0

بیوگرافی بازیگران و هنرپیشه

 
barandarrasht
barandarrasht
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : دی 1387 
تعداد پست ها : 4334
محل سکونت : گیلان

زندگینامه آنجلینا جولی

آنجلینا جولی
 
ـ نام کامل:ANGELINA JOLIE VOIGHT
ـ تاریخ تولد: ۴ جون ۱۹۷۵.
ـ محل تولد: لس انجلس آمریکا.
ـ شغل: بازیگر و مدل.
ـ قد: ۱۷۰ سانتی متر.
ـ وزن: ۵۸ کیلو گرم.
ـ علت شهرت: ایفای نقش در فیلم GIA در سال ۱۹۹۸.

آنجلینا جولی

ـ نام پدر:JON VOIGHT---شغل: بازیگر اسبق.
ـ نام مادر:MARCHELINE BERTRAND---شغل: بازیگر اسبق. در سال ۱۹۷۶ از یکدیگر طلاق گرفته اند.
ـ نام برادر:JAMES HAVEN VOIGHT---شغل: کارگردان.
● شوهران:
۱) JONNY LEE MILLER---شغل: بازیگر--تاریخ ازدواج: ۱۹۹۶ ----تاریخ طلاق: ۱۹۹۹
۲) BILLY BOB THORNTON----شغل: بازیـگر، کارگردان و
فیلم نامه نویس-- ازدواج: ۱۹۹۹ ----طلاق: ۲۰۰۲.
● روابط دیگر:
▪ TIMOTHY HUTTON---شغل: بازیگر--- بین سالهای ۱۹۹۸ تا ۱۹۹۹.
▪ تحصیلات: از سن ۱۱ سالگی در کلاسهای آموزش تئاتر ثبت نام کرد. دوران متوسطه را در دبیرستان بورلی هیلز به اتمام رسانید. در دانشگاه نیویورک نیز راه یافت اما خیلی زود از آنجا انصراف داد.
● فرزندان:
۱) پسر:MADDOX JOLIE----اهل کامـبودیـا می بـاشد که
تـوسـط آنـــجلینا در سال ۲۰۰۲ به فرزند خواندگی پذیرفته
شد.
۲) دخـتـر: ZAHARA MARLEY JOLIE----- اهــل اتـیـوپـــی
می بـاشــد کــه والدینش بر اثر بیماری ایدز جان باختند و
انجلینا وی را نیز در سال ۲۰۰۵ به فرزند خواندگی پذیرفت.
● جوایز دریافتی:
بهترین بازیگر، بهترین بازیگر پشتیبان از سوی ACADEMY AWARD و GOLDEN GLOBE.
فیلمهایی که در آنها نقش آفرینی کرده است:
Lookin&#۰۳۹; to Get Out (۱۹۸۲
Cyborg ۲ (۱۹۹۳
Angela & Viril (۱۹۹۳
Alice & Viril (۱۹۹۳
Without Evidence (۱۹۹۵
Hackers (۱۹۹۵
Mojave Moon (۱۹۹۶
Love Is All There Is (۱۹۹۶
Foxfire (۱۹۹۶
Playing God (۱۹۹۷
Gia (۱۹۹۸
Hell&#۰۳۹;s Kitchen (۱۹۹۸
Playing by Heart (۱۹۹۸
Pushing Tin (۱۹۹۸
The Bone Collector (۱۹۹۹
Girl, Interrupted (۱۹۹۹
Gone in Sixty Seconds (۲۰۰۰
Lara Croft: Tomb Raider (۲۰۰۱
Original Sin (۲۰۰۰
Life or Something Like It (۲۰۰۲
Trading Women (۲۰۰۳
Lara Croft Tomb Raider: The Cradle of Life (۲۰۰۳
Beyond Borders (۲۰۰۳
Taking Lives (۲۰۰۴
Shark Tale (۲۰۰۴) (voice
Sky Captain and the World of Tomorrow (۲۰۰۴
The Fever (۲۰۰۴
Alexander (۲۰۰۰
Mr. and Mrs. Smith (۲۰۰۵
The Good Shepherd (۲۰۰۶) (comming soon
● مطالبی در رابطه با انجلینا جولی:
۱) آنـجـلینا جـولی در کـودکـی آرزو داشتـه مـدیـر مراسم
تدفین گردد.
۲) وی بـا پـدرش مـیــانه خوبی ندارد به همین منظور نام
خانوادگی خود را حذف کرده است.
۳ـ او در لندن و نیویورک بــعـنوان مدل مشغول بکار است.
۴) آنجلینا جولی چپ دست میباشد.
۵) خالکوبیهای متعدد بدنش از مشخصات بارز وی بشمار
می رود.
۶) آنجلینا جولی از سال ۲۰۰۱ تاکنون به عنوان سفیرویژه سازمان ملل در حوزه پناهندگان مشغول به فعالیت میباشد. وی همچنین گهگاهی به کشورهای جهان سوم و فقیر مسافرت میکند.

دوشنبه 16 خرداد 1390  6:24 PM
تشکرات از این پست
barandarrasht
barandarrasht
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : دی 1387 
تعداد پست ها : 4334
محل سکونت : گیلان

زندگینامه آنتونیو باندراس

آنتونیو باندراس
 
آنتونیو باندراس متولد ۱۰ آگوست ۱۹۶۰ در مالاگای اسپانیا است. نام کامل او خوزه آنتونیو دومینگوئز باندراس است.

آنتونیو باندراس

یک متر و هفتاد و پنج سانتی متر قد دارد. باندراس یکی از مشهورترین بازیگران اسپانیایی است. او پیش از بازیگری بازیکن فوتبال بود. ولی از وقتی که در ۱۴ سالگی پایش شکست، فوتبال را کنار گذاشت و به بازیگری روی آورد و هر کسی با دیدن او به یاد زورو می افتد. پدر آنتونیو یک پلیس بود و مادرش معلم مدرسه. باندراس جوان یک کاتولیک بود. اما سرانجام خود را از اعتقادات مذهبی جدا کرد. او می خواست یک بازیکن حرفه ای فوتبال شود. در تیم مدرسه هم بازیهای درخشانی انجام می داد. ولی این رویای او با شکسته شدن پایش نقش بر آب شد. در این زمان بود که در مدرسه هنرهای دراماتیک در مالاگا آموزش به تحصیل تئاتر مشغول شد و اولین نقش خود را در یک تئاتر کوچک ایفا کرد. او توسط پلیس اسپانیا به دلیل بازی در تئاتر برتولد برشت دستگیر شد. زیرا از نظر دولت دیکتاتور وقت و ژنرال فرانکو این کار غیر قانونی بود. او تمام شب در اداره پلیس بود. در کل او سه یا چهار بار به دلایل مشابه دستگیر شد. در سال ۱۹۸۱ در ۱۹ سالگی به مادرید مهاجرت کرد. همزمان به نویسندگی هم می پرداخت تا اینکه به تئاتر ملی اسپانیا پیوست. در سال ۱۹۸۴ بازی او به عنوان یک همجنسباز سر و صدای فراوانی ایجاد کرد.
او در سال ۱۹۹۲ به هالیوود رفت و فیلم mambo kings را بازی کرد. چون در آن زمان آنتونیو انگلیسی بلد نبود تنها جملات انگلیسی را حفظ کرده بود و بیان می کرد بدون اینکه بداند چه می گوید. در سال ۱۹۹۳ با تام هنکس در فیلادلفیا همبازی شد و در فیلم Interview with the Vampire نقش متضاد تام کروز و برد پیت را بر عهده گرفت. در سال ۱۹۹۸ نقش زورو را همراه با کاترینا زتا جونز و آنتونی هاپکینز بازی کرد. گر چه این نقش را بعدها در سال ۲۰۰۵ تکرار کرد.
او در سال ۱۹۹۶ توسط "مجله مردم" به عنوان یکی از ۵۰ نفر زیبای جهان برگزیده شد. در همین سال با ملانی گریفیت بازیگر آمریکایی ازدواج کرد. این زوج در حال حاضر یک دحتر به نام استلا دارند. البته پیش از آن با آنا لزا ازدواج کرده بود که حاصل آن جدایی در سال ۱۹۹۶ بود. او عاشق تیم رئال مادرید است و نیمی از اوقات خود را در آمریکا و نیمی دیگر را در اسپانیا می گذراند.
او در سال ۱۹۹۶ به عنوان یکی از ۱۰۰ ستاره سکسی دنیا برگزیده شد. او در مورد نقشهای خود گفته است که توجهی که به صداپیشگی اش در شرک ۳ داشته است بیش از توجهی است که به نقش زورو داشته . برد پیت نیز در مورد او می گوید: " او بازیگر بسیار توانایی است که با هنرش شما را به وجد می آورد ولی اگر با هنرش نتواند این کار را بکند با چهره اش مسلما می تواند." مسلما تمام علاقه مندان موسیقی نیز اجرای باندراس با گیتار در فیلم دسپرادو را به خاطر دارند. آهنگی که نام اصلی آن Canción Del Mariachi بود.

دوشنبه 16 خرداد 1390  6:24 PM
تشکرات از این پست
barandarrasht
barandarrasht
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : دی 1387 
تعداد پست ها : 4334
محل سکونت : گیلان

زندگینامه اینگرید برگمن بانوی سینما

اینگرید برگمن، بانوی همیشه ماندگار تاریخ سینما
 
اینگرید برگمن با بازی در چندین نقش ماندگار نام خود را برای همیشه در تاریخ سینما ماندگار کرده است.

اینگرید برگمن، بانوی همیشه ماندگار تاریخ سینما

 اگر علاقه مند به دانستن زندگینامه اینگرید برگمن هستید می توانید به خواندن این مطلب بپردازید.
در طی سالهای مختلف چهره های گوناگونی بر پرده عریض سینما ظهور کرده و به اوج رسیدند. بسیاری از آنان با به جای گذاشتن آثاری بدیع و خارق العاده میراثی برجای گذاشتند که امروز به عنوان گنجینه ای عظیم و گرانبها برای تمامی دوستداران سینما است.
در میان این نامهای بزرگ و به نوعی اسطوره های افسانه ای سینما بدون شک اینگرید برگمن جایگاه ویژه ای دارد. این بازیگر سوئدی با استعداد خارق العاده اش و اشتیاقی که برای بازیگری داشت توانست به جایگاهی دست پیدا کند که از او به عنوان یکی از سه بازیگر زن برتر در تاریخ سینما یاد شود.
● زندگینامه
اینگرید برگمن در ۲۹ آگوست ۱۹۱۵ در استکهلم سوئد به دنیا آمد. او در همان کودکی و در سه سالگی مادرش را از دست داد. فقدان مادر باعث دلبستگی شدید او به پدرش شد که یک عکاس بود. اما در ۱۳ سالگی اینگرید، پدرش را هم از دست دادو عمویش سرپرستی او را به عهده گرفت.
علاقه وافر اینگرید به بازیگری تا بدان جا پیشرفت که در سال ۱۹۳۳ وارد مدرسه سلطنتی هنرهای دراماتیک در استکهلم شود. چهره زیبا و معصومش باعث شد که در سال ۱۹۳۴ و در حالیکه فقط سه ماه از حضورش در مدرسه هنر می گذشت اولین نقش سینمایی اش را در جلوی دور بین و در نمایشی با عنوان عروس راهبه بازی کند.
آغاز شهرت برگمن با نقش آفرینی در فیلم اینترمتزو در سال ۱۹۳۶ رقم خورد. او دراین فیلم نقش مقابل گوستاو اکمان هنرپیشه مورد علاقه اش را اجرا کرد و نامش در سینمای سوئد بر زبانها افتاد. برگمن در سال ۱۹۳۷ با پیتر لیندستروم که یک پزشک جوان بود، ازدواج کرد. ماحصل این پیوند دختری به نام پیا بود.
با نمایش فیلم سوئدی اینترمتزو در سینماهای آمریکا، دیوید سلزنیک تهیه کننده مشهور هالیوودی از او دعوت کرد تا به هالیوود رفته و با او همکاری کند. برگمن این پیشنهاد را پذیرفته و راهی آمریکا شد. بدین ترتیب آغاز دوران طلایی او در هالیوود شکل گرفت.
اولین فیلم برگمن در آمریکا بازی نسخه بازسازی شده آمریکایی اینتر متزو بود. این فیلم در سال ۱۹۳۹ ساخته شد و اینگرید در کنار لزلی هاوارد هنرپیشه نامدار آمریکایی به نقش آفرینی پرداخت. این فیلم تا حدی نام او را به عنوان یک بازیگر تازه وارد با چهره معصوم و دوست داشتنی اش مطرح ساخت.
فیلمهای بعدی برگمن آرام آرام چهره او را به عنوان یک هنرپیشه محبوب مطرح کرد. او با بازی در نقش مقابل بزرگانی چون اسپنسر تریسی در فیلم دکتر جکیل و آقای هاید و رابرت مونتگمری در فیلم شورش در بهشت تجربیاتی متفاوت از کار در هالیوود کسب کرد. اما اوج شهرت و محبوبیت برگمن از سال ۱۹۴۱ با بازی در فیلم کازابلانکا بود. او در این فیلم رمانتیک در کنار همفری بوگارت هنرنمایی کرد و به هنرپیشه درجه یک هالیوود تبدیل شد. برگمن در همان سال با بازی در فیلم زنگها برای که به صدا در می آیند نامزد دریافت جایزه اسکار شد.
انتظار او برای دست یافتن به اسکار خیلی طول نکشید و در سال ۱۹۴۲ با هنرنمایی در فیلم چراغ گاز به کارگردانی جرج کیوکر به این مهم دست یافت. بدین ترتیب برگمن محبوبتر و مطرح تر از همیشه پله های رشد و موفقیت را یکی یکی طی کرده و در مدت زمان اندکی در اوج قله افتخار قرار گرفت. در ابتدای دهه ۱۹۴۰ برگمن در سفری به اروپا به میان سربازان رفته و با اجرای نمایش زنده به آنان روحیه می داد.
آشنایی او با آلفرد هیچکاک سرآغاز دوره جدیدی از عمر حرفه ای برگمن بود. او تا سال ۱۹۵۰ در سه فیلم استاد به نامهای طلسم شده (۱۹۴۵)، بدنام (۱۹۴۶) و در برج جدی (۱۹۴۹) نقش آفرینی کرد. اینگرید که به محض ورودش به آمریکا قرار بود در فیلمی در نقش ژاندارک بازی کند، به آرزویش رسیده و در سال ۱۹۴۸ با بازی درخشانش در این فیلم به محبوبیتی جهانی دست یافت. اما این موفقیت و شهرت و محبوبیت دوام چندانی نیافت و سرنوشت طور دیگری رقم خورد...
برگمن در بهار سال ۱۹۴۸ و به طور اتفاقی در یکی از سینماهای آمریکا به تماشای فیلمی از روبرتو روسلینی کارگردان مشهور ایتالیایی (که در آن زمان گمنام بود) به نام رم شهر بی دفاع رفت. این فیلم چنان تاثیری روی او گذاشت که در تماسی با روسلینی خواستار بازی در فیلمی به کارگردانی او شد. هرچند که جواب روسلینی دیر به دست اینگرید رسید، اما با حضور خود او در آمریکا و ملاقاتش با برگمن آشنایی بین آنها شکل گرفت.
اینگرید که سخت شیفته شخصیت روسلینی شده بود پیشنهاد او را برای بازی در فیلم استرومبولی در ایتالیا پذیرفت و علیرغم مخالفت همسرش راهی ایتالیا شد. شایعات زیادی مبنی بر رابطه عاشقانه میان آن دو سراسر رسانه های آمریکا را فرا گرفت. این هیاهو و جنجال زمانی به اوج رسید که خبر باردار شدن برگمن نیز شنیده شد. این در حالی بود که برگمن هنوز به طور قانونی از همسر سابقش جدا نشده بود. بدین ترتیب رسوایی ناشی از این بی آبرویی زندگی حرفه ای و شخصی برگمن را تحت الشعاع قرار داده و بانوی اول هالیوود در اوج سقوط کرد. دوران وحشتناک زندگی اینگرید آغاز شده بود.
با این وجود او این حق را از آن خودش می دانست که در مورد زندگی شخصیش تصمیم بگیرد اما از این نکته مهم غافل مانده بود که مقامش و محبوبیتش به حدی بوده که نه تنها به خودش بلکه به جامعه ای که او را به عنوان یک بت و الگو و اسطوره می پرستیدند، تعلق داشته است. بازتاب این ماجرا تا حدی بود که حتی به مجلس سنای آمریکا نیز کشیده شده و یکی از سناتورها به شدت از برگمن انتقاد کرد. با وجود این همه فشار برگمن در کنار آتشفشان استرومبولی و در شرایط سخت محیطی و روحی اولین همکاری مشترکش را با همسرش آغاز کرده بود. نمایش فیلم موفقیت آمیز نبود و انتقاد از این زوج هنری فراتر رفت.
برگمن هفت سال را دور از آمریکا سپری کرد. او از روبرتو روسلینی صاحب دو دختر دوقلو و یک پسر شد. برگمن فعالیت هنری خود را با بازی در جند فیلم از روسلینی ادامه داد. زندگی با روبرتو نیز تجربیات خاص خودش را داشت. در حالیکه همگان بر این عقیده بودند که روسلینی باعث زوال برگمن و ضربه زدن به زندگی حرفه ای او شده است اما خود برگمن اعتقاد داشت که بازی در فیلمهای همسرش بلوغ فکری را برای او به ارمغان آورده است. دیدار اینگرید با دخترش پیا نیز حواشی فراوانی را به همراه داشت.
اینگرید در سراسر اروپا به بازی در روی صحنه تئاتر پرداخت. برگمن با حضورش در فرانسه و اجرای زنده نمایش در صحنه تئاتر رفته رفته و آرام آرام مجددا خود را مطرح کرد. طوری که سالن نمایش هر شب به واسطه حضور او و بازی بی نظیرش لبریز از تماشاگران مشتاق بود. در این زمان بود که اولین پیشنهادات برای بازگشت او به هالیوود پس از گذشت هفت سال مطرح شد. او در این زمان در حال بازی در فیلمی به کارگردانی ژان رنوار بود. اینگرید راهی آمریکا شد. بازگشت او با واکنشهای مختلفی همراه بود. روسلینی مخالف این سفر بود و همین باعث شد تا روابط آنها رو به تیرگی برود. آناستازیا اولین فیلمی بود که برگمن پس از بازگشتش به آمریکا در آن نقش آفرینی کرد. بازی منحصر به فردش در کنار یول براینر باعث شد تا او دومین جایزه اسکارش را هم به دست بیاورد. در این زمان او با لارس اشمیت ازدواج کرد.
اینگرید با نمایش های فوق العاده اش در صحنه بازگشتی موفقیت آمیز داشت و این مسئله با حمایت رسانه ها و مطبوعات با او همراه بود. برگمن در طی این سالها در فیلمهای مختلفی حضور پیدا کرده و با کارگردانهای مختلفی به همکاری پرداخت. او در سال ۱۹۷۲ از سناتوری که پس از ترک آمریکا به او توهین کرده بود انتقاد کرد. همین مسئله باعث شد تا در مجلس سنا در حمایت از او سخنرانی شود.
برگمن با بازی در فیلم قطار سریع السیر شرق اسکار نقش مکمل را نیز دریافت و به ویترین افتخاراتش افزود. او در واپسین روزهای حیات حرفه ایش در فیلم سونات پاییزی ساخته هم وطنش اینگمار برگمان هنرنمایی کرد. این در حالی بود که از ابتلا به سرطان سینه رنج می برد. آخرین حضور برگمن در روی صحنه اجرای نمایشی با عنوان آب های ماه در سال ۱۹۷۹ بود. این هنرمند توانای سینما پس از ۶۷ سال زندگی در سالروز تولدش و در ۲۹ آگوست ۱۹۸۲ چشم از جهان فروبست.
● نکات خواندنی از زندگی برگمن
اینگرید برگمن یک برگ برنده در تمام زندگیش به همراه داشت: او همیشه به نظرات و انتقادات که درباره حرفه و نحوه بازیگریش می­شد احترام می­گذاشت و از آنها استفاده می­کرد. او از تجربیات بازیگران و هنرمندان نامدار تاریخ سینما، حتی در زمانی که در اوج بود، استقبال می­کرد و همین تجربیات را عامل موفقیتش در بازیگری و حرفه­اش می­دانست.
برگمن در اوج عصبانیت خونسردی­اش را حفظ می­کرد. البته گهگاهی او نیز مانند سایر انسانها عصبانی می­شد و حتی پرخاشگری هم می­کرد. اما در مجموع رفتار و خصوصیات اخلاقی­اش بر پایه یک خونسردی خاص بود. او حتی وقتی برای اولین بار در کودکی روی صحنه رفت آنقدر خونسرد بود که حتی خودش هم باور نمی­کرد. او تمام اضطرابها و مشکلات و مصائب حرفه­اش را با خونسردی­اش از بین برده و روی بازیش تمرکز می­کرد.
انسانهای موفق کسانی هستند که در حرفه و کارشان علاوه بر علاقه و پشتکار جدیت نیز داشته باشند. برگمن هیچگاه در طول حرفه اش چه در صحنه تئاتر و چه در بازیگری در سینما جدیتش را از دست نداد. او با جدیت تمام در نقشی که آن را بازی می­کرد فرو میرفت و به قول سینمایی­ها بازی او زیرپوستی بود. شوخی و خنده در محیط خانواده یا در زمان استراحت در بین صحنه­های فیلمبرداری از خصوصیات برگمن بود و معمولا هیچگاه خنده از لبانش محو نمی­شد. اما هنگامی که کار فیلمبرداری آغاز می­شد زبانزد بود. او به قدری برای کارش احترام قائل بود که وقتی صحنه­ای به پایان می­رسید، نزد کارگردان رفته و اظهار می­کرد که صحنه بعدی را بهتر بازی خواهد کرد. این در حالی بود که کارگردان از بازی او به وجد آمده بود ... و نیازی به گرفتن صحنه مجدد نداشت.
در زمانی که دوران ستاره سازی و ستاره سالاری در اوج بود، معمولا بیشتر کارگردانان و تهیه کنندگان با بازیگران به خصوص خانمها مشکل خاصی داشتند. آنها مدام از همه چیز ایراد می­گرفتند و خواستار امکانات و پول و لباسهای گرانبها و گوناگون داشتند اما اینگرید برگمن از همان لحظه ورودش به هالیوود بابت قناعتی که داشت مورد مثل بود.
او در اولین ملاقاتش با همسر دیوید سلزنیک، تهیه کننده بزرگ هالیوودی، او را به تعجب واداشت. چرا که با وجود اینکه دیگر ستارگان هالیوود برای یک بازی در یک فیلم طلب ماشین و بهترین محل اقامت را می­کردند، اینگرید حاضر شد که در همان اتاق بالای استودیوی فیلمبرداری و تنها با یک چمدان سر کند.
ساده بودن نیز یکی دیگر از خصوصیات برگمن بود. جو حاکم بر هالیوود به گونه­ای بود که همه چیز جنبه تجملاتی داشت و همه در پی کسب گوشه­ای از این تجملات بودند. اما برگمن از همان ابتدا که وارد این نظام شد به سادگی رو آورد. ساده زندگی می­کرد، ساده لباس می­پوشید حتی زمانی که با روبرتو روسلینی آشنا شد، روسلینی از اینکه او پالتوی پوست خز نداشت به او خرده گرفت و به زور برای او یک پالتو خرید زیرا عقیده داشت که همه بازیگران زن سینما در آن زمان پالتو پوست خز دارند و اینگرید نیز باید داشته باشد.
پشتکار و علاقه شدید اینگرید به کار و حرفه­اش می­تواند برای هر کسی یک الگوی بزرک باشد. پشتکار برگمن در زمانی که در آغاز راه هنر بود جالب توجه است. او با وجود مخالفت عمویش که بعد از فوت پدر سرپرستی او رابر عهده گرفت، با پشتکاری که داشت وارد عالم سینما شد. بعد از آن رسوایی بزرگ که در زمان ازدواجش با روسلینی و به طبع بعد از باردارشدنش برایش به وجود آمد، مطمئنا هر کس جای برگمن بود دیگر بازگشتی نداشت. اما او با تلاش فراوان و پشتکار مثال زدنی­اش دوباره از افول به اوج بازگشت.شاید هر یک از ما به هنر، کار، یا حرفهای عشق داشته باشیم اما عشق واقعی ما به آن زمانی ثابت می شود که نمود پیدا کند. برگمن عاشق سینما و عاشق حرفه اش بود گاهی اوقات پیش می آمد که هیچ پیشنهادی جهت بازیگری دریافت نمی کرد و برخی مواقع ناچار بود که دو سه ماهی را بیکار بگذراند که این برایش دیوانه کننده بود.
عشق به صحنه و عشق به بازی در وجودش مثل یک کوه آتشفشان فوران می کرد. بدترین لحظات برای او دوران بیکاریش بود. بارها شده بود که از خود مایه گذاشته تا مشکلات ناشی از عوامل مختلف را برطرف کرده تا کار فیلمبرداری ادامه یافته و وقفه ای ایجاد نشود. این عشق و علاقه تا بدان جا پیش رفت که زندگی آرام و حرفه در اوجش را به عشق بازی در فیلم هنری یک ایتالیایی ناشناس (روسلینی) فدا کرد تا تجربه ای متفاوت را در عالم بازیگری کسب کند.
هر انسانی در زندگیش کمتر صاحب فرصت و موقعیت های مناسب می شود و اگر از همین اندک فرصت ها نهایت استفاده را ببرد مطمئنا انسان موفقی است.
اینگرید نیز از آن دسته انسانهایی بود که از یکی از آن موقعیتها به خوبی استفاده کرد. او در زمانی که به تازگی وارد مدرسه هنرهای دراماتیک استکهلم شده بود به طور اتفاقی مورد پسند گوستاو مولاندر کارگردان سوئدی قرار گرفت. پس از بازی موفقیت آمیز در فیلم عروس راهبه ها مورد توجه و پسند تهیه کنندگان و کارگردانهای مختلفی قرار گرفت اما مدیر کالج با رفتن او شدیدا مخالفت کرد. در نهایت برگمن با فرصت طلبی بهترین تصمیم را گرفته و پس از ترک کالج قدم در راهی گذاشت که شاید هیچ یک از هم دوره هایش به نزدیکی آن هم نرسیدند.
برگمن زمانی وارد هالیوود شد که بسیاری از بزرگان عالم سینما اعم از بازیگر و تهیه کننده در آنجا مشغول به کار بودند. نظام حاکم بر آنجا نیز فقط بر پایه پول و سرمایه بود. فروش خوب یک فیلم تضمین کننده موفقیت کلیه عوامل آن بود. تهیه کنندگان برای رسیدن به فروش بیشتر از هیچ دروغ و افترا و عمل نادرستی ابا نمی کردند. در چنین جوی برگمن سعی کرد تا متفاوت بوده و صداقت و روراستی خود را حفظ کند. این طرز فکر و رفتار برای همه تهیه کنندگان عجیب و باور نکردنی بود. اما برگمن در کل دوران بازیگریش همیشه متانت و صداقتش را حفظ نمود واین نکته از جمله مثبت ترین خصوصیات برگمن بود.
هر کسی در جایگاه و موقعیت برگمن بود مطمئنا وقت و فرصتی برای بودن در خانه و در کنار خانواده پیدا نمی کرد. بسیاری از بازیگران بزرگ سینما بوده و هستند که از این نکته مستثنی نیستند. اما اینگرید با وجود فشار شدید کاری رابطه گرم و صمیمی در داخل خانواده ایجاد می کرد. طوری که پیا لیندستروم که دختر او از همسر اولش بود به واسطه حضور مادرش سالها در خانواده روسلینی و در کنار خواهران و برادر ناتنی اش بدون هیچ مشکلی زندگی می کرد. در حقیقت برگمن با وجود کار فراوان و حرفه وقتگیری که داشت از کوچکترین فرصتی برای حضور در جمع خانواده و ایجاد پیوند مستحکم بین اعضای آن کوتاهی نمی کرد. او حتی چندین پیشنهاد بزرگ را به خاطر خانواده اش رد کرد.
انسانهایی که دارای شخصیتی مثبت باشند همواره زبانزد هستند. به قولی اینگونه انسانها همیشه موج مثبت می دهند. اینگرید نیز با اخلاق خوب و مثبتی که داشت در نزد بسیاری از مردم چهره ای دوست داشتنی بود. فیزیک چهره و معصومیت و سادگی نهفته در آن نیز به این ویژگی برگمن جان می بخشید. با وجود رسوایی اخلاقی که برایش پیش آمد و حتی با وجودی که بسیاری از مردم آمریکا در ابتدا با او بد شدند اما پس از بازگشتش به آمریکا همه چیز به فراموشی سپرده شد. زیرا اینگرید برگمن شخصیتی مثبت و دوست داشتنی داشت. برگمن پس از بازی در نقش ژاندارک در اروپا و خصوصا در فرانسه محبوبیتی بسیار پیدا کرد بطوریکه حتی در برخی از نقاط فرانسه مردم او را هم تراز ژاندارک مقدس می دانند.
مقاومت و ایستادگی در برابر مشکلات از خصوصیات بارز و برجسته برگمن بود. به جرات می توان گفت هر کسی جای او بود و آن شرایط سخت گریبانگیرش می شد به راحتی زیر این همه فشار و انتقاد خرد می شد. اما برگمن شجاعانه در برابر این سختیها و مشکلات مقاومت کرده و با موفقیت از تمامی آنها سربلند گذر کرد. بانوی اول هالیوود به ناگاه و در عرض چند هفته توسط مطبوعات و رسانه ها مورد تهاجم موج سنگین انتقادات قرار گرفت اما او با صبر و شکیبایی در برابر این مشکلات مقاومت کرد و هفت سال بعد با سربلندی به آمریکا بازگشت.
برگمن شخصیتی شجاع داشت. او با شجاعت تمام به قلب مشکلات می زد و با شهامت حرفها و انتقادات خود را بیان می کرد. او حتی در اولین برخوردش با دیوید سلزنیک با شهامت و شجاعت، تمام آنچه را که در ذهن داشت مطرح کرد که همین گفتگو آغازی برای بی پروایی و شهامت برگمن درهالیوود بود..
● گزیده فیلم شناسی
▪ عروس راهبه ها (۱۹۳۴)
▪ خانواده سوئدنهیلم (۱۹۳۵)
▪ اینتر متزو- نسخه سوئدی (۱۹۳۶)
▪ اینتر متزو- نسخه آمریکایی (۱۹۳۹)
▪ شبهای ژوئن (۱۹۴۰)
▪ چهار فرزند آدام هد (۱۹۴۱)
▪ دکتر جکیل و مستر هاید (۱۹۴۱)
▪ شورش در بهشت (۱۹۴۱)
▪ کازابلانکا (۱۹۴۲)
▪ زنگها برای که به صدا در می آیند (۱۹۴۳)
▪ چراغ گاز (۱۹۴۴)
▪ ناقوسهای سنت مری (۱۹۴۵)
▪ ساراتوگا ترانک (۱۹۴۵)
▪ طلسم شده (۱۹۴۵)
▪ بدنام (۱۹۴۶)
▪ طاق نصرت (۱۹۴۸)
▪ ژاندارک (۱۹۴۹)
▪ در برج جدی (۱۹۴۹)
▪ استرومبولی (۱۹۵۰)
▪ اروپای ۵۱ (۱۹۵۱)
▪ سفر در ایتالیا (۱۹۵۳)
▪ ما زنها (۱۹۵۳)
▪ آناستازیا (۱۹۵۶)
▪ النا و مردان (۱۹۵۶)
▪ بی احتیاط (۱۹۵۸)
▪ مهمانسرای ششمین خوشبختی (۱۹۵۸)
▪ آیا برامس را دوست دارید (۱۹۶۱)
▪ دیدار (۱۹۶۴)
▪ رولز رویس زرد (۱۹۶۴)
▪ گل کاکتوس (۱۹۶۹)
▪ قدم زدن زیر باران بهاری (۱۹۷۰)
▪ از میان پرونده های درهم و برهم خانم بازیل (۱۹۷۳)
▪ قتل در قطار سریع السیر شرق (۱۹۷۴)
▪ مسئله زمان (۱۹۷۶)
▪ سونات پاییزی (۱۹۷۸)
▪ زنی به نام گلدا (۱۹۸۲)
● نامزد اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن:
▪ زنگها برای که به صدا در می آیند (۱۹۴۳)
▪ ناقوسهای سنت مری (۱۹۴۵)
▪ ژاندارک (۱۹۴۸)
▪ سونات پاییزی (۱۹۷۸)
● برنده اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن:
▪ چراغ گاز (۱۹۴۴)
▪ آناستازیا (۱۹۵۶)
● برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن:
▪ قتل در قطار سریع السیر شرق (۱۹۷۴) 
 

دوشنبه 16 خرداد 1390  6:25 PM
تشکرات از این پست
barandarrasht
barandarrasht
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : دی 1387 
تعداد پست ها : 4334
محل سکونت : گیلان

زندگینامه گریگوری پک

زندگینامه گریگوری پک 
 
الدرد گریگوری پک ۵ آوریل (۱۶ فروردین) ۱۹۱۶ در کالیفرنیا به دنیا آمد. در شش سالگی پدر و مادرش از هم جدا شدند و سرپرستی او را مادر بزرگش برعهده گرفت...

گریگوری پک

 از کالج سن دیه گو فارغ التحصیل شد و سپس به دانشگاه برکلی رفت. بعد از اتمام تحصیلات دانشگاهی راهی برادوی شد تا بخت خود را در عرصه بازیگری بیازماید.
پک اولین نقش خود را در نمایش «ستاره صبح» (۱۹۴۲) ایفا کرد و پس از آن دیوید سلزنیک او را برای بازی در فیلم «روزهای افتخار» (۱۹۴۳) انتخاب کرد. گریگوری پک در سال ۱۹۴۴ وارد هالیوود شد و تقریبا از همان آغاز به عنوان یک ستاره درخشید. او ظرف پنج سال ۴ بار نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر شد.
پک اولین نقش مهم خود را در سینما با بازی در «طلسم شده» آلفرد هیچکاک (۱۹۴۵) تجربه کرد. او در فیلم های کلاسیک و به یادماندنی «کشتن مرغ مقلد» (۱۹۶۲)، تعطیلات رمی (۱۹۵۳)، اسب کهر را بنگر (۱۹۶۴) و برف های کلیمانجارو (۱۹۵۲) بازی کرد. کاراکتر آتیکوس فینچ در «کشتن مرغ مقلد» با بازی گریگوری پک در نظرسنجی انستیتوی فیلم آمریکا بهترین و محبوب ترین قهرمان در فیلم های سینمایی تاریخ هالیوود شناخته شد. پک برای بازی در این فیلم اسکار بهترین بازیگر نقش اول را گرفت.
او از آن دست بازیگرانی بود که نمی شد نقش های منفی را به آنها سپرد. پک دوبار آدم بد قصه ها شد؛ یکی در «جدال در آفتاب» (۱۹۴۶) و دیگری در «پسران برزیلی» (۱۹۸۷) نقش کاپیتان اهب در (موبی دیک) محصول ۱۹۵۶ به کارگردانی جان هیوستن، از نقش های پرطرفدار پک بود. «کلید های بهشت» (۱۹۴۴)، «قرارداد شرافتمندانه» (۱۹۴۷)، «توپ های ناوارون» (۱۹۶۱)، «طالع نحس» (۱۹۷۶) و «مک آرتور» (۱۹۷۱) از دیگر کارهای شاخص اوست. گریگوری پک در سال ۱۹۶۸ جایزه انسان دوستی جین هرشولت را از آن خود کرد. او تقریبا آخرین بازمانده مردان بزرگ هالیوود بود که در دهه ۴۰ درخشیدند. «گرینگوی پیر» که در سال ۱۹۸۹ ساخته شد، آخرین هنرنمایی پک در سینما بود. او در ۱۲ ژوئیه ۲۰۰۳ درگذشت.

دوشنبه 16 خرداد 1390  6:25 PM
تشکرات از این پست
barandarrasht
barandarrasht
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : دی 1387 
تعداد پست ها : 4334
محل سکونت : گیلان

زندگینامه آدری هپبورن

آدری هپبورن Audrey Hepburn
 
آدری هپبورن در ۴ می ۱۹۲۹ در شهربروسلس بلژیک متولد شد. پدرآدری بانکدار بود و به همین خاطر مجبور بود بین انگلیس، بلژیک و هلند در سفر باشد.

آدری هپبورن Audrey Hepburn

 آدری

در

۵ سالگی به یک مدرسه شبانه روزی در انگلیس فرستاده شد. سال بعد پدرش برای همیشه خانواده را ترک کرد و از این پس آدری با مادرو دو برادرخوانده­اش به هلند رفتند. اما بدترین دوران زندگی آدری در همین ایام کودکی و در کشور هلند رقم خورد. در سال ۱۹۳۹ هلند تحت تصرف آلمان نازی قرار گرفت و دوران بسیاری بدی برای مردم به وجود آمد. سوتغذیه بسیار شدید و لاغری غیر عادی اندام آدری ماحصل همین دوران بود که بعدها به یکی از مشخصه­های بارز بازیگری او و یکی از دلایل معصومیت عجیب او تبدیل شد. بعدها که اوضاع کمی بهتر شد خانواده به آمستردام نقل مکان کرد و آدری فرصت پیدا کرد در کنسرواتوآر آرنهم ثبت نام کند و بعد از سه سال در ۱۹۴۸ به لندن رفت و آموزش­های خود را ادامه داد. در سال ۱۹۴۸ برای بازی در فیلم سینمایی " هلندی در هفت جلسه " تست داد و پذیرفته شد و برای نقشی کوتاه جلوی دوربین رفت. همین حضور کوتاه کافی بود تا دنیای تازه­ای به روی او گشوده شود. در همان سال در دو نمایش موزیکال " کفش­های پاشنه بلند " و" سس تارتار" به روی صحنه رفت و این روند با نمایش­های دیگر ادامه یافت . فیلم "تعطیلات رمی" در سال ۱۹۵۳ به کارگردانی ویلیام وایلرنوید ورود ستاره­ای جدید را به هالیوود داد . پرنسس اروپایی فیلم "تعطیلات رمی" با شیطنت­ها و ملاحت رویایی آدری هپبورن قلب میلیون­ها تماشاگر سینما را تسخیر کرد و باعث شد آدری راه صد ساله را یک شبه طی کند. کمپانی پارامونت که به هیچ وجه انتظار نداشت در حضور اسطوره­هایی همچون گریگوری پک و ادی آلبرت , آدری جوان و نسبتا گمنام در مرکز توجه قرار بگیرداز فروش بسیار مناسب فیلم خوشحال بود و انتخاب ویلیام وایلر را مورد تحسین قرار داد. شاید به همین دلیل بود که جلوه بی نظیر آدری هپبورن از نظر اعضای آکادمی دور نماند و او اولین جایزه معتبر زندگی هنری خود را دریافت کرد. در سال ۱۹۵۴ آدری که دیگر بازیگر معروفی بود در کنار همفری بوگارت و ویلیام هولدن قرار گرفت."سابرینا­" , کمدی رمانتیک دل انگیز بیلی وایلدر فیلم تحسین شده بعدی او بود. اما فیلم بعدی او "جنگ و صلح" در سال ۱۹۵۶ بود .


وی در این فیلم با مِل فرر هم بازی بود. بازی در این فیلم سه ساعت و نیمه باعث ازدواج این دو با هم شد . ازدواجی که پانزده سال هم دوام داشت. این زوج هنری در چند فیلم دیگر از جمله " با نمک " (۱۹۵۷) و" داستان راهبه" با هم همبازی بودند. وی سپس در دو فیلم تقریبا فراموش شده "خانه های سبز"و"نابخشوده" حاضر شد. آدری در سال ۱۹۶۱ و با فیلم " صبحانه در تیفانی " به کارگردانی بلیک ادواردز مجددا به صحنه اول سینما بازگشت. وی با این فیلم برای بار چهارمین بار نامزد اسکار شد. این فیلم یکی از متفاوت­ترین فیلم­های پرونده کاری آدری محسوب می­شود."ساعت بچه ها"،"معما"، "بانوی زیبای من" ،" چگونه یک میلیون دلار بدزدیم " ،" دو همسفر" ، "تا تاریکی صبر کن"، "رابین و ماریان" , "پیوند خونی", "آن ها همه می خندند" فیلم­های دیگر این بازیگر است.آدری هپبورن سال­های آخر عمر خود را به عنوان سفیر ویژه یونیسف به فعالیت­های بشردوستانه می­پرداخت و از اولین موسسین بنیاد کودک بود. آخرین نقش سینمایی آدری در فیلم"همیشه" ( ۱۹۸۹ ) تصویری حقیقی از او را برای هوادارانش بود ، آرام و بشاش با سرزندگی و نشاطی که قدرت و وقار ذاتی­اش را جلوه گر می­سازد. یادش گرامی باد. 

دوشنبه 16 خرداد 1390  6:26 PM
تشکرات از این پست
barandarrasht
barandarrasht
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : دی 1387 
تعداد پست ها : 4334
محل سکونت : گیلان

زندگینامه دنزل

زنگینامه دنزل واشنگتن افتخار سیاهان آمریکا
 
زندگی و شیوه خط مشی (دنزل واشنگتن) نه تنها مایه افتخار و اعتبار جامعه سیاهپوستان آمریکایی و آفریقایی تبار است بلکه صنعت فیلم هالیوود نیز به این هنرپیشه می‌‌بالد.او یکی از هنرپیشه‌های مردم‌پسند و عامی است. دنزل واشنگتن تاکنون ۲۶ جایزه معتبر بازیگری را از آن خود کرده است. همچنین ۴ بار نامزد جایزه اسکار شده و کسب ۱ بار جایزه اسکار از افتخارات این بازیگر سیاه‌پو‌ست محسوب می‌شود...

دنزل

 

دوران

افتخار دنزل واشنگتن از سال ۱۹۸۱ با بازی در فیلم داستان یک سرباز شروع شد. او در دوران پربار حرفه‌ای‌اش در طیفی از نقش‌های گوناگون طنز، پلیسی و نقش منفی ظاهر شده است.در این مقاله زندگی و افتخارات این هنرپیشه را به رشته تحریر در می‌‌آوریم.


● دنزل چشم به جهان گشود

دنزل واشنگتن در ۲۸ دسامبر ۱۹۵۴ در مانت ورنون نیویورک در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد. بعدها با تولد برادر کوچک‌ترش خانواده آنان ۵ نفره شد زیرا دنزل یک خواهر بزرگ‌تر از خودش نیز داشت. پدرش روحانی و مادرش آرایشگر بود. او خودش درباره محل زندگی دوران کودکی‌اش می‌‌گوید: در محله ما همه جور آدم از اسپانیایی گرفته تا مکزیکی و ایرلندی و چینی پیدا می‌‌شد. لذا در این محله با چند فرهنگ مختلف رشد یافتم و چیزهای بسیار زیادی از زندگی آدم‌های اطرافم آموختم. دنزل از همان دوران کودکی اولین گرایش‌های آینده‌اش را جستجو کرد و به کارهای نمایشی علاقمند شد.


او درباره آن دوران می‌‌گوید: از پدرم و شغلش تکیه بر قدرت خداوندی را آموختم و ساعاتی را که در سالن آرایشگاه مادرم می‌‌گذراندم داستان‌هایی می‌‌شنیدم که من را عاشق قصه‌گویی می‌کرد.وقتی دنزل، ۱۲ سال داشت، پدر و مادرش از هم جدا شدند و دنزل و خواهر بزرگترش به مدرسه شبانه‌روزی فرستاده شدند. دنزل علاقه زیادی به تحصیل در دانشگاه داشت، لذا پس از پایان دوران مدرسه وارد دانشگاه فوردهام شد و در سال ۱۹۷۷ در رشته روزنامه‌نگاری از این دانشگاه لیسانس گرفت.


او همچنین در یک دانشکده تئاتر درس تئاتر می‌‌خواند و در چندین نمایش در نقش‌های شخصیت‌های شکسپیر روی صحنه آمد. البته اولین تجربه‌های نمایشی او بازی در تئاترهای دانشجویی بود که وی را به سوی دانشکده تئاتر کشانید. او نه تنها در دانشگاه فوردهام بلکه در دانشکده تئاتر با بالاترین نمره فارغ‌التحصیل شد.دنزل همزمان با تحصیل، برای اینکه خرج خود و خواهرش را درآورد در کتابخانه و رستوران دانشگاه کار می‌کرد.


پس از فارغ‌التحصیلی به سانفرانسیسکو رفت و از آمریکا یک بورس گرفت و پس از پایان یک دوره یک ساله، نقش‌های متفاوتی در برنامه‌های مختلف تلویزیونی بر عهده گرفت.سیمای جذاب دنزل واشنگتن سبب شد که طرفداران زیادی پیدا کند و از همه مهم‌تر، این که او توانایی بازی در نقش‌های مختلف را داشت، تلویزیون از او در سریال‌های گوناگون استفاده می‌‌کرد. یکی از بهترین سریال‌هایی که در آن دوران دنزل در آن نقش‌آفرینی کرد و از به یاد ماندنی‌ترین بازی‌های او شد، سریالی بود که از سال ۱۹۸۱ به مدت ۶ سال پخش شد و دنزل در آن نقش دکتر چندلر را بر عهده داشت. او با استعداد زیادی که در عرصه بازیگری داشت در میان آمریکایی‌ها به شهرت و محبوبیت رسید. دنزل با چنین تجربه فراوانی، نقش‌آفرینی در سینما را آغاز کرد و با همان فیلم نخستینش توجه همه را به خود معطوف کرد.


● فیلم‌های حرفه‌ای

او از همان سال‌ها به یکی از شخصیت‌های معروف هالیوود تبدیل شد. او با بازی در فیلم (ویلما) به شهرت رسید. در واقع دنزل تا به امروز در ۴۵ فیلم هنرنمایی کرده است. بطور کلی دنزل از فعال‌ترین بازیگران سینمای هالیوود است.دنزل در سال‌های ابتدایی دهه ۹۰ در سه فیلم (اسپایک‌لی)حاضر شد. در کارنامه حرفه‌ای این بازیگر آثار شاخصی به چشم می‌‌خورد، از جمله (افتخار)، (مالکوم ایکس)، (پرونده پلیکان)، (کلکسیونراستخوان)، (جانی‌کیو) و (آزادی فریاد.)


او در سال ۱۹۹۳ در فیلم‌های (گوش‌های خرگوش) ایفای نقش کرد و مورد تایید کارشناسان هنری هالیوود قرار گرفت. در مجموع دنزل را می‌‌توان از فعال‌ترین بازیگران دهه ۹۰ یاد کرد. او در آن دوران فعالیت‌های چشمگیری داشت. وی در طول این دهه در ۲۲ فیلم نقش آفرینی کرد.او در سال ۱۹۹۶ برای بازی در فیلم (جسارت در زیر آتش) یک میلیون دلار دستمزد دریافت کرد. واشنگتن در سال ۲۰۰۲ برای اولین بار به پشت دوربین رفت و موفق شد که عنوان کارگردانی فیلم خوب و ارزنده (آنتوان فیشر) را از آن خود کند. این فیلم آغازی بر شکل‌گیری دوران حرفه‌ای واشنگتن کارگردان بود. نا‌گفته نماند که تلاش‌های پیوسته و مداوم دنزل در عرصه سینمای هالیوود بی‌‌نتیجه و بی‌‌اثر نبوده است و برای او فهرست بلند بالایی از جوایزی که دریافت کرد یا نامزد دریافت آنها بود باقیمانده است.


● جوایز و افتخارات

جوایز و افتخارات زیادی در کارنامه بازیگری او به چشم می‌‌خورد.


▪ ۱۹۸۸، بهترین بازیگر نقش دوم برای فیلم افتخار


▪ ۱۹۸۹، بهترین بازیگر نقش اول برای فیلم پرونده پلیکان و جایزه اول از سوی انجمن منتقدان نیویورک


▪ ۱۹۹۱، بهترین بازیگر برای فیلم مالکوم ایکس


▪ ۱۹۹۲، نامزد بهترین بازیگری در ژانر رمانس برای فیلم مالکوم ایکس


▪ ۱۹۹۹، بهترین بازیگر در ژانر رمانس برای فیلم هاریکون


▪ ۲۰۰۰، مدال نقره بهترین بازیگر برای فیلم هاریکون


▪ ۲۰۰۱، نامزد بهترین بازیگر در ژانر رمانس برای فیلم روز تمرین


▪ ۲۰۰۱، بهترین بازیگر برای فیلم روز تمرین


● زندگی شخصی

دنزل واشنگتن که نیم قرن اول زندگی‌اش را پشت سر گذاشته حال در سن ۵۲ سالگی در لس آنجلس در یک خانه ویلایی در کنار همسر و چهار فرزندش زندگی می‌‌کند.وی در زندگی خانوادگی‌اش نیز آدم موفقی به شمار می‌‌رود. او و (پائولتا) همسر جوانش چندین سال پیش با یکدیگر ازدواج کردند.ثمره این ازدواج چهار فرزند به نام‌های جان، کایتا و دوقلو‌هایی به نام‌های مالکوم و الیویاست. واشنگتن می‌‌گوید: (بازی در سینما به معنای زندگی کردن نیست این چهار بچه همه زندگی من را به خود اختصاص داده‌اند آنها همیشه در اولویت بوده‌اند، به راستی اگر من یک خانواده نداشتم، تعطیلات آخر هفته را چگونه سپری می‌‌کردم؟)


گرچه چندی پیش شایعاتی درباره رابطه دنزل واشنگتن و سانا لاتان ساخته شد. (سانالاتان) هنر‌پیشه آمریکایی از شنیدن تهمت‌هایی که او را به دنزل واشنگتن نسبت می‌‌دادند بسیار برافروخت و گفت ما هر دو هنر‌پیشه هستیم و فقط با یکدیگر در فیلم <خارج از زمان> ایفای نقش کردیم اما متاسفانه روزنامه (اخبار روزانه نیویورک) شایعاتی را ساخته است. این شایعه‌ها تنها به این دلیل بوجود آمده که ما تنها در یک فیلم عاشقانه بازی کرده‌ایم. مردم شایعه کرده‌اند که من باردار هستم. بعضی از آنها به مادرم گفته‌اند من فرزند واشنگتن را در شکم دارم اما وکیل دنزل خبر جدایی دنزل را شایعه خواند و گفت: او زندگی خوبی دارد و با همسر و چهار فرزندش در صفا و صمیمیت زندگی می‌‌کند.


● هدیه دنزل

دنزل واشنگتن مبلغ ۲۵ هزار دلار به برنامه کمک به ساکنین کوهستان راکی اهدا کرد. این مبالغ اهدا شده برای خرید وسایل گرمایی است. این بازیگر ۵۲ ساله خبر اهدای این مبلغ را طی مراسمی در دانشکده وسلیمان در شمال کارولینا اعلام کرد. این مبلغ بزرگترین هدیه‌ای است که طی نوزده سال گذشته یعنی از زمان افتتاح برنامه کمک زمستانی به کوه‌های راکی ارائه شده است.


بنا به گفته مقامات رسمی، این هدیه حاصل دوستی واشنگتن با (هرمان پون) یکی از اهالی (کوهستان راکی) و مربی دوران دبیرستان دنزل است. او از اینکه چنین کمکی را به اهالی کوهستان راکی کرده است احساس شادی و افتخار می‌کند.


● و فیلم‌های او...

دنزل واشنگتن تا کنون در این فیلم‌ها ایفای نقش کرده است: مردی در آتش، روز تمرین، تیتان‌ها، نمایش ژولیوس سزار، خودی، کاندید منچوری، غول‌ها را به یاد داشته باش، بازگشت سوپر فلای، مالکوم‌ایکس، هاریکون، گریه برای آزادی، افتخار، داستان یک سرباز، استیو بیکو، پرونده پلیکان، کلکسیونر استخوان، جانی کیو و... گر چه جز اینها در سریال‌های مختلف تلویزیونی هم ایفای نقش کرده است. 


 

دوشنبه 16 خرداد 1390  6:27 PM
تشکرات از این پست
barandarrasht
barandarrasht
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : دی 1387 
تعداد پست ها : 4334
محل سکونت : گیلان

زندگینامه دانیل کریگ

دانیل کریگ
 
● دوران کودکی
کریگ در شهر «چستر» انگلیس چشم به جهان گشود. پدرش تیموتی جان راوتون کریگ، افسر پایین‌رتبه نیروی دریایی بود و وقتی در کشتی نبود و در ساحل به سر می‌برد کارهای مختلفی برای امرار معاش انجام می‌داد و مادرش «اولیویا ویلیامز کریگ» هنرتدریس می‌کرد...

دانیل کریگ

 دانیل در محل کار پدرش در «ویلینگتون» و پس از آن در «هوی لیک» واقع در نزدیکی لیورپول بزرگ شد. او از زمان تحصیل در دبیرستان به سینما و بازیگری علاقه داشت و در شانزده سالگی به لندن رفت تا به تئاتر ملی جوانان بپیوندد. او در دبیرستان عضو تیم راگبی شهرش هم بود.
● کار حرفه‌ای
دانیل کریگ در مدرسه موسیقی و تئاتر گیلدهال تحصیل کرد و در سال ۱۹۹۱ از آن‌جا فارغ‌التحصیل شد و در سال ۱۹۹۳ چند نقش کوتاه در فیلم‌های «عقاب‌شارپ» و «الاغ مرده» بازی کرد. در سال ۱۹۹۶ اولین نقش اصلی خود را در سریال تلویزیونی «دوستان شمالی ما» ایفا کرد و پس از آن به همکاری خود با شبکه بی‌بی‌سی انگلیس ادامه داد و در سریال‌های مختلفی به ایفای نقش پرداخت.
● جیمز باند
در فوریه سال ۲۰۰۵ نام «دانیل کریگ» به عنوان یکی از بازیگران احتمالی نقش جیمز باند در مطبوعات چاپ شد. شاید در آن زمان خیلی‌ها فکرش را هم نمی‌کردند که او برای این نقش انتخاب شود ولی در ماه آوریل همان سال نشریات نوشتند که کریگ با قیمت ۱۵ میلیون پوند (۶۹۷/۲۹ دلار) با شرکت فیلم‌سازی EON برای بازی در این فیلم قرارداد بسته است و سرانجام در اکتبر ۲۰۰۵ این قرارداد به مراحل نهایی خود رسید و حضور کریگ در این نقش قطعی شد. کریگ نخستین جیمز باندی است که پس از مرگ «آلبرت بروکلی» تهیه کننده و سازنده اول جیمز باند در سال ۱۹۹۶ برای بازی در این نقش قرارداد بست. او چندی پیش برای فیلم‌های شماره ۲۴ و ۲۵ جیمز باند هم قرارداد امضا کرد. انتخاب دانیل کریگ به عنوان مامور ۰۰۷ با انتقادها و اعتراضات بسیاری مواجه شد بطوری که بعضی از هواداران این مامور مخفی، تماشای فیلم جدید او را تحریم کردند. دلیل مخالفت این افراد این بود که کریگ برخلاف باندهای قبلی مو بور و متوسط‌القامت است. با پوشش خبری وسیع علیه دانیل کریگ، هنرپیشه‌های بسیاری دست به کار شدند و از او حمایت کردند. در میان این هنرپیشگان چهار بازیگر قبلی این نقش یعنی «تیموتی دالتون»، «شون کانری» «راجر مور» و «پیرس برازنان» هم به چشم می‌خورند که با قدرت از انتخاب کریگ حمایت کردند. «کلایو اوون» بازیگری که مدت‌ها گفته می‌شد او نقش باند جدید را بازی خواهد کرد و «جودی دنج» بازیگر نقش مقابل کریگ در «کازینورویال» هم در میان حامیان وی بودند.
در مصاحبه با نشریه «گلوب اند میل» از پیرس برازنان پرسیده شد نظرتان درباره دانیل کریگ بازیگر جدید نقش جیمز باند چیست و آیا شما فیلم کازینورویال را تماشا خواهید کرد؟ که او پاسخ داد: «بی‌صبرانه در انتظار اکران آن هستم. همکاران من هم منتظر اکران آن فیلم هستند. دانیل کریگ هنرپیشه بزرگی است و حتما وظیفه‌اش را به نحواحسن انجام خواهد داد.»
اکران فیلم کازینورویال و چهره انسانی‌تر و واقعی‌تر جیمز باند با آن توانایی‌های برجسته بازیگری، همگان را به تحسین واداشت. مهم‌ترین سایت‌های اینترنتی دنیا به بحث و بررسی کازینورویال و بازی بازیگر اول آن پرداختند و ۹۴ درصد از مباحث این فیلم و بازی دانیل کریگ را مثبت ارزیابی کردند. بسیاری از مقالات عنوان کردند که کریگ توانسته است یک باند باور کردنی‌تر و قابل پذیرش‌تر را به نمایش بگذارد. او در ژانویه سال ۲۰۰۶ نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر مرد بریتانیا شد و در جشنواره فیلم انگلیس در فوریه ۲۰۰۷ جایزه بهترین هنرپیشه را از آن خود کرد.کازینورویال در سال ۲۰۰۶ یکی از پنج فیلم پرفروش تاریخ سینما و در سال ۲۰۰۷ به عنوان دومین فیلم پرفروش باند انتخاب شد.
● زندگی خصوصی
دانیل کریگ علاقه خاصی به موسیقی به ویژه موسیقی «هوی متال آلمانی» دارد. او به بازی‌های کامپیوتری نیز به شدت علاقه‌مند است و به گفته خودش بیشتر اوقات فراغتش را صرف نشستن روبه‌روی کامپیوتر و انجام بازی‌های اکشن و بکش بکش کامپیوتری می‌گذراند. کریگ در سال ۱۹۹۲ با «فیونا لودون» هنرپیشه انگلیسی ازدواج کرد و در همان سال صاحب دختری به نام «الا» شد. گفته می‌شود او مدتی با سیه نامیلر آشنا بود ولی در حال حاضر با «ساتسوکی میچل» تهیه‌کننده نامزد است.
دانیل در زمان اوج مخالفت‌ها با بازی او در نقش جیمز باند در مصاحبه‌ای گفت دخترش به حضور او در این فیلم افتخار می‌کند.
کریگ معمولا در محافل از دخترش صحبت نمی‌کند. «الا» و مادرش «فیونا» در لندن زندگی می‌کنند. او درباره دخترش می‌گوید: «الا» به این‌که من جیمز باند شده‌ام افتخار می‌کند و خیلی خوب با این قضیه کنار آمده است. من به خاطر این فیلم خیلی خوشحالم ولی در عین حال دوست دارم از دخترم محافظت کنم. نمی‌خواهم مشهور شدن من به عنوان مامور ۰۰۷ برای او مشکل ایجاد کند. به همین خاطر در مصاحبه‌ها زیاد از او صحبت نمی‌کنم چون هر چه بیشتر درباره او بگویم مطبوعات بیشتر به خود حق می‌دهند مزاحم او شوند و از او عکس بگیرند.
وقتی صحبت از انتخاب او به عنوان نقش اصلی فیلم کازینورویال به میان آمد، حرف و حدیث‌ها درباره او هم به شدت بالا گرفت و او نمی‌خواست دامنه این اخبار دامن دخترش را بگیرد. در آن زمان مطبوعات شایعات عجیبی از او می‌نوشتند مثلا چند مجله نوشته بودند او وقتی سوار قایق می‌شود دچار دریاگرفتگی می‌شود یا این‌که او از اسلحه خوشش نمی‌آید یا اصلا رانندگی بلد نیست. بعد نوبت به انتقادهای دیگر رسید مثلا می‌گفتند کریگ زیادی قدکوتاه است و گوش‌های بزرگی دارد.
● کریگ آخرین جیمز باند
کریگ پس از شنیدن و خواندن انتقادات وسیع در این‌باره گفت: «اینترنت وسیله شگفت‌انگیزی برای رساندن صدای مردم است و من به شدت به آن معتقدم. ولی متاسفانه نمی‌توانم از طریق اینترنت با مردم بحث کنم چون مردم بیشتر دوست دارند نظرات شخصی خودشان را اعلام کنند. دموکراسی یعنی همین. تنها چیزی که می‌توانم بگویم این است که بروید فیلم را ببینید. مردم تعصب خاصی نسبت به این فیلم دارند چون خیلی به خودشان نزدیک می‌دانند. آنها با جیمزباند بزرگ شده‌اند. من هم همین‌طور. ولی من قبل از این‌که بتوانم خودم را ثابت کنم مورد انتقاد قرار گرفتم. فقط مجبور بودم ساکت باشم و همه‌چیز را فراموش کنم. نمی‌توانم به این موضوعات فکر کنم. مجبورم به جلو بروم و تمرکزم را معطوف ایفای نقشم کنم. تا آن را درست انجام بدهم. هر چند که از قبل خودم را برای این عکس‌العمل‌ها آماده کرده بودم ولی باز هم تحت تاثیر شدیدی قرار گرفتم. توجه دوستان و فامیل خیلی برایم مهم بوده است. دوستان برای همین مواقع هستند. هر وقت یک فیلم بازی می‌کنم بلافاصله نظر آنها را می‌پرسم و نظر آنها برای من خیلی ارزشمند است. دانیل کریگ درباره رنگ کردن موهایش گفت: «حتی یک ثانیه هم به ذهنم خطور نکرده است که موهایم را رنگ کنم. موهای من در داستان فیلم هیچ تاثیری نداشت. تنها چیزی که به من گفته شد این بود که موهایم باید کوتاه باشد و من هم این موضوع را رعایت کردم. خوشبختانه الان دیگر کسی به رنگ موهای من فکر نمی‌کند و بلوند بودن من برای کسی مهم نیست. خوشبختانه من چیزی به جز رنگ مو برای عرضه داشته‌ام بازیگری...»
کریگ برای این فیلم سختی‌های زیادی را تحمل کرد و رژیم غذایی سختی گرفت. او می‌گوید هفته‌ای یک‌بار رژیم را می‌شکستم چون احساس می‌کردم لازم است لااقل هفته‌ای یکبار از حال و هوای جیمز باند بیرون بیایم. آن‌وقت مثل خرس هر چیزی که دلم می‌خواست از انواع شربت و شیرینی گرفته تا غذاهای رنگارنگ را می‌خوردم.پیرس برازنان یک‌بار گفت اولین فیلمی که در عمرش دید فیلم جیمز باند بود. حال دانیل کریگ هم همین ادعا را دارد. او می‌گوید: «وقتی برای اولین‌بار به سینما رفتم فیلم «زندگی‌کن و بمیر» از سری فیلم‌های جیمز باند با بازی «راجرمور» بود. فیلم محبوب کریگ «از روسیه با عشق» است زیرا در آن «رابرت شاو» نقش منفی فیلم را بازی می‌کند و مثل او بلوند است. دانیل کریگ هم در اکثر فیلم‌های خود نقش منفی داشته است. او درباره ثروتمند شدن می‌گوید: «پول درآوردن خیلی خوب است. من دوست دارم پولدار شوم و با پولهایم آثار هنری بخرم. البته از اتومبیل «استون مارتین» هم خوشم می‌آید و شاید یکی خریدم.» آیا دانیل کریگ برای یک شهرت جهانی آماده است؟ می‌گوید: نمی‌دانم. اصلا نمی‌دانم چطور باید برای این موضوع آماده شد. من به خاطر مشهور شدن در این فیلم بازی نکردم و هیچ‌وقت به دنبال شهرت نبودم. البته از آن هم بدم نمی‌آید ولی بیشتر ازشهرت به کارم علاقه‌مند هستم. شهرت خوب است ولی در کنار آن مشکلاتی نیز به‌وجود می‌آید. حریم خصوصی خیلی اهمیت دارد و می‌دانم که با این شهرت مقدار زیادی از آن را از دست می‌دهم و باید با این موضوع کنار بیایم.
کریگ در اوقات فراغت خود به ماهیگیری و نقاشی می‌پردازد. اصولا دوست دارد تصویر ماهی‌ها را بکشد. می‌گوید: «باید برای اوقات بی‌کاری‌ام برنامه درستی بچینم. من خانواده‌ام را گاهی تا چند ماه نمی‌بینم. باید بروم و ببینم اصلا هنوز مرا دوست دارند؟ باید ارتباطم را با خانواده‌ام مستحکم‌تر کنم.»

دوشنبه 16 خرداد 1390  6:27 PM
تشکرات از این پست
barandarrasht
barandarrasht
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : دی 1387 
تعداد پست ها : 4334
محل سکونت : گیلان

زندگینامه داستین هافمن

داستین هافمن 
 
ظهور داستین هافمن در دهه ۶۰ خبر از ورد ستاره‌ای جدید به دنیای هالیوود می‌داد. شخصیت بی‌تکلف و سخت کوشش خیلی زود او را در میان معروف‌ترین و ممتازترین بازیگران نسل خویش قرار داد.
هافمن اغلب با کلیشه شدن در نقش‌هایی که از اویک ضد قهرمان (انسانی زجر کشیده و شخصیتی تراژیک که به ندرت به پایان خوش می‌انجامد) می‌ساخت در ستیز بود...

داستین هافمن

 به طور عمده او زمینه جدیدی را برای همه بازیگران، نه فقط بازیگرانی که کمتر به قهرمانی و بیشتر به توصیف حقیقت زندگی محدود می‌شوند، ایجاد کرد. داستین هافمن در هشتم آگوست سال ۱۹۳۷ در لس آنجلس به دنیا آمد. او در ابتدا برای پزشکی درس خواند اما پس از مدتی تحصیل را رها کرد و به شغل‌های مختلفی مثل دستیاری روانپزشکی، پیشخدمتی، ظرف‌شوری، تایپیستی و روزنامه‌فروشی پرداخت تا اینکه به هنرستان موسیقی و هنر لس‌آنجلس راه یافت.
او قبل از رفتن به نیویورک برای تحصیل در استودیوی «لی استراسبرگ» (Lecstrasbreg)، وارد کالج شهر سانتا مونیکا شده بود که پس از آشنایی با دانشجویی دیگری به نام «جن هاکمن» (Jeme Hackman) که هیچ کدامشان موفقیتی را که پیش رو داشتند پیش‌بینی نمی‌کردند – در کاخ پاسادنا (Pasadena) تمام توجه‌اش را متوجه بازیگری کرده بود و در چند نقش کوچک تلویزیونی نه چندان مهم بازی می‌کرد.
هافمن با ناراحتی از عدم موفقیتش در این نقش‌ها، مدتی بازیگری را رها کرد. اما در سال ۱۹۶۰، اولین نقش روی صحنه‌اش را در محصولی از «گراتراد استین» (Gertrude Stein) با نام «بلی گفتن برای مرد جوان» ایفا کرد که راه را برای ورود به برادوی هموار نمود و نظر مایک نیکولز (Mike Nicholes) کارگران را متوجه خود کرد.
پس از «آشپز برای آقای جنرال» او به تلاش هایش ادامه داد و چندین سال روی صحنه ظاهر نشد که در این خلال به تحصیل و فعالیت در استودیوی بازیگران لی‌استراسبرگ می‌پرداخت تا به بازیگری دارای متد تبدیل شود و بالاخره در سال ۱۹۶۴ در چند تئاتر مثل «در انتظار گودو» و «پیشخدمت زبان بسته» بازی کرد و دو سال بعد او جایزه «اوبی» را برای بازی‌اش در «سفر پنجمین سواره» بدست آورد.
در سال ۱۹۶۷ هافمن اولین فیلمش را با نقش کوچکی در «پلنگ بیرون می‌رود» بازی کرد و کمی بعدتر در فیلم طنز و تحسین شده‌ «چی؟» تغییر روش داد. در این زمان بود که او اولین بار توسط کارگردانی بنام «مایک نیکولز»‌کشف شد، کسی که او را در قالب نقش اول کمدی سیاهش به نام «فارغ‌التحصیلی» قرار داد که با وجود سی‌سالگی‌اش هنگام ساخته شدن فیلم، او به خوبی به شکل یک دانشجوی کالج در آمده بود و بازی زیبایش نه تنها نامزدی اسکار را به دنبال داشت بلکه باعث محبوبیت فراوانش نیز در بین جوانان شد.
مقام او به عنوان یک ستاره تازه کار سینما در نتیجه فیلم «کابوی نیمه شب »ساخته جان اسکلزینگر (John Schlesinger) تثبیت شد که جایزه آکادمی را هم برایش به دنبال داشت و همچنین دومین نامزدی اسکار را به خاطرش کسب کرد. در سال ۱۹۷۰ در فیلم «مرد گندهٔ کوچک» ساخته «آرتورپن» (Arthur Pen)درخشید. تصویر فوق‌العاده‌ای از یک جنگجوی هندی و نقشی که مستلزم این بود که به فردی صد ساله تبدیل شود.
بازی در «هوی کلدمن کیست؟» با کارگردانی دوست همیشگی‌اش «یولاگاسبارد» (Ulu Gasburd) اولین شکست هافمن در بازی‌هایش محسوب می‌شود. او بعد از این فیلم در درام غم‌انگیز «سگهای پوشالی» ساخته سم پکینپا (Som Peckinpa) ظاهر شد که انتقادات تندی را در پی نمایشش در پس داشت.
اما فیلمی که با آن نام هافمن برای همیشه در یادها ماندگار شد «پاپیون» بود که در کنار «اتیسو مک کوین» (Steve McQeen) عالی ظاهر شد. نقش‌ هافمن در این فیلم که زندانی بی‌گناه تبعید شده است تا مدتها او را انتخاب اول بسیاری از کارگردانان برای فیلم‌هایشان قرار داد. او سپس در نقش کمدین افسانه‌ای «لنی بروس» (Lenny Bruce) در فیلم «لنی» که در سال ۱۹۷۴ براساس زندگی‌نامه‌اش ساخته شده بود بازی کرد و سومین نامزدی آکادمی را از آن خود کرد.
شاید یکی از دیگر شخصیت‌های به یادماندنی هافمن، نقش «کارل برن استین» در برابر «رابرت ردفورد» در فیلم «تمام مردان رئیس جمهور» باشد. در سال ۱۹۷۶ هافمن بار دیگر با «اسکوزینگر» در فیلم «مرد ماراتن»‌همکاری کرد. که او را در کنار «لارنس الیویر» (Laurance Olivier) قرار داد و این دو بازیگر توانا توانستند فیلم موفق دیگری بیافرینند.
در سال ۱۹۷۸ فیلم «زمان بی‌پردگی» به کارگردانی «گر اسبارد» پرژه‌ای بود که از نگاه منتقدان موفق از کار درآمد اما از نظر مالی شکست سنگینی خورد و سرانجام فیلم «آگاتا» را بازی کردکه نه بینندگان را راضی نگه داشت و نه منتقدان را. ولی در همان سال در درام خانوادگی «کرامرعلیه کرامر» که برای هر دو گروه قابل قبول بود ایفای نقش کرد. بازی هافمن در نقش مردی مطلقه بالاخره جایزه آکادمی را برایش بعد از سه بار نامزدی به ارمغان آورد.
او همچنین برنده جایزه گلدن گلاب شد و چندین عنوان از طرف انجمن منتقدان نیویورک ولس آنجلس کسب کرد. فیلم بعدی هافمن در کمدی «توتسی» در سال ۱۹۸۲ در نقش بازیگری که سعی می‌کند نقشی را در اپرا بدست آورد حتی موفق‌تر از قبل بود. با توجه به این‌که این فیلم نامزدی دیگری را برای اسکار نصیب او کرد ، در طول نمایش عمومی نزدیک یک میلیون دلار فروش داشت.
او پس از یک غیبت طولانی در سال ۱۹۸۴ با نقش «ویلی لومان» در نمایش «مرگ فروشنده»‌ به روی صحنه‌ برادوی بازگشت. او با بازی در سریال‌های شبکه تلویزیونی CBS جایزه گلدن گلاب دیگری کسب کرد . در سال ۱۹۸۸ با بازی در «مرد بارانی» به کارگردانی «بری لوینسون» (Barry Levinson) که در کنار «تام کروز» (Tom Cruise) ایفای نقش کرد، برنده دومین جایزه اسکار بهترین بازیگر شد و باعث شد تا هنرمند موفقی چه از نظر منتقدان و چه از نظر تماشاچیان باشد.
در همان سال، هافمن دوباره با حضور در «تاجر ونیزی» به صحنه برادوی برگشت و به دنبال آن در کنار «شون کاندی» (Sean Connery) و «میتو برادریک» (Matthew Braderick) در فیلم «حرفه خانوادگی» به ایفای نقش پرداخت. هافمن در سال ۱۹۹۱ در درام جنایی« بیلی بس گیت» بازی کرد که اولین سری از فیلم‌هایی بود که به تدریج هنر ترسیم شخصیت او کاهش می‌یافت. در همان سال در نقش کاپیتان هوک در برابر «رابین ویلیامز» (Robin Willioms) در نقش «پیترپن»‌که شخصیت معروف و دوست داشتنی آن زمان بود در فیلم تخیلی کارگردان مقتدر فیلم‌های علمی – تخیلی یعنی «استیون اسپیلبرگ» در فیلم «هوک» بازی کرد. او پس از بازی در فیلم تار و فراموش شده «قهرمان» سه سال از روی پرده سینما ناپدید شد. اما با فیلم ماجراجویانه « حادثه «به سینما بازگشت و بازی متعادلی را به نمایش گذاشت. اما در ادامه فیلم «بوفالوی آمریکایی» اثر «میشل کورنت» (Micheal Corrent) که اقتباسی از فیلمنامه «دیوید مامت» (David Mamet)بود به صورت محدود نمایش داده شد و خیلی مورد توجه قرار نگرفت.
هافمن سپس در سال ۱۹۹۶ در جمع بازیگرانی از جمله «رابرت دنیرو»‌(Rabert Deniro) و «براد پیت» (Brod Pitt) در درام «خواب رفتگان» ساخته اونیسون قرار گرفت و یکسال بعد در فیلم‌های «شهر آشفته»، «حومه»، «سگ را بجنبان» این دهه را سپری کرد. نقش او در فیلم «سگ را بجنبان» یک تهیه کننده عصبی به نام »استنلی اوسن» است . در سال ۱۹۹۷ انتقادهای جنجالی زیادی را برای این فیلم هجو سیاسی گفته و نوشته شد. داستین هافمن تجربه فیلم سازی را نیز در کارنامه‌اش دارد که آن هم فیلم «جراحات شخصی» است و فیلم «راه‌پیمایی روی ماه» علاوه بر بازی در آن، تهیه کنندگی آن را نیز به عهده داشت.
در آوریل ۱۹۹۹ هافمن در یک مراسم تلویزیونی مورد ستایش قرار گرفت و جایزه دستاوردهای مادام العمر را دریاتف کرد که این عنوان در سال ۲۰۰۳ تکرار شد. داستین هافمن که برنده دو جایزه اسکار و نامزد هفت جایزه است یکی از مؤثرترین و مهم‌ترین بازیگران تاریخ سینما در دو ژانر کمدی و درام است و همانند بازیگران ممتاز هم نسل خود مثل «آل پاچینو»، «رابرت دنیرو» و «مارلون براندو» همیشه جاودانه است.
او به تازی در کنار «سوزان سارلندون» (Sarah Sarondon) در درام گیرنده «نور مهتاب» بازی کرد و در سال ۲۰۰۴ نقش رئیس آشوبگر فیلم «اعتماد» را ایفا کرد.

دوشنبه 16 خرداد 1390  6:27 PM
تشکرات از این پست
barandarrasht
barandarrasht
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : دی 1387 
تعداد پست ها : 4334
محل سکونت : گیلان

زندگینامه هیو جکمن

زندگینامه هیو جکمن 
 
همبازی نیکول کیدمن در «استرالیا» ۱۲ اکتبر سال ۱۹۶۸ در شهر سیدنی به دنیا آمد، در حالی که والدینش انگلیسی هستند. خانواده وی به دلیل شغل پدر به سیدنی مهاجرت کرده بودند که هیو جکمن به دنیا آمد...

هیو جکمن

 او

جوان

‌ترین فرزند خانواده هفت نفری خود است و فارغ‌التحصیل رشته روزنامه‌نگاری دانشگاه سیدنی است. پس از پایان تحصیلات، رشته درام و تئاتر را در آکادمی هنرهای زیبای غرب استرالیا ادامه داد.


در دوران تحصیل در همین مکان بود که دعوت به بازی در یک مجموعه تلویزیونی به نام «کوره لی( »۱۹۹۵)‌ شد، در همین مجموعه بود که همسر آینده‌اش را ملاقات و با وی ازدواج کرد. در ادامه چند نقش کوتاه و بلند تلویزیونی دیگر بازی کرد. سال ۱۹۹۸ در چند نمایش خوب صحنه‌ای در تئاتر رویال نشنال سیدنی بازی کرد که نقش‌های خوبی را در این نمایش‌ها به عهده داشت.


در همین ایام بازی در فیلم‌های سینمایی را در استرالیا شروع کرد که برای یکی از آنها در سال ۱۹۹۹ نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر مرد از انستیتو فیلم استرالیا شد. سال ۲۰۰۰ از سوی برایان سینگر دعوت شد تا نقش اصلی فیلم آمریکایی «مردان ایکس» را بازی کند و او در نقش مرد گرگ‌نما توانست شهرت زیادی کسب کند و در بقیه قسمت‌های آن هم ظاهر شد. هیو جکمن یک ورزشکار است که در کنار بدنسازی به گلف و موج‌سواری هم علاقه زیادی دارد. پیانو را خیلی خوب می‌نوازد. دوست دارد در فیلم‌های غیرمتعارف بازی کند، ولی هنوز در این رابطه با پیشنهاد خوبی روبه‌رو نشده است. در نسخه سینمایی «اوکلاهما» بازی کرد، که نمایش آن را روی صحنه هم داشت. سال ۱۹۹۹ جایزه تئاتری سرلاورنس اولیویه را برای بازی‌اش در نسخه تئاتری «اوکلاهما» دریافت کرد. از فیلم‌های مطرح او می‌توان به «شیرماهی»، «کیت و لیوپولد»، «ون هلسینگ» و «پرستیژ» اشاره کرد. نکته جالب این که هیو جکمن در کنار نیکول کیدمن، در دو انیمیشن «خوش‌قدم» و «رانده شده» به جای دو شخصیت اصلی قصه صحبت کرده‌اند. از ایـن بـازیـگـر بـرای سـال جدید میلادی، اکشن ماجراجویانه «مرد گرگ‌نما» روی پرده سینماها می‌رود. کاراکتر او در این فیلم دنباله‌ای بر همان شخصیتی است که او در فیلم سه قسمتی «مردان ایکس» بازی کرد. 

دوشنبه 16 خرداد 1390  6:28 PM
تشکرات از این پست
barandarrasht
barandarrasht
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : دی 1387 
تعداد پست ها : 4334
محل سکونت : گیلان

زندگینامه هلن میرن بانوی اسکار

زندگینامه هلن میرن بانوی اسکار

 (دیم هلن میرن) متولد ۲۶ جولای سال ۱۹۴۵ هنرپیشه انگلیسی ولی روسی‌الاصل سینما و تلویزیون و تئاتر است که جایزه بهترین هنرپیشه نقش اول زن را در مراسم اسکار ۲۰۰۷ به خود اختصاص داد...

هلن میرن

. او برای بازی در نقش ملکه جوایز دیگری همچون SAG، BAFTA، گلدن گلاب و... را نیز از آن خود کرد. میرن به نام کامل (ایلینا واسیلیونا میرونوف) در (ایلفورد) واقع در (اسکس) که هم اکنون بخشی از لندن می‌باشد دیده به جهان گشود. او دومین کودک از سه فرزند پدر روس‌تبار و مادر انگلیسی‌اش بود. یکی از اجداد پدری میرن (میخائیل کامفسکی) فیلد مارشال روسی و از قهرمانان جنگ با ناپلئون بود. پدربزرگ پدری میرن که یک نجیب‌زاده روس و سرهنگ و دیپلمات بود در زمان انقلاب روسیه برای مشاوره در معاملات اسلحه در انگلیس به سر می‌برد و خانواده‌اش نیز همراه او بودند. پدرش (واسیلی پتروویچ میرونوف) در دهه ۱۹۵۰ نام خود را (باسیل) گذاشت و نام خانوادگی خود را از میرونوف به میرن تغییر داد. او قبل از جنگ جهانی دوم در گروه ارکستر لندن ویولا (ویولن بزرگ) می‌نواخت و پس از جنگ راننده و ممتحن آزمون رانندگی شد. (کاتلین روجرز) مادر میرن سیزدهمین فرزند از چهارده فرزند یک قصاب بود.
پدربزرگ کاتلین قصاب ویژه ملکه ویکتوریا به حساب می‌آمد ولی میرن می‌گوید او کاملا ضدسلطنت تربیت شده است. هلن در شش سالگی دریافت که نه تنها دوست دارد هنرپیشه شود بلکه می‌خواهد یک هنرپیشه بزرگ شود.
او در مدرسه کاتولیک (سنت برناردز) تحصیل کرد و پس از آن به کالج لندن رفت. در هجده سالگی برای ورود به (تئاتر ملی جوانان) در آزمون شرکت کرد و پذیرفته شد. او در بیست سالگی در اولین نمایش خود بازی کرد.
● ازدواج
میرن در روز ۳۱ دسامبر ۱۹۹۷ در اسکاتلند با (تیلور هک‌فورد) کارگردان ازدواج کرد. روز جشن ازدواجشان سالگرد تولد تیور نیز بود. این اولین ازدواج میرن و دومین ازدواج تیلور بود. تیلور از ازدواج اول خود دو فرزند داشت. میرن فرزندی ندارد و خودش اعتراف می‌کند که هیچ حس مادرانه‌ای نیز در خود نمی‌بیند. پس از سال‌ها که مردم می‌گفتند هلن اهل ازدواج نیست او شهر (آروسیه) در اسکاتلند را با ازدواج و ایستادن در برابر محراب کلیسای بزرگ شهر در عید سال نوی ۱۹۹۷ غافلگیر کرد. هلن و تیلور در میان اعضای خانواده و فامیل با یکدیگر پیوند زناشویی بستند و سپس برای پذیرایی از مهمانان عازم (کاسل استوارت) قصری با قدمت چهارصد ساله شدند. او در آخرین لحظه گفت: (باورم نمی‌شود دارم ازدواج می‌کنم. ولی فکر می‌کنم این یک گام رو به عقب است دلیل این‌که هیچ وقت نمی‌خواستم ازدواج کنم این بود که هیچ وقت دوست ندارم طلاق بگیرم.) او یک سال پس از ازدواج در یک مصاحبه اظهار داشت: (بهترین کاری که در طول عمرم انجام دادم این بود که یک همسر شدم. همیشه از ازدواج متنفر بودم. فکر می‌کردم این یک اشتباه بزرگ است ولی یک روز یعنی درست یک سال پیش ناگهان به نظرم رسید این تنها کار درست است. من پانزده سال بود که تیلور را می‌شناختم. او مرد محترم و وفاداری بود.
صددرصد به او اطمینان داشتم ولی باز هم از ازدواج هراسان بودم. به او گفتم فقط به شرطی ازدواج می‌کنم که هیچ چیز پس از زناشویی تغییر نکند. ولی صبح روز بعد از عروسی فهمیدم همه چیز تغییر کرده است. تغییری که واقعا دوست‌داشتنی بود. احساس کاملا متفاوتی داشتم. او همسرم بود. هنوز بعد از یک سال وقتی به من می‌گوید (همسرم) دلم می‌لرزد و احساس شیرینی به من دست می‌دهد.
● همسر کارگردان
(تیلور هک‌فورد) متولد ۳۱ دسامبر ۱۹۴۴ در سانتا باربارای کالیفرنیاست و یک کارگردان سینما می‌باشد. تیلور فارغ‌التحصیل رشته علوم سیاسی از دانشگاه (ساوترن کالیفرنیا) است. او سابقا گزارشگر تلویزیونی بود و تاکنون به خاطر کارهای موفقش دو جایزه Emny را به خود اختصاص داده است.
او در سال ۱۹۷۹ به دلیل ساخت فیلم کوتاه و تاثیرگذار (پدر نوجوان) برنده جایزه اسکار شد و پس از آن رو به کارگردانی فیلم‌های بلندی همچون (علیه تمام نابرابری‌ها) و (شب‌های سپید) آورد. تیلور هک‌فورد پیش از ازدواج با میرن با هنرپیشه‌ای روسی به نام (گالینا ایوانوا) ازدواج کرد. (اسلحه)۲۰۰۴، (اثبات زندگی)۲۰۰۰( )، (وکیل شیطان)۱۹۹۷ و(بوکووسکی) .(۱۹۷ ) از جمله فیلم‌های او هستند. او خود در فیلم بوکووسکی بازی کرده بود.
● شادی مردم اسکس
شهر (اسکس) پس از مراسم اسکار مالامال از شادی و شور بود مردم آنجا از این‌که یکی از فرزندانشان توانسته است برنده بزرگ‌ترین جایزه سینما یعنی اسکار گردد در پوست خود نمی‌گنجیدند و به جشن پرداختند. رییس دبیرستان (سنت برنارد) همان مدرسه‌ای که هلن زمانی در آن تحصیل می‌کرد و هم‌اکنون از حامیان مالی آن به شمار می‌رود می‌گوید: (تمام اعضای مدرسه از این‌که هلن میرن برنده جایزه اسکار شد خوشحالند. آنها در اولین فرصت پیام تبریک خود را برای او فرستادند. او انسان بسیار بخشنده‌ای است و مشوق دانش‌آموزان ما و به ویژه هنرجویان رشته بازیگری می‌باشد.) هلن میرن با این‌که یکی از سرشناس‌ترین هنرپیشگان دنیا به شمار می‌رود ولی باز هم در تئاترهای محلی بازی می‌کند. رییس صنف هنرپیشگان اسکس می‌گوید: (این موفقیت خانم میرن بزرگ‌ترین جایزه به همه ماست. او حامی خیلی خوبی برای ماست و خوشحال می‌شویم که هر وقت بتواند سری به ما بزند و جایزه اسکارش را هم اگر میل داشت به همراه بیاورد.)
● کلیـد جــوانی
(هلن میرن) به هنگام دریافت مجسمه طلایی اسکار اعتماد به نفس بالایی داشت. میرن باسلیقه بی‌عیب و نقص خود در انتخاب لباس مناسب با وجود هیچ نوع عمل جراحی پلاستیک و زیبایی، قابل قبول و شیک به نظر می‌رسید و نمونه بارز یک خانم مسن و ایده‌آل بود. وقتی از او پرسیدند راز جوانی و شادابی او چیست، این بازیگر شصت و یک ساله گفت: کلید زیبایی و شادابی او تنها در لبخند زدن است ولی وقتی پس از مراسم به سوی ساندویچ‌های همبرگر رفت تا از آنها بخورد اعتراف کرد باید رژیم غذایی و سبک زندگی سالم‌تری را انتخاب نماید. وی اظهار داشت: (من آدم خیلی شادی هستم. همیشه شاد بوده‌ام و ذاتا میل دارم لبخند بزنم. من آب کافی نمی‌نوشم. ورزش کافی هم انجام نمی‌دهم. غذاهایم نسبتا سالم هستند ولی نه کاملا. ولی باید بگویم چهار سال بود همبرگر نخورده بودم. جزو برنامه غذایی‌ام نیست. فکر می‌کنم هیچکس نباید این جور غذاها را در برنامه منظم هفتگی‌اش بگذارد.)
● کیف دستی گران‌قیمت
او در مراسم اسکار کیف کوچکی در دست گرفته بود که دویست و پنجاه هزار دلار قیمت داشت. کیف زنانه (کلئوپاترا) با طراحی (لانامارکس) طراح و مدساز لباس بانوان. میرن در حالی که بر روی سن رفته بود گفت: (من با این کیفم این‌جا هستم...) واقعا هم این کیف نیاز به معرفی داشت.
شاید بهتر بود برای آن بادی گارد هم می‌گذاشتند زیرا تعداد ۷۷۶ الماس‌تراش خورده بر روی قاب طلایی آن کار گذاشته شده بود و یک تاج سلطنتی جواهرنشان در کنار نوشته‌هایی از طلا درست در وسط این کیف پوست تمساح کرم‌رنگ خودنمایی می‌کرد. طراح آن که زحمت زیادی برای آن کشیده است می‌گوید: (خیلی‌ها متقاضی این کیف که نام آن را کلئوپاترا گذاشته‌ایم بودند ولی من دوست داشتم بهترین و خلاقانه‌ترین طرحم را برای چنین بانوی خوش قریحه‌ای به کار ببرم.) پیش از این چند بازیگر دیگر نیز هنگام عبور از روی فرش قرمز اسکار کیف الماس نشان کلئوپاترا را در دست داشته‌اند ولی ارزش آنها صدهزار دلار بود. اولین بازیگر (شارلیز ترون) بود که در مراسم اسکار ۲۰۰۴ شرکت کرد. نفر دوم کیت وینسلت در مراسم ۲۰۰۵ و سومین بازیگر (جنیفر آنیستون) در مراسم اسکار ۲۰۰۶ بودند.
● کمی حسادت
(دیم هلن میرن) از این‌که دیگر زنان هالیوود به او حسادت کنند نگران است و فکر می‌کند رقبایش از شدت حسادت نمی‌دانند چه کار کنند. میرن به مجله Hello گفت: (مطمئنم آن بیرون زنانی هستند که می‌گویند دلم نمی‌خواهد چشمم به چشم این زن بیفتد. این یک حقیقت است و کاریش نمی‌شود کرد. ولی اکثر خانم‌ها خیلی خوب برخورد کردند به طوری که من عمیقا احساس همدلی و حمایت کردم.)وی افزود: (پنه لوپه کروز بازیگر زن مورد علاقه من است. من دوروز را با او گذراندم. او دختر فوق‌العاده‌ای است.)
● نیو اورلئان بهترین شهر
ممکن است میرن خانه خود در نیو اورلئان را بفروشد ولی به این زودی‌ها این شهر را ترک نمی‌کند. این هنرپیشه انگلیسی و همسرش در نیواورلئان زندگی می‌کنند. میرن می‌گوید: (ما هرگز زیباترین شهر آمریکا را ترک نمی‌کنیم. نیواورلئان فضایی کاملا بی‌همتا دارد. من هر وقت که به لندن می‌روم دلم برای این‌جا تنگ می‌شود و احساس غربت می‌کنم.)

دوشنبه 16 خرداد 1390  6:28 PM
تشکرات از این پست
barandarrasht
barandarrasht
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : دی 1387 
تعداد پست ها : 4334
محل سکونت : گیلان

زندگینامه نیکول کیدمن

زندگینامه نیکول کیدمن 
 
نیکول در بیستم ژوئن سال ۱۹۶۷ در هاوایی بدنیا آمد. او یک ستاره سینماست و دارای شهرت فراوانی است. پدرش یک متخصص شیمی و مادرش استاد پرستاری بود نیکول از سن ۴ سالگی در سیدنی استرالیا پرورش یافت...

 نیکول کیدمن

 و این علت شهرت او به لهجه منحصر به فردش است.
دوران کودکی او به شدت با فعالیتهای اجتماعی پدر و مادرش آمیخته بود مادرش که یک فیمینیست تند و تیز بود و حتی حاضر نبود برای او عروسک بخرد پدرش او را با خرک ورزشی تمرین می داد. ورزش یک قسمت از زندگی او در خانه بود نیکول مجبور بود در پایان روز با والدینش درباره یک نشریه سیاسی یا اتفاقات روز بحث و گفتگو کند.
نیکول به شدت از این اوضاع احساس بدی داشت همینطور که بزرگ می شد اولین تجربه بازیگری او در سن ۶ سالگی بوقوع پیوست زمانیکه او در یک نمایش مدرسه ای در کریسمس ظاهر شد در سنین نوجوانی آموزش رقص، تئاتر و پانتومیم دید بخصوص علاقه شدید به رقص باله داشت.
امروزه اندام متناسب او بخشی از زیبایی اوست. اما در کودکی بخاطر قد بلندش نسبت به همکلاسیهایش خیلی متناسب نبود و چهره رنگ پریده او در جوانی امتیازی برای او محسوب نمی شد.
او معمولاً در تئاتر « فیلیپ استریت » در سیدنی شرکت می کرد. علاقه اش به باله و هنرهای نمایشی برای نیکول کافی بود تا به هنرپیشگی علاقه مند شود. در سال ۱۹۸۳ نیکول اولین نقش خود را در فیلم استرالیایی Bush Christmaبازی کرد. او یک اثر به یاد ماندنی در پیشینه استرالیایی خود آفرید به طوریکه هنوز هر دسامبر تلوزیون آن را پخش می کند. در سال ۱۹۸۵ زمانیکه او فقط ۱۷ سال داشت به عنوان هنرپیشه زن سال در استرالیا برگزیده شد. زمانیکه در آمریکا در فیلم پر هیجان Dead Calm; ظاهر شد خیلی زود به عنوان یک هنرپیشه شناخته شده در کل دنیا پذیرفته شده بود نیکول بزرگ شده بود و زیبایی خاص خودش را پیدا کرده بود همانطور که امروزه می شناسیمش فیلم بعدی نیکولDays of Thunde نام داشت که در زندگی آینده او اثر گذار بود. در فیلم ماشین مسابقه او دل تام کروز را دزدید و بالاخره در سال ۱۹۹۰ نیکول و تام در کلرادو ازدواج کردند. در چند سال بعد از آن نیکول در تقلا برای برای این بود که خود را نه فقط به عنوان همسر تام کروز بلکه به عنوان یک هنرپیشه مطرح کند. نیکول در سال ۱۹۹۵ جایزه بهترین هنرپیشه زن Golden Globes را ازان خود کرد. در فیلم بعدی نیکول به عنوان زن بتمن در فیلم پرطرفدار آن زمان «بتمن برای همیشه» بازی کرد.
نیکول در فیلمEyes Wide Shut با همسرش تام کروز روبرو شد که به کارگردانی استنلی کوبریک ساخته شد. مقاله های متعددی در مورد این فیلم نوشته شد و این دو به عنوان یک زوج موفق در هالیوود سلطنت می کرند. فیلم قابل توجه بعدی نیکول «مولن روج» بود و بخاطر صدمه دیدن زانویش در این فیلم از فیلم The Panic Room; کنار گذاشته شد. نیکول و تام سرپرستی دو کودک به نامهای ایزابل جین و کونور آنتونی را به عهده گرفتند. تام و نیکول بعد از ۱۰ سال زندگی مشترک در فوریه ۲۰۰۱ از یکدیگر جدا شدند و سخنگوی نیکول این را یک ماه بعد رسماً‌ اعلام کرد و طلاق در یکم آگوست ۲۰۰۱ رسماً انجام شد.

دوشنبه 16 خرداد 1390  6:30 PM
تشکرات از این پست
barandarrasht
barandarrasht
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : دی 1387 
تعداد پست ها : 4334
محل سکونت : گیلان

زندگینامه مورگان فریمن

زندگینامه مورگان فریمن 
 
مورگان فریمن در اول ژوئن سال ۱۹۳۷ در شهر ممفیس ایالت تنسی امریکا به دنیا آمد.
این بازیگر بلند قد و سیه‌چرده سینما با سابقه‌ای طولانی در نقش‌های مکمل و دوم توانسته به عنوان یکی از قطب‌های کاراکترهای فرعی در هالیوود خودش را تثبیت کند...

مورگان فریمن

پس از

مدت ها

کسب تجربه در صحنه نمایش و صفحه کوچک تلویزیون، فریمن با اولین حضور خود در اثری به نام زبل خیابانگرد تماشاگران را شوکه کرد و به خاطر همین نقش، نامزد اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل سال ۱۹۸۷ شد.


پس از آن نقش‌های کوچکی در فیلم‌هایی چون بربیکر۱۹۸۰، چشم شاهد ۱۹۸۱، معلمین ۱۹۸۴ ماری، یک قصه حقیقی و آنطور بود اینطور شد هر دو محصول ۱۹۸۵ ایفا کرد.


فریمن از آن پس کوشید تا به جایگاه یک ستاره واقعی سینما برسد، فیلم‌هایی چون شیک و پیک ۱۹۸۸، آتش خودپرستی و رابین‌هود و شاهزاده دزدان ۱۹۹۱ در راستای همین هدف بودند. اما آنچه باعث شد فریمن در نقش منتقدان نیز بدرخشد بازی‌اش در نقش شوفر یک خانم پیر در فیلم رانندگی برای خانم دیزی بود که به خاطر آن برنده اسکار شد.


او با نقش یک پلیس فاسد در فیلم جانی خوش تیپ مسیر جدیدی را در بازیگری آغاز کرد. پس از آن به خاستگاه دیرینش نمایش بازگشت و کمتر در آثار هالیوودی ظاهر شد تا اینکه سرانجام با نابخشوده در سال ۱۹۹۲ ساخته کلینت ایستوود به پرده نقره‌ای بازگشت.


او یک نامزدی اسکار دیگری نیز به خاطر جان بخشیدن به یک زندانی در فیلم تحسین شده در رستگاری در شاوشنگ به دست آورد. از جمله نقش‌های به یاد ماندنی او می‌توان به کاراکتر پیر فیلم هفت اشاره کرد.


فریمن در سال ۲۰۰۵ دوباره با تیم فیلمسازی کلینت ایستوود همراه شد و در فیلم دختر میلیون دلاری بازی کرد. او در نقش ادی اسکرپ که وظیفه آموزش بوکس را بر عهده دارد بازی تاثیر گذاری از خود نشان داد. بازی او سبب شد که برنده اسکار بازیگر نقش مکمل مرد برای بازی در این فیلم شود.


صدای مناسب فریمن باعث شد تا او در چندین برنامه وظیفه گویندگی نیز داشته باشد. او در برنامه‌هایی چون جنگ داخلی آمریکایی، موسسه فیلم‌سازی آمریکایی، کاخ سفید و بسیاری دیگر از برنامه‌ها که در بردارنده صنعت فیلمسازی آمریکا بود، گویندگی کرده است.


● بخشی از کارنامه فریمن:

▪ نامزد اسکار بازیگر نقش مکمل مرد برای هوش خیابانی، ۱۹۸۸


▪ برنده جایزه خرس نقره‌ای بهترین گروه بازیگری همراه با جسیکا تندی برای فیلم رانندگی برای خانم دیزی، ۱۹۹۰


▪ نامزد اسکار بازیگر نقش اول مرد برای رانندگی برای خانم دیزی، ۱۹۹۰


▪ نامزد اسکار بازیگر نقش اول مرد برای رستگاری از شاوشنگ، ۱۹۹۵


▪ برنده اسکار برای نقش مکمل مرد در فیلم دختر میلیون دلاری، ۲۰۰۵


● برخی از آثار فریمن:

▪ فهرست آرزوها، ۲۰۰۷


▪ رفته عزیزم رفته، ۲۰۰۷


▪ اوان توانا، ۲۰۰۷


▪ قرارداد، ۲۰۰۶


▪ عدد شانس اسلوین، ۲۰۰۶


▪ ادیسون، ۲۰۰۵


▪ یک زندگی تمام نشدنی، ۲۰۰۵


▪ جنگ دنیاها، ۲۰۰۵


▪ آغاز بتمن، ۲۰۰۵


▪ دنی سگه، ۲۰۰۵


▪ دختر میلیون دلاری، ۲۰۰۴


▪ امتیاز بزرگ، ۲۰۰۴ 

دوشنبه 16 خرداد 1390  6:30 PM
تشکرات از این پست
barandarrasht
barandarrasht
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : دی 1387 
تعداد پست ها : 4334
محل سکونت : گیلان

زندگینامه کیت وینسلت

زندگینامه کیت وینسلت  
کیت الیزابت وینسلت مشهور به رز انگلیسی با ۱۶۸ سانتی متر قد یکی از بازیگران معروف هالیوود است.از کیت می پرسم که کدام یک از شخصیتهایی که تاکنون در نقش آنها بازی کرده است بیشتر علاقه دارد...

کیت وینسلت

 او جواب می دهد بالسی.


او

ترجیح

می دهد چکمه بپوشد تا کفش معمولی چون احساس می کند پاهایش بر روی زمین استوارتر است.


خانه اصلی کیت در انگلیس است البته او هم در انگلستان (لندن) و هم در آمریکا (نیویورک) خانه دارد و می توان گفت مقیم هر دو کشور است به خاطر تعصبی که به ملیت و خانواده خود دارد خانه اصلی خود را لندن می داند.


او بعد از فیلم تایتانیک گفته بود: «من یک انگلیسی هستم و همیشه عاشق انگلستان بوده ام من هیچگاه علاقه به ترک کشورم به هیچ دلیل خاصی ندارم.»


او در یک خانواده هنرپیشه بدنیا آمد پدرش راجر وینسلت و مادرش سالی بریج ـ وینسلت هر دو بازیگر بودند پدربزرگ و مادربزرگ مادری او الیور و لیندا بریج هم در کار تئاتر بودند. و دایی او رابرت بریج در کار صحنه تئاتر مشغول به کار بود. کیت هم در سن کم به سمت استعداد خود رفت. او در سن ۱۱ سالگی در یک پیام بازرگانی ایفای نقش کرد.


او درس هنرپیشگی را در همان سن شروع کرد و نتیجه آن راه یافتن به دبیرستان هنر بود. در چند سال بعد او به طور مرتب در تئاتر ایفای نقش می کرد. او اولین بازی خود را در سن ۱۷ سالگی در نقش یک نوجوان در فیلم Heavenly Creatures بازی می کرد در این فیلم دو دختر نوجوان مرتکب یک قتل حیوانی می شوند اگر چه این فیلم خیلی معروف نشد ولی مورد ستایش منتقدان قرار گرفت.


کیت هنوز یک بازیگر نه چندان معروف بود. او سال بعد (۱۹۹۵) را با بازی در فیلم Sense and Sensibility گذراند.


اما او با این فیلم خود را به عنوان یک ستاره مطرح کرد. او پاداش خود را با یک جایزه از آکادمی انگلیس و یک نامزدی اسکار برای هنرپیشه نقش مقابل دریافت کرد. او مسیر موفقیت را در سال ۱۹۹۶ با فیلم حملت ادامه داد.


اما نقشی که او را از یک هنرپیشه عادی به یک هنرپیشه جهانی تبدیل کرد. فیلم تایتانیک ساخته جیمز کامرون بود. (محصول ۱۹۹۷). او در این فیلم نقش رز دویت بوکاتر یک نجیب زاده لب قرمز آتشی مزاج را بازی می کرد.


او در مقابل لئوناردو دی کاپریو ظاهر شد. عملکرد خوب کیت سبب شد که یک نامزدی اسکار به عنوان بهترین هنرپیشه زن نصیب او شود و او جوانترین هنرپیشه ای بود که دوباره به این افتخار می رسید.


بعد از موفقیت بیش از انتظار تاینانیک کیت وینسلت به پروژه های مستقل اکتفا کرد.


در سال ۱۹۹۸در فیلم «شکسپیر عاشق» و در سال ۱۹۹۹ در فیلم آنا و پادشاه بازی کرد. کیت در سن ۲۹ سالگی چهارمین نامزدی برای یک جایزه آکادمیک را دریافت کرد و او هنوز جوانترین هنرپیشه ای است که این افتخار را دارد.


وینسلت به خاطر شوخی هایی که با بدجنسی همراه است و تعصب خانوادگی معروف است. او دو خواهر به نامهای آنا وینسلت و بس وینسلت دارد که هر دو هنرپیشه هستند.


او یک برادر به نام جاش دارد. او در سال ۱۹۹۸ با جیمز تریپلتون دستیار کارگردان ازدواج کرد. آنها در سال ۲۰۰۰ صاحب یک دختر شدند و در سال ۲۰۰۱ از یکدیگر جدا شدند. کیت در سال ۲۰۰۳ با سم مندز کارگردان ازدواج کرد و حاصل این ازدواج هم یک دختر بود.


کیت و لئوناردو دی کاپریو دوستان بسیار نزدیکی هستند. فرزندانش به لئوناردو دایی لئو می گویند او در یک مصاحبه اعلام کرد که یکسال (از آوریل ۲۰۰۶ تا آوریل ۲۰۰۷) را به خود مرخصی داده تا وقت بیشتری را با خانواده خود بگذراند.


کیت درباره پدر و مادرش می گوید: «مامان و بابا بیشتر با من دوست بودند تا پدر و مادر، آنها هیچگاه دلواپسی و تشویش برایم بوجود نیاوردند آنها به من آموختند خودم باشم.


● چند نمونه از دستمزدهایی که کیت دریافت کرده است.

ـ ۶میلیون دلار /یافتن ناکجا آباد محصول (۲۰۰۴)


ـ ۳ میلیون دلار / اینگما محصول (۲۰۰۱)


ـ ۴.۵ میلیون دلار / Quills محصول (۲۰۰۰)


ـ ۳.۶ میلیون دلار/ Holly Smoke محصول (۱۹۹۹)


ـ ۲ میلیون دلار / تایتانیک محصول (۱۹۹۷) 


 

دوشنبه 16 خرداد 1390  7:01 PM
تشکرات از این پست
barandarrasht
barandarrasht
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : دی 1387 
تعداد پست ها : 4334
محل سکونت : گیلان

زندگینامه فورست ویتاکر

زندگینامه فورست ویتاکر 
 
فورست ویتاکر در مراسم اسکار که در تاریخ ۲۵ فوریه ۲۰۰۷ صورت پذیرفت،  عنوان برترین هنرپیشه مرد سال انتخاب شد. او پیش از این نیز بارها جوایز مختلف سینمایی از جمله <گلدن گلاب>   را از آن خود کرده بود...

فورست ویتاکر

 ویتاکر علاوه بر سینما در تئاتر و تلویزیون نیز فعال بوده و به کار تهیه‌کنندگی و کارگردانی نیز پرداخته است. در اسکار امسال او با بازی در نقش<عیدی امین>، دیکتاتور معروف اوگاندا در فیلم <آخرین پادشاه اسکاتلند>، توانست این جایزه بزرگ را از آن خود کند.
● زندگینامه
<فورست ویتاکر> در ۱۵ جولای سال ۱۹۶۱ در <لانگ ویو> واقع در تگزاس چشم به جهان گشود. پدرش <فورست ویتاکرجونیور> کارمند اداره بیمه و فرزند فورست ویتاکر رمان‌نویس بود و مادرش <لورا فرانسیس اسمیت>، شغل آموزگاری داشت. مادرش <لورا> در کنار بزرگ کردن و تربیت فرزندان به دانشگاه می‌رفت و توانست دو مدرک دانشگاهی اخذ کند. فورست، دو برادر به نام‌های <کن> و <دیمون> و یک خواهر بزرگ‌تر به نام <دبورا> دارد. وقتی ویتاکر کوچک بود، خانواده‌اش به لوس‌آنجلس نقل مکان کردند و او در مدرسه جدید به تیم فوتبال پیوست و در قسمت دفاع بازی می‌کرد. مدتی بعد ویتاکر عضو تیم فوتبال دانشگاه <پلی‌تکنیک کالیفرنیا> شد، تا این‌که بالاخره مجبور شد به‌خاطر مصدومیت از ناحیه کمر و ضعیف شدن آن قسمت از بدن، این ورزش را کنار بگذارد. پس از آن او در هنرستان هنرهای زیبای دانشگاه کالیفرنیای جنوبی در رشته موسیقی اوپرا پذیرفته شد و بعد به گرایش نمایش روی آورد. در سال ۱۹۸۲ در این رشته فارغ‌التحصیل شد و در همان زمان عضو شعبه استودیوی نمایش لندن در کالیفرنیا شد. او در طول مدت تحصیل برای کسب درآمد و رفع احتیاجات خود به شغل راننده تاکسی روی آورد. معروف است که او دیگر عادت کرده بود که شب‌ها افراد مست لایعقل را از کلوپ <هارپ> به خانه‌هایشان برساند. نخستین کارگردانی که ویتاکر را کشف کرد، از او خواست در فیلم <اوپرای گدایان> آواز بخواند.
● کار حرفه‌ای
اولین کار قابل ملاحظه ویتاکر در عرصه سینما به سال ۱۹۸۲ باز می‌گردد. در آن سال او در کنار هنرپیشگان شناخته شده‌ای که آن زمان مثل او تازه‌کار بودند، همچون نیکلاس کیج، فوب گیتس و شون پن در فیلم <زمان‌های سریع در بلندی‌های ریجمونت> بازی کرد. پس از آن او در فیلم‌هایی مثل <جوخه>، <صبح به‌خیر ویتنام> و <رنگ پول> ظاهر شد. در سال ۱۹۸۸ فورست در فیلم <پرنده> به کارگردانی <کلینت اسیت وود> نقش موسیقی‌دانی به نام <چارلی پارکر> را ایفا کرد و با این کار خود برنده عنوان بهترین هنرپیشه مرد جشنواره فیلم کن و نامزد دریافت جایزه گلدن گلاب شد. گفته می‌شود قرار بود ویتاکر کار نویسندگی و کارگردانی فیلم اکشن‌‌ <آلبرت چاق> را انجام دهد ولی به‌خاطر اختلافاتی که بین او و تهیه‌کننده وجود داشت ویتاکر این پروژه را رها کرد.
فورست ویتاکر در دهه نود به تهیه‌کنندگی و کارگردانی روی آورد. او در سال ۱۹۹۱ دستیار کارگردان و تهیه کننده فیلم <خشونت در درهارلم> بود و در سال ۲۰۰۲ تهیه کننده فیلم تلویزیونی>Door to door< با بازی <ویلیام میسی> بود که برنده جایزه شد. ویتاکر در سال ۱۹۹۳ اولین فیلم خود را با نام <رکاب‌دار> کارگردانی کرد که درباره خشونت‌های داخل شهری بود. درسال ۱۹۹۵ فیلم <در انتظار دم برآوردن> را کارگردانی کرد و در سال ۲۰۰۴ کارگردان فیلم کمدی رمانتیک، <اولین فرزند دختر> بود. سال ۲۰۰۶ سال پرکاری برای فورست ویتاکر بود. در این سال او در سریالی تلویزیونی به نام <محافظ> در نقش ستوان <یان کاوانوف> به ایفای نقش پرداخت. یک پلیس با فشارهای روحی شدید که بسیار مورد توجه سینمادوستان قرار گرفت. در پاییز سال ۲۰۰۶ ویتاکر در فیلم>ER< ظاهر شد. او در نقش مردی بود که با یک سرفه ساده به بیمارستان مراجعه کرد ولی این بیماری سطحی به‌خاطر تشخیص غلط پزشکان در نهایت به سکته مغزی و فلج ناشی از آن انجامید. همین موضوع سبب شد که او از پزشکان به شدت خشمگین شود. در همین سال، او در کنار <جیمی فاکس> در فیلم ویدئویی <زندگی در آسمان> ظاهر شد.ویتاکر به‌خاطر بازی در نقش <عیدی امین> در فیلم <آخرین پادشاه اسکاتلند> که آن نیز در سال ۲۰۰۶ فیلمبرداری شد، مورد توجه منتقدان قرار گرفت و توانست جایزه بهترین هنرپیشه را از سوی مراکزی همچون منتقدان فیلم نیویورک، اتحادیه منتقدان فیلم لوس‌آنجلس، هیئت ملی فیلم و اتحادیه منتقدان پخش فیلم به دست آورد. در ۱۵ ژانویه سال ۲۰۰۷ او جایزه بهترین هنرپیشه مرد جشنواره گلدن کلاپ و در روز ۲۸ ژانویه ۲۰۰۷ جایزه صنف‌ هنرپیشگان سینما را نصیب خود کرد. ویتاکر برای بازی در این نقش تحقیقات مفصلی به عمل آورد، کتاب‌های بسیاری درباره عیدی امین، دیکتاتور اوگاندایی مطالعه کرد، چندین فیلم مستند درباره زندگی و روحیات او دید و با دوستان و خانواده امین از نزدیک ملاقات کرد. او لهجه شرق آفریقا را کاملا فرا گرفت و زبان <سواهیلی> را که در طول فیلم به خوبی با آن صحبت می‌کند، آموخت.
● زندگی خانوادگی
<فورست ویتاکر> در سال ۱۹۹۶ در ۳۵ سالگی با <کیث ویتاکر> همکار بازیگر خود ازدواج کرد. آنها دو دختر به نام‌های <سونت> و <ترو> دارند. آنها از ازدواج‌های قبلی خود یک پسر به نام <اوشن> و یک دخترخوانده به نام <اوتم> دارند. ظاهر به یادماندنی فورست به‌خاطر نوع خاص چشم اوست که باید گفت یک حالت مادرزادی است و از بدو تولد به همین صورت بوده. فورست ویتاکر انسانی ورزشکار و ورزیده است. او در رشته کنگ‌فو و در ورزش کاراته صاحب کمربند مشکی است ولی با وجود درشتی جثه جالب است بدانید که او یک گیاهخوار بوده و به تازگی یک رستوران غذاهای خام و گیاهی با نام <طعم الهه> در غرب لوس‌آنجلس افتتاح کرده است.
● آخرین پادشاه اسکاتلند
در فیلم <صبح به‌خیر ویتنام>، فورست ویتاکر یک سرجوخه بشاش بود. در <رنگ پول> یک کلاهبردار سطح پایین بود و در <بازی گریه‌آور> در نقش یک سرباز اسیر انگلیسی ظاهر شد. او نقش‌های بزن بهادری مثل فیلم روح سگ تا نقش‌های کلاس بالایی همچون فیلم، Pret a porter را بازی کرده است ولی باز نقش او با همیشه تفاوت داشت؛ نقش عیدی امین، دیکتاتور آفریقایی در فیلم <آخرین پادشاه اسکاتلند> نقشی بود که او را به سطح برترین‌های سینمای دنیا رساند و برنده اسکار کرد. هر چند که او تقریبا هر نوع نقشی را بازی کرده بود ولی این نقش برای او تازگی خاصی داشت. او در زمان فیلمبرداری این فیلم در مصاحبه‌ای با <ساندی مورنینگ> می‌گوید: این نقش خیلی غیرعادی و جدید است. هنوز هم دارم سعی می‌کنم به آن عادت کنم. می‌فهمید چی می‌گویم؟ خیلی دوستش دارم. ویتاکر با آرامشی بزرگوارانه که در هالیوود کمیاب است، از کارش سخن می‌گوید. موضوعی که بیش از هر چیز در او جلب توجه می‌کند، انسانیت ذاتی اوست. او می‌گوید <نمی‌گویم آدمی خاکی هستم، ولی سعی می‌کنم از حد خودم فراتر نروم و بلندپرواز نباشم. سعی می‌کنم نجیب باشم و انسان بهتری شوم. نمی‌دانم می‌توانم یا نه؟>
● گفـتـگـــو پس از اسکار
هر ساله پس از اتمام مراسم اسکار برندگان در اتاق جمع می‌شوند تا از آنها عکس‌های ویژه گرفته شود. خبرنگاران نیز از این فرصت استفاده کرده و به آن‌جا می‌روند تا با آنها مصاحبه به عمل ‌آورند. در این‌جا بخشی از مصاحبه با ویتاکر را می‌خوانید:
- سلام فورست، مبارکه.
_ متشکرم.
- بالاخره شب جادویی رسید. در مصاحبه قبلی گفتی باید نوعی انسانیت در وجود عیدی امین پیدا کنی و وقت زیادی را صرف این موضوع کردی. تو در یک دیکتاتور ظالم و قاتل چه‌چیزی را یافتی؟
_ خب، من سعی کردم بفهمم وقتی بچه بود، چه بر او گذشته است. او در مزرعه نیشکر کار می‌کرد. پدرش او را رها کرد. بعد کم‌کم زندگی او جنبه‌های تیره‌تر خود را به ما نشان‌ داد و توانستیم تا حدودی درک کنیم چطور این کودک که شادمانه در مزرعه می‌دوید به مرحله‌ای می‌رسد که مردم او را به چشم یک هیولا می‌نگرند.
- تو انسان نرم‌خویی هستی. آیا بازی در نقش یک انسان ستمگر بر روحیه خودت تاثیر منفی نگذاشت؟
_ می‌دانید من نقش او را بازی نمی‌کردم که از دست او دیوانه شوم، من خود او شدم، ولی در مواردی مثل فیلم <پرنده> یا فیلم‌هایی که باید در آن نقش یک انسان معتاد را بازی می‌کردم برایم سخت‌تر بود. این افراد از زندگی سیر
هستند، ولی عیدی امین زندگی را دوست داشت. ایفای نقش آنها سخت‌تر بود. هر روز صبح باید بیدار شوی و فکر کنی من می‌خواهم زندگی کنم، ولی مجبور باشی طور دیگری نشان دهی.
- شما برای افتتاحیه اکران این فیلم در اوگاندا بودی، بازتاب در آن‌جا چطور بود؟
_ من سه روز پیش آنجا بودم. این فیلم را برای مردم اوگاندا و رییس‌جمهور آن کشور نمایش دادیم. مردم واقعا، آن را پذیرفتند و رییس‌جمهور گفت از این به بعد وقتی قرار باشد درباره آن دوران صحبت کنم، همه را به این فیلم ارجاع می‌دهم. بنابراین این فیلم بازتاب خوبی داشت. آنها می‌گفتند این یکی از مهم‌ترین اتفاقات اوگاندا پس از سال‌های طولانی است.
● کوتاه از زندگی ویتاکـر
- کیث و فورست نخستین‌بار در بوستون و در زمان فیلمبرداری فیلم <رانده شده> یکدیگر را ملاقات کردند.
- آنها در چهارم می سال ۱۹۹۶ در خلیج مونتگو در جامائیکا ازدواج کردند. در این مراسم <اوشن> پسر فورست حلقه ازدواج و <اوتم> دختر کیث دسته‌گل عروس را حمل می‌کردند.
- کیث درباره فورست می‌گوید: وقتی برای اولین بار فورست را دیدم با خود گفتم او مرد نجیب و خوبی است. او مرد خوش برخوردی است و خیلی راحت می‌شود با او دوست شد.
- آنها با داشتن چهار فرزند اوقات فراغت خیلی کمی دارند. ویتاکر با حرفه بازیگری، آهنگسازی و کارگردانی گاه ماه‌ها از لوس‌آنجلس دور است، ولی هر روز تلفنی با همسرش صحبت می‌کند.
- با وجود رقیق‌القلب بودن ویتاکر، چهره ظاهری‌اش سبب شده که به او لقب بدهیبت‌ترین برنده اسکار را بدهند.

دوشنبه 16 خرداد 1390  7:01 PM
تشکرات از این پست
barandarrasht
barandarrasht
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : دی 1387 
تعداد پست ها : 4334
محل سکونت : گیلان

زندگینامه برد پیت 1

برد پیت 1
 
ویلیام بردلی «بـِرَد» پیت( William Bradley "Brad" Pitt) ‏ ۱۸ دسامبر سال ۱۹۶۳ در شاونی، اوکلاهاما به دنیا آمد.

برد پیت

تبار

 اصلی پیت به انگلستان برمی‌گردد. او و دو برادر و خواهرش، داو پیت و جولی پیت، در اسپرینگ‌فیلد، میسوری بزرگ شدند. مادر او مشاور مدرسه و پدرش مدیر کارخانه ماشین سازی بود.


از سال ۱۹۷۸ تا ۸۲ او به دبیرستان kickapoo رفت. او به بازی‌های تنیس و بسکتبال علاقه زیادی داشت و در همه مسابقات جایزه اول را می‌گرفت. براد پیت یک شاگرد نمونه در دبیرستان بود و در همه درس‌هایش چه خواندنی و چه ورزش نمرات بالا می‌گرفت.


ازسال ۱۹۸۲- ۱۹۸۶ به دانشگاه میسوری رفت. رشته او خبرنگاری بود و در زمینه تبلیغات نیز فعالیت می‌کرد. سال۱۹۸۶ وارد هالیوود شد. اولین شغل او کار در یک ساندویچ فروشی بود که باید لباس مرغ می پوشید و بیرون رستوران تبلیغات پخش می‌کرد. همچنین او راننده لیموزین بود و از جمله کارهای دیگری که انجام می‌داد خدمتکاررستوران و معلم شنا بود.


او پولی که ازاین کارها بدست می‌آورد خرج کلاس‌های هنرپیشگی می‌کرد. کم کم از کلاس‌های پایین به کلاس‌های بالا و از فیلم‌های کوچک خود را به فیلم‌های بزرگ رساند. وی آموزش بازیگری را نزد روی لندن دیده است.


در سال ۱۹۹۱ در فیلم Thelma & louise نقش کوچکی به مدت ۱۴ دقیقه بازی کرد. بخاطر همین فیلم از او درخواست بازی در فیلم دیگر شد. براد پیت با ۷ چهره در نقش‌های اصلی، که ۴ تای آنها فیلم جنجالی بود، طی سال‌های ۹۲ تا ۹۵ خود را به یک فوق ستاره تبدیل کرد.


در سال ۱۹۹۵ در فیلم seven بازی کرد. فیلم بسیار مورد توجه منتقدان و تماشاگران سینما قرارگرفت تا آنجا که از این فیلم به عنوان یکی از شاهکارهای دهه ۹۰ نامبرده می‌شود. بازی براد پیت و مورگان فریمن در این فیلم خیره کننده بود. این فیلم اولین همکاری بارد پیت با دیوید فینچر کارگردان صاحب سبک و بنام هالیوود بود.


در سال ۱۹۹۷ برد پیت در نقش یک بیمار روانی در تریلر روانشناختی تریگیلیام یعنی فیلم دوازده میمون ظاهر شد و جایزه گلدن کلاپ را برای بهترین بازیگر نقش دوم را از آن خود کرد. سپس در فیلم خوابگردها در کنار بازیگرانی چون رابرت دنیرو و داستین هافمن ظاهر شد و بعد از آن در فیلم متعلق به شیطان در کنار هریسون فورد بازی کرد.


برد پیت در سال ۱۹۹۷ به آرژانتین رفت تا در پروژه بلند مدت هفت سال در تبت ظاهر شود که بعدا این فیلم با نقدها و اظهارنظرهای عجیبی همراه شد.


فیلم بعدی او با جوبلک ملاقات کن با زمانی بیش از ۳ ساعت ساخته شد و برد پیت در کنار استاد خود؛ آنتونی هاپکینز بار دیگر بازی عالی از خود نمایش داد.


برد در سال ۱۹۹۹ پس از یک غیبت کوتاه بار دیگر با دیوید فینچر برای بازی در فیلم باشگاه مشت زنی همراه شد. این فیلم با بازی برد و همچنین ادوارد نورتون برای خالی کردن عقده‌های مردان جوان به تصویر کشیده شد و محبوبیتی دیگر برای برد پیت رقم زد.


وی در سال ۲۰۰۱ در یک کمدی جنایی به نام قاپزنی ساخت کشور انگلستان و به کارگردانی ریچی ظاهر شد و بنیسیو دل توره در این فیلم با برد همراه بود. در همین سال برد پیت در یک کمدی رمانتیک در کنار جولیا رابرتز ظاهر شد. وی با رابرت ردفورد در فیلم جاسوس بازی همبازی بود.


● آثار هنری برد پیت:


▪ کمتر از صفر، ۱۹۸۷


▪ خوشحال با یکدیگر، ۱۹۸۹


▪ طبقه برنده، ۱۹۸۹


▪ تلما و لوئیز، ۱۹۹۱


▪ سراسر مسیرها، ۱۹۹۱


▪ جانی جیرپوش، ۱۹۹۲


▪ رودخانه‌ای از میان آن می‌گذرد، ۱۹۹۲


▪ کول ورلد، ۱۹۹۲


▪ عشق حقیقی، ۱۹۹۳


▪ کالیفرنیا، ۱۹۹۳


▪ افسانه‌های خزان، ۱۹۹۴


▪ مصاحبه با خون‌آشام، ۱۹۹۴


▪ طرفدار، ۱۹۹۴


▪ هفت، ۱۹۹۵


▪ دوازده میمون، ۱۹۹۶


▪ خواب روها، ۱۹۹۶


▪ متعلق به شیطان، ۱۹۹۷


▪ با جو بلک آشنا شوید، ۱۹۹۸


▪ باشگاه مشتزنی، ۱۹۹۸


▪ جان مالکوویچ بودن، ۱۹۹۹


▪ آدم‌ربایی، ۲۰۰۰


▪ مکزیکی، ۲۰۰۰


▪ جاسوس بازی، ۲۰۰۱


▪ بازده یار اوشن، ۲۰۰۱


▪ تروا، ۲۰۰۴


▪ دوازده یار اوشن، ۲۰۰۴


▪ آقا و خانم اسمیت، ۲۰۰۵


▪ مرحوم، ۲۰۰۵


▪ بابل، ۲۰۰۶


▪ بزرگ قلب، ۲۰۰۷


▪ سرگذشت عجیب بنجامین باتن، ۲۰۰۷


▪ سیزده یار اوشن، ۲۰۰۷


▪ ترور جسی جیمز به ‌وسیله رابرت فورد بزدل، ۲۰۰۷


▪ کیفیت بازی، ۲۰۰۷


▪ بعد از خواندن بسوزان، ۲۰۰۸


▪ شانه‌های اطلس، ۲۰۰۸


▪ چاد اشم، ۲۰۰۸ 

دوشنبه 16 خرداد 1390  7:02 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها