0

مجله هنر / نقاشی

 
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مجله هنر / نقاشی : رنگ ها

رنگ و کنتراست
کنتراست اختلاف مشخصهٔ بين دو رنگ ياد يا دو گروه رنگ است. مقايسهٔ تأثير متقابل آنها با يکديگر توسط چشم صورت مى‌گيرد. اين کنتراست مى‌تواند در شديدترين شکل خود قرار گيرد، مى‌تواند کنتراست تيره - روشنى باشد، کنتراست هم زمان باشد و يا کنتراست سرد و گرم.
 
 

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 12 خرداد 1390  11:53 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مجله هنر / نقاشی : رنگ ها

رنگ‌هاى اصلى (اوليه)
رنگ‌هاى اصلى شامل سه رنگ زرد، آبى و قرمز است که با اين سه رنگ مى‌توان همهٔ رنگ‌هاى موجود در طبيعت را - حتى رنگ سياه - به‌دست ‌آورد. البته حضور رنگ سفيد الزامى است.
 
 
 
در واقع اشياء داراى هر رنگى باشند در ترکيب رنگى‌شان، هميشه اين سه رنگ وجود دارد و تنها با اين سه رنگ اوليه به اضافهٔ سفيد مى‌توان گامى از رنگ‌هاى بى‌شمار به‌وجود آورد.
 
از ترکيب رنگ‌هاى اصلى رنگ‌هاى ثانويه به دست مى‌آيد:
 
  نارنجى <- زرد + قرمز  
رنگ‌هاى ثانويه بنفش <- قرمز + آبى رنگ‌هاى اصلى
  سبز <- آبى + زرد  
 
 

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 12 خرداد 1390  11:53 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مجله هنر / نقاشی : رنگ ها

 

رنگ‌هاى مکمل
رنگ‌هاى مکمل در واقع نوعى تضاد هستند که به‌ هنگام مشاهده همديگر را طلب مى‌کنند و در کنار هم ايجاد تحرک مى‌کنند و يکديگر را کامل مى‌کنند. هرگاه دو رنگ مکمل باهم ترکيب شوند نتيجه خاکسترى خواهد بود و تحرک آن از بين خواهد رفت و رنگى خنثيٰ بدست خواهد آمد.
 
اما دو رنگ مکمل در کنار هم موجب درخشانى و جلوه يکديگر هستند. در طبيعت رنگ‌هاى مکمل در کنار هم به زيبايى مشاهده مى‌شوند چنان‌که گل سرخ در ميان انبوهى از برگ‌هاى سبز قرار دارد. تضاد رنگ‌هاى مکمل از ساده‌ترين تضادهاست.
 
 
 
رؤيت يک رنگ باعث مى‌شود تا مکمل آن رنگ بر روى رنگ همجوار آشکار گردد. مى‌توان همه‌ٔ رنگ‌هاى مکمل را دو به دو با نسبت‌هاى نامساوى و مساوى با هم ترکيب نمود و طيف وسيعى از خاکسترى‌هاى رنگى به‌دست آورد.
 
مکمل رنگ قرمز <- رنگ سبز (آبى + زرد)
 
مکمل رنگ زرد <- رنگ بنفش (آبى + قرمز)
 
مکمل رنگ آبى <- رنگ نارنجى (زرد + قرمز)
 
کنتراست صد در صد رنگ -اين تضاد مبين کنتراست صد در صد حاصله از رنگ مى باشد (جدا از کنتراست تيره-روشني) و در عين حال همان کنتراست همجوارى دو رنگ مکمل اند که از طرفى در مورد بعضى رنگها در تضاد با تاثيرات هماهنگى قرار مى گيرند.
 
تصوير گامى هماهنگ از خاکسترى هايى است که از ترکيب رنگهاى مکمل بوجود آمده اند.گام مزبور ترکيب شده از دو جفت رنگ مکمل نزديک به هم مى باشد که خاکستري-در همين گام-بر دو جفت ديگر غالب است.
 
 

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 12 خرداد 1390  11:54 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مجله هنر / نقاشی : رنگ ها

رنگ‌هاى سرد و گرم
يک رنگ ممکن است در مقابل يک رنگ به‌خصوص گرم محسوب شود و در برابر رنگ ديگر سرد باشد. مثلاً بنفش در مقابل نارنجى سرد به‌نظر مى‌رسد و نسبت به آبى گرم است. رنگ‌هاى زرد، زرد نارنجي، نارنجي، قرمز نارنجي، قرمز، قرمز بنفش به‌عنوان رنگ‌هاى گرم بوده و سبز متمايل به زرد، سبز، آبى سبز، آبى‌، آبى‌ بنفش عنوان رنگ‌هاى سرد را دارند.
 
 
 
معمولاً در دورنما و منظره اشياء براى دور از رنگ‌هاى سرد بهره مى‌گيرند و براى نزديک از رنگ‌هاى گرم استفاده مى‌شود. بنابراين گرم و سرد وسيلهٔ مهمى براى پرسپکتيو در هنر است. آشنايى با سردى و گرمى رنگ‌ها در کار هنرى کمک زيادى به نمايش اجسام دوبعدى مى‌کند. در معمارى نيز اين کنتراست اهميت زيادى دارد.
 
آنچه از رنگ‌هاى گرم و سرد استنباط مى‌شود، رنگ‌هايى است که با تأثير بر روح و روان و نيز با ايجاد تداعى معاني، کم و بيش احساسى از سردى يا گرمى را منتقل مى‌کند.

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 12 خرداد 1390  11:54 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مجله هنر / نقاشی : رنگ ها

ترکيب رنگ‌ها
با استفاده از ترکيب رنگ‌هاى اصلى و رنگ‌هاى ثانويه و سفيد و سياه، ترکيبات رنگى متعددى به‌دست مى‌آيد - رنگ‌هاى اصلى قرمز، زرد، آبى و رنگ‌هاى ميانى سبز، نارنجي، بنفش و رنگ‌هاى خنثى سياه و سفيد.
 
 
 
علاوه بر اين ترکيبات، مى‌توان از مخلوط کردن هر رنگى با رنگ يا رنگ‌هاى ديگر، بسته به مقادير مخلوط کردن هر رنگ، ترکيبات بى‌شمارى بدست آورد، که شکل استاندارد نداشته باشد.
 
هماهنگ کردن رنگ‌ها يعنى تلفيق يک رنگ با رنگ‌هاى ديگر و يا تلفيق بين چند رنگ به قصد ايجاد کليتى دلپذير براى روح و روان بيننده و ايجاد نظم با تقليد از طبيعت. از اين‌رو هماهنگى رنگ‌ها بايد در نظر گرفته شود. در اين هماهنگى غالب بودن يک رنگ به‌طور نسبى الزامى است.

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 12 خرداد 1390  11:55 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مجله هنر / نقاشی : رنگ ها

تأثير روانى رنگ‌ها
از ديرباز تأثير روانى رنگ‌ها در اشخاص مختلف مورد توجه دانشمندان بوده است؛ مثلاً ثابت شده که اتاق‌هاى ‌آبى در بيمارستان‌ها يا شيشه‌هاى آبى رنگ روى بيماران تأثير مثبتى به‌جاى مى‌گذارد و يا رنگ‌هاى سبز و آبى خستگى را کاهش مى‌دهند. رنگ‌هاى سبز و آبى از رنگ‌هاى سردند و آبى رنگ آرامش است.
 
رنگ‌هاى بنفش و ارغوانى از رنگ‌هاى مجلل و فاخرند و بنفش رنگ وقار و عفت‌نفس است. قرمز تيره و بنفش تيره و سياه قابليت ديد کمترى دارند و فضا را محدودتر نشان مى‌دهند. قرمز سمبل زندگي، قدرت و نشاط است اما براى اشخاص عصبى مناسب نيست. نارنجى سمبل انرژى است و ليموئى اشتهاآور است و براى اشخاص عصبى مناسب مى‌باشد. رنگ سبز و آبى توأماً باعث شادى مى‌شوند، براى همين است که دريا و سبزه موجب تسکين اعصاب و رفع خستگى روان است.
 
 
 
تلفيق رنگ سياه، و زرد تأثير بصرى زيادى دارد و براى مشخص کردن موانع و محدوده‌هاى خطر استفاده مى‌شود.
 
در روانشناسى نوين، رنگ‌ها يکى از معيارهاى سنجش شخصيت به‌شمار مى‌آيند؛ چرا که هر يک تأثير خاصى در روح و جسم هر فرد باقى مى‌گذارند و نشانگر وضعيت روانى و جسمى وى هستند انسان از روزگاران دور تحت نفوذ و تأثير رنگ‌هاى پيرامون خويش بوده و در طى صد و چند سال گذشته که صنعت رنگ‌سازى به اوج تحول خود رسيده، اين تأثير دو چندان شده و در همهٔ ارکان زندگى انسان‌ها رخنه کرده است. اين استفاده روزافزون از رنگ‌ها تحول زيادى در زمينهٔ روانشناسى رنگ پديد آورده است.
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 12 خرداد 1390  11:55 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مجله هنر / نقاشی : تکنیک های نقاشی

 

 

 

تکنيک‌هاى نقاشى

 

هر اثر نقاشى شامل سه عنصر رنگ، زمينه و بَست مى‌باشد. بست، رنگدانه را به زمينه مى‌چسباند. مهارت يا تکنيک نقاشى همانا ترکيب و به‌کارگيرى صحيح اين سه عنصر است. در نقاشى اغلب تکينک‌ها با سبک اشتباه مى‌کنند. در حالى‌که سبک کاربرد شخصى تکنيک يا شيوهٔ نقاش است. مهارت به تنهايى قابل آموزش است و از نظر نقاش تکنيک ناميده مى‌شود. مشکلات امروزه در ارتباط با تکنيک‌هاى نقاشى بخشى به خاطر معايب مواد و بخشى به‌دليل پيشرفت‌هاى تاريخى تکنيک است. نقاشان گذشته طى مقالاتى نظرات خود را دربارهٔ مصالح کارشان برجاى گذاشته‌اند ولى گاهى هم يافته‌هاى تجربى‌شان را به‌صورت راز براى خود پنهان نگاه داشته‌اند. هنر نقاش در طولِ دوران حيات خود با غيرت و وسواس از تکنيک خاص خود محافظت مى‌کرده است.

   ◊ آبرنگ

   ◊ اکریلیک

   ◊ پاستل

  

   ◊ تمپرا

   ◊ رنگ‌‌ و روغن

   ◊ کلاژ

   ◊ مدادرنگی

   ◊ مدادشمعی

   ◊ نقاشی پشت شیشه

   ◊ نقاشی دیواری(فرسک)

 

 

  رنگ روغن

اين تکنيک نياز به قلم‌موهاى تخت دارد و معمولاً روى بوم صورت مى‌گيرد. البته در مواردى روى کاغذ، مقوا، چوب و ... نيز بکار مى‌رود. در هر صورت بايد پيش از آغاز بکار زمينه‌سازى آن انجام شود. رنگ‌هاى روغنى معمولاً به‌صورت رنگ‌هاى روغنى لوله‌اى هستند. لولهرنگ در دههٔ ۱۸۶۰ به‌طور وسيع در دسترس نقاشان قرار گرفت. اين تکنيک از مشهورترين تکنيک‌هاست. در اين روش نقاش اين امکان را دارد که با روى‌هم زدنِ ضربه‌هاى قلم‌مو رنگ‌ها را تغيير دهد. تکنيک رنگ روغن از سدهٔ شانزدهم به بعد محبوبيت زيادى يافته است. در اين روش دير خشک شدن رنگ‌ها اين امکان را فراهم مى‌کند تا رنگ‌ها را درهم بتوان محو نمود.

 

پس از پايان کار مى‌توان لايهٔ نازکى ورنى روى کار کشيد. به اين ترتيب هم اثر از نفوذ گردوغبار محفاظت مى‌شود و هم درخشندگى آن حفظ مى‌شود. البته اين مرحله بايد بعد از گذشت زمانى از اتمام کار صورت گيرد تا لايه‌هاى زيرين تابلو کاملاً خشک شده باشد.

 

  آبرنگ

در آبرنگ با رقيق کردن رنگماده مى‌توان سايه‌روشن‌هاى زيبايى ايجاد کرد و با ايجاد لايه‌هاى نازک درخشندگى را نشان داد. در اين تکنيک زمينهٔ نقاشى اهميت زيادى دارد. از نمونه‌هاى کار آبرنگ در دوران‌هاى گذشته، نقاشى‌هاى روى ابريشم در خاور دور است. کاربرد کامل‌تر آبرنگ در انگلستان بخصوص قرن هيجدهم متداول شد. در اين روش گاه خطوط اصلى طراح با مداد يا قلم و مرکب مشخص مى‌شود و بعد به‌وسيلهٔ آبرنگ تکميل مى‌گردد و گاه از ابتدا با قلم‌مو و آبرنگ کار شروع مى‌شود. در اين شيوه، کيفياتى از مناظر و موضوعات را مى‌توان به‌وجود آورد که با تکنيک‌هاى ديگر امکان‌پذير نمى‌باشد. آبرنگ‌ها به‌صورتى تيوپى يا قرص وجود دارند. در اين روش از سفيد استفاده نمى‌شود وسفيدى خود کاغذ به‌کار برده مى‌شود.

 

 

 

 

 

  اکريليک

اين تکنيک با رنگ‌هاى اکريليک انجام مى‌شود که محلول در آب هستند و انعطاف‌پذيرى زيادى دارند و خيلى زود خشک مى‌شوند. اين رنگ‌‌ها مقاومت خوبى دارند.

 

 

 

  پاستل

پاستل نوعى تکنيک خشک است که ويژگى بافت مخمل‌نما را دارد. اما خيلى زود کثيف مى‌شود و تحت تأثير رطوبت و نور قرار مى‌گيرد. اين تکنيک در قرن هيجدهم رايج شد. در پاستل رنگ‌ها قابل ترکيب نيستند و اين عمل روى کاغذ زمينه و در حين کار صورت مى‌گيرد. از اين‌رو تعداد رنگ‌هاى پاستل زياد است.

 

 

 

در اين تکنيک کاغذ مخصوص پاستل بايد انتخاب شود و به‌دليل حساس بودن اين ماده رنگى پس از پايان کار بايد از فيکسايتو استفاده کرد و بعد در قاب شيشه‌اى قرار داده شود و در اين حالت اثر در فاصله‌اى اندک از شيشه قرار گيرد و به شيشه نچسبد.

 

 


 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 12 خرداد 1390  11:58 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مجله هنر / نقاشی : تکنیک های نقاشی

 

  مداد رنگى

امکانات مدادهاى رنگى از ابتداى اختراع آن، نظر بسيارى از هنرمندان نقاش را به خود جلب نمود. بيشتر تصويرگران و طراحان تبليغاتى از اين ابزار ساده آثار ماندگارى بوجود آورده‌اند. روش مدادرنگى مى‌تواند با روش‌هاى ديگر مثل آبرنگ، گواش و غيره ترکيب شود. مداد رنگى کاربردهاى بسيار وسيعى دارد. از اين ابزار مى‌توان براى طرح‌هاى مقدماتى و يا اثرى با تمام جزئيات بهره برد. اين وسيله هم کاربرد طراحى دارد و هم کاربرد نقاشي. استفاده از اين تکنيک نياز به تجربه کافى دارد. به‌جز کاغذهاى صيقلي، بقيه کاغذها قابل استفاده در اين تکنيک هستند.

 

 

 

گونه‌اى از مدادهاى رنگي، اصطلاحاً مدادهاى آبرنگى هستند که فضاهايى شبيه به آبرنگ را مى‌توان با آنها ايجاد نمود. در اين روش با کمک قلم‌مو و آب اثر مداد رنگى محو مى‌شود و سبک و سياق آبرنگ ديده مى‌شود ولى ردّ مداد رنگى همچنان به‌چشم مى‌خورد.

 

در نقاشى با مداد رنگى مى‌توان شيوه‌هاى متنوعى به‌کار برد؛ از جمله شيوهٔ خطي، سايه‌پرداز، شيوهٔ خراش و ... معمولاً از شيوهٔ خطى و سايه‌پردازى بيشتر استفاده مى‌شود.

 

  مداد شمعى

در اين شيوه از مدادهاى شمعى که از موم يا ساير مواد قابل ذوب به همراه مواد رنگى ساخته مى‌شود، استفاده مى‌شود. چسبندگى اين رنگ‌‌ماده روى کاغذ به مراتب بهتر از پاستل مى‌باشد.

 

 

 

  نقاشى ديوارى (فرسک)

تکنيک‌هاى رايج در نقاشى ديوارى به دو بخش تقسيم مى‌شود: نقاشى فرسک و نقاشى خشک. در تکنيک فرسک رنگ روى لايه تازه و خيس بکار مى‌رود. کليهٔ‌ روش‌هاى ديگر نقاشى ديوارى که داراى چنين حالتى نباشند، تحت عنوان نقاشى خشک قرار مى‌گيرند. تکنيک‌هاى خشک براى فضاهاى داخلى به‌کار مى‌روند. چون مقاومت کافى در مقابل تغييرات جوى ندارند.

 

 

 

در فرسک مدت زمانى که نقاش مى‌تواند روى يک کار صرف کند محدود است. يکى از دلايلى که باعث شده فرسک کاربرد وسيعى نداشته باشد همين مانع است. ايتاليا بهترين و باارزش‌ترين فرسک‌ها را در خود جاى داده است. امروزه در ايتاليا تنها نقاشان متعلق به نسل گذشته با اين شکل از هنر آشنا هستند.

 

در فرسک مواد رنگ با آب به‌صورت خمير در مى‌آيد، سپس رقيق مى‌شود تا آمادهٔ استفاده شود. لايهٔ بيرونى که در واقع سطح کار است، ذرات رنگى را به هم مى‌چسباند و آهک آن را در خود حل مى‌کند و آنقدر سخت مى‌شود که بدون ويران ساختن سطح نگاهدارنده نمى‌توان آن را از بين برد. سطح از لايه آهکى تشکيل شده است. تمام آهک‌ها مناسب براى نقاشى ديوارى نيستند. تنها آهک سفيد است که همه خواص لازم را براى اين کار دارد. البته آهک‌هاى دولومى‌تيک و کلوخ آهکِ آبى بد نيستند.

 

کيفيت اندود فرسک در مرحلهٔ اول به نوع مواد و انتخاب آنها و در مرحلهٔ بعد به آهک و ماسه و نسبت اين دو بستگى دارد.

 

نقاشى فرسک به مقدار رنگ کمى نياز دارد و بايد رنگ‌هايى را بکار برد که بالاترين قابليت، ثبات نور و رنگ را داشته باشند. و اين رنگ‌ها بايد فاقد سنگ گچ و نمک محلول باشند. در مرحلهٔ انتقال طرح به روى ديوار دو روش وجود دارد. در روش اول طرح روى مقواى کارتن منتقل شود و بعد در روى تمام خطوط طرح با وسيله‌اى نوک‌تيز سوراخ‌هاى ريزى ايجاد شود. سپس کارتن با استفاده از تخته‌هاى باريک به ديوار نصب شود. کيسه‌اى حاوى دوده تهيه و با ماليدن يا زدن اين کيسه روى سوراخ‌ها اثر روى ديوار منتقل مى‌گردد.

 

در روش ديگر کارتن را روى ملاط تازه نصب مى‌کنند و تمام خطوط طرح توسط انتهاى دستهٔ گِرد قلم‌مو با فشار از روى کارتن مشخص مى‌شود.

 

نقاشى فرسک قابليت‌هاى تکنيکى وسيعى دارد.

 

  کلاژ (تکه‌چسبانى)

کلاژ شيوه‌اى است که در آن مصالح مختلفى از قبيل مقوا، بريده روزنامه، پارچه، عکس، اشياء و ... روى سطح بوم يا هر زمينهٔ ديگر چسبانده مى‌شود و يک ترکيب‌بندى ايجاد مى‌کند. به اين ترتيب گاه روى زمينهٔ نقاشى شده قرار مى‌گيرد و آن را تکميل مى‌کند و گاه به تنهايى بکار مى‌رود. نقاشان کوبيست و بعد ديگران اين شيوه را بکار مى‌بردند.

 

 

 

  تمپرا

تمپرا شيوه‌اى است قديمى در نقاشى که در آن ماده رنگى با ماده‌اى ژلاتينى که معمولاً زرده تخم‌مرغ يا زرده و سفيده است با آب مخلوط مى‌شود و روى زمينهٔ آماده شده بکار مى‌رفت در اين شيوه رنگ‌ها بعد از خشک شدن روشن‌تر مى‌شوند.

 

 

 

امروزه رنگ‌هاى تمپرا در بازار عرضه مى‌شوند. اين نوع نقاشى اگر به‌درستى انجام شود، بسيار پايدار است.

 

  نقاشى پشت شيشه

اين نوع نقاشى از زمان‌هاى گذشته با شيوه‌هاى مختلف در هنرهاى مردمى بيشتر کشورها بکار رفته است. تاريخچه اين نوع نقاشى در ايران به عهد صفويان باز مى‌گردد.

 

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 12 خرداد 1390  11:59 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مجله هنر / نقاشی

 

سطوح مورد استفاده در نقاشى

 

سطحى که بتوان مستقيماً روى آن نقاشى کرد زمينه (سطح) ناميده مى‌شود. براى نقاشى زمينه‌هايى نظير کاغذ، مقوا يا پارچه لازم است. از سطوح ديگرى نيز مى‌توان به‌عنوان زمينه استفاده کرد؛ مثل سنگ، ديوار، شيشه، فلز، چوب و ... بعضى از اين سطوح روى رنگ تأثير شيميايى مى‌گذارند و آن را تغيير مى‌دهند و بعضى موجب ناپايدارى رنگ مى‌شوند يا آنها را تيره مى‌کنند. بعضى زمينه‌ها را بايد با آسترى ‌پوشاند تا رنگ روى آنها بچسبد. آسترى لايهٔ نازکى بين زمينه و رنگ است که در واقع نوعى زيررنگ محسوب مى‌شود. خودآسترى مى‌تواند رنگى باشد و زمينهٔ رنگى اثر قرار گيرد. در تمام موارد زمينه بايد متناسب با تکنيک مورد استفادهٔ نقاشى انتخاب شود.

 

اولين زمينهٔ نقاشى در تاريخ هنر، ديوارهٔ غارهاى محل سکونت انسان‌هاى ماقبل تاريخ بوده است؛ و ديوار در تمام دوران‌ها سطح متداولى بوده که هنرمندان روى آن نقاشى مى‌کردند.

   ◊ بوم

   ◊ کاغذ

   ◊ مقوا

 

 

  کاغذ

کاغذ ساده‌ترين زمينه براى نقاشى است و براى انواع رنگ‌ها مناسب است. در مواردى مثل نقاشى رنگ روغن بايد آسترى زده شود. در گذشته کاغذ از پارچه تهيه مى‌شد؛ اما امروزه کاغذ از چوب تهيه مى‌شود. کاغذها انواع مختلفى دارند. کاغذ را آهار مى‌دهند تا شدت جذب رنگ را کاهش دهند.

 

 

 

تمام کاغذها در مقابل رطوبت امکان تغيير شکل دارند و بايد تمهيدات لازم قبل از کار صورت پذيرد.

 

کاغذ بهترين سطح براى کار طراحى است. کاغذى که از الياف کتان تهيه شده باشد، به‌دليل کيفيت مرغوب و استفاده سهل از قلم‌مو بر روى آن، براى آبرنگ و گواش مناسب است.

 

  مقوا

مقوا سطحى است مناسب براى طراحى و نقاشي. انواع مقواها با کيفيت‌هاى متفاوت امکان کار با ابزار مختلفى را فراهم مى‌سازد. از جمله کاغذها و مقواهاى مرغوب که در کشورهاى مختلف توليد مى‌شوند مى‌توان کانسون ساخت فرانسه، فابريانو محصول ايتاليا، آرش توليد فرانسه، واتمن توليد انگلستان، گوآرو توليد اسپانيا، گرومباچر ساخت امريکا و ... را نام برد.

 

  بوم

کلاف بوم از چهار قطعه چوب در اندازهٔ معين ساخته مى‌شود که براى اين کار گوشه‌ها باهم جفت شده و با گونيا تنظيم مى‌گردد. در چهارچوب‌هاى بزرگ دو قطعه چوب عمود برهم (+) به چهارچوب متصل مى‌شود تا استحکام لازم در مقابل کشش بوم ايجاد شود. پارچه سوم بايد بزرگ‌تر از ابعاد کلاف باشد. در بوم‌هاى بزرگ از ابزارى به‌نام بوم‌کش براى کشيدن پارچه روى کلاف استفاده مى‌شود. پارچه بوم قبل از نقاشى بايد آسترى زده شود. اين کار مانع نفوذ روغن به درون آن مى‌شود و سطح با دوامى ايجاد مى‌شود. آسترى زدن در چند مرحله انجام مى‌شود. بهتر است اولين مرحله قبل از کشيدن بوم روى چهارچوب انجام شود تا از شل شدن پارچه بعد از خشک شدن جلوگيرى کرد. به‌هر شکل بعد از اتمام مرحله زيرسازي، و قبل از نقاشى بايد پارچه را دوباره محکم کرد. بوم بيشتر در نقاشى رنگ روغن استفاده مى‌شود. اما در تکنيک‌هاى اکريليک و گاه در ديگر موارد نيز از بوم استفاده مى‌شود. البته در هر مورد زيرسازى مخصوص و متناسب با تکنيک موردنظر ضرورى است.

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 12 خرداد 1390  12:07 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مجله هنر / نقاشی : حفظ و نگهداری تابلو

 

 

  تميز کردن تابلو

براى تميز کردن تابلوى روغن نبايد از مواد تميزکنندهٔ خانگى مثل آب و صابون استفاده کرد. در هر صورت چنين تابلويى ممکن است ترک‌هايى داشته باشد و نفوذ آب و صابون در آن ايجاد اشکال مى‌کند و ممکن است جذب زمينه شود. ممکن است بخشى از تابلو ظاهراً تميز شود اما لايهٔ رويى اثر، مات مى‌شود و ارزش تابلو از بين مى‌رود.

 

براى تميز کردن اين‌گونه آثار از پارچه براى گردگيرى نبايد استفاده نمود؛ چرا که گرد به جايِ جدا شدن از تابلو در آن نفوذ مى‌کند.

 

يکى از روش‌ها براى تميز کردن اين‌گونه تابلوها آن است که ابتدا در فضاى خالى پشت تابلو (اگر اثر نقاشى روى بوم است) با پارچه تا شده يا هر وسيلهٔ ديگرى در اندازهٔ مناسب پر شود. و روى زمينهٔ محکمى قرار گيرد. سپس تابلو را برمى‌گردانيم. با فشار آوردن با دقت تمام سعى شود لبهٔ شيب‌دار چهارچوب پايين‌تر از شيء زير آن قرار گيرد. سپس تکه‌اى نان سفيد که تازه و گرم باشد برداشته و قسمت نرم و خميرى آن را جدا مى‌کنيم و به‌صورت گلولهٔ کوچکى درمى‌آوريم؛ سپس ‌آن‌را روى تابلو مى‌غلتانيم. سپس تکه ديگرى برمى‌داريم و اين عمل را تکرار مى‌کنيم. ابتدا با فشار کم و سپس فشار بيشترى وارد مى‌کنيم.

 

روش ديگر استفاده از پاک‌کن نرم است ولى اشکال را دارد که از خود اثرى خميرى و چرب بجا مى‌گذارد.

 

از جارو برقى هم مى‌توان در اين مورد کمک گرفت. به‌شرطى که با سطح اثر تماس پيدا نکنند. براى اين کار تابلو را تخت روى زمين بخوابانيد و سطح آن را با جارو برقى تميز نماييد. با فشار هوا نيز مى‌توان اين عمل را انجام داد البته اين کار بايد با دقت صورت گيرد تا گرد و خاک به داخل تابلو نفوذ نکند.

 

بعد از تميز کردن تابلوهاى رنگ روغن گاه شکلى ناهمگون و وصله‌دار پيدا مى‌کنند و در اين صورت بايد با ايجاد پوششى با يک لايه ورنى محافظ اين مشکل را برطرف کرد. البته نقاشى‌هاى جديد، اگر نوع بست آنها مشخص نيست نبايد به اين روش محافظت شوند.

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 12 خرداد 1390  1:45 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مجله هنر / نقاشی : حفظ و نگهداری تابلو

 

 ترميم تابلو

تابلوى نقاشى گاه در اثر يک حادثه و يا در اثر گذشت زمان دچار آسيب و صدمه مى‌شود. مرمت چنين آثارى بايد توسط متخصصين اين فن صورت پذيرد. توضيحاتى که در اينجا آورده مى‌شود تنها براى آگاهى يافته از موضوع است. در تابلوى صدمه ديده ابتدا بايد پشت آن بررسى شود. هر نوع صدمه از قبيل پارگى يا موارد ديگر در بوم يا سوراخ و پارگى در کاغذ يا پيچيدگى و پارگى در مقوا بايد ابتدا در حد امکان قبل از مرمت اصلى اثر برطرف شود. در موارد آسيب شديد، بعد از جدا کردن بخش‌هاى ناهنجار يا چسب محافظ اثر، آن‌را روى بوم جديدى مى‌چسبانند. در دوران‌هاى گذشته رويهٔ نقاشى را به‌طور موقت به‌سطح محکمى مى‌چسباندند و بعد براى جداسازى آن هفته‌ها وقت صرف مى‌کردند. اين روش امروز کاملاً منسوخ شده است. امروزه چسباندن پارچه به پشت يک نقاشى قديمى براى حفاظت تابلو بيشتر معمول است. هر نوع شکاف يا ترک نيز با اين روش اصلاح مى‌شود.

 

نقاشى‌هاى روى تخته در ابعاد بزرگ از همان ابتدا بايد لايه‌گذارى شوند. ترک و شکاف‌هايِ اين آثار بايد با چسب تعمير شود. شکاف و بريدگى کاغذ را بايد با چسباندن کاغذى به زير آن با استفاده از پرس يا اتو از بين برد. بهتر است بخش‌هاى آسيب‌ديده يا از بين رفته با رنگ يکدست پوشانده شود که رنگ آن با رنگ اطراف يکسان باشدو از صدمه بيشتر مصون بماند در ضمن قابل تشخيص نيز باشد.

 

برطرف کردن مشکل زردى يا تيره شدن اثر نقاشى کار بسيار دشوارى است.

 

گاهى اثر نقاشى رنگ روغن دچار کپک‌زدگى مى‌شود. چنانچه رطوبت محيط کافى باشد و گردوغبار محيط تغذيه کپک‌ها را ميسر کند اين اتفاق رخ مى‌دهد. اغلب کپک‌ها در پشت تابلو ظاهر مى‌شوند و چسب ‌آسترى خورده مى‌شود. همين امر روى تابلو نيز ممکن است اتفاق بيفتد و سبب تورم و پوشيدگى شود. اين گونه تابلوها در ابتدا بايد خشک شوند و سپس توسط خمير نان کپک‌ها از روى تابلو جدا شود. سپس با الکل محل تميز مى‌شود تا باکترى‌ها نابود شوند.

 

در تابلوهاى پاستلى موضوع متفاوت است. قسمت‌هاى صدمه‌ديده را بايد با صبر و حوصلهٔ زياد ضربه بزنيم. البته با اين عمل تابلو چيزى را از دست مى‌دهد. اگر پودر رنگ پاستل به شيشه چسبيده باشد تنها کارى که مى‌توان انجام داد اين است که تابلو با دقت از قاب جدا شود و شيشه را تميز کرده و يا آن‌را عوض نمائيم.

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 12 خرداد 1390  1:46 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مجله هنر / نقاشی : حفظ و نگهداری تابلو

 

 شرايط نگهدارى اثر نقاشى

بدترين شرايط براى نگهدارى آثار هنرى رطوبت است. گرماى دائمى و خشک نيز به همين اندازه مضر است.

 

براى جلوگيرى از نشستن گردوغبار بر روى نقاشى‌هاى قديمى بايد دقت خاص به‌عمل آيد و در هنگام دست زدن به ‌آنها بايد از دستکش نخى نازک استفاده کرد.

 

به‌هرحال نوع قاب و نگهدارى تابلو بايد داراى شرايطى باشد که کمترين آسيب را ايجاد نمايد. چهارچوب و مقوا را نبايد مستقيماً به قاب ميخ کرد، بلکه با استفاده از گيره‌هاى چوبى يا فلزى يا فنرى بايد آنها را محکم نمود. هنگام قاب کردن نقاشى‌هاى آبرنگ و پاستل، تابلو نبايد با شيشه تماس داشته باشد. در اين موارد مى‌توان از حايل استفاده کرد يا از قاب‌هايى که در پشت دو پله دارند.

 

چنانچه قصد داريد نقاشى‌هايى را در محلى انبار کنيد، نبايد آنها را روى هم انباشته کنيد. اگر چاره‌اى جز اين نداريد که تابلوها روى هم چيده شوند، بايد بين گوشه‌هاى قاب‌ها لايى قرار داد.

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 12 خرداد 1390  1:47 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مجله هنر / نقاشی

 

شام آخر اثر داوینچی
 شام آخر اثر داوینچیچند سال اخیر به واسطه انتشار کتاب پرفروش Da vinci Code (در ایران راز داوینچی) توجه بسیاری به آثار داوینچی جلب شد.(سال گذشته کمپانی کلمبیا بر اساس همین داستان فیلمی را با بازی تام هنکس و ژان رنو تهیه کرد که با وجود شاخص نبودن اثر فیلمی جنجالی بود)در این کتاب ادعا شده که داوینچی عضو دیری مخفی به نام صهیون بوده است (همچنین ادعا شده ایزاک نیوتون،‌ و ویکتور هوگو نیز از اعضای این دیر بوده اند) بنابر ادعای این کتاب بر خلاف تصور عمومی حضرت مسیح هنگام مرگ مجرد نبوده و همسر وی مریم مجدلیه است که کلیسا در تبلیغاتش سعی دارد وی را روسپی ای معرفی کند که توسط حضرت مسیح هدایت شده است در حالیکه وی نه تنها روسپی نبوده بلکه از خانواده های اصیل و اشرافی بوده است. وظیفه این دیر نیز مراقبت از نوادگان حضرت مسیح عنوان شده است. این کتاب به همین دلایل مورد غضب کلیسا و اقع شد و انتشار آن در بسیاری از کشور های جهان ممنوع شد. در ایران هم بعد از چاپ ششم یا هفتم از انتشار مجدد این اثر جلوگیری به عمل آمد
موضوع اصلی مورد توجه شخصیت های کتاب تابلو شام آخر داوینچی است.
● مشخصات این اثر
▪ این نقاشی بر روی دیوار صومعه Santa Maris delle Grazie در نزدیکی شهر میلان ترسیم شده است.
▪ گویا این صومعه ، صومعه خانوادگی دوک Lodovico بود و توسط وی برای این نقاشی انتخاب شده بود.
▪ این نقاشی دارای ۴۶۰ سانتی متر ارتفاع و ۸۸۰ سانتی متر پهنا است.
▪ داوینچی سه سال تمام بر روی این نقاشی کار می کرد و سرانجام آنرا در سال ۱۴۹۸ تکمیل کرد.
▪ این نقاشی در قسمت فوقانی دیوار ترسیم می شد بیشتر روزها هنگامی که داوینچی برای نقاشی با وسایلش بالای نردبان می رفت تا هنگامی که رنگ های همراهش به اتمام نرسیده بود پایین نمی آمد. گاهی تا سه شبانه روز بدون آنکه حتی برای خوردن و آشامیدن کار را تعطیل کند لاینقطع نقاشی می کرد.
▪ نقل است که نتیجه کار به سرعت محبوب و پر طرفدار شده بود و پادشاه فرانسه آنچنان شیفته این اثر شده بود که دستور داد تا تمام دیوار را به فرانسه منتقل کنند. البته این اتفاق نیافتاد چون با وسایل آن روزگار چنین انتقالی عملا غیر ممکن بود. (البته امروز فقط سایه ای از آن اثر باقی مانده است.)
▪این نقاشی آخرین شب زندگی حضرت مسیح را به تصویر می کشد . هنگامی که مسیح به حواریون می گوید که می داند کسی از این جمع به وی خیانت می کند.این نقاشی در واقع عکس العمل این دوازده حواری که در درجات مختلف از ناراحتی و تعجب قرار دارند را نمایش می دهد.
▪ یکی از وی‍ژگی های این نقاشی تصویر کردن تمامی حواریون در کنار مسیح و قراردادن یهودا (حواری خائن) در میان سایرین بود. (در نقاشی های قبلی مانند این و این از این مراسم یهودا جدا از سایر حواریون ترسیم می شد.) استدلال دایونچی این بود که فرد خائن چون تا فردای آن شب ناشناس بوده پس دلیلی نداشته که جدا از سایرین قرار بگیرد
▪ یهودا(نفر دوم با ریش سیاه در سمت راست حضرت مسیح ) در این اثر تنها کسی است که با حالتی تدافعی خودش را از مسیح دور می کند( به حالت دست های وی دقت کنید) و چهره وی در سایه قرار دارد
▪ در پس زمینه سه پنجره ترسیم شده است که نور پردازی صحنه از طریق این سه منبع نوری بتامین می شود، بزرگترین پنجره دقیقا پشت سر حضرت مسیح قرار گرفته است ، به این ترتیب در پشت سر حضرت مسیح که در کانون تصویر قرار گرفته است هاله ای از نور دیده می شود.(مقایسه کنید دقت در نورپردازی این نقاشی را با بسیاری از سریال ها و فیلم های ایرانی که توسط کارگردان های پرمدعا و بی مایه سینما و تلویزیون ساخته می شود و حتی با امکانات امروزی قادر به چنین نور پردازی نیستند)
● خسارت های وارده به این اثر
▪ در سال ۱۶۵۲ روی این دیوار دری برای کلیسا ساخته شد که دقیقا روی دیواری بود که این نقاشی روی آن ترسیم شده بود باز می شد.(گویا یکی از مسئولین سازمان میراث فرهنگی ایران در آن سال مسئول نگهداری از این اثر بوده است) اثر این تخریب هنوز هم بر این نقاشی باقی است.
▪ در سال ۱۷۹۶ اشغال گران فرانسوی سالن این صومعه را تبدیل به اصطبل اسب های سواره نظام کردند. البته ناپلئون به دلیل علاقه شخصی که به آثار داوینچی داشت (نقاشی مونالیزا در اتاق خواب شخصی خودش نگهداری می کرد) دستور اکید داد تا به این اثر کوچکترین آسیبی نرسد. دستوری که زیاد به آن توجه نشد.
▪ در سال ۱۸۲۱ از نقاشی به نام Stefano Barezzi خواسته شد تا این نقاشی را از روی دیوار جدا کند و به جای مناسب تری منتقل نماید. این نقاش بعد از آنکه آسیب بدی به قسمت میانی وارد آورد متوجه شد که این کار شدنی نیست.
▪ در طول جنگ جهانی دوم با وجود آنکه اطراف این دیوار مورد اصابت بمب های فراوانی واقع شد خوشبختانه خود این دیوار آسیب بیشتری ندید.
● برخی نکات درباره این اثر در کتاب Da vinci Code
▪ در این اثر یک دست اضافه وجود دارد که به کسی از این جمع تعلق ندارد و در آن کاردی با حالتی تهدید گرانه به سمت یکی از حواریون گرفته شده است(به عکس العمل نفر چهارم در سمت راست حضرت مسیح دقت کنید)
▪ بنا بر ادعای کتاب دن براون نفر کناری حضرت مسیح بر خلاف تصور عمومی جان (جوان ترین حواری حضرت مسیح ) نیست بلکه با توجه به ظرافت اندام و حالت دست هایش می توان فهمید که زن است به اعتقاد کتاب مذکور این شخص همان مریم مجدلیه (بنا به ادعای کتاب همسر حضرت مسیح) است.
▪ لباس حضرت مسیح و نفر کناری وی (جان یا مریم مجدلیه) معکوس یکدیگر است . یکی پیراهن قرمز و شنل آبی و دیگری شنل قرمز و پیراهن آبی به تن کرده اند)
▪ پطروس (سر دوم با ریش سفید در سمت راست حضرت مسیح) دستش را با حالت تهدید گونه به سمت گردن نفر دوم (جان یا مریم مجدلیه)گرفته است انگار وی را تهدید به مرگ می کند
البته در این کتاب اشتباهاتی هم وجود دارد ولی بقدری مخالفت کلیسا با این اثر زیاد بود و آن را توهین به حضرت مسیح و دین مسیحیت اعلام کردند که کمتر به اشتباهات این اثر درباره داوینچی و آثارش توجه شد. از جمله اشتباهات فاحش این کتاب این است که در بخشی از این کتاب ، سوفی (شخصیت نوه رئیس موزه لوور) با زانو روی نقاشیVirgin of the Rocks (که وصفش در بخش قبلی رفت ) فشار می آورد و به این وسیله نگهبان موزه را تهدید می کند که اگر سلاح را کنار نگذارد آن نقاشی را پاره می کند.در حالیکه اصولا چنین کاری غیر ممکن است چون این نقاشی روی چوب کار شده است و نمی شود آن را پاره کرد.......
 
 
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
دوشنبه 16 خرداد 1390  2:37 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مجله هنر / نقاشی

 

هنری ماتیس
 هنری ماتیس من همواره تلاش کرده‌ام تا سختی‌های کارم را پنهان کنم و آرزویم این بوده که کارهایم به روشنی و سرخوشی بهاران باشند، چنان که هرگزکسی نتواند سختی و مشقت پسِ کار را حتی حدس بزند. از این رو نگرانم که جوانان در طرح‌های من تنها قلم‌اندازی و بی‌دقتی‌های آشکار را ببینند و آن را بهانه‌‌ای قرار دهند برای معاف کردن خود ازکوششهای ناگزیری که به باور من ضروری‌اند.
نمایشگاه‌های اندکی که در چند سال اخیر شانس بازدیدشان را داشتم نگرانم می‌‌کنند که نقاشان جوان از مسیر کند و دردناک تمرین‌هایی که برای آموزش هر نقاش معاصری که مدعی معماری رنگ است ضروری است اجتناب کنند. این کار مشقت‌‌بار امری حیاتی است، حقیقتا اگر باغ در زمان مناسب شخم نخورد، آنگاه دیگر به هیچ دردی نخواهد خورد. آیا جز این است که هر سال زمین را ابتدا صاف و پاك می‌‌‌کنیم و از آن پس کشت می کنیم؟
هنگامی که هنرمند نداند چگونه دوره‌های شکوفایی‌اش را با کارهایی که تنها شباهت اندکی به محصول نهایی دارند سامان دهد، او آینده‌ی کوتاهی پیش روی خود دارد، یا هنگامی که هنرمندی "ظهور" می کند و دیگر حسی برای بازگشت گاه به گاه به زمین ندارد، آنگاه او شروع به چرخیدن و تکرار خود می کند، تا آنجا که با هر بار تکرار کنجکاوی اش خاموش و خاموش تر شود...
نقاش آینده باید چیزی را كه برای رشدش لازم است بو بکشد، اگر آن- طراحی یا حتی مجسمه سازی- یا هر چیز دیگری است كه به او اجازه می دهد تا با طبیعت یکی شود، و خود را از طریق او بشناسد، با نفوذ به درون اشیا، - چیزی که من آن را طبیعت می‌نامم -و همه‌ی آنچه که احساسش را برمی‌انگیزد.
من بر این باورم که مطالعه کار از راه طراحی ضروری‌ترین کار است. اگر طراحی را برآمده از روح و رنگ را برآمده از احساس بدانیم، پس ابتدا باید طراحی کنید، تا روح به چنان رشدی برسد که بتواند رنگ را در مسیرهای معنوی خود هدایت کند. این چیزی است كه می‌خواهم فریادش کنم، هر بار کار مردان جوانی را می‌بینم که نقاشی دیگر برای‌شان ماجرایی نیست، و آن‌ كه تنها هدف اش دستیابی به عنوان مرد اول صحنه در راه شهرت است.
تنها پس از سال ها ممارست است که هنرمند جوان می تواند رنگ را لمس کند- رنگ نه منظور وصف، چنان‌كه هست، بلکه به عنوان بیانی صمیمانه. آنگاه او می تواند امیدوار باشد که همه‌ی تصاویر، حتی همه‌ی نمادها یا سمبل‌هایی که استفاده می کند، بازتابی از عشقش به اشیاء باشد، به مثابه بازتاب صمیمیتش باشد، در صورتی كه توانایی برگیری از آموخته‌هایش را داشته باشد، با خلوص، و بی دروغ گفتن به خود.
آنگاه او رنگ را با بصیرت به کار خواهد گرفت؛‌ آن را در هماهنگی با طراحی ای طبیعی، غیر قراردادی و تماما رازآمیز روی کار خواهد نشاند، تماما بیرون جهیده از احساساتش؛ این همان چیزی است که اجازه می داد تا تولوز لوترک Henri de Toulouse-Lautrec در انتهای عمرش بانگ بر آورد که:
"سرانجام، دیگر نمی دانم چگونه باید طراحی كرد."
نقاشی که تازه نقاشی را شروع كرده فکر می کند نقاشی‌اش برآمده از قلب اوست. هنرمندی که رشدش کامل شده نیز فکر می کند با قلبش نقاشی می کند. تنها دومی راست است، چرا که انظباط و تمرینش او را قادر می‌سازد كه شوک هایی را متحمل شود که حداقل برخی از آن‌ها باید پنهان نگاه داشته شوند.
من مدعی آموزش نیستم، تنها نمی خواهم نمایشگاهم برای کسانی که دارند راه خود را پیدا می کنند، محملی برای برداشت‌های خطا شود. دوست دارم مردم بدانند نمی‌توان رنگ ها را بی‌دردسر درچنته‌ی خود داشت، بی آن که از مسیر دشوار تمرین‌های شایسته‌ی آن عبور كرده باشیم. اما پیش از هر چیز روشن است که فرد باید استعداد رنگ داشته باشد، چنانکه خواننده باید برخوردار از صدا باشد . بی این استعداد فرد راه به جایی نمی برد، و هر کس نمی تواند مثل کورِجو (Correggio) به صدای بلند بگوید: " من هم نقاش هستم = Anch&#۰۳۹; io son pittore " * .
رنگ شناس، حضور خود را اعلام می کند، حتی اگر كارش طراحی ساده ای با زغال باشد.
جمله‌ای كه كورجو در هنگام دیدن نقاشی رافائل به نام "سنت سیسیلیا در بولونی" ("St. Cecilia" at Bologna) به زبان آورد.
 
ترجمه: سیاوش روشندل
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
دوشنبه 16 خرداد 1390  2:37 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مجله هنر / نقاشی

 

آدم بکان و حیرت در تجربه گرایی
آدم بکان و حیرت در تجربه گرایی
آدم بكان نقاش حیرت زده ای است كه تحت سیطره قوای حیرت اش دست به كار می شود.
همه آثار این نقاش نشان دهنده گذار او از خامی و كوشش برای رسیدن به تعادل است. هر چند كه نشانه های تعادل را به سختی می توان در ازدحام آثارش ردیابی كرد.
بسیاری از اندیشمندان و حكما دو مسیر را برای تعالی فكری ترسیم كرده اند: «خردگرایی» و «تجربه گرایی».
آدم بكان در مسیر «تجربه گرایی» گام برمی دارد.
در رویكرد تجربه گرایی، انسان چیزی جز آنچه واقعاً تجربه می كند نیست. در این طرز نگاه، انسان فقط شاهد توالی برخی از رویدادهاست.
علیرضا آدم بكان به طرز خستگی ناپذیری در پی شكافتن محدودیت هایی است كه دست و ذهن او را به انقیاد می كشاند.
او مهارت را برای رهایی و شتاب را برای هر چه زودتر رسیدن می خواهد. اما حاصل كارش به گونه ای است كه تصور می شود كه او مهارت را برای مهارت و شتاب را برای شتاب می خواهد؛ و همچنین است كه به نظر می رسد كه رنگ را برای رنگ، فرم را برای فرم و ...
مجموعه آثار او به گونه ای است كه صرفاً با یك تلقی تجربی و نگاه تجربه گرایانه می توان به نقاشی هایش نگاه كرد. این آثار بیننده را وامی دارد تا شاهد توالی برخی از رویدادهایی باشد كه ذهن نقاش را به خود مشغول داشته اند.
نكته حائز اهمیت در آثار او، در رابطه یكطرفه ای است كه صرفاً میان «اثر» و «مخاطب» ایجاد می شود. این رابطه واقعاً یك طرفه است و از «اثر» به «مخاطب» منتهی می شود و نه بالعكس چرا كه اصلاً مكالمه ای در كار نیست، هر چه هست از «اثر» بیرون می آید.
اصلاً معلوم نیست كه آدم بكان اگر این ضربان و ریتم را ترك كند چه بلایی بر سرش می آید. ظاهراً او نمی تواند ریتم خود را با ریتم دیگران تنظیم كند و نشانه ای به دست نمی دهد كه حد اشباع او را از ترسیم یك موضوع یا حس مشخص سازد.
او آنقدر نقاشی می كند تا موضوع مورد نظرش را بالا بیاورد. این كه بر سر مخاطب چه می آید، اصلاً مهم نیست. او در یك جاده یكطرفه سوار بر توسن نقاشی شده و با شتاب می تازد.
میل به سرعت، تهاجم و شتابزدگی یك خصلت است كه در چهره آرام او كمترین نشانه اش را نمی توان یافت.
آدم بكان در زندگی واقعی و به طور شفاهی انسانی متعادل، آرام و حتی كمی خجالتی است، اما وقتی كه قلم به دست می گیرد، به جریان توفنده ای می پیوندد كه گویی در پشت این چهره ملایم برای لحظاتی مكث كرده تا به هنگام نقاشی و از نوك قلم او بیرون جهد.
اشتهای او به كار و استعداد و قابلیت درخور توجهی كه از خود نشان می دهد در مسیر جریانی شتابزده و گاه لال و گنگ به فقر گرفتار می شود. فقری كه فاقد وجاهت ساختاری و ظرافت زیبایی شناسانه است.
برخی از آثار این نقاش به عطسه های تند و سریع و بلند می مانند كه از پی هم می آیند ... شاید این عطسه ها او را آرام كنند و تسكین دهند، اما تكلیف كسی كه در مقابل اوست چه می شود؟
در زمانه تكثیر دیجیتالی تصویر و ارتباطات مبتنی بر بیان تصویری، وظیفه هنر نقاشی و اصلاً «Fine Art» به عنوان قدیمی ترین مدیوم تصویری بشر، آن است كه فراتر از مناسبات رسانه ای عمل كند و مكثی عمیق در مقابل نگاه های گرسنه ای فراهم سازد كه با انبوه تصاویر دیجیتالی، ارضا نمی شوند.
اگر یك موضوع آنقدر بدیع و جالب توجه است كه با یك توانایی متوسط و یك اجرای قابل قبول بتوان آن را پذیرفتنی جلوه داد، شاید خیلی اتفاق مهمی نباشد. مهم آن طراوت ذهنی و توانایی فنی است كه از مضامین دم دست و آشنا نیز تصویری بدیع و به یاد ماندنی عرضه كند.
چیزهایی هستند كه با یك اجرا رمق شان را از دست می دهند. باید هوشیار بود و لحظه تركیب شدن با روزمرگی ها را شناخت.
روزمرگی همین جاست، درست مقابل بینی تان، پشت سرتان، اصلاً توی سرتان .... قاطی صداهاست، لابه لای رنگ هاست و ... همه جا غوطه می خورد. آن را می توان نفس كشید و بویید.
علیرضا آدم بكان با راهی كه برگزیده است به نوعی قانقاریای هنری گرفتار شده كه صورت ظاهرش را با ایجازی مخل و لحنی شتابزده عرضه می كند.
كمی روزمرگی، مقداری روشنفكری (به اندازه دلخواه) به اضافه یكی دو قاشق شربت خوری «مدرنیسم»، نیم نگاهی به سوررئالیسم و كمی چشم چرانی به تصویرسازی های رنگی مطبوعاتی .... اینها همه حاصل نوعی سترونی زودرس است كه در پشت اشتیاق و اشتهای نقاشانه آدم بكان كمین كرده و ممكن است میل سركش او را به نقاشی و خلاقیت به انحراف بكشاند.
دقت در این نكات است كه تفاوت های جدی و قاطعانه میان یك روحیه «متفنن» و یك روحیه «كنجكاو» را تعیین می كند و مشخص می سازد.
خیلی نگران كننده است كه ذهن جست وجوگر هنرمندی با استعداد و جوان، نادانسته میان نوعی تفنن و روزمرگی گرفتار شود و درسطح نوعی مدرنیسم ناشیانه بلغزد و در این شتاب روزمرگی نداند كه جای پایش كجاست.
این ها همه نشانه هایی اند كه اگر علیرضا آدم بكان هوشیار نشود، او را به نوعی كورذهنی مبتلا می سازند، و یك هنرمند كورذهن موقعیتی بسیار خطرناك تر از یك شیروانی ساز مست دارد. ۳۰ تابلو، آثاری كه با شتابزدگی، گنگ و لال شده اند. گویی آواز خواننده ای را در ضبط صوت با دور تند پخش كرده باشند. صورت و معنا در این آثار در گرهگاهی پیچیده گره خورده اند.
آدم بكان هم نشان می دهد كه هنرمندی خلاق است و هم ثابت می كند كه رهگذر شتابزده ای است كه آداب خلاقیت را فدای سرعت و عجله ای می كند كه گویی از جایی نامعلوم به او دیكته می شود.
وقتی كه سالن نمایشگاه را ترك می كنی، همهمه رنگ ها، خط ها و شكل ها مثل یك كابوس كوتاه و گذرنده به سرعت از هوش و حواس ات دور می شود و هر چه از محل دورتر می شوی احساس امنیت بیشتری می كنی.
راز آثار بزرگ و تفاوت آنها با آثاری دم دستی و شتابزده از قبیلی كه آدم بكان می كشد، در آن است كه بیننده همواره دلش می خواهد بار دیگر در مقابل آن آثار بایستد و هر بار كه این اتفاق می افتد، باز هم این میل در او مكرر می شود. در حالی كه نقاشی های آدم بكان یكبار مصرف اند، مثل همه تولیداتی كه از منطق تولید انبوه پیروی می كنند. این آثار اشتیاق دیدن های مكرر را در بیننده ایجاد نمی كنند.
در این آثار، ردپای زمان به سرعتی شتابنده حس می شود، سرعتی كه جایی برای فهم فضا و درك مكان باقی نمی گذارد. در هر تابلو، گویی همه چیز به یكباره اتفاق می افتد. زمان در آثار آدم بكان، یك زمان اینترنتی است كه در لحظه ای واحد آخرین تأثیر و تأثرات هنرمند را همزمان برای همه كاربران (تماشاچیان) به نمایش می گذارد.
علیرضا آدم بكان می خواهد همه رویدادهایی كه ذهن او را مشغول ساخته اند دریك مدت مشخص و فشرده، در یك نانو ثانیه (میلیاردم ثانیه) هر چه سریع تر و هر چه بیشتر بر پرده نقش كرده و در مقابل چشم قرار دهد.
گمان من آن است كه این میل لجام گسیخته برای شكستن حصارهای زمان، یكی از نشانه های نورس زیستن در زمان اینترنتی است.
روزگاری بود كه زمان كوارتزی نشان دهنده اوج كنترل ما بر محیط بود و ابزار آن یعنی ساعت مچی را بردست خود می بستیم.
اما زمان اینترنتی، زمان فراگستر دنیای ارتباطات است و آدم بكان نیز فرزند این زمانه است.
او به گونه ای نقاشی می كند كه یك خبرنگار به سرعت خبری را می نویسد. در زمان اینترنتی، كسی قصد آن ندارد كه خود را با سایرین هماهنگ كند، در زمان اینترنتی هر كس می خواهد از سایرین جلو بزند.
با غلبه پدیده شتاب یا Agility بر همه اركان زندگی در دوران ما، شاید دور از انتظار نباشد كه منتظر نوع دیگری از رئالیسم باشیم. رئالیسمی متأثر از هزاره سوم و تحت الشعاع سپهر اطلاعاتی نوین.
هر چه هست، آن كه علیرضا آدم بكان با عقربه ها و شمارش دیجیتالی زمان در رقابتی دیدنی درگیر شده است.
می گویند زمان به اندازه ضربان قلب هر كس خصوصی و همچون برج ساعت میدان شهر، عمومی است.
علیرضا آدم بكان، ضربان قلب اش را در برج ساعت میدان شهر به تپش واداشته است.
ساعتی كه در سر اوست بسیار سریع تر از برج ساعت میدان شهر می چرخد. از این روست كه دریافت های درونی این هنرمند این چنین شتابزده و متناقض به نظر می رسند. آثار او، همچون جریان لاینقطع زمان جاری هستند، می خزند، كش می آیند و به پیش می روند.
از سوی دیگر، آدم بكان هنرمندی خیالپرداز نیز هست.
اسلاوی ژیژك می گوید: «خیالپردازی تكیه گاه هستی هر فردی است كه اگر بدون دقت كافی آن را انگولك كند، آشفتگی های بسیاری به بار خواهد آورد.» ژیژك می گوید: «خیالپردازی رگ خواب یا دمل التیام نیافته روان سوژه است.»
علیرضا آدم بكان با چشم بسته مسیر شتابزده خود را به سوی دنیای خیال نیز نشانه رفته است. او در هر مقوله ای كه شتاب كند، اما در حیطه خیال كه منطق ویژه خود را دارد، باید با پارادایم خیال به پرواز درآید.... نه با شتاب به دست آمده از روزمرگی هایش.
هر چند كه خیالپردازی كوچك فردی درست مثل آواز تودماغی كسی است كه خود شنونده صدای تودماغی خود است و در عالم تنهایی خود را بزرگ ترین خواننده سوپرانو می پندارد. می خواهم بگویم خیال و خیالپردازی نزد اهل قلم وقتی دیدنی یا خواندنی یا شنیدنی می شود كه با نوعی خیالپردازی قومی پیوند پیدا كند و این پیوند، زمانی توجیه انسانی و فرهنگی پیدا می كند كه به اخلاق خیالپردازی نیز وفادار بماند.
اخلاق خیالپردازی به ما می گوید تا به شیوه نگاه دیگری و طرز خیالپردازی های او تجاوز نكنیم.
مسیر یكطرفه «اثر» به «مخاطب» در نقاشی های آدم بكان هنوز از اخلاق خیالپردازی بی خبر است؛ چرا كه به اشتراكات میان «اثر» و «مخاطب» بی اعتناست و صرفاً به تخلیه تأثرات و تألمات خود متمركز است.
علیرضا آدم بكان دست به ترسیم خیال پردازی هایی زده است كه از خلال آن كوشیده است واقعیت را ببیند.
اما خیالپردازی ذاتاً آنامورفیك است، زیرا مستلزم نقطه دیدی است كه تفسیری بی طرف و عینی را از جهان برنمی تابد.
خیالپردازی برای آدم بكان به مثابه یك سرزمین انحصاری است كه گویی او تنها مالك آن است.
خیالپردازی اصولاً تنها چیز منحصر به فردی است كه انسان ها دارند. خیالپردازی است كه ما را به فرد تبدیل می كند. علیرضا آدم بكان با استفاده از خیالپردازی به منظری سوپژكتیو از واقعیت دست پیدا كرده است. او توانسته باخیالپردازی اش، سرمستی خود را به نظم درآورد و رام كند.
راستی، اگر علیرضا آدم بكان نمی توانست اینگونه وجود خود را به نظم درآورد و رام سازد، چه می شد؟
 
احمدرضا دالوند
روزنامه ایران
 
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
دوشنبه 16 خرداد 1390  2:38 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها