعه، محمدباقر مجلسي
7- بحارالانوار/ج 17
8- همان/ ج 43/ص 84
منبع: روزنامه قدس
نويسنده:حجت الاسلام محمد غفراني

چهار راه برای رسیدن به آرامش:
1.نگاه کردن به عقب و تشکر از خدا  2.نگاه کردن به جلو و اعتماد به خدا  3.نگاه کردن به اطراف و خدمت به خدا  4.نگاه کردن به درون و پیدا کردن خدا

پل ارتباطی : samsamdragon@gmail.com

تالارهای تحت مدیریت :

مطالب عمومی کامپیوتراخبار و تکنولوژی های جدیدسیستم های عاملنرم افزارسخت افزارشبکه

 

دوشنبه 10 خرداد 1389  7:31 AM
تشکرات از این پست
samsam
samsam
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 50672
محل سکونت : یزد

عطر خوش ياس

نورافشانى هنگام نماز
امام صادق، عليه‏السلام، فرمودند: حضرت فاطمه، سلام‏الله عليها، «زهرا» ناميده شد براى آنكه وقتى در محراب عبادت به نماز مى‏ايستاد، نورش براى اهل آسمان مى‏درخشيد، همان‏طورى كه نور ستارگان براى اهل زمين مى‏درخشد (1 (
نماز حضرت فاطمه، سلام‏الله عليها، و غذاى بهشتى
حضرت فاطمه، سلام‏الله عليها، به نماز علاقه فراوانى داشت و هرگاه حاجتى از خدا داشت متوسل به نماز مى‏شد . حضرت على، عليه‏السلام، به منزل خود وارد شد، بعد از آن كه سه روز بر حضرت على و زهرا، سلام‏الله عليها، گذشت كه غذا نخورده بودند، رسول خدا، صلى‏الله عليه‏و آله، نشسته و فاطمه، سلام‏الله عليها، نماز مى‏خواند و بين آنها چيزى سرپوشيده بود . وقتى كه فاطمه، سلام‏الله عليها، از نماز فارغ شد، روپوش از آن برداشت، ديد كه كاسه‏اى بزرگ مملو از نان و گوشت است  . 
حضرت على، عليه‏السلام، فرمود: يا فاطمه! اين از كجا برايت آمده؟ 
گفت: از جانب خدا نازل گرديده، خدا به هر كه بخواهد روزى مى‏دهد  . 
رسول خدا، صلى‏الله عليه‏و آله، فرمود: آيا مى‏خواهيد نظير اين را براى شما نقل كنم؟ 
گفتند: بلى  . 
فرمود :  يا على! مثال شما مثل زكرياست كه هروقت‏بر حضرت مريم، سلام‏الله عليها، وارد مى‏شد، مى‏ديد كه او در محراب عبادت است و در پيشگاه وى خوراك مهيا نهاده است  . 
مى‏فرمود: اى مريم! اين از كجا آمده است؟ مريم در جواب مى‏گفت: از جانب خدا، خدا به‏هر كس كه بخواهد روزى مى‏دهد . آن‏گاه آن غذا را يك ماه خوردند و آن كاسه همان ظرفى است كه حضرت مهدى، عجل‏الله‏تعالى‏فرجه، در آن غذا مى‏خورد . (2 (
جواب سؤال نماز
زنى به خدمت‏حضرت زهرا، سلام‏الله عليها، رسيد و عرض كرد: مادر پير و ناتوانى دارم كه در نماز بسيار اشتباه مى‏كند، مرا فرستاده تا از شما بپرسم كه چگونه نماز بخواند  . 
آن حضرت فرمود: هرچه مى‏خواهى بپرس  . 
آن زن سؤالات خود را مطرح كرد تا به ده سؤال رسيد و حضرت زهرا، سلام‏الله عليها، با روى گشاده جواب داد . زن از زيادى پرسش خود شرمنده شده، گفت: شما را بيش از اين زحمت نمى‏دهم  . 
حضرت فاطمه، سلام‏الله عليها، فرمود: باز هم بپرس . آن‏گاه براى تقويت روحيه وى چنين فرمود: اگر به كسى كارى واگذار كنند، براى مثال از او بخواهند كه بار سنگينى را به ارتفاع بلندى حمل كند و در برابر اين‏كار صد هزار دينار به‏او جايزه بدهند آيا او با توجه به آن پاداش احساس خستگى مى‏كند؟ 
زن جواب داد: نه  . 
آن حضرت فرمود: من در مقابل هر پرسشى كه جواب مى‏گويم از خدا پاداشى به مراتب بيشتر دريافت مى‏كنم و هرگز ملول و خسته نمى‏شوم . از رسول خدا، صلى‏الله عليه‏و آله، شنيدم كه روز قيامت دانشمندان اسلام در برابر خدا حاضر مى‏شوند و به‏اندازه علم و تلاش و كوششى كه در راه آموزش و هدايت مردم داشته‏اند از خداى خود پاداش مى‏گيرند  .
كار و قرآن
سلمان فارسى روايت مى‏كند كه داخل خانه زهرا، سلام‏الله عليها، شدم، ديدم در همان حالى كه مشغول كار خود بود و جوها را آسياب مى‏كرد، قرآن نيز مى‏خواند  .
تسبيح حضرت فاطمه سلام‏الله عليها
در دست فاطمه زهرا، سلام‏الله عليها، تسبيحى از نخ پشمينى كه صد گره خورده بود وجود داشت و آن را در دست مى‏گرداندند و تكبير و تسبيح مى‏گفتند، تا اينكه حمزه سيدالشهدا عموى پيامبر شهيد شد . پس از شهادت حمزه براى ساختن دانه‏هاى تسبيح از تربت او استفاده شد . وقتى كه حضرت اباعبدالله الحسين شهيد شد مردم از تربت آن بزرگوار براى ساختن دانه‏هاى تسبيح استفاده نمودند; زيرا كه در خاك و تربت‏سرور جانبازان عالم، فضيلتى عظيم وجود دارد  . امام صادق، عليه‏السلام، فرمودند : 
تسبيح از نخهاى آبى درست‏شده بود و سى و چهار دانه داشت و آن تسبيح مادر ما فاطمه زهرا بود . وقتى حمزه شهيد شد از خاك قبر او دانه‏هاى تسبيح ساخته شد كه با آن بعد از هر نماز تسبيح گفته مى‏شد . (3 (
توسل به حضرت زهرا، سلام‏الله عليها
انس‏بن مالك روايت مى‏كند: روزى پيامبر اكرم، صلى‏الله عليه‏و آله، با ما نماز صبح به جاى آورد، پس از فراغت از نماز روى مباركش را به‏سوى ما گردانيد و فرمود : 
«
اى جماعت مسلمانان، هر كس كه آفتاب را از دست‏بدهد، پس بايد به ماه تمسك جويد و در فقدان ماه دست‏به دامان زهره شود و اگر زهره را نيابد به دو ستاره فرقدان پناه آورد » . 
از پيامبر اكرم سؤال شد كه: «يا رسول‏الله مقصود از آفتاب و ماه و زهره و فرقدان (دو ستاره نورافشان) چيست؟ » 
فرمود : « من آفتابم، على ماه و فاطمه زهره است و دو ستاره حسنين هستند، آنان با كتاب خدا دو دستاويز بشرند و همواره به هم پيوسته‏اند و هرگز از يكديگر جدا نمى‏شوند تادر كنار حوض كوثر به من ملحق شوند . (4 (
توسل امام جواد، عليه‏السلام، به فاطمه زهرا سلام‏الله عليها
امام جواد هر روز هنگام ظهر به مسجد رسول خدا، صلى‏الله عليه‏و آله، رفته و پس از سلام و صلوات بر رسول خدا، صلى‏الله عليه‏و آله، به سراغ خانه مادرش زهرا، سلام‏الله عليها، كه در همان نزديكى قبر پيامبر، صلى‏الله عليه‏و آله، است مى‏رفت و كفشها را درآورده و با نهايت ادب و خضوع، داخل خانه شده و در آنجا نماز و دعا مى‏خواند و دقايقى طولانى به عبادت مشغول مى‏شد . و هرگز ديده نشد به زيارت رسول خدا، صلى‏الله عليه‏و آله، برود و سراغ مادرش را نگيرد  .
استعمال عطر هنگام نماز
لحظات آخر عمر حضرت فاطمه زهرا، سلام‏الله عليها، بود . چند لحظه‏اى به اذان مغرب باقى مانده بود، نزديك بود كه وقت نماز فرا برسد . فاطمه، سلام‏الله عليها، به اسماء بنت عميس فرمود: «عطر مرا بياور تا خود را خوشبو سازم، و آن لباس را كه با آن نماز مى‏خوانم بياور» ، سپس وضو گرفت و در اين هنگام كه مى‏خواست نماز بخواند، حالش منقلب شد، سرش را به زمين نهاد، به اسماء گفت: «كنار سرم بنشين، هنگامى كه وقت نماز فرا رسيد، مرا بلند كن تا نمازم را بخوانم، اگر برخاستم كه چيزى نيست و اگر برنخاستم شخصى را نزد على بفرست تا خبر فوت مرا به او بدهد » . 
اسماء مى‏گويد: وقت نماز فرا رسيد، گفتم: «اى دختر رسول خدا! وقت نماز است .» جوابى نشنيدم، ناگاه متوجه شدم كه حضرت زهرا، سلام‏الله عليها، از دنيا رفته است . (5 (
پي نوشت  :
1 .  بحارالانوار، ج 43، ص 12  . 
2 . 
همان، ج 42، ص 31  . 
3 . 
فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت، ص 235  . 
4 . 
شيفتگان حضرت مهدى، عليه‏السلام، ص 135  . 
5 . 
احقاق الحق، ج 24، ص 250  . 
6 . 
نماز چهارده معصوم، ص 83  .
بر گرفته از كتاب «نماز و عبادت حضرت فاطمه زهراسلام‏الله عليها »
نويسنده: عباس عزيزى

چهار راه برای رسیدن به آرامش:
1.نگاه کردن به عقب و تشکر از خدا  2.نگاه کردن به جلو و اعتماد به خدا  3.نگاه کردن به اطراف و خدمت به خدا  4.نگاه کردن به درون و پیدا کردن خدا

پل ارتباطی : samsamdragon@gmail.com

تالارهای تحت مدیریت :

مطالب عمومی کامپیوتراخبار و تکنولوژی های جدیدسیستم های عاملنرم افزارسخت افزارشبکه

 

دوشنبه 10 خرداد 1389  7:32 AM
تشکرات از این پست
giba22
giba22
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1387 
تعداد پست ها : 1994
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:به مناسبت روز ميلاد حضرت فاطمه زهرا

روز ميلاد فاطمه بر همه مسلمانان مبارك باد

کارساز ما به فکر کار ماست      فکر ما در کار ما آزار ماست

سه شنبه 11 خرداد 1389  11:54 AM
تشکرات از این پست
j133719
j133719
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1389 
تعداد پست ها : 1228
محل سکونت : لرستان

پاسخ به:به مناسبت روز ميلاد حضرت فاطمه زهرا

میلادش مبارک است از مقاله ممنونم
سه شنبه 11 خرداد 1389  12:39 PM
تشکرات از این پست
j133719
j133719
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1389 
تعداد پست ها : 1228
محل سکونت : لرستان

پاسخ به:به مناسبت روز ميلاد حضرت فاطمه زهرا

 مبارک است این میلاد      ممنونم
سه شنبه 11 خرداد 1389  12:40 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها